+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶

حضرت محمد(ص) مي فرمايند : "فرزندان خود را به نام هاي نيك خطاب كنيد"

آن چه مي گوييم در حقيقت فكري است كه بيان مي شود. كلمه ها و انديشه ها داراي امواجي نيرومند هستند كه به زندگي و امورمان شكل مي دهند.

من و تو، ما و شما به طور حتم مي توانيم با استفاده از كلمه ها و اصطلاح هاي مثبت در سطي وسيع انرژي مثبت را بين همه پخش كنيم.

امروزه ثابت شده كه كلمات منفي نيروي منفي به سمت شخص مي فرستند و او را به سمت منفي و بيماري سوق مي دهند! به طور مثال وقتي به ما مي گويند خسته نباشي دراصل خستگي را به يادمان مي آورند و ناخودآگاه احساس خستگي مي كنيم (با خودتان امتحان كنيد) اما اگر به جاي آن از يك عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نيروي ازدست رفته، ترميم و خستگي جسم را از بين مي برد بلكه نيروي مثبت و سازنده اي را به افراد هديه مي دهيم.

براي مثال:

به جاي خسته نباشيد؛ بگوييم : خدا قوت

به جاي دستت درد نكنه ؛ بگوييم : ممنون از محبتت، سلامت باشي

به جاي دروغ نگو؛ بگوييم : راست مي گي؟ راستي؟

به جاي لعنت بر پدر كسي كه اينجا آشغال بريزد ؛ بگوييم: رحمت بر پدر كسي كه اينجا آشغال نمي ريزد

به جاي خدا بد نده؛ بگوييم : خدا سلامتي بده

به جاي فقير هستم؛‌ بگوييم : ثروت كمي دارم

به جاي بد نيستم؛ بگوييم : خوب هستم

به جاي فراموش نكني؛ بگوييم : يادت باشه

به جاي داد نزن؛ ‌بگوييم : آرام باش

به جاي من مريض و غمگين نيستم؛‌ بگوييم : من سالم و با نشاط هستم

به جاي جانم به لبم رسيد؛ بگوييم : چندان هم راحت نبود

به جاي پدرم درآمد؛ بگوييم : خيلي راحت نبود

به جاي ببخشيد مزاحمتون شدم؛ بگوييم : از اين كه وقت خود را در اختيار من گذاشتيد متشكرم

به جاي گرفتارم؛ بگوييم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جاي قابل نداره؛ بگوييم : هديه براي شما

به جاي شكست خورده؛ بگوييم : با تجربه

به جاي مگه مشكل داري ؛ بگوييم : مگه مسئله اي داري؟

به جاي بدرد من نمي خورد؛ بگوييم : مناسب من نيست

به جاي مشكل دارم؛ بگوييم : مسئله دارم

شما هم مي‌توانيد به اين ليست مواردي رو اضافه كرده و براي ديگران بفرستيد...

وقتي بعد از مدتي همديگر را مي‌بينيم، به جاي توجه كردن به نقاط ضعف همديگر و نام بردن از آن ها مثل:

چقدر چاق شدي؟"، "چقدر لاغر شدي؟"، "چقدر خسته به نظر مي‌آيي؟" ، "چرا موهات را اين قدر كوتاه كردي؟"، "چرا ريشت را بلند كردي؟" ، "چرا گرفته اي ؟"، "چرا رنگت پريده؟"، "چرا تلفن نكردي؟"، "چرا حال مرا نپرسيدي؟" و ... بهتر است بگوييم : "سلام به روي ماهت"، "چقدر خوشحال شدم تو را ديدم" ، و ... عبارات ديگري كه نه تنها بيانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نيست

بلكه نوعي اعتماد به نفس را به مخاطبمان القاء مي كند. البته اگر اصراري نداشته باشيم كه حتماً درباره ي همديگر اظهار نظر كنيم، وگرنه مي‌شود كه درباره ي موضوعات مشترك، البته در محوريت مثبت با هم صحبت كنيم

ببین نیوز


   برچسب‌ها: انرژی مثبت, پخش, خوش بین, روان
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
ایبنا نوجوان: امروز می‌خواهیم از یک مجله‌ی قدیمی صحبت کنیم. «کیهان بچه‌ها» مجله‌ای است که در طول ۵۵ سال گذشته تعداد زیادی نوجوان را بزرگ کرده ولی خودش همچنان بچه باقی مانده است! البته در اسم؛ وگرنه تقریباً پای صحبت هر نویسنده و شاعری که بنشینی، خود را مدیون «کیهان بچه‌‌ها» می‌داند و نویسندگی را از کیهان بچه‌ها آغاز کرده است.

نویسندگانی چون سوسن طاقدیس، حسین فتاحی، افسانه شعبان‌نژاد، وحید نیک‌خواه آزاد، خسرو باباخانی، محمدرضا بایرامی، عبدالمجید نجفی و تعداد زیاد دیگری از نویسندگان و شاعران معروف کودکان و نوجوانان، نخستین آثارشان را در این مجله‌ی محبوب و مشهور منتشر کرده‌اند و تعداد زیادی از نویسندگان و شاعران با این مجله همکاری داشته و دارند.

بنیانگذار و نخستین سردبیر «کیهان بچه‌ها» مرحوم «عباس یمینی شریف» سُراینده‌ی شعر معروف «من یار مهربانم» بود. تمام نوجوانان و پدر و مادرها با شعرهای زیبای این شاعر در کتاب‌های درسی آشنایی دارند.

پس از پیروزی انقلاب نیز «وحید نیک‌خواه آزاد»، شاعر و فیلم‌ساز کودکان و نوجوانان و پس از آن «امیرحسین فردی»، نویسنده‌ی خوب کودکان و نوجوانان (به مدت بیش از ۲۷ سال) سردبیری این مجله را بر عهده داشته‌اند.

داستان، شعر، ورزش، مطالب علمی، آموزشی، گفت‌وگو، گزارش، لطیفه، سرگرمی و … مطالب این مجله را تشکیل می‌دهد.

پنجم دی‌ماه مجله‌ی خاطره‌برانگیز «کیهان بچه‌ها» ۵۵ ساله می‌شود و به این ترتیب کوله‌باری از ۵۵ سال خاطره و تجربه‌ی تلخ و شیرین را به دوش خواهد کشید. البته «کیهان بچه‌ها نیز باید به خود افتخار کند که در طول بیش‌تر از نیم‌قرن همدم و مونس کودکان و نوجوانان نسل‌های مختلف بوده است.

برای این مجله آرزوی روزهای خوب و پربار داریم و به دست‌اندرکاران آن خسته نباشید می‌گوییم.


   برچسب‌ها: جشن تولد, بچه, ساله
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
رژیم غذایی گرفتم و توانستم 20 کیلو کم کنم. البته این کار را زیر نظر متخصص تغذیه انجام ندادم. به همین خاطر خیلی اذیت شدم چون تنها کاری که انجام دادم غذا نخوردن بود.
ارم : اکبر عبدی بازیگر مطرح سینما تلویزیون و تئاتر در گفت‌وگویی با ماهنامه «زندگی ایده‌آل» از بیماری هایی که از گذشته دچار آن شده است سخن گفت.

«ماجرای اذیت شدن بازیگر محبوب به خاطر اضافه وزن»
اکبر عبدی عنوان کرده : «از همان بچگی چاق و تپل بودم و هیچ وقت به چاقی به صورت یک مشکل که باید آن را حل کنم نگاه نکردم. به همین دلیل هیچ گاه رژیم نگرفتم اما با گذشت زمان وسپری شدن عمر حس کردم که باید وزنم را کنترل کنم اما به دلیل مشغله‌های کاری و دغدغه‌های زیاد هیچ وقت آن را جدی نگرفتم تا سال گذشته که وزن زیاد اذیتش را شروع کرد.»

«اکبرعبدی چگونه 20 کیلو کم کرد؟»
عبدی درادامه گفت: «به همین خاطر رژیم غذایی گرفتم و توانستم 20 کیلو کم کنم. البته این کار را زیر نظر متخصص تغذیه انجام ندادم. به همین خاطر خیلی اذیت شدم چون تنها کاری که انجام دادم غذا نخوردن بود. این اضافه وزن مشکلات زیادی برایم درست کرد از جمله دیابت و آب مروارید چشم.... سال گذشته برای مدتی طولانی همه چیز را تار می‌دیدم و حتی حدس هم نمی‌زدم علت آن دیابتی باشد که اضافه وزن باعث آن شده... به طوریکه اگر سهل‌انگاری‌ام را ادامه می‌دادم تبدیل به آب سیاه می‌شد و برای همیشه بینایی‌ام رااز دست می‌دادم. با مراجعه به پزشک فهمیدم مشکلم چیست و دو چشمم را عمل کردم.»

«بیماری که از درون آدم را می‌خورد»
به اعتقاد بازیگر فیلم‌هایی چون «هنرپیشه» و «اجاره‌نشین‌ها» دیابت بیماری است که مثل خوره آدم را از درون می‌خورد.»

«کله پاچه و سیراب شیردان»
علت اصلی مشکلاتم برمی‌گردد به دوران کودکی ونوجوانی‌ام . من عاشق کله و پاچه و سیراب شیردان هستم .... من در نازی آباد متولد شده‌ام. محله‌ای که پر از مغازه‌های سیراب شیردان و کله پاچه و جگر و....است. در نتیجه من و خیلی‌های دیگر به خوردن این غذاها عادت پیدا کردیم که این اضافه وزن همگی ناشی از تغذیه اشتباه و نامناسب آن دوران است.»

   برچسب‌ها: اکبر عبدی, چاق, لاغر
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
تجویز تماشای فیلم‌های جنسی برای زوجینی كه یكی از همسران یا هر دو به سرد مزاجی و بی‌میلی جنسی مبتلا هستند ممکن است که در کوتاه مدت موجب بهبودی روابط شود ولی در دراز مدت میتواند منجر به بروز مشکلات عدیده ای شود.
Imageبه گزارش سلامت نیوز دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد اما از نظر اینجانب، تماشای فیلم‌هایی كه با تصاویر جنسی همراهند، ممكن است در برخی موارد خاص در كوتاه‌مدت موجب تحریك جنسی شود اما در درازمدت به عللی كه ه آن اشاره می‌كنم به از هم گسیختگی روابط زناشویی می‌انجامد:
• كاهش اعتماد به نفس:
تماشای فیلم‌های جنسی با توجه به رفتارهای اغراق‌آمیز بازیگران کم‌کم باعث می‌شود زوجین درباره طبیعی‌بودن عملكرد جنسی خود دچار تردید شوند و خود را بسیار ضعیف‌تر از آنچه هستند، بپندارند و از روابط زناشویی بیش از گذشته فاصله بگیرند.

• مقایسه منفی:
جذابیت‌های اغراق‌آمیز و تصنعی چنین فیلم‌هایی گاهی باعث می‌شود جذابیت‌های همسر، كمرنگ شده و با تشدید بی‌میلی جنسی همسر، میزان فعالیت جنسی زوجین از مقدار فعلی نیز كمتر شود.

• تقلید: برخی رفتارهای بازیگران این فیلم‌ها با وجود جذابیت‌های بصری، گاه بسیار دردناك و آسیب‌زننده است و زوجین ناآگاه که سعی در تقلید از آن دارند، موجب بی‌رغبتی همسر به روابط زناشویی می‌شود.

• وابستگی:
هرچند در ابتدای امر زوجین با قصد بهبود روابط فیمابین به تماشای چنین فیلم‌هایی می‌نشینند اما در ادامه، یكی از زوجین یا هر دو متوجه می‌شوند كه اگر در گذشته وقتی را برای با هم بودن صرف می‌كردند اكنون همه یا بخشی از آن وقت را برای دیدن انواع و اقسام فیلم‌های مستهجن پر می‌كنند و به این ترتیب، فیلم‌هایی كه قرار بود باعث نزدیكی بیشتر زوجین به یكدیگر شود اكنون عاملی برای فاصله بیشتر آنها از یكدیگر شده است.

   برچسب‌ها: دانلود فیلم سکسی, ایران, کلیپ, سکس
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
اين‌كه در آينده‌ى زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب كنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند كه من بناست طلبه و روحانى شوم. اين چيزى بود كه پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ يعنى هيچ بى‌علاقه به اين مسأله نبودم.
بولتن نيوز- در مورد دوران كودكي رهبر انقلاب كمتر سخن گفته شده است. براي همين در ذيل خاطراتي ناب و زيبا از دوران كودكي ايشان را از زبان خودشان نقل مي‌كنيم:

ما نان گندم نمی‌توانستيم بخوريم، نان جو گندم ‌می‌خورديم چون نان گندم گران‌تر بود. البته يك دانه نان گندم می‌خريديم برای پدرم فقط، ما نان جو گندم می‌خورديم، گاهی هم نان جو ... وضعمان خيلی خوب نبود و اتفاق می‌افتادشب‌هايی اتفاق می‌افتاد در منزل ما كه شام نبود. مادرم با زحمت زيادی كه حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می‌شد، برای ما شام تهيه می‌كرد. آن شام هم كه تهيه می‌شد و با زحمت تهيه می‌شد، نان و كشمشی بود.

آن وقت‌ها، از لحاظ مالی در فشار بوديم، يعنی خانواده‌مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم يادم هست روحانی معروفی بود، اما خيلی پارسا و گوشه‌گير بود، لذا زندگی‌مان خيلی به سختی ‌می‌گذشت. در دوران كودكی با زحمت بسيار، برای ما كفش خريده بود كه تنگ بود.

 پدرم ديگر قادر نبود كه اين‌ها را عوض بكند يا كفش ديگر بخرد، آمدند گفتند كه خوب اين كفش‌ها را می‌شكافيم، اندازه می‌كنيم و برايش بند می‌گذاريم. يك عالمه خوشحال شديم كه كفش‌هايمان بندی شد. آمدند شكافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند‌هايش خيلی فرق داشت با كفش‌های ديگر، خيلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خورديم و خلاصه چاره‌ای نداشتيم.




پدر رهبر انقلاب

***

پدر و مادرم، پدر و مادر خيلی خوبی بودند. مادرم يك خانم بسيار فهميده، باسواد، كتاب‌خوان، دارای ‏ذوق شعری و هنری، حافظ شناس ـ البته حافظ شناس كه می‌گويم، نه به معنای علمی و اين‌ها، به ‏معنای مأنوس بودن با ديوان حافظ – با قرآن كاملا آشنا بود و صدای خوشی هم داشت.‏

ما وقتی بچه بوديم، همه می‌نشستيم و مادرم قرآن می‌خواند؛ خيلی هم قرآن را شيرين و قشنگ ‏می‌خواند. ماها دورش جمع می‌شديم و برای ما به مناسبت، آيه‌هايی كه در مورد زندگی پيامبران ‏هست، می‌گفت. من خودم اولين‌بار، زندگی حضرت موسی، زندگی حضرت ابراهيم و بعضی پيامبران را ‏ديگر را از مادرم – به اين مناسبت – شنيدم. قرآن كه می‌خواند به اين جا كه می‌رسيد، بنا می‌كرد به ‏شرح دادن.‏

بعضی از شعرهای حافظ را كه الان هنوز يادم است ـ بعد از نزديك به سنين شصت سالگی ـ از ‏شعرهايی است كه آن وقت از مادرم شنيدم؛ از جمله اين يك بيت يادم است:‏

سحر چون خسرو خاور عَلَم در كوهساران زد
به دست مرحمت يارم در اميدواران زد


***

روز اولی كه مارا به مدرسه بردند، يادم است كه از نظر من روزی بسيار تيره، تاريك، بد و ناخوشايند بود! پدرم، من و برادر بزرگم را با هم وارد اتاق بزرگی كرد كه به نظر من – آن وقت – خيلی بزرگ بود. البته شايد آن موقع به قدر نصف اين اتاق، يا مقداری بيشتر از اين اتاق بود؛ اما به چشمِ كودكيِ آن روز من، جای خيلی بزرگی می‌آمد. و چون پنجره‌هايش شيشه نداشت و از اين كاغذهای مومی داشت، تاريك و بد بود. مدتی هم آن‌جا بوديم.

ليكن روز اوّل كه ما را دبستان بردند، روز خوبی بود؛ روز شلوغی بود. بچه‌ها بازی می‌كردند، ما هم بازی می‌كرديم. اتاق ما كلاس بزرگی بود – باز به چشم آن وقت كودكيِ آن موقع من – و عده‌ی بچه‌های كلاس اول،‌زياد بود. حالا كه فكر می‌كنم، شايد سی نفر،‌چهل نفر، از بچه‌های كلاس اول بوديم و روز پر شور و پر شوقی بود و خاطره‌ی بدی از آن روز ندارم.

در مورد معلمين اول ما، بله يادم است كه مدير دبستان ما آقای « تدّين» بود؛ تا چند سال پيش زنده ‏بود. من در زمان رياست جمهوريم ارتباطات زيادی با او داشتم. مشهد كه می‌رفتم، ديدن ما می‌آمد. ‏پيرمرد شده بود و با هم تماس داشتيم. يك معلم ديگر داشتيم كه اسمش آقای روحانی بود؛ الان يادم ‏است، نمی‌دانم كجاست. عده‌ای از معلمين را يادم است؛ بله، تا كلاس ششم ـ دوره‌ی دبستان ـ ‏خيلی از معلمين را دورادور می‌شناختم. البته متاسفانه الان هيچ كدام را نمی‌دانم كجا هستند. اصلاً ‏زنده‌اند، نيستند و چه می‌كنند؛ ليكن بعد از دوره‌ی مدرسه هم با بعضی از آن‌ها ارتباط و آشنايی ‏داشتم.
چشم من ضعيف بود، هيچ كس هم نمی‌دانست، خودم هم نمی‌دانستم؛ فقط می‌فهميدم كه ‏چيزهايی را درست نمی‌بينم. بعدها چندين سال گذشت و من خودم فهميدم چشم‌هايم ضعيف است؛ ‏پدرم و مادرم فهميدند و برايم عينك تهيه كردند. آن وقت، وقتی كه عينكی شدم، گمان كنم حدود ‏سيزده سالم بود؛ ليكن در اين دوره‌ی اول مدرسه و اين‌ها اين نقصِ كار من بود. قيافه‌ی معلم را از دور ‏نمی‌ديدم. تخته‌ی سياه را كه از روی آن می‌نوشتند، اصلاً نمی‌ديدم، و اين مشكلات زيادی را در كار ‏تحصيل من به وجود می‌آورد.‏

حالا بچه‌ها خوشبختانه بچه‌ها در كودكی، فوراً شناسايی می‌شوند و اگر چشم‌شان ضعيف است، ‏برايشان عينك می‌گيرند و رسيدگی می‌كنند. آن وقت اصلاً اين چيزها در مدرسه معمول نبود.



***

در مورد بازی كردن پرسيدند؟ بله، بازی هم می‌كرديم. منتها در كوچه بازی می‌كرديم؛ در خانه جای بازی نداشتيم و بازی‌های آن وقت بچه‌ها فرق می‌كرد. يك مقدار هم بازی‌هايی ورزشی بود؛ مثل واليبال و فوتبال و اين‌ها كه بازی می‌كرديم. من آن موقع در كوچه، با بچه‌ها واليبال بازی می‌كرديم؛ خيلی هم واليبال را دوست می‌داشتم. الان هم اگر گاهی بخواهيم ورزش دست جمعی بكنيم – البته با بچه‌های خودم – به واليبال رو می‌آوريم كه ورزش خيلی خوبی است.

بازی‌های غيرورزشی آن وقت، «گرگم به هوا» و بازی‌هايی بود كه در آن‌ها خيلی معنا و مفهومی نبود؛ يعنی اگر فرض كنی كه بعضی از بازی‌ها ممكن است برای بچه‌ها آموزنده باشد و انسانِ با تفكر، آن‌ها را انتخاب كند، اين بازی‌هايی كه الان در ذهن من هست، واقعاً اين خصوصيت را نداشت؛ ولی بازی و سر گرمی بود.

***

(مادرم) خانمى بود خيلى مهربان، خيلى فهميده و فرزندانش را هم - البته مثل همه‌ى مادران - دوست مى‌داشت و رعايت آنها را مى‌كرد. پدرم عالِم دينى و ملّاى بزرگى بود. برخلاف مادرم كه خيلى گيرا و حرّاف و خوش برخورد بود، پدرم مردى ساكت، آرام و كم حرف مى‌نمود؛ كه اين تأثيرات دوران طولانى طلبگى و تنهايى در گوشه‌ى حجره بود. البته پدرم تُرك زبان بود - ما اصلاً تبريزى هستيم؛ يعنى پدرم اهل خامنه‌ى تبريز است - و مادرم فارس زبان. ما به اين ترتيب از بچگى، هم با زبان فارسى و هم با زبان تركى آشنا شديم و محيط خانه محيط خوبى بود. البته محيط شلوغى بود؛ منزل ما هم منزل كوچكى بود. شرايط زندگى، شرايط باز و راحتى نبود و طبعاً اينها در وضع كار ما اثر مى‌گذاشت.




آيت‌الله سيدهاشم نجف‌آبادي پدربزرگ مادري رهبر انقلاب


***

چيزى كه حتماً مى‌دانم براى شما جالب است، اين است كه من همان وقت، معمّم بودم؛ يعنى در بين سنين ده و سيزده سالگى - كه ايشان سؤال كردند - من عمامه به سرم و قبا به تنم بود! قبل از آن هم همين‌طور. از اوايلى كه به مدرسه رفتم، با قبا رفتم؛ منتها تابستانها با سرِ برهنه مى‌رفتم، زمستان كه مى‌شد، مادرم عمامه به سرم مى‌پيچيد. مادرم خودش دختر روحانى بود و برادران روحانى هم داشت، لذا عمامه پيچيدن را خوب بلد بود؛ سرِ ما عمامه مى‌پيچيد و به مدرسه مى‌رفتيم. البته اسباب زحمت بود كه جلوِ بچه‌ها، يكى با قباى بلند و لباس نوع ديگر باشد. طبعاً مقدارى حالت انگشت‌نمايى و اينها بود؛ اما ما با بازى و رفاقت و شيطنت و اين‌طور چيزها جبران مى‌كرديم و نمى‌گذاشتيم كه در اين زمينه‌ها خيلى سخت بگذرد.

***

دورانهاى كلاس اوّل و دوم و سوم را كه اصلاً يادم نيست و الان هيچ نمى‌توانم قضاوتى بكنم كه به چه درسهايى علاقه داشتم؛ ليكن در اواخر دوره‌ى دبستان - يعنى كلاس پنجم و ششم - به رياضى و جغرافيا علاقه داشتم. خيلى به تاريخ علاقه داشتم، به هندسه هم - بخصوص - علاقه داشتم. البته در درسهاى دينى هم خيلى خوب بودم؛ قرآن را با صداى بلند مى‌خواندم - قرآن‌خوانِ مدرسه بودم - يك كتاب دينى را آن وقت به ما درس مى‌دادند - به نام تعليمات دينى - براى آن وقتها كتاب خيلى خوبى بود؛ من تكّه‌هايى از آن كتاب را كه فصل، فصل بود، حفظ مى‌كردم.




شيخ محمد خياباني (يكي از سران دوران مشروطه)
شوهر خواهر پدر رهبر انقلاب

***

به‌هرحال، گاهى انسان به فكر آينده مى‌افتد؛ اما من از اين‌كه چه زمانى به فكر آينده افتادم، هيچ يادم نيست. اين‌كه در آينده‌ى زندگى خودم، بنا بود چه شغلى را انتخاب كنم، از اوّل براى خود من و براى خانواده‌ام معلوم بود. همه مى‌دانستند كه من بناست طلبه و روحانى شوم. اين چيزى بود كه پدرم مى‌خواست و مادرم به شدّت دوست مى‌داشت. خود من هم علاقه‌مند بودم؛ يعنى هيچ بى‌علاقه به اين مسأله نبودم.

اما اين‌كه لباس ما را از اوّل، اين لباس قرار دادند، به اين نيّت نبود؛ به خاطر اين بود كه پدرم با هر كارى كه رضاخان پهلوى كرده بود، مخالف بود - از جمله، اتّحاد شكل از لحاظ لباس - و دوست نمى‌داشت همان لباسى را كه رضاخان به زور مى‌گويد، بپوشيم. مى‌دانيد كه رضاخان، لباس فعلى مردم را كه آن زمان لباس فرنگى بود و از اروپا آمده بود، به زور بر مردم تحميل كرد. ايرانيها لباس خاصى داشتند و همان لباس را مى‌پوشيدند. او اجبار كرد كه بايستى اين‌طور لباس بپوشيد؛ اين كلاه را سرتان بگذاريد!

پدرم اين را دوست نمى‌داشت، از اين جهت بود كه لباس ما را همان لباس معمولى خودش كه لباس طلبگى بود، قرار داده بود؛ اما نيّت طلبه شدن و روحانى شدن من در ذهنشان بود. هم پدرم مى‌خواست، هم مادرم مى‌خواست، خود من هم مى‌خواستم. من دوست مى‌داشتم و از كلاس پنجم دبستان، عملاً درس طلبگى را در داخل مدرسه شروع كردم.

   برچسب‌ها: خاطرات, جوانی, خامنه ای, رهبر
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶

دانشمندان ناسا پیش بینی کردند که توفان خورشیدی که قرار است در سال 2013 رخ دهد می تواند برای زمین به یک فاجعه بزرگ و حتی نابودی دنیا تبدیل شود.

در تقویم مایاها 21 دسامبر 2012 به عنوان پایان دنیا پیش بینی شده است. اکنون گروهی از دانشمندان ناسا با بررسی رفتار خورشید هشدار دادند که پایان دنیا با یکسال تاخیر می تواند در سال 2013 رخ دهد.
ارزیابی های ناسا نشان می دهد که توفان خورشیدی سال 2013 یک فاجعه بزرگ است چون شدت آن 20 برابر ویرانگرتر از اثرات ناشی از عبور توفان کاترینا در آمریکا است و می تواند عملکرد شبکه های
تلویزیونی و اینترنت را به شدت مورد تهدید قرار دهد.

دانشمندان ناسا در این خصوص اظهار داشتند: "زمین و فضا به روشی کاملا جدید برای تاریخ بشریت با هم تمام خواهند گرفت."

فوریه گذشته که ناسا رصدخانه دینامیک خورشید (SDO) را پرتاب کرد محققان لابرتوار روترفورد در آکسفورد شایر انگلیس در خصوص اثرات بادهای خورشیدی بر روی بازی های المپیک 2012 هشدار دادند.

اکنون کارشناسان ناسا نسبت به خطرات بالقوه ای که توفان عظیم خورشیدی در فاصله 150 میلیون کیلومتری و در سال 2013 می تواند برای زمین داشته باشد هشدار دادند.

به گفته این محققان، در حال حاضر فعالیت خورشیدی بسیار شدید شده است و در سال های آینده نیز میزان آن افزایش خواهد یافت و منجر به بروز یک فاجعه بی سابقه خواهد شد. این توفان بر روی سیستم های انرژی و ارتباطات زمین اثر خواهد گذاشت و عملکرد پلاسمای خورشیدی به شدت زندگی مملو از فناوری امروز را مختل خواهد کرد.

بر اساس گزارش تلگراف، این توفان ها می توانند تمام ابزارها از آی- پاد تا ماهواره ها را در معرض نابودی قرار دهند و منجر به قطع برق در بسیاری از مناطق دنیا شوند.

رصدخانه SDO در ماه های اخیر تصاویر منحصر بفردی از لکه های خورشید در فتوسفر (لایه خارجى بسیار داغ اتمسفر خورشید) را ارائه کرده است. این لکه های درخشان که با روشن شدن خود میزان زیادی انرژی آزاد می کنند از این مسأله حکایت دارند که ستاره مادر وارد بیست و چهارمین چرخه فعالیت خود (از زمانی که ستاره شناسان با کمک دستگاه های اپتیکی شروع به رصد آن کرده اند) شده است.

به طور متوسط چرخه ها 11 سال را طی می کنند و بنابراین از حدود 2 قرن و نیم قبل دانشمندان با وسواس خاصی اطلاعات مربوط به خورشید را جمع آوری کرده اند.

  منبع : آفتاب نیوز

   برچسب‌ها: آخر دنیا
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶

به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، این اکتشاف به این معنی است که در 30هزار سال پیش، حداقل سه عضو مجزا در درخت خانواده انسان وجود داشته اند: انسان های مدرن، نئاندرتال ها و گونه جدیدا شناسایی شده موسوم به دنیسووا ها.

دنیسوواهای غارنشین با بررسی دی.ان.ای دندان ها و استخوان های انگشت کشف شده در غاری در سیبری شناسایی شده اند. استخوان مذکور که متعلق به انگشت دختری حدودا پنج تا هفت ساله موسوم به زن مجهول (ایکس وومن) است، در سال 2008 / 1387 درغار دنیسووا در کوهستان آلتای واقع در جنوب سیبری به همراه زیورآلات و جواهرات یافت شد.

پیش از این دانشمندان فقط می توانستند استخوان ها را از روی شکل و اندازه شان شناسایی کنند و تنها در دهه اخیر موفق به بازیابی دی.ان.ای فسیل ها شده اند. آزمایش های ابتدایی در اوایل سال جاری نشان می داد که این دختر به گونه کاملا جدیدی تعلق دارد. تجزیه و تحلیل کامل دی.ان.ای که بتازگی انجام شده، جایگاه وی را در درخت خانواده انسان تثبیت کرده است.

دنیسوواها اگرچه بر روی دوپای خود راه می رفتند، از لحاظ فیزیکی با نئاندرتال ها و انسان های مدرن تنومند متفاوت بودند. آن ها زمانی زندگی می کردند که اجداد ما و نئاندرتال ها در حال ماهی گیری، شکار، استفاده از جواهرات، نقاشی دیوار غارها و کنده کاری های حیوانی بودند.

تحقیقات جدید، عصاره دی.ان.ای دنیسوواها را در ساکنان جزایر ملانزی در شمال و شرق استرالیا که شامل گینه نو نیز می شود، پیدا کرده است. طبق این تحقیقات دنیسوواها با اجداد ساکنان ملانزی پیوند خورده و سپس در سراسر آسیا پخش شدند.

این اکتشاف در پی کشف جنجال برانگیز گونه دیگر انسان با قد کمتر از 1 متر موسوم به هابیت «Hobbit» در جزیره اندونزی در سال 2004 / 1383 انجام شده است؛ هرچند که بسیاری از محققان کشف هابیت را رد کرده و مدعی شده اند که استخوان ها متعلق به انسان مدرن مبتلا به اختلال رشد بوده است.

گونه یافته شده جدید به نظر «گروه خواهر» نئاندرتال ها بوده و کشف این گونه باعث به تصویر کشیده شدن چهره ای دیگر از تکامل و مهاجرت انسان از آفریقا (مهد انسان) شده است.

 

  منبع : خبر آنلاین

   برچسب‌ها: گونه سوم انسان, عجیب
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶

Kelio_land_ohaio

این تصویر یک کیک عروسی یا یک مجسمه یخی یا یک هتل یخی و یا قصر برفی نیست، این تنها یک فانوس دریایی در ورودی بندر کلیولند در اوهایو است که در تاریخ 16 دسامبر 2010 در لایه ای از یخ پوشیده شده است.

Kelio_land_ohaio

به گزارش مهر، هفته گذشته پراکندگی ذرات آب در هوا و دمای زیر انجماد منطقه، فانوس دریایی پیرهد را به بستنی یخی بزرگی تبدیل کرده است که نگهبانان ساحلی را در نگرانی احتمال وقوع حادثه در خطوط ساحلی این بندر باقی گذاشته است.

چراغ این فانوس به همراه دیگر بخشهای ساختمان آن به طور کامل از یخ پوشیده شده و برای یک ماه به همین شکل باقی خواهند ماند.

Kelio_land_ohaio

دریانوردان این منطقه برای تردد در اطراف این بندر هشدارهای کافی را دریافت کرده اند با این همه به دلیل شرایط فصلی تقریبا تمامی عبور و مرورهای آبی این منطقه متوقف شده است. نکته خوشحال کننده درباره این فانوس دریایی این است که به دلیل خودکار بودن فانوس، فردی درون آن به دام یخها نیفتاده است.

وزش شدید باد و درجه پایین حرارت باعث شکل گرفتن این ساختار چند لایه و 20 متری یخی شده است. به گفته یکی از مقامات ساحلی اوهایو میزان حجم آب در این منطقه و آب و هوای خشن گاه ارتفاع آب را تا 2.4 تا 3 متر افزایش می دهد.

Kelio_land_ohaio

بسیاری بر این باورند که شدت سردی هوا و انجماد در سال 2010 در این منطقه استثنائی بوده و هرگز پیش نیامده که یخ بتواند کل بدنه ساختمان فانوس دریایی را به شکلی بپوشاند که ذره ای از بدنه اصلی دیده نشود و ساختمان شکلی مانند یک کیک تولد به خود بگیرد.

در حال حاضر هیچ برنامه ای به منظور زدودن یخها از بدنه فانوس دریایی چیده نشده است و احتمال می رود این فانوس دریایی تا ماه مارچ به همین شکل منجمد باقی بماند.


   برچسب‌ها: بستنی یخی, بزرگ
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶

دو _ ر _ می _ فا _ سل _ لا _ سی

 

 Do
دو انسان، دو دهان دوخته...
به زمانه ای که تکلم به زبان ریا آشناتر است...
دو روح، ریخته در قالب  ناهمگن این قرن نامحرم.
قرن نر... قرن ماده...  و نه قرن ما... و نه قرنی بی تجانس...
های فلانی...
هارمونی زندگی را گم کردم، عید این سال آخر، تو ندیدی او را ؟

Re
رازها... رازهای پوشیده... حرفهای ناگفته، و نه ناگفتنی!
و زبان پر تمنا اما...  الکن در خشم و حجاب چشمها...
پرسش هایی بی پاسخ: دوستش داری؟ دوستت دارد؟
های فلانی... 
در پس این شرم تصنعی، هجای دوستی را گم نکنی. 

Me
می نوازیم... می نوازیم نت به نت به رهبری باران شبانه...
سرمشقمان اما... میراث پر غلط نیاکان...
ببین پنجه های آخته ام...
به اشتیاق چنگ گیسویت... آرشه های هوا را شکافته مانده اند...
های فلانی...
باد آیا محرمتر بود  تو را... که دزدید سر رشته مویت از نگاه من؟

Fa
فاصله... فاصله میان من تا ما... تا ماه... و از ماه، تا تو...
تکثیر و تکثر نا مشروع جاده... خط و خط کشی بی مصرف عابر پیاده...
و تلفظ واژه نامه نهی... در تبلور ناب ترین حس انسان...
باورم کن... باورم کن که ما مخلوقیم نه خالقان جهنم...
های فلانی...
که استاده ای به قامت... هیچ دانستی گرمای تن ات به یادم نماند؟

Sol
سلاله... سلاله های بی ریشه... کهن اما بی بنیاد...
دریغ ورزان دیروز و ناکامان فردا... مردگان آغازین صفحات کتاب هستی...
و سر رشته امروزین حیات ما... گره مانده به بند ناف دیروزی...
مسئله به بلندی ادرار شبانه کودک...
های فلانی...
هیچ میدانی مرگ در شب جمعه و صبح دم یکشنبه ثوابی نداشت؟

La
لالایی... لالایی من به گوش مادربزرگ...
یک بار و فقط یک بار... من خواهم خواند تا او  بیاساید...
شاید، شاید بتوانم خوب بخوانم... پس می خوانم:
لالا لالا لایی. لالا لاالله الا الله اشهد انا محمدالرسول الله... لالا لالا لا لایی...
های فلانی...
خدایت قسم، در حسرت خواندن این آخرین لالا به هر بانگ ققنوس سوختم...

Si
سینه... سینه ای مملو از شیر ناب مادر... مالامال عشق...
لبریز از حس ناب دوست داشتن و دوست داشته شدن...
گذشتن از پل معلق رفاقت... سراب دیدن و سیراب ماندن...
شاید لازم نباشد تمامش را بخواهیم تا تمامش کنیم...
های فلانی...
دستت را پیش بیاور... نان صداقت به اندازه همه دنیا این جا هست...
یهودا را هم صدا کن...
بگو سکه هایت مال خودت... تو نیز آمرزیده خواهی شد...

 


   برچسب‌ها: نت, آموزش نت, موسیقی, زندگی
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۰۶

کفش پاشنه بلند بین خانم ها محبوبیت زیادی دارد، اما تا کنون پزشکان همواره در مورد پی آمدهای احتمالی آن برای سلامتی هشدار داده اند. حال پژوهشگران اتریشی به نتایج جدید دیگری در این زمینه دست یافته اند.

پوشیدن کفش های پاشنه بلند نه تنها روی سکوهای سالن مد، بلکه در زندگی روزمره بسیاری از زنان در سراسر جهان جایگاه ثابتی دارد. این کفش ها قد را بلندتر می کند و به برخی حس اعتماد به نفس بیشتری می دهد.

هنگام پوشیدن آنها بدن از حالت معمولی خود خارج و عضلات پا کشیده می شود. مدت ها است که نسبت به کفش های پاشنه بلند نگاه بدبینانه ای وجود دارد و پزشکان معمولا در مورد پی آمدهای بد آن برای سلامتی هشدار می دهند. کمردرد، واریس و خارج شدن بدن از حالت صحیح آن از مشکلاتی هستند که به استفاده از این کفش ها نسبت داده می شوند. البته ارتباط پوشیدن کفش پاشنه بلند با این عوارض به طور علمی ثابت نشده است.

یافته های جدید در مورد تأثیرات کفش پاشنه بلند بر سلامتی:

اخیرا پژوهشگران دانشگاه وین اثرات کفش پاشنه بلند را روی عضلات ساق پا مورد بررسی قرار داده اند. آنها داوطلبان ۲۰ تا ۵۰ ساله را به دو گروه تقسیم کردند. گروه اول از زنانی تشکیل شده بود که به مدت دو سال به طور منظم کفش های پاشنه بلندی می پوشیدند که ارتفاع پاشنه آنها حداقل ۵ سانتیمتر بود. در گروه دیگر زنانی مورد بررسی قرار گرفتند که همواره کفش های تخت به پا می کردند.

پژوهشگران اتریشی با استفاده از سونوگرافی دریافتند که رشته های عضلانی پشت ساق پا در زنانی که مرتب کفش پاشنه بلند می پوشند ۱۳ درصد کوتاه تر از دیگران است.

به دلیل پوشیدن کفش پاشنه بلند، عضله ساق پا متناسب با بالا رفتن پاشنه منقبض می شود. این امر روی رشته های عضلانی تأثیر منفی می گذارد و موجب کوتاه و سفت شدن عضله می شود.

اما بنا بر یافته های پژوهشگران دانشگاه وین که در مجله Journal of Experimental Biology چاپ شده است، کوتاه شدن عضله پشت پا در راه رفتن خانم های علاقه مند به کفش پاشنه بلند اختلال ایجاد نمی کند، چون تاندون آشیل آنها در اثر کشیده شدن پاها ضخیم تر می شود. از این رو ضخامت تاندون آشیل، تأثیر منفی کوتاه شدن عضله پشت پا را خنثی می کند.

کفش پاشنه بلند خوب است یا بد؟

بنا بر پژوهش یادشده، خانم هایی که کفش پاشنه بلند می پوشند در حقیقت تنها زمانی دچار مشکل خواهند شد که تصمیم به پوشیدن کفش تخت بگیرند. تاندون آشیل آنها هنگام راه رفتن با کفش تخت به شدت کشیده می شود و احساس ناخوشایندی را در پا ایجاد می کند.

پژوهشگران پوشیدن کفش پاشنه بلند را آنقدر مضر نمی دانند، اما توصیه می کنند که دوستداران این مدل کفش برای پیشگیری از پا درد به تمرین های کششی بپردازند.

  منبع : مامان سایت

   برچسب‌ها: کفش, پاشنه بلند
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش