+ غزل ابراهیمی ۱۳۹۰/۰۲/۱۸
اول زندگی که خردسال هستیم، برای حفظ بقای خویش به دیگران احتیاج داریم؛ در پایان زندگی نیز برای حفظ بقای خویش به دیگران احتیاج داریم؛ و حالا یک راز…: بین این دو مرحله هم به دیگران احتیاج داریم!

و این احتیاج گاهی انقدر زیاد می شود که در یک بعد از ظهر اوائل بهار وقتی که به باران نگاه میکنی که چطور درختها و برگها و دیوارها و آدمها و خیابانها را خیس و لطیف می کند، وقتی متعجبی که باران از پس شیشه چطور صورت تو را خیس کرده است، آن وقت میفهمی که یک خلا بزرگ جائی توی دلت لانه کرده است.

آن وقت میفهمی که چقدر به “دیگران” احتیاج داری.

آن وقت میفهمی که چقدر دلت میخواهد “دیگران” خودت را داشته باشی.

اصلا میخواهی دست یک “دیگران” را بگیری، قدم به قدم بیاوری و بنشانی­‏ش میان دلت. روی آن قالی سرخ آفتاب خورده. درست زیر آن “و ان یکاد” و چراغ ها و تنگ ها و شمعدانی ها… یک چای خوشرنگ جلویش بگذاری، دو زانو بنشینی به تماشایش و گاهی دستی از سر تحسر و تحسین روی چشمهایش بکشی…

اینجور مواقع میفهمی که چقدر تشنه ای…

  برچسب ها : دست نوشته - عشق - دل - رابطه - قلب - شعر


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش