![]()
کارلوس اسلیم ، با ثروت ۵۴۰۰۰ میلیارد تومانی خود ثروتمندترین مرد جهان در سال ۲۰۱۰ لقب گرفت کسی که بیل گیتس را به سادگی در ثروت کنار زد.
اما به راستی کارلوس اسلیم کیست ؟
۱ – او لقب “ثروتمندترین مرد جهان” را برای اولین بار در کشورهای در حال توسعه متعلق به خود کرد.
از صاحب ۲۲۰ شرکت از مخابرات گرفته تا راهآهن از بانک گرفته تا رستوارن انتظار غیر از این نمیرود.
۲ – در مکزیک به او آقای انحطارطلب میگویند.
وال استریت ژورنال درباره کارلوس اسلیم نوشت : “مشکل است روزی را در مکزیک سپری کنید و پولی از جیب
شما به جیب کارلوس اسلیم نرود.” ۸۰ درصد از خطهای تلفن ثابت مکزیک در دست شرکت مخابراتی او یعنی
TelMax است.همچنین ۷۰ ٪ از خطوط تلفن همراه.
۳ – با اینکه فوتبال ورزش محبوب مکزیک است ولی او عاشق بیسبال است.
۴ – او اصلیتی لبنانی دارد.
ژولین[خولین] اسلیم حداد پدر کارلوس در سال ۱۹۰۲ برای فرار از خدمت سربازی از لبنان به مکزیک مهاجرت کرد.
و در آنجا به واردات و همچنین ایجاد یک بنگاه معاملات ملکی پرداخت که بعدها میلیونها دلار ارزش پیدا کرد.خانواده مادری کارلوس نیز اصالتی لبنانی دارند که در پایان قرن نوزدهم ساکن مکزیک شدند.
۵ – او به مقتصد بودن شهرت دارد.
او از جوانی فردی مقتصد بود حتی حال که میلیونها دلار ثروت دارد در همان خانه ۶ اتاق خوابهای که از ۳ دهه پیش در آن ساکن بوده سکنی گزیده و با اینکه آدم ربایی در مکزیک امری عادیست ولی او همچنان به تنهایی تا محل کار رانندگی میکند.
۶ – تحصیلات کارلوس اسلیم چیست ؟
او مهندس راه و ساختمان است و در حین تحصیل در دانشگاه خود ریاضیات و برنامهنویسی تدریس می کرد.
منبع: mumbojumbo
|
نام هنرمند |
زمینه فعالیت |
سمت |
منصوب شده از سوی |
تاریخ انتصاب |
|
مسعود دهنمكی
|
كارگردان |
عضو هیئت امنای دانشگاه هنر عضو شورای عالی سینما |
كامران دانشجو سیدمحمد حسینی |
12 مرداد 1389 9 دی 1389 |
|
جهانگیر الماسی |
بازیگر |
عضو پیوسته فرهنگستان هنر |
شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رئیس جمهور |
1 دی 1388 |
|
مرتضی شایسته |
تهیهكننده |
عضو هیئت موسس تشكل واحد تهیهكنندگان |
علیرضا سجادپور |
15 آبان 1389 |
|
سیدضیاء هاشمی |
تهیهكننده |
عضو هیئت موسس تشكل واحد تهیهكنندگان |
علیرضا سجادپور |
15 آبان 1389 |
|
محسن علیاكبری |
تهیهكننده |
عضو هیئت موسس تشكل واحد تهیهكنندگان عضو شورای عالی سینما عضو هیئت داوران بخش مسابقه سینمای ایران بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر |
علیرضا سجادپور سیدمحمد حسینی مهدی مسعودشاهی |
15 آبان 1389 دی 1389 بهمن 1388 |
|
جمال شورجه |
كارگردان و تهیهكننده |
عضو هیئت موسس تشكل واحد تهیهكنندگان عضو شورای عالی سینما |
علیرضا سجادپور سیدمحمد حسینی |
15 آبان 1389 دی 1389 |
|
علی معلم |
منتقد و تهیهكننده |
عضو هیئت موسس تشكل واحد تهیهكنندگان عضو هیئت داوران بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر |
علیرضا سجادپور مهدی مسعودشاهی |
19 آبان 1389 بهمن 1389 |
|
مسعود جعفریجوزانی |
نویسنده و كارگردان |
عضو هیئت داوران بخش مسابقه سینمای ایران بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر عضو شورای عالی سینما چهره ماندگار |
مهدی مسعودشاهی سیدمحمد حسینی سازمان صداوسیما |
بهمن 1388 دی 1389 آبان 1389 |
|
ابوالقاسم طالبی |
كارگردان |
عضو هیئت داوران بخش مسابقه سینمای ایران بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1388 |
|
جمیل رستمی |
كارگردان |
عضو هیئت داوران مسابقه فیلمهای اول و دوم بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1388 |
|
علیاكبر قاضینظام |
فیلمنامهنویس |
عضو هیئت داوران مسابقه فیلمهای اول و دوم بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1388 |
|
شهریار بحرانی |
كارگردان |
عضو هیئت داوران مسابقه فیلمهای اول و دوم بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر عضو شورای عالی سینما |
مهدی مسعودشاهی سیدمحمد حسینی |
بهمن 1388 دی 1389 |
|
حمید بهمنی |
كارگردان |
عضو هیئت داوران مسابقه فیلمهای اول و دوم بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1388 |
|
نادر طالبزاده |
كارگردان |
عضو هیئت داوران بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1388 |
|
احمدرضا معتمدی |
كارگردان |
عضو هیئت داوران بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1389 |
|
تهمینه میلانی |
كارگردان |
عضو هیئت داوران بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر |
مهدی مسعودشاهی |
بهمن 1388 |
|
داود رسولیان |
طراح جلوههای ویژه |
قائم مقام اداره كل نظارت و ارزشیابی |
جواد شمقدری |
آبان 1388 |
|
جواد شمقدری |
كارگردان |
معاون امور سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی |
سیدمحمد حسینی |
مهر 1388 |
|
سیدعلیرضا سجادپور |
تهیهكننده |
مدیر اداره كل نظارت و ارزشیابی |
جواد شمقدری |
مهر 1388 |
|
احمد میرعلایی |
تهیهكننده |
مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی |
جواد شمقدری |
مهر 1388 |
|
شفیع آقامحمدیان |
كارگردان |
مدیرعامل مركز گسترش سینمای مستند و تجربی |
جواد شمقدری |
آّبان 1388 |
|
داود میرباقری |
كارگردان |
عضو شورای عالی سینما |
سیدمحمد حسینی |
دی 1389 |
|
احمد نجفی |
بازیگر |
عضو شورای عالی سینما |
سیدمحمد حسینی |
دی 1389 |
گفتم مستم می کند شنیدنت! مجنونم می کنی! جور دیگری تو، چگونه ای؟
گفت هشدار که گمراه می شوی!
در من شراب کهنه ای هست که مست می کند تو را. تو اما عاشق جام می شوی، نشو!!
گفت از شهد وجود و شهد در وجود، گفته ام تو را. این سنگ را ببین، در آن شهدی هست اما مردمان عاشق جام شدند و سنگ پرستیدند. بت پرست نشو!
گفت این سنگ ساکت است. شهدش را اما در سکوت می توان چشید. تو میگسار لایعقل نشده ای هنوز تا شراب بجویی از دل سنگ و دار و درخت.
گفتم شراب تو از شهد این سنگ گیراتر است. دیوانه ام می کند!
گفت شرابی هست که قطره قطره به کامت ریخته می شود و پیاله پیاله به جانت! آنچه به جانت ریخته می شود نامعلوم است. شاید سالی یا ده سالی دگر، تازه اثر کند! چون اثر کند، تو را رها نخواهد کرد. این حس که تو داری مستی حس است. در تو اما شهدی هست نامحسوس، خود شراب ناب می شود بهنگام.
گفتم گویی اسیر شده ام بر دام شنیدن. سخن که نشنوم ملول می شوم، خمار می شوم، تر می کنم لب به شعر مولانا به شمس به…
گفت آن شعر نیز خود جامی ست که شرابی در آن می نوشی، مسحور جام نشو، آن شراب ناب را در یاب.
گفتم چه می کند این ناب شراب با من ؟
گفت به قلیان می آورد شهد وجود را . چنان می شوی که سرانجام از جام جسمت شراب سرریز می شود. غرق می شوی مغروق!
در این هستی آن ناب ناب، یگانه است. جامها اما رنگارنگ و فراوان اند. رنگین اند، از آن رو تا مجذوبت کنند به نوشیدن، مجدوب جام نشو! مست شو! جام را نبین.مجنون شو. مجنون در پی جام لیلا نیست. زیبا تر از لیلا در شهر فراوان است. آنچه را در جام لیلاست بخواه.
گفتم آدمی چرا دلبسته ی جام می شود؟
گفت آن شهد ناب هر دم به گونه ای دگر است. آدمی قاب می سازد، مصداق می تراشد که تجسم کند، که بشناسد. مسحور قاب و مصداق می شود. چشم آدمی بسته است به عقل، رو مست شو که چشمت باز شود.
رو مست شو، رو گرم شو به شراب ناب که در سردی، کوری و مرگ نهفته است. هیچ ندیدی که خاک مرده را دم گرم او چه کرد!؟
شراب انگور گرم مبتدا و سرد منتهاست. از آنرو حرامش کردند تا گرمای شراب نابت، آلوده ی سرداب سراب نگردد.
غلامرضا رشیدی
نشریه دیلی تلگراف با بازبینی تصاویری که در طول سال 2010 از حیوانات مختلف جمع آوری کرده، گزارشی را از جالب توجه ترین، عجیب ترین و خنده دارترین تصاویر حیوانات در سال تنوع گونه های زیستی منتشر کرده است.
سال تنوع گونه های زیستی در حالی به پایان رسید که نمی توان اکتشافات بسیاری را که در زمینه گونه های زیستی در سرتاسر جهان صورت گرفت، انکار کرد.
اما در کشورهای مختلف، نوعی دیگر از اکتشاف گران فعالیت دارند که در جستجوی گونه های جدید زیستی نیستند، بلکه تنها می خواهند از حیواناتی که در اطراف انسان ها زندگی می کنند، لحظات زیبا و جالب توجهی را به ثبت برسانند و عجیب یا خنده دار بودن یک جان دار را بزرگ کرده، به تصویر بکشند.

بچه خفاش گوش دراز
بچه خفاش گوش دراز که در مرکز امداد و نجات حیوانات در سامرست نگهداری می شود گوش های این بچه خفاش هنوز کامل شکل نگرفته؛ اما بعد از رشد کامل بالای سر خفاش قرار خواهد گرفت.

خرس کیسه دار افسرده
"شرک" کیسه دار بی مویی است که موهای بدنش را در اثر ابتلا به بیماری قارچی ناشی از سوء تغذیه و فشار روحی یتیم و بی خانمان شدن از دست داده است.

آفتاب پرست یمنی
بچه آفتاب پرست یمنی که برای اولین بار در پارک حیات وحش کاتسوود در نزدیکی آکسفوردشایر متولد شده است.

استتار سبز
آیا بر روی این برگ یک کرم ابریشم پنهان شده است؟ کمی بیشتر دقت کنید تا این کرم ابریشم را که با استفاده از رنگ و الگوی رگبرگ برگ دخت مانگو خود را کاملا استتار کرده است، ببینید.

دشمنی تاریخی سگ و گربه
"اسنوپی" نام سگی است که پس از بلعیدن پنج عروسک گربه ای تقریبا به حالت مرگ افتاد و این تصویری پرتو ایکسی است که قبل از عمل جراحی از شکم سگ گرفته شده است.

موش شکمو
موش خرمای حریص کوچک یک دانه بادام زمینی را به زحمت درون دهان خود جای داده است. این جونده پس از اینکه به غذا گرفتن از دست انسانها عادت کرده به همسایه همیشگی خانواده ای تبدیل شده است که خانه اش را در حیاط خانه آنها بنا کرده است.

سنجاب تائیچی کار
به نظر می آید این سنجاب کوچک در حال تمرین کردن کونگ فو یا تائیچی باشد. عکاس این عکس می گوید این جاندار واقعا رفتارهای عجیبی از خود نشان می داده است زیرا ظاهرا دانه ای یافته و در تلاش بوده تا آن را به شکلی در دست بگیرد.

اضافه وزن سنجابی
این جونده چاق ظاهرا پیش از این یک سنجاب بوده که در اثر تغذیه بیش از حد توسط انسانها دچار اضافه وزن شده است.

غزال بالدار
این یکی از جانورانی نیست که در فیلم های هری پاتر دیده اید بلکه یک غزال است که پرنده ای به نام درنا در حال تعقیب کردنش است.

لقمه بزرگتر از دهان
جوجه پرستوی دریایی تلاش می کند ماهی بزرگتر از جثه خود را ببلعد.

اما بزرگی و وزن ماهی نه تنها مانع از بلعیده شدن آن می شود بلکه تعادل جوجه را به هم زده و او را به زمین می زند.

فلامینگویی از جنس فلامینگوها
تصویر هوایی از گردهمایی فلامینگوها که خود به شکل یک فلامینگو دیده می شود.
۱ – فرعون هیچ گاه اجازه نمی داد تا موهایش دیده شود، فرعون اکثر اوقات تاج بر سر داشت و یا اینکه از نوعی پوشش برای موهای خود استفاده می کرد که ”نمسس” نام داشت.
۲ – پپی دوم فرعون مصر، برای دور کردن حشرات موذی از خود همواره تعدادی برده عریان که بدنشان با عسل آغشته شده بود در اطراف خود داشت.
۳ – مردان و زنان مصری همواره وسائل تزئینی به تن داشتند، وسائلی سبز رنگ که از مس ساخته می شد و یا به رنگ مشکی که از سرب ساخته شده بود، مصریان معتقد بودن این وسائل تزئینی به آن ها قدرت التیام بخشی می دهد آنها غالبا برای حفاظت از نور آفتاب از این وسائل بهره می برند و همچنین به عنوان تزئین و زیبایی.
۴ – تا قبل از رواج آنتی بیوتیک ها در قرن بیستم، پزشکان بومی از مواد غذایی کپک زده و یا خاک برای درمان بیماران استفاده می کردند به عنوان مثال در مصر باستان از نان کپک زده استفاده می شد.
۵ – کودکان در سنین کودکی هیچ گونه لباسی بر تن نداشتند، که البته درجه حرارت در مصر چنین چیزی را بی نیاز می کرد، مردان جوان تنها یک دامن به تن داشتن در حالی که زنان لباس های کامل تر می پوشیدند.
۶ – ثروتمندان مصری معمولا" کلاه گیس بر سر می گذاشتند در حالی که مردم عادی تنها می توانستند موهای خود را بلند کنند که غالبا" کثیف بود، البته پسران مصری در سن ۱۲ سالگی به بعد موهای خود را می تراشیدند و تنها یک رشته بافته شده را باقی می گذاشته که این کار خصوصا برای جلوگیری از شپش و کک بوده است.
۷ – مصریان معتقد بودند که زمین تخت هست و رود نیل در وسط آن جریان دارد.
۸ – سربازان مصری به عنوان نیروی پلیس در داخل مورد استفاده قرار می گرفتند که غالبا برای فرعون مالیات جمع آوری می کردند.
۹ – رامسس بزرگ هشت زن رسمی داشت و نزدیک به ۱۰۰ زن متعه ای، او نزدیک به ۹۰ سال عمر کرد و در ۱۲۱۲ قبل از میلاد مسیح از دنیا رفت.
۱۰ – در هنگام مومیایی کردن، مغز را از طریق یکی از سوراخ های بینی خارج می کردند و همچنین روده و این اعضا را در کوزه های با نام کانوپیک قرار می دادند هر عضو درون کوزه مخصوص به خودش تنها عضوی را که خارج نمی کردند قلب بود. زیرا مصریان معتقد بودند که قلب خانه روح هست.
اول شماره ۷ رقمی تلفن خود را در نظر بگیرید (تهرانی ها اون رقم تکراری اول را حساب نکنند... شماره را 7رقمی فرض کنید).
حالا ۳ رقم اول تلفن خود را وارد ماشین حساب کنید. یعنی اگر تلفن شما ۱۲۳۴۵۶۷ هست ۱۲۳ را وارد ماشین حساب کنید.
حالا این ۳ رقم را در ۸۰ ضرب کرده و حاصل را با ۱ جمع کنید.
عدد بدست آمده را در ۲۵۰ ضرب کنید.
حالا ۴ رقم پایانی تلفن خود را با عدد حاصل جمع کنید.
یک بار دیگر ۴ رقم پایانی تلفن خود را با آن جمع کنید.
عدد ۲۵۰ را از حاصل بدست آمده کم کنید.
حالا این عدد را تقسیم بر ۲ کنید.
حاصل آشناست نه؟!!
گاهی در باغچه ای کوچک اقامت می کنم تا به ریشه ای کمکی کنم و غذای گیاهی کوچک را به او برسانم؛ و گاهی به بیابان می روم تا خلوتی کنم و از خورشید، سکوت و سوختن بیاموزم.
بسیاری اوقات اما خاک پای عابرانم، خاک پای هر کودک و هر پیر و هر جوان. سال ها پیش اما تندیسی مغرور بودم با چشم هایی از عقیق، تراشیده و بالابلند. زندانی دیوار و سقف و مردم. فریفته پیشکش و قربانی و دست هایی که به من التماس می کرد. مردم خود مرا از کوه جدا کردند و تراشیدند و آوردند و بعد خود به پایم افتادند.
هیچ کس به قدر من ناتوان نبود. آنها اما از من می خواستند که زمین را حاصلخیز کنم . آسمان را پرباران. می خواستند که گوسفندشان را شیرافشان کنم و چشمه ها را جوشان. من اما هرگز نه چشمه ای را جوشان کردم و نه گوسفندی را شیرافشان و نه هرگز زمین و آسمان را حاصلخیز و پرباران.
ستایش مردم اما فریبم داد. لذت تمجید، خون سیاهی بود که در تن سنگی ام جاری می شد. هیچ کس نمی داند که هر بتی آرام آرام بت می شود. بتان در آغاز به خود و به خیال دیگران می خندند. اما رفته رفته باور می کنند که برترند. من نیز باور کرده بودم.
تا آن روز که آن جوان برومند به بتخانه آمد. پیشتر هم او را دیده بودم. نامش ابراهیم بود و هر بار از آمدنش لرزه بر اندامم افتاده بود. حضورش حقارتم را به رخ می کشید. دیگران که بودند حقارت خویش را تاب می آوردم. آن روز اما با هیچ کس نبود. بتخانه خالی بود از مردم. تنها او بود و تبری بر دوش.
ترسیده بودم، می لرزیدم و توان ایستادم نداشتم.
ابراهیم نزدیکم آمد و گفت: وای بر تو، مگر تو آن کوه نبودی که مدام
تسبیح خدا می گفتی؟ مگر ذره ذره خاک تو نبود که از صبح تا غروب یاسبوح و
یاقدوس می گفت؟ تو بزرگ بودی، چون خدا را به بزرگی یاد می کردی. چه شد که
این همه کوچکی را به جان خریدی؟ چه شد که میان خدا وبندگانش، ایستادی؟ چه
شد که در برابر یگانگی خداوند قد علم کردی؟ چه چیز تو را این همه در کفرت
پابرجا و مصصم کرده است؟ چرا مجال دادی که مردم تو را بفریبند و تو مردم
را؟ وای بر تو و وای بر هر آفریده ای که با آفریدگار خود خیال برابری کند.
و آن گاه تبرش را بالا برد اما هرگز آن را بر من فرود نیاورد. من خود از
شرم فرو ریختم؛ غرورم شکست و کفری که در من پیچیده بود، تکه تکه شد.
ابراهیم، تکه های مرا در دست گرفت و گفت: شکستن ابتدای توبه است و توبه ابتدای ایمان.
و من در دست های ابراهیم توبه کردم و بار دیگر ایمان آوردم به خدایی که پاک است و شریکی ندارد.
ابراهیم گفت: تو امروز شکستی، ای بت! اما مردم هرگز از پرستش بتان دست برنخواهند دشت. مردم میتوانند از هر چیزی بتی بسازند، و اگر چوبی نباشد که آن را بتراشند و اگر سنگی نباشد که به پایش بیفتند، خیال خود را خواهند تراشید و به پای خود خواهند افتاد و خود را خواهند پرستید.
و وای که پرستیدن هر چیز بهتر از پرستیدن خویش است.
ابراهیم گفت: این مردم، خدا را کوچک دوست دارند؛ کوچک تر از خویش. خدایی یافتنی، خدایی ملموس و دیدنی. خدایی که بتوان بر آن خدایی کرد.
اما خدایی که مثل هیچ کس و هیچ چیز نیست، خدایی که همه جا هست و هیچ جا نیست، خدایی که نه دست کسی به آن می رسد و نه در ذهن کسی می گنجد، خدایی دشوار است؛ و این مردم خدای آسان را دوست دارند.
به دست های ابراهیم چسبیدم و گفتم: ای ابراهیم! مرا شکستی و رهانیدی از آن خدای سهل ساختگی، حالا تنها مشتی خاکم در برابر دشواری خدا چه کنم؟
ابراهیم گفت: تو خاکی مومنی و از این پس آموزگار مردم. شهر به شهر و کوه به کوه و دشت به دشت برو . به یاد این مردم بیاور که از خاکند و خاک را جز فروتنی، سزاوار نیست. و اگر روزی کسی به قصه ات گوش داد، برایش بگو که چگونه ستایش مردم، مغرورت کرد و چگونه غرور، مشتی خاک را بدل به بت می کند.
من گریستم و دست های ابراهیم خیس اشک شد. او مشتی از مرا به آب داد و مشتی را به باد و مشتی را در رهگذار مردم ریخت...
تونی در سن ۲۲ سالگی در آپارتمان ۴۰ متری محقری، زندگی مجرد فقیرانه ای داشت و به گفته ی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید.
گذشته از گرفتاری های مالی، بر اثر پرخوری و بد خوراکی، بیش از یکصد و بیست کیلوگرم وزن داشت، و به علت چاقی، دچار تنبلی، بی حالی و خواب آلودگی شده بود. اما در عین فقر و فلاکت، رؤیاها و آرزوهای جاه طلبانه ای داشت و در عالم خیال، خود را در قصر زیبایی در ساحل دریا و نزدیک جنگل سرسبزی مجسم می ساخت و برای خود همسری شایسته، اتومبیل گران قیمت و امکاناتی رویایی در نظر می گرفت.
سر انجام مصمم شد که با چاقی خود، مبارزه کند و برای رسیدن به این هدف به مطالعه ی چند کتاب پرداخت، اما مطالب آنها را ضد و نقیص یافت و آنها را دور انداخت. پس از آن، برای کاهش وزن خود، راهی دیگر جست.
به فکر افتاد فردی را که از هر جهت سالم و دارای تناسب اندام باشد، پیدا کند و افکار، اعتقادات، و نحوه تغذیه او را سرمشق خود قرار دهد. این شیوه، مؤثر واقع شد و توانست در کمتر از دو ماه، بدون استفاده از رژیم غذایی و عمدتاً با شیوه های روانشناسی و کنترل فکر و ذهن، حدود پانزده کیلوگرم از وزن خود را کم کند و با توجه به قامت بلند خود که در حدود دو متر بود، تناسب اندام خود را بدست آورد.
موفقیتی که در زمینه کنترل وزن نصیب او شد، وی را به اندیشه وا داشت که شاید این شیوه را بتوان در هر زمان، هر جا و هر زمینه، در مورد هر کسی بکار گرفت. ابتدا معتقد شد که برای بدست آوردن و حفظ تناسب اندام، در وهله ی اول باید افکار، تصورات، و رفتارهای فردی را که از نظر وزن متناسب است دریابیم. ببینیم آن فرد چه می خورد، چه اندازه ای می خورد و چگونه می خورد. سپس او را سرمشق قرار دهیم و به همان نتیجه برسیم.
پس از آن معتقد شد که ساختمان مغز و اعصاب افراد (بشر)، کم و بیش به هم شبیه است، پس اگر کسی در نقطه ای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم می توانم عیناً همان کار را انجام دهم و به همان نتیجه برسم، به شرط آن که از همان راهی که او رفته است بروم و طرز تفکر و رفتارم شبیه او باشد.

او این طرز تلقی را مورد عمل قرار داد و به دیگران نیز توصیه نمود و نتایج را بررسی کرد و به درستی این عقیده ایمان یافت.
در این هنگام به مطالعه عمیق، کتب روانشناسی و شرکت در کلاس های استادان این علم پرداخت و با فنون تازه ای از قبیل «برنامه ریزی عصبی ـ کلامی» و «روش های انجام بهینه کارها» آشنا گردید، و چون این شیوه ها را در مورد خود و دیگران به کار گرفت و به نتایج چشمگیری نایل شد، تدریجاً توجه افراد بسیاری به سوی او جلب گردید.
در سال ۱۹۸۴ شیوه های تازه روانشناسی را برای تعدادی از قهرمانان ورزشی مورد آزمایش قرار داد و آثار آن در بازیهای المپیک ۱۹۸۴ نمایان گردید. پس از آن، ارتش آمریکا وی را برای تدریس روش های جدید یادگیری به نظامیان دعوت کرد. ضمن اجرای این طرح متوجه نقایص آموزشی ارتش در زمینه تیراندازی گردید و مدعی شد که می تواند زمان برنامه های آموزشی مزبور را به نصف تقلیل دهد. ارتش با وی قرار داد بست چنانچه بتواند ادعاهای خود را عملاً به اثبات برساند.
این موفقیت ها، پاداشهای مادی و معنوی فراوانی به همراه داشت. پله های بعدی موفقیت را به سرعت طی کرد و به زودی به همه آرزوها و خواسته های خود رسید. در کمتر از دو سال، با همسر دلخواه خود ازدواج کرد. قصر زیبایی در سواحل سرسبز «سن دیه گو» خرید که از طرفی مشرف به دریا بود. اتومبیل و وسایل زندگی خود را مطابق با آنچه در رویاهای جوانی خود می دید، تهیه کرد. به کمک دوستانش شرکتی را تأسیس کرد که نامش را «بنیاد رابینز» گذاشتند که به منظور کمک به افراد برای رسیدن به موفقیتهای فردی و حرفه ای تأسیس شده است و سالانه دهها هزار نفر را آموزش می دهد.
پس این نکته طلائی را هیچگاه فراموش نکنید که:
که ساختمان مغز و اعصاب افراد (بشر)، کم و بیش به هم شبیه است، پس اگر کسی در نقطه ای از دنیا توانسته است کاری بزرگ را به انجام برساند، من هم که دارای مغز و اعصاب مشابه او هستم می توانم عیناً همان کار را انجام دهم.
به گزارش رویترز بر اساس گزارش سرویس اندازه گیری آنلاین Experian Hitwise این سایت شبکه اجتماعی با اختصاص دادن 8.9 درصد همه بازدیدها از سایت ها در آمریکا در فاصله ماه های ژانویه تا نوامبر 2010 به خود Google.com را پشت سر گذاشت.
Google.com با 7.2 درصد از کل بازدیدها در رده دوم قرار گرفت.
Google.com در سال های 2008 و 2009 در راس سایر سایت های اینترنتی از میزان مشاهده قرار گرفته بود. سایت MySpace تحت مالکیت News Corp که در سال 2007 در رده اول از لحاظ مشاهده قرار گرفت، در سال 2010 به رده هفتم رفت.
با این حال در صورتی که همه سایت های تحت مالکیت گوکل، مانند یوتیوب و سرویس ای میل آن در نظر گرفته شود، گوگل با جلب 9.9 درصد کاربران آمریکایی در فاصله ژانویه تا نوامبر 2010 همچنان در راس سایر سایت ها باقی می ماند. فیس بوک با 8.9 درصد در رده دوم و یاهو با همه سایت های تحت مالکیتش با 8.1 درصد در رده سوم قرار می گیرند.
تصاویری از دفتر مرکزی فیسبوک:








فضل الله اسلامی در گفت و گو با ایسنا، با بیان اینکه طرح
خودپرداز هوشمند تاکسی ها به طور جدی در حال پیگیری است و کلیات آن در هیات
مدیره این سازمان به تصویب رسیده است، اظهار کرد: «در حال حاضر مشاور، طرح
مقدماتی این طرح را آماده کرده است و تلاش می کنیم تا پایان سال حداقل در
یک منطقه از تهران این طرح را به صورت پایلوت اجرا کنیم.»
وی با تاکید بر این که نحوه پرداخت، نوع دستگاه و قیمت های مربوط به تاکسی
با اتوبوس و مترو متفاوت است، افزود: «به همین دلیل باید شرایط متفاوتی را
برای تاکسی ها در نظر بگیریم که امیدواریم در طرح پایلوت ایرادات آن مشخص
شود.»
مدیرعامل سازمان تاکسیرانی شهر تهران در پاسخ به این سوال که این طرح
ارتباطی با طرح سیستم هوشمند تاکسی ها (AVL) که توسط وزارت کشور پیگیری می
شود، دارد یا خیر؟ توضیح داد: «تهران به صورت خاص این طرح را پیگیری می کند
و تاکنون جلسه ای با وزارت کشور در این ارتباط نداشته ایم.»
وی یادآور شد: «به احتمال زیاد کارت های استفاده شده در تاکسی ها نیز همان
کارت های اتوبوس و مترو خواهد بود که تنها مبالغ بیشتری از آن ها کسر می
شود.»
اسلامی خاطرنشان کرد: «این کارت ها در حال حاضر به صورت آفلاین OFF LINE
است و به احتمال زیاد بانک طرف قرارداد این طرح نیز "بانک شهر" خواهد بود.»
سید مجتبی شفیعی ـ دبیر شورای عالی ترافیک شهر های کشورـ پیش از این از
اجرای طرح سیستم هوشمند تاکسی ها (AVL) در کلیه شهرهای کشور به طور همزمان
خبر داده بود که مشمول تهران هم می شود، اما این طرح هنوز به مراحل اجرایی
نرسیده و طبق آخرین اخبار در انتظار تعیین بانک عامل است.
.:: This Template By : web93.ir ::.