




پس از انتشار فیلم موهن به ساحت پیامبر اعظم(ص)، از دو هفته قبل تاکنون موج اعتراضات اسلامی در سراسر جهان اسلام به پا خواسته است.
حجتالاسلام محمودرضا قاسمی عضو هئیت علمی مؤسسه بهداشت معنوی و کارشناس عرفانهای نوظهور به نقد و بررسی فیلم توهینآمیز به ساحت رسول مکرم اسلام(ص) پرداخته است که در ادامه میآید.
توهین به پیامبر اسلام(ص) زمینه دین واحد جهانی نظام سلطه!
داستان فیلم
سکانسی از ابتدای فیلم موهن

سکانسی از حمله مسلمانان افراطی در فیلم موهن
اگر چه این فیلم با صحنههایی از حمله چند مسلمان با چهرههایی خشن به داروخانه یک پزشک قبطی مسیحی صورت گرفته و در حین حمله یک زن مسیحی صلیب به گردن مورد ضرب و شتم و در نهایت منجر به مرگ وی میشود و سپس با حمله ناجوانمردانه به همسر پزشک، مغازهاش ویران میشود، اما این جریان را میبایست وسیعتر از کنیه دولت خودخوانده قبطیان مسیحی در آمریکا به رهبری «عصمت زقلمه» و «موریس صادق» وکیل قبطی و «تری جونز» کشیش دیوانه قرآنسوز دانست.

سکانس کشته شدن همسر پزشک داروساز مسیحی
فیلم پس از این بخش، به حیات پیامبر اعظم(ص) در صدر اسلام منتقل میشود و با پخش صحنههای مبتذل علاوه بر توهین به پیامبر اکرم(ص)، دین اسلام را به عنوان «سرطان» و مسلمانان را افرادی خشن، عقب مانده و طرفدار خونریزی نشان میدهد.
یکی از شیطنتهای فیلم آن است که مسلمانان را افرادی شکنجهگر معرفی کرده است و در صحنهای از فیلم یک زن سالخورده که سن خود را 120 سال بیان میکند، به نحو عجیبی توسط پیروان اسلام شکنجه میشود؛ در حالیکه در تاریخ اسلام چنین چیزی مشاهده نمیشود، اما با این حال در عصر فرامدرن نظام سلطه در شکنجهگاههای رسمی گوانتانامو و ابوغریب روی بشریت را سیاه کرده است، این چنین به ساحت اسلام توهین میکند.

نمایش چهرهای خشن از مسلمانان در فیلم موهن
نقش پیامبر(ص) را بازیگری با رفتاری کمدی و توهینآمیز بازی میکند و در آن تلاش شده است تا نزول وحی بر پیامبر(ص) را دروغ معرفی کند.
در اقدامی هماهنگ و برای برداشتن فشار اعتراضات اسلامی و آزادیخواهان دنیا علیه آمریکا، دولت فرانسه از اقدام یک کاریکاتوریست در توهین به ساحت نبوی حمایت همهجانبه میکند.

فیلم موهن چهره نورانی پیامبر(ص) را بسیار خشن جلوه میدهد
بیشک این قبیل اقدامها در اراده پولادین مسلمانان در دفاع از آرمانهایشان نه تنها خللی ایجاد نمیکند، بلکه آنان را راسختر و مقاومتر میکند و به این نکته مهم رهنمون میشود که تنها راه رسیدن به عدالت جهانی و درک اهداف بلند انبیاء الهی، مقاومت در برابر نظام سراسر ظلم سلطه جهانی است.
بیشک همگان نسبت به سناریوی نظام سلطه که از سال 2001 با فرو ریختن برجهای دوقلو شروع شد و در ادامه در پی حوادثی در سال 2012 است، آگاهی یافتهاند، به گونهای که هالیوود 50 مستند پیرامون سال 2012 و چند فیلم بلند سینمایی با صرف هزینههای بسیار در این باره تولید کرده است، حتی در این باره باز قصاید «نوستر داموس» دستاویز نظام سلطه قرار گرفت و ادعا شد که در کتابخانه مرکزی رم، 10 تابلونقاشی پیرامون پیشبینی حوادث این دهه پس از 500 سال کشف شده است! سؤال اساسی این است که نظام سلطه در حیطه فرهنگ ملتها چه اهدافی را از دامن زن به این جریانها دنبال میکند.
قطعاً دینی همانند اسلام که سراسر آموزههای آن توسط نبی مکرم اسلام(ص) در مقابله با ظلم و ظالم میپردازد، نه تنها مطلوب نبوده، بلکه میبایست در این راستا با آن مقابله شود.

نمایی دیگر از فیلم موهن
حجم انبوه حمله به ساحت پیامبر اسلام(ص) در سالهای اخیر و سوزاندن قرآن کریم و چاپ مصحف شریف توسط صهیونیسم بینالملل که در آنها آیات جهاد حذف شدهاند و ... همه و همه جهت نیل به این هدف است که از ادیان توحیدی دینی ساخته شود که مطلوب نظام سلطه باشد و این بدان معناست که شخص مسلمان یا مسیحی یا یهودی باشد اما به اصول اساسی نظام سلطه همچون سکولاریسم و دنیایی کردن دین، اومانیسم و جدایی انسان از خدا، پراگماتیسم و اصل اصالت لذت، ... پایبند باشد.
این اصول که از آن تحت عنوان دین واحد جهانی یاد میکنیم، چتر فراگیری است که نظام سلطه برای استیلای فرهنگی ادیان توحیدی پیشبینی کرده است که شروع آن با تقدسزدایی از پایههای قدسی ادیان همچون نبی مکرم اسلام(ص) شروع میشود و این خطری است که عمق خطرات آن از این جا مشخص میشود که اگر آنان در ابتدای هزاره سوم در این استیلا غالب آیند، این هزاره را از آن خود کردهاند، اما «وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِین»، این آتشی که آفریدند، دامان خودشان را خواهد گرفت.
نکتهای که سناریوی غرب را برای رسیدن به دین واحد جهانی به هم ریخت، بحث بیداری اسلامی بود که هرگز در تحلیلهای آنان نمیگنجید و یکی از دلایل پرداختن فیلم به اختلاف قبطیان مصر با اسلام به عملکرد مصر در بیداری اسلامی باز میگردد که یأس و ناامیدی بسیاری را برای نظام سلطه و صهیونیستها به وجود آورد.

سکانس حضور حضرت خدیجه(س) در کنار پیرمردی مسیحی با صلیب
یکی از نکاتی که فیلم موهن روی آن مانور میدهد، بحث تعدد همسران رسول خدا(ص) است که ابتدا با توهین به حضرت خدیجه سلام الله علیها شروع میشود، در کنار حضرت خدیجه پیرمردی مسیحی با صلیب ایستاده است که کارگردان هدف مزورانهای را از این صحنه دنبال میکند و آن همان مطلبی است که مستشرقین به دنبال آن بودهاند که پیامبر اسلام مطالب قرآن را از یکی از بستگان مسیحی(!) حضرت خدیجه(س) به نام «ورقة بن نوفل» کسب کردهاند، عدهای از یهودیان نیز مدعی وحی نبودن قرآن شدهاند و آن را اقتباس از علمای یهود عنوان میکردند، کارگردان عمق این کینه مستشرقین نسبت به احکام متعالی اسلام را این گونه پوشش داده است.
فلسفه همسران پیامبر اسلام
ازدواج پیامبر(ص) با زنان مختلف و متعدد برای حل یک سلسله مشکلات اجتماعی و سیاسی در زندگی ایشان بوده است، هنگامی که پیامبر(ص) ندای اسلام را بلند کرد، تک و تنها بود و تا مدتها جز عده محدود و کسی به او ایمان نیاوردند و چون ایشان بر ضد تمام معتقدات خرافی عصر خود قیام کرد، طبیعی است که همه اقوام و قبایل آن محیط بر ضدش بسیج شوند.
حال باید از تمام وسایل برای شکستن این اتحاد نامقدس دشمنان استفاده کند که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی از طریق ازدواج با قبایل مختلف بود، زیرا محکمترین رابطه در میان عرب جاهلی رابطه خویشاوندی محسوب میشود، به طوری که داماد قبیله را همواره از خود میدانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه میشمردند.
قرائن نشان میدهد که ازدواجهای پیامبر(ص) لااقل در بسیاری از موارد جنبه سیاسی داشته است، بعضی ازدواجها برای کاستن از عداوت یا طرح دوستی و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج بوده است، روشن است کسی که در سن 25 سالگی و در عنفوان جوانی با زن بیوه چهل سالهای ازدواج میکند و تا 53 سالگی تنها به همین یک زن بیوه زندگی میکند و به این ترتیب دوران جوانی خود را پشت سر گذارده و به سن میان سالی میرسد و بعد به ازدواجهای متعدد دست میزند، حتماً دلیل و فلسفهای دارد و یا هیچ حسابی نمیتوان آن را به انگیزههای جنسی پیوند داد.
پیامبر(ص) با زنان متعددی ازدواج کرد و جز مراسم عقد انجام نشد و هرگز آمیزشی با آنها نکرد، حتی در مواردی تنها به خواستگاری بعضی از زنان قبایل قناعت کرد و آنها به همین قدر خوشحال بودند و مباهات میکردند و به این ترتیب رابطه و پیوند اجتماعی آنها با پیامبر(ص) محکمتر و در دفاع از او مصممتر میشدند. از سوی دیگر با اینکه پیامبر(ص) مسلماً مرد عقیمی نبود، ولی فرزندان کمی از او به یادگار ماند، در حالی که اگر این ازدواجها به خاطر جاذبه جنسی بود، باید فرزندان بسیاری از ایشان به یادگار مانده باشد.
در هر صورت به نظر میرسد با وجود اینکه جواب این شبهات بارها داده شده است؛ نظام سلطه همچون شخص غریقی که به هر چیزی برای غرق نشدن چنگ میزد، ساحت پیامبر اسلام و قرآن کریم را نشانه گرفتهاند و میبایست منتظر حوادث بزرگی در آینده بود، چه اینکه جهان آبستن حوادث عظیمی است و همچون گلولهای در حال انفجار هر آن امکان انفجار آن میرود که قطعاً موج این انفجار نظام سلطه را در بر خواهد گرفت.
با وجود این چون مثل ها بیشتر شفاهی هستند از خاطره ها رفته اند؛ اما مثل هایی که از ریشه محکمی برخوردار هستند برجا مانده اند، گرچه گاهی ساییده و کوتاه شده اند.
این مقاله نمونه ای از ریشه مثلهای کتاب " فرهنگ امثال و حکم فارس " است. منظور اصلی تدوین این کتاب یافتن ریشه مثلهایی است که از بین رفته و در جایی ثبت نشده است. بسیاری از مثلها هم که ریشه آنها نوشته شده است فهمیدنش مشکل است. از این رو نگارنده بر اساس شواهد و قرائن و کاوش در معنای مثلها ریشه آنها را ساخته یا اصلاح کرده و در معرض قضاوت خوانندگان و علاقه مندان گذاشته است. باید یادآور شد که شناختن و یافتن مأخذ مثل، تجربه و نشست و برخاست با مردم شهر و روستا و عشایر را می طلبد که نگارنده سالها از این تجربه بهره مند بوده است. حال ریشه برخی از امثال تقدیم می شود.
* آب آن دو به یک جوی نخواهد رفت :
مشارکت آن دو نفر دوامی نخواهد داشت.
مأخذ: در بین زارعان خرده پا و ضعیف رسم است که با همسایه زمین خود آب را به نوبت از ممری (جوی) که مشترکاً احداث کرده اند به زمین خود ببرند. این کار از چند نظر صرفه جویی است، زیرا اگر هر کدام بخواهند برای بردن آب به زمین خو ممری احداث کنند، علاوه بر هزینه احداث، مقدار مصرف زمین دو برابر خواهد بود. سود دیگر این اشتراک مربوط به آبی است که آبخور جوی می شود. شبیه به این مثل، مثل "آب و گاوشان یکی است" می باشد.
* کلاهش پشم ندارد :
از او نباید ترسید، مهابتی ندارد، دلیلی وجود ندارد که از او هراس داشته باشیم.
مأخذ: در زمان قدیم، نه چندان دور، در ایران صاحب منصبان نظامی به تقلید از نظامیان روس که کلاه پشمی به سر داشتند، کلاه پشمی پوستی بر سر می گذاشتند و از آن جایی که نظامیان مأمور نظم و نسق هستند، وقتی از دور پیدا می شدند مردم خود را جمع و جور می کردند که مورد مؤاخذه واقع نشوند، و اگر آن صاحب منصب نظامی افسر نبود به هم می گفتند: این که افسر نظامی نیست، کلاهش پشم ندارد.
* زاغ سیاه کسی را چوب زدن :
هر کس این مثل را بشنود فوراً به ذهنش خطور می کند که مربوط به زاغ پسر یا دختر خاله کلاغ است که او را با چوب زده اند و فراری داده اند؛ اما درک بنده از این مثل چنین است: زاغ نام دیگر زاج است. علاوه بر این که مردم بیشتر شهرستان ها به همین نام زاغ (زاج) را می شناسند در فرهنگنامه ها هم به همین معنی آمده است.
زاغ (زاج) نوعی نمک است که انواع مختلفی دارد: سیاه، سبز، سفید و غیره. زاغ سیاه بیشتر به مصرف رنگ نخ قالی و پارجه و چرم می رسد. اگر کسی ببیند که نخ یا پارچه یا چرم همکارش خوش رنگ تر یا شفاف و براق تر از کارهای خودش است، درصدد بر می آید که در موقع مقتضی خود را به ظرفی که زاغ در آن حل شده برساند و چوبی در آن بگرداند و با دیدن و بوئیدن، بلکه پی ببرد که در آن زاغ چه اضافه کرده اند یا نوع و مقدار و نسبت ترکیبش با آب یا چیز دیگر چیست. ضمناً در مورد اشخاص چشم سبز هم چشم زاغ یا زاغول گویند.
* بارگهش را آب برده :
کار او دیگر اصلاح پذیر نیست، چون بسیار خراب است، بیشتر در مورد ورشکست شده ای گویند که با کمک دوستان هم نمی تواند باز به سرکار خود برگردد، یعنی خرابی کار بیشتر از این حد است. در موارد مشابه نیز کاربرد دارد.
مأخذ: لازم است که اول معنی واژه " بارگه " را بدانیم: بارگه در تداول آباده و صغاد سد کوچکی است که چون آبیار بخواهد آب را سوی دیگر بفرستد، ماسه و شن و ریگ آن طرف جوی را که باید آب برود با بیل بر می دارد و به سمتی که نباید آب برود می ریزد. در این موقع حساس، چابکی و جلدی لازم دارد. چون این کار باید سریع انجام شود، یعنی از وقتی که میرآب اعلام می کند، دیگر جریان آب به حساب ممر دوم که سد آن برداشته شده است، خواهد بود. گاهی زارعان در این موقع اگر سنگی بزرگ و امثال آن را بیابند از آن استفاده می کنند، ولی برخی وقت ها به سبب فشار زیاد آب یا از چابکی لازم برخوردار نبودن، موجب می شود که آب را نتوانند بگردانند. در این زمان است که " بارگه " را آب می برد و دیگر کار یک نفر نیست که بتواند آب را برگرداند (واژه بارگه را مردم کرمان " گرگه " و کردان " ورگال " گویند.)
* پا تو کفش کسی کردن :
کاربرد این مثل در امثال و حکم دهخدا چنین است: دخالت در کار کسی کردن، از کسی بدگویی کردن؛ اما در تداول صغاد و آباده فارس باری پیدا کردن بهانه به منظور آسیب رساندن به کسی در کارش، تجسس کردن و دنبال نقطه ضغف یافتن علیه کسی به کار می رود. به باور نگارنده، به حریم و حرم کس ناجوانمردانه واردشدن و طبعاً برای راحت بودن از دم پایی مرد صاحب خانه استفاده کردن.
* همه را روی دایره ریختن :
همه اسرار و اصطلاحات خود را فاش کردن، کلیه دانسته های خود را بیان کردن، حساب خود را با صداقت پس دادن.
مأخذ: در قدیم که هنوز رادیو و تلویزیون وارد بازار نشده بود، بازار خنیاگران از رونق بیشتری برخوردار بود. مطربان یا خنیاگران در هر شهری چند گروه و دسته بودند که هر گروه برای خود رئیس و بزرگتری داشتند. افراد این گروهها هر یک نقشی داشتند یکی دایره (دف) و یکی تنبک و دیگری تار یا کمانچه می نواخت، جوانانی هم بودند که در لباس خود یا لباس زنانه هنر رقص را در مجالس عروسی و جشن اجرا می کردند.
در مجالس طرب رسم بر این بود که چون اهل مجلس از هنرنمایی کسی خوششان می آمد به آنها انعام می دادند. در پایان مجلس گروه خنیاگران به دستور رئیس خود، دایره ای در وسط می گذاردند و دور آن می نشستند و آنچه انعام گرفته بودند از جیب و بغل خود در می آوردند و روی آن دایره می ریختند. سپس رئیس آنها آن پولها را شمارش می کرد و سهم هریک را می داد. این بود معنی همه را روی دایره ریختن.
* ماهی از سر گنده گردد، نی ز دم :
هر موجودی رشد و گرایش و ترقی اش در جهتی است، هر انسانی با توجه به استعداد و سلیقه و منش خود به چیزی می گراید، یکی به طرف عرفان و معنویات دیگری در جهت مادیات، یکی به سوی علم و کسب کمال و دیگری دنبال جمع کردن مال می رود، کار مورد علاقه خود را توسعه و ترقی می دهد. همچنان که ماهی که زندگیش در دریاست، رشد و نموش به طرف سر می گراید و سرش بزرگ می شود. همچنین نی این گیاه قلم مانند " کاواک " در کنار دریا و رودخانه می روید و از قسمت پایین، طرف ریشه کلفت و قوی می شود. بعضی نویسندگان واژه نی را به معنی نی که معنی منفی می دهد گرفته اند و در نتیجه این مصراع حضرت مولانا را به صورتی دیگر نوشته اند. علاوه بر آنچه معروض افتاد و مضافاً بر این که مولانا واژه نی را زیاد در اشعار و ابیات خود آورده است، وقتی موردی را مسلم و روشن گفته است لزومی به تأکید بی مورد که از فصاحت کلام کم شود نیست. یعنی وقتی گفته شد راست نیازی نیست که در ادامه بگوییم نه چپ، یا وقتی شفاف گفته شود شب نیازی نیست که در ادامه گفته شود نه روز.
* دم چک کسی افتادن، نظیر دست کسی زیر ساطور کسی قرار گرفتن :
زیر سلطه و نفوذ کسی چنان قرار گرفتن که اگر بخواهد بتواند چون پنبه دم کمان حلاج او را له و ضایع کند. این عبارت مثلی ناظر بر مثل: "پنبه کسی را زدن".
مأخذ: چک افزار چوبی تخماق مانندی است که حلاجان برای زدن و حلاجی کردن پنبه آن را بر زه کمان که مماس بر توده پنبه است می نوازند تا کمان ضمن آهنگ بنگ بنگ خود پنبه را از مواد متفرقه و زائد جدا و تصفیه کند. به این مضراب مردم شیراز و کرمان و آباده و صغاد " چک " گویند. در برهان قاطع نیز به معنی مشته حلاجان و معنی مشته حلاجان را افزاری که ندافان و حلاجان بر زه کما زنند تا پنبه حلاجی شود ضبط کرده است.
* کار به گره گوزی افتاده :
پیشرفت کار به مانع و مشکل برخورد کردن.
مأخذ: گوز بر وزن موز و معرب آن جوز و به معنی گردو است، و گره گوزی یا گره جوزی نوعی گره است که در قدیم بین روستاییان و عشایر زیاد معمول بود، این گره با پیچیدن نخ به طریق ویژه خود گلوله ای مانند گردو ساخته می شد که برای استفاده دکمه لباسهای پشمی که عشایر و صحرانشینان با پشم می ساختند نصب می کردند، گاهی با پوست گردو آن را به رنگ گردو در می آوردند که بسیار زیبا و کاردستی هنرمندانه ای بود. این گلوله پیچیده کروی سر نخ آن را چنان استادانه در پیچیدگی نخ ها محو می کردند که کسی نمی توانست آن را بیابد، گاهی به صورت مسابقه از دیگران می خواستند که سرنخ را پیدا کنند. همین پیدا نشدن سرنخ و کور بودن گره مایه این ضرب المثل شده است. استاد بهمنیار در داستان نامه بهمنیاری آن را گره گوزی پنداشته و به معنی باد معده که باعث درد شکم شود آورده است.
* مقنی تا دولش تر است شکمش سیر است :
نظیر "تا دستش کار می کند دهنش می خورد": در مورد کسی آورند که اندوخته ای نداشته باشد و در آمد او از کار روزانه افزون نگردد و هر روز که کار نکند گرسنه ماند.
مأخذ: این عبارت مثلی شاید در نظر جوانان تهرانی که معنی دول را نمی دانند و معنی دیگر جز معنی اصلی آن بر آن قائلند، پیچیده و عجیب جلوه کند، ولی معنی درست دول، دلو است. ظرف معمولاً چرمین که بر طناب و به چرخ مقنی ها که بر سر چاه است نصب می کنند، و مقنی دیگر در ته چاه آن را از گلی که از کف چاه کنده پر می کند و با تکان دادن طناب یا آواز، مقنی که بالای چاه ایستاده را خبر می کند تا آن را بالا بکشد و خالی کند و دول خالی را دوباره به وسیله چرخ چاه پایین بفرستد و همچنان کار ادامه پیدا می کند. این گروه زحمتکش با این کار پر رنج ذخیره ای ندارند و اگر یک روز دولشان تر نشود یعنی کار نکنند گرسنه می مانند.
* یخ کسی گرفتن یا نگرفتن :
وقتی کسی به منظور رسیدن به هدفی زحمت و رنجی متحمل شود و وقتی تلف کند و سرانجام نتیجه بگیرد یا نگیرد این مثل آورند.
مأخذ: یخ گرفتن مربوط به زمان قدیم است که هنوز یخچال صنعتی و آب سردکن و امثال آن نبود. در هر شهری برای رفع احتیاج یخ در تابستان، یخچال طبیعی وجود داشت. ساختن این گونه یخچالها و تهیه یخ در رساندن آن به بازار فروش کار آسانی نبود، گرچه با آب باران و آب جاری غیر بهداشتی تهیه می شد. مایه اصلی یخچال طبیعی بسته به خوب یخ بستن آب در زمستان بود. یخچال داران در سالهایی که زمستان سرد می شد و یخ کاملاً می گرفت سود خوبی می بردند، ولی اگر زمستان چنان سرد نمی شد که آب به خوبی منجمد شود، بدیهی است که به آنها ضرر وارد می شد. این بود معنی یخ گرفتن یا نگرفتن. (نامی که امروزه بر یخچالهای صنعتی گذارده اند واقعاً نام بی مسمایی است، زیرا کلمه یخچال از دو واژه " یخ " و " چال " که به معنی گود و چاله است که اشاره به استخری که آب در آن جمع می کردند که یخ بسازند، است. ولی دستگاهی که ما امروزه به نام یخچال استفاده می کنیم خوب بود یخدان، یخساز یا چیزی بهتر از این نامگذاری می شد.)
* از بز برند و به پای بز بندند :
نظیر "از ماست که بر ماست".
مأخذ : طناب که با آن پای بز و میش و دیگر حیوانات اهلی را بندند که فرار نکند، یا در موقع کشتار آنها را با طناب به چنگک قصابی آویزان کنند همه از موی بز است. علامه دهخدا این مثل را نظیر از ریش پیوند سبیل کردن آورده است که درست نمی نماید.
* چوب تر را چنان که خواهی پیچ / نشود خشک جز به آتش راست ( سعدی ) :
نظیر "نهال تا تر است می توان آن را راست کرد". اطفال اگر در کوچکی تربیت نشوند چون بزرگ شدند دیگر تربیت نپذیرند، همچنان که نهال و چوب تر را می توان به هر سوی گرایش داد ولی شاخه کلفت درخت و چوب خشک را کاری نمی توان کرد.
مأخذ: روستاییان وقتی بخواهند چوب خشک کجی را راست کنند که بتوان از آن استفاده دسته بیل یا تیشه نمود، آن را در زیر آتش سوخته، خل می کنند، چون کاملاً گرم شد آن را در سوراخ دیوار یا جایی مثل آن فرو و اهرم می کنند تا راست و قابل استفاده شود. در بعضی دهات خود دیده ام که در سنگی که در پایین چهارچوب دروازه است سوراخی برای این کار پیش بینی نموده تا اهل محل از آن در راست کردن چوب استفاده کنند. استاد خطیب رهبر در شرح گلستان سعدی معنی مصراع: نشود خشک جز به آتش راست، را چنین نوشته است:
" چوب خشک جز به آتش استقامت نپذیرد یعنی استقامتش دیگر ممکن نیست اگر چه سوزد (!)"
* مبادا خایه تو خایه بلبل بکنی :
مبادا در کاری که به تو رجوع شده تقلب یا خیانت بکنی.
مأخذ: شاید بین خوانندگان کمتر کسی باشد که این مثل را شنیده باشد، آن کس که برای اولین بار می شنود شاید نخست آن را مثلی دور از ادب و نزاکت پندارد، ولی با دانستن معنی خایه که تخم پرندگان هم معنی میدهد نظرشان تغییر می کند، و ریشه مثل تخم گذاردن بلبل در لانه اش که گوشه باغی بر روی شاخسار درختی ساخته است و کسی برای مزاح تخم پرنده دیگر را که در ظاهر مانند تخم بلبل باشد در لانه بلبل بگذارد.
در مورد تخم داخل تخم های پرندگان کردن، چندین سال قبل در مأموریت اداری که در گلپایگان داشتم، شخص درستکاری که انباردار بود و من همیشه به راستی و درستی او احترام می گذاشتم. یک روز که در حیاط خانه زیر درخت نشسته و کارهای اداری را روی میز پهن کرده بودم، گفت: این کلاغ ها که توی این درخت لانه دارند، چند سال قبل با دخالت پسرم صحنه عجیبی آفریدند. در غیاب کلاغان یا کلاغی که در درخت تخم گذارده بود پسرم تخم اردکی شبیه به تخم کلاغ یافته بود. در نبودن کلاغ، از درخت بالا می رود و تخم اردک را با دقت با تخمی از کلاغ عوض می کند! ولی این کلاغ با همه هوشیاری اش نفهمید، زیرا اگر می فهمید همان وقت غوغا می کرد. به هر حال تا یک روز روی آن پشت بام کوتاه دیدم صدها کلاغ جمع شده اند و یک بچه اردک هم در آن جاست، یک مرتبه یکی از کلاغها که شاید کلاغ مادر بود غار غاری کرد که ناگاه تمام کلاغ ها به آن بچه اردک حمله کردند و او را نابود ساختن ( عهده علی الروای).
* صبح از دشت ارژن بار کردیم فردا صبح یدیم همان دشت ارژن هستیم :
نظیر "آنچه رشتیم پنبه شد". این مثل را در موارد بسیاری با معنی و مفهوم اصلی می آورند، وقتی در مورد معامله ای دو نفر مدتها بحث می کنند و با شرایطی توافق کنند ناگهان یکی از طرفین معامله عدول کند یا در خواستگاری دختر و کارهای روزانه که پس از گفتگو ها و بحث ها یکی از افراد ذینفع موارد توافق را برهم زند، می آورند.
مأخذ: زمانی کاروانی از دشت ارژن به قصد شیراز حرکت کردند شبانگاه بین راه منزل کردند و بار انداختند، سحرگاه به جای ادامه مسیر بسوی شیراز اشتباهاً به دشت ارژن بازگشتند و متوجه شدند که به مبدا برگشته اند، این مثل از آن زمان رایج و سایر شد.
* مشکی ماند که از انبان بترسند :
این مثل زنجانی را دیگران بدون هیچ توضیحی نوشته اند. به نظر نگارنده در حالی که روی کلمه مشکی فتحه گذارده اند اما این مثل در اصل "مشکی" بوده است، با توجه به تجانس مشک و انبان که هر دو از پوست هستند مشک را صحیح پنداشته و ضبط کرده اند، بدیهی است به صورتی که ضبط شده معنی درستی به آن نمی توان قائل بود، ولی در بعضی شهرستانها مانند صغاد و آباده موش را مشک، مخفف موشک (موش کوچک) می گویند.
معلوم می شود در زنجان هم موش یا موش کوچک را مشک می گویند که در این صورت می توان به مثل معنی و مفهومی قائل شد، زیرا انبان جای ذخیره حبوبات و غلات است و موش خیلی زود به سراغ انبان می رود (موش کاری به انبان ندارد. انبان (یا همیان) خودش کر و کر می کند. مثل را درمورد کسی آورند که چیز مورد علاقه اش را می خواهد ولی از خطرهایی که برای به دست آوردن آن وجود دارد احتیاط می کند. یا عاشقی که بترسد طرف معشوق برود. به مثل اغراق آمیز: چس مشک گیر در این جا می توان اشاره کرد که در مورد اشخاص فوق العاده ریزبین و خرده گیر آورند، خرده بین تر از مته به خشخاش گذار و از آب کره گیر).
* ریگ به کفشش است :
به او نمی شود اطمینان کرد.
مأخذ: یکی از جاها که در قدیم سلاح پنهان می کردند تا به موقع از خود دفاع کنند یا به کسی حمله کنند ساقه کفش بود، در ساقه پوتین یا چکمه شمشیر و خنجر و سنگ و ریگ می توان پنهان کرد که دیده نشود و موجب بدگمانی نگردد، ولی در موقع مقتضی از آن استفاده کرد. وقتی می گویند فلانی ریگی به کفش دارد یعنی ظاهراً شخص سالم و بی خطری به نظر می آید؛ اما در موقع مناسب باطن بد خود را ظاهر می کند و خطر می آفریند.
* گوش خواباندن :
منتظر فرصت مناسب بودن برای صدمه زدن به رقیب یا دشمن، کمین کردن.
تمثیل:
به خاموشی ز مکر دشمن مشو ایمن
چو تو سن گوش خواباند لگدها در قفا دارد.
" صائب "
مأخذ : ستورها وقتی بخواهند زیر بار نروند یا سواری ندهند، یا وقتی احساس کنند کسی می خواهد جلو حقشان را بگیرد، مثلاً ظرف جو یا علف را از جلو آنها بردارد برای تهدید و هشدار، گوشها را به عقب می خوابانند، در این حالت طغیان و چموشی، چنانچه کسی به آنها نزدیک شود با ضربات متوالی لگد و دندان حیوان روبرو خواهد شد. در مکالمه و محاوره روزانه هم زیاد شنیده می شود که می گویند: فلان برای فلان گوش خوابانده است تا تلافی اذیت و آزاری که کرده بکند.
مهدی پرتوی آملی در " ریشه های تاریخی امثال و حکم " این مثل را به گونه ای دیگر نوشته است، و ظاهراً عبارت گوش خواباندن را با گوش به زمین چسباندن که آن برای خود معنی و مفهوم دیگری دارد اشتباه گرفته است.
بر
اساس گزارش های متعدد، شایعات دو روز اخیر در نهایت به عمل تبدیل شده و
بازار تهران به طور کامل به حال تعطیل درآمده است. نیروهای ضد شورش وابسته
به سپاه و نیروی انتظامی نیز به طور گسترده وارد عمل شده و به دستگیری تجمع
کنندگان پرداخته اند.
به گزارش خبرنگار کلمه، ساعتی پیش از ظهر امروز در خیابان های ناصر خسرو و اطراف بازار تهران، تعداد قابل توجهی از کسبه و بازاریان دست به تجمع و راهپیمایی زده اند.
بر اساس گفته های منابع مختلف، راهپیمایی در مسیر خیابان های ناصرخسرو، میدان امام خمینی و خیابان فردوسی ادامه یافته و معترضان در تمام اسین مسیرها در حال شعار دادن بوده اند.
بر اساس گزارش های جدیدتر، گارد ضد شورش نیروی انتظامی با حضور پرتعداد در میدان و خیابان فردوسی، اقدام به دستگیری حاضران کرده است.
تعداد نیروهای پلیس و لباس شخصی حاضر در محل، بسیار گسترده و برخورد آنها هم بسیار خشن گزارش شده است.
با این حال در سبزه میدان و محوطه مقابل بازار سنتی تهران، پلیس نتوانسته از تجمع بازاریان و تعطیلی کامل کسب و کار جلوگیری کند.
از جمله شعارهایی که در تجمع ظهر روز چهارشنبه سر داده شده، «الله اکبر»، «نصر من الله و فتح قریب/ مرگ بر این دولت مردم فریب»، «محمود خائن آواره گردی…»، «محمود حیاکن، سیاستو رها کن»، «سوریه رو رها کن، فکری به حال ما کن»، «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم»، «احمدی به هوش باش، ما مردمیم نه اوباش» و… گزارش شده است.
همچنین منابع مختلف گفته اند که پلیس برای متفرق کردن تجمع کنندگان از گاز اشک آور استفاده کرده است.
خبرنگار کلمه از بازار تهران گزارش داده که فعالان قدیمی بازار، اعتراض امروز را بی سابقه ترین مورد تعطیلی بازار تهران پس از انقلاب ارزیابی می کنند؛ چرا که صنف های مختلف فعال در بازار از جمله صنف پارچه و قماش، طلا و جواهرات، پوشاک، خشکبار، لوازم خانگی و … در آن شرکت دارند و هماهنگی و یکپارچگی کم سابقه ای بین بازاریان در اعتراض امروز به چشم می خورد.
آخرین گزارش ها حاکی است که در خیابان های سعدی، جمهوری، فردوسی و منوچهری درگیری هایی بین پلیس و معترضان رخ داده و نیروهای نظامی با لباس رسمی برای سرکوب تجمع کنندگان وارد صحنه شده اند.
پمپ بنزین های ابتدای وصال در خیابان انقلاب و ابتدای خیابان فردوسی بالاتر از میدان فردوسی نیز تعطیل شده اند.
صرافی های سطح شهر به خصوص در اطراف بازار، خیابان جمهوری و خیابان فردوسی هم به طور کامل کرکره ها را پایین کشیده و خرید و فروش را تعطیل کرده اند.
ایلنا گزارش داده که این اقدام به عنوان اعتراض به نبود برنامه ریزی اقتصادی، ایجاد بازار سیاه و موضع انفعالی دولت صورت گرفته است.
اعتراض فعالان بازار تهران به گرانی نرخ ارز، بی ثباتی اقتصادی و ناتوانی دولت از مهار قیمت ها و سوء مدیریت موجود است.
وزیر اقتصاد شب گذشته اعلام کرده بود که تصمیم گرفته شده بازار غیر رسمی ارز “جمع شود”. همچنین گفته می شود که سردار رادان به عنوان مسئول برخوردهای پلیسی با افراد فعال در بازار ناآرام ارز تعیین شده است.
احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی هم از تشکیل ستاد متمرکزی برای بررسی بازار ارز و برخورد با کسانی که آنها را “اخلالگر” نامیده، خبر داده است.
درخواست محافظه کاران برای مداخله نیروی انتظامی!
دبیر انجمن اسلامی اصناف و بازار که تشکل وابسته به محافظه کاران در بازار تهران است، در مصاحبه ای با ایسنا خواستار مداخله نیروی انتظامی و برخورد با کسانی شده که آنها را “اخلال گر” نامیده است.
احمد کریمی اصفهانی که دیروز در مصاحبه ای از بی کفایتی و ناتوانی دولت سخن گفته بود، امروز در واکنش به اعتراضات بازاریان به همین موضوع، گفته است: “برخی به دنبال اخلالگری در بازار(تهران) هستند و ما انتظار داریم که نیروی انتظامی این مساله را پیگیری کرده و با اخلالگران برخورد کند.”
وی ابتدا ادعا کرده بود که بازار تعطیل نشده و “اخلالگریها از خارج از بازار به آن تزریق شده است”! اما در مصاحبه بعدی به تعطیلی مغازه های بازار اعتراف کرده ولی گفته است که بازاریان از ترس ناامنی و “برای این که اوضاع به هم نریزد” مغازه های خود را بسته اند.
دبیر انجمن اصناف و بازار در مصاحبه خود با ایسنا به طور مشخص به اعتراض در صنف قماش اشاره کرده و گفته است: “شاید در بخشهایی مانند خرازیها مشکلاتی باشد، اما به طور کلی اینگونه نیست و ما با اتحادیه خرازیها نیز صحبت کردیم که گفتند شرایط عادی است.”
انعکاس: عدهای از بازاریان تهران امروز مغازههای خود را در اعتراض به نوسانهای نرخ ارز بستند و در سبزه میدان تجمع کردند که این تجمع با سودجویی برخی عناصر ضدانقلاب و آشوبگر به درگیری کشیده شد. دلالان ارز نیز به جمع اغتشاشگران پیوستد تا در اعتراض به سقوط ناگهانی قیمت ارز در امروز، چهارراه استانبول و خیابان فردوسی را نا امن کنند. اغتشاشگران با به آتش کشیدن سطل های زباله و شکاندن شیشه برخی مغازه های اطراف، خسارت سنگینی به اموال عمومی وارد کرده و مزاحم کسب و کار کاسبان شده اند. همچنین، مردم و کاسبان محدوده خیابان فردوسی خواستار ورود سریع نیروی انتظامی و برخورد با اغتشاشگران هستند.
اخبار تکمیلی انعکاس متعاقبا اعلام می شود.

ابوالفضل پور عرب که با فیلم «عروس» بهروز افخمی در سال 1369 مطرح شد، متولد 1340 در تهران است و تحصیلات خود را در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانش سرای هنر به پایان رسانده و سال 1359 با فعالیت در تئاتر و بازی در نمایش «ماموریت حساس» کار هنری خود را آغاز کرده است.
آن طور که گفته می شود، این هنرمند به دلیل سرطان وضعیت جسمانی اش نامناسب است.

او با فیلم «زخمه» به کارگردانی خسرو ملکان در سال 1362 وارد سینما شد و در ادامه در فیلم «دزد و نویسنده» به عنوان دستیار کارگردان فعالیت کرد.

ابوالفضل پور عرب به عنوان جوان اول فیلم های دهه 70 نقش های زیادی را بازی کرد که از جمله آنها می توان به «قربانی»، «آواز تهران»، «نرگس»، «رابطه پنهانی»، «مهاجران»، «سوء ظن»، «دوروی سکه»، «نیش»، «چهره»، «مرضیه»، «بهشت پنهان»، «در کمال خونسردی »، «بی قرار»، « مردی شبیه باران»، «قاصدک»، «حماسه قهرمانان»، «غریبانه»، «بادوشقایق»، «جوانی»، «مردی از جنس بلور»، «عشق کافی نیست»، «معصوم»، «دست های آلوده»، «رقص شیطان»، «همسر دلخواه من»، «تیک» و «زندانی 707» اشاره کرد.
این بازیگر از اوایل دهه 80 دوران کم کاری اش در سینما آغاز شد و بیشتر در مجموعه های تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت.
ابوالفضل پورعرب در سال 1375 برای فیلم «مردی شبیه باران» موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شده است.
همچنین برای فیلم «عروس» از جشنواره پیونگ یانگ جایزه بازیگری گرفت.
1. دروغ گفتن
2. وعده ی دروغ
3. قسم دروغ
4. شهادت نا حق
5. خبری را ندانسته گفتن
6. تحریف مسائل دینی
7. حکم نا حق
8. لعنت کردن مردم
9. طعنه زدن
10. عیبجویی از دیگران
11. دل شکستن
12. سرزنش بی جا
13. امر به منکر
14. نهی از معروف
15. رنجاندن مومن
16. بد خلقی
17. تصدیق کفر و شرک
18. غیبت کردن
19. مسخره کردن
20. شایعه پراکنی
21. به نام بد صدا زدن
22. تملق و چاپلوسی
23. با مکر و حیله سخن گفتن
24. مزاح زیاد
25. تهمت زدن
26. زخم زبان زدن
27. آبروریزی
28. تقلید صدای کسی کردن
29. کبر در گفتار
30. بدعت در دین
31. اظهار حسد و بخل
32. بد زبانی در معاشرت
33. خشونت در گفتار
34. فحش و ناسزا گفتن
35. سخن چینی کردن
36. نا امید کردن
37. شوخی با نامحرم
38. ریا در گفتار
39. فاش کردن اسرار مردم
40. فریاد زدن بی جا
.:: This Template By : web93.ir ::.