مدیر عامل شرکت بهرهبرداری متروی تهران و حومه با بیان اینکه دولت سهم یارانه بلیت متروی را پرداخت نکرده است، گفت: دولت باید از ابتدای سال تاکنون بالغ بر 40 میلیارد تومان یارانه پرداخت میکردند که رقمی داده نشده است.
علی
محمد قلیها در گفتوگو با فارس با بیان اینکه از ابتدای
سال تاکنون ریالی یارانه بلیت مترو از سوی دولت پرداخت نشده است، گفت: نمی
توانیم هیچ کار تعمیراتی انجام دهیم چرا که پول نداریم و در صورتی که پول
پرداخت شود بخشی از مشکلات برطرف خواهد شد.
وی ادامه داد: دولت سهم خود را پرداخت نکرده است و باید از ابتدای سال
تاکنون بالغ بر 40 میلیارد تومان یارانه پرداخت میکردند که رقمی پرداخت
نشده است.
مدیر عامل شرکت بهرهبرداری متروی تهران و حومه در پاسخ به این پرسش که سهم
دولت را از مردم دریافت میکنید، گفت: در بودجه اینطور آمده است. اما بنا
نداریم فشار روی مردم بیاوریم و تلاش میکنیم تا پول را از دولت دریافت
کنیم.
قلیها با تأکید بر این موضوع که رایزانی برای دریافت این یارانه صورت
گرفته است، گفت: هر روز پیگیر هستیم اما هنوز پولی پرداخت نشده است.


این نماینده مجلس اظهار داشت: این دولت یکی از دولت های بعد از انقلاب است که مفاسد اقتصادی در آن به شکل رسمی درآمده و آلودگی پیدا کرده که این امر ناشایست است. نباید با اعتمادی که نسبت به این دولت برای مبارزه با مفاسد اقتصادی داشتیم به این نتیجه می رسیدیم.
آخرین نیوز
به گزارش خبرگزاري دانشجو، علت قطع برنامه اين هفته 90 به دليل اشتباه
عوامل شبكه سوم سيما در تنظيم كنداكتور برنامه هاي اين شبكه به خاطر
همزماني با پخش فينال كشتي فرنگي جهان عنوان شد.
بر اساس اين گزارش، از
آنجا كه مسابقات جهاني كشتي فرنگي در حال برگزاري است و زمان اين مسابقات
به وقت ايران به ساعات اوليه صبح برمي گردد و ساعت پخش اين مسابقات به وقت
تركيه اعلام شده است، عوامل پخش شبكه 3 سيما 10دقيقه در زمان پخش اين
مسابقات اشتباه كرده بودند و براي اينكه اين مسابقات به طور كامل پوشش داده
شود، 10 دقيقه از انتهاي برنامه 90 را پخش نكردند.
لازم به ذكر است،
طبق چارت كاري سازمان صدا و سيما تهيه كنندگان برنامه ها اجازه ندارند
بعنوان مجري در برنامه خود حضور داشته باشند؛ چرا كه كليه مسائل مربوط به
پشت صحنه و هماهنگي با پخش بر عهده تهيه كننده است و از آنجا كه در برنامه
90 عادل فردوسي پور بعنوان مجري و تهيه كننده فعاليت مي كند، امكان هماهنگي
عوامل پخش با تهيه كننده وجود نداشت.
محمدرضا فرزين در گفتوگو با ايسنا، با تاكيد بر اينكه همچنان براي دريافت يارانه نقدي روش خوداظهاري اعمال ميشود، گفت: در شرايط كنوني هر ايراني حق دارد يارانه نقدي دريافت كند.
او در پاسخ به اين سوال كه موضوع حذف يارانهي نقدي اقشار مرفه در چه مرحلهاي است، گفت: ما براي اين كار بايد براساس يك مطالعهي دقيق بتوانيم خانوارهايي كه از تمكن مالي لازم برخوردارند را شناسايي كنيم.
وي افزود: البته هر زمان بخواهيم نسبت به حذف يارانهي نقدي آنها اقدام كنيم، قطعا پيش از آن با اين افراد مكاتبه و موضوع را به آنها اعلام ميكنيم و سپس نسبت به حذف يارانه اقدام ميكنيم.
به گزارش فارس؛ محمود احمدی نژاد رئیس جمهور پیش از ظهر امروز چهارشنبه طی سخنانی در جمع مردم اردبیل با اشاره به برنامه دولت جهت اصلاح سیستم بانکی گفت: یکی از برنامههای ما اصلاح سیستم بانکی است چراکه بنده از اول از اینکه میشنیدم یک نفر از طریق ارتباطی که دارد، به راحتی میتواند از یک بانک 100 میلیارد تومان وام بگیرد اما جوانی برای 5 میلیون تومان وام دستش به جایی بند نیست، غصهدار میشدم، از همین رو سعی کردیم سیستم بانکی را اصلاح کنیم که برنامههایم در این خصوص آماده شده که امسال این کار را شروع خواهیم کرد.
وی همچنین اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی را مورد اشاره قرار داد و اظهار داشت: اخیرا عدهای با استفاده از این شبکه بانکی و با سوءاستفاده از یک بانک و ضعف نظارتی از این بانکی که خصوصی شده، رقم بالایی را تحت عناوین گوناگون به نام وام و اعتبار اخذ کردهاند که این اشکال است.
رئیس جمهور ادامه داد: خوشبختانه بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و مسئولان اطلاعاتی دولت متوجه این موضوع شده و آن را شناسایی کردند و سر و صدایش را در نیاورند تا به این افراد شناسایی و اموالشان را ضبط کنند. اصلا خود بنده به بانک مرکزی گفتم یک جریان سوی جلو میرود و یک گروهی به نام تاسیس بانک کارهای خلافی میکنند که انشاءالله با اصلاح سیستم بانکی بیعدالتی در اخذ وام ریشهکن و راههای سوءاستفاده بسته خواهد شد.
احمدینژاد با بیان اینکه چند ماه است عدهای تلاش میکنند به دولت ضربه زده و دولت را بدون هیچ محدودیتی متهم میکنند، انگار که این موضوع رسیدگی نخواهد شد، خاطرنشان کرد: از دستگاه قضایی میخواهم عوامل این اختلاس از هر جریان و گروهی است، شناسایی و به بنده معرفی کند.
وی این دولت را پاکترین دولت تاریخ خواند و اظهار داشت: برخیها در جریان این اختلاس متهم میکنند، در حالی که ما باز هم سکوت میکنیم که به خاطر مقام معظم رهبری است که البته این سکوت وحدت بخش طولانی مدت نخواهد بود.
گفت و گوی ما با این چهره محبوب سریالهای تلویزیونی هم بالطبع تحت تاثیر همین مسائل بود؛ خانم گلچین در نهایت صبر به سئوالات ما پاسخ داد اما ذهنش درگیر لبخندی بود که از صورت مادر گریخته است. برای این مادر نازنین سلامتی آرزو می کنیم. به امید آنکه خانم گلچین همانطور که در سریالها به نظر می رسید شاد باشد...
چه شد شما که بازیگر طنز نبودید تبدیل به پای ثابت آثار طنز شدید؟
آن سال های دهه 60 که اوج کار من بود خیلی این کارهای مناسبتی مرسوم نبود فقط برای عید نوروز سریال ویژه عید می ساختند آن هم در قالب برنامه ای به نام پیک شادی. درست است من آن زمان بیشتر کارهای جدی انجام می دادم اما سابقه حضور در کار طنز چه در تئاتر، چه در تلویزیون و سینما را داشتم و این سوءتفاهمی بیشتر نیست که بعضی ها فکر می کنند من قبلا تجربه کار طنز را نداشتم. مشخصا در سریال آینه که البته سریال طنز نبود اما تم طنز داشت و بعضی قسمت هایش مثل دهن بین و چشم روشنی و... من نقش طنز داشتم. آقای منوچهر پوراحمد برادر کیومرث پوراحمد هم در همان سال ها ازدواج پرماجرا را با بازی آقای اکبر عبدی و خانم شهلا ریاحی و من کار کردند. آن هم کار طنز بود. همین طور چراغ خانه که کار دیگری از ایشان بود. حتی یادم است آن موقع تئاتری کمدی به نام بوزینه جان الدوله را در حال و هوای جنگ روی صحنه بردیم که با استقبال زیاد مخاطبان مواجه شد. باز آن بعدها در دهه هفتاد، سریال های مناسبتی برای رمضان و محرم مرسوم شد که من کار نمی کردم و در دهه هشتاد همانطور که گفتم با یک سریال مناسبتی برای رمضان برگشتم.

کار طنز سخت تر است یا بازی در ژانرهای دیگر؟
نمی توانم دقیقا بگویم، کار طنز سختی های خاص خودش را دارد به خصوص در ایران که خنداندن مردم کار بسیار سختی است و کمدین های زن دست و بال شان بسته است، البته به هر حال نکات مثبت خودش را هم دارد.
با توجه به اینکه اکثر کارهای سال های اخیرتان طنز بوده، نگران نیستید از این به بعد شما را فقط برای حضور در کارهای طنز دعوت کنند؟
صددرصد نگرانم، مگر می شود نگران این مساله نباشم. با خودم فکر می کنم یعنی از این به بعد فقط من را با این مشخصه خواهند شناخت، اما به هرحال واقعیت این است که این تصویر در این چند ساله از من در ذهن مخاطب نقش بسته و به سختی می توان تغییرش دارد. در صورتی که من در دهه 60 جزو معدود ستارگان زن فیلم های درام و جدی بودم؛ زمانی که خیلی از همکاران امروز ما حتی هنوز بازیگر نشده بودند. الان چندان چاره ای ندارم، چون تمام کارهایی که به من پیشنهاد می شوند طنز هستند. سعی می کنم در بین همین پیشنهادها انتخاب های متنوع تر داشته باشم مثلا نقشم در راه در رو، خوش نشین ها، شمس العماره و... با هم کاملا متفاوت بود.
فکر می کنید مشکل از کجاست که در ژانرهای دیگر به شما نقشی پیشنهاد نمی شود؟
خب البته این مساله در همه جای دنیا تقریبا به همین شکل است و بازیگری که به عنوان بازیگر طنز شناخته می شود کمتر شانس حضور در آثاری متفاوت را دارد. اما در ایران کمی هم برمی گردد به اینکه ما هنوز خیلی در زمینه متن قوی نیستیم و برای همین پیشنهادهای متنوع کم داریم و کمتر روی شخصیت پردازی کار می شود. طبیعتا راحت ترین کار است که بازیگر را در همان نقش و قالبی که قبلا جواب پس داده دوباره استفاده کنیم. بنابراین این تکرار خیلی تقصیر بازیگر نیست. بازیگر از راه بازیگری زندگی می کند و ممکن است اگر بخواهد دست نگه دارد و منتظر یک نقش متفاوت در گونه دیگری بنشیند هیچ وقت این شانس را پیدا نکند که نقش ایده آلش را بازی کند.
همیشه این برای من جای سوال است چطور بازیگری که در دهه شصت جزو بازیگران فعال و مطرح سینمای ایران بوده است و شاید اغراق نباشد اگر بگویم جزو تک ستاره های آسمان سینمای ایران در دهه شصت بودم امروز هیچ پیشنهاد سینمایی ندارم. دست و بالم بسته است، انتخاب های محدودی دارم. قطعا اگر موقعیتش را داشتم و دست و بالم باز بود بهترین ها را انتخاب می کردم. به هر حال اینکه بعد از سال ها با شکل و شمایل دیگری برگشتم باعث شده مردم کمی تصویر گذشته من را فراموش کنند اما خیلی خوشحالم که هنوز هم دوستم دارند کارهایم مورد استقبال واقع می شود. به طور مشخص طنز کار کردن برایم تجربه ای جدید و خوشایند بوده و هست به خصوص در کارهای رئال و خیلی نزدیک به زندگی واقعی مردم مثل بزنگاه آقای عطاران که این ویژگی را داشت.

چگونه به تیپ انسی در سریال سه دونگ، سه دونگ رسیدید؟ و کلا آیا شخصیت هایی را که بازی می کنید از آدم های واقعی الهام می گیرید؟
از مشخصه های بازیگر، خوب دیدن است. طبیعتا در کوچه و بازار آدم هایی شبیه انسی و دیگر شخصیت هایی که من بازی می کنم وجود دارند. من هم سعی می کنم وقت بگذارم و در جامعه به طیف های مختلف مردم دقت کنم تا بتوانم موقع خلق شخصیت در بازی، از آنها کمک بگیرم. گام بعدی کمک و توضیح کارگردان و گروه بازیگران است و همینطور اصلاحاتی که نویسنده با توجه به شخصیت هایی که می توانند در چنین خانواده هایی شکل بگیرند، در فیلمنامه انجام می دهد.
به نظر می رسد شخصیت انسی به دیگر شخصیت هایی که در این چند ساله بازی کردید شباهت دارد. چرا؟
در هر صورت همه این نقش ها را یک نفر بازی می کند و طبیعتا رد پایی از مرجانه گلچین در همه آنها هست و شباهت هایی با نقش های سابق من در این چند ساله دارند اما اینکه بعضی از دوستان منتقد که خیلی هم برایشان احترام قائل هستم می گویند این انسی سه دونگ، سه دونگ تکرار نقش های دیگر مرجانه گلچین است باید بگویم اینطور نیست و الزاما هر شخصیت طنزی تکرار شخصیت های طنز دیگر نیست به اضافه اینکه به هر حال این شخصیت ها موجودات ماورایی و دور از ذهنی نیستند و از همین شخصیت های واقعی دور و برمان الهام گرفته شده اند. بعد هم به هر حال وقتی درباره یک خانواده ساده و سنتی و در محلات قدیمی مثل سرچشمه صحبت می کنیم مگر چقدر تنوع شخصیت داریم آن هم با این متن هایی که اینقدر کم تنوع دارند چون به هر حال متن هم باید ظرفیت ارائه بازی متفاوت را داشته باشد. البته نهایتا فکر می کنم همینقدر که کار موفق بود و مردم استقبال کردند برای ما باعث خوشحالی است.
یک دل و دو دلدار
این روزها زندگی من به دو عزیزم
اختصاص دارد. یکی مادرم که دوست داشتنی ترین و مهم ترین آدم زندگی ام است
که متاسفانه الان در بستر بیماری هستند و من با افتخار و عشق بیشتر ساعات
روزم را به مراقبت از ایشان می پردازم. عزیز دیگر من حرفه ام است. عاشق
کارم هستم و از کودکی می دانستم تنها شغلی که دوست دارم و خواهم داشت
بازیگری است. بسیاری از همکارانم بعد از مدتی که به این حرفه پرداختند وارد
کارهای دیگر شدند و یا در کنار آن به کارهای دیگر مثل کارگردانی و طراحی
صحنه و ... هم پرداختند اما من همیشه فقط بازیگر بودم و خواهم بود. بازیگری
کار بسیار سختی است. ساعات کار ما طولانی و فشرده و در مکان های مختلف
است. بیشتر وقت ها شب کار هستیم. برای همین سریال سه دونگ، سه دونگ من
بسیار خسته شدم مخصوصا اواخر کار که خیلی برنامه مان فشرده بود و من به شدت
کمبود خواب داشتم تا جایی که دچار ضعف جسمانی و کسالت شده بودم. اما همین
که بعد از پخش آن مردم وقتی من را در کوچه و خیابان می بینند از کار تعریف
می کنند و خسته نباشید می گویند برایم یک دنیا ارزش دارد و همه خستگی ها و
سختی ها را از یادم می برد.

درباره فرزندانی که متولد نشدند
من فرزندی ندارم.
همیشه فکر می کنم تعادل برقرار کردن بین کار و فعالیت های اجتماعی و زندگی
خانوادگی برای هر زنی کار سختی است. مخصوصا در سبک زندگی زنان ایرانی که
خیلی به خانواده توجه و رسیدگی می کنند. من یک اخلاق شخصی دارم که وقتی
مسئولیتی را قبول می کنم باید به بهترین نحو آن را انجام بدهم. مادر شدن هم
مسئولیت بسیار سنگینی است و زنی که این مسئولیت را قبول می کند باید بسیار
باگذشت و فداکار باشد. من هیچ وقت این توانایی را با توجه به کار سنگین،
خاص و زمانبرم در خود ندیدم که بخواهم بچه دار شوم. در جامعه در حال توسعه
امروز، با مشکلات و گرفتاری های بی پایان زندگی مدرن در شهرهای بزرگ، با
این همه فشار و استرس با خود می گویم دیگر موجود بی گناهی را به عوارض این
زندگی دچار نکنیم. شما زندگی ما را با مادران مان مقایسه کنید. مادر من 7
تا بچه دارد. من بچه ندارم و خواهرم 2 بچه دارد. خواهرزاده ام یک بچه دارد
که او هم شاید در آینده اصلا نخواهد فرزندی داشته باشد.
تنهایی پر هیاهو
نمی دانم درگیر چه هستم و چه می
کنم. تنها می دانم زندگی خیلی سرعت گرفته و لذت زندگی کمتر شده. من در
آپارتمانی زندگی می کنم که هر طبقه سه واحد دارد. باور نمی کنید هیچ کدام
از همسایه های کنار دستی مان را نمی شناسم و نمی بینم شان فقط گاهی از سر و
صدای باربر و جابه جایی وسایل می فهمم اسباب کشی دارند. در حالی که وقتی
ما بچه بودیم نزدیک ترین اطرافیان مان همسایه های مان بودند. این زندگی
ماشینی ما را به اینجا رسانده و من عمیقا از اینکه اینقدر به سمت تنهاتر
شدن می رویم می ترسم. یکی از علت های اینکه بیشتر طنز کار می کنم همین است.
با خودم می گویم مردم کم گیر و گرفتاری دارند که حالا ما هم غصه دارشان
کنیم. باور کنید مردم من را در کوچه و خیابان می بینند از ته دل می گویند
خدا عمرتان بدهد که خنده به لب مردم می آورید.
رمضان خوش یمن
من 9 سال از عرصه بازیگری و کار دور
بودم و پس از آن با سریال زیر زمین به کارگردانی آقای علیرضا افخمی بازگشتم
که در ایام مبارک ماه رمضان از شبکه 3 پخش شد. همیشه فکر می کنم این هم
یکی از معجزات این ماه بود.
9 سال به دلایل شخصی کار نکردم. چند سالی درگیر ادامه تحصیل در رشته کارگردانی بودم و چند سالی هم به خارج از کشور رفتم. وقتی بازگشتم چندان دغدغه کار نداشتم تا «زیر زمین» به من پیشنهاد شد. مصادف شدن پخش اولین کارم بعد از این همه سال دوری با ماه رمضان را به فال نیک گرفتم، واقعا هم اتفاق خجسته و خوش یمنی برایم بود. زیر زمین باعث تغییر رویه پر رنگ و ملموس در کارم شد و بعد از آن دوباره جدی به بازیگری پرداختم. بعد از آن «بزنگاه» را در رمضان بعدی کار کردیم که خیلی دوستش دارم و باز هم فکر می کنم انرژی مثبت این ماه به آن منتقل شد و مردم ارتباط خوبی با آن برقرار کردند. خدا را شکر همیشه در کارهایی که برای این ماه داشتیم توانستیم آن انتظاری را که مردم داشتند، برآورده کنیم.
گرچه ققنوس در اساطیر ملل آسیایی همچون چین و ایران جایگاه ویژه ای دارد، اما برخی معتقدند که اسطورهٔ ققنوس از مصر باستان برخاسته، به یونان و روم رفته، و هم سو با باورهای مسیحیت شاخ و برگ بیشتری یافته است.
علامه دهخدا در توصیف ققنوس نوشته است: گویند ققنوس هزار سال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمی باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند.
در فرهنگ اروپایی:
در فرهنگ انگلیسی زبان، ققنوس
Phoenix پرنده ای است افسانه ای و بسیار زیبا و منحصر به فرد در نوع خود،
که بنا بر افسانه ها 500 یا 600 سال در صحاری غرب عمر می کند، خود را بر
تلی از خاشاک می سوزاند، و از خاکستر حاصل، خود او دگر بار با طراوت جوانی
سر بر می آورد و دور دیگری از زندگی را آغاز می کند و می گذراند. ققنوس در
فرهنگ اروپایی غالبا تمثیلی از فنا ناپذیری و حیات جاودان است.
طی هشت قرن قبل از میلاد مسیح، رویهم در نه مرجع از پرنده ققنوس نام برده شده که هشت مورد آن از طریق نقل قول مولفان بعدی به ما رسیده و فقط یک مورد اثر هردوت مورخ یونانی 484 تا 424 قبل از میلاد با شرح کامل محفوظ مانده است. یونانی دیگری به نام کلودیوس آلیانوس Claudius Aelianus مشهور به آلیان Aelian نیز، 200 سال بعد از میلاد مسیح در مورد ققنوس نوشته است:
«ققنوس بدون کمک از علم حساب یا شمردن با انگشت، حساب 500 سال را درست نگه می دارد زیرا او از طبیعتی که عقل کل است همه چیز را می آموزد. با آن که اطلاع در مورد ققنوس لازم به نظر می رسد معهذا گمان نمی رود در میان مصریان – شاید جز انگشت شماری از کشیشان – کسی بداند که 500 سال چه وقت به سر می رسد، ولی دست کم ما باید بدانیم که مصر کجاست و هلیوپولیس که مقصد ققنوس است، در کجا قرار دارد و این پرنده پدرش را درون چه نوع تابوت می گذارد و در کجا دفن می کند.»
این مورخ، بر اساس متن انگلیسی، والد ققنوس را پدر می خواند ولی از ققنوس به صیغه خنثی (it) نام می برد. مولفان بعدی برای ققنوس غالبا از صیغه تأنیث استفاده کرده اند، اما از آن جا که این پرنده افسانه ای تک و منحصر به فرد بوده و زاد و ولد آن از جفتگیری ناشی نمی شده، بنا بر این بحث در مورد جنسیت آن چندان مهم به نظر نمی رسیده است.
مورخی رومی به نام پوبلیوس اوویدیوس ناسو، مشهور به اووید، نخستین رومی است که دربارهٔ ققنوس به زبان لاتین مطلب نوشته است، در نوشتهٔ او آمده است:
«چه بسیار مخلوقاتی که امروزه بر روی زمین
راه می روند، اما در ابتدا به شکل دیگری بوده اند. فقط یک موجود هست که تا
ابد همان طوری که از نخست بوده، باقی خواهد ماند، یعنی طی سالیان مدید، بی
آن که تغییری کرده باشد، باقی می ماند و سرانجام نیز، پس از نابودی، دگربار
به همان شکل اولیهٔ خویش متولد می شود.
این پرنده، پرنده ای است که
آشوری ها یا به تعبیر برخی منابع احتمالا سوری ها یا فنیقی ها آن را ققنوس
می نامند. این پرنده، دانه و علف معمولی نمی خورد، ولی از عصارهٔ میوه ها و
از ادویه خوشبوی کمیاب می خورد. وقتی 500 ساله شد، بر بالای نخل بلندی
آشیان می سازد و با چنگالش از مرغوب ترین مواد، از پوست درخت گرفته تا
دارچین و دیگر ادویه و صمغ برای خود بستری می سازد و بعد می میرد و روحش با
دود و بخار معطر به دوردست سفر می کند، و داستان چنین ادامه می یابد که
سپس از سینه بدن بی جان او ققنوس کوچکی سر بر می کشد تا آن طور که می گویند
500 سال دیگر زندگی کند و در آن زمان که پس از سن و سالی شهامت لازم را
پیدا کرد تخت و آشیانش را که مدفن پدرش هست بر فراز نخلی رفیع به حرکت در
می آورد و سفر به شهر آفتاب را شروع می کند، همان جایی که در معبد آفتاب
آشیان ققنوس خوش می درخشد.»
از مجموع آنچه در فرهنگ اروپایی پیرامون ققنوس آمده است، می توان دو روایت کلی در مورد ققنوس ارائه داد:
اول اینکه ققنوس از بدن بی جان پدرش به وجود می آید و جسد پدرش را به شهر هلیوپولیس می برد و در قربانگاه معبد آفتاب می سوزاند.
و
روایت دیگر اینکه ققنوس در تلی از چوب و خاشاک خوشبو آتش می افکند، بال می
زند و شعله می افروزد، خود در آتش می سوزد و از خاکسترش ققنوسی دیگر زاده
می شود.
پس بطور خلاصه می توان در مورد این اسطوره در فرهنگ اروپایی گفت: «ققنوس در آتش می سوزد و دیگر بار از خاکستر خود زاده می شود». در همین ارتباط در زبان انگلیسی مثلی بدین مضمون رایج است که: «هر آتشی ممکن است ققنوسی در بر داشته باشد».
در مصر باستان:
طی نخستین قرن میلادی، روی هم 21
بار توسط ده مولف از ققنوس یاد شده است. از مجموع این منابع چنین بر می آید
که خاستگاه اسطوره ققنوس تمدن قدیم مصر بوده و بعدها به ترتیب در تمدن های
یونانی، رومی و مسیحی درباره آن سخن گفته اند. در میان مصریان، اسطوره
ققنوس در اصل اسطوره خورشید بوده که بعد از هر شب دگر بار در سحرگاه طلوع می کند و نام شهر هلیوپولیس در نوشته هردوت نیز باید در همین ارتباط باشد.
مصریان ققنوس را پرنده مقدسی می دانند که بسیار نادر است. به روایت مردم شهر هلیوپولیس، ققنوس هر 500 سال یک بار آن هم پس از مرگ ققنوس قبلی در مصر ظاهر می شود. از این پرنده تنها برخی تصاویر موجود است و آن طور که از شکل و اندازهٔ او در این تصاویر بر می آید، بال و پرش بخشی قرمز و بخشی زرد طلایی است و اندازه و شکل عمومی آن مانند عقاب است.
داستانی عجیب هم از کار این پرنده گفته می شود و آن این که این پرنده جسد پدر خود را، که با نوعی صمغ گیاهی خوشبو اندود شده، همهٔ راه از سرزمین عرب تا معبد آفتاب با خود می آورد و آن را در آن جا دفن می نماید. می گویند برای آوردن جسد ابتدا گلوله ای آن قدر بزرگ که بتواند آن را حمل نماید از جنس آن صمغ گیاهی می سازد، بعد توی آن را خالی می کند و جسد را در آن می گذارد و دهانه آن را با صمغ تازه مسدود می کند و آن گاه گلوله را که درست همان وزن اولیه خود را پیدا کرده است، به مصر می آورد و در حالی که تمامی رویه گلوله از صمغ پوشانده شده آن را همان طور که گفته شد درون معبد آفتاب می گذارد.
در اساطیر ایران:
در اساطیر ایران، ققنوس یا ققنس،
معرب کلمهٔ یونانی کوکنوس (Kuknos)، و همتای کلمهٔ هند و اروپایی و چینی
فونیکس است و چنین می نماید که شکل آن ترتیب و برآیندی از قرقاول، مرغ چینی
و آمیزهٔ آن با دیگر مرغان اسطوره ایست.
این مرغ در روایت های ایرانی نیز همچون روایت های هند و اروپائی، مرغی نادر و تنهاست که او را جفتی نیست و در نتیجه از او زایشی نیز پدید نخواهد آمد. ققنوس هزار سال زندگی می کند و چون عمرش به پایان می رسد، توده ای بزرگ از هیزم فراهم می آورد و با نشستن بر آن توده چندان آواز می خواند که از آواز خود به وجد می آید و با بر هم زدن بال و به یاری منقار، آتشی می افروزد و با سوختن در آتش از وی بیضه ای(تخم مرغی) پدیدار می شود و بدینسان ققنوسی دیگر زاده می شود.
در این روایت ققنوس همتای قو در ادبیات اروپایی است که با آوازخوانی، زیست و زندگی خود را به پایان می برد. اساسا در ادبیات ایران نیز همچون ادبیات هند و اروپایی، سوختن در رنج خویش و از خاکستر خود برآمدن و تولدی دیگر، راه به اسطورهٔ ققنوس دارند.
در اساطیر چین:
در فرهنگ اسطوره ای چین، ققنوس با
نام فنگ هوانگ یا پرندهٔ سرخ شناخته می شود که از جنس آتش است و نماد
تابستان و جنوب محسوب می شود که خشکسالی آفرین می باشد. به همین دلیل ققنوس
دربردارندهٔ عنصر منفی و مادینگی جهان، یعنی یین است و نماد ملکه محسوب می
شود. در برابر ققنوس، اژدها قرار می گیرد که همیشه در اساطیر چین نمایندهٔ
خاقان به شمار می آید.
در اساطیر چین ققنوس در فواره ای از آب زلال تن می شوید و با گذشتن از بلندای کوه گون لون، هر شامگاه در غارهای دان Tan آرام می یابد. بر مبنای روایات چینی ققنوس کمتر تا سطح زمین پرواز می کند و هرگاه که چنین کند، همهٔ مرغان گرد او جمع می شوند. بر اساس روایت کویاجی دربارهٔ ققنوس، وی بر سطح زمین نمی نشیند، اما هرگاه که بر سطح زمین بنشیند بر یک پای می رقصد.
برخی احتمال داده اند که ققنوس چینی همتای شانگ شانگ یا مرغ باران در روایت کنفوسیوس باشد، حال آنکه شانگ شانگ یا مرغ باران، پرنده ایست که نماد یین محسوب می شود، اما ققنوس به طور معمول نماد یانگ تلقی شده است.
ققنوس در اساطیر چین، نماد شادمانی و خرسندی و نشانهٔ رضایت آسمان است. اژدها در این اساطیر روح باران و نماد خاقان است و ققنوس، نماد ملکه و جنوب و یاور کشاورزان است. در اساطیر چین پرنده سرخ یا ققنوس نماد جنوب و مورد نیایش بود. ققنوس بعدها جای خود را به قرقاول داد. این پرنده در نقش های برجای مانده دارای منقار خمیده، پنجهٔ بلند و تیز به شکل پرندگان شکاری بود و یاری دهندهٔ کشاورزان مزارع خشک جنوب به شمار می آمد.
در اساطیر چین ققنوس دیگری موسوم به چی سانگ یا ققنوس کوهساران نیز وجود دارد. این ققنوس، ققنوسی است که به روزگار دودمان جو نقشهٔ رودها را به یو پیشکش کرد.
.:: This Template By : web93.ir ::.