+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
اختلاس مبتکرانه لو رفت !
یکی از کارکنان بانک صادرات یکی از استانهای غربی کشور به اتهام اختلاس 73 میلیارد ریالی از شعب این بانک، با قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی روانه زندان شد.


 
روزنامه خراسان : وی مسئولیت صندوق شعبه را بر عهده داشته و در اقدامی ابتکاری، بصورت تلفنی از دایره خزانه بانک تقاضای وجه نقد برای این شعبه ها را می کرد و دایره خزانه بانک نیز وجه درخواستی را به همراه سند حسابداری به خود وی تحویل می داد.
 
 
 
گردآوری:گروه خبر سیمرغ


   برچسب‌ها: اختلاس, لو, عامل, معرفی
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
عکس/غذا خوردن احمدی نژاد کنار خاتمی


   برچسب‌ها: عکس, خاتمی, احمدی نژاد, سفره
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲

مهران مدیری : برای اسطوره مان آرزوی سلامتی دارم

 

 

 

...و حضور مهران مدیریساعت حدود 21 است که چند چهره سرشناس وارد مراسم می‌شوند. دیدن مهران مدیری که به هر مجلسی نمی‌رود و هیچ کجا مصاحبه نمی‌کند خیلی غیرقابل پیش‌بینی بود اما مدیری در مراسم خانوادگی حجازی شرکت کرد تا محبوبیت حجازی بیش از پیش به اثبات برسد. آمد و در میز آخر سالن نشست تا همه نگاه‌ها را به سوی خود جلب کند. سرش را پایین انداخت تا کمتر سوژه شکار شود. مدیری تنها نبود،سیامک انصاری و سام نوری(پسر جمیله فردین ) هم کنارش بودند. هر سه کنار هم نشستند اما به این جمع یک نفر دیگر هم اضافه شد و او کسی نبود جز علیرضا عصار.

 



مدیری: او یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های فوتبال ماست

گرچه اهل مصاحبه نیست و کم حرف می‌زند اما حداقل کوتاه می‌توان در مورد حجازی حرف زد. مهران مدیری می‌گوید: از ناصر حجازی می‌توان به عنوان یکی از مهم‌ترین اسطوره‌های فوتبال ایران نام برد و من فقط برای ایشان آرزوی سلامتی و تندرستی دارم.
جشن تقریبا خصوصی آتیلا حجازی برای پدرش با حضور دوستان خانوادگی و اکثرا سرشناس و محبوب این خانواده در هتل ماهان یوسف آباد برگزار شد . این نشست صمیمانه با اجرای برنامه شاد حمید ماهی صفت آغاز شد .
ایرج نوذری اجرای کل مهمانی را بر عهده گرفته بود و از حاضران دعوت می کرد اگر صحبتی دارند پشت میکروفون بروند . مهران مدیری سوپراستار بلامنازع عرصه هنر ، سيامك انصاري و تعدادي ديگر از بازيگران سريال «قهوه تلخ» ، آناهيتا همتي ، عليرضا عصار ، اكبر زنجانپور استاد پرآوازه تئاتر و سينما ، عبدالرضا اكبري ، پوريا پورسرخ و برخي ديگر از بازيگران سرشناس سينما و تلويزيون و عرصه موسيقي در كنار دوستان قديمي ناصر حجازي و فقط كريم باقري و سيد مهدي رحمتي از جمع بازيكنان فوتبال ، ديشب براي عرض ادب و قدرداني از اسطوره فوتبال كشورمان حدود 4 ساعت دور هم نشستند و جمع صميمانه اي را تشكيل دادند .
در اين شب مهران مديري اين بازيگر و كارگردان محبوب براي ناصر حجازي در دفتر مخصوص سايت حجازي دست نوشته اي بدين شرح نوشت : «ناصر حجازي يكي از اسطوره هاي بزرگ و جاودانه ورزش ايران است كه از پروردگار بزرگ براي اين مرد عزيز آرزوي سلامتي دارم .»

 

 

جالب این که ایرج نوذری مانند سری قبل گوی سبقت را در عیادت از ناصر خان از دیگر هنرمندان ربوده و از اولین دقایق این مراسم در کنار او بود. احسان علی خانی و آتیلا هم از اولین دقایق میزبانی مراسم را به عهده گرفته بودند. هنوز ناصرخان و ایرج نوذری در فضای سبز هتل بودند که «جانان حجازی» کوچک ترینعضو خانواده حجازی یعنی فرزند یک ماهه آتیلا به همراه مادرش جلو لنز دوربین خبرنگاران قرار گرفت.پوریا پورسرخ و بهنام صفوی؛ خواننده جوان کشورمان نیز از دیگر شرکت کنندگان در این مراسم بودند. اما حضور سیامک انصاری و مهران مدیری در کنار ناصر خان حجازی شوری دوچندان به شادی حاضرین بخشید کما این که پس از حضور مدیری و انصاری در کنار مرد طلایی فوتبال کشورمان کار عکاسی عکاسان را با مشکل مواجه ساخت.

* زماني كه مديري و انصاري به جمع اضافه شدند، ماهي‌صفت به رسم ادب و احترام گفت در حضور اساتيد طنز كه ما نمي‌توانيم حرفي بزنيم.

سيامك انصاري: ناصرخان يك اسطوره و يك الگوي خوب و دوست‌داشتني براي ما بوده و عزيز ماست، مي‌داني كه بايد سلامتي كامل خودت را به دست بياوري و كنارمان باشي.

* ناصر حجازي به مهران مديري گفت: «قهوه تلخ» را مي‌بينم و از ديدن آن لذت مي‌برم، مديري از حجازي دعوت كرد كه سرلوكيشن سريال قهوه تلخ بيايد و در دفتر سايت حجازي نوشت: «ناصر حجازي يكي از اسطوره‌هاي بزرگ و جاودانه ورزشي ايران است كه از پروردگار بزرگ براي اين مرد عزيز آرزوي سلامتي دارم.»

* عليرضا عصار مي‌گفت: علاقه من به ناصر حجازي هيچ ربطي به فوتبال و به رنگ آبي و قرمز ندارد. سال‌هاست با ايشان و خانواده‌شان دوستم، ناصرخان هيچ وقت اهل ريا، رنگ و كلام عوض كردن نبود تا به يك پست و مقام برسد، او هميشه اصول انساني را رعايت كرد و به همين خاطر ناصرخان حجازي ماند. 

* اين جمع خودماني و شاد تا ساعت 23 طول كشيد و مهمانان هنگام صرف شام هم حسابي گفتند و خنديدند و به ناصرخان حجازي روحيه دادند.

خانواده سبز


 


   برچسب‌ها: عکس, جدید, مهران مدیری, ناصر حجازی
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲

 

 

شايد خيلي ها ندانند مهران مديري سالهاست كه شعر مي نويسد.

شع...رهايي كه زيبايي نابي دارند اما در طي 20 سال گذشته هيچ وقت مهران مديري حاضر به چاپ يا انتشارشان نبوده است.
مهران مديري براي شماره فروردين ماه نشريه «هفت نگاه » براي اولين بار يكي از اين شعرها را به عنوان بهاريه ( و قول محمود دولت آبادي ، بهاره ) در اختيارم گذاشت تا به چاپ برسد...
امسال بهار ، یک شب بی‌خبر
از پنجره اتاقم آمد کنارم نشست
گفت پسرک ...
من امسال
جشن میخک ، ناز ارغوان ، عطر نیلوفر ندارم
روی من حساب نکن
چشمهایم خیس شد...
بهار گفت:
گریه نکن
گریه مرا می‌پوساند...
مثل یک پسر خوب بگیر بخواب،
یک امشب را کنارت می‌خوابم که نترسی...
و من خوابیدم...
در رویایم دیدم
که خدا برایمان دعا می‌خواند.
در جائی دور، ساحلی دیدم که جزیزه‌ای داشت
از فوران ابرها
و آدم‌هایی که مویه‌کنان
گسیو‌کَنان
جای خالی پرستوها را زار می‌زنند.
یه صبح آفتابی ، در رویایم بود
با نان تازه ، با صدف، با سنگریزه‌های سفید
و مردانی که شب تولدشان را
گریه می‌کردند.
بهار بیدارم کرد
گفت: گریه نکن
گریه مرا می‌پوساند
خواب‌های خوب هم هست
و من دوباره خوابیدم...
و زنانی در رویایم
که اشکهاشان،چونان ستاره ، زمین را می‌شکافت
و شاپرکان هفت رنگی که هرگز ازپیله‌هاشان به جهان نیامدند...
بیدار شدم
تنها، با باران اشک


و بهار،


پوسیده از گریه‌هایم،


بزرگوارانه


بر من می‌خنديد هنوز...
شاعر : مهران مديري


برچسب: مهران-مدیری-شاعر-شعر-شعر معران مدیری-شعرهای مهران مدیری-اولی-شعر-مدیری شاعر-سهرابگونه-شعر نو- مهران مدیری


   برچسب‌ها: شعر, زیبا, مهران مدیری, شعر و ادبیات
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
قلم را در دستانمان گرفته انشای خود را آغاز می کنیم. البته بر همگان واضح و مبرهن است که شغل چیز خیلی خوبی است و انسان باید برای آدم شدن حتما چند تا شغل داشته باشد تا بتواند انسان مفیدی برای جامعه باشد!

ما هم از همان بچگی به فکر آینده مان بودیم و هستیم و خواهیم بود!

ما دلمان می خواست در آینده دکتر شویم و متخصص یک جاهایی از بدن انسان بشویم و همه مریض ها را درمان کنیم. ما تا حالا شکم چند تا قورباغه را هم عمل کرده ایم و اصلا از خون نمی ترسیم!

اما برادرمان یک روز به ما گفت: چون تو خوش خط هستی، پس نمی توانی دکتر خوبی شوی. و بعد هم گفت: اگر دکتر شوی، ممکن است هنگام تشخیص علت مرگ یک نفر که در بازداشتگاه فوت کرده، خودت هم ناگهان خودکشی شوی!

البته ما هرچه فکر کردیم نفهمیدیم برادرمان چه منظوری داشت! چون که ما دکترهای زیادی دیدیم که ساختمان هم می سازند و پول خیلی خوبی هم درمی آورند!

پس ما تصمیم گرفتیم مهندس شویم و ساختمانهای بهتری بسازیم و بعد هم پولدار شویم اما تا دوباره با برادرمان مشورت نمودیم یک پس گردنی حسابی نثارمان کرد و گفت که من که چن سال است مهندس شده ام چه … خوردم هان؟! البته ما یک جای خیلی اساسی از این مکالمه را با صلاحدید بابایمان خود سانسوری کردیم! بعد برادرمان در ادامه فرمودند اگر همین بوته خیار حیاطمان را بلند کنی از زیرش چندین مهندس بیرون می آید! البته ما این کار را کردیم اما در کمال تعجب بجز چند مورچه چیز دیگری زیرش ندیدیم، پس تصمیم گرفتیم دیگر به حرفهای ایشان گوش نکنیم!

البته ما از زمانی که برادران رایت موفق شدند پرواز کنند، به خلبانی هم خیلی علاقه مند شدیم! اما الان، هربار که اخبار را گوش می کنیم یک هواپیما سقوط می کند و همیشه هم مقصر اصلی خلبان است و ما نمی دانیم چرا تقریبا خیلی از خلبان ها اسم شان توپولوف است.

ما همچنین خیلی دوست داشتیم که دانشجو شویم اما برادرمان که قبلا دانشجو بود به ما گفت که دانشجوها نمی توانند حرفشان را به مسئولان بفهمانند و زمانی که موفق به فهماندن آن می شوند، بلافاصله کتک می خورند و بعد به زندان می افتند!

بنابراین ما چون به فوتبال علاقه مند هستیم و دوست داریم یک روز به برنامه نود برویم و در آن جا بین صفر تا یک میلیون، چندتا عدد را انتخاب کنیم، تصمیم گرفتیم داور فوتبال شویم. زیرا داورها با سوت همه کار می کنند و خیلی کیف می کنند. اما چند وقت پیش در استادیوم دیدیم که تماشاچی ها با داور و شیر سماور جمله می ساختند و بلند بلند فریاد می زدند و داور قرمز می شد. بعد تماشاچی ها با داور و توپ و تانک و فشفشه جمله می ساختند و داور خیلی عصبانی می شد. بدین ترتیب ما دل مان تقریبا خیلی برای داور سوخت!

ما همچنین خیلی دوست داریم که نویسنده شویم و آدم معروفی بشویم اما برادرمان می گوید: دراین مملکت اگر شکار لک لک شغل شد، نویسندگی هم شغل می شود. ما منظور برادرمان را اصلا نفهمیدیم. او می گوید که یک نویسنده برای این که معروف شود، یا باید بمیرد یا به زندان بیفتد!

ما دیگر خیلی خسته شدیم و نمی دانستیم که چه کاره شویم، در نتیجه از برادرمان پرسیدیم: پس ما چه کاره بشویم؟ برادرمان گفت: نمی دانم، اما سعی کن کاری را انتخاب کنی که همیشه تک باشی و معروف شوی و هیچ وقت در هیچ موردی مقصر اصلی نباشی و کسی هم جرات نکند بلند بلند با اسمت جمله بسازد و هر کاری هم دلت خواست بکنی و حسابی کیف کنی.

و ما تصمیم گرفتیم رییس جمهور شویم!

ما از این انشا نتیجه می گیریم که آدم باید حتما از همان بچگی استعداد ذاتی برای شغل آینده داشته باشد! و از آنجا که ما هم خیلی خوشگل و باکلاس هستیم به خودمان ایمان آوردیم که می توانیم رییس جمهور خیلی خوب و خوشگلی باشیم!


   برچسب‌ها: انتخاب شغل, معیار, شغل, کار و کاسبی
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
اسیر تکنولوژی شده ایم، اسیر زندگی مدرن! روزهای مان تقریباً شبیه هم شده و چاره ای گویا یافت نمی شود؛ کارهای تکراری، شغل هایی که گاه دوست شان نداریم و واکنش هایی که 90درصد آن ها طبیعی و غیر قابل کنترل هستند.

خسته می شویم از این همه کار، از این همه دوندگی و حالا پایان یک روز کاری فرا می رسد. می خواهیم به خانه بازگردیم. کمابیش روز سختی را پشت سر نهاده ایم و با خاطری پریشان، میزمان را جمع وجور می کنیم تا راهی خانه شویم. خانه، جایی که اسم آن، ما را به رؤیاهای آرامش بخش می برد و در آنجا یکی مثل ما منتظر است تا همدم زندگانی اش بازگردد و با یک فنجان چای داغ، خستگی و ناراحتی را از تن و روح اش دور نماید.

مسیر محل کار تا خانه را با درگیری های هر روزه با ترافیک و بوق زدن های بی مورد برخی و نیز رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی از سوی برخی از شهروندان دیگر، پشت سر می گذاریم و تازه پس از 2ساعت که محیط کار را ترک نموده ایم، به خانه می رسیم؛ به قول معروف: خسته و کوفته! هیچ چیز مانند یک فضای آرام و بی سر و صدا، ما را خوشحال و راضی نخواهد نمود و اینک این دو مقوله شاید به نوعی که ما انتظار داریم، مهیا و در دسترس نباشد؛ آن وقت تمام حجم خستگی ها، به هم ریختگی اعصاب و اثرات روانی منفی ناشی از کار و تلاش و حواشی مخصوص به آن در قالب داد و فریاد و دعواهای ناخواسته، آواری می شود بر سر اهل خانه و آرامشی که تا همین چند دقیقه پیش آرزویش را داشتیم.

این ها اگرچه خوش آیند نیست اما به وضوح و به تناوب در زندگی روزمره ی خیلی از ما و یا اطرافیان ما رخ می دهد و گاه ناگزیر باید با آن ها و عواقب آن کنار بیاییم. قصد نصیحت و پنددادنی در بین نیست، تنها می خواهیم با چند کار ساده و بدون دردسر، اندکی از فشارهای موجود را کاهش دهیم.

اگر روزی را که به پایان آن نزدیک می شویم، سخت و خسته کننده پشت سر نهاده ایم، برای رفتن به خانه، آن هم با اعصاب و روانی آزرده، عجله نکنیم؛ تلفن را برداریم و به خانه زنگ بزنیم؛ ضمن پرسیدن حال و احوال و جویاشدن اتفاقات روزمره، عنوان کنیم کمی دیرتر به خانه بازمی گردیم، حوصله ی رانندگی نداریم و امروز ترجیح می دهیم با اتوبوس و مترو و تاکسی به خانه بازگردیم و اگر وسیله ی شخصی نداریم، این گونه عنوان شود که قصد پیاده روی و فکرکردن داریم.

شاید اصلاً نیازی نباشد توضیح بدهیم و تنها با گفتن این نکته که نگران نباشید، امروز کمی دیرتر می آیید، مسأله را با عوض نمودن مسیر بازگشت به خانه حل نمایید؛ با انتخاب مسیری که هیچ وقت از آن تردد ننموده اید، انتخاب وسایل نقلیه ی عمومی، قدم زدن در پارک و یا یک پیاده رو بدون توجه به اطرافیان و نشستن روی یک صندلی در پارک نزدیک منزل یا حاشیه ی خیابان، با آرامشی بیش تر به خانه بازگردید.

همین انتخاب مسیری ناشناخته یا جدید و حتی انتخاب مسیری طولانی تر از حد معمول هر روز، می تواند شما را آرام تر به منزل برساند. زندگی، سیستم پیچیده ای دارد اما لذت بردن از آن، به فرمول های عجیب و غریبی نیاز ندارد. با یک تغییر ساده و پیش پاافتاده می توان تغییراتی اساسی و بنیادین در رفتار و برخوردهای روزمره ایجاد نمود. این کار نباید با یک مقدمه چینی گسترده و در قالب کارهایی پیچیده انجام پذیرد؛ باید از کوچک ترین ابتکارات رفتاری، به نفع ساده نمودن تعاملات روزمره بهره جست و این امکان پذیر نیست مگر با استفاده از هوش و ذکاوت ذاتی که در نهاد تمامی انسان ها نهادینه شده است.

  برچسب ها : 


   برچسب‌ها: روانشناسی, آرامش, توصیه, خودشناسی
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد و پرسید: چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟

دست ها بالا رفت.

او گفت: من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.

او اسکناس ها را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز این ها را می خواهد؟

باز هم دست ها بالا بودند. او جواب داد: خوب، اگر این کار را کنم چه؟

او پول ها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد.

بعد آنها را برداشت و گفت: مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را می خواهد؟

بازهم دستها بالا بودند.

سپس گفت: هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آن ها را می خواستید چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار می ارزید. اوقات زیادی ما در زندگی رها می شویم، مچاله می شویم و با تصمیم هایی که می گیریم و حوادثی که به سراغ ما می آیند آلوده می شویم و فکر می کنیم که بی ارزش شده ایم، اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد. شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید. کثیف یا تمیز، مچاله یا چین دار... شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.

ارزش ما در کاری که انجام می دهیم یا کسی که می شناسیم نیست ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟

هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید...

  برچسب ها : 


   برچسب‌ها: نکته ها و پند ها, اجتماع, ارزش, شخصیت
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
خبرگزاری ایسنا گزارش داد: شرکت اپل با پشت سر گذاشتن گوگل موفق شد که عنوان قدرتمندترین برند در جهان را با ارزش 153 میلیارد دلار به خود اختصاص دهد.

براساس تازه ترین رده بندی صد برند برتر جهان که از سوی موسسه میلوارد براون منتشر شده، شرکت اپل با ارزش 153 میلیارد دلار در جایگاه اول قرار گرفت و این در حالی است که گوگل پس از چهار سال به رده ی دوم سقوط کرد.

اپل سازنده آیفون در سال گذشته ارزش برند خود را 84 درصد افزایش داد؛ در حال حاضر ارزش برند گوگل 111.5 میلیارد دلار است و تنها شرکتی است که در میان 10 برند برتر جهان با تنزل روبرو شده است، تنزل دو درصدی ارزش برند گوگل دلیل تغییر مدیر اجرایی این شرکت است.

اخیرا لری پیچ، بنیانگذار گوگل، سمت مدیریت اجرایی این شرکت را که در دست اریک اشمیت بود در اختیار گرفت و گوگل اعلام کرد که این تغییر و جابه جایی با هدف تمرکز مجدد بر به دست گرفتن ابتکار عمل در مقابل رقبای جدی صورت گرفته است.

شرکت IBM نیز در این رده بندی از جایگاه دوم به سوم تنزل کرد اما با این وجود ارزش برند خود را نسبت به سال گذشته 17 درصد افزایش داده است. مایکروسافت نیز پس از مک دونالد در جایگاه پنجم قرار دارد.

برندهای فن آوری شش جایگاه از 10 برند اول جهان را به خود اختصاص داده اند؛ در حال حاضر شبکه اجتماعی فیس بوک در میان صد برند برتر جهان در رده 35ام قرار دارد اما با 246 درصد رشد نسبت به سال گذشته رکوردار رشد است و موسسه میلوارد براون، ارزش برند این شبکه اجتماعی را 19.1 میلیارد دلار تعیین کرد.


   برچسب‌ها: اخبار اقتصادی, اقتصاد, تجارت, ثروت
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲
گاهی دلم می خواد خودم رو بغل کنم! ببرمش روی تخت بخوابونمش! لحاف رو بکشم روش!

دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم،

حتا براش لالایی بخونم،

وسط گریه هاش بگم: غصه نخور خودم جان!! درست می شه، درست می شه، اگر هم نشد به جهنم!

تموم می شه! بالاخره تموم می شه!!

وسط شعرهای عاشقونه ی چرند همیشه باید به اینم فکر کرد که شاید اونی که داره شعر می گه، قصه می گه، فقط می گه که گفته باشه! خودش رو در نظر می گیره نه تو رو …

باید یاد گرفت به حرف هیچ آدمی هیچ آدمی اعتماد نکرد و از یک سوراخ ده بار گزیده نشد …

این که همیشه باید منتظر باشی و الویت آدمای دیگه رو بر خودت ببینی همیشه همیشه ی همیشه توی این زندگی که کس دیگه جای تو تصمیم می گیره ادامه داره …

بعضی حرف ها فقط فقط برای نشنیدن …

بیا خودم جان غصه نخور …

بیا بغلت کنم ببرمت روی تخت …

بیا بیا …

غصه نخور …

  برچسب ها : 


   برچسب‌ها: دست نوشته, عشق, گفتگو, زندگی
   
+ ۱۳۹۰/۰۲/۲۲

بومرنگ احترام

احترام دو بخش دارد: یک بخش، همان حس مثبت و ارزشمندی است که نسبت به فرد یا چیزی داریم و بخش دیگر، اعمالی است که این حس ما را عملا به نمایش می گذارد.

اصول اخلاقی احترام از اصول بنیادین موجود در فرهنگ های مختلف است. احترام نباید با تحمل کردن اشتباه گرفته شود؛ چون تحمل کردن با حس مثبتی همراه نیست اما احترام همیشه با احساسات مثبت همراه است.

احترام نقش مهمی را در بقای انسان ها بازی کرده است. اگر قبیله ای کوچک را در بیابانی تصور کنیم، می توانیم بفهمیم فردی که برای هیچ کدام از افراد قبیله قابل احترام نبوده از قبیله طرد می شده و احتمالا می مرده است.

پس بقا شاید یکی از غریزی ترین دلایلی باشد که احتیاج به احترام را در ما راسخ می کند. گرچه امروزه به نظر می رسد بدون اینکه قابل احترام برای دیگران باشیم، می توانیم بقای خودمان را حفظ کنیم؛ برای مثال فردی که پول زیادی را به ارث برده است و تعداد زیادی خدمتکار و کارمند و مسوول خرید دارد که نیازهای او را برایش تامین می کنند و احترامی هم در کار نیست یا کسی که به دلیل داشتن استعدادی با ارزش می تواند پول زیادی را به دست آورد و ... البته هنوز ارزشی برای احترام وجود دارد که با پول نمی توان آن را خرید.

گرچه ممکن است زندگی ما به این بستگی نداشته باشد ولی بارها و بارها پیش آمده که ما نیاز به قضاوت دیگران نداشته ایم و یا اینکه دیگران باید در مورد ما تصمیم گیری می کرده اند. وقتی که فردی حس احترامی بی ریا و صمیمی نسبت به شخص دیگری داشته باشد، می تواند تصمیمی کاملا متفاوت نسبت به زمانی که حس احترامی کاذب نسبت به آن شخص داشته است اتخاذ کند.

همه ما می توانیم این را بفهمیم که آیا واقعا برای دیگران قابل احترام هستیم یا نه. روان شناسان می گویند خیلی از آنهایی که دنبال پول و قدرت هستند سعی در به دست آوردن احترامی دارند که هیچ وقت به طور واقعی و صادقانه آن را احساس نکرده اند.

وقتی محترم شمرده می شویم کمک های داوطلبانه بیشتری از طرف مردم به دست می آوریم و با تلاش کمتری به چیزهایی که می خواهیم می رسیم. وقتی مردم کسی را واقعا محترم می شمارند، خیلی کمتر با او درگیر می شوند و با او مخالفت می کنند و خلاصه اینکه، به دلایل تکاملی و کاربردی، احترام اهمیت دارد و همچنین خیلی ساده، احساس خیلی بهتری خواهیم داشت وقتی قابل احترام هستیم.

احترام از کجا می آید؟

احترام اکتسابی است؛ یعنی فرد می تواند با انجام دادن داوطلبانه کارهایی، احترام بقیه را به دست آورد؛ مثلا با اهمیت دادن به احساسات دیگران یا با کمک به آنها و به حساب آوردنشان و ... در واقع، احترام مثل بوم رنگی است که شما آن را پرت و آن به شما باز خواهد گشت. نمی توانید از دیگران احترامتان را طلب کنید یا آنها را مجبور کنید که به شما احترام بگذارند. اگر چه بعضی ها به اشتباه معتقدند می توانند با زور و اجبار احترام برای خودشان به دست آورند.

احترام به بچه ها

بهترین راه برای به دست آوردن احترام بچه ها که باید از همان ابتدای کودکی شان شروع شود، احترام گذاشتن به خواسته های طبیعی آنهاست و کاری که باید انجام دهیم، این است که به خواسته های طبیعی کودکان مثل غذا دادن و پرورش دادن آنها توجه کنیم. همان طور که بچه ها رشد می کنند، خواسته هایشان تغییر می کند و خواسته های روحیشان پیچیده و پیچیده تر می شود.

آنها شروع می کنند به بیان نظرها و عقایدشان و اولویت هایشان و نیاز برای آزاد بودن در آنها رشد می کند. آنها خود مختاری و استقلال بیشتری را طلب می کنند و این زمانی است که بزرگ ترها می توانند با احترام گذاشتن به خواسته های بچه ها، هم احترام گذاشتن را به آنها بیاموزند، هم احترام آنها را برای خود به دست آورند. باید بدانیم که این هیچ اثری روی احساس بچه ها درباره احترام گذاشتن ندارد. اگر این گونه عمل کنیم و بگوییم ما به بزرگ ترها احترام می گذاریم، به سادگی می توانیم مفهوم احترام را برای آنها باکمک کردن و برآوردن نیازهایشان روشن کنیم.

ابتدا باید احتیاجات آنها را قبول کنیم؛ مثلا اگر کودک احتیاج دارد ساعت سه صبح غذا بخورد نباید از او مضایقه کنیم و یا با غرولند به او غذا دهیم. باید به سادگی قبول کنیم که کودکمان نیاز دارد در ساعت خاصی غذا بخورد. همچنین اگر نوجوان یا جوانمان نیاز دارد تا صحبت کند باید خواسته او را قبول کنیم و با گوش دادن به او نشان دهیم که برایش احترام قایل هستیم.

احترام گذاشتن و احترام دیدن

احترام گذاشتن به دیگران، یعنی احترام گذاشتن به احساسات و نیازهایشان، احترام می آورد. بعضی راه های ساده برای نشان دادن احترام به احساسات دیگران را با هم مرور می کنیم:

  • از آنها بپرسیم چه احساسی دارند؟
  • به احساساتشان اعتبار ببخشیم.
  • با آنها همدردی کنیم.
  • سعی کنیم احساساتشان را بفهمیم.
  • احساساتشان را به حساب بیاوریم.

برای اینکه مراحل بالا به طور موثری کارآمد باشند، چیزهایی لازم است؛ برای مثال:

  • افراد باید از احساساتشان آگاه باشند و احساساتشان را بشناسند.
  • آنها باید قادر باشند احساساتشان را توضیح دهند.
  • باید بدانند چگونه بدون قضاوت و داشتن حالت تدافعی به دیگران گوش کنند.
  • باید بدانند که چگونه به احساسات ارزش بدهند.
  • باید باور کنند که احساسات ارزشمند هستند.
  • باید اعتقاد داشته باشند که احساسات اهمیت دارند.

محترم شمردن افراد به معنی احترام قایل شدن برای احساسات و نیازهای آنهاست، پس اگر افرادی که در جایگاه های بلندی از مقام و قدرت قرار دارند، احساسات و نیازهای شما را نادیده می گیرند، پس آنها برای شما احترامی قایل نخواهند بود.

و اما راه هایی ساده برای نشان دادن احترام:

  • از دیگران بپرسیم: «شما چه احساسی خواهید داشت اگر...» قبل از گرفتن تصمیماتی که روی آنها اثرگذار است.
  • به طور داوطلبانه خودمان را برای وفق دادن با احساسات و خواسته ها و آرزوهای دیگران تغییر دهیم و با آنها توافق کنیم.
  • حرف دیگران را قطع نکنیم.
  • سعی کنیم باورها و ارزش های آنها را بفهمیم.
  • این فرصت را به آنها بدهیم تا مشکلاتشان را خودشان حل کنند و آنها را دست کم نگیریم و هرگز به آنها نگوییم چه کاری بکنند، هرگز به آنها نگوییم چه لازم دارند و یا چه باید بکنند و هرگز بدون درخواست از طرف آنها، آنها را نصحیت یا موعظه نکنیم و برایشان سخنرانی نکنیم.

انواع احترام

  • احترام به مافوق: در سازمان های دارای سلسله مراتب برای تقویت کردن ارزش فرمانبرداری و حرف شنوی از مافوق استفاده می شود.
  • احترام به والدین و بزرگ ترها: در بیشتر جوامع از افراد انتظار می رود که در مقابل بزرگ ترها و والدین مودب باشند.
  • احترام به ملیت: همه جوامع از افراد خود انتظار دارند تا نسبت به کشورشان حس میهن دوستی داشته باشند و برای ملیت خود احترام قایل باشند.
  • احترام در مذهب: در همه مذاهب حرکاتی برای نشان دادن احترام به مقام های معنوی وجود دارد؛ از خواندن ادعیه و نیایش ها گرفته تا سجده و تعظیم.
  • احترام برای فرهنگ ها و تمدن های دیگر: تلاش برای شناختن و برقراری ارتباط بین فرهنگ های مختلف از اصول احترام گذاشتن به فرهنگ ها و تمدن های گوناگون است.

احترام به خود یعنی چه؟

چرا باید برای خودمان احترام قایل باشیم؟ و ارزش این کار در چیست؟ روان شناسان معتقدند که محترم شمردن دیگران بدون اینکه برای خودمان احترام قایل باشیم، غیرممکن است.

آنها این پیشنهاد را می دهند که برای احترام گذاشتن به خودمان می توانیم این طور عمل کنیم: به خودمان توجه کنیم و مطمئن باشیم هر روز این کار را انجام می دهیم. نیازهایمان را بشناسیم و سعی کنیم بزرگ تر و قوی تر شویم.

یک راه دیگر برای اینکه احترام به خودمان را به دست آوریم، این است که به تعریف و تمجیدهایی که دیگران از ما می کنند، توجه کنیم (البته تعریف و تمجیدهای واقعی) و باید مواظب باشیم که با این تعریف ها دچار خودبینی و خودپسندی نشویم و برای جلوگیری از خودبینی باید روحیه بخشندگی را بیشتر از روحیه گیرندگی در خودمان تقویت کنیم.

  برچسب ها :


   برچسب‌ها: اجتماعی, اجتماع, زندگی اجتماعی, خودشناسی
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش