به گزارش خبرگزاری مهر، پل منسفیلد 44 ساله که به همراه خانواده اش در یک سفر ی کروزه در لندن به سر می برد در پارک سن جیمز در دو قدمی کاخ باکینگهام موفق شد از یک صحنه شگفت انگیز تصویربرداری کند.
براساس گزارش دیلی میل، در این صحنه دیدنی، یک پلیکان حریص یک کبوتر بیچاره را با نوک بزرگ خود شکار کرده و شروع به بلعیدن می کند. ناگهان کبوتر برای چند ثانیه فرصت فرار پیدا می کند اما به سادگی داخل نوک پلیکان می نشیند و از مناظر اطراف لذت می برد. به این ترتیب تنها شانس فرار خود را از دست می دهد و خورده می شود.
پلیکان کبوتر را می گیرد

آرام آرام وارد نوک می کند

تقریبا تمام بدن کبوتر وارد نوک پلیکان شده است
منظره رو به دریاچه چه زیباست!

وقتی تنها شانس فرار به خاطر تماشای مناظر اطراف از دست می رود

کبوتر خورده شد

پایان ماجرا! 
آخرین اخبار از یکی از توسعهدهندگان گوگل که نام او اعلام نشده، حکایت از این دارد که این شبکه اجتماعی در ۱۰ یا ۱۱ ماه می سال جاری میلادی (۲۰ و ۲۱ اردیبهشت ۹۰ ) افتتاح خواهد شد.
خوب حدس و گمانها از آنجایی آغاز شد که این شرکت با ایجاد سرویس گوگل پروفایل (Google Profile) یک سرویس مشابه شبکههای اجتماعی راهاندازی کرد اما با این حال ما هنوز هیچ گونه تصویر و یا اسکرینشاتی از این شبکه اجتماعی یا همان گوگل می در دست نداریم که ثابت کند این شبکه اجتماعی واقعا در حال تشکیل است و چه کنیم که فضولی دارد ما را میکشد!

در سپتامبر سال ۲۰۱۰، اریک اشمیت مدیرعامل شرکت گوگل اعلام کرد که لایههای اجتماعی و به اشتراکگذاریهای معمول در شبکههای اجتماعی در حال تلفیق با تمامی سرویسهای گوگل است و البته مارک زوکربرگ مدیر عامل میلیاردر فیسبوک در پاسخ اشمیت اعلام کرد که لایههای اجتماعی نمیتوانند روند موفقیت شبکههای اجتماعی را قطع کنند و یک سرویس اجتماعی به چیزی بیشتر از این لایههای اجتماعی نیاز دارد.
خوب کمتر از دو ماه به تاریخ اعلام شده مانده است و به نظر میرسد اریک اشمیت از پاسخ زوکربرگ برآشفته و در نظر دارد پاسخ محکمی به زوکربرگ مغرور بدهد و قاتل فیسبوک (فیس بوک کیلر!) را عرضه کند.
در اواخر سال گذشته میلادی، پال بوچت کارمند سابق شرکت گوگل و خالق جیمیل و بنیانگذار فرندفید اعلام کرده بود که ساختن یک شبکه اجتماعی همانند فیس بوک و توئیتر کاری بس دشوار و ناشدنی است.
ثروت حقیقی شما، موجودی فضایلتان است و قدرت حقیقیتان، استفادههایی است که از این فضایل میبرید.
قلبتان را اصلاح نمایید و آنگاه زندگیتان را اصلاح خواهید نمود.
شهوت، نفرت، خشم، رشک، غرور، آزمندی، هوسرانی، خودجویی، لجاجت و... همه تهیدستی و ناتوانی هستند. حال آن که مهر، پاکی، ملایمت، آرامش، شفقت، سخاوت، ازخودگذشتگی، فداکاری و... همه ثروت و قدرت هستند.
با غلبه بر عوامل تهیدستی و ناتوانی، از درونْ یک نیروی غیرقابل مقاومت و غالب شکل میگیرد و آن کس که در ایجاد والاترین فضایل در خود موفق گردد، جهان را در اختیار خواهد گرفت.
لیکن اغنیا هم چون فقرا شرایط ناخوشایندشان را دارند و دم به دم بیش از فقرا از سعادت جدا میشوند و اینجاست که میبینیم سعادت وابسته به تسهیلات و داراییهای خارجی نیست، بلکه وابسته به حیات درونی است.
جیمز آلن
برخی افراد دوست دارند در آبهای سرد یا حتی در مواردی یخزده آبتنی کنند. چه انگیزهای باعث میشود که این افراد با اشتیاق میان آبهای یخزده بپرند؟
شنای زمستانی یا غوطهور شدن در آبهای یخزده، معمولا ریشههای فرهنگی یا مذهبی دارد. برای مثال در کشورهای اروپای شرقی، مانند روسیه، در مراسمی مذهبی به نام اپیفانی (به معنای تجلی مسیح که در روز ششم ژانویه/ 17 دی ماه برگزار میشود) یا در روز غسل تعمید مسیح، چنین آیینی را به جا میآورند. در این موارد، افرادی که به این آیینها ایمان دارند، بر این باورند که آب رودخانهها و دریاچهها از نظر روحی آنها را پاک میسازد.

حتی در برخی آیینها مردهای جوان باید با سر درون آب بسیار سرد یا یخزده بپرند تا اول سرشان وارد آب شود. از طرف دیگر، گروههایی مانند گروههای شنای بلندمدت زمستانی در روسیه را داریم که عناوینی مثل گروه خرسهای قطبی یا شیرماهیها دارند. این گروهها بر این باورند که شنای طولانی در آبهای سرد باعث بالا رفتن جریان خون و تحریک سیستم ایمنی بدن میشود و از این طریق، سلامتی ارتقا مییابد.
در برخی موارد هم افراد، شنای زمستانی را با آرمیدن در فضایی گرم ترکیب میکنند و از این طریق، تجربه خود را لذتبخشتر میسازند.
اما آیا واقعا شنا در آبهای بسیار سرد، باعث افزایش سلامتی بدن میشود؟ به گزارش دیسکاوری، تا به حال هیچکس به طور گسترده در مورد فواید احتمالی شنای زمستانی مطالعه نکرده است. این در حالی است که شنای زمستانی در برخی کشورها مانند آمریکا در حال محبوب شدن است و هر سال افراد بیشتری از آن استقبال میکنند. حتی برخی از این گروهها تمام زمستان، هر هفته به شنای زمستانی میروند.

اما به گفته محققین، حتی حرفهایترین شناگران هم در چنین شرایطی در خطر هیپوترمی قرار دارند (هیپوترمی یک موقعیت اورژانس پزشکی است و در شرایطی به وجود میآید که بدن سریعتر از آن که بتواند گرما تولید کند، گرما از دست بدهد. در نتیجه ممکن است دستگاه عصبی و همچنین قلب و سیستم گردش خون نتواند به درستی کار کند و حتی منجر به مرگ شود). به همین دلیل شناگران نباید برای مدت طولانی در آب سرد باشند. وقتی دمای بدن از 95 درجه فارنهایت معادل 35.4 درجه سانتیگراد پایینتر بیاید، خطر مرگ وجود دارد.
بسیاری ازافراد تازهکار، تنها چند ثانیه در آب میمانند، اما افراد حرفهای ممکن است بین یک تا دو دقیقه بتوانند در آب یخ باقی بمانند.
اگر هوس امتحان کردن آبتنی در آب یخزده به سرتان زد، حتما با پزشک مشورت کنید، به خصوص برای افرادی که در سلامت کامل نیستند، این رفتار میتواند خطرناک و حتی کشنده باشد.
شاید برای شما شنیدن یك واژه رژیم غذایی كاهش وزن معنای خاصی نداشته
باشد، چرا كه سختیهایی كه این افراد در گرفتن این نوع رژیمها متحمل
میشوند برایتان غیرقابل تصور است، اما به واقع ماندگاری یك رژیم غذایی
ازجمله سختترین جای موضوع به شمار میرود. به همین علت آوردن برخی غذاهای
چربی سوز موثر میتواند هم در ایجاد تنوع غذایی به افراد كمك كند و هم جای
رژیمهای سرسختانه كاهش وزن را تا حد بسیار زیادی بگیرد.
فلفلهای تند چیلی:
دیگر
لازم نیست تنها به دید یك چاشنی تند به فلفل چیلی نگاه كنید، بلكه تحقیقات
اخیر نشان داده است، كاپسسین نام تركیبی در داخل این ماده غذایی است كه
علاوه بر خاصیت آنتیاكسیدانیاش تاثیر فوقالعادهای در كاهش حجم چربی در
افراد چاق دارد. این تركیب باعث افزایش سوخت و ساز در بدن میشود و در
حقیقت احساس داغی در فرد، روشن شدن موتور سوخت و ساز بدن است كه اینگونه
خود را به نمایش میگذارد.
كلم بروكلی:
این روزها در اكثر سالادها ردپایی از
كلم بروكلی به چشم میخورد كه نكته مثبتی در سفرههای ما ایرانیها محسوب
میشود. كلم بروكلی بهتر است به شكل خام یا بخار پز مصرف شود. این ماده
غذایی علاوه بر اینكه یك فیبر مناسب و حجیم به شمار میرود به عنوان یك
سركوبگر قدرتمند اشتها هم محسوب میشود كه بهتر است قبل از وعده غذایی
ناهار و شام حداقل 150 تا 200 گرم آن با آب لیمو میل شود (به شكل سالاد
برای یك فرد متوسط الجثه).
گوشت بوقلمون:
بر خلاف تصورات عامه مردم گوشت
بوقلمون به عنوان یكی از سالمترین گوشتهای حال حاضر در بازار ایران محسوب
میشود كه گوشتی كاملا فاقد چربی است (در حد بسیار جزئی). فقط مراقب باشید
در خرید این نوع پرنده موارد لاغر آن را خریداری كنید و ابتدا پوست آن را
به طور كامل بكنید و سپس تنها گوشت آن را به فرم كبابی یا آب پز میل كنید.
در هفته تا 2 وعده گوشت بوقلمون به اندازه هر بار 150 تا 250 گرم برای یك
فرد متوسط الجثه كافی است تا هم حجم پروتئین مورد نیاز فرد را تامین كند و
هم خاصیت كاهنده چربی در بدن ایفا كند.
لبنیات:
از لبنیات كمچرب هرگز غافل نشوید. در این
بین ماست كم چرب و دوغ بدون گاز البته خانگی از بهترین نمونهها به شمار
میرود. حداقل در روز یك وعده ماست كم چرب معادل 100 گرم ماست را در وعده
غذایی خود مخصوصا شام قرار دهید تا هم خوابی راحت و آسوده داشته باشد و هم
از خاصیت چربیسوزی لبنیات بهره كافی ببرید.
اولين بارقه هاي هاي فمينيسم من در سن كودكي زده شد وقتي ديدم كه مادر بزرگم پسرهاي فاميل را شومبول طلا خطاب مي كند و آنها حق دارند با شورت دور حياط بدوند ولي اگر من جوري بنشينم كه دامنم درست نباشد همه بسيج مي شوند تا دامن مرا روي پاهاي كودكانه و بي خبرم بكشند و مدام گوشزد كنند كه درست بنشين.
ذهن پنج ساله ي من نفهميد (هنوز هم نمي فهمد) كه چرا آن چيزي كه وسط پاي پسر عمه ام است بايد با لفظ طلا آراسته شود و حتي گاهي با الفاظ (شومبولتو بخورم) خورده شود ولي آن چه من دارم مايه ي شرمساري است و بايد پوشانده شود.
ذهن پنج ساله ي من حتي وقتي ده ساله شد نفهميد كه چرا آنها بايد راحت ته كوچه دوچرخه سواري كنند و من با هزار مكافات و يواشكي ركاب بزنم و روپوش و روسري ام مدام توي چرخ گير كند و زمين بخورم و همه به من بخندند.
او هرگز نفهميد چرا وقتي بالغ شدم و آن دو جوانه ي سركش در سينه هايم روييد بايد آن را زير مقنعه ي چانه دار بلند و روپوش گشاد پنهان كنم و قوز كنم تا برجستگي هاي بدنم را از چشم ها بپوشانم. ذهن من هرگز نفهميد چرا هرچه مربوط به زنانگي من است زشت و پنهاني و گناه آلود است و هرچه مربوط به مردانگي پسر هاست قابل افتخار و ستودني و حتي به روايتي خوردني است.
ذهن من هنوز پنج ساله است، نمي فهمد چرا به عنوان يك دختر ناقص و نيمه است؛ نمي فهمد چرا همه برايش دنبال شوهر مي گردند فكر مي كنند كه بدون مرد كامل نيست. نمي فهمد چرا مادرش مدام مي پرسد اين پسره كيه كه هر شب زنگ مي زند؟ اگر دوستت داره بايد بياد خواستگاريت. او آنقدر بچه است كه فقط براي پوز زني مادرش به آن پسر مي گويد بيا خواستگاريم والكي الكي زن مردي مي شود كه دوستش ندارد.
او حتي نمي فهمد چرا درخانواده ي آن مرد، مردها يك طرف مجلس عرق مي خورند و بحث سياسي مي كنند و زن ها طرف ديگر ظرف مي شورند و مزخرف مي بافند.
او نمي فهمد كه چرا شوهرش التماس مي كند كه لطفا جلوي فاميل من سيگار نكش وقتي خودش مي كشد. او نمي فهمد چرا سيگار كشيدن مرد درست است و سيگار كشيدن زن نادرست.
او نمي فهمد چرا وقتي مردش را نمي خواهد سالها بايد دنبال طلاق بدود در حالي كه اگر مرد بود در يك هفته مي توانست زنش را طلاق بدهد.
ذهن من هنوز پنج ساله است. اين ذهن پنج ساله دو برابر پسر هاي هم دوره اش زحمت كشيد تا دانشگاه برود، آنها خرخون لقبش دادند. اين ذهن پنج ساله بين همه ي دانشجوهاي ورودي اش شاگرد اول شد تهمت زدند كه معلوم نيست با كدام استاد روي هم ريخته است. بعدها مجبور شد هر تشخيص را دو بار تكرار كند براي آنكه چون زن بود حرفش نصف يك مرد ارزش داشت. مجبور شد از زبان يك پزشك همكار (كه زن بود) بشنود كه ” پيش دكتر زن نرو، زن ها همه بي سوادن” و هيچ نگويد و دم نزند.
مجبور شد دو برابر تلاش كند تا نامش نصف اعتباري كه بايد را بيابد. مجبور شد دو برابر مردها خوب رانندگي كند تا مبادا تصادف كند و اين جمله را بشنود كه ”زن ها دست به فرمون ندارند”. مجبور شد دو برابر مردهاي دور و برش كار كند و دو برابر آنها موفق شود و دو برابر آنها پول در بياورد و آخر هم ”زن بي سر پرست” ناميده شود. مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنويسد تا صدايش به جايي برسد و آخر سر هم متهم شود كه زنانه نويسي مي كند و در واقع “مرد” است...
از همه ي اينها گذشته، نگارنده زن خوشبختي محسوب مي شود. در خانواده اي مرفه و غيرمذهبي بدنيا آمده، امکان تحصيل و امکان فرار از آن چهارچوب هاي غير منصفانه و زشت را داشته است. او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته و حضانت طفلي را از دست نداده است.
با اين همه زخمي و خسته است...
خسته است از اينکه از زبان مردهاي بي خاصيت و احمقي که نصف ضريب هوشي او را ندارند شنيده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست به فرمان ندارند.
خسته است از جامعهاي که اگر زني مورد تجاوز قرار بگيرد زن را مورد خطاب قرار ميدهد که چرا حجابت کامل نبود و مقصر مي شمارند که مرد را به گناه انداخته و از مرد نمي پرسد که چرا مثل يک حيوان رفتار کرده است.
خسته است از جامعهاي که اگر زني مورد خيانت قرار گرفت به او توصيه مي کند که صبوري کند و خانمي پيشه کند و بيشتر به مردش توجه کند.
خسته است از جامعهاي که سزاي خيانت در آن براي مرد توجه بيشتر و براي زن سنگسار است.
خسته است از جامعهاي که زن هايش قوز کرده و ترسيده و تهديد شده اند و مردهايش با افتخار لگن خاصره شان را جلو مي دهند و به شومبول هاي طلاي خود مي نازند و به خودشان جرات مي دهند به زن ها يي که دو برابر آنها قد کشيده اند لقب کوتولگي بدهند.
خسته است از جامعهاي که زنهايش به کوتولگي خود افتخار ميکنند و حاضر نيستند بهاي قد کشيدنشان را بپردازند و هنوز افسوس تازيانه و تسبيح و ته ديگ را مي خورند.
بر او ببخشاييد، او خسته است از جامعهاي که حتي معني فمينيست را نمي داند...
شرکت سونی از توقف تولید در ۶ کارخانه خود در شمال شرقی خاک ژاپن خبر می دهد.ا ین کارخانه ها مشغول به تولید دیسک های بلو-ری، هد مغناطیسی برای دیسک سخت و باتری بودند. با وجود این که برآورد مشخصی از میزان خسارات اعلام نشده است، اما این رویداد ممکن است تاثیرات خود را در بخش های بازی، فیلم و کامپیوتر دنیا نمایان کند. کنون و پاناسونیک دو شرکت مشهور ژاپنی دیگر نیز خساراتی را متحمل شده اند. کارخانه های پاناسونیک با کمی فاصله از مرکز فاجعه و در شهرهای شمالی Fukushima و Miyagi آسیب هایی دیده اند. اما این آسیب ها منجر به توقف تولیدات این شرکت نشده است. در آن طرف اوضاع برای کنون بحرانی نمی باشد و این شرکت معقتد است که می تواند به روال گذشته تولیدات خود را ادامه دهد….

این در حالی است که رقیب سنتی کنون ، یعنی نیکون در مورد خسارات وارده اظهار نظری نکرده. اما یکی از کارخانه های اصلی این شرکت در شهر Sendai که مشغول به تولیدات دوربین بود ممکن است آسیب هایی جدی را از سر گذرانده باشد. در این بین کمپانی های خودروسازی ژاپنی نیز بعضی سخت ترین آسیب ها را از این فاجعه زیست محیطی تجربه کرده اند. خودروسازی های هوندا، نیسان، سوبارو، تویوتا هر کدام ناچارا ۳،۵،۴،۲ عدد از کارحانه های خود را به تعطیلی در آوردند.
این توقف تولید و هرگونه مشکل بلند مدت در تولیدات شرکت هایی نظیر سونی اثراتی موج وار بر صنعت و تکنولوژی دنیا خواهد داشت. بسیاری از تولیدکنندگان کامپیوتر و تلفن های همراه نظیر اپل، دل و غیره به تولیدات شرکت های ژاپنی به شدت نیازمند هستند.
توری پنجره ی آلونک مرا بریده و وسایلم را برده بودند، اما عجیب بود که دزد فقط چند آب نبات و ماس ماسک برداشته بود و به چیزهای باارزش دست نزده بود!
یک بار ردپای گلی برهنه ای را روی زمین و میز چوبی دیدم. کوچک بود؛ انگار که ردپای بچه باشد. مدتی بعد فهمیدم چند بچه ی یتیم در جزیره زندگی می کنند که بی سرپرست اند؛ هرچه دست شان برسد می خورند و هر چیزی که چفت و بست درست نداشته باشد برمی دارند.
چندی نگذشت که خودنویس «واترمن» گران قیمتم ناپدید شد که این مسئله خیلی برایم سنگین بود.
یک روز صبح، مردی را از محوطه ی زندان آوردیم که بر انجام صحیح کارها نظارت می کرد. قبلاً چند بار او را دیده بودم. آدم آرام و خوش تیپی بود. شق و رق می ایستاد و با دقت به حرف گوش می کرد. با دیدنش پیش خود گفتم درجه اش در ارتش ژاپن هرچه که بوده (احتمالاً افسر) وظیفه اش را خیلی خوب انجام می دهد. اما حالا می دیدم خودنویسم به جیب این مرد متین ژاپنی گیره شده است!
باور نمی کردم آن را دزدیده باشد. معمولاً روان شناسی شخصیتم خوب است و این آدم به نظر من آدم قابل اعتمادی می آمد. اما انگار این بار اشتباه کرده بودم. خودنویسم پیش او بود؛ چند روزی هم بود که در محوطه ی ما کار می کرد. تصمیم گرفتم سوءظن خود را جدی بگیرم و احساساتم نسبت به او را فراموش کنم. دستم را پیش بردم تا خودنویس را از جیبش بردارم.
با تعجب خود را پس کشید.
خودنویس را لمس کردم و با قیافه ای حق به جانب از او خواستم آن را به من بدهد. سرش را به علامت منفی تکان داد. به نظر می آمد کمی ترسیده است ولی با این حال عقب نشینی نمی کرد. نمی خواستم به خودم بقبولانم که دارم اشتباه می کنم. قیافه ی عصبانی به خود گرفتم و اصرار کردم.
بالاخره آن را به من داد، اما به شدت ناراحت و افسرده شده بود. هرچه باشد، وقتی نماینده ی ارتش غالب به اسیر دستوری می دهد، او چه کاری غیر از تسلیم از دستش برمی آید؟ در صورت سرپیچی از فرمان، مجازات در انتظارش بود و او هم احتمالاً به قدر کفایت از این ماجراها دیده بود.
سه هفته بعد خودنویسم را در اتاقم پیدا کردم. از ظلم و بی رحمیی که نسبت به آن مرد ابراز داشته بودم، شرمنده می شدم. می دانم قربانی شدن چه قدر سخت است؛ از این که کسی ناعادلانه، مافوق تو باشد، از این که ببینی اعتماد و اطمینان با خونسردی سر بریده می شود. هر دو خودنویس ها سبز بودند و راه راه طلایی داشتند اما راه های یکی عمودی بود و دیگری افقی. بدتر از آن این که حالا می فهمم چه قدر به دست آوردن چنین خودنویسی برای او سخت تر بوده تا برای من.
حالا پنجاه سال از آن ماجرا می گذرد و من هیچ کدام از آن خودنویس ها را ندارم، اما ای کاش می توانستم آن مرد را پیدا کنم و از او معذرت بخواهم.
رابرت ام. راک
Mare Nostrum به معنی «دریای ما» نامی است که رومیان باستان بر روی دریای مدیترانه گذاشته بودند. در اعماق آب های گرم این دریا حیاتی بکر وجود دارد که هنوز به استرس های محیطی ناشی از فعالیت های انسانی آلوده نشده و به همین منظور، نشریه نشنال جئوگرافی در مجله ماه مارس، تصاویری دیدنی از شگفتی های این دریا را منتشر کرده است.
دو زیست شناس دریایی به نام های "انریک سالا" و "پیر یوس کاوستاو" با کاوش در اکوسیستم های مختلف دریای مدیترانه در تلاش برای حفظ و نجات این دریا هستند.














● غار تنهایی مردان
هر مردی یا کلا هر جنس مذکری چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج هر چند
وقت یکبار که البته زمان خاصی ندارد احتیاج به غار تنهایی دارد. می دانید
غار تنهایی چیست؟ محیطی که در آن آقایان فقط خودشون هستند و افکار و وجدان
خودشون که هر چند وقت یکبار با خود به فکر فرو می روند. مشکلاتی که دارند
از ذهنشان عبور می کند، به کارهایی که تا کنون انجام داده اند چه خوب چه بد
و رفتارهای اطرافیانشان در قبال خود فکر می کنند و البته اکثر تصمیم های
مهم را در همین غار تنهایی می گیرند. آنها در این محیط هیچ کس را راه نمی
دهند و ترجیح می دهند کاملا تنها باشند.
اکثر مواقع در این حالت به یک نقطه خیره می شوند. شاید حتی به شما نگاه می کنند و حتی حرفهای شما را با اشاره تایید می کنند اما در فکر و ذهن آنها جریانات دیگری می گذرد. این غار، زمان و مکان خاصی ندارد. بهتر است زمانی که همسر شما در یک دنیای دیگری سیر می کنند او را آسوده بگذارید مطمئن باشید اگر به این نتیجه برسد که مشکلش با مشورت کردن با شما حل می شود خود اینکار را انجام می دهد. بهتر است بدانید اکثر تصمیم گیریهای درست و بجا در همین غار تنهایی گرفته می شود چرا که مغز مردان یک محیط پردازشگر کاملا منطقی است و در تصمیم گیریها بیش از 90 درصد منطق را دخالت می دهد. شاید بارها از یک مرد شنیده باشید سر یک موضوع که می گوید: "بذار یه کم فکر کنم جوابتو بهت می گم". البته در مورد زنها هم شاید شنیده باشید اما این مورد در مردان خیلی بیشتر می باشد. معمولا زنان یک جواب سطحی در لحظه پرسش می دهند و بعدا فکر می کنند و پاسخ خود را اصلاح می کنند.
● افراط و تفریط را در مورد مردان هرگز اعمال نکنید
مردان در همه رفتارها میانه روی و تعدیل را می پذیرند و کلا ذهنیت آنها
با افراط و تفریط منطبق نیست و تداخل دارد. حتی مطمئن باشید اگر شما در
ابراز احساسات تان هم افراط کنید فکر نکنید همسر شما واقعا احساسا رضایت می
کند شاید رضایتمندی او موقتی باشد اما اگر در جای خود ابراز احساسا ت کنید
و در جای خود از احساسات خود جلوگیری کنید شاید در برخورد اول همسر شما
ناراحت شود اما در دراز مدت این رفتار شما را می پذیرد و ابراز می دارد که
چه زن منطقیی دارد و هرجا به تناسب موقعیتش رفتار خاص خود را نشان می دهد.
● گیردادنهای بی جا مردان را عصبی می کند
تا حالا شاید بارها برای شما اتفاق افتاده باشد که مثلا قصد داشتید به
مهمانی بروید و شوهرتان یک لباسی می پوشد که از نظر شما این لباس درخور آن
مهمانی نیست به او می گویید لباسش را عوض کند. این خیلی خوب است که شما به
همسرتان توجه دارید اما زمانی هم اتفاق می افتد که شما برای نشان دادن خود
به دوستانتان از همسرتان می خواهید یک برخورد متفاوت از ذات اخلاقی خود
داشته باشد و یا یک لباسی که هرگز حاضر به پوشیدن آن نیست را به زور بر تن
او کنید.
بهتر است این را بدانید مردان همیشه یک حس برتری نسبت به زنان دارند این
کاملا طبیعی میباشد. از این رو غرور آنها بیش از زنان می باشد. در برخورد
های اینچنینی کمی صبور باشید و البته مردی می تواند موفق باشد که خاصیت
انعطاف پذیری داشته باشد.
در هر رفتاری اعتدال حرف اول را می زند. زنان از نظر رنگ پردازی تنوع گرایی
زیادی دارند و رنگها را بهتر از مردان تشخیص می دهند (گرافیستهای خوبی می
توانند باشند). اگر می بینید شوهر شما یک لباس را که چند بار در محل کار می
پوشد در مهمانی ها هم استفاده می کند این شاید از نظر شما یک عیب باشد.
اما چون شوهر شما بیشتر برخوردش با آقایان است پس در این موضوع آنها با هم
بهتر می توانند ارتباط برقرار کنند. حالا اگر شما که یک زن هستید یک لباس
را در دو مهمانی بپوشید حتی اگر برای خودتان هم مهم نباشد (که البته در
مورد زنان محال است) حتما برای دیگر زنان و دوستان شما مهم است و دقیقا به
خاطر دارند شما در مجلس قبلی همین لباس را پوشیده اید.
● پولدارترین و لارج ترین مرد هم از ولخرجی بیزار است
در خرج کردن پول حتی پولی که مال خود شماست دقت کنید. حتما می دانید که
زنان ایرانی در استفاده از لوازم آرایشی رتبه سوم در جهان را به خود
اختصاص داده اند. صبر کنید! قند در دلتان آب نشود، این یک برتری نیست.
این نشان دهنده این قضیه هم می تواند باشد که زنان ایرانی چقدر از اعتماد
به نفس پایینی برخوردار هستند که برای ساختن ظاهر خود و جلب توجه احتیاج به
آرایش دارند (این ذهنیت را به خاطر بسپارید هر چند که کمی به شما بر خورد)
سعی کنید در انتخاب لوازمی که احتیاج دارید احتیاط کنید. مارک دار بودن
لوازم نشانه خوب بودن آنها نیست و البته زنان در انتخاب و خرید یک جنس از
این نظر مایلند مارک دار خرید کنند که این قضیه را به فلان کس نشان دهند که
چقدر مایه دار هستند و یا اینکه آن مارک، امسال مارک مد سال شناخته شده
اما آقایان در خرید معمولا جنس و پشتیبانی کلا برایشان اهمیت دارد که این
هم برگرفته از منطق آنهاست. البته زنان غیر منطقی نیستند اتفاقا می شود گفت
زنان در ابراز احساسات منطقی ترین رفتارها را دارند.
● رابطه جنسی و سردی مردان پس از ازدواج
کلا میل جنسی در مردان- البته متاسفانه- در مورد کسی که این رابطه را قبلا با او تجربه کرده اند حدود 40 درصد افت می کند.
این بر میگردد به رفتار شما و این هنر شماست که طوری رفتار کنید که همیشه
برای شوهر خود جذاب باشید و شوهر شما همیشه توسط شما تحریک شود. کار سختی
است اما شدنیست و مطمئنا" زنان خوب و همسران دلسوز و زنانی که قصد دارند
شوهرشان هیچ کمبودی حس نکند این کار را راحت می توانند مثل باقی کارها
انجام دهد.
● حاشیه در بیان یک مطلب مردان را شکنجه می دهد
اگر قصد دارید یک موضوع را با شوهر خود در میان بگذارید مستقیم بروید
سر اصل مطلب. یک حرف را اینقدر می پیچانید که خودتان هم فراموش می کنید چه
می خواستید بگویید.
خلاصه کلام صغری کبری نکنید مردان حوصله این حاشیه رفتن ها را
ندارند. (مثلا شما می خواهید بگویید زن برادر شوهرتان در مجلس عقد یکی از
اقوام به شما یک حرف بدی زده اکثر وقتها اینطوری این مسنله را بیان می
کنید: اول میگویید: عقد فلانی یادته که ماشین فلان کس چرخش پنچر شد که
فلانی اون لباسو پوشیده بود بعد رفت فلان جا اونطوری شد راستی دستبند فلان
کسو دیدی دستش خیلی قشنگ بود خواهرت می گفت از فلان مغازه خریده اما بدل
بودا) آیا شما به خاطر دارید چه می خواستید بگویید؟
این برخورد شما مردان را واقعا زود خسته می کند. مردان در برخی موارد صبور نیستند این از آن جمله موارد است.
● چه رفتارهایی مردها را خشنود و گرم می کند
1) وقتی از سر کار می آید خانه خسته نباشید گفتن شما از ته دل و البته
هر چند وقت یکباری بوسیدن او می تواند خیلی روی مردان تاثیر گذار باشد
(بعضی دختران زمانی که دوست پسر دارند روزی صد بار آنها را می بوسند اما در
مورد همسر آینده خود کوتاهی میکنند بعضی ها هم که خجالت میکشند).
2) به خریدهایی که انجام داده گیر ندهید بگذارید بعدا سر وقت به شوهرتان
تذکر دهید مثلا زمانی که با او تنها نشستید و همان میوه ها را که شوهرتان
تهیه کرده دارید نوش جان می کنید، بهترین موقع میباشد.
3) اگر صاحب فرزند هستید احترام همیدیگر را جلوی فرزندان حفظ کنید اصلا به هم توهین نکنید.
4) مردان دیر اصلاح می شوند کمی صبور باشید.
5) یادتان نرود همیشه برای شوهرتان زیباترین آرایش را انجام دهید و تحریک
آمیزترین پوشش را در تن و نازترین رفتار را در برخورد خود اعمال کنید.
6) هر چند وقت یکبار زمانی که نشسته، با رفتارهای معکوس او را غافلگیر کنید
مثلا موهای او را بر هم بزنید! این شیطنت شما به نوعی در ذهن همسر شما
ماندگار می شود. البته این یک مثال بود و قید شده هر چند وقت یکبار! می
دانید که مردان به موی سر حساس هستند البته اگر بعد از ازدواج، شما موی سری
برای او باقی گذاشته باشید!
.:: This Template By : web93.ir ::.