+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

منوچهر احترامي
هجوم فرهنگي

 

 

اي ديش تو بر بام و تو از ديش به تشويش
تشويش رها كن كه مصوني تو ز تفتيش
پنهان چه كني ديش دو متري به سر بام
يك سوي بنه پوشش و از ديش ميندش
از تاري تصوير مباش اين همه دلگير
از بابت برفك منما اين همه تشويش
مرغوب نبودست مگر نوع ال.ام.بي
كاين سان به تو تصوير دهد محو و قاراشميش
شب تا به سحر بر سر بامي پي تنظيم
از بام فرود آي و خجالت بكش از خويش
دي بر سر هر بام يكي ديش عيان بود
امروز چو نيكو نگري بيشتر از پيش
گر چشم خرد بازكني موقع ديدن
بربام كسان ديش ببيني زيكي بيش
اين سوي عرب ست بود آن سوي سي .ان.ان
اين جانب ري مي نگرد، آن سوي تجريش
اين زير بليتش بود از كيش الي قشم
آن تحت تيولش بود از قشم الي كيش
شرقي طلبي دست بر اين فيش فشاري
غربي خواهي شست نهي بر سر آن فيش
فرياد از اين ديش كه چون گاو زراعت
در مزرع افكار من و تو بزند خيش
اين ديش چو مار است كه هر سو بكشد سر
يا عقرب جراره كه هر جا بزند نيش
لوف(۱) است اگر ديش شود ميش يقيناً
جز بره ي ادبار(۲) نمي زايد از اين ميش
بس نكته كه در ديش نهان است وليكن
چون قافيه تنگ است نگردم پي باقيش
۱- لوف: نوعي از گل شيپوري، شاعر ديش را به خاطر شباهتش به دهانه شيپور به گل شيپوري تشبيه كرده است.
۲-ادبار: بخت برگشتگي


   برچسب‌ها: هجوم فرهنگي, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
عمران صلاحي

002172.jpg
1
بگذار ترا به لب تبسم برسد
راز دل ما به گوش مردم برسد
بنشين بغل آينه تا بار دگر
زيبايي تو، به چاپ دوم برسد
۲
مرديم در اين زمانه از دلتنگي
اوضاع زمانه هم شده خرچنگي
خشك است و عبوس هر كه بينم يارب
قدري برسان تهاجم فرهنگي

   برچسب‌ها: بگذار ترا به لب تبسم برسد, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

شهرام شكيبا
سن ايچ نامه

002151.jpg
الهي به آنان كه جاهل شدند
ازين راه انسان كامل شدند
همان مردمان كله مخملي
همان مردم چاكرم داش علي
به شعبان بي مخ به طيب قسم
به داش فرمون و داش مصيب قسم
الهي به چاقوي قيصر قسم
كمك كن كه من هم به حالي رسم
كنون چاقوي تيز نايد به كار
فلك مي كند پوست را از خيار
الهي به نامردي مردمان
كزين وضع و بدبختي ام وارهان
درين كوچه خلوت پيچ پيچ
نماندست اين بنده را عشق هيچ
مرا از غم و غصه آزاد كن
خراب دل بنده آباد كن
چو دانيم پايان كار است هيچ
بيا تا بنوشيم چندي سن ايچ
سن ايچي به من ده كه حال آورد
نجابت فزايد، كمال آورد
سن ايچ خانه از شور خالي شدست
گرفتار آشفته حالي شدست
سن ايچ خانه زين پيش اين سان نبود
مبادا چنين بي صدا و سرود
سن ايچي بياور كه از من دگر
نباشد در اين جا سن ايچ نوش تر
سن ايچي به من ده كه خوشدل شوم
رخم سرخ گرديده، خوشگل شوم
سن ايچي كه قيصر از آن مست كرد
زد و دشمن خويش را پست كرد
سن ايچي كه تلخ است و شيرين بيان
كند بنده را شهره عاشقان
بياور سن ايچي و در جام ريز
درونش دو قطره يخِ پاكِ ريز
به آن كاسه ماست، نعنا بزن
خياري بياور وز آن پوست كن
سپس قطعه قطعه كن و خرد كن
كه اين است از مزه هاي كهن
به همراه كشك بادمجان و سير
بده تا روم بر فلك شيرگير
دوگالن سن ايچ دگر هم بيار
كه دلگيرم از گردش روزگار

   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
شادروان دكتر حسن حسيني

002166.jpg
گرچه ناآگاه خنجر مي زنند
دوستان هم گاه خنجر مي زنند
گاه بهر مال اشباه الرجال
گاه بهر جاه خنجر مي زنند
روز روشن، خيل شاعر پيشگان
با هلال ماه خنجر مي زنند
بانوان دل نازك و كم طاقتند
با كمي اكراه خنجر مي زنند
پيروان حكمت «خيرالامور...»
در ميان راه خنجر مي زنند
«مؤمنان آئينه يكديگرند»
ليك اما، آه خنجر مي زنند
عارفان هم گاه گاه از پشت سر
في سبيل الله خنجر مي زنند
عده اي هق هق كنان و عده اي
قاه اندر قاه خنجر مي زنند
اي برادر بد به دل وارد مكن
در زمان شاه خنجر مي زنند

   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
عبدالجبار كاكايي
دراز

002157.jpg
براي بلندترين شاعر جهان محسن وطني
اي قامت تو از شب يلدا درازتر
قدت ز طول و عرض تماشا، درازتر
در آفرينش تو چه تبعيض رفته است
هم دست پهن تر شده هم پا درازتر
اين خلق پر شكايت بيمار كوتهند
يا آفريده اند شما را درازتر؟
زخمي زدي به حاشيه لايه ازون
شد بعد زخم طول مداوا درازتر
در حيرتيم از قد و بالايت اي عزيز
بودست بند ناف تو از ما درازتر
لنگر بگير تا كه ببيني چه مي كشي
اي از طناب كشتي دريا درازتر
ما با توايم ليك تو با ابر و آفتاب
هم صحبتي چه فايده از ما درازتر
تو پاسخ تمام معماي عالمي
اما چه پاسخي؟ ز معما درازتر

   برچسب‌ها: دراز, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
محمدحسين شعباني
خاطره

002178.jpg
نوه كوچك و بازيگوشم
گفت: من عاشق تاخت و تازم
اسب و فيل و شتر برقي كو؟
گفته بودي كه برات مي سازم
گفتمش قربون شكل ماهت
خود به از صد شتر جمازم
خنده سر داد و پريد رو گرده ام
گفت بابا حاجي طنازم
سكه اي را كه به دستم دادي
حالا بايد به كجا بندازم؟
گفتمش قافيه را باخته ام
گرچه «باني» سخن پردازم

   برچسب‌ها: خاطره, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
چه عصر ارتباطاتی!!!

از آن روزی که در ایران موبایل آمد به محفل­ها

تماس آسان نمود اول ولی افتاد مشکل­ها

به No Response To Paging عادت کرده گوش اما

از اشکالات SMS چه خون افتاده در دل­ها

ندارد آنـــتنی اما مزایایی دگر دارد

شده یک جور بازیچه به دست بچه خوشگل­ها!

نه اینترنت، نه MMS، نه SMS... خداوندا!

"کجا دانند حال ما سبکباران ساحل­ها"

ولی چون قبض می­آید چنان می­سوزد اعماقت

که گویی خورده­ای یک­سال از انواع فلفل­ها!

چه عصر ارتباطاتی! عجب فن آوری­هایی!

نمی­دیدند توی خواب هم این وضع را "بل"ها!

 

مهدی استاد احمد


   برچسب‌ها: چه عصر ارتباطاتی, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰
پینگیلیشعر!

آمد شب عید و چون کم است امکانات

هر کار که خواهی بکنی emkan not  !
 
 

بی مایه در آستانه‌ی نوروزی


انگار به کل خلق شدی no roozi !

مهدی استاد احمد


   برچسب‌ها: پینگلیشعر, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

هشدار ایمنی!

 

از پنجره، پوست تخمه را تف كردی

 

هر ثانیه بی جهت، ‌توقّف كردی

 

باید بروی دوباره آموزشگاه

 

هفتاد و دو مرتبه تصادف كردی!

 

فاضل ترکم به نقل از لوح


   برچسب‌ها: هشدار ایمنی, شعر طنز
   
+ ۱۳۸۹/۰۹/۳۰

مترو تاخیر كرد و شاعر ماند!


 

خواب دیدم كه سیل و توفان شد

شاعری شهردار تهران شد

 

شاعر از گربه ها نمی ترسید

شاعر احساس گربه را فهمید

 

دایه ی موش های تهران شد

شاعرك(!) مالك خیابان شد

 

چه هوایی،چه بوی گیرایی

گفت: «به به چه جوی زیبایی

 

جوی تهران ترانه خوان دارد

چه كم از جوی مولیان دارد؟!

 

جوی ها جملگی یكی بشوند

همه تقدیم رودكی بشوند»

 

«مژده ای دل كه یار می آید»

مترو از هر كنار می آید!

 

مترو مثل فرشته ظاهر شد

همه ی زندگی شاعر شد

 

از لب و زلف و خال مترو نوشت

شعر در وصف حال مترو نوشت

 

گونه مترو را مجسم كرد

وصف ابروی مترو را هم كرد

 

روی دیوار شهر با لبخند

نصف شب عكس مترو را می كند!

 

عاقبت دیر كرد و شاعر ماند

مترو تاخیر كرد و شاعر ماند

 

تا كمی رو به راه شد حالش

مترو می رفت و او به دنبالش!

 

دست و پایش كرخت و سست شد و

بی خیال مقام و پست شد و...!

 

با تمام وجود همت كرد

طفلكی تا كه بود خدمت كرد

 

تیشه در دست پله برقی ساخت

مثل فرهاد زندگی را باخت

 

شعرهای روان و ساده نوشت

برپل عابر پیاده نوشت:

 

«خط نوشتم كه خر كند خنده»

یادگاری برای آینده!

 

نسیم عرب امیری


   برچسب‌ها: شاعری شهردار تهران شد, شعر طنز
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش