+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
به گزارش آخرین نیوز، مهر نوشت:

برخی کارمندان شعب ارزی بانکها با کشاندن دلالی ارز به درون نظام بانکی شگردهای جدیدی را برای کسب سود به کار می‌برند که این کار می‌تواند برای آنان روزانه درآمد بیش از یک میلیون تومانی به همراه داشته باشد، این در حالی است که درآمد ماهانه آنان شاید نیمی از این رقم باشد.

بانک مرکزی در اواسط سال گذشته برای از بین رفتن بازار سفته بازی و دلالی، محدودیتهایی را برای عرضه ارزهای دلار و یورو در شعب بانکها، صرافی های بانکی وصرافی های معتبر قائل شد، براین اساس قرار شد که دلار و یورو با دریافت مدارک از قبیل ویزا برای مسافران به میزان محدود پرداخت شود.

براساس ابلاغیه بانک مرکزی، بانکها و صرافی های بانکی و مجاز تنها 2000 دلار و 1350 یورو به متقاضیان دریافت ارز ارائه می کنند، اما نکته جالب این است که بانک مرکزی برای جلوگیری از ایجاد بازار واسطه گری چنین اقدامی را کرده است، اما برخی کارمندان بانکی شعب و واحدهای ارزی، خود این امر را دامن می زنند!

سفته بازی از کجا آغاز می شود؟

به نظر می رسد که بازار سفته بازی و دلالی ارز از بدنه نظام بانکی آغاز می شود. کارمندان شعب ارزی برخی بانکها شگردهای جالب و زیرکانه ای را برای منفعت طلبی در فروش ارز یورو به کار می برند که از چشم مدیران نظام بانکی دور می ماند و نیازمند ورود هرچه سریعتر بانک مرکزی به این ماجرا است.

با توجه به اینکه پرداخت یورو به مسافران در قبال ارائه مدارک و ویزا به میزان محدود 1350 یورو است، برخی کارمندان شعب ارزی به مشتریانی که ساعتها در صف برای دریافت ارز مورد نیاز خود می ایستند، عنوان می کنند که تنها مبالغی که می توانند بپردازند 500 یورویی است!

بدین ترتیب اگر کارمندان بانکی سه اسکناس 500 یورویی به مشتری بپردازند، مشتری باید 150 یورو به وی بازگرداند، این در حالی است که معمولا مشتریانی که ساعتها در صف برای خرید یورو ایستاده اند، 150 یورو به عنوان مابقی پول ندارند که به کارمند بانک بدهند، چون تصور اینکه باید پولی را به باجه بازگردانند را نداشته اند، حتی بانکها در این حالت معادل 150 یورو اسکناس دیگری مانند ریال را نیز قبول نمی کنند.

فقط 500 یورویی داریم!

بنابراین برخی کارمندان بانکی پیشنهاد جالبی را به مشتری می دهند. آنها عنوان می کنند که اگر مشتری می خواهد می تواند در خارج از شعبه بانک و در بازار آزاد 150 یورو را تهیه کرده و دوباره در صف ایستاده و پول مورد نیاز خود را تهیه کند، اما مشتریان معمولا ترجیح می دهند که مبلغ کمتری دریافت کنند اما دوباره به بانک مراجعه نکنند.

براساس محاسبات کارمندان بانکی، مشتریان اگر مبلغ هزار یورو را از بانک بگیرند، 350 یورو در اختیار کارمند باقی می‌ماند، در این حالت کارمند به مشتری پیشنهاد می دهد که اگر 150 یورو برای برگرداندن مبلغ ندارد و نمی خواهد که مجددا زمانی را برای تهیه یورو در بازار آزاد صرف کند و دوباره به بانک بازگردد، بهتر است که یا 1000 یورو دریافت کند و یا معادل همان مبلغ ارز دیگری مانند دلار به میزان 2000 دلار دریافت کند.

پیشنهاد جالب کارمندان ارزی

اما نکته جالب تر این است که مشتری که 1000 یورو را دریافت کرده است، مهر 1350 یورویی در مدارک وی ثبت می‌شود، یعنی کارمند بانک می تواند ادعا کند که این مبلغ را به مشتری پرداخت کرده و کار غیر قانونی را انجام نداده است، مشتریان نیز چون در عمل انجام شده قرار می گیرند، این پیشنهاد کارمند را قبول می‌کنند.

ناگفته نماند که در ابتدای صبح و آغاز کار شعبه، از متقاضیان دریافت ارز ثبت نام به عمل می آید، که تعداد آنها شاید به 50 نفر هم برسد، این در حالی است که موضوع پول خرد از سوی بانک به مشتریان اعلام نمی شود تا آنها مدت زمان طولانی را در صف نمانند.

برای بررسی بیشتر این موضوع به یکی از شعبات بانکی که نسبت به انجام این کار مبادرت می کرد، مراجعه شد و از مشتریان سئوالاتی را پرسید. یکی از مشتریان به خبرنگار مهر گفت: آیا می شود که بانکی که کار ارزی انجام می‌دهد، پول کوچکتر از 500 یورو را نداشته باشد. آیا بانک و شعبه ارزی و یا باجه ارزی، اسکناس 50، 100 و 200 یورویی ندارد؟

درآمد روزانه میلیونی کارمند برخی بانکها از دلالی ارز

مشتری دیگری گفت: برای اینکه در این خصوص ضرر کمتری را تقبل کنم، مجبور شدم که به جای 1350 یورو، 2000 دلار دریافت کنم، اما حال باید به بازار آزاد مراجعه کرده و دلار را به یورو تبدیل کنم که در این حالت هم ضرر دیگری متوجه من خواهد شد.

مشتری دیگری گفت: کارمندان شعب ارزی که اینگونه اقدامات را انجام می دهند، سود بالایی را کسب می‌کنند، زیرا مبلغ 350 یورویی که باقی می ماند را می توانند به قیمت دولتی بدون اینکه مدیران بانکی متوجه آنها نشوند، برداشت کرده و آن را در بازار آزاد بفروشند و سود آن را در جیبشان بگذارند.

وی افزود: با این اقدام در هر فروش، حدود 70 هزار تومان نصیب کارمند بانکی می شود، با توجه به اینکه تعداد مراجعات مردم به این شعب هم بالا است، بنابراین سود زیادی را کسب می کنند. اگر فرض کنیم روزانه 20 نفر به بانک برای دریافت ارز مراجعه کنند، مبلغی در حدود یک میلیون و 400 هزار تومان درآمد آن کارمند با این شگرد می شود.


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۶/۲۲


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
به گزارش آخرین نیوز، تهران امروز نوشت:

در چند سال اخیر لباس‌هایی وارد بازار ایران شده است که هیچ سنخیتی با فرهنگ و آموزه‌های دینی ما ندارد. شلوارهایی که از چند ناحیه پاره هستند و بدن انسان را نمایان می‌کنند و تی‌شرت‌هایی که عبارت‌هایی با زبان‌های خارجی بر آنها نقش بسته و کم‌کم به انتخاب اول جوانان و نوجوانان تبدیل شده است. جامعه شناسان مد را نمادی از شیوه زندگی و ابزاری نمایانگر ثروت، رفاه و پایگاه طبقاتی که فرد به آن تعلق دارد، تعریف می‌کنند. شاید به این دلیل که مدگرایان پایگاه طبقاتی خودشان را در پشت نقابی پنهان می‌کنند.

دکتر مجید ابهری، متخصص رفتارشناس درباره علت گرایش جوانان به این لباس‌ها می‌گوید: «با توجه به اینکه پیروی از مد یکی از خصیصه‌های سنی در دوره نوجوانی و جوانی است و از طرفی خانواده‌ها و نهادهای فرهنگی در زمینه‌های اجتماعی از پوشاک تا آرایش و پیرایش، الگوهای رفتاری ارائه نمی‌دهند.مدگرایی و رقابت‌های سنی جوانان را به پیروی از مدهای ماهواره‌ای و مجلات و بروشورهای مدل‌های غربی هدایت می‌کند. بخشی از این مدگرایی در زمینه لباس است.

کریستین دیور یکی از طراحان پوشاک در جهان درباره پوشاک مناسب و مد روز می‌گوید لباسی که از نظر رنگ، راحتی و تطابق محیط جغرافیایی و اقلیمی انسان را در راحتی و آرامش جسمی و روحی قرار می‌دهد، مد قلمداد شده و به عنوان لباس مناسب تعریف می‌شود. متاسفانه پوشاک وارداتی نه تنها زیان‌های قابل توجهی به صنایع پوشاک و این قبیل تولیدی‌ها زده و موجب بیکاری شده است بلکه صدها دوزنده، پارچه فروش و حرفه های وابسته دیگر و شغل‌هایی که به صورت غیرمستقیم با آنها در ارتباط هستند را به ورشکستگی کشانده است.»

 این لباس‌ها اعتقادات دینی را تضعیف می‌کنند

این استاد دانشگاه شهید بهشتی این لباس‌ها را از نظر آسیب‌شناسی رفتاری به چند دسته طبقه‌بندی می‌کند و ادامه می‌دهد: «اولین بخش لباس‌ها و پوشاک‌های وارداتی هستند که از ترکیه و بعضی کشورهای خارجی مطابق با سلیقه‌های مدگرایان آن جوامع تهیه شده و با قیمت‌های گزاف به دست مشتریان می‌رسد. این پوشاک اغلب عبارتند از پیراهن‌ها و تی‌شرت‌هایی که با الفاظ انگلیسی و فرانسوی و زبان‌های دیگری دارای الفاظی که بسیاری از آنها معانی غیراخلاقی دارند. جوان‌ها هم بدون اطلاع از معانی آنها این پوشاک را با قیمت گرانی تهیه می‌کنند و برای آنکه از کاروان مدگرایان عقب نیفتند به تن می‌کنند.

دسته دوم لباس‌هایی هستند که در پشت آن یا کف بعضی از کفش‌ها اسامی مقدسی نوشته یا دوخته شده و توسط صهیونیست‌ها و شبکه‌های ضدفرهنگی برای تضعیف مبانی دینی و القای ضعف اعتقادی توزیع می‌گردد.»

ابهری اعتقاد دارد بسیاری از جوانانی که از این لباس‌ها استفاده می‌کنند از فلسفه چنین طرح‌ها و عبارت‌های حک شده‌ بر آنها خبر ندارد؛ «مبنای استفاده از شلوارهای پاره به 15 سال پیش برمی‌گردد که یک جوان 18 ساله به نام جان استواک که شلوار پاره‌ای داشت خجالت می‌کشید به خیابان برود و به همین دلیل سه نفر از دوستانش هم شلوارهای خود را پاره کرده و همراه او به خیابان رفتند. به این ترتیب شلوارهای پاره‌ای که نماد فقر بود در جامعه اروپایی به مد اصلی تبدیل شد. متاسفانه‌ خانواده‌های ما هم به خاطر میل فرزندانشان به خواسته آنها تن می‌دهند و این لباس‌های ناهنجار را می‌خرند که با فرهنگ ما تعارض دارد. آرایش سر و صورت و خط انداختن دور سر و ابرو و استفاده‌ از نگین در ابرو، بینی و گوش نشانه پوچ‌ گرایان است و توسط شیطان پرستان و فرقه‌های نژاد پرست مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده از آرایش غلیظ در دختران هم نشانه توهم زشت پنداری و یک ناهنجاری رفتاری است.»


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
به گزارش آخرین نیوز به نقل از خبر، رابطه ادبیات و سینما در ایران تنها محدود به اقتباس سینمایی از آثار ادبی نیست؛ این رابطه گاه به حضور نویسندگان و شاعران در مقابل دوربین و گاه به سرایش شعر و نگارش رمان از سوی اهالی سینما هم انجامیده​است.

سال 1297 بود که مظفر‌الدین شاه بعد از سفر به فرانسه صنعت سینما را به ایران آورد تا​ زمینه برای ثبت تصاویر مستند از آن مقطع تاریخی فراهم شود.  

 پس از ورود امکانات و ابزار تولید - به خصوص دوربین فیلمبرداری - آوانس اوگانیانس به همراه عده‌ای دیگر از دوستان خود نخستین پایه‌های سینمای ایران را بنا نهادند و با تشکیل گروهی در خیابان علاءالدوله (فردوسی کنونی) اقدام به تولید فیلم کردند. سینمای ایران که به تدریج پا گرفت، رابطه بین هنر هفتم و ادبیات هم پررنگ شد، اما این رابطه فقط محدود به اقتباس​ سینمایی از ادبیات داستانی ایران نبود.

برخی از سینماگران سرشناس ایرانی چه پیش از ایستادن پشت دوربین یا بازی در سینما و چه پس از آن به سرایش شعر، نگارش داستان و ترجمه دست زدند.

از سوی دیگر در بین اهالی ادبیات هم چهره​های سرشناسی بودند و هستند که در حیطه​های مختلف هنر هفتم فعالیت کرده​اند؛ از بازی جلو دوربین گرفته تا خلق فیلمنامه و کارگردانی.

برخی از چهره​های سینمایی‌هایی که درحوزه ادبیات هم فعالیت کردند

نام و نوع فعالیت سینمایی

آثار ادبی یا ترجمه

ناصر تقوایی / کارگردان

«تابستان همانسال» (هشت داستان پیوسته)

مسعود کیمیایی / کارگردان

رمان​های «جسدهای شیشه‌ای» و «حسد» به همراه مجموعه شعر «زخم عقل»

عباس کیارستمی / کارگردان

مجموعه شعر​های «به همراهی باد» و «گرگی در کمین» به همراه انتخاب آثار شاعران کلاسیک «حافظ به روایت عباس کیارستمی»، «سعدی از دست خویشتن فریاد»، «آتش: جزئی از کلیات شمس» و «آب» انتخاب شعر​های نیما یوشیج

داریوش مهرجویی / کارگردان

رمان «به خاطر یک فیلم بلند لعنتی»، ترجمه «بعد زیبایی‌شناختی و زیباشناختی واقعیت»، «جهان‌ هولوگرافیک»، «یونگ، خدایان و انسان مدرن»، نمایشنامه‌های «غرب واقعی و طفل مدفون» و«آوازه‌خوان طاس و درس»

علی نصیریان / بازیگر

نگارش نمایشنامه​های «بلبل سرگشته»، «افعی طلایی»،«بنگاه تئاترال» و «آقای هالو»

مرتضی احمدی / بازیگر

«پرسه در احوال ترون و ترونیا»، «فرهنگ بروبچه‌های تهرون» و«کهنه‌های همیشه نو»

بهرام بیضایی /کارگردان

نمایشنامه‌های«مترسک‌ها در شب»، «عروسک‌ها»، «غروب در دیاری غریب»، «قصه ماه پنهان»، «پهلوان اکبر می‌میرد»، «هشتمین سفر سندباد»، «دنیای مطبوعاتی آقای اسراری»، «سلطان‌مار»، «میراث و ضیافت»، «چهار صندوق»، «ساحل نجات»، «در حضور باد»

داوود رشیدی / بازیگر

ترجمه مشترک نمایشنامه «بازی کشتار»

رضا کیانیان / بازیگر

«این مردم نازنین»

نیکی کردیمی / بازیگر و کارگردان

ترجمه​های «آوازهایی که مادرم به من آموخت»، «نور ماه بر درختان کاج»، «اشعار زنان شاعر چینی» و رمان نزدیکی

حسین پناهی / بازیگر

«من و نازی»، «ستاره»، «چیزی شبیه​ زندگی»، «دو مرغابی درمه»، «گلدان و آفتاب»، «پیامبر بی‌کتاب» و «دل شیر»

اندیشه فولادوند / بازیگر

مجموعه شعر «عطسه‌های نحس»

مرجان شیرمحمدی / بازیگر

داستان «بعد از آن شب» و «یک جای امن»

بهاره رهنما / بازیگر

مجموعه داستان «چهار چهارشنبه و یک کلاه‌گیس» و «ماه هفت شب»

بهنوش بختیاری / بازیگر

مجموعه داستان «کلاغ‌های قیطریه»

محسن مخملباف / کارگردان

رمان «باغ بلور»، مجموعه داستان​های «دو چشم بی‌سو»،«نوبت عاشقی» و ...

کیکاووس یاکیده / بازیگر و دوبلور

مجموعه شعر «بانو و آخرین کولی سایه‌فروش»، مجموعه داستان «کوچه‌ بابل»، مجموعه شعر «کولی پیراهن تنگ» و «یک خواب بلند»

ایرج کریمی / کارگردان و منتقد

«نرگس برای شب‌بو»،«عاشقانه‌های تهران»، «ادبیات از چشم سینما» و ترجمه «سفر: داستان‌های کوتاه، روکو و برادرانش»

محمد صالح علا / بازیگر

ترجمه «تمامی آن‌چه که مردان در باب زنان می‌دانند!» ، مجموعه داستان «پریدن با یک بال» و ...

افسر اسدی / بازیگر

مجموعه شعر «چوب حراج»

سیروس ابراهیم زاده / بازیگر

مجموعه داستان «سوراخ کلید»، «رستوران لازاروس» ترجمه «وکیل تسخیری»، «طوفان بر فراز خیابان سایکمور» و «آقا پسر به خانه می‌آید»

علیرضا خمسه / بازیگر

آموزش پانتومیم، ترجمه‌ آثاری از ژاکب برهور

محمدرضا اصلانی / کارگردان

«مهمان آن شب ما»، «مرغ حق»، «لاله‌ کویر، «کهن بوم و بر»، «خواب لیلا»، «پسته‌های خندان» و «پاییز مادر بزرگ»

برخی از اهالی ادبیات که وارد دنیای سینما شدند 

نام و نوع فعالیت ادبی

فعالیت سینمایی

سیدمهدی شجاعی / نویسنده

همکاری در نگارش فیلمنامه​های «بدوک»، «دیروز بارانی»، «پدر»، «چشم خفاش» و «قلعه دبا»

احمد شاملو / شاعر

نگارش فیلمنامه​های «اول هیکل»، «مردها و جاده​ها»، «تارعنکبوت»، «دختر کوهستان»، «فرار از حقیقت»، «بی عشق هرگز»، «من هم گریه کردم» و... ایفای نقشی کوتاه در فیلم «فرار از حقیقت»، کارگردانی فیلم «داغ ننگ»، خواندن نریشن مستند «باد جن»

شمس لنگرودی / شاعر

بازی در «فلامینگوی شماره 13»

محمود دولت‌آبادی/ نویسنده

بازی در فیلم «گاو» و بازی در نمایش‌های «شب‌های سفیدب، «قرعه برای مرگ»، «اینس مندو»٬ «تانیا»٬ «نگاهی از پل»، «شهر طلایی»، «قصه طلسم»، «حریر و ماهیگیر» و....

محمدعلی سپانلو / شاعر

بازی در «آرامش در حضور دیگران» و «رخساره»

نادرابراهیمی / نویسنده

کارگردانی «آتش بدون دود»،«سفر​های دورو دراز»،«روزی که هوا ایستاد»، «صدای صحرا»، بازیگر «کوچه پاییز»

فروغ فرخزاد / شاعر

کارگردان «این خانه سیاه سیاه است»

ابراهیم گلستان / نویسنده

کارگردانی «چرا دریا توفانی شده بود»(ناتمام)، «خواستگاری»، «خشت و آیینه»، «اسرار گنج دره جنی»، «موج و مرجان و خارا» و«تپه‌های مارلیک»

رسول یونان / شاعر

بازی در «فلامینگوی شماره 13»

یغما گلرویی / شاعر

بازی در «هفت ترانه»

شهرام شکیبا / شاعر و طنزپرداز

بازی «یک سطر واقعیت»

رضا رئیسی / نویسنده

کارگردان «رز سرخ»

هوشنگ مرادی کرمانی / نویسنده

نگارش فیلمنامه​های«کاکی»، «کیسه برنج» و «تیک تاک»

غلامحسین ساعدی / نویسنده

نگارش فیلمنامه «گاو» و ...

حبیب احمدزاده / نویسنده

مشاور کارگردان «برج مینو»، مشاور فیلمنامه «آژانس شیشه​ای»، نگارش فیلمنامه​های «آنکه دریا می​رود»، «اتوبوس شب»، «گفتگو با سایه​ها»، «روایت سه​گانه (اپیزود اول؛یک آرزوی کوچک»، «روایت سه​گانه (اپیزود دوم؛شوخی​های خدا)»

احمدرضا احمدی /شاعر

بازیگر «پستچی»، مشاور کارگردان «رگبار»

منوچهر آتشی / شاعر

«آرامش در حضور دیگران»

فیروز زنوزی جلالی / نویسنده

نگارش فیلمنامه​«دیوانه وار»

زکریا هاشمی / داستان‌نویس

کارگردان «طوطی»،«سه قاپ» و ...

محمدرضاکاتب / نویسنده

همکاری درنگارش فیلمنامه​های «لاک پشت‌ها هم پرواز می​کنند» و «سرخی سیب کال». کارگردانی مجموعه داستانی «گنجشک و ماه»

سپیده شاملو / نویسنده

همکاری در نگارش فیلمنامه «لاک پشت​ها هم پرواز می​کنند»


   
+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
به گزارش آخرین نیوز، جام جم نوشت:

با تمام دردسرها و مشکل‌آفرینی‌های موتورسیکلت‌ها این وسیله نقلیه مدت‌هاست جایگاه ویژه‌ای در حمل کالا و همین‌طور رساندن سریع مسافران به مقصد پیدا کرده‌ است و چرخ بسیاری از مراکز اداری، تجاری و بازرگانی روی دوچرخ موتورسواران که به جابه‌جایی کالا و مسافر می‌پردازند، می‌چرخد.

از سوی دیگر مطلوب ‌نبودن شبکه حمل‌ونقل شهری و پاسخگو نبودن آن به نیازهای شهروندان تهرانی از یک‌سو و نقشی که موتورسیکلت‌های مسافربر در حمل‌ونقل شهر به خود اختصاص داده‌اند، باعث شده مشکلات همچنان ادامه داشته باشد و سازمان‌های مسوول در اجرای هر طرح و برنامه‌ای برای ساماندهی موتورسیکلت‌ها و بخصوص جلوگیری از حمل بار و مسافر توسط آنها به نوعی دست به عصا پیش بروند.

یک نیاز دو طرفه

این‌که برای اولین بار چه کسی به فکر افتاد که می‌تواند از موتورسیکلت برای مسافرکشی استفاده کند و در کجای این شهر و با چه قیمتی اولین راکب موتورسیکلت و مسافری برای انتقال به مقصد به توافق رسیدند را نمی‌دانیم اما دلایل و عواملی که به این کسب‌و‌کار رونقی حتی بیشتر از آژانس‌ها‌ی مدل‌بالا و تاکسی‌ها‌ی دربست داد کاملا مشخص است.

کسب‌و‌کاری که با سرمایه‌ای کمتر از یک‌‌بیستم مبلغ تاکسی‌ها‌ی زرد و سبز در کمترین زمان با مصرف سوخت بسیار کم و بدون نیاز به طرح ترافیک، مستثنا از رعایت هرگونه قانون و مقرراتی و بی‌خیال نسبت به جریمه شدن توسط پلیس و ده‌ها عامل مشوق دیگر هر روز رونق بیشتری می‌گیرد.

موتورتاکسی؛ شغل رسمی

این طور که پیداست حالا دیگر مسافرکشی با موتور جواب داده است، بسیاری از جوانان جویای کار با اقساط ماهیانه 200 تا 300 هزارتومان برای خود موتوری دست و پا می‌کنند تا با مسافرکشی در سطح شهر هم امورات خود را بگذرانند و هم اقساط موتورشان را پرداخت کنند.

حالا دیگر خیلی وقت است که موتور تاکسی هم به طور رسمی برای خودش شغلی شده است و هر یک از موتورسواران جایی را برای خود پاتوق کردند و به تازه‌واردها اجازه ورود به منطقه خود را نمی‌دهند، هر چند با سرد و گرم شدن هوا مسافرکشی با موتور هم دچار شدت و ضعف می‌شود اما به هر حال موتور به‌عنوان وسیله‌ای تندرو جای خاصی در میان وسائط نقلیه شخصی و عمومی‌ پیدا کرده است بخصوص این شعار موتورسواران مسافرکش، «موتور ضدترافیک» هم بازار مسافرکشی با موتورسیکلت‌ها را هر روز پررونق‌تر می‌کند.

ناگفته نماند مسافرکشی با موتور تنها مربوط به شهرهای کشورمان نیست زیرا چند سالی است «موتورتاکسی‌ها» رسما در برخی شهرهای اروپایی فعال شده‌اند که البته فعالیت‌شان مانند خیلی رفتارهای دیگر با کشور ما فرق می‌کند.

مسافرکشی با موتور در کشور ما به طور شخصی انجام می‌شود و موتورسوار مسافرکش از امکاناتی مانند بیمه و حقوق پایدار و تجهیزات ایمنی محروم است در حالی که در بسیاری کشورها مسافرکشی با موتور یک شغل رسمی به حساب آمده و آنها زیر نظر یک شرکت فعالیت می‌کنند.

ممنوعیت پردردسر

خبرهایی در راه است مبنی بر این‌که دیگر موتورسیکلت‌های شهرمان براحتی نمی‌توانند از هر مانعی عبور کنند زیرا قرار است راه ورود موتورسیکلت‌ها به محدوده طرح ترافیک و زوج و فرد بسته شود.

این پیشنهاد را استانداری تهران مطرح کرده و شورای عالی ترافیک در حال بررسی این موضوع برای تصمیم‌گیری نهایی است.

این‌که آیا چنین طرحی جنبه اجرایی به خود خواهد گرفت یا نه بسته به تصمیم نهایی مسوولان شورای عالی ترافیک وزارت کشور دارد اما هرچه هست با اجرای چنین طرحی یکی از ویژگی‌های مثبت مسافرکشی با موتور که همواره موتورسواران برای جلب مشتری به آن متوسل می‌شوند عملا از بین خواهد رفت.

مسوولان شهری تاکید کرده اند که با پیشنهاد اجرای چنین طرحی ساماندهی تردد موتورسواران در سطح شهر و قانونمند کردن آنها که شاید مسافرکشی با موتور نیز یکی از معضلات مبتلا به آن باشد را دنبال می‌کنند.

به هر حال این‌که براساس قانون جدید جرایم راهنمایی و رانندگی در کشور، مسوولان ترافیکی شهر و پلیس مصمم هستند بتدریج مسافرکشی با موتور را ممنوع کرده و با موتورسواران متخلف برخورد کنند، شاید به این دلیل که در هیچ کجای دنیا مسافرکشی با موتور به شیوه کشور ما انجام نمی‌شود .


   
+ غزل ابراهیمی ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
ساحره متين كه نام اصلي‌اش شمسي علي بابايي بود كار خود را در سينما با بازي در فيلم «مسافران» به كارگرداني بهرام بيضايي آغاز كرد.

ساحره متين بازيگر قديمي سينما و تلويزيون شب گذشته در سن 76 سالگي درگذشت.

ایسنا:ساحره متين كه نام اصلي‌اش شمسي علي بابايي بود كار خود را در سينما با بازي در فيلم «مسافران» به كارگرداني بهرام بيضايي آغاز كرد.

فيلم‌هاي بلند «مسافران» (1370)، «آباداني‌ها» (1371)، «بلندي‌هاي صفر» (1372)، «ليلي با من است» (1374)، «بوي پيراهن يوسف» (1374)، «مهر مادري» (1376) و «آژانس شيشه‌اي» (1376) از فيلم‌هايي هستند كه مرحوم ساحره متين در آن‌ها بازي كرده است.

همچنين بازي در سريال به يادماندني «مدرسه مادر بزرگ‌ها» از جمله كارهاي تلويزيوني وي بوده است.

بر اساس پيگيري خبرنگار ايسنا از دختر آن مرحوم، محل و تاريخ دقيق مراسم ختم ساحره متين هنوز كاملا مشخص نشده است.


   
+ غزل ابراهیمی ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
آئودی قرار است از خودروی مفهومی جدید خود با نام آئودی آر 8 (R8 ) در نمایشگاه خودروی فرانکفورت رونمایی کند.
 
به گزارش آخرین نیوز به نقل از برنا، شرکت خودروسازی آئودی اعلام کرد که قصد دارد از جدیدترین محصول مفهومی خود در نمایشگاه خودروی فرانکفورت که تا چند روز دیگر افتتاح می‌شود، رونمایی خواهد کرد.

بر اساس گزارش موتوروارد، شرکت آئودی در مورد مشخصات این خودروی مفهومی هنوز جزئیات زیادی منتشر نکرده اما به گفته طراحان این خودرو در آن 4 موتور مجزا برای هریک از چرخ‌ها دارای یک موتور الکتریکی است که قدرت مجموع آن‌ها 308 اسب‌بخار و حداکثر سرعت 250 کیلوکتر در ساعت می‌رسد.






   
+ غزل ابراهیمی ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
دبيركل حزب موتلفه اسلامي روايتي از ملاقات هاي حزب متبوع خود با ميرحسين موسوي و هاشمي رفسنجاني در جريان حوادث پس از انتخابات را بازگو كرد.

محمدنبي حبيبي كه با رجانيوز گفت وگو مي كرد، با اشاره به ملاقات با موسوي سه هفته پس از انتخابات سال ۸۸ به اميد اين احتمال ضعيف كه او را از مواضع نادرست برگردانند، اظهار داشت: در آن ملاقات آقاي عسگراولادي، آقاي باهنر، آقاي كوهكن، آقاي مهندس ميرسليم بودند و آقاي آل اسحاق. پيغام جمع ما اين بود؛ شما كه مي گوييد قانون گرا هستم، قانون راه گذاشته. راه هم اين است كه راي ها بازشماري شود و اگر هزاران صندوق هم ايراد دارند، نماينده معرفي كن كه بروند راي ها را دوباره بشمرند.

ايشان در آن جلسه مي پذيرد و شب كه خبر شديم پذيرفته، خيلي خوشحال شديم، اما يكي دو روز بعد يك بيانيه داد كه معلوم شد مشاورينش راي او را زده اند. يكي از علامات چندگانه عمل كردن مهندس موسوي، به نظر من همين ملاقات است. از يك طرف مي گويد من قانون گرا هستم. از آن طرف مي گوئيم بفرستيد با حضور نماينده شما بازشماري شود او بجاي تمكين در مقابل قانون آن دروغ بزرگ تقلب را القا كرد. البته بعدا وقتي ديد تقلب، بار حقوقي دارد، گفت در مهندسي انتخابات چنين و چنان شده... ما در موضعي سوال كرديم آقاي مهندس!، مهندسي مربوط به قبل از راي گيري است.


شما اگر واقعا به اين مهندسي پي برده بوديد، چرا شب انتخابات نيامديد و نگفتيد كه مهندسي انتخابات طوري است كه من انتخاب نمي شوم، كس ديگري انتخاب مي شود و من منصرف شده ام. اين علامت اين است كه كلمه مهندسي را كه بار حقوقي آن كمتر است به جاي تقلب به كار مي برد.

وي درباره مواضع برخي اعضاي موتلفه در تقليل توطئه براندازانه فتنه ۸۸ و نقش خاتمي تاكيد كرد: ما قبول داريم كه گاهي اوقات از طرف اعضاي موتلفه اظهارنظرهايي شده كه در چهارچوب سياست هاي كلي موتلفه هم نبود. ما البته به آنهايي كه در غير چهارچوب هاي موتلفه، اظهارنظر مي كنند، اين ايراد را داريم، چون هركس كه مخصوصا عضو شوراي مركزي موتلفه باشد، وقتي اظهارنظر مي كند، پاي موتلفه نوشته مي شود، اما من مي گويم موضع رسمي حزب موتلفه اسلامي همان مواضعي است كه دبيركل اعلام مي كند.

دبيركل موتلفه درباره ملاقات با هاشمي رفسنجاني -علي رغم برخي مواضع حمايت از فتنه- به مشورت خود با آيت الله يزدي اشاره كرد و گفت: بنده در ملاقات با آيت الله يزدي عرض كردم كه آقاي هاشمي سه چهار روز قبل از انتخابات، نامه اي به مقام معظم رهبري نوشتند كه ما نه تنها هيچ قسمتي از اين نامه را تاييد نمي كنيم، بلكه كل آن را رد مي كنيم. شما به عنوان رئيس جامعه مدرسين مصاحبه اي كرديد و عليه اين نامه موضع گرفتيد و ما موضع شما را تاييد مي كنيم. سوال ما از شما (آيت الله يزدي) اين است كه ما در برابر همين آقاي هاشمي با همين مشخصاتي كه چند روزه پيدا كرده، بايد چگونه موضع گيري كنيم؟ گفتيم ما مي توانيم به اين دليل و دلايل ديگر، ارتباطمان را كلا با آقاي هاشمي قطع كنيم و مطلقا هيچ ارتباطي با ايشان نداشته باشيم و تلاش هم بكنيم كه آقاي هاشمي زودتر از خيمه انقلاب بيرون برود و كمك كنيم كه منتظري دوم داشته باشيم. راه دوم اين است كه با آنكه مواضع آقاي هاشمي را در اين موارد اصلا قبول نداريم و نه تنها قبول نداريم كه نسبت به آنها اعتراض داريم، ارتباطمان را با آقاي هاشمي قطع نكنيم با اين نيت كه شايد تاثير داشته باشد.

هيچ قطعيت هم ندارد كه تاثير داشته باشد. پرسيديم شما چه فكر مي كنيد. گفتند مگر شما ترديد داريد كه دومي درست است؟ من هم نبايد ارتباطم را با آقاي هاشمي قطع كنم، حرف هايمان را مي گويم و اميدواريم ان شاءالله تاثير داشته باشد.

حبيبي افزود ما آن آقاي هاشمي را قبول داريم كه ۱) زير خيمه انقلاب باشد. ۲) پشت سر رهبري باشد. ما نه آقاي هاشمي، كه هر كسي را با اين ملاك مي سنجيم. اول داخل خيمه انقلاب باشد و بيرون نرود، دوم پشت سر مقام معظم رهبري باشد. اگر كسي اين ادعا را هم بكند كه من در كنار رهبري هستم، ما آن ادعا را هم قبول نداريم، بايد پشت سر رهبري باشد.


بنابراين اينكه ما ارتباطمان را با آقاي هاشمي قطع نكرديم فقط در اين چهارچوب قابل تفسير است، اما در همان ملاقات كه دو بخش عمومي و خصوصي داشت، در بخش خصوصي به مطالبي كه ايشان در اسفندماه سال ۸۹ اظهار كردند. در همان جلسه چند نفره اي كه در اسفند ۸۹ با ايشان داشتيم به ايشان اين تذكر را داديم كه شما راجع به ۲۵ بهمن صحبت كرديد و قبول است كه ايراد هم داشتيد، ولي محكوم نكرديد. ما از رئيس تشخيص مصلحت نظام مي خواهيم كه ۲۵ بهمن را محكوم كند، نه اينكه آن را يك تخلف عادي تلقي كند. استثنائا اين تذكر ما اثر داشت و ايشان چند روز بعد در سخنراني در مجمع تشخيص مصلحت، كلمه محكوميت را به كاربرد.


وي گفت: در ملاقات ۲۶ خرداد گفتيم آقاي هاشمي! شما در ملاقات قبلي با ما و جاي ديگري گفتيد كه من سر سه موضوع با كسي معامله نمي كنم؛ نظام اسلامي، ولايت فقيه و شخص آيت الله خامنه اي.ما پشتيبان صددرصد اين حرف ها هستيم و ماهيت حزب موتلفه هم اين را نشان مي دهد و ما در بحران ها نشان داده ايم كه از اين مواضع عدول نمي كنيم. به آقاي هاشمي گفتيم به مناسبت فوت پدر آقاي موسوي براي ايشان تسليت فرستاديد.

ما هم معترض به تسليت فرستادن شما نيستيم. خودمان اين كار را نمي كنيم، ولي به شما هم نمي گوييم چرا كرديد، ولي به يك قسمت از آن معترضيم. شما چرا مهندس موسوي را خدوم خطاب كرديد؟ آقاي مهندس موسوي از نظر ما نه تنها خدوم نيست كه خيانت كرده، يعني هر كاري از دستش برمي آمده، كرده كارهايي را هم كه نكرده، از دستش برنيامده، نه اينكه نخواسته باشد. چنين عنصري را چطور خدوم ناميده ايد؟ بنابراين ما به اين جمله شما اعتراض داريم.


وي درباره مذاكرات حزب متبوع خود با هاشمي درباره فرزندان وي اظهار داشت: به آقاي هاشمي گفتيم يكي از فرزندان شما چند وقت پيش مطالبي گفتند كه با آن سه موضوعي كه شما مي گوييد سر آنها معامله نخواهيد كرد به هم نمي خورد. قبول داريم كه يك وقت هايي فرزند يك حرف هايي مي زند كه به پدرش ربطي ندارد، همين طور همسر يا هر قوم و خويش ديگري و اين امري طبيعي است، اما فرزند شما مطالبي را كه در تضاد با آن سه مطلب شماست، گفته اند و ما از شما متوقع بوديم كه رد كنيد، ولي شما رد نكرديد، بنابراين ما از اين حيث و راجع به فلان رفتار فرزند شما ايراد داريم.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
مهران مدیری این بار در جشن حافظ اعلام کرد که افسرده است. او پیش از این بارها در یادداشت های کوتاهش که در مطبوعات به چاپ رسیده نیز اعلام کرده بود که حوصله ای برایش نمانده و خلاصه اینکه: «حالش خوب نیست.» و این دوگانه ای است تعجب برانگیز، چرا که او در سه سال گذشته بدون تعطیلی درگیر ساخت مجموعه موفق قهوه تلخ بوده که مهم ترین کار کمدی صنعت نمایش ایران محسوب شده است. مدیری که نوروز دو سال پیش، آخرین مصاحبه مطبوعاتی اش را با مجله زندگی ایرانی انجام داده، از آن پس در پاسخ به خبرنگاران برای گفت وگو به یک جواب بسنده می کند: «به شما یادداشت می دهم و یک عکس خوب...»

مهران مدیری دیگر نمی خندد

ماه پیش مجله دیار عکسی سیاه و سفید و در حالت خواب رفته از وی منتشر کرد که نشان دهنده وضع و حالی بود که او دچارش است. عکسی که با یادداشت شخصی مدیری همراه بود. کسی که تاکید دارد حوصله لبخند از زندگی اش خارج است. گرچه زندگی روزمره او در دفتر آرامش در خانه بزرگ خیابان بوسنی در منطقه فرشته می گذرد. جایی که سال هاست لوکیشن تولیدات اوست. مدیری هر روز مسیر خانه تا لوکیشن را با خودروی شخصی اش می پیماید و با خوش و بشی سریع با نگهبانان و عوامل به اتاقش می خزد. جایی که سکوتش گهگاه با دوستان نزدیک او شکسته می شود. دوستانی که حلقه آنها خیلی هم وسیع نیست. اعضای گروه کارگردانی هر روز با او جلسه دارند و بازیگران و صحنه گردانان هم لاجرم هر روز مدیری را می بینند، اما حلقه دوستان خیلی وسیع نیست. آدم هایی مثل سیامک انصاری، برادران آقاگلیان، علیرضا عصار، حامد بهداد و یکی، دو نفر دیگر.

او در این سال ها زندگی شخصی خود را هم به شدت از دید مطبوعاتی جماعت دور نگه داشته و اطلاعات زیادی از او در دست نیست. جز اینکه یکی از مهم ترین آدم های زندگی آقای کارگردان، مار خوش خط و خالی به اسم آرمیتاست که مدیری علاقه زیادی به او دارد. ماری که در حال حاضر هم به لوکیشن آورده شده تا همیشه جلوی چشم باشد... و این فقط یکی از علایق عجیبی است که او را از سایرین متفاوت می کند.

مهران مدیری دیگر نمی خندد

شاید این حال مدیری، مربوط به دورانی باشد که او تبدیل به ستاره اصلی تلویزیون ایران شد و سپس با بی رحمی از آسمان به زیر کشیده شد و چند سالی به محاق رفت. دورانی که او آموخت سلوک یک ستاره مهم ترین عامل در موفقیت های بعدی است. اگر او روی خوشی به دوربین ها – مگر آنکه دوربین قهوه تلخ باشد – نشان نمی دهد برای این است که سرک کشیدن ها به زندگی او، دورانی سخت را برایش رقم زد.

مدیری که حتی دریافت دکترای افتخاری از یک دانشگاه آمریکایی هم حال او را تغییر نداد، در حال حاضر در انتظار پایان کار طراحان صحنه لوکیشن قهوه تلخ است تا سری جدید را کلید بزند. در این روزها کار او فکر کردن و مرور نقشه هایی است که برای آینده دارد.

او در همان مصاحبه آخر گفته بود که دوست دارد فیلمی بسازد که بالاتر از همه استانداردهای فعلی سینمای ایران باشد. شاید تعبیر شدن این رویا لبخندی موقتی روی صورت آقای کارگردان بیاورد. نابغه ای که در دورانی سخت و پر از سوءتفاهم به موفقیت رسید. دورانی که هر موضع گیری و هر جمله می تواند بهایی سخت تر از تصور به همراه داشته باشد.

او به زودی دوباره به جمع ما بازخواهد گشت. زمانی که در ابتدای سری جدید قهوه تلخ از روی متنی با بینندگان صحبت می کند و با تپق های عمدی و لبخندهای کمرنگ دل کسانی که به او خیره شده اند را می برد. این کاری است که او در آن متبحر است. گرچه حال درونش آنقدر متفاوت باشد که وقتی به دوستانش می رسد، بگوید: «نه، حالم خوب نیست.»

مهران مدیری دیگر نمی خندد

سلبریتی ها و افسردگی های طبیعی
اگرچه شاید برخی تصور کنند که افسردگی دستاورد دنیای ماشینی امروز است، اما این یک بیماری قدیمی است که ممکن است چندان ربطی به شهرنشینی نداشته و حتی در روستاها حادتر از شهر باشد.

افسردگی، به همان میزان که می تواند انسان های عادی را دچار کند، می تواند گریبان چهره های نامدار هنری، ورزشی، سیاسی و... را نیز در سراسر دنیا بگیرد.

شاید یکی از دلایل عمده افسردگی ستاره های مشهور جهان این باشد که آنها به تمام چیزهایی که دیگران (و حتی خودشان) روزی آرزوی دست یافتن به آنها را داشته اند، رسیده اند و گاهی این می شود نقطه پایان شوق زندگی. چرا که از منظر مادی، پول، شهرت ، امکانات و... معمولا به تدریج جذابیت خود را از دست داده و عادی می شوند. پیش و بیش از این هاست که باید به ابعاد عمیق تری از زندگی توجه کرد. نمی توان منکر اهمیت جنبه های مادی زندگی شد، اما تمرکز بی چون و چرا بر این دغدغه هاست که هدف انسان از زندگی را دچار اغتشاش می کند. در برخی دیگر از افراد، نوسانات دوره ای خلقی به چشم می خورد و مثلا در دوره ای خلق و خوی خلاق و پرانرژی داشته و در برهه ای، خلقیات کم روحیه و بی انگیزه را تجربه می کنند.

گزینه دیگری نیز وجود دارد که احتمالا به بحث موردنظر ما نزدیک تر بوده و بیشتر درباره هنرمندان و کمدین ها صدق می کند. آن هم این که افرادی که در یک اثر هنری به صورت پررنگ و فعال دیده شده و ویترین آن اثر به شمار می روند، ممکن است در دنیای زندگی شخصی خود، شخصیت درون گرا و آرامی داشته باشند که با آن ظاهر بیرونی تفاوت دارد. این است که از روی نمود بیرونی رفتار یک ستاره، لزوما نمی توان به منویات درونی او پی برد و باید به حریم خصوصی او احترام گذاشت.

  منبع : برترین ها
  برچسب ها : سینما و تلویزیون بازیگر مهران مدیری هنرپیشه هنرمند افسردگی


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۲۲
البته ما که میدانیم این نسل چون تمام ابزارهای رسانه ای مثل وبلاگ و گودر و فیس بوک و توئیتر و کوفت و زهرمار را در اختیار دارند اینقدر "فرافکنی" میکنند!

ما به نمایندگی از دهه هشتادیها و نودیها میخواهیم اعلام کنیم که اگر شما نسل سوخته اید پس نسل ما جزغاله میباشند!

اگر بابا و مامان دهه شصتیها آنها را نمیفهمند ولی بابا و مامانهای ما که از قضا همین دهه شصتیهای غرغرو هستند ما را خوب میفهمند یعنی خوب ها...!

حالا فکر کن ما کوچولوها روزی روزگاری بخواهیم برویم توی یکی از این شبکه های اجتماعی ولگردی. مگر میتوانیم بابا و مامانمان را بپیچانیم؟! گیریم چراغمان را هم این ویزیبل کنیم یا هیدن شویم یا وقتی بابایمان آمد بالا سرمان زود دکمه مینیمم پنجره مرورگرمان را بزنیم و برویم روی پایان نامه مان که یعنی داریم تحقیق میکنیم، نه اینکه بابا و مامانمان خودشان اند دو در کردن ننه بابا بودند، آخرش با نرم افزاری چیزی مچمان را میگیرند!

شاید تا آن موقع این "زاکربرگ" اینها هم که از قضا هم فکر والدین ما هستند یک اپلیکیشنی چیزی درست کنند تا به محض فالو یا اد کردن موجودی توسط ما آژیر لپ تاپمان جیغ بکشد و آبروریزی راه بیندازد!

خلاصه نصیحت ما به دهه شصتیها این میباشد که اینقدر غر نزنید و یک پست بخوانید و صد مرتبه شکر کنید که مامان و بابایتان تا تصمیم کبری بیشتر بلد نیستند و نهایت علمشان این است که بلد میباشند با کنترل ماهواره از ام بی سی پرشیا بروند روی فارسی وان.

ولی خدائیش وقتی بابا و مامان شدید این روزها را یادتان باشد که هی پست مینویسید و از آزادی بیان و رابطه دختر و پسر و حضور جوانان در عرصه های اجتماعی و پارتی و گیرهای الکی نیرو انتظامی در کوه و پشت درخت و گوشه خیابان و زیر شمشادهای پارک ملت می گویید و هی به هم لایک میدهید!

  منبع : تاپ ناپ
  برچسب ها : طنز و کاریکاتور والدین طنز شوخی شبکه اجتماعی فیس بوک


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش