+ ۱۳۹۰/۰۵/۰۱
عثمان بن مظعون (رحمه الله) چهاردهمین نفری است که به اسلام گروید. پس از آن‌که از دنیا رفت، هنگام دفن، پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) صورت به صورت او نهادند و گریستند.


دنیا در چشم او کوچک بود و او در چشم من بزرگ

تنها راهی که برای نجات و به فعلیت رساندن قوای انسانی وجود دارد، راه تقواست؛ و تقوا یعنی کنترل نفس. هیچ کس نمی‌گوید شما شهوت خود را از بین ببرید . در اسلام، عزلت و غارنشینی و... وجود ندارد. شیوه‌ي اهل بیت (علیهم السّلام) این گونه نبوده و نیست. پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) با صراحت از آن نهی فرموده‌اند. هنگامی که آیات عذاب نازل شد، برخی از جمله عثمان بن مظعون (رحمه الله) سر به بیابان گذاشتند و خانه و زندگی را رها کردند. همسر عثمان نزد پیامبر (صلوات الله علیه و آله) از او شکایت کرد و حضرت او را از این کار نهی کرده و فرمودند: «یا عُثْمانُ، لَمْ یُرْسِلْنِیَ اللهُ تَعالی بِالرُّهْبانیَّه».1 پیامبر (صلوات الله علیه و آله) عبارت «لا رُهبانِیَّهَ فِی الْإسْلامِ»2 را به چند نفر بیان فرمود، که یکی از آن‌ها عثمان بن مظعون بود.

عثمان بن مظعون (رحمه الله) چهاردهمین نفری است که به اسلام گروید. پس از آن‌که از دنیا رفت، هنگام دفن، پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) صورت به صورت او نهادند و گریستند3 و سپس قبر او را هموار کرده و به روی آن آب پاشیدند.4 عثمان بن مظعون، اول کسی است  که در بقیع دفن شد5 و تنها روی قبر او سنگ قرار دارد؛ چرا که پیامبر(صلوات الله علیه و آله) سنگ او را گذاشتند.6

هنگامی که ابراهیم، فرزند پیامبر (صلوات الله علیه و آله) از دنیا می‌رود، حضرت می‌فرماید: ‌«اَلْحِقْ بِسَلَفِکَ الصّالِحِ عُثْمانِ بْنِ مَظْعون؛ ابراهیم من! به عثمان بن مظعون ملحق شو». امیرالمومنین (علیه السّلام) نام یکی از فرزندان خود را که اتفاقاً در کربلا هم شهید شد، عثمان نهاد. وقتی از ایشان علت را پرسیدند، فرمودند: «اِنَّما سَمَّیْتُه بِاسم أخی عُثمانِ بْنِ مَظْعونِ، 7 او را به یاد برادرم - عثمان بن مظعون – عثمان نامیدم».

حضرت تعبیری در نهج البلاغه دارند که حکایت از عظمت فوق‌العاده‌ عثمان بن مظعون دارد. حتی برخی معتقدند که این عبارات در مورد پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) گفته شده است. حضرت امیر(سلام الله علیه) فرموده‌اند:

«کان َلی فیما مَضی أخٌ فی اللهِ و کانَ یُعْظِمُهُ فی عَیْنی صِغَرُ الدنیا فی عَینه، وَکانَ خارجاً مِنْ سُلْطانِ بَطْنِهِ، فَلایَشتَهی ما لایَجِدُ وَ لا یُکْثِرُ اذا وَجَدَ، وَکانَ أکْثَرَ دَهْرِهِ صامتاً فانْ قالَ بَذَّ القائلینَ وَ نَقَعَ غَلیلَ السائلینَ، وَکانَ ضَعیفاً مَسْتَضْعفاً فَانْ جاءَ الجِدُّ فَهُوَ لَیْثٌ غابٌ وَ صَلٌّ وادٍ، لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حتی یأتِیَ قاضیاً وَکانَ لا یَلوُمُ أحداً علی ما یَجِدُ الْعُذْرَ فی مِثلِهِ حتّی یَسمَعَ اعْتِذارَهُ، وَ کانَ لایَشْکُو وَ جَعاً الاّ عِندَ بُرئهِ، وَ کانَ یَقولُ ما یَفْعلُ وُ لا یَقولُ ما لا یَفْعَلُ، وَ کانَ اذِا غُلِبَ علی الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ علی السُّکوتِ، وَ کانَ عَلی ما یَسْمَعُ أَحْرِصُ مَنْهُ علی أن یَتَکَلَّمَ ، وَ کانَ إذا بَدَهَهُ أَمْرانِ یَنْظُرُ أیُّهُما أقْرَبُ إلی الْهَوی فَیُخالِفُهُ»؛8

در گذشته برادری دینی داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنیای حرام در چشم او بی‌ارزش می‌نمود و از شکم بارگی دور بود؛ پس آن‌چه را نمی‌یافت آرزو نمی‌کرد و آن‌چه را می‌یافت زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود، اما گاهی که لب به سخن می‌گشود، بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش‌کنندگان را فرو می‌نشاند . به ظاهر ناتوان و مستضعف می‌نمود، امّا در برخورد جدّی، چونان شیر بیشه می‌خروشید یا چون مار بیابانی به حرکت در می‌آمد. تا نزد قاضی نمی‌رفت، دلیلی مطرح نمی‌کرد و کسی را که عذری داشت، سرزنش نمی‌کرد تا آن که عذر او را می‌شنید. از درد، شکوه نمی کرد، مگر پس از تندرستی و بهبودی. آن‌چه عمل می‌کرد، می‌گفت و آن‌چه عمل نمی‌کرد، نمی‌گفت. اگر در سخن گفتن بر او پیشی می‌گرفتند، در سکوت مغلوب نمی‌گردید و بر شنیدن، بیشتر از سخن گفتن حریص بود. اگر بر سر دو راهی قرار می‌گرفت، می‌اندیشید که کدام یک به خواسته‌ي نفس نزدیک‌تر است، با همان مخالفت می‌کرد.

تعبیر حضرت این است که : «چون دنیا در چشم او کوچک بود، او در چشم من بزرگ بود». اگر کسی دنیا را بزرگ دید، بدانید شخصیت پست و کوچکی دارد. در وجود اولیاء الهی دنیا زدگی وجود ندارد، هم‌چنان‌که دنیا گریزی نیست. پس یکی از راه‌های محک زدن خود و شناخت خویشتن، آن است که ببینیم دنیا در نظر ما چگونه است، اگر دنیا در نظر ما بزرگ و مهم باشد، معلوم می‌شود که ما کوچک و حقیر هستیم.

 -----------------

پی نوشت ها:

1. اصول کافی، ج 5، ص 494.

2. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 155.

3. همان، ج 2، ص 464.

4. همان، ج 2، ص 337.

5. بحار الانوار، ج 48، ص 295.

6. همان، ج20 ، ص8.

7. بحار الانوار، ج 45 ، ص 37.

8. نهج البلاغه،ص  698، حکمت 289.



منبع : از خود تا خدا، ص 67، آقاتهرانی


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش