+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
بنا به گزارش‌های رسیده از تیم‌های رصدی، هلال جوان ماه شوال با استفاده از ابزارهای اپتیکی در رصدخانه کاشان، شهرهای دامغان، قزوین و آمل و مناطقی از استان اصفهان دیده شده است.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی هلال‌ماه، تا ساعت 15 امروز سه‌شنبه 8 شهریور، تیم مستقر در رصدخانه کاشان، گروه‌های نجومی شهرهای دامغان و قزوین، تیم رصدی استان مرکزی مستقر در شهرستان آمل استان مازندران و انجمن نجوم دولت‌آباد و انجمن نجوم کمشچه از توابع استان اصفهان توانسته‌اند هلال ماه شوال را با چشم مسلح رویت نمایند.

همچنین گزارش می‌رسد تیم‌های رصدی مستقر در دامغان و قزوین توانسته‌اند از هلال ماه تصویربرداری نمایند .

شایان ذکر است مقام معظم رهبری رویت هلال در روز را تحت شرایطی ملاک آغاز ماه مبارک رمضان قرار داده‌اند.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
معاون پارلماني رئيس جمهور از ابلاغ قانون افزايش تعطيلات عيد سعيد فطر توسط احمدي نژاد خبر داد.

به گزارش فارس، محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور، دقايقي پيش قانون افزايش تعطيلات عيد سعيد فطر را به دستگاه‌هاي اجرايي ابلاغ كرد.

لايحه يك ماده‌اي افزايش تعطيلي عيد فطر، در جلسه علني روز يكشنبه اين هفته مجلس شوراي اسلامي با ۱۴۳ رای موافق در برابر ۲۴ رای مخالف و ۷ رای ممتنع ۲۰۲ نماینده حاضر در جلسه تصويب و روز دوشنبه به تائيد شوراي نگهبان رسيد.
 
به موجب اين قانون كه عصر ديروز توسط علي لاريجاني رئيس مجلس براي اجرا به رئيس جمهوري ابلاغ شد، تعطيلي عيد فطر از يك روز به دو روز افزايش يافت و از امسال علاوه بر اول شوال، دومين روز اين ماه نيز تعطيل خواهد بود.

به گفته حجت الاسلام سيد محمدرضا ميرتاج الديني معاون پارلماني رئيس جمهور، محمود احمدي‌نژاد، دقايقي پيش اين قانون را براي اجرا، امضاء و ابلاغ كرد.

بر اساس اعلام اعضاي ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبري فردا چهارشنبه نهم شهريور ماه، اول شوال است.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
وزير تعاون ، كار و رفاه اجتماعي گفت: بطور قطع طي دو سال آينده دو و نيم ميليون فرصت شغلي در كشور ايجاد خواهد شد.

به گزارش ایرنا محمدرضا شيخ الاسلامي ' شامگاه دوشنبه در مراسم جشن خودكفايي 1900 خانواده تحت پوشش كميته امداد استان البرز در تالار شهيدان نژاد فلاح كرج افزود: بطور قطع طي دو سال آينده دو و نيم ميليون فرصت شغلي در كشور ايجاد خواهد شد. درسال گذشته يك ميليون و 600 هزار فرصت شغلي در سطح كشور ايجاد شد.

وي ادامه داد: از تجربه هاي سال گذشته در زمينه اشتغالزايي بايد بيشترين بهره را براي افزايش فرصتهاي شغلي در كشور برد.

این در حالی است که تاکنون وزیر کار و شخص رئیس جمهور بارها بر ایجاد دو ونیم میلیون شغل در یک سال (سال جاری ) تاکید می کردند.

شيخ الاسلامي گفت: ايجاد اين ميزان فرصت شغلي در سال گذشته ، اميد به ارتقاي ميزان اشتغالزايي را در همه بوجود آورد و با توجه به اين امر بايد گامهاي پيشرفت و ترقي بيشتر را برداشت.

وي در بخش ديگري با تبريك هفته دولت به همه خدمتگزاران نظام اسلامي افزود: شهيدان رجايي و باهنر اسوه هاي پاكي و تلاش بودند كه بايد زمينه را براي ادامه بيش از پيش راه انان در كشور فراهم كرد.
نظر
افزودن جدید جستجو


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
مرجع تقلید شیعیان با اشاره تغییر نگرش برخی گروه‌های سیاسی برای جلب آرای عده‌ای از افراد غیرمومن، این کار را نمک خوردن و نمکدان شکستن عنوان کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی بعدازظهر سه‌شنبه در جمع نمازگزاران حرم مطهر حضرت معصومه(س) با اشاره به زندگانی نوح پیامبر اظهار داشت: همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط به شوهران خود خیانت کردند اما در مقابل، در قرآن کریم از زنانی به نیکی یاد شده که نه تنها الگوی زنان، بلکه به عنوان الگوی مردان از آنان یاد شده است.

وی ادامه داد: اینهایی که دارند جار و جنجال می‌کنند که شما می‌خواهید نیمی از جامعه را کنار بگذارید، دروغ می گویند، قرآن این بانوان را الگوی مردان قرار داده است و حتی مردان باید از آنها درس بگیرند.

این مرجع تقلید تاکید کرد: زنان با ایمان و چادری بودند که به شما رأی دادند، حالا مزاج تان عوض شده و می‌خواهید آرای یک اقلیت غیرمومن را به دست آورید؟ این است معنی نمک خوردن و نمکدان شکستن.

مسلمان واقعی از تنهایی در مسیر هدایت هرگز وحشت نمی‌کند

وی عدم وحشت از تنهایی در مسیر حق را مسئله بسیار مهم دانست که انبیای الهی به ما آموخته‌اند و اظهار داشت: در تاریخ زندگانی نوح پیامبر هم این مسئله وجود دارد.

این مرجع تقلید بیان داشت: ابراهیم خلیل به تنهایی وارد بتکده شد و تمام بت‌ها را در هم شکست و حتی نگفت تنها هستم و اینها مرا اذیت می‌کنند بلکه توکل او به خدا بود چراکه افراد توکل کننده به خدا تنها نیستند.

آیت‌الله مکارم شیرازی گفت: افرادی هستند که نامه به ما می‌نویسند و می‌گویند که برای عبادت خدا در منزل تنها هستند و پدر و مادرشان آنها را مسخره می‌کنند. این افراد باید مقاومت کنند چون مقاومت آنها مقاومت پدر و مادرشان را در هم می‌شکند.

وی ادامه داد: جوانانی هستند که برای تحصیل به خارج از کشور می‌روند؛ اینها باید توجه داشته باشند که نباید همرنگ جماعت شوند، بلکه باید در مسیر درست حرکت کنند.

وی با بیان اینکه شخص مسلمان از تنهایی در مسیر هدایت هرگز وحشت نمی‌کند گفت: حضرت پیامبر(ص) نیز تک و تنها بود، اما به مسجدالحرام و مقابل کعبه می‌آمد در حالی که تنها علی و خدیجه در کنار او بودند، می‌ایستادند و نماز جماعت را اقامه می‌کردند، اگر آن نماز جماعت نبود این نماز جماعت‌های امروز هم نبود.

آیت‌الله مکارم شیرازی با اشاره به تحریفاتی که در تورات به وجود آمده است گفت: در مسئله حضرت آدم، قرآن می‌گوید افتخار و امتیاز آدم بر فرشتگان علم و دانش بود، اما تورات می‌گوید وقتی آدم از درخت علم خورد از بهشت رانده شد.

ما تابع قرآن و عترت هستیم

وی بر لزوم توجه بیشتر جوانان به اذکار مربوط به معصومین تاکید کرد و گفت: برادران و خواهران، هر ذکری به شما بدهند که از ائمه معصومین نرسیده، اعتباری ندارد.

آیت‌الله مکارم شیرازی گفت: به ما فرموده‌اند "ما ان تمسکتم بهما لن تظلوا ابدا" اگر دست به دامان قران و ائمه بزنید گمراه نمی‌شوید، اما اگر از این مسیر جدا شدید گمراه می‌شوید.

این مرجع تقلید با اشاره به اینکه ما تابع قرآن و عترت هستیم، تاکید کرد: جوانان و مردم باید حواس خودشان را جمع کنند؛ ممکن است افرادی باشند که سوء نیت نداشته باشند، اما شما را به اذکاری غیر از اذکار معصومین دعوت کنند.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
قرارم با طاهره صبح زود است. او و خواهرش نيمه شب با اتوبوس از همدان به سمت بيمارستان فارابي تهران راه افتاده بودند تا پزشك يكي از چشم‌هايش را معاينه كند و احتمال موفقيت جراحي را براي بازگرداندن بينايي به آن بسنجد و بگويد آيا امكان دارد بتواند روزي با يكي از چشم‌هايش دنيا را تا فاصله‌اي دو سه متري ببيند؟
بيني حل شده است و از آن دو سوراخ كوچك باقي مانده، لب‌ها دو توده متورم قرمزند كه كج شده‌اند و ديگر نمي‌توانند دندان‌هاي پوسيده و لق شده پشت‌شان را بپوشانند، گونه‌ها حل شده‌اند، ابروها حل شده‌اند، پوست حل شده است و لايه سرخ زيرينش بيرون زده، موها از رستنگاه تا وسط سر سوخته‌اند و چشم‌ها، فقط دو خط باريكند كه پشت يكي‌شان را مايعي لزج و سرخ رنگ پر كرده است.

به گزارش جام جم آنلاين، به شمع آب شده مي‌ماند صورت طاهره؛ به ته مانده‌اي از شمعي كه پيش از ذوب شدن، آن را از چهره زني زيبا قالب زده بودند و حالا از آن، فقط حجمي بي‌شكل به جا مانده است، باقي بدنش هم وضع بهتري ندارد. گردنش، سينه‌اش، دست‌ها و بازوهايش هم سوخته‌اند و رد اسيد روي آنها گوشت اضافه آورده و رگه‌هايي سرخ رنگ و چروك خورده شده است. طاهره با اسيد آب شده، اسيد طاهره را حل كرده اما زنده‌اش گذاشته است تا هر روز از نو بميرد.

قرارم با طاهره صبح زود است. او و خواهرش نيمه شب با اتوبوس از همدان به سمت بيمارستان فارابي تهران راه افتاده بودند تا پزشك يكي از چشم‌هايش را معاينه كند و احتمال موفقيت جراحي را براي بازگرداندن بينايي به آن بسنجد و بگويد آيا امكان دارد بتواند روزي با يكي از چشم‌هايش دنيا را تا فاصله‌اي دو سه متري ببيند؟

پري امجدي، مددكاري كه همراه طاهره آمده است، اصرار دارد او باند را كنار بزند و صورتي را كه نيست، به من نشان بدهد.

خواهرش چند ثانيه به دست‌هاي طاهره خيره مي‌شود و بعد با بغض سرش را پايين مي‌اندازد. عكس‌هاي طاهره را ديده‌ام. هاله‌اي از صورت پيش از اسيد پاشي او را مي‌شود در سيماي خواهرش ديد، زني آرام با پوستي گندمي، چشم‌هايي درشت، مژگاني بلند و پر پشت، ابروهايي سياه و كشيده و گونه‌ها و لب‌هايي صورتي.

طاهره با باند ور مي‌رود تا كنارش بزند. به او نزديك مي‌شوم و مي‌گويم «لزومي ندارد اين كار را....» اما پيش از آن كه حرفم تمام شود او باند را از روي صورت پس مي‌زند و آن‌وقت توده‌اي گوشت قرمز متورم و بي‌شكل را مقابلم مي‌بينم؛ همه حرف‌هايم يادم مي‌رود، ساكت مي‌مانم و طاهره بدون پرسش‌هاي من، قصه‌اش را آغاز مي‌كند.

روزي كه طاهره آب شد

8 صبح چهارشنبه 15 ارديبهشت سال 89 ـ طاهره با صداي در از خواب پريد. ناشناسي داشت صدايش مي‌كرد «نگار جان! در را باز مي‌كني؟» طاهره وقتي شنيد مهمان ناخوانده پشت در، با اسم مستعار صدايش مي‌كند خيال كرد حتما بايد يكي از آشناها باشد. «نگار جان! در را باز مي‌كني؟» چهره طاهره براي آخرين بار در قاب آيينه ظاهر شد. دست برد زير خرمن موهاي بلند و فندقي‌اش كه جمع‌شان كند اما غريبه امان نمي‌داد همچنان در مي‌زد.«نگار ! نگار!»

پانيذ هم همان‌وقت به صداي در از خواب بيدار شد. دخترك 2 سال و 6 ماهه بود. طاهره آه مي‌كشد: «دخترم باهوش و شيرين زبان است. تازه پستانك را ازش گرفته بودم.»

بچه دويد طرف در. طاهره هم پي‌اش رفت و در را كه باز كرد زني بلند قامت و دستكش پوش را ديد كه سطل قرمز دردار و نسبتا بزرگي همراه داشت. زن لاغر اندام گفت «نذري آورده‌ام....» و پيش از آن كه طاهره حرفي بزند داخل شد.

«ببخشيد من هنوز شما را به جا نياورده‌ام....» طاهره اين را پرسيد اما ته دلش روشن بود كه غريبه، حتما يك دوست است و گواهش هنوز اين بود كه او را با اسم كوچك صدا مي‌كرده است. «من دشمني نداشتم. چرا بايد نگران مي‌شدم. جرمي به عنوان اسيد پاشي نمي‌شناختم. حتي صفحات حوادث روزنامه‌ها را نمي‌خوانم.»

غريبه صميمانه پاسخ داد: «خودم را معرفي مي‌كنم اما اول برو از آشپزخانه قابلمه بياور. برايت شيره نذري آورده‌ام.» خنده آمد و روي لب‌هاي صورتي طاهره جاخوش كرد. زانو زد و قابلمه را نگه داشت تا غريبه آن را از شيره پر كند اما ناگهان متوجه شد كه يكي از دست‌هاي زن به سرعت توي كيف فرو رفت و با شتاب بيشتر، با شئ شبيه به آچار فرانسه بيرون آمد.

پيش از آن كه طاهره بخواهد واكنشي نشان بدهد آچار توي دست زن، شش، هفت بار بالا رفت و پشت سر طاهره كوبيده شد. چشم‌هايش تار شدند اما جريان خون جهنده را حس مي‌كرد كه لباس‌هايش را خيس كرده است. سرش گيج مي‌رفت. به نظرش آمد كه غريبه مي‌خندد. پانيذ پشت سرش جيغ مي‌كشيد و گريه مي‌كرد. طاهره ناليد«چرا؟! » غريبه با خنده پرسيد «حالا منو شناختي؟»

ضربه‌هاي آچار فرانسه اعصاب گوش چپ و چشم چپ طاهره را براي هميشه از كار انداخت اما او در آن لحظه چنان درد داشت كه متوجه چيزي نبود. «هنوز صداي گريه بچه ام را مي‌شنيدم. منگ بودم. فكر كردم زن حالا بايد فرار كند اما فرار نكرد. سعي كرد در سطل قرمز را باز كند. با خودم گفتم چرا مي‌خواهد روي من شيره بريزد؟!»

تا خواست بجنبد، غريبه اسيد را سمتش پاشيد. در كمتر از چند ثانيه فرايند حل شدن جسم طاهره با 4 ليتر اسيد سولفوريك خالص مثل يك كابوس آغاز شد و زن حس كرد همه تنش آتش گرفته است سينه‌ها، شكم، بازوها، ران‌ها، و مهم‌تر از همه، صورتش.

«من آن موقع هنوز چشمم حل نشده بود. تازه فهميدم چيزي كه روي پوستم ريخته اسيد است. به سختي مي‌توانستم ببينم. درد مي‌كشيدم. داشتم مي‌سوختم. از شدت درد روي اسيد نشستم. مي‌ترسيدم كه مبادا دخترم خودش را به من بچسباند! مي‌ترسيدم كه مبادا بچه‌ام بسوزد اما پانيذ من سوخته بود....» صداي جيغ‌هاي بچه، ديگر معمولي نبود. درد داشت و طاهره هنوز چرايي‌اش را نمي‌دانست.

نكته: جراحي‌هاي پي‌درپي، طاهره و خانواده‌اش را مقروض خويشاوندان و آشنايان كرده است و آنها ديگر براي ادامه جراحي ها توانايي مالي‌ ندارند

زن به اينجا كه مي‌رسد. صدايش مي‌لرزد دلش مي‌خواهد گريه كند اما نمي‌تواند، اشكي ندارد براي ريختن؛ چشمي ندارد كه اشكي بريزد.«بدن و بخصوص پاهاي دخترم با اسيد سوخته بود.... ديگر سخت مي‌توانستم ببينمش.....» حالا يك سال و نيم از آن حادثه گذشته است اما پانيذ هنوز كابوسش را مي‌بيند و هرچند مادرش پس از سوختگي هميشه صورتش را با باند از چشم او پنهان كرده است تا وحشت نكند، دخترك هنوز خاطرات آن روز را به ياد مي‌آورد.

«پانيذ گاهي تقلا مي‌كند باند را از روي صورتم كنار بزند. هنوز گاهي مي‌گويد مامان! يادمه اون خانم روي ما چايي ريخت. پوست تن منو كندن زدم به پام كه خوب بشم.»

اورژانس همدان 2 ساعت بعد از حادثه براي كمك به طاهره آمد. در بيمارستان هم او مدت‌ها روي تخت دراز كشيد و منتظر كمك ماند و به صداي پزشكان و پرستارها گوش كرد كه مي‌گفتند: «رفتني است.» طاهره حالا از يادآوري آن روز متاثر مي‌شود «شايد اگر سريع تر اقدام مي‌كردند، مي‌توانستند يكي از چشم هايم را داشته باشم...»

او تاوان چه چيز را پس داد؟

طاهره حتي وقتي در بيمارستان بستري شد، هنوز نمي‌دانست چرا زن غريبه به او اسيد پاشيده است. «خودش مي‌گويد مي‌خواسته از شوهرم انتقام بگيرد و به همين دليل من و دخترم را سوزانده! در اولين دادگاه به من گفت تو چيزي نداشتي كه ازت بگيرم...» اما زن اسيد پاش اشتباه مي‌كند، طاهره چيزهاي زيادي داشته كه زن غريبه از او گرفته است، چيزهايي مثل زيبايي، جواني، سلامت، و يك زندگي نقلي سه نفره كه مجلل نبود اما طاهره در آن احساس خوشبختي كامل مي‌كرد.

طاهره تعلقاتي داشته كه حالا هيچ‌كدام‌شان را ندارد، چشم‌هايي براي ديدن، بيني خوش نقش براي بو كشيدن، ابرواني كه وقتي متعجب مي‌شد بالا مي‌دادشان، موهايي كه بلند و پر پشت بودند، پوستي كه مثل برگ گل لطيف بود و....

زن وقتي ياد دادگاه مي‌افتد و حرف‌ها را تكرار مي‌كند باز صدايش مي‌لرزد و باز اشكي نيست كه گونه‌اش را تر كند و باز تلاش بي حاصل او براي گريستن و باز....

پليس مدت كوتاهي پس از حادثه فهميد زن اسيدپاش، پيشتر با همسر طاهره رابطه دوستي داشته و مرد، يكي دو سال، به خانه او مي‌رفته است. «آن دختر از شوهرم مي‌خواسته مرا طلاق بدهد و با او ازدواج كند اما شوهرم قبول نكرده بود و مي‌خواسته تركش كند، همين موضوع باعث شده تصميم بگيرد بيايد سراغ من تا انتقام بگيرد.» اما چرا زن از طاهره بايد انتقام مي‌گرفت؟! اين پرسشي است كه طاهره هم پاسخش را نمي‌داند.

حالا مدتي است مرد به جرم رابطه نامشروع روز و شبش را در زندان مي‌گذراند. طاهره مي‌گويد: «شوهرم پشيمان است، من او را از نظر قانوني بخشيده‌ام. او نمي‌خواست كار به اينجا برسد.»

اگر خدا بخواهد....

طاهره از روزي كه سوخته ديگر صورتش را نديده؛ دقيقا نمي‌داند چه شكلي شده است و فقط حدس مي‌زند كاملا سوخته باشد اما هنوز اميد دارد با معجزه‌اي مثل روز اول شود. «خدا مي‌تواند معجزه كند. خودش مي‌داند من بي‌گناه اين طوري شدم. اگر بخواهد پزشكاني مي‌فرستد كه صورتم را جراحي كنند، اگر بخواهد كساني را مي‌فرستد كه كمكم كنند هزينه‌هاي جراحي‌هايم را بپردازم.»

او دارد با باند سوختگي صورتش را مي‌پوشاند. «آرزو؟! تنها آرزويم اين است كه پانيذ را يكبار ديگر با چشم خودم ببينم... مي‌خواهم ببينم دخترم چه شكلي شده....»

خواهر طاهره با بغض مي‌گويد: «گاهي وقت‌ها از درد و گرما كلافه مي‌شود.... گاهي وقت‌ها زخم‌هاي تنش مي‌خارند.... مي‌داني كه.... نمي‌شود اين زخم‌ها را خاراند... تن خواهرم مثل صورتش شده....»

زخم‌هاي تن طاهره خوب شدني نيستند، خارش‌شان را هم نمي‌شود آرام كرد. تن او، پوستي ندارد كه بشود ناخن‌ها را رويش كشيد و از خارشش كم كرد. فقط درد است كه جرات مي‌كند روي تن طاهره ناخن بكشد و دلش را ريش ريش كند.

دخترها وقتي از همه جا رانده و مانده مي‌شوند سر روي شانه پدرشان مي‌گذارند تا غم دنيا را فراموش كنند اما غم طاهره پاياني ندارد. پدرش 21 سال پيش فوت كرده و خانواده‌اش تنها مانده است؛ خانواده‌اي پرجمعيت كه طاهره از وقتي از بيمارستان مرخص شده با آنها زندگي مي‌كند؛ خانواده‌اي كه جراحي‌هاي پي در پي دخترشان باعث شده است مقروض خويشاوندان و آشنايان شوند.

بوي زخم‌هاي زن در گرماي تابستان بيشتر شده است و بعيد نيست در سفرهاي طولاني اش از همدان به بيمارستان‌هاي مختلف تهران، عفوني شوند. طاهره و خواهرش هر بار به تهران مي‌آيند حتي جايي براي ماندن ندارند و ناچارند تا شب نشده برگردند همدان. «مشكل اصلي اين است كه بيمه هزينه‌هاي اسيد پاشي را حساب نمي‌كند! نمي‌دانم چرا. شايد مي‌ترسند كسي سوءاستفاده كند اما آخر من....»

از روي نيمكت بيمارستان بلند مي‌شويم و به سمت حياط راه مي‌افتيم. طاهره و خواهرش تا هوا گرم‌تر نشده بايد سوار اتوبوس شوند. آفتاب، سوختگي‌هاي تن طاهره را آتش مي‌زند.

مددكار بدرقه‌شان مي‌كند و قول مي‌دهد راهي براي كم كردن هزينه جراحي چشمش پيدا كند؛ قولي كه مي‌داند احتمال عملي شدنش كم است.

بيشتر كساني كه از كنارمان مي‌گذرند با تعجب و ترس نگاه‌مان مي‌كنند. طاهره تاكنون 27 بار زير تيغ جراحي رفته است و هنوز هم مردم، حتي حالا كه صورتش را پشت باندهاي سپيد پنهان كرده است، با ديدن رگه‌هاي سوختگي اسيد روي دست‌هايش، متاثر مي‌شوند و گاهي نمي‌توانند گريه‌شان را پنهان كنند.

طاهره نگاه‌هاي مردم را نمي‌بيند اما از سكوت من، خواهرش و مددكار حدس مي‌زند كه همگي معذب هستيم. «به نظر شما صورت من چند جراحي ديگر مي‌خواهد كه بتوانم وارد اجتماع شوم؟ چند جراحي ديگر را بايد بگذرانم كه بتوانم باند را از روي صورتم بردارم و دخترم نترسد؟ فكر مي‌كني چند جراحي ديگر لازم است تا... دخترم.... بتواند دوباره صورتم را ببوسد؟»
برچسب ها: اسیدپاشی


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
این جامعه‌شناس، ناکامی‌های زندگی را از دیگر عوامل اعتیاد زنان به مواد مخدر و روانگردان بیان کرد و ادامه داد: ناکامی‌های زندگی زنان دارای دو بخش است، نخست در خانه پدری و دیگری در خانه شوهر؛ زمانی که نیازهای فرد به طور عاقلانه فراهم نشود یا به نوعی کوچک شمرده شود، فرد دچار سرخوردگی و ناکامی می‌‌شود که این مسئله خود زمینه بروز اعتیاد را فراهم می‌کند.
یک جامعه‌شناس گفت: یک زن یا دختر معتاد برای تهیه مواد، به طور ناخواسته گرفتار دوستی‌های اجباری و روابط نامشروع می‌شود و اگر توان اقتصادی برای تهیه مواد نداشته باشد، مجبور است تن به هر خواسته‌ای بدهد.

امر‌الله امانی در گفت‌وگو با فارس با بیان اینکه اعتیاد دروازه ورود به بسیاری از مشکلات و ناهنجاری‌هاست، اظهار داشت: زنانی که به اعتیاد گرایش پیدا می‌کنند، بیشتر آسیب‌پذیرند.

وی گفت: نوع تربیت و کنترل والدین بر فرزندان، جامعه و ساختار اجتماعی، دولت، رسانه‌ها و کنترلی که بر افراد می‌شود، در بروز اعتیاد در افراد مؤثر است؛ لذت بردن یکی دیگر از عواملی است که موجب می‌شود تا افراد به سمت اعتیاد گرایش پیدا ‌کنند.

این جامعه‌شناس، ناکامی‌های زندگی را از دیگر عوامل اعتیاد زنان به مواد مخدر و روانگردان بیان کرد و ادامه داد: ناکامی‌های زندگی زنان دارای دو بخش است، نخست در خانه پدری و دیگری در خانه شوهر؛ زمانی که نیازهای فرد به طور عاقلانه فراهم نشود یا به نوعی کوچک شمرده شود، فرد دچار سرخوردگی و ناکامی می‌‌شود که این مسئله خود زمینه بروز اعتیاد را فراهم می‌کند.

وی ورود عناصر مدرن را یکی دیگر از عوامل افزایش اعتیاد در زنان دانست و افزود: بسیاری از خانواده‌ها آزادی اجتماعی به دختران را در بی ‌بند و باری می‌دانند ضمن اینکه بر دختران خود نظارتی ندارند، در صورتی که آزادی کامل باید با نظارت همراه باشد، اگر نظارت بر آزادی‌ها وجود نداشته باشد، زمینه بسیاری از انحرافات اخلاقی و اعتیاد را به وجود می‌آورد.

امانی با بیان اینکه اعتیاد در زنان علتی است که معلول‌های فراوانی دارد، تصریح کرد: زنان به دلیل بُعد احساسی بالا، شکننده‌تر هستند و اعتیاد در آنها این شکنندگی را چندین برابر می‌کند.

این کارشناس امور اجتماعی خاطرنشان کرد: یک زن یا دختر معتاد برای تهیه مواد، ناخواسته گرفتار دوستی‌های اجباری و روابط نامشروع می‌شود و اگر توان اقتصادی برای تهیه مواد نداشته باشد، مجبور است تن به هر خواسته‌ای بدهد؛ این مسئله زمینه بروز فحشا و بی‌بندوباری را افزایش می‌دهد ضمن اینکه این دسته از زنان و دختران ازدواج‌های موفقی ندارند و بیشتر با مردان معتاد ازدواج می‌کنند.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
بنا بر پروتکل‌های رایج دیپلماتیک، سران کشور‌ها، عموما در دیدار‌های رسمی از پوشش ویژه‌ استفاده کرده و رفتاری فراخور حال و مکان دارند؛ البته هرچند اجباری در رعایت این پروتکل‌ها نیست، اما در محافل دیپلماتیک و نیز در دیدار‌های میان دیپلمات‌ها و سران کشور‌ها، نوع نشستن، سخن گفتن و رفتار کردن هر طرف، حاکی از نوع موضع آنان در برابر هم و نیز فرستادن پیام به طرف مقابل به صورت غیرمستقیم است.
سرویس سیاست خارجی ـ تصاویر منتشره از امیر قطر در دیدار چند ساعته خود از ایران، به نحو شگفت‌آوری، حاکی از رعایت نکردن ادب و شئونات دیپلماتیک از سوی وی و همراهانش در دیدار با رئیس جمهور اسلامی ایران است.

به گزارش «تابناک»، امیر قطر که برای گفت‌وگو با مقامات کشورمان درباره روابط دوجانبه و مسائل منطقه، شب جمعه دیداری چند ساعته از ایران داشت، با لباس غیر رسمی و دمپایی برابر رئیس‌جمهور کشورمان ظاهر شد.

بر پایه این گزارش، شیوه نشستن وی مقابل رئیس جمهور ایران هم به گونه ‌ای بود که برهنه بودن پای وی تا زیر زانو به راحتی در تصاویر مشخص است و امیر قطر، گویی در یک مکان تفریحی و ییلاقی و برای استراحت و انبساط مزاج آمده بود!


امیر قطر در دیدار با محمود احمدی نژاد

این در حالی است که بنا بر پروتکل‌های رایج دیپلماتیک، سران کشور‌ها، عموما در دیدار‌های رسمی از پوشش ویژه‌ استفاده کرده و رفتاری فراخور حال و مکان دارند؛ البته هرچند اجبار قانونی و سختی در رعایت این پروتکل‌ها نیست، با این حال، در محافل دیپلماتیک و نیز در دیدار‌های دوجانبه و چندجانبه میان دیپلمات‌ها و سران کشور‌ها، نوع نشستن، سخن گفتن و رفتار کردن هر طرف، حاکی از نوع موضع آنان در برابر هم و نیز فرستادن پیام به طرف مقابل به صورت غیرمستقیم است.
 
بنابراین، هرچند ممکن است ایرانیان در درون کشور، نحوه نشستن و لباس پوشیدن امیر قطر را دال بر بی‌ادبی و گستاخی وی بدانند، بی‌گمان وی با این رفتار خاص و خلاف عرف خود، در صدد نشان دادن تکبر و  موضع بالای قطر نسبت به مواضع کشورمان در منطقه است.

ناگفته نماند، هرچند برخی این رفتار و پوشش امیر قطر در دیدار با رئیس جمهور ایران را موضوع طبیعی در فرهنگ سنتی و قبیله‌ای این کشور می دانند، مقایسه پوشش و نشستن وی در دیدار با دیگر شخصیت‌ها، از جمله رئیس‌جمهور آمریکا، نادرستی این ایده را ثابت می‌کند.


امیر قطر در دیدار با باراک اوباما
 
گفتنی است، شاید رفتار امیر قطر، مسئولین نهاد ریاست جمهوری و وزارت خارجه را هم غافلگیر کرده باشد، ولی نکته مهم این است که مسئولان ایرانی، نباید به راحتی این رفتار جسارت‌آمیز امیر قطر را نادیده بگیرند و آن را به سنت قطری نسبت دهند.

همچنین مقایسه رفتار امیر قطر در دیدار با رئیس‌جمهور ایران و سران دیگر کشور‌ها، می تواند مسئولان سیاست خارجی کشورمان را نسبت به رفتار وی در دیدار اخیر خود در تهران حساس کند.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
نام "هانیبال قذافی" پسر پنجم دیکتاتور لیبی در سال 2008 بدلیل آزار و اذیت یک زن در ژنو بر سر زبانها افتاد. در این پرونده هانیبال و همسرش "الین" به آزار و شکنجه خدمتکار یک هتل متهم شدند، اما بدلیل اعمال نفوذ قذافی و اعمال فشار به دولت سوئیس از محاکمه در سوئیس گریختند.
داستان آزار یک پرستار خانواده "هانیبال قذافی" که این روزها مورد توجه رسانه ها قرار گرفته نمونه ای از اوج قساوت قلب و وحشیگری خاندان دیکتاتور لیبی است.

به گزارش خبرگزاری مهر ، نام "هانیبال قذافی" پسر پنجم دیکتاتور لیبی در سال 2008 بدلیل آزار و اذیت یک زن در ژنو بر سر زبانها افتاد. در این پرونده هانیبال و همسرش "الین" به آزار و شکنجه خدمتکار یک هتل متهم شدند، اما بدلیل اعمال نفوذ قذافی و اعمال فشار به دولت سوئیس از محاکمه در سوئیس گریختند.


اما این بار روحیه حیوانی و تمایلات سادیستی این خاندان با برملا شدن رفتار وحشیانه هانیبال و همسرش با یک پرستار کودکان در اقامتگاهشان در طرابلس بار دیگر مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است.
 
شبکه تلویزیونی سی ان ان در گزارشی از این مسئله پرده برداشته و نوشت: "شویگا مولاه" پرستار کودکان هانیبال با انواع آزار و اذیت از سوی وی و همسرش مواجه شده است. خبرنگار سی ان ان با این زن 30 ساله اهل اتیوپی که با سر و صورتی زخمی در بیمارستانی در طرابلس نگهداری می شود مصاحبه کرده است.
 
وی که در خانه ای کنار ساحل غربی طرابلس متعلق به هانیبال قذافی پیدا شده و به این بیمارستان آورده شده می گوید یک سال پیش برای کار به لیبی آمده و به عنوان پرستار دختر کوچگ هانیبال به خانه وی رفته است.
 
 
مولاه داستانهای زیادی در مورد رفتار وحشیانه خانواده هانیبال تعریف می کند از جمله این که یک روز پس از آن که از انجام خواسته الین برای کتک زدن دخترش سر باز زده، وی دیگی از آب جوشان را روی سرش ریخته است.
 
وی می افزاید: همسر هانیبال مرا به حمام برد، دستها و پاهایم را بست، دهانم را نوارپیچ کرد و سپس دیگی از آب جوشان را روی سرم ریخت. این در حالی است که با وجود زخمی شدن این پرستار در این حادثه، آزار وی از سوی  این خانواده همچنان ادامه یافته است.
 
به گفته مولاه پس از این اقدام که سه ماه پیش رخ داده الین سه شبانه روز به آزار وی ادامه داده است. همسر هانیبال قذافی این پرستار را از خانه بیرون کرده و به دیگر خدمتکاران هشدار داده هر کسی به وی کمک کرده و یا غذا بدهد، سرنوشت مشابهی در انتظارش خواهد بود.
 
سرانجام یک نیروی محافظ با دیدن شرایط دلخراش مولاه وی را به بیمارستان منتقل می کند اما الین پس از اطلاع از این موضوع وی را تهدید می کند اگر این کار تکرار شود، دستور تیرباران وی را می دهد. یکی از همکاران این پرستار با تایید سخنان وی اضافه می کند که مولاه بارها توسط خانواده هانیبال کتک خورده و با چاقو زخمی شده است.
 
گفتنی است پس از سقوط طرابلس بدست انقلابیون و فرار قذافی از این شهر، گزارشها از فرار اعضای خانواده دیکتاتور لیبی از جمله هانیبال قذافی به الجزایر حکایت دارد.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
این رستوران غذاهای آماده موسوم به فست فود ارائه می کندو گارسونهای این رستوران لباس پرستار و مدیر رستوران هم لباس پزشکان را می پوشد.
به تازگی رستوانی در آمریکا افتتاح شده که نام خود را سکته قلبی گذاشته است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رسانه های آمریکا، این رستوران غذاهای آماده موسوم به فست فود ارائه می کندو گارسونهای این رستوران لباس پرستار و مدیر رستوران هم لباس پزشکان را می پوشد.

در این رستوران مشتری ها هم باید بر روی ویلچر بنشینند و بشقابها هم منقش به عکس سیگار هستند.

این رستوران برای آگاه کردن مردم از خطرهای غذاهای فست فود دست به این ابتکار زده، اما ظاهراً مردم به این هشدارها توجهی ندارند و با میل و رغبت در این رستوران غذا می خورند.


   
+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۰۸
با توجه به شرایطی که وجود داشت، ترجیح دادم از این مجموعه کنار بروم تا آنها بدون من کار خود را ادامه بدهند.
بازیگر نقش ˝علی دایی و ˝عادل فردوسی پور˝ در برنامه طنز خنده بازار از این مجموعه جدا شد.

سامان گوران با تایید خبر جدایی اش از برنامه خنده بازار، به خبرنگار ورزشی برنا گفت: با توجه به شرایطی که وجود داشت، ترجیح دادم از این مجموعه کنار بروم تا آنها بدون من کار خود را ادامه بدهند.

وی افزود: عوامل برنامه موافق ادامه حضور من نبودند و به همین دلیل هم از خنده بازار رفتم.

گوران با اشاره به اینکه جدایی اش ربطی به تقلید صدای علی دایی نداشت، گفت: در این مدت فشار زیادی روی من وجود داشت، اما کنار رفتنم ربطی به تقلید حرکات و صدای ورزشی ها ندارد .


طنز خنده بازار بدل عادل فردوسی پور خداحافظی کرد رفت فردوسیپور


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش