فرازي از مناجات شبهاي قدر

ضمن
سلام و عرض تسليت بمناسبت ايام ضربت
خوردن و شهادت حضرت اميرالمؤمنين،
علي(ع) و با آرزوي توفيق شب زنده داري
در گراميداشت ادامه ي شبهاي قدر حضور
تمامي دوستان اهل دل و ارجمندم در
گروه پرشين استار، و با اميد به اينكه
دعاها و نجواهاي قدردان يكايك شما
عزيزان مورد قبول حضرت حق قرار گرفته
و همواره نيز قرار گيرد.
شبهاي قدر، اوج پر گشودن در فضاي
نيايش و بندگي و نهايت شكوفايي رحمت
الهي بر بندگان است. شبهاي قدر،
ساعات پذيرايي از مهمانانِ بزم حضور
است. در شبهاي قدر، رو به آينه
محاسبه مينشينيم و چهره جان را
بيغبار ميبينيم و با باران اشك، دل
را در سحر رحمت و مغفرت، شستشو
ميدهيم. شبهاي قدر، شب گشودنِ سفره
دل و ريختن اشك نياز و فصل گريستن در
آستان آفريدگار بخشاينده است. شبهاي
قدر، شب احياي خويش با دم مسيحايي
دعاست. شبهاي قدري كه نوزدهم و بيست
و يكم اش را سپري نموديم و اينك شب
بيست و سوم رمضان امسال هم فرصتي است
مغتنم براي اينكه قدر خويش را بهتر
بشناسيم، تقدير خويش را زيباتر رقم
بزنيم و خويشتنِ جديد را با قلم توبه
و جوهر اشك جاودانه تر ترسيم كنيم ...
خداوندا
بگذار خود را معرفي كنم. من مخلوق
خالق يكتا، و مملوك مالك بي همتا، و
عبد معبودم هستم كه از بندگي تنها نام
آن را به دوش ميكشد. من همان مرزوق
روزي دهنده بخشنده و كريمي هستم كه
نمك مي خورد و نمكدان مي شكند. من
سائلي هستم كه دست نياز به سوي خداوند
رحمان و رحيم دراز كرده و ضعيفي هستم
كه به خانه قويترين آمده است. اي
عزيز تو حكيمي و سزاوار نيست كه من
ذليل را رها كني. تو غافري و من
خطاكار، پس جز خانه تو به كدامين سو
بايد بروم ؟
مگر نه اينكه فرمودهاي بر زير
دستانمان سخت نگيريم پس اي بردبار و
دانا، بر من عجول و جاهل آسان بگير،
روزي كه ريز و درشت اعمالم را نمايان
خواهي كرد. من مضطرب و پريشاني مبتلا
به كبر و عجب و ريا هستم كه بيماري
غيبت يقهام را گرفته است. حرص و طمع
آسايشم را بر هم زده است و از همه
بدتر اينكه دروغگويي بابي بسوي بديها
بر من گشوده است و من به تنهايي توان
جدا شدن از اين همه بلاها را ندارم.
گرچه زنجيره گناهانم به اينجا ختم
نميشود و اين رشته سر دراز دارد. من
آنقدر از دردهاي مختلف به خود ميپيچم
كه برخي شان را فراموش كردهام. پناه
مي برم به خدا از اينكه صبر او و گذشت
زمان گناهانم را از يادم ببرد و
آنچنان آسوده سر بر بالين بگذارم كه
گويي هيچ خطايي از من سر نزده است.
خدايا من در اين لحظه و اين ساعت به
اشتباهاتم اعتراف مي كنم چه آنهايي كه
به ياد دارم و از بيان آنها شرم دارم
و چه آنهايي كه يادشان از ذهنم پر
كشيده است.
"وان كان قددنا اجلي ولم يدنيني منك
عملي فقد جعلت الاقرار بالذنب إليك
وسيلتي"
"و اگر اجلم نزديك شد و عمل صالحم مرا
به تو نزديك نكرد من هم اقرار به
گناهانم را وسيله عفوت قرار مي دهم"
جز تو چه كسي ميتواند مرا ياري دهد؟
آيا نبايد انتظار دستگيري و كمك از
چون تو خدايي داشته باشم كه طلب حاجت
به پيشگاه مقدست نه تنها خواري به
دنبال ندارد بلكه سراسر عزت و بزرگي
به بار مي آورد؟ و در اين صورت دست
نياز به سوي غير تو دراز كردن كمال
بلاهت است. زيرا كه تو همه چيز هستي،
منبع تمام فيوضات و خير محض. پس ديگري
در ذهنم نميتواند معنايي داشته باشد.
چرا بايد به سراغ سراب بروم در حالي
كه در دستانم آبي تمام ناشدني دارم.
اگر آب را نميبينم يا چشمانم بسته
است و يا به سبب گناهان حس دستانم را
از دست دادهام وگرنه هر جا كه مي روم
تويي كه در كنارم هستي و پابه پا از
اين طفل نو پا مراقبت ميكني.
بارالها امشب، شب قدر است و من تصميم
دارم اين شب را زنده نگه دارم و با
رعايت آداب احياء، با كسي گفتوگو كنم
كه مرا، بيشتر از هر كسي دوست مي دارد
و متأسفانه من چه كم يادش ميكنم!
بغض سنگيني در گلويم حبس شده است
ميخواهم با فرياد آن را از عمق جان
خارج سازم. اي كاش اينجا بياباني بود
تا براحتي صدايم را آزاد ميكردم. به
اعمال زشت و ناراحت كننده و بديها و
پستيهايم اعتراف ميكردم. محبوب من
همانا تو قاضي پرونده سياهي هستي كه
من در طول عمرم آن را به ثمر
نشاندهام. اي قاضي القضات بر من
مبادا كه ميزان و حساب را بر پايه
عدلت قرار دهي. بلكه آنچنان كه تاكنون
بر من ترحم كردهاي و بلكه بيشتر و
بيشتر از آن رحمتت را شامل حالم كن و
خطاهايم را ناديده بگير و بنابر كرمت
بر اعمال من قضاوت كن. مگر نه اينكه
حكمت اين ايام الله افتادن در دامان
خداي چون توست. بار خدايا جوابم را در
دل زنگار زدهام القا بفرما تا رنگ
خدايي به خود بگيرم. بگوكه مرا
ميبخشي.
"ما أنا بأعصي من عصاك فغفرت له و ما
أنا بألوم من اعتذر إليك فقبلت منه و
ما أنا بأظلم من تاب إليك فعدت عليه"
"من معصيت كارتر از بسيار كسان ديگر
كه همه را بخشيدي نيستم و من زشت و بد
عمل تر از آنان كه از گناهان عذر
خواستند و تو عذرشان پذيرفتي نيستم و
من ستمكارتر از آنان كه به درگاهت
توبه كردند و به آنها احسان كردي
نيستم"
خدايا چقدر بايد بگريم تا مهر"العفو"
بر سينه ام بكوبي؟! حمد و ثنايت مي
گويم از اينكه كمي از خواب غفلت
بيدارم كردي و مرا توبه كنان و پشيمان
به درگاهت فراخواندي. اين ميهماني
مايه آرامش من است. حال تنها چيزي كه
آرامشم را بر هم مي زند، ترس از اين
است كه مبادا جزو زيانكاران اين ماه
باشم و بخشوده نشوم ولي نااميد نيستم
زيرا كه نااميدي بزرگترين گناه است.
اگر قرار نبود كه غفار الذنوب با
بخشندگي از عبد فرارياش پذيرايي كند،
هيچ گاه او را دعوت نميكرد. شنيدهام
اگر چهل روز اعمالمان را خالص براي
خدا انجام دهيم درهاي حكمت به رويمان
گشوده خواهد شد حال مگر نه اينكه
امشب، شب قدر است و بهتر از هزار شب.
پس اي محبوب من پس از آنكه توبه
خالصانه مرا در اين شب زيبا پذيرفتي،
دريچهاي از حكمتت به روي من بنما.
بارالها به خداونديت قسم در اين شب،
دست من فتاده بر زمين را بگير و مرا
از پستي به بلنداي كمال برسان. من
روسياهم و اعمالم بس قليل ...
پروردگارا دست گداييام را به در
خانهات دراز ميكنم با اين اميد كه
ميدانم بي جوابم نخواهي گذاشت. مگر
ميشود كه ارحم الراحمين مرا نااميد
سازد؟ من با تمام بي خبريها و
غفلتهايم در اين شب و در اين ساعت
خودم را به دامانت انداختهام و پناه
ميبرم به تو از اينكه ادامه ي عمر
كوتاهم را در بطالت، پوچي و سستي هدر
ندهم.
خداوندا
يا من يحب من يشاء، مرا دوست بدار و
از سابقين و خاصان خود قرار ده. يا
خير حبيب و محبوب، دلم را تنها به عشق
خودت مصفا كن. يا حبيب قلوب العارفين،
مرا عارف به حقت قرارده. يا دليل
المتحيرين، با ارمغان يقين چنان
آرامشي برايم فراهم ساز كه از منجلاب
سرگرداني و آوارگي بيرون آمده و طعم
حقيقت را بچشم. يا امان الخائفين، مرا
از هراس دنيا و بالاخص هول و وحشت
آخرت سلامت بدار. يا كاشف الكروب، درد
و رنج و غم دنيا را از من زائل بفرما
تا در سايه آرامش، بيشتر از پيش به
معبود خود بپردازم و در راه رسيدن به
حقيقت، رنگ معشوق به خود بگيرم. يا
ستارالعيوب، زشتيهاي مرا بپوشان و
آبرويم را مريز. يا غافرالذنب و
الخطيئات، نامه اعمالم را پاكسازي
بفرما. و اي خداي رحمن و رحيم به نام
تمامي اسماء حسنايت، دست اين بنده
حقير را بگير و مرا به حال خودم
وامگذار حتي براي لحظهاي ...
.:: This Template By : web93.ir ::.