+ ۱۳۹۰/۰۳/۱۰
این مقاله از سرانجام جاشوهای کلاهبردار در یونان باستان، فروشندگان متقلب در فرانسه و مردمی که در سال 38 بعد از میلاد، در روم به حمام می رفتند را می خوانید و چند اتفاق عجیب ولی واقعی دیگر.

دریانوردان کلاهبردار
بیمه کردن وسایل چیز جدیدی نیست. در دوران باستان هم بیمه وجود داشت و مردم می توانستند وسایلشان را بیمه کنند. در مورد کشتی ها هم همین طور بود. البته روش این کار و قراردادی که بسته می شد با امروز تفاوت داشت. چندین سال قبل از میلاد مسیح، عده ای از کشتی داران ثروتمند را در مرکز شهر آتن اعدام کردند. جرم آنها کلاهبرداری و سوء استفاده از بیمه حکومتی بود. قضیه از این قرار بود که این تجار شریف با دزدان دریایی قرار می گذاشتند و مسیر حرکتشان را به آنها خبر می دادند. دزدهای دریایی هم که با آنها همدست بودند به طور نمایشی به کشتی آنها حمله می کردند و تمام بارشان را می بردند.
سپس دریانوردان به دلیل خسارت از حکومت بیمه می گرفتند و کالایشان را هم طبق قرار قبلی تحویل می گرفتند و به پول تبدیل می کردند. یعنی هم کالایشان را می فروختند و هم به همان مقدار از حکومت پول می گرفتند. جواب این سوال را که چرا تجاری به این زیرکی سرانجام اعدام شدند، ما پس از یک کارشناسی دقیق یافتیم، تعجب نکنید ولی اعدام شدن آنها به آمریکای جهانخوار مربوط می شود! این روزها هر کس کلاهی بر می دارد و پولی به جیب می زند فلنگ را می بندد و به آمریکا فرار می کند و یک عمر در آنجا پول هایش را می شمارد و آب پرتقال می خورند. ولی خب چون در زمان آن بخت برگشته ها، آمریکا هنوز کشف نشده بود آنها هم به ناچار اعدام شدند!

خواندنی، مثل کتاب های تزار
الکساندر تزار دوم، پادشاه با فرهنگی بود و از هنرمندان و نویسندگان روس حمایت می کرد. البته کمی هم اهل تظاهر بود ولی به هر حال معمولاً از او به نیکی یاد می کنند. یک بار او نویسنده ای را دید که شنیده بود بسیار تنگدست است. نویسنده به او گفت: «قربان؛ کتاب های مرا خوانده اید؟ نظرتان درباره آنها چیست؟» تزار گفت: «بله. آنها را دوست دارم. من هم به تازگی کتابی نوشته ام. آن را نخوانده اید؟» نویسنده متعجب گفت: «جدا شما کتاب نوشته اید؟ آن را نخوانده ام.» تزار گفت: «فردا آن را برایت می فرستم تا بخوانی.» فردای آن روز بسته ای از دربار به منزل نویسنده فرستاده شد. وقتی همسر نویسنده بسته را دید و آن را باز کرد و تازه آنها متوجه شدند که تزار چه نویسنده زبر دستی است! در جعبه کتابی چند صد صفحه ای قرار داشت که تمام ورق هایش از اسکناس بود! پس از یک سال دوباره تزار و نویسنده با هم روبرو شدند. تزار او را شناخت و گفت: «کتاب مرا خواندید؟ چطور بود؟» و نویسنده که عاشق کتاب تزار شده بود گفت: «بله همه آن را خوانده ام! فوق العاده بود. اما من دوست دارم جلد دوم آن را هم بخوانم.» فردایش دوباره بسته ای به منزل نویسنده فرستاده شد که یکی دیگر از آن کتاب های هیجان انگیز در آن بود. اما روی آن نوشته شده بود: قسمت دوم و آخر! «تا نویسنده رویش را زیاد نکند!»

هر کس تخم مرغ گندیده بفروشد...
در زمانی که تلفن رسیدگی به شکایات و سازمان حمایت از مصرف کنندگان و از این جور چیزها وجود نداشت و جامعه فرانسه مثل جامعه امروز ما جامعه سالمی نبود لوئی یازدهم برای تنبیه فروشندگان متقلب فرمان شماره 1481 را که شامل سه بند بود صادر کرد:

1- هر شیر فروشی را که معلوم شود به شیرش آب مخلوط کرده باید به میدان شهر بیاورند. در گلویش قیفی قرار دهند و از همان شیر در حلقش بریزند. این کار را باید این قدر ادامه دهند که طبیبی بگوید اگر کمی دیگر شیر در گلویش بریزید، می میرد!

2- هر کس را که تخم مرغ گندیده به مردم بفروشد باید دستگیر کرد. او را باید در مقابل مردم به چرخ شکنجه بست و به دست بچه های کوچک تخم مرغ بدهید تا با خنده و مسخره بازی به سر و کله اش پرتاب کنند.

3- هر کس کره ای بفروشد که در آن شلغم یا سنگریزه یا چیز دیگری پیدا شود باید به چرخ شکنجه بسته شود. سپس مشتی کره روی سرش بگذارند تا آفتاب کره را به کلی آب کند و در این حین مردم حق دارند هر ناسزایی که خواستند به او بگویند. (ولی حق کفر گفتن ندارند)
تبصره: اگر آفتاب این قدر داغ نبود که کره را آب کند او را باید به سالن بزرگ زندان ببرند و در مقابل آتش قرار دهند و مردم حق دارند برای تماشایش به آنجا بیایند.

هر کس بخندد اعدام می شود
کالیگولا سردار بزرگ رومی ای بود که ظاهراً عقل اش پاره سنگ بر می داشته! اما وقتی در سال 37 بعد از میلاد به امپراتوری رسید کلاً از ناحیه عقل تعطیل شد. او یک دیوانه تمام عیار بود. هر روز دست به کار احمقانه ای می زد و همه را غافلگیر می کرد. مثلاً اسم یکی از مشاهیر بزرگ روم را روی اسبش گذاشته بود! یکی دیگر از شاهکارهای او که توسط سیوتاتیوس- تاریخ نگار رومی- ثبت شده این است که به ارتش بزرگ خود که متشکل از مردان جنگی بسیار آموزش دیده و قدرتمند بود دستور داد که در ساحل دریا به جمع کردن صدف حلزون مشغول شوند. شاهکار دیگرش این بود که عاشق خواهرش، دروسیلا شد و با او ازدواج کرد! ولی یک روز صبح بلند شد و دید از او متنفر است و او را به قتل رساند. سپس به دلیل ناراحتی اش از مرگ دورسیلا مدت بسیار کوتاهی، در حدود یک سال عزای عمومی اعلام کرد! به این ترتیب تا یک سال هر کس را که می خندید، مهمانی می گرفت یا در مهمانی شرکت می کرد، لباسش رنگی به جز سیاه داشت یا به حمام می رفت می گرفتند و اعدام می کردند. «چون وقتی دورسیلا مرده دیگر معنی ندارد کسی برود مهمانی یا لبخند بزند یا از همه توهین آمیز تر، بخواهد حمام کند.»


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش