به نقل از سایت اماراتی "اربین بیزینس"، خانم لاری در مسابقات قهرمانی اروپا در رشته اسکیت رو یخ شرکت می کند. قرار است این مسابقات در روزهای آینده ( 9 تا 14 آوریل جاری ) در ایتالیا برگزار شود.
در این مسابقات ورزشکاران بیش از 50 کشور جهان به رقابت می پردازند و زهره همراه با تیم اسکی ابوظبی در این مسابقات شرکت می کند.
زهره لاری در این باره می گوید:
وقتی 11 سال داشتم فیلمی به نام ملکه برف ها دیدم که در مورد دختری بود که اسکیت روی یخ را دوست داشت و به این فعالیت می پرداخت. بعد از این فیلم، به این ورزش علاقه مند شدم.
پدر زهره پس از ابراز علاقه مندی دخترش به اسکیت روی یخ، وی را تحت آموزش دو مربی خبره قرار داد.
زهره شش روز از هفته را به تمرین اسکیت روی یخ می پردازد. وی این تمرین ها را قبل و بعد از رفتن به مدرسه انجام می دهد. این ورزشکار نوجوان اماراتی آرزو دارد نماینده امارات در بازهای المپیک باشد. او می گوید:
بسیاری فکر می کنند چنین ورزشی برای دختران و زنان مسلمان مناسب نیست اما فکر می کنم این تصور هم اکنون تغییر کرده است.


سال اول زندگی، بچه به جز گریه و صداهایی که پدر و مادر به زور می خواهند ثابت کنند معنی خاصی دارد، روش ارتباطی دیگری نمی شناسد. چند سال بعدی هم والدین با شیرین زبانی کودک و این که او هر بار چه کلمه جدیدی را یاد گرفته است، سرگرمند، اما بعد از این مدت بعضی از پدر و مادر ها دنبال سرگرمی دیگری می روند و آن این است که به کودک شان زبان دیگری یاد بدهند. به همین دلیل در خیلی از مهمانی ها بچه هایی را می توان دید که به اصرار والدین برای عمو یا خاله شان غلط یا درست از یک تا 10 را به انگلیسی می شمرند یا اپل می گویند و اورنج را نشان می دهند. اما از ابتدای دهه 90 با مطرح شدن موضوع دهکده جهانی و زبان بین المللی و البته نتیجه تحقیقات بعضی دانشمندان آموزش زبان دوم رنگ و بوی جدی تری به خود گرفته است. تحقیقات نشان داده بچه هایی که زبان دوم یاد می گیرند، هوش اجتماعی بالاتری دارند.
اما واقعا از چه سالی باید آموزش زبان به کودکان را شروع کرد؟
بسیاری از کارشناسان بر این باورند هرچه زبان دوم در سنین پایین تری
به کودک آموزش داده شود احتمال این که کودک در سال های بعد در یادگیری این
زبان موفق تر باشد، بیشتر است. در سال 1996 یک مقاله در روزنامه نیوزویک
منتشر شد که نتایج یک تحقیق را بررسی می کرد. بر اساس این تحقیق، کودکی که
بعد از 10 سالگی شروع به آموختن زبان دوم کند با احتمال کمتری ممکن است
بتواند بعدها این زبان را مانند کسانی که آن زبان، زبان مادری شان است،
صحبت کند. نتایج این تحقیق توسط زبان شناسان زیادی تایید شده است و به
دنبال این تحقیق، تحقیقات بسیار دیگری هم انجام شد که بر همین موضوع تاکید
داشت.
بررسی های بیشتر در مورد یادگیری زبان در سنین پایین نشان داد کودک نه تنها با یادگیری زبان، برخورد اجتماعی اش تقویت می شود و در ارتباط با دیگر بچه ها موفق تر عمل می کند، بلکه این مسئله می تواند باعث پیشرفت عملکرد کلی کودک در بقیه دروس در مدرسه نیز بشود. در تحقیقی روی بچه های مدارس یکی از کشورهای غیرانگلیسی زبان، کودکانی که بیش از 4 سال به یادگیری زبان دوم (اغلب زبان انگلیسی) پرداخته بودند نسبت به بچه هایی که زمان کمتری آن زبان را آموزش دیده بودند یا اصلا زبان دومی را یاد نگرفته بودند، در امتحان جامع و تست های مورد نظر تحقیق نتایج بهتری کسب کردند. طبق این تحقیق بچه هایی که زبان دوم یاد گرفته بودند حتی از بچه هایی که به یادگیری ریاضی پرداخته بودند هم موفق تر عمل کرده بودند.
نتایج بررسی های متخصصان آموزش کودک نشان داده است کودکانی که زبان دوم می آموزند در حل مسائل پیچیده خلاقیت و تبحر بیشتری دارند. بررسی های بروک لمبرت و تاکر، در سال 1974 نشان داده است بچه هایی که توانایی یاد گرفتن بیش از یک زبان را دارند هوش بالاتری دارند. لمبرت این طور استدلال می کند که شاید یادگیری زبان دوم و زبان های بیشتر باعث پیشرفت توانایی ذهنی و قوه درک فرد شده است.
نقش والدین در آموزش زبان
آموزش زبان باید توسط یک
متخصص و بر اساس سیستم مناسب باشد. ساعات و جلسات آموزش زبان دوم و نحوه به
کارگیری آن کاملا حساب شده است به همین دلیل والدین نا آشنا به این امر
ممکن است نتوانند مربی های خوبی برای آموزش زبان به کودک شان باشند. اما آن
ها می توانند با تشویق کودک به یادگیری و حمایت از او، علاقه کودک را به
فراگیری زبان و فرهنگ دیگر بیشتر کنند. به کودک تان نشان بدهید توانایی او
در صحبت کردن به زبان دیگر، برای تان ارزشمند است و با او همراهی کنید. سعی
کنید کودک تان را به جشن ها یا مراسمی که در مورد فرهنگ ها و زبان های
دیگر است ببرید یا با مشورت معلمش، کتاب ها و فیلم هایی به زبانی که در حال
یادگیری است در اختیارش قرار دهید. اگر خودتان هم به آن زبان آشنایید،
برایش به آن زبان کتاب بخوانید اما سعی کنید کلمات را به صورت صحیح تلفظ
کنید. در بقیه مواد درسی با کودک تان کار کنید تا کودک با خیال راحت تری به
یادگیری زبان بپردازد و مشکلی در زمینه های دیگر نداشته باشد.
زبان دوم ، از چه سنی؟
کار شناسان آموزش کودک و زبان شناسان معتقدند کودکانی که قبل از دوره نوجوانی
به یادگیری زبان دوم بپردازند بهتر می توانند در زمینه تلفظ کلمات به طور
صحیح و نزدیک به صاحبان اصلی زبان عمل کنند. زبان شناسان این موضوع را به
تغییرات فیزیولوژیکی مربوط می دانند که در مغز کودکان در سنین نوجوانی رخ
می دهد. تفاوت هجا ها و آوا ها در زبان های مختلف که باعث تفاوت لهجه ها می
شود در کودکانی که زبان را قبل از شکل گیری بخش های مربوطه در مغز یاد
گرفته اند کمتر به چشم می آید. به همین دلیل بهترین سن آموزش زبان به کودک،
قبل از 10 سالگی و زمانی است که کودک هنوز در زبان مادری
خود هم پیشرفت چندانی نداشته است. البته این مسئله به هیچ وجه کودک را از
یادگیری زبان مادری بازنمی دارد بلکه به پیشرفت آن هم کمک خواهد کرد.
بعضی از والدین نگران این نکته هستند که یاد دادن زبان دوم در سنین کم ممکن است باعث شود کودک زبان مادری خود را فراموش کند یا این که در یادگیری زبان مادری و ادبیات آن دچار مشکل شود. در حالی که زبان شناسان خلاف این باور را دارند. آن ها معتقدند یادگیری زبان دوم به دلیل به کارگیری ذهن کودک د5D8� ا�%B#تفاده از ترجمه ها و معانی کلمات و ساختار جملات می تواند باعث شود زبان مادری خود را هم بار دیگر بیاموزد و آن را در کنار زبان دوم یاد بگیرد. توجه کودک به یک زبان جدید می تواند باعث توجه او به ساختارهای زبان و جمله بندی ها شود. چیزی که ممکن بود تا آن زمان به آن چندان توجهی نشان داده نشود.
بهترین روش های آموزش زبان به کودک
برای آموزش
زبان دوم به کودک، 3 روش اصلی وجود دارد که اغلب موسسات و سیستم های آموزش
از یکی از این 3 روش استفاده می کنند. به کارگیری هرکدام از این روش ها به
سن کودک، سیستم تربیتی کودک و نگاه والدین به مسئله یادگیری زبان بستگی
دارد. کودک در بعضی از این روش ها سریع تر زبان دیگری را یاد می گیرد و در
بعضی از روش ها آزادی بیشتری برای انتخاب یادگیری دارد.
روش غرقه سازی: در این مدل از یادگیری کودک کاملا در محیطی با زبان دیگر قرار می گیرد. در مهدهای کودک دوزبانه مربی ها با زبان دوم که هدف یادگیری است صحبت می کنند و در مدرسه هم بچه ها حداقل نیمی از اوقات خود را در طول روز به یادگیری زبان دوم می پردازند. در روش غرقه سازی کامل که البته در مدارس معدودی اجرا می شود کودک همه مواد درسی مانند ریاضی، علوم و تاریخ را به زبان دوم فرا می گیرد. در این روش یادگیری زبان در واقع زبان دوم به جای این که موضوعی برای یادگیری باشد خود وسیله ای برای آموزش مواد درسی دیگر است و کودک ناخودآگاه مجبور به یادگیری این زبان می شود. بچه هایی که با این روش زبان یاد می گیرند در صحبت کردن زبان دوم با لهجه صحیح و به طور کامل، موفق ترند و به سطوح بالاتری از یادگیری زبان می رسند. اگرچه ممکن است در ابتدا، یادگیری در بعضی از مواد درسی، بچه ها به اندازه ای که آن درس ها را به زبان مادری خود یاد می گیرند موفق نباشند اما به تدریج و با پیشرفت شان در یادگیری زبان دوم، این مشکل هم برطرف می شود.
روش آموزش زبان خارجی در مدارس ابتدایی: در این روش به جای این که زبان دوم در پایه راهنمایی به کودک آموزش داده شود، در همان سال های ابتدایی و همراه با دیگر درس ها به طور مقدماتی به کودک یاد داده می شود. در این روش زبان دوم به عنوان یک سوژه یادگیری به کودک معرفی می شود و به طور معمول 3 تا 5 جلسه در هفته کودک زمان صرف یادگیری این زبان می کند. میزان موفقیت این روش کمی کمتر از روش قبلی است اما کودکانی که در این سن یادگیری زبان را شروع می کنند نسبت به کودکانی که در سال های بعد برای اولین بار زبان دوم را یاد می گیرند، پیشرفت بیشتری خواهند داشت. ارائه زبان دوم در سال های اولیه تحصیلی که کودک شوق برای یادگیری دارد باعث بالا رفتن سرعت یادگیری می شود. بسته به تلاش و میزان زمانی که صرف آموزش این زبان به کودک می شود ممکن است در آینده کودک بتواند به خوبی و با فصاحت به زبان دوم حرف بزند.
روش اکتشاف در زبان دوم: در این روش سن کودک کمی بالا تر است و این روش بیشتر از آن که آموزش زبان باشد در واقع نوعی تقویت شناخت کودک است. در این روش فرهنگ و زبان دوم به عنوان یک مفهوم به کودک ارائه می شود. برای کودک در مورد فرهنگ و زبان های مختلف صحبت می شود و ممکن است بیش از یک زبان به کودک ارائه شود تا کودک در یادگیری زبان دوم حق انتخاب داشته باشد. در مراحل بالا تر این روش، ساختار های زبان دوم هم به کودک آموزش داده می شود اما بیشتر از آن که تاکید بر فصیح صحبت کردن این زبان باشد، هدف آشنایی و ارائه اطلاعات در مورد فرهنگ جامعه ای است که به آن زبان سخن می گویند.
اگر جلسات آموزش بیشتر از 2 یا 3 بار در هفته باشد ممکن است توانایی کودک در صحبت به زبان دوم هم بیشتر شود اما والدین نباید انتظار داشته باشند کودک در این روش یادگیری بتواند بعد ها به طور فصیح و با لهجه مناسب به زبان دوم حرف بزند. این روش یادگیری بیشتر مورد علاقه والدینی است که فکر می کنند آموزش زبان دوم ممکن است باعث فشار بر کودک شود. اگرچه این روش می تواند زمینه یادگیری زبان در سال های بعدی باشد و سرعت یادگیری زبان در فرد را در سال های بعدی زندگی افزایش دهد.
تعاملات انسانی ما برای ایجاد احساس خوب بودن، عزت نفس و شادی حیاتی هستند. وقتی متوجه میشویم که شخصی ما را دوست ندارد یا به طریقی از ما دوری میکند احساسات متفاوتی به سراغمان می آید از خشم و عصبانیت گرفته تا غمی ژرف و ناراحتی بی انتها.
هر یک از ما که تلاش کرده در نظر همه جذاب و دوست داشتنی باشد سرانجام به این نتیجه رسیده که این تلاشی خسته کننده و بیهوده است.
غیر ممکن است که دیگران را مجبور به دوست داشتنتان کنید زیرا حتی اگر موفق هم بشوید سرانجام در این روند خودتان را گم میکنید. وقتی شما سعی میکنید آنچه باشید که دیگران میخواهند و یا برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران نقش بازی کنید معمولا کسانی که آرزو میکنید جذب شما شوند از شما دور میشوند زیرا نسبت به شما احساس بیگانگی میکنند.
راه جذب دیگران در این است که کاری انجام دهیم که واقعا سخت باشد و این نیازمند این است که در درجه اول خود را دوست داشته باشیم و به خود احترام بگذاریم.
تنها زمانی که ما خودمان را دوست داشتنی میدانیم و وجود، نیازها، عقاید، ارزش ها و ویژگی های شخصی واقعی خود را میپذیریم، به فرمول جذابیت دست یافته ایم. اگرچه همه جذب صداقت شما نمیشوند اما آنهایی که به طرف شما جذب میشوند معمولا دارای هوش هیجانی بالا و افرادی رشد یافته و بالغ هستند که قدر روابط بی پیرایه و حقیقی را میدانند.
دوست داشتن خویشتن، اعتماد به نفس و صداقت کلیدهای اصلی جذابیت هستند. برای افزایش جذابیت و تبدیل وضعیت از "تلاش برای جذب افراد" به "جذب خودکار افراد" یک سری تغییرات و تدابیر ویژه وجود دارد که میتوانید اتخاذ کنید.
شما میتوانید از این روش های زیر برای جذابیت بیشتر خود استفاده کنید:
1. روش زندگی خودتان را داشته باشید.
خود واقعی تان، فلسفه، ارزش ها و علائق تان را شکل دهید و تعریف کنید به جای اینکه ناخودآگاه آنها را از خانواده، همسالان، مذهب یا فرهنگتان بگیرید.
2. نیاز به تایید دیگران را از زندگی خود حذف کنید.
به خاطر عقاید دیگران یا میل به تایید دیگران کاری را انجام ندهید. به خاطر آنچه برای خودتان مهم و ارزشمند است دست به انجام کارها بزنید.
3. به غریزه خود اعتماد کنید و دست به تجربه های جدید بزنید.
خود را بشناسید و حتی اگر در این مسیر شکست خوردید آنچه را که باعث لذت شما میشود و برای شما هیجان انگیز است کشف کنید.
4. دیگران را همان گونه که هستند قبول کنید.
در مورد دیگران قضاوت و انتقاد نکنید. روی نقاط قوت آنها تمرکز کنید. یاد بگیرید که با افراد با روحیه ناملایم بدون کوچک کردن خود رفتار کنید.
5. واقعا به سخن افراد گوش کنید.
فراتر از گوش دادن وموافقت با آنها عمل کنید. کاری کنید که آنها بفهمند شما واقعا آنها را درک می کنید.
6. به مشکلات حل نشده در زندگی تان توجه کنید.
رو راست باشید. ببخشید و اگر لازم است تقاضای بخشش کنید انرژی که صرف این مشکلات کرده اید را صرف کارهای بهتری کنید.
7. زندگی سالمی داشته باشید.
فعالیت ورزشی روزانه داشته باشید. در غذا خوردن از هوا و هوس پیروی نکنید و غذای سالم بخورید تا برای جسمتان مفید باشد. این کار را برای احترام به خودتان انجام دهید نه برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران.
8. خودتان وارد عمل شوید.
برای انجام کارها منتظر نمانید. خلاق، اهل عمل و یاری رسان باشید.
9. به افراد نشان دهید که به آنها اهمیت میدهید.
فقط حرف نزنید. به گونه ای با آنها برخورد کنید که بفهمند برایشان ارزش قائلید.
10. به جنبه مثبت افراد توجه کنید.
نه از این نظر که چه کسانی هستند بلکه از این منظر که چه کسانی میتوانند باشند و این دیدگاه خود را از به آنها منتقل کنید.
11. مطمئن شوید که نیازهای خودتان محقق شده اند.
نیازهای اولیه خود را تشخیص دهید و بفهمید برای شما چه چیز در روابط مهم و ارزشمند است.
12. به زیبایی سخن بگویید.
سخنان خود را جهت متعالی ساختن، الهام بخشیدن، برانگیختن و تشویق کردن دیگران به کار ببرید. از انتقاد یا کنایه خودداری کنید.
13. به آسانی بخندید.
شاد باشید. زندگی را خیلی جدی نگیرید و به دنبال خلق لذت و شادی باشید.
14. شایعه پردازی نکنید.
تصمیم بگیرید که در مورد دیگران به گونه ای صحبت نکنید که صراحتا و یا ضمنا انتقادی باشد. اخبار و اطلاعاتتان را به خاطر ارضای حس قدرت و یا دسیسه کردن علیه دیگران افشا نکنید.
15. به جای شکایت، درخواست کنید.
اگر چیزی از کسی میخواهید به صورت مستقیم درخواست کنید به او غر نزنید و یا پیش دیگران از او گله و شکایت نکنید.
16. موقعیت ها را به درستی مدیریت کنید.
در اسرع وقت با مهربانی اما به طور واضح به موضوعات منفی رسیدگی کنید.
17. جر و بحث نکنید.
لبخند بزنید و مکان را ترک کنید تا زمانی که شرایط یک گفتگوی سالم فرا برسد.
18. تنها زمانی که از شما درخواست میشود کمک کنید.
فکر نکنید که دیگران میخواهند شما مشکلاتشان را حل کنید و یا اینکه شما صلاح شان را بهتر میدانید. فقط آماده باشید و هرگاه از شما کمک خواستند وارد عمل شوید.
19. به مشکلات دیگران اهمیت دهید اما بی طرف بمانید.
بگذارید دیگران بدانند که وقتی با مشکلی روبرو میشوند شما واقعا به آنها اهمیت میدهید اما گرفتار مشکلاتشان نمیشوید.
20. با قلبتان ببینید و نه با چشمانتان.
به افراد، سطحی نگاه نکنید. وضعیت مالی، ظاهر و بدنامی اهمیتی ندارند. به دنبال راستی و صداقت در درون شخص بگردید.
21. به جای جواب منفی، جواب مثبت ندهید.
وقتی شما به جای نه، بله می گویید دچار خشم درونی میشوید. تنها زمانی جواب مثبت بدهید که دلتان میخواهد و تحت فشار نیستید.
22. به دیگران نشان دهید که حق شناس هستید.
به آنها بگویید و نشان دهید که از اینکه آنها را در زندگی خود دارید خوشبختید.
23. دیگران را سرزنش نکنید.
سعی کنید دیگران را آزار ندهید و باعث نشوید که به خاطر انتخاب ها، تصمیمات و اعمالشان احساس بدی پیدا کنند.
24. بیشتر از آنچه که مورد انتظار است از خود مایه بگذارید.
بیش از حد نیاز کاری را انجام ندهید اما ابتکار عمل داشته باشید و گاهی بیشتر از آنچه که باید از خود مایه بگذارید.
25. در روابط خود همواره مسیر پیشرفت را طی کنید.
کنترل کننده یا وابسته نباشید. روابط را به گونه ای پیش ببرید که برای هر دو طرف رو به تعالی و رضایت بخش باشد.
26. شخص بزرگی باشید.
به دنبال این نباشید که اعتبار کسب کنید، دیگران را کوچک کنید یا مورد ستایش قرار بگیرید. دانش و قدرت خود را در زمان مناسب نشان دهید.
27. فروتن باشید.
به خود بخندید، از عیب ها و اشتباهات خود آگاهی داشته باشید و قبول کنید که آنها شخصیت شما را تعریف نمیکنند.
28. همیشه آماده یادگیری باشید.
هوش و تحصیلات عالیه خود را به رخ دیگران نکشید. بدانید که همیشه چیزی برای یاد گرفتن وجود دارد حتی از کسانی که دانش کمتری دارند.
29. بگذارید انتخابتان کنید.
علاقه صادقانه خود را به دیگران نشان دهید. از کلمه شما بیشتر از کلمه من استفاده کنید. با اشتیاق به دیگران گوش کنید و جنبه های مثبت شان را به آنها گوشزد کنید.
30. به افراد هدایایی دهید که دوست دارند.
هدایایی نخرید که برای خود شما مهم است و یا دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد.
31. پیوسته خود را به چالش بکشید.
متوسط نباشید. به معلومات گذشته خود اکتفا نکنید. مدام در حال پیشرفت باشید و در مواجه با فرصت ها و نحوه استفاده از آنها خلاقیت داشته باشید.
32. ساده زیستی پیشه کنید.
زیرا باعث میشود شما تحت فشار، عجول، به هم ریخته و یا گیج و سردرگم نباشید. به خودتان زمان و مکانی برای تمرکز بدهید.
33. قدرت فوق العاده زمان حال را بپذیرید.
هیچ چیز ارزشمندتر از این لحظه نیست. آن را به بهترین لحظه ممکن تبدیل کنید.
34. برخلاف جریان آب شنا نکنید.
با افراد و موقعیت هایی که نمیتوانید تحت کنترل خود قرار دهید مبارزه نکنید. راه آسانتر این است که مسیر خود را تغییر دهید.
35. مسیر رشد را طی کنید.
در مسیر پیشرفت حرکت کنید و گوش به زنگ فرصت های رشد و تغییر باشید.
36. بپذیرید که شما برای همه جذاب نخواهید بود.
هر چه شما رشد کنید و جذاب تر شوید افراد کم تری جذب شما میشوند. اما این تعداد کمتر، گروه شگفت انگیزی خواهند بود.
بر اساس نتایج پژوهش ها، 7 نشانه ناکامی در ازدواج را می توان این چنین برمشرد:
1 - دعواهایتان بیشتر و بدتر شده
در حقیقت در چنین وضعیتی ترجیح می دهید به جای حرف زدن با هم، از یکدیگر ایراد بگیرید. این ایرادگیری ها هم معمولا با نیت خوب انجام نمی شود و برای ناراحت کردن و رنجاندن طرف مقابل است. شما از روش سرزنش یکدیگر برای تخلیه ناراحتی هایتان استفاده می کنید.
متاسفانه بیشتر جر و بحث ها درباره موضوعات مشابهی است، هر روز بیشتر از یکدیگر انتقاد می کنید و با هم جنگ و دعوا دارید و دیگر در این دعواها انصاف را رعایت نمی کنید. البته جر و بحث کردن به خودی خود اشکالی ندارد و حتی زوج های موفق هم جر و بحث می کنند، اما حقیقت این است که زوج های موفق یاد گرفته اند چگونه «منصفانه» دعوا کنند. جر و بحث های آنها به توهین کردن نمی انجامد و تهاجمی نیست.
2 – احترام تان کمتر و بی احترامی هایتان بیشتر شده
در ازدواج های ناموفق، بی احترامی به یکدیگر مشاهده می شود. دلخوری و رنجش جای صبر و عشق را می گیرد. هرکدام از طرفین به راه خودش می رود تا مجبور نباشد در کنار دیگری حضور داشته باشد. متاسفانه در این حالت هنگامی که همسرتان حضور ندارد، شادتر از زمانی هستید که در کنارتان است و تفریح با همسر به خاطره ای دور تبدیل می شود. هنگامی که احترام و درک دوجانبه از بین می رود، ازدواج در مسیر پایان یافتن است. در این مورد شک نکنید.
3 – ارتباط تان کمتر و ضعیف تر شده
برقراری ارتباط میان زن و شوهر برای سلامت یک رابطه موفق اهمیت بسیاری دارد. در ازدواج های ناکام، برقراری ارتباط با یکدیگر کمتر و کمتر می شود وضعیت بدتر هنگامی خواهد بود که درباره مشکلاتتان با یکدیگر صحبت نکنید. به صراحت باید گفت طرفین در یک ازدواج ناموفق توانایی و اشتیاق حل مشکلاتشان را از دست می دهند.
آنها دیگر برای یکدیگر اهمیتی قائل نیستند. هنگامی که ارتباط میان زن و شوهر به چنین وضعیتی برسد، دیگر نمی توان امید چندانی برای ادامه زندگی مشترک داشت. هنگامی که افراد از ارتباط برقرار کردن با یکدیگر اجتناب می کنند، دیگر نه مشکلی حل می شود و نه شکافی را می توان پر کرد.
4 – صمیمیت زناشویی تان کمتر شده
صمیمیت در رابطه زناشویی در ازدواج ناموفق پایین است. با ادامه اختلافات، صمیمیت جنسی کمتر و کمتر می شود و زن و شوهر مانند کسانی می شوند که فقط با هم در یک خانه زندگی می کنند (همخانه)، اما هیچ کدام از صمیمیت های عاطفی زندگی مشترک بین آنها وجود ندارد.
البته تحقیقات 3 دهه گذشته نشان داده است گاهی تاکید بیش از حدی روی رابطه زناشویی به عنوان نشانه ازدواج موفق می شود در حالی که عناصر دیگری هم در این موفقیت نقش دارند که به همان اندازه رابطه زناشویی اهمیت دارند یا حتی از آن مهم تر هستند. اشتباه نکنید؛ «صمیمیت» چیزی بیش از یک رابطه زناشویی خوب است. صمیمیت ممکن است دست در دست هم راه رفتن، نوازش و به طور کلی ابراز احساسات برای یکدیگر باشد.
5 – مشاجره های مالی تان بیشتر شده
وقتی شما و همسرتان مدام درمورد موضوعات مالی جر و بحث می کنید، روشن است که ازدواجتان دچار مشکل شده است. بسیاری از اختلافات زناشویی، ریشه در موضوعات مالی دارند و وقتی وضعیت بدتر می شود که کشف کنید همسرتان درباره پول یا سایر موضوعات مالی به شما دروغ گفته است. وقتی زن و شوهر درباره صورتحساب ها، حساب های بانکی، مخارج و بدهی ها به یکدیگر دروغ بگویند، نشانه آشکاری از موفق نبودن ازدواج بروز کرده است.
تردیدی نیست که همه زوج ها در دوران ناپایداری اقتصادی، به زحمت می افتند و بیکاری، افزایش قیمت ها، نگرانی درباره حقوق بازنشستگی و پس اندازها و بالا رفتن اجاره و قیمت خانه فشار زیادی به آنها وارد می کند. اما به یک حقیقت باید توجه کنید؛ زوج های موفق این دوران فشار اقتصادی را از سر می گذرانند و به شکوفایی ادامه می دهند.
زوج هایی که رابطه مستحکمی دارند، راه هایی برای گذراندن موفق این بی ثباتی های اقتصادی، پیدا می کنند. زوج های ناموفق، یاد نگرفته اند با مشکلات اقتصادی کنار بیایند، زیرا اصلا نحوه برقرار کردن ارتباط درست با یکدیگر را نیاموخته اند. اگر همه صحبت هایتان درباره مسایل مالی شده، ازدواج تان به خطر افتاده است.
6 – اعتمادتان کمتر شده
اعتماد، اساس هر ازدواج موفقی است. در واقع هیچ چیز در یک رابطه موفق، مهم تر از اعتماد کردن نیست. اگر نتوانید به همسرتان اعتماد کنید، چه کسی برای اعتماد کردن باقی می ماند؟ اگر شما یا همسرتان به بی وفایی طرف مقابل فکر می کنید و طلاق گرفتن ذهنتان را اشغال می کند، مشکل در ازدواج شروع شده است. اگر میزان اعتماد دوجانبه به صفر برسد، دیگر امیدی برای تداوم زندگی مشترک وجود ندارد.
7 – مداخله های خانوادگی تان بیشتر شده
برای بستگان و نزدیکانتان (از فرزندان و پدر و مادرها و خواهر و برادرها گرفته تا اقوام دورتر) پادرمیانی کردن و واسطه شدن در مشاجره های شما مشکل و مشکل تر می شود. اعضای دو خانواده شروع به طرفداری می کنند و بردن و باختن در این جنگ به قانون روزمره تبدیل و مصاحله و آشتی به فراموشی سپرده می شود.
در این حالت هر یک از شما، سعی می کند دیگری را از اعضای خانواده و دوستانش جدا و منزوی کند و «تفرقه بینداز و حکومت کن» به شعار روزانه تان تبدیل خواهد شد. متاسفانه باید گفت چنین ازدواج های مشکل داری، باعث اختلاف و از بین رفتن تفاهم سایر اعضای خانواده هم می شوند. دشمنی خانوادگی نشانه یک ازدواج سالم نیست. شناختن نشانه های ابتدایی در معرض خطر بودن ازدواج و توجه دقیق به بروز این نشانه بسیار مهم است.
هنگامی که این نشانه ها بروز می کنند، باید اقدام های اساسی انجام دهید تا رابطه تان با همسرتان نجات یابد. ازدواج سالم و شاد از دستاوردهای بزرگ زندگی است. هرگز برای نجات ازدواج دیر نیست.

ماموران پس از واردشدن به خانه این مرد را که وضعیت ظاهری مناسبی نداشت و
تکه هایی از گوشت بدن همسرش نیز در کنار او افتاده بود، پیدا کردند.
این مرد پس از دستگیری تحت بررسی های روان پزشکی قرار گرفت. همچنین وکیل این مرد معتقد است که او از آلزایمر رنج می برد.

اپهای پیامرسان نظیر تلگرام و واتساپ بخشی جداناشدنی از شیوهی زندگی بشر امروزی شدهاند و کمکم دارند جای خدمات پیام کوتاه را میگیرد. شرکتهای بزرگ فناوری هم هرچند دیر، ولی هر کدام با معرفی حداقل یک اپلیکیشن به این خواست همگانی جواب دادهاند.همهی نوشتهها اما تا حالا به این فکر کردهاید که هزینههای این خدمات عمدتا رایگان از کجا تامین میشود و شرکتهای پشت این اپها چگونه دخلوخرج میکنند؟ در ادامه به این موضوع میپردازیم. با مگ باز همراه باشید.
چندی پیش وبگاه Business Insider در گزارشی اعلام کرد که طبق برآورد کارشناسان، اپهای پیامرسان (Messaging Apps) از شبکههای اجتماعی پیشی گرفتهاند. کاربران پیامرسانها دیگر فقط برای گپوگفت با دوستان از این اپها استفاده نمیکنند؛ ارتباط با شرکتها، برندها، فروشندگان، آگاهی از حراجها و تخفیفها و دریافت انواع محتوا، همگی از این طریق صورت میگیرد. چیزی که روزی یک سرویس سادهی تبادل پیام، عکس، ویدیو و گیف بود به یک بستر غنی و گران با توسعهدهندگان، اپها و APIهای مختص خود تبدیل شده است.
نمودار رشد پیامرسانها در برابر شبکههای اجتماعی (منبع: Business Insider)
همچنین در این گزارش با اشاره به صدها میلیون کاربر ماهانهی اپهای پیامرسان موبایل و بازار عظیم آنها پیشبینی شده که این اپها در حال گذار به فاز پساپیامرسانی هستند. اپهای پیامرسان در مرحلهی اول روی رشد کمی خود تمرکز کردند و تا آنجا که توانستند بر دامنهی کاری و شمار کاربران را افزودند. این شرکتها در مرحلهی بعد بر ایجاد خدمات درآمدزایی از پایگاه عظیم کاربران خود متمرکز میشوند. در این مرحله اپهای پیامرسان شرقی مانند «ویچت» (WeChat)، «کاکائوتاک» (KakaoTalk) و «لاین» (Line) گوی سبقت را از رقبای غربی و پرسروصدای خود ربودهاند و توانستهاند به راهبردهای موفق برای کسب درآمد از خدماتشان دست یابند.
البته علیرغم این تغییرات شرکتهای رسانهای و بازاریابها کماکان شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر را بر پیامرسانها ترجیح میدهند و هزینهی بیشتری میکنند. هرچند با حرکت پیامرسانها به سمت ایجاد خدمات و راهکارهای ارتباط برندها، شرکتها و تبلیغاتدهندهها با کاربران این موضوع هم به همین منوال نخواهد ماند.
با توجه به مطالب بخش قبل و نظر به افزایش روز افزون کاربران پیامرسانها احتمالا فکر میکنید که درآمد سرشاری نصیب صاحبان آنها میشود؛ اما آیا واقعا این طور است؟
هیچ به این فکر کردهاید که چرا اپهای پیامرسانی مثل لاین، ویچت، کیک، فیسبوک مسنجر ورود به انواع خدمات از ارسال پول گرفته تا درخواست تاکسی را در دستور کار خود قرار دادهاند؟ موضوع پیچیده نیست، پول در آوردن از یک سرویس پیامرسان رایگان خیلی سخت است! در این شرایط بسیاری از این شرکتها چاره را در «تنوع» یافتهاند؛ تنوع خدمات و به تبعش تنوع منابع درآمدی. آنها به این نتیجه رسیدهاند که تنها با یک راهبرد نمیتوان عایدی کافی داشت برای همین به جای یک منبع درآمدی بزرگ به چند منبع درآمدی کوچک روی آوردهاند.
بنا بر پژوهش یک موسسهی انگلیسی، تجارت جهانی ارسال پیام با احتساب بخش سنتی پیامک (SMS) اپراتورهای مخابراتی و همه پیامرسانهای فوری مثل واتساپ طی سالهای پیش رو از ۱۱۳٬۵ میلیارد دلار در ۲۰۱۴ به ۱۱۲٬۹ میلیارد دلار در ۲۰۱۹ تقلیل خواهد یافت. در این زمان، میزان استفاده از اپهای پیامرسان سه برابر شده و تا ۱۰۰ بیلیون پیام بالا میرود؛ اما درآمدها با این سرعت رشد نمیکنند. به عبارت سادهتر میزان بالای استفاده از پیامرسانها به معنای میزان بالای درآمد آنها نبوده و این مشکلی است که در سالهای آینده هم گریبانگیر پیامرسانها خواهد بود.
طنز قضیه این است که اپهای مدرن امروزی که کسبوکار پیامکی شرکتهای مخابراتی را خراب کردند و با ارائهی بستر پویا و رایگان خود موفق شدند تعداد جهانی پیامکهای ارسالی را تحتالشعاع قرار دهند حالا خود دچار مشکل مشابه و کسب درآمد از کاربرانشان شدهاند؛ بدتر اینکه حالا و با عادت کردن مردم به خدمات رایگان پیامرسانها، طلب هزینه بابت ارسال پیام دیگر جزو گزینهها نیست؛ پس باید از طرق دیگر هزینهی این خدمات رایگان را تامین کرد.
در حقیقت فعلا و تا آیندهی قابل پیشبینی، پیامکهای بیادعا تنها محصول ارسال پیام موبایل پولساز خواهند بود.
در گزارش همین موسسهی پژوهشی آمده که در سال ۲۰۱۹ درآمدزایی از ارسال متن در اپهایی مثل واتساپ و لاین فقط ۱ درصد از کل بازگشتی پیامکها و ترافیک پیامها را تشکیل خواهد داد؛ بخش اعظم ۱۱۳ میلیارد دلاری درآمد پیامهای موبایلی هنوز هم در دست ارسال پیامکهای سنتی از طریق شبکههای مخابراتی خواهد بود.
درآمد حاصل از سه سرویس MMS ،SMS و اپهای پیامرسان در سال ۲۰۱۹ (منبع: Forbes)
در آسیا اپهای پیامرسانی مثل ویچت (محصول شرکت معظم تنسنت چین؛ محبوب در کشور چین)، لاین (یک استارتآپ ژاپنی که کرهایها خریدهاندش؛ محبوب در ژاپن، تایوان و تایلند) و کاکائوتاک (یک شرکت کرهای؛ محبوب در کره) به سمت خدمات اضافه حرکت کردهاند. در تصویر زیر حوزههایی که هر یک از آنها ورود کردهاند را نشان میدهد:
منبع: Forbes
با تمام این تفاسیر پول حاصله از تبلیغات به نسبت مدلهای سنتیای مثل فیسبوک و گوگل قابلتوجه نیست؛ چراکه بر اساس تحقیقات صورتگرفته، پذیرش تبلیغات از سوی مصرفکنندگان محدود است و عموما باعث نارضایتی آنها میشود (اتفاقی که در ایران در مورد وایبر افتاد).
۲۰ درصد از درآمد لاین از فروش استیکر به دست میآید.
اپهای پیامرسان آسیایی از فروش تبلیغات درآمد دارند ولی لازمهی رسیدن به آمار مناسب کلیکخوری، تبلیغات باکیفیتتر و فکر شدهتر است. پیامرسانها برای سودآوری نیاز به ترفندها و راهبردهای متنوع دارند. ۲۰ درصد از درآمد لاین از فروش استیکر به دست میآید؛ در مقابل، بازیها (به صورت فریمیوم) ۶۰ درصد از عایدی این شرکت را تامین میکنند. با این وجود مثلا در ۲۰۱۴ درآمد شرکت از برآوردها هم کمتر شد، تا جایی که سود خالص آن در این سال ۷۶ درصد کاهش داشت. ویچت شرکت Tencent هم با مشکل مشابه دستبهگریبان است؛ اگر تحقیقات اخیر را مبنای تحلیلمان قرار دهیم این وضعیت مادامی که شرکتها و موسسات به استفاده گسترده از خدمات اختصاصی شرکتی روی نیاورند ادامه مییابد. فیسبوک مسنجر و کیک در این زمینه پیشتازند؛ چیزی که به آن «A2P یا Application to Person» میگویند.
با روی آوردن بانکها، موسسهها و شرکتها به امنیت و اطمینانی که از این طریق فراهم میشود احتمالا رویه تغییر میکند. مثلا حدود ۱۰ میلیون از کاربران عمدتا جوان پیامرسان کیک از چتباتهای شرکتهای مورد نظر خود استفاده میکنند. فیسبوک مسنجر هم از کسبوکارها دعوت به ساخت حساب رسمی کرده تا با مشتریان خود ارتباط کاملتری داشته باشند. چند وبگاه فروش در این مسیر پیشگام شدند و نتایج خوبی هم گرفتند.
موسسان واتساپ تا چندی پیش و قبل از خریدش بهوسیلهی فیسبوک تلاش داشتند تا حد ممکن اپ خود را ساده و تقریبا منحصر به قابلیت پیامرسانی نگه داشته و برخلاف دیگر رقیبان، مثل لاین، کاکائوتاک، ویچت و وایبر، از هرگونه تبلیغات دوری کنند؛ در عوض از ابتدای سال دوم از کاربر مبلغی اندک دریافت میکردند. اما با این شیوه نمیتوان به درآمدهای کلان رسید و علیرغم کاربران میلیاردی واتساپ عایدی آن از پرداختیهای سالانه مشترکان از چند میلیون دلار تجاوز نمیکرد. با مالکیت فیسبوک بر این پیامرسان، موسسان آن اعلام کردند که مسائل مالی اولویتشان نیست و با توجه به مالک جدید و ثروتمند شرکت، از خیر همان پرداخت سالانه هم میگذرند تا بر رشد کمی خود بیفزایند؛ البته همزمان سیاستهای فیسبوک مسنجر در واتساپ هم اعمال شد تا بنگاهها به استفاده از امکان «پیامهای تجاری» ترغیب شوند.
موسس سرویس پیامرسان تلگرام در مصاحبههای خود بهصراحت اعلام کرده اعتقادی به درآمدزایی اپهای پیامرسان ندارد.
البته وضعیت تلگرام، پیامرسان محبوب ایرانیان کمی متفاوت است. «پاول دورف» (Pavel Durov) موسس شرکت در مصاحبههای خود بهصراحت اعلام کرده اعتقادی به درآمدزایی اپهای پیامرسان ندارد؛ به نظر او بهمحض ورود این اپها به حوزهی پولسازی باید فاتحهی امنیت و حریم خصوصی کاربران را خواند. دورف معتقد است هزینهی سر پا نگه داشتن پیامرسانها را باید به شیوههایی مثل ویکیپدیا تامین کرد یا نهایتا حامی مالی با شرایط سفتوسخت داشت. خبرهای جستهوگریختهای از مذاکرههای دورف با افرادی از گوگل و مایکروسافت (پای تقریبا ثابت همه خرید و فروشها در حوزهی فناوری) منتشر شده و لااقل تاکنون موافقت دورف جلب نشده است. باید دید او تا کی در برابر وسوسهی مالی مقاومت خواهد کرد.

اگر بخواهیم فهرستوار شیوههای درآمدزایی اپهای پیامرسان را بر شمردیم میتوانیم آنها را در ۱۱ مورد جای دهیم:
۱- دریافت هزینه اشتراک؛ در این شیوه برای آغاز استفاده یا ادامهی آن از مشترکان هزینه دریافت میشود. (همان کاری که واتساپ تا چند سال پیش انجام میداد)
۲- تبلیغات؛ در این روش با نمایش انواع تبلیغات بهصورت بنر و غیره از تبلیغاتدهنده پول دریافت میشود.
۳- استیکرها؛ در این شیوه تصاویر ثابت و متحرک برای جذاب کردن نوشتار به مشترکان فروخته میشود. (مثل وایبر که در برخی کشورها استیکرها را پولی در اختیار کاربران قرار میداد)
۳-۱ استیکرهای رایگان: این دسته استیکرها بهوسیلهی خود شرکت یا اشخاص ثالث تهیه و بهرایگان در اختیار مشترکان قرار میگیرد.
۳-۲ استیکرهای ممتاز: این دسته از استیکرها برای فروش به مشترکان هستند.
۴- استیکرهای با حامی مالی: برندها میتوانند با پرداخت هزینه، استیکرهای مد نظر خود را در اختیار مشترکان قرار دهند. (مثل اپلیکیشن Messenger)
۵- حسابهای رسمی؛ در این شیوه به دارندگان حسابهای رسمی (مثل بانکها) امکان دسترسی مستقیم به کاربران داده میشود. در واقع این یکی از بهترین روشهای تعامل فعال کسبوکارها با مشتریانشان است. (مثل آنچه در اپلیکیشن لاین میبینیم)
۶- فروش کالا و لوازم مرتبط؛ در این شیوه مثلا عروسکها، لباسها و بازیهای فیزیکی شخصیتهای مطرح یک اپ یا موارد مشابه به فروش میرسد.
۷- فیلترها، والپیپرها، تمها و انواع محتوا؛ در این شیوه با فروش اقلام نامبرده درآمد کسب میشود.
۸- بازیها رایانهای و فروش درونبرنامهای بازیها و برنامهها؛ اپهای پیامرسان با توسعهی بازیهای مختلف و برنامههای کاربردی و فروش مستقیم یا غیرمستقیم (درونبرنامهای) درآمدزایی میکنند.
۹- عملیات پرداخت؛ در این شیوه با ایجاد ارتباط با درگاههای بانکی امکان انجام دادن عملیات پرداخت از داخل اپهای پیامرسان فراهم میشود. (مشابه آنچه در اپلیکیشن WeChat میبینیم)
۱۰- موسیقی؛ استریم موسیقی از داخل اپهای پیامرسان؛ در این شیوه با شبیهسازی روش شرکتهایی مثل اسپاتیفای از استریم موسیقی یا فروش آن کسب درآمد میشود. (مانند سرویس موسیقی در اپلیکیشن لاین)
۱۱- درخواست تاکسی؛ در این شیوه اپ پیامرسان با عقد قرارداد با شرکتهای «سفارش تاکسی» مثل اوبر آمریکایی یا اسنپ ایرانی، فرآیند سفارش تاکسی از طریق پیامرسانها انجام میگیرد.
در این میان «آیمسیج» (iMassage) اپل و «الو» (Allo) گوگل بیهزینه و بیتبلیغات مستقیم در اختیار کاربران قرار میگیرند. این شرکتها هزینهی ساخت پیامرسانها را به شیوههای دیگر (اپل بیشتر با فروش سختافزار آیفون و گوگل با نگهداشتن کاربر در بستر این شرکت و استفاده غیرمستقیم از اطلاعات او برای ارائهی تبلیغات هدفمند) تامین میکنند.
شما آیندهی پیامرسانها را چگونه میبینید؟ ترجیح شما یک پیامرسان ساده و سرراست مثل واتساپ و تلگرام است یا فکر میکنید تنوع امکاناتی که امثال لاین و وایبر در اختیارتان میگذارند کاربردی است؟
چقدر به حفظ حریم خصوصی خود بهوسیلهی اپهای پیامرسان اطمینان دارید؟ از دریافت تبلیغات ولو هدفمند و باکیفیت در ازای استفاده رایگان از خدمات پیامرسانها استقبال میکنید یا ترجیح میدهید هزینهی اشتراک بپردازید کنترل همهچیز را در دست داشته باشید؟
نه سرطان، نه سکته
1- چای سبز خواص ضد سرطانی دارد. در پژوهش های متفاوت نشان داده شده است که کاتچین، ماده
ای که در چای سبز یافت می شود و EGCG نام دارد، با توقف یا تاخیر در رشد
سلول های سرطان مرتبط است. این ماده می تواند در کاهش دادن سرطان هایی
همچون مثانه، روده بزرگ، مری، لوزالمعده، مقعد و شکم مفید باشد. مطالعات
فنلاندی ها هم اخیرا نشان داده، نوشیدن چای سبز در حد متعادل، خطر ابتلا به سرطان سینه را کاهش می دهد.
2- مصرف چای سبز، سبب پایین آمدن خطر بیماری انسداد شریان ها می شود. در مطالعه ای که ژاپنی ها انجام داده اند، محققان دریافته اند هرچه بیشتر چای سبز بنوشید، شانس مبتلا شدن به بیماری گرفتگی رگ ها در شما کمتر می شود.
3- چای سبز قادر است خطر لخته شدن خون و سکته ها را کاهش دهد. «دکتر جانی بوون» در کتاب 150 خوراکی سالم این سیاره می گوید: «چای سبز می تواند میزان ماده ای به نام فیبرینوژن را که می تواند باعث لخته شدن خون و بروز سکته شود، در بدن پایین آورد.»
بی خیال اضطراب
4- چای سیاه می تواند به کاهش استرس ها
در زندگی روزمره کمک کند. مطالعه ای در سال 2010 در دانشگاه UCL نشان داد
کسانی که یک فنجان چای سبز می نوشند، در مقایسه با کسانی که سایر نوشیدنی
های آرامش بخش را می نوشند، زودتر می توانند بر استرس خود غلبه کنند. چای
سیاه در مقایسه با چای سبز محافظت بیشتری بر ضد ترکیبات استرس دارد.
5- انواع چای ها و دم نوش های بدون کافئین و چای های گیاهی می توانند بیماری های متابولیکی یا بیماری های مربوط به سوخت و ساز بدن را کاهش داده و درمان کنند.
به طور کلی این که نوشیدن انواع مختلف چای، بخشی از یک زندگی سالم است، به اثبات رسیده است؛ نمونه پژوهش هایی که در بالا به آن ها اشاره شد، تنها قطره ای از دریای تحقیقات و مطالعات انجام شده در این زمینه است که می تواند شما را به نوشیدن چای علاقه مند و در شما حس بهتری ایجاد کند.
جوانی در فنجان، منتظر شماست
6- دم نوش ها و چای هانیبوش (نوعی گیاه دارویی که طعم و بوی عسل دارد) و نوعی از چای سبز می توانند سرطان پوست را
از بین ببرند. در یک پژوهش در آزمایشگاه، مصرف دم نوش ها و هانیبوش، مانع
ایجاد سرطان پوست در موش ها شده است و ما امیدواریم در آینده این مواد روی
انسان ها نیز همین تاثیرات را داشته باشند.
7- انواع چای خاصیت ضد پیری دارند. دانشمندان با مطالعه روی بلدرچین دریافته اند فرآورده های موجود در بوته چای به توانایی تخمگذاری آن ها در طولانی مدت کمک می کند. از آنجایی که پرندگان حیوانات پیشنهاد شده برای تحقیقات ضد پیری بودند، انتظار می رود دم نوش ها به همین میزان برای انسان ها نیز مفید باشند.
8- مطالعات نشــان داده اند چای های گیاهی (هم چای سیاه و هم سبز) غلظت بالایی از مواد موثر در باروری مردان را دارند. در مطالعه ای که مکمل های ترکیبات استرس ساخته شده از چای سبز آزمایش شدند، نشان داده شد چای سیاه، چای سبز، چینی و به طورکلی عصاره انواع دم نوش ها سلامت سلول جنسی مرد را بیشتر حفظ می کنند.
فارس: بازیگر سینما و تلویزیون با بیان اینکه به خاطر حرف های امروزم خیلی ها با من مشکل پیدا خواهند کرد گفت: حق سینمای ما حضور یک عده افراد فرصت طلب، فاسد و مریض های روحی و روانی و جنسی نیست.
پس از انتشار اخباری مبنی بر گلایه پرستو صالحی از فساد موجود در سینمای ایران که از صفحه شخصی او در فیس بوک گرفته شده بود، این بازیگر در گفت و گو با خبرگزاری فارس ضمن تائید محتوای مطالب نوشته شده، در گفت و گوی تفصیلی شرایط موجود سینمای ایران را تشریح کرد که در ادامه می خوانید:

*حق این سینمای پاک و دوست داشتنی حضور یک عده افراد فرصت طلب، فاسد و مریض های روحی و روانی و جنسی نیست
شما مطلبی را در صفحه مجازی فیس بوکتان گذاشته اید مبنی بر فساد اهالی سینما، می شود در این باره بیشتر توضیح بدهید؟
چیزی که نوشته ام حقیقت محض است ولی شامل همه هنرمندان ما نمی شود. دقیقا ما درباره تعداد خاصی صحبت می کنیم که متاسفانه نمی توانم نام آنها را ببرم. من همچنان سر حرف هایی که زده ام، هستم و اگر لازم باشد درباره آن بحث می کنم. حضور آدمهای فاسد در سینما متاسفانه مشکل بزرگی است. سینما فی النفسه فاسد نیست و باید مانع حضور افراد فاسد در سینما بشویم. برخی با مطلبی که منتشر شد گمان کردند که من همه افراد و صنوف سینمایی را مورد خطاب قرار داده ام در حالی که این طور نیست چون هستند افراد بسیاری که اصلا در جریان این کثافت کاری هایی که اتفاق می افتد، نیستند.
سینما فی النفسه و ذاتا پاک و نجیب است. خصوصا سینمای ایران و آدمهایی که در آن کار می کنند. حق این سینمای پاک و دوست داشتنی که خیلی ها برای به وجودنش زحمت کشیده اند، نیست که یک عده افراد فرصت طلب، فاسد و آدمهایی که به نظر من مریضی روحی و روانی و جنسی دارند، وارد این حیطه شوند.
*زمان پیش تولید یک کار، کارناوالی از دختران و پسران زیبا رو شروع می شود
جلوی ورود افراد معلوم الحال به این حرفه را باید گرفت. این موضوع نه به جنسیت ربط دارد و نه به هیچ صنف و قشر دیگری. چیزی که وجود دارد این است که همه همیشه فقط بازیگران را می بینند و آن کارناوالی که در یکسری از دفاتر سینمایی قبل از پیش تولید به راه می افتد را نمی بینند. ما راجع به کار استاد بیضایی یا استاد کیمیایی حرف نمی زنیم؛ راجع به افرادی سخن می گوییم که به اشتباه وارد این عرصه شده اند.

آدمهایی که نه متخصص هستند و نه مشخص است که از کجا آمده اند. فقط زمان پیش تولید یک کار، کارناوالی از دختران و پسران زیبا رو شروع می شود و می آیند و می روند. یکی پول برای سرمایه گذاری می آورد، دیگری صورت زیبایی دارد و برخی هم مسائل دیگری را وارد کار می کنند. روابطی که هست و مسائلی که وجود دارد و البته این ماجرا زن و مرد هم ندارد.
* بخاطر این مسایل یکبار با حراست صدا و سیما صحبت کردم
هرزگی هم فقط هرزگی جسم نیست. خیلی ها روحشان را در قبال یک تصویر می فروشند. پا روی اعتقادات خود و خانواده هایشان می گذارند. نه فقط هنرپیشه ها که نگاهی هم به عوامل پشت دوربین بیاندازیم.
من یک بار هم در این باره با حراست صدا و سیما صحبت کردم. آنقدر زومی که روی بازیگران است، منتظریم یک عکس از آنها بیرون بیاید، یک مهمانی برود، یک جشن یا عروسی برود، عروسی اش در کدام تالار بوده یا در کدام بیمارستان زایمان کرده است. کمی هم به عوامل پشت دوربین نگاه کنیم. این اتفاقات در پشت دوربین هم هست. در همه اصناف وجود دارد ولی ما فقط بازیگران را می بینیم.
درد دلی که من نوشتم راجع به کسانی بود که معلوم نیست از کجا آمده اند و یک عده ای که اصلا شغلشان چیز دیگری بوده ولی به واسطه پول به این عرصه آمده اند و تهیه کننده شده اند. خود من شخصا سه تله فیلم کار کردم که متعلق به سه «بچه پولدار» بود که حتی نتوانستند کارشان را به اتمام برسانند برای اینکه فقط به واسطه پول مجوز ساخت گرفته اند. روی سخن من هم فقط با این طیف از افراد است وگرنه سینمای ما پاک و نجیب است و برای به دست آوردن این سینما خیلی ها خود را فدا کرده اند. این عده باعث می شوند که برخی دیگر از هنرمندان به خودشان اجازه بدهند که تمام بازیگران را زیر سوال ببرند.
شما اگر به زندگی خصوصی هنرمندان ماندگار ما بروید، می بینید که هیچکدام از این افراد دچار چنین معضلات اخلاقی نبوده اند و نیستند. ما زنان بزرگواری در سینما داریم که قدر و منزلت این هنر را می دانند و با پاکدامنی در این عرصه فعالیت می کنند. برخی آمده اند تا فقط ویترین باشند و از این عرصه بهره ببرند این افراد باعث شده اند تا ذهن مردم نسبت به این هنر مخدوش شود و نتیجه اش می شود این که مردم ما کمتر به سینما بروند، کم بشنوند و به دنبال فارسی وان و زمزمه بروند.
*به خاطر حرف های امروزم خیلی ها با من مشکل پیدا خواهند کرد

با توجه به سخنان و این معضلی که زنان سینما بیشتر از آن لطمه می بینند؛ چرا خانم ها اعتراضی نمی کنند؟
من اصلا اهل تکذیب نیستم و صداقت چیزی از انسان کم نمی کند. حتی در طرفداری از تیم فوتبال هم من تنها بازیگر زنی بودم که حدود 15 سال پیش آمدم و گفتم من استقلالی هستم. آن موقع خیلی ها به خاطر این حرکت بر من خرده گرفتند و گفتند یکسری از طرفداران خود را از دست می دهی ولی اینطور نیست و مردم صداقت را دوست دارند و به دلشان می نشیند. ولی معمولا ما چیزی نمی گوییم برای اینکه چیزی از دست ندهیم. در این باره هم همینطور است، می ترسیم کارمان را از دست بدهیم. به خاطر حرف های امروز من هم مطمئن باشید که خیلی ها با من مشکل پیدا خواهند کرد.
فکر می کنم آقای بیضایی در فیلم وقتی همه خوابیم این معضل سینمای ایران را به بهترین شکل خود عنوان کرده است. در بخشی از فیلم که آقای مظفری آن را ایفا می کنند و خانم شقایق فراهانی که به بهترین شکل نشان دادند و ما آن را ندیدیم. در این بخش آقای مظفری خانم فراهانی را به عنوان بازیگر به دفتر تهیه کننده معرفی کرد ولی یک بار گفت دخترخاله ام است، یک بار گفت دختر دایی ام است و آقای بیضایی به بهترین شکل عنوان کرد که افراد بر حسب رابطه وارد این عرصه می شوند. آقای بیضایی در آخرین فیلم خود درد سینمای ایران را گفتند. زد و بندها را گفتند و اینکه بازیگر عوض می شود و تهیه کننده بنا به دلایل شخصی خود بازیگرها را انتخاب و یا عوض می کند.
حرف حق وقتی زده می شود از زبان هرکس بیرون می آید تلخ است. البته متاسفانه برخی نظیر آقای سلحشور هم به زنان سینمای ایران توهین کردند.
منظور آقای سلحشور هم مانند شما همه زنان بازیگر ایران نبوده و فقط قشر خاصی از آنها را مد نظر داشته است؟
آقای سلحشور در ابتدا سخنان خود را درباره آنجلینا جولی آغاز می کنند. ما نمی توانیم سینمای هالیوود را با سینمای خودمان مقایسه کنیم. در سینمای هالیوود برهنگی وجود دارد ولی ما هیچ ربطی به آنها نداریم. آنها دین و عرف خود را دارند و ما هم دین و عرف خود را داریم. وی درباره هنرپیشه های زن ایران هم می گوید که آنها عکس های نیمه برهنه خود را در اینترنت و فیس بوک قرار می دهند، چه کسی این کار را کرده است؟ اصلا کدام بازیگر جرات می کند که این کار را بکند؟ امثال ایشان هستند که ما به این مرحله برسیم.
حریم سینما پاک و مقدس است و ورود افراد بی ریشه که معلوم نیست از کجا آمده اند، کار را به جایی رسانده که امثال آقای سلحشور همه زنان سینمای ایران را مثل هم بدانند. حتی من از مردان سینمای ایران هم گله مند هستم که بعد از چنین اتفاقی یک بیانیه در حمایت از زنان پاک سینمای ایران ارائه نکردند. وقتی ما سکوت می کنیم انگار در حال تائید یک ماجرا هستیم.
اما متاسفانه این افراد ناسالم وجود دارند.
بله. دقیقا وجود دارد. وقتی به یک دفتر سینمایی می روید و دو ساعت از نقش برای تو صحبت می کنند و وسوسه ات می کنند که وای این نقش انگ توست، همه این حرفها زده می شود و بعد داستان آغاز می شود که حالا تلفنی صحبت کنیم و بیشتر با هم حرف بزنیم و ... البته این مربوط به همه آدمهای سینما نمی شود. این ماجرا درباره کسانی صدق می کند که به هدف دیگری به سینما آمده اند. مثلا هیچ وقت آقای کیومرث پوراحمد با آن پیشینه، دانش و معرفت و شخصیتی که دارد، این حریم را آلوده نمی کند. این فسادها متعلق به افراد نوپایی است که معلوم نیست از کجا وارد این حریم مقدس شده اند.
*عده ای با ضرب و زور پول وارد این عرصه شده اند

با توجه به این تعریف، چرا سینماگران اصیل این قشر را در خود راه می دهند و آنها اجازه فعالیت می یابند؟
متاسفانه عده ای با ضرب و زور پول وارد این ماجرا می شوند و عده ای هم با رابطه به این عرصه می آیند. من می گویم کاش حراست تلویزیون یا وزارت ارشاد به جای اینکه آن قدر بازیگران را کنترل کند، ورود کسانی را که به این عرصه وارد می شوند هم کنترل کند. در تلویزیون فرم های 12 صفحه ای بود که از دوران کودکی تا بزرگسالی پر میکنند و بعد وارد می شوند که اتفاقا کار بسیار درستی است.
چون این آدم قرار است چهره شده و الگوی جامعه بشود و باید صلاحیتش تائید بشود که بعدا فرد مشکل دار یا سوء استفاده کننده ای نباشد. چرا این فرم ها فقط برای بازیگرهاست و برای سایر عوامل سینما نیست؟ یا اگر هم هست پس چرا اجرایی نمی شود؟ چرا من بازیگر نمی توانم جرات کنم و مثلا به عروسی دخترخاله ام بروم. آن هم از ترس عکس هایی که ممکن است در اینترنت منتشر شود. همه ما زندگی خصوصی داریم ولی این مشکلات فقط گریبان گیر بازیگران است و کسی با عوامل پشت دوربین کاری ندارد. این فرم باید برای همه عوامل سینما باشد.
البته در همه اقشار نباید فساد وجود داشته باشد...
وقتی پشت صحنه درست باشد، جلوی دوربین هم درست می شود. من با افراد بزرگواری نظیر حسن هدایت، احمد امینی، رضا جودی و یا مجید اوجی بازی کرده ام که در سلامت کامل روحی و روانی به سر می برند و وقتی سر کارشان حاضر میشوی میدانی که عوامل پشت دوربینشان هم افراد سالمی انتخاب شده اند و فقط به هنر فکر می کنند. اینجا مانند هالیوود نیست که ما بازیگران برویم سناریو به دست کارگردان بدهیم و بگوییم این را با حضور من بساز.
اینجا هنرمندان فقط انتخاب می شوند. وقتی راس مجموعه سلامت باشد، افراد سالم و بی حاشیه را هم انتخاب می کند. کسانی که در رأس کار قرار دارند، باید ابتدا کنترل شوند که مشخص بشود افراد را چگونه و با توجه به چه سابقه هنری انتخاب می کنند. مثلا کار هست که ما می رویم و می بینیم که طراح صحنه پسر خاله دوست کارگردان است و یا منشی صحنه دوست دختر پسر فلانی است، همه رابطه ها همین شکلی است.
*صدتا بازیگر حرف های مرا تایید می کنند ولی کسی جرات حرف زدن ندارد
آدم حرفه ای اصلا دوست و فامیل خود را در کار جمع نمی کند. نهایتا هم اگر این اتفاق بیافتد، آنها هم افراد حرفه ای هستند. مانند خانواده داوودنژاد که خانوادگی افراد حرفه ای هستند و ایشان اعتقاد دارند که من باید افراد را بشناسم که از آنها بازی بگیرم.
فقط زوم می کنیم آقای گلزار کجا رفت؟ مهمانی اش چه شد و با موبایل تعقیبش کنیم. اما این طرف دوربین هیچ کس به هیچ کس نیست. تو را دعوت می کنند و وقتی از سایر بازیگران می پرسی می گویند فلانی و فلانی هم هستند. خوشحال می شوی که خوب است این افراد هم حضور دارند اما وقتی سر پروژه می روی، میبینی که هیچ خبری نیست و این افراد حضور ندارند.
حق اعتراض هم ندارم. همه جوره دست آدم بسته است. مطلب من را صد بازیگر دیگر در همان فیس بوک تائید کرده اند و حرف من را قبول دارند اما هیچکدام جرات تکرار ندارند، برای اینکه عده ای جنبه شنیدن حقیقت را ندارند و آن عده دقیقا افرادی هستند که به این معضلات اخلاقی دچار هستند و بهشان برمی خورد.
همه در حال دیدن هستند و سکوت می کنند و نتیجه اش می شود این. ما باید سر چشمه را درست کنیم. در یک کار تهیه کننده، دیگری کارگردان، دیگری برنامه ریز، دیگری بازیگر مشکل دارد. ولی این همه نیست.

* می توانم بگویم حدود 40 درصد از افراد سینمایی غیر بازیگر گرفتار فساد هستند
فکر می کنید چند درصد از افراد پشت دوربین را افراد فاسدی تشکیل می دهند؟
فکر می کنم 40 درصد را گرفته اند.
تاثیری که این افراد بر جریان سینمای ایران می گذارند، چیست؟
تاثیرش این است که آثار غیر حرفه ای ساخته می شوند. وقتی همه عوامل غیرحرفه ای هستند، آن وقت زمان کار انگار تازه کلاس آموزش است. ما باید سر کار انرژی مضاعفی بگذاریم و علاوه بر بازی حواسمان به جای دیگر هم باشد. باید هم دستیار برنامه ریزباشی و هم حواست به شماره سکانس و لباس و ... باشد و تمام وظایف سایر عوامل را انجام بدهی. وقتی هم کار پخش می شود، کار قابل قبول نیست. در این مقطع هم دوباره تمام ضعف ها به گردن بازیگران می افتد که خوب بازی نکرده اند. نگاه نمی کنند به تیتراژ که چه کسانی در این اثر وجود داشته اند. یعنی فقط بازیگر در ضعف اثر دخیل بوده است؟ شما سریال های تلویزیونی را ببینید، چرا سریال های ما علی رغم حضور این همه بازیگر خوب بیننده ندارد و مردم ما سریال های درجه سه آمریکای جنوبی را نگاه می کنند که حتی خودشان هم قبول ندارند؟ این ماجرا که دیگر ضعف بازیگر نیست. باز هم می گویم و می دانم که همه این حرف ها به ضررم تمام می شود، ولی آدم گاهی به سیم آخر می زند و این حرف ها هم سیم آخر من است.
با توجه به چنین فضایی شما چطور به کار و فعالیتتان ادامه می دهید؟
به امید کار کردن با آدم های خوب. یکی از افتخارات من کار کردن با افراد خوب است. ما افراد شریف و پاک در این عرصه کم نداریم، ولی مگر آنها در طول سال چند کار می سازند؟ مگر تهیه کنندگان و کارگردانان خوب ما که کار می کنند، چند کار می سازند؟ همه ما به امید حضور در آثار این افراد فعالیتمان را ادامه می دهیم. ما در کار افراد خوب دیده می شویم نه کار افرادی که سطح کارشان پایین است.
*حاضرم در کارهای ضعیف تر ولی سالم حضور پیدا کنیم
آن وقت مجبور هستید که خیلی کم و گزیده کار کنید.
بعضی وقتها هم مجبور می شویم در کارهای ضعیف حاضر بشویم که اصلا دوستشان نداریم فقط به صرف اینکه محو و تمام نشویم. مردم انگار انتظار دارند بازیگر را مدام و در سریال ها ببینند. همه ما منتظریم که یا کار خوب پیش بیاید و یا حتی در کارهای ضعیف تر ولی سالم حضور پیدا کنیم. ولی آن قدر ضعیف است که خود بازیگر حالش بد می شود. ما الان اگر دقت کنیم، افسردگی در میان بازیگران ایران می بینیم. افسردگی عجیبی بر فضای سینمای ایران حاکم است.
* دستیار کارگردانان زیادی را دیده ام که از نابازیگران برای نقش اول پول گرفته اند
آدم ها منتظر یک اتفاق نو و جرقه هستند که یک فیلمنامه خوب به دستشان برسد و یا حضور در کار فرد شاخصی به آنها پیشنهاد شود. من فکر می کنم که این انتظار خیلی ما را هم عصبی کرده و هم افسرده. این فضای افسرده برای این است که انتظار در حال طولانی شدن است و متاسفانه آدم های خوب چون به کارشان خیلی اهمیت می دهند کمتر کار می کنند.
بهبود این ماجرا نیز باید از طرف مدیران و مسئولان صورت بگیرد که بیشتر نظارت کنند. من آن قدر دستیار کارگردان دیده ام که از نابازیگران پول گرفته اند و نه تنها طرف را نقش اول نکرده اند، بلکه نقش هشتم شده و سر کار دعوا و کتک کاری شده است. این موارد باید جلویش گرفته شود و ربطی به ماهیت سینما ندارد.
.:: This Template By : web93.ir ::.