
مهدیه آذری دختر 10ساله از ایران که به عنوان زیباترین،جلوی دوربین حاضر شد گفت: من زیباترین دخترم چون نماز می خوانم .
میشل شولتس کرزیزانوفسکی، عکاس اهل هلند به دنبال یافتن پاسخ این سؤال که زیبایی چیست؟ پنج قاره جهان را زیر پا گذاشت و از مردمان مختلف پرسید: آیا تو از همه زیباتری؟ وی گرچه با پاسخ هایی متفاوت در این زمینه روبرو شد اما عجیب ترین و شاید گفت منحصر به فرد ترین پاسخ را در ایران شنید وقتی مهدیه به او گفت "زیباست چون نماز می خواند اما حتی این عکاس هم درک نکرد.
عکس های او که در 10 کشور مختلف گرفته شده به صورت کتابی به نام زیباترین شخص جهان انتشار یافته است. در این کتاب پیش از هر عکس، اول علتی که شخص برای زیباترین بودن خود ذکر کرده آمده و سپس عکس او در پشت صفحه درج شده است. روزنامه هلندی تراو مصاحبه و نوشتاری داشته با آقای کرزیزانوفسکی که در آن چند و چون کار او این گونه توصیف شده است:

شولتس کرزیزانوفسکی برای انجام این پروژه عکاسی خود در کشورهای مختلف آگهی هایی به این مضمون در روزنامه ها چاپ کرد: هر کس خود را زیباترین زیباها می داند به این آگهی پاسخ دهد.
در کنار این آگهی ها، او برای مطرح کردن این سؤال، به همراه تیم خود به مناطق مختلف از کوچه پسکوچه های ایران گرفته تا حلبی آبادهای هند، نیز سر زده است.
از کتاب شولتس کرزیزانوفسکی چنین برمی آید که زیبایی، ابعاد گوناگون زیادی دارد. بیشتر پاسخ دهندگان دلیل ویژه ای برای زیبا دانستن خود ذکر نکرده اند ولی دسته ای نیز علت این حس را بیان کرده اند.
یکی حفره های کوچکی که به هنگام خنده بر روی گونه هایش می افتد را نشان زیباترین بودن خود دانسته و دیگری چشمان درشتش ، و شخصی دیگر لب های قیطانی اش را . یک زن نابینای هندی به کرزیزانوفسکی گفت: هر کس من را دیده می گوید که تو زیبایی.
مهدیه آذری، دختری 10ساله از ایران که به عنوان زیباترین، جلوی دوربین کرزیزانوفسکی حاضر شد در باره دلیل زیبا بودن خود گفت: من زیباترین دخترم چون نماز می خوانم.
البته شولتس کرزیزانوفسکی که درکی درست از ارزشها و آثار نماز و نقش آن در سلامت روحی و جسمی و معنوی مسلمانان ندارد در واکنش به حرف این دختر و خیلی ساده و سر سری می گوید که این حرف نشانه یک ششتشوی مغزی کامل است. در وب سایت شولتس کرزیزانوفسکی می خوانیم که حجت الاسلام محسن ترک زاده، روحانی اهل اصفهان نیز گفته است که تمام تلاش خود را می کند تا به خدا برسد بنابراین او زیباترین مرد جهان است.
در کشور آفریقایی نامیبیا او و افراد تیم کرزیزانوفسکی به روستاها رفتند و پس از اهدای برنج به افراد محلی و برگزاری مراسم یک ساعته سنتی، سؤال خود را با روستاییان مختلف مطرح کردند. روستاییان با دیدن این که چندین فرد بالغ از اروپا به راه افتاده و برای پرسیدن این سؤال به آن جا آمده اند همگی از خنده بر روی زمین غلت می زدند.
شولتس کرزیزانوفسکی، افرادی را که برای عکس های کتابش انتخاب کرده با دقت گلچین کرده است. برای مثال در جریان عکاسی ها مردی به او رجوع کرده و گفته است از سیاره دیگری به زمین آمده و قرار است به زودی به سیاره خود بازگردد و به این دلیل زیباترین فرد روی زمین است، ولی این فرد توسط کرزیزانوفسکی برای پروژه عکاسی مناسب تشخیص داده نشد.
این عکاس 61 ساله هلندی پنج سال به دنبال معنی زیبایی بود ولی در پایان پروژه به این نتیجه رسید که به پاسخی نرسیده است. او در این مورد می گوید: هر کس کتاب من را مطالعه کند می تواند پاسخی را برای خود تصور کند. کار من، تنها این است تا میان مردم تعامل و ارتباط ایجاد کنم. موضوع اصلی این است که بدانیم این افراد در مورد زیبایی چه نظری دارند. فکر و نظر آن ها می تواند بر حس ما هم تأثیر بگذارد.
کرزیزانوفسکی می افزاید که بر عکس انتظاراتش کسی تا به حال پروژه و کتاب او را مسخره نکرده و منفی ندانسته است. وی می گوید که کتاب مثبت گرای من شاید بتواند حس کوچک مثبتی باشد در میان موج اخبار منفی که هر روزه رسانه ها به سوی ما می فرستند.
او می گوید که اخبار فاجعه و جنگ تبدیل شده به تفریح روزانه مردم و این باعث شده تا دید ما به دنیای اطراف تبدیل به دیدی نادرست بشود.
یکی از روزنامه نگاران از کرزیزانوفسکی پرسید که آیا او خود را زیباترین فرد می داند؟ شولتس کرزیزانوفسکی در جواب گفت:
اوایل از این پرسش فرار می کردم ولی الان می گویم، بله، من خودم را زیباترین حس می کنم. در جریان این پنج سال فهمیدم که همه به دنبال سازگار شدن با دنیای پیرامون خود هستند و ما خود می توانیم بر این سازگاری ها و هماهنگ شدن ها تأثیر بسزایی بگذاریم.
کرزیزانوفسکی ادامه می دهد:
اگر بگویی بله، من زیباترینم، با گفتن همین جمله همه چیز دلپذیرتر، زیباتر و جالب تر می شود تا وقتی که بگویی نخیر من زیبا نیستم. زیبا بودن یک امر انتخابی است.

الیور نورول هاردیOliver Norvell Hardy در 18 ژانویه 1892 در هارلم جورجیا درآمریکا بدنیا آمد. او در دانشگاه ایالتی جورجیا در رشته حقوق تحصیل می کرد و در فواصل بین درس ها در کنسرواتوی موسیقی آتلانتا آواز می خواند .در خانواده او هیچ پس زمینه نمایشی مانند لورل وجود نداشت . اما نمایش در خون او بود.
اولیور مدتی حقوق خاند و مدتی نیز به طور جدی آواز را دنبال کرد(او صدای خوبی داشت که بده در برخی از فیلم ها مورد استفاده قرار گرفت).
یکی از نقش های دو نفره متعددی که او در آن ظاهر شد سگ خوش شانس بود.که نقش کوچکی در مقابل لورل داشت .او در نقش های چاق بسیاری بازی کرد و در سال 1926 به استخدام هالروچ در آمد. در فیلم های اولیه اش با نام های نورول هاردی ،بیب هاردی (لقبش در کودکی) .اولیور بیب هاردی و اولیور نورول هاردی بازی می کرد.و پس از پیوستن به روچ انم اولیور هاردی برای او تثبیت شد.
مشهور است که لورل مغز متفکر آثار و هاردی پس از بازی معمولا به سراغ گلف میرفت(البته نصف لورل حقوق می گرفت).
شخصیت ها و روابط سینمایی آن دو در خلال 27 فیلم کوتاه بین 1926 تا1929 شکل گرفت. بعد از بازی در فیلم سوپ اردک این دو بهترین جفت کمدین تاریخ سینما تبدیل شدند.
اولیور هاردی در7آگوست 1957 چشم از جهان فرو بست.خاکستر او در بخش Masonic قبرستان Valhalla در شمال هالیوود دفن می باشد.

نام واقعی استن لورل آرتور استنلی جفرسن Arthur Stanley Jefferson بود.متولد شانزدهم ژوئن 1890 در یولورستون در لانکشایر انگلستان.
پدرش بازیگر ونمایشنامه نویس ومدیر تئاتری مشهور بودکه طبعاٌ استن نیز به این راه کشیده شد.او نخستین نخشش را در16 سالگی در گلاسکو با نام استن جفرسن بازی کرد.ووقتی در سن16 سالگی بود مدرسه را ترک کرد وبا پدرش در تئاتر مشغول کار شد.
نحوه ی پیوستن لورل به سینما نیز جالب بود.او در انگلستان به گروه فرد کارنو پیوست ودر 1910 با آنها در معیت چاپلین به آمریکا سفر کرد.آغاز بازی او در سینما از سال 1917 وبا فیلم دو حلقه ای مفقود((سگ خوشبخت))بود که در آن نقش کوتاهی داشت ونقش مقابلش را هم هاردی بازی می کرد
بعد از بازی در این فیلم استودیو یونیور سال با استن قراردادی برای یک سری فیلم کوتاه منعقد کرد.
نام بعضی از فیلم های کوتاه استن لورل
سربازان 1920
خون وشن 1922
دکتر پراید ومستر هاید 1925
لورل قبل از تشکیل زوج با هاردیدر 76 فیلم بازی کرده بودو برای خود کمدین موفق به حساب می آمد
دوران نوین کارنامه ی لورل از1926 وپس از امضای قرار دادی با هال روچ آغاز شد.
در آخر در 24 فوریه سال1965 به دنبال یک حمله ی قلبی سرانجام چشم از جهان دوخت.
حالا نام های فیلم ها شون رو براتون می نویسم .
شلوار پوشاندن به فیلیپ 1926
نبرد قرن 1927
بگذار بخندند 1928
شیپور زن لعنتی 1928
سرقت جنایی 1928
مردان جنگی 1929
تجارت بزرگ 1929
نی نی کوچولو ها 1930
جغد های شب 1930
همسر ما 1931
دوستان 1931
ما را ببخشید 1931 اولین فیلم بلندشان
فضول ها 1932
جعبه ی موسیقی 1932 برنده تنها اسکار شان
پسران صحرا 1933
برادران شیطان 1933
غزل خداحافظی 1934
بچه ها در سرزمین اسباب بازی 1934
روابط ما 1936
دختر کولی 1936
به سوی غرب 1937
کله پوک ها 1938
احمقی در آکسفورد 1940
زنو بیا(یا فیل ها یا فیل ها هرگز فراموش نمی کنند) نخستین اشاره های جدایی زوج لورل وهاردی که فقط هاردی بود 1939
به شکار ارواح می رویم 1942
اساتید رقص 1943
نگهبانان حمله هوایی 1943
از سوپ تا دسر
احمق ها در دریا
بانی اسکاتلند
دردسر سوراخ
سربازان زیبا
متخصصان خرده کاری
لحظه شاهانه آنها
زیر صفر
دختر سوییسی
بیمارستان ایالتی
سوپ اردک
شغل کثیف
بزن بریم
بستگان ما
گشت نیمه شب
شامپانزه

در روز راهپیمایی با شکوه 22 بهمن 1390 یک آبلیسک در تهران به آتش کشیده شد .
این مراسم توسط اعضای گروه مستند سازی استودیو نشانه پوشش داده شد . در ادامه کلیپ و عکس های اختصاصی استودیو نشانه را میتوانید دریافت کنید .

نام کلیپ : آتش بر شیطان
سازنده : استودیو نشانه
زمان کلیپ : 00:06:06
فرمت کلیپ : Wmv
کیفیت :بسیار خوب، متوسط

کیفیت متوسط، 10 مگابایت :
دانلود از لینک مستقیم (پارسا اسپیس)
دانلود از لینک غیر مستقیم (4shred)
کیفیت بسیار خوب، 36 مگابایت :
دانلود از لینک مستقیم (پارسا اسپیس)
دانلود از لینک غیر مستقیم (4shred)
دانلود عکس های باکیفیت از مراسم آتش سوزی آبلیسک، 87 مگابایت :
![]()
به این مارها نگاه کنید و چشماتونو یه خورده حرکت بدین. حرکت می کنند نه ؟!

در محل تقاطع مربع های تصویر زیر تنها دایره های سفید وجود دارند.
ولی بعضی از دایره ها را برای لحظه ای کوتاه سیاهرنگ می بینید!

این شکل از سمت راست شامل چند تا مستطیل هست ؟ حالا از سمت چپ بشمارید ...

آیا در تصویر زیر دایره ای می بینید؟ با نگاه اول مطلقا شما هیچ دایره ای نخواهید دید اما باید بدانید که 16 دایره در این تصویر وجود دارد ؛ پس با دقت بیشتر به فاصله بین هر دو مکعب ها نگاه کنید… در بین هر دو مکعب یک دایره وجود دارد که مجموعا 16 دایره میشود.

این یک تصویر جالب است ! فقط کافیه یه مقدار چشماتونو حرکت بدین.

این چنین شکل هندسی رو چه جوری میشه توجیه کرد؟

به پاهای این دو نفر توجه کنید. پاهای این دو مرد دقیقا کجاست؟ متوجه این نوع خطای دید میشوید!
این تصویر چه سوژه ای را نشان می دهد؟
به دایـره میانی خیره شوید پس از چندین ثانیه خواهید دید که به تدریج سایه های اطراف ناپدید خواهند شد !








این جوان 20 ساله که سرانجام پس از پیگیری های ادامه دار پلیس کرمان هنگامی که قصد قربانی کردن زن تنهای دیگری را داشت دستگیر شد، به بازپرس پرونده گفت: باعث این جنایاتم کاری بود که مادرم در کودکی با من کرد. تازه به دنیا آمده بودم که پدرم دچار حادثه ای شده و فوت کرد.
مادرم که پس از مرگ پدر، قصد شوهر کردن داشت چون من را مانعی بر سر راه ازدواج مجددش دید مرا بی رحمانه از خود رانده و به شیرخوارگاه سپرد. من تا 7 سالگی در مرکز نگهداری اطفال ماندم و در این مدت تجربه های خیلی تلخی را از سر گذراندم. مربی های مرکز که همگی زن بودند به عناوین مختلف مرا آزار داده و تحقیر می کردند.
در آن سالها تنها چیزی که نمی دیدم دلسوزی و حمایت بود. سرانجام به مدرسه رفتم اما به دلیل مشکلاتی که در کودکی داشتم و بدبینی خاصی که به محیط اطراف پیدا کرده بودم قادر به برقراری ارتباط درست با هم مدرسه ای هایم نبودم. سریع پرخاش می کردم و بارها به خاطر همین رفتارم از طرف هم مدرسه ای هایم فحش و سرکوفت شنیده و کتک خوردم.
آنها بی پدر و مادری مرا به رخم می کشیدند و حرف هایی به من می زدند که باعث می شد در خلوت خود ساعت ها گریه کنم و از خدا بخواهم زودتر مرا بکشد. همان موقع بود که بذر نفرت از جنس زن در دلم رشد کرد. من عامل تمام بدبختی های خود را اقدام مادرم و برخوردهای زننده زنانی می دانستم که مربی نگهداری من بودند.
خبری که خواندم
متهم افزود: مدام به انتقام گیری از زنان فکر می کردم و به دنبال راهی بودم تا آنها را قربانی نفرت خود کنم. می خواستم به هر وسیله ای شده زنان را تحقیر کنم تا اینکه یک روز که روزنامه ای دستم رسیده بود در آن خبری خواندم مبنی بر اینکه مردی با عنوان قلابی مامور شرکت گاز وارد خانه زنی تنها شده و به او تعرض کرده بود. با خواندن این خبر جرقه این کار در ذهن من هم خورد. تصمیم گرفتم همین بلا را سر عده ای زن بیاورم.
خانه ای را زیر نظر گرفتم که می دانستم در آن زوجی تازه ازدواج کرده با هم زندگی می کنند. ساعتی از صبح گذشته بود که شوهر برای رفتن سر کار از منزل خارج شد. کوچه خلوت بود و کسی هم آن دور و اطراف نبود. کیف و سر رسیدی که همراهم بود را زیر بغلم گرفته و به سمت خانه زن رفتم. زنگ خانه اش را به صدا درآورده و خود را مامور شرکت گاز معرفی کردم که برای خواندن کنتور آمده است. زن هم به من اعتماد کرده و در را باز کرد. به محض مواجه شدن با وی، در دهانش را گرفته و به وی تعرض کردم. التماس های وی هم فایده ای نداشت. بعد هم به سرعت از آنجا فرار کردم. مدتی بعد زن دیگری را هدف قرار دادم و وی را هم با عنوان مامور گاز مورد تعرض قرار دادم.
به 14 زن دیگر هم طبق همین نقشه تعرض کردم و تعداد قربانیان خود را به 16 نفر رساندم. اما هر کاری می کردم ریشه این نفرت از دلم پاک نمی شد و همچنان فکر انتقام از زنان دیگری هم بودم.
سوژه روانشناسان شدم
مجید ادامه داد: بهمن ماه سال گذشته بود که طبق نقشه قصد اذیت و آزار زن خانه دار دیگری را داشتم. در کوچه ای که خانه آن زن در آنجا قرار داشت مشغول راه رفتن و یافتن فرصتی مناسب بودم که یکمرتبه ماشین پلیس را کنار خود دیدم. سعی کردم خود را عادی نشان دهم اما ماموران به من مشکوک شده بودند.
می دانستم که زن هایی که این بلا را سر آنها آورده ام از من شکایت کرده اند و پلیس هم بدجوری دنبال من است اما حاضر نبودم به هیچ قیمتی دست از این کار بردارم. ماموران پلیس بعد از دیدن من به سویم حمله کرده و قصد دستگیری من را داشتند. من هم چاقویم را درآورده و با آنها درگیر شدم. بعد هم به سرعت به سمت خیابان دویدم تا با استفاده از شلوغی آنجا فرار کنم. اما همانجا با کمکی که مردم به ماموران کردند دستگیر شدم. داخل ماشین پلیس که نشستم فهمیدم عکس چهره من در اختیار کلیه مراکز پلیس قرار داده شده است و مامورین از روی تصویر بازسازی شده چهره ام از روی اطلاعاتی که قربانیان تعرض های من به آنها داده بودند شناسایی شده ام.
پس از دستگیری و انتقال به آگاهی بود که متوجه شدم پلیس تنها از چند مورد از تعرض های من مطلع است و بقیه شاکیان از ترس آبرویشان اصلا برای شکایت به پلیس مراجعه نکرده اند. به مرور اعترافات خود را شروع کرده و به 16 فقره تجاوز اقرار کردم. بازپرس پرونده پس از شنیدن حرف های من دستور انتقالم را به پزشکی قانونی داد تا سلامت روانی من مورد بررسی قرار گیرد ولی پزشکان این مرکز مرا از نظر روانی سالم و صاحب اراده در وقوع جرم تشخیص دادند. بعد هم به دست تیمی از روانشناسان سپرده شدم تا تحقیقات بیشری درباره شخصیت من توسط آنها انجام شود.
اعدام مجرم روانی
مجید چندی بعد از این اعترافات در دادگاه کیفری استان کرمان محاکمه و قضات وی را به جرم 16 بار تجاوز به عنف به مرگ محکوم کردند. قضات دیوان عالی کشور هم بدون وارد کردن هیچ ایرادی به این حکم، حکم اعدام وی را تایید کرده و این متهم سحرگاه دیروز در زندان مرکزی کرمان به دار مجازات آویخته شد.
.:: This Template By : web93.ir ::.