+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
«گزینشی از خطبه های حضرت آیت اللّه ابراهیم امینی، در نماز جمعه قم»«بخش اول»


اشاره

حضرت آیت اللّه ابراهیم امینی، با نگارش «آئین همسرداری» از سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و آثاری که پس از آن منتشر کرده نشان داده اند که موضوع خانواده و تربیت، یکی از دغدغه های مهم ایشان، در کنار دیگر فعالیت های علمی، حوزوی و سیاسی می باشد. وی در سال های پس از پیروزی و شکل گیری جمهوری اسلامی خدمات و مسئولیت های زیادی را در عرصه های مختلف فرهنگی، تربیتی، سیاسی و اجتماعی داشته اند. اینک نیز که از جمله در سمت امامت جمعه قم و نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری و مسئولیت دبیرخانه این مجلس می باشند ارائه شده و نشان داده اند که همچنان و بلکه بیش از گذشته، موضوع خانواده و جوانان از دغدغه های اصلی ایشان می باشد. دغدغه ای که گاه به صورت نگرانی بروز کرده و نشان می دهد ایشان نگرانی زیادی از وضع موجود جامعه دارند. این دست دغدغه ها و نگرانی ها که از جمله برخاسته از ارتباطات نزدیک وی با اقشار مختلف جامعه است، باعث شده از فرصت خطابه نماز جمعه نیز برای طرح بخشی از دغدغه های فرهنگی و اجتماعی خویش از جمله مشکلات جوانان و خانواده ها بهره ببرند. مجله پیام زن نیز پیشتر در قالب گفتگوهایی پی درپی، بخشی از نظرات ایشان را برای خوانندگان خود منعکس کرده است.

آیت اللّه امینی، چندی است که دشواری های ازدواج را محور اصلی خطابه خویش قرار داده و در قالب یک بحث پیوسته به ابعاد مختلف این موضوع مهم که باعث افزایش سن ازدواج شده، و البته تا آنجا که فرصت و فضای خطابه جمعه اجازه می دهد، می پردازند و در آن میان ضمن تأکید بر برخی مسائل، به نکته های قابل توجه و حتی راه گشایی پرداخته اند.

به خاطر اهمیت موضوع، و تجربه و اشراف ایشان در آن، و نکات ارزنده ای که مطرح کرده اند، مفید می نمود که متن این بخش از خطبه ها برای خوانندگان عزیز منعکس شود. آنچه پیش روی دارید بخشی از چهار خطبه ایشان است که در موضوع ازدواج ارائه شده و با اندکی ویرایش، به عنوان بخش اول این مجموعه تقدیم می شود، با این توضیح که نوار اولین خطبه در دسترس نبود و تنها بر اساس یادداشت اولیه ایشان 

تنظیم شده است، از این رو آن را مختصر می بینید. بخش بعدی این مجموعه را در شماره بعدی مجله تقدیم خواهیم کرد.

از حضرت آیت اللّه امینی که در تهیه این مجموعه، مجله را همراهی کردند سپاسگزاری می کنیم و برای ایشان و همه خدمتگزاران اسلام و جامعه اسلامی آرزوی سلامتی و موفقیت داریم. زحمت پی گیری و آماده سازی مجموعه را برادر محترم جناب آقای محمد رضایی بر عهده داشته اند که سپاسگزار ایشان نیز می باشیم. خوشحال می شویم که خوانندگان عزیز نیز با اهتمام لازم این بحث را پی گیری کنند و حتماً مجله را در جریان نقطه نظرهای خویش قرار دهند. خوشحال می شویم که دیدگاه شما را نیز دریافت و در مجله منعکس کنیم.

* * *

(1)جمعه 5/4/1383ـ قم 


موضوع سخن ما اعتیاد بود. در چند خطبه در این باره صحبت کردم. با اینکه هنوز این مشکل باقی است، امّا احساس می کنم شنوندگان از این بحث خسته شده اند. به همین دلیل، این بحث را رها می کنم و به یکی دیگر از مشکلات جوانان می پردازم. این مشکل که پرداختن به آن ضروری است، عبارت است از تأخیر سن ازدواج از سن بلوغ و ازدواج دیرهنگام جوانان.

چنان که می دانید غریزه جنسی در پسران از پانزده سالگی بیدار می شود و در حدود هجده سالگی کاملاً آشکار می گردد. در دختران از سنین سیزده سالگی بیدار شده و در پانزده سالگی کاملاً بروز می کند. زمانی که این غریزه طبیعی به صورت کامل آشکار شد، جوانان را تحت فشار قرار می دهد، امّا متأسفانه اکثر پسران و دختران، امکان ازدواج نداشته و ازدواج آنها به تأخیر می افتد. آمار این افراد سال به سال در حال تزاید است.

چنان که آمار نشان می دهد، میانگین سن ازدواج در سال 1345 برای پسران، بیست و پنج سال و برای دختران 4/18 سال بوده است. در صورتی که در سال 1375، میانگین سن ازدواج پسران به 6/25 و دختران به 4/22 افزایش یافته است. به نظر یکی از کارشناسان مسائل جوانان، اخیراً میانگین سن ازدواج پسران به 27 سال و دختران به 5/24 سال رسیده است. فاصله سن میان 18 تا 27 سالگی در پسران و 15 تا 24 سالگی در دختران، زمان بسیار دشوار و پرخطری است که نمی توان از آن به سادگی گذشت.

آیا می دانید جوانان عزیز ما در این دوران پرخطر و حساس با چه مشکلاتی مواجه هستند و چه خطراتی در کمین آنها است؟! از دو حال خارج نیست: جوانان برای حفظ آبروی خود و خانواده، با تحمل دشواری های فراوان، عفت خود را حفظ می کنند، که عصبانیت، ضعف اعصاب، افسردگی، یأس از زندگی، پوچی نگری، طغیان گری، بداخلاقی و امثال اینها از نتایج این مقطع سنی است، 

چنان که در برخی جوان مشاهده می شود.

در حالت دوم، جوانان به انحرافات جنسی، ارتباطات نامشروع، ولگردی و... کشیده می شوند که آثار و تبعات جسمانی و روانی و اجتماعی آن بر کسی پوشیده نیست.

یکی از آثار بد، بالا رفتن سن ازدواج است. هر چه سن ازدواج بالاتر رود، دختر و پسر مشکل پسندتر و پر توقع تر می شوند، در نتیجه، بسیاری از آنها برای همیشه از ازدواج و تشکیل خانواده و تربیت فرزند منصرف می گردند و تا آخر عمر مجرد زندگی می کنند اما زندگی در تنهایی بسیار سخت و دشوار است، مخصوصاً در آخر عمر.

(2)جمعه 26/4/1383ـ قم 

در خطبه گذشته عرض شد که یکی از مشکلات بزرگ جوانان، افزایش سن ازدواج است. در این زمان، متوسط سن ازدواج برای پسران، بیست و هفت سال و برای دختران، بیست و چهار سال گفته شده است. جوانان عزیز سخت ترین دوران جوانی را در این فاصله نُه سال یا کم و بیش می گذرانند.

از یک طرف، سن ازدواج بالا رفته و از طرف دیگر، غریزه جنسی تحریک شان می کند؛ ارضای مشروع هم ندارند. آن وقت 

است که مشکلات فراوان روانی، جسمانی و اجتماعی برای آنها به وجود می آید که در خطبه گذشته به بعضی از مشکلات اشاره کردم.

منظور من از اینکه مسائل جوانان و مشکلات آشکار و پنهان آنها را در این جلسات مطرح می کنم، این نیست که اسباب نگرانی جوانان را بیشتر فراهم کنم و آنها را مضطرب نمایم و به اصطلاح، نمکی به زخم این عزیزان بپاشم. منظور از گفتن مشکلات، این است که آنچه را مربوط به جوانان است، اگر قدرت دارند، در حل آن بکوشند و آنچه مربوط به والدین یا مسئولان است، آنها هم در حل این معضلات کوشش کنند. نگفتن من دلیل نمی شود که این مشکلات وجود ندارد. البته احتمال دارد گفتن مشکلات، مقداری تأثیر برای اهتمام به حل و توجه به آن داشته باشد، به هر حال، چاره ای جز گفتن نیست.

می توانم کلیاتی را بگویم که هیچ مشکلی را حل نکند و آرامش به هم نخورد، ولی آیا مشکلات حل می شود؟ 

یکی از عواملی که موجب شده این وضع به وجود بیاید؛ یعنی سن ازدواج بالا برود، مدرک گرایی شدید و قصد ادامه تحصیلات دانشگاهی است.

جوانان ما به برکت انقلاب و تأکید و تأیید امام راحل و دیگر مسئولان، اکثراً مشغول تحصیل می شوند و تا دوره متوسطه و آخر متوسطه، تحصیلات شان را ادامه می دهند. باید هم همین جور باشد و خیلی خوب است، چون تعداد بی سوادان کشور خیلی کم شده و به این خاطر از مسئولان تشکر می کنیم.

امّا مشکل بعد از تمام شدن دوره دبیرستان است. در این وقت جوان ها؛ پسر و دختر در اثر جوّی که به وجود آمده است، سعی می کنند به هر طریق ممکن در کنکور شرکت کنند و قبول بشوند و تحصیلات دانشگاهی را شروع کنند. همه سعی می کنند که بچه هایشان به دانشگاه بروند و تحصیلات عالی داشته باشند. امّا با توجه به اینکه دانشگاهها محدودیت دارد، عده ای قبول می شوند و عده ای قبول نمی شوند. آنهایی که قبول شدند، چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه دولتی، به تحصیلات ادامه می دهند.

امّا پسرانی که در کنکور قبول نشده اند، طبق قوانین باید دوران سربازی را طی کنند. وقتی سربازی رفتند، باید دو سال آنجا باشند. بعد از آنکه دوره سربازی تمام شد، با توجه به اینکه در این مدت ترک تحصیل کرده اند، کمتر در کنکور شرکت می کنند. اکثر پسرها دیگر میلی ندارند در کنکور شرکت کنند و برایشان این کار سخت است. از این رو، اگر شغل مناسبی پیدا کردند، می روند و به کار مشغول می شوند. گرچه شغل مناسب کم است! اما اگر شغل مناسبی برای آنها پیدا نشد، سرگردان می شوند و باید در پارک و خیابان پرسه بزنند و اسباب ناراحتی خود و خانواده شان را فراهم کنند.

امّا دخترهایی که قبول شدند، ادامه تحصیل می دهند. آنهایی که قبول نشدند، چون مشکل سربازی ندارند، به درس خواندن ادامه می دهند و سال دیگر در کنکور شرکت و سعی می کنند در رشته ای قبول بشوند. حتی اگر در دانشگاه دولتی نشد، در دانشگاه آزاد. در این وقت بر خانواده فقرا و مستمندان و کسانی که قدرت مالی ندارند، تحمیلاتی می شود و بر آنها فشار می آید. کارگر درمانده به هر طریق می خواهد فرزندش را به دانشگاه بفرستد و ادامه تحصیل بدهد تا مثل خودش نباشد و وضعش بهتر بشود. 

طبیعی است با این وضع پسرها کمتر در دانشگاهها هستند و داوطلبان دختر بیشتر هستند؛ این گونه است که داوطلبان دختر بیشتر می شود و آنان به تحصیل در دانشگاه مشغول می شوند و لیسانس می گیرند و اگر هم توانستند بالاتر می روند.

در این مدت، هر کس برای خواستگاری می آید، خانواده ها قبول نمی کنند و یا دخترخانم ها قبول نکرده و می گویند: می خواهیم ادامه تحصیل بدهیم و نمی توانیم درس خود را رها کنیم. البته برخی هم می پذیرند، ولی وقتی مشغول به تحصیل شدند، هر کسی را که برای ازدواج مراجعه می کند، غالباً قبول نمی کنند.

مشکل دیگری که برای دخترخانم ها پیدا می شود، این است که مشکل پسند می گردند؛ یعنی در سنین پایین تر، برای شوهرها شرط کمتری قرار می دادند اما وقتی دختری تحصیلات عالیه داشت، انتظار و توقعش زیادتر می شود و می گوید: من باید با کسی شوهر کنم که تحصیلاتش کمتر از خودم نباشد و اگر بالاتر بود چه بهتر! شغل و مسکن هم می خواهد و می گوید: شوهرم باید شاغل باشد و مسکن هم داشته باشد.

دخترخانم ها وقتی فارغ التحصیل شدند، سعی می کنند به هر طریق ممکن در جایی شاغل بشوند و در جایی کاری پیدا کنند، چون مدرک گرفتن برای همین است که بروند در جایی شاغل بشوند.

مسئولان هم بدون رعایت مصالح خانواده و بدون اینکه فکر کنند عاقبت این کار چه می شود، خیلی از دختران را استخدام می کنند. با هر استخدامی از دخترخانم ها، یک پسر بیکار می شود؛ حتی پسرانی که تحصیل کرده اند و مدرک دارند دیگر شغل پیدا نمی کنند، چون شغل ها خیلی زیاد نیست و مشکل اشتغال داریم!

دخترخانم ها هم که می گویند: باید شاغل باشی و مدرک هم داشته باشی! در نتیجه، این مشکل به وجود می آید که ازدواج ها روز به روز عقب می افتد و سن ازدواج دخترها به بیش از متوسط بیست و چهار سال می رسد و حد متوسط سن ازدواج پسرها بیست و هفت سال می شود، امّا می بینیم بعضی از پسرها به سی و پنج سال رسیده و هنوز ازدواج نکرده اند. دخترهایی هم هستند که به سنین خیلی بالا رسیده، امّا هنوز ازدواج نکرده اند. 

نتیجه این وضع، آن می شود که با کمال تأسف باید عرض کنم دخترها به واسطه مشکل پسندی و این و آن کردن، این یکی خوب نیست، آن یکی ماشین ندارد، آن دیگری امکانات ندارد یا بهانه های دیگر، بدون شوهر می مانند. عمر آدم هم که تدریجاً بالا می رود و یک وقت به حدّی می رسند که هرگز شانس ازدواج ندارند.

من از پیامدهای سوء این وضع آماری دارم، ولی برای رعایت بعضی جهات، آمار را نمی گویم، ولی آیا فکر کرده اید این وضع می خواهد به کجا برسد؟! می خواهیم چه کار کنیم؟! دخترها وقتی به سنینی برسند که مجبور باشند تا آخر عمر، مجرد زندگی کنند و از تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم بشوند، چه مشکلاتی به وجود می آید؟!

پدر و مادرها هم متأسفند، ولی نمی توانند کاری بکنند. خیلی از پسرها هم به دلیل ردّ شدن تقاضای ازدواج آنها مجرد می مانند. آیا فکر می کنید این وضع صحیح است؟! آیا در آینده مشکل حادتری پیدا نخواهیم کرد؟! آیا اکنون این مشکلات نیست؟!

این مطالب را نمی گویم که جوان ها را سرگرم کنم و به مشکلات و کمبودهایشان پی ببرند و بیشتر متأثر بشوند. مشکلات را می گویم تا مسئولان به فکر بیفتند و خوب بیندیشند و به دور از احساسات، بلکه با در نظر گرفتن واقعیات، مشکلات را حل کنند.

پروردگارا! جوانان و دختران و پسران را در مسیری که برای آنها خیر و مصلحت است، هدایت بفرما و مسئولان محترم نظام را برای حل مشکلات مردم و جوانان توفیق بیشتر عنایت بفرما.

(3)جمعه 16/5/1383ـ قم 


در خطبه گذشته عرض شد که یکی از بزرگ ترین مشکلات جوانان ما در این عصر، ازدیاد سن ازدواج است که طبق آمار، میانگین سن ازدواج برای پسران، بیست و هفت سال 

و برای دختران، بیست و چهار سال می باشد. این دوران که بین بلوغ طبیعی و زمان ازدواج است، برای جوانان و نوجوانان دوران بسیار سختی است و گویا پدران و مادران و مسئولان آن گونه که باید، این دوران را مورد توجه قرار نمی دهند. نمی دانید جوانان در این دوران دَه ساله، چه مشکلاتی دارند!

مشکل تر از همه، این است که تأخیر ازدواج، گاهی به آنجا می انجامد که شانس آنها برای ازدواج بسیار کم می شود و به ناچار، تا آخر عمر ازدواج نمی کنند. زندگی در تنهایی هم بدترین و سخت ترین زندگی ها است. چنان که آمارها نشانگر آن است! متأسفانه روز به روز بر تعداد این گونه افراد افزوده می شود و در این میان، دختران نسبت به پسران بیشتر ضرر می کنند.

در خطبه های گذشته، در این باره مقداری صحبت کردم. یکی از عوامل مهمی که این وضع ناگوار را برای جوانان به وجود آورده، مدرک گرایی شدید و عشق فوق العاده پسران و دختران برای شرکت در کنکور و قبولی در دانشگاه و شروع تحصیلات عالی و گرفتن مدرک، سپس اشتغال است.

این مسئله به حدّی اوج گرفته و مهم شده که حتی ازدواج که در زندگی جوانان بسیار مهم است، به فراموشی سپرده شده است. چشم و هم چشمی شرکت در کنکور و قبولی در آن و رفتن به دانشگاه، مسائل مهم دیگر زندگی و تشکیل خانواده را تحت الشعاع قرار داده است. نه خانواده ها به فکر حل این مشکل هستند و نه خود جوانان می توانند در این قسمت کاری کنند.

به همین دلیل، قبل از آنکه در باره راه حل این مشکلات صحبت کنم، لازم می دانم اشاره ای به ضرورت ازدواج داشته باشم. گرچه ضرورت ازدواج مسئله مسلّمی است و همگان آن را قبول دارند، امّا اکنون اوضاع به گونه ای شده که این مسئله به غفلت و فراموشی سپرده شده است. پس به ناچار مقدار کمی در باره اصل و ضرورت ازدواج صحبت می کنم تا بعداً به بررسی راه حل ها بپردازم.

ازدواج و تشکیل خانواده، مهم ترین حادثه زندگی هر جوانی است. دختر و پسر از اوایل زندگی به فکر ازدواج هستند تا خانواده تشکیل بدهند و از مزایا و تشکیل خانواده بهره مند گردند. این حادثه، تقریباً مهم ترین اتفاقی است که در زندگی هر جوانی رخ می دهد و او آرزوی آن را دارد. در این جهت، بین دختران و پسران تفاوتی نیست. کمتر کسی است که این آرزو را نداشته باشد. زندگی زن و شوهر با هم و تشکیل خانواده، آغاز 

زندگی رسمی است. انسان قبل از ازدواج و تشکیل خانواده، زندگی خود را زندگی خوب و کاملی ندانسته و آن را ناقص می داند، که حق هم چنین است. ازدواج اساس زندگی است و بعد از ازدواج، بهترین دوران زندگی انسان آغاز می شود، از این رو در طول تاریخ همه مردم، اقوام، ملل، متدینان و غیر متدینان به تشکیل خانواده، استحکام آن و ازدواج عنایت خاصی داشته و دارند، چه در ادیان آسمانی و چه در غیر ادیان آسمانی. به هر حال، مردم این نیاز را درک کرده و می فهمند و این مسئله به صورت یک واقعیت در جامعه وجود دارد.

فواید ازدواج زیاد است و من به سه مورد اشاره می کنم:

1. مهم ترین فایده ازدواج و تشکیل خانواده، عبارت است از انس، محبت و اُلفت خانوادگی. دختر و پسر بعد از تشکیل خانواده، محرم راز و شریک در زندگی پیدا می کنند تا به زندگی خود مفهوم و معنا بخشند. انس و محبت خانوادگی را نمی توان در هیچ جای دیگر یافت. نه دو شریک می توانند این گونه باشند و نه دو همکار، حتی دو دوست نمی توانند چنین زندگی را تشکیل دهند؛ زندگی که در آن شریک یکدیگر باشند و خود را در خوشبختی یا ناگواری ها سهیم همدیگر بدانند. زن و شوهر در زندگی مشترک، نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت می کنند و به دنبال تأمین نیازهای یکدیگر هستند و این مسئله بسیار مهمی است که در جای دیگری یافت نمی شود.

2. از دیگر فواید ازدواج، ارضای غریزه جنسی است که هر پسر و دختری به آن نیاز دارند. این ارضا در پیوند زناشویی، بدون هیچ دغدغه و با آرامش همراه است که این وضع رضایتبخش نیز در هیچ جای دیگری پیدا نمی شود. البته ممکن است با ولنگاری و از راههای دیگر، برای انسان ارضا حاصل شود، امّا این وضع، ارضا نخواهد بود، یعنی ارضایی بی دغدغه و با آرامش و لطف، در جای دیگر غیر از محیط گرم خانواده وجود ندارد.

3. فایده سوم در تشکیل خانواده، زایش و پرورش فرزند است. هر پسر و دختر و هر زن و شوهری علاقه دارند فرزندانی داشته و تربیت کنند و آنها را به عنوان یادگار از خودشان باقی بگذارند. فرزند، نتیجه ازدواج و ثمره عمر انسان است. کسانی که فرزند نداشته باشند، خود را ابتر و ناقص می دانند. پس داشتن فرزند هم مسئله مهمی است. داشتن فرزند موجب رونق زندگی است و به آن صفا و شور می دهد.

فوائد ازدواج و تشکیل خانواده بسیار است و من از باب نمونه به این مطالب اشاره کردم. امّا ضرورت ازدواج برای انسان به قدری است که هیچ چیز دیگری نمی تواند جای آن را بگیرد. نه شغل و نه تحصیلات عالی، حتی ثروت زیاد نمی تواند جای آن را بگیرد.

زندگی مجرد و تنهایی بدترین زندگی ها است و اصلاً نمی توان نام زندگی را بر آن نهاد. زندگی که مرد به تنهایی روزگار بگذراند و یا دختر به تنهایی عمر خود را سپری نماید، زندگی نیست و هیچ کس خواهان چنین زندگی رقّت باری نیست، امّا متأسفانه اوضاع کنونی به جایی رسیده که زندگی های مجردی در حال گسترش است.

اگر سخن مرا برای ضرورت زندگی مشترک و ارزش زندگی خانوادگی قبول ندارید، می توانید از افرادی که از ازدواج محروم شده و نتوانسته اند خانواده تشکیل بدهند، سؤال کنید! ببینید آیا راضی هستند؟! ممکن است آنها دارای بهترین شغل بوده و ثروت کلانی فراهم کرده باشند، ولی از آنها بپرسید از اینکه نتوانستید ازدواج کنید، راضی هستید؟ قطعاً راضی نیستند!

طبق نامه هایی که برخی نوشته اند و آماری که در این باره وجود دارد و تماس هایی که خودم با افراد مختلف داشته ام، معلوم می شود این افراد نوعاً ناراضی هستند و در آخر عمر، پشیمان می شوند که چرا ازدواج نکرده اند. پس باید از اوّل به فکر حل این مشکل بود.

برای یادآوری و تأکید بر اهمیت ازدواج، باید به کلام معصومین(علیهم السلام) در این باب رجوع کرد که چند حدیث در این باب قرائت می کنم، البته در بخش تشویق به ازدواج دهها و صدها حدیث داریم.

قال رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ

«مابُنِی فی الإسلام بناءٌ أحبّ إلَی اللّه أعزّ مِن التزویج؛ [بحارالانوار، ج 100، ص 222.]

هیچ بنایی در اسلام، بنا گذاشته نشده که بهتر و محبوب تر از ازدواج باشد.» 

نه مسجد و حسینیه ای که ساخته شود و نه هیچ ساختمان و بنای بزرگ دیگری که برای کار خیر ساخته شود؛ محبوب تر از ازدواج نیست؛ یعنی اگر انسان ازدواج کند، بهتر می باشد و ثوابش بیشتر از آن است که مسجد بسازد و حسینیه بنا کند. این امر حکایت از توجه بالای اسلام نسبت به ازدواج دارد. در حدیث دیگری، پیغمبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ فرمود:

«النکاح سنتی فَمن رغب عن سنتی فلیس مِنّی؛ [همان، ص 220.]

نکاح، سیره و روش من است؛ ازدواج سیره و سنت من است. اگر کسی از آن روی برگرداند، از من نیست؛ یعنی از امت من نیست.»

این تعبیر بالایی است. کسی که بدون داشتن عذری از این سنت اعراض کند و بگوید نمی خواهم ازدواج کنم، از پیامبر و امت او نیست. به تعبیر دیگر، چنین فردی مسلمان نیست. در سخن دیگر پیغمبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله و سلم) می فرماید:

«من تزوّج فقد احرز نصفَ دینه فلیتّق اللّه َ فی النصف الباقی؛ [همان، ص 219.]

هر زمانی که بنده ای ازدواج کند، نصف دین خود را حفظ کرده، برای حفظ بقیه دین خود، باید متّقی بوده، احکام الهی رعایت کند».

همچنین ایشان در حدیث دیگری فرمود:

«شرار موتاکم العُزّاب؛ [همان، ص 220.]

بدترین مردگان شما کسانی هستند که بدون عذر شرعی ازدواج نکنند و عَزَب بمیرند».

اگر انسانی بدون داشتن عذری ازدواج نکند و بمیرد، در زمره بدترین مردگان قرار دارد.

پیامبر اکرم(ص) در جای دیگر می فرماید:

«ما من شاب تَزوّجَ فی حداثة سِنّه عجّ شیطانه یا ویله!یا ویله! عصم مِنّی ثلثی دینَه فلیتّق اللّه العبدُ فی الثلث الباقی؛

[همان، ص 221.]

هر جوانی که در آغاز جوانی خویش ازدواج کند [یعنی زمانی که موقع ازدواج است و به ازدواج نیاز دارد]، شیطانش فریاد می کشد: ای وای! ای وای! دو سوم دین خود را از شرّ من حفظ کرد و آن را نگه داشت. پس برای یک سوم باقی مانده باید تقوا پیشه کند».

از این قبیل تعابیر در احادیث و سخنان معصومین(علیهم السلام) فراوان داریم، که از باب نمونه به تعدادی اشاره کردم. البته ضرورتی نداشت این احادیث را بخوانم، امّا مشکل به حدّی رسیده که ارزش ازدواج بموقع، تقریباً از بین رفته و به فراموشی سپرده شده است. از این جهت، ناچار شدم این احادیث را بخوانم تا ان شاءاللّه در جلسات بعد راجع به موانع ازدواج (که یکی از آنها تحصیلات دانشگاهی است) صحبت کنم و راه حل هایی که به نظر من می رسد، بیان نمایم.

(4)جمعه 6/6/1383ـ قم

در خطبه های گذشته عرض شد که یکی از مهم ترین عواملی که سبب شده ازدواج جوانان به تأخیر بیفتد، مدرک گرایی شدید جوانان و مسابقه احساساتی برای تحصیلات دانشگاهی است.

متأسفانه این امر سبب شده است ازدواج (که یکی از مسائل مهم زندگی است)، به فراموشی سپرده شود و به تأخیر بیفتد. در نهایت، گاهی سبب می شود در اثر مدرک گرایی و تحصیلات دانشگاهی، دختران و پسران به سنینی برسند که شانس آنان برای ازدواج کم شود. سن آنان بالا می رود و نمی توانند ازدواج کنند و به ناچار تا آخر عمر تنها زندگی می کنند. زندگی در تنهایی هم بدترین زندگی ها است. 

متأسفانه زیان این امر بیشتر متوجه دخترخانم ها است. چنان که آمار نشان می دهد، اکنون تعداد زیادی از دختران به سنینی رسیده اند که دیگر امکان ازدواج برایشان فراهم نیست. با کمال تأسف، آمار این عده در حال افزایش است. من آمار دقیق آن را ذکر نمی کنم، ولی به هر حال، عرض می کنم آمار نگران کننده و مسئله قابل توجهی است.

در این مورد مسئولان باید فکری کنند و برای دخترخانم هایی که به سنین بالا رسیده اند و شانس ازدواج ندارند، چاره ای بیندیشند. بسیاری از این دختران، فارغ التحصیل و حتی شاغل هستند، امّا با وجود این، از گذشته خود و از وضع موجود 

نگران هستند، ولی چاره ای هم ندارند. گاهی هم اظهار پشیمانی می کنند و کمک می طلبند!

با این حساب، بزرگ ترین مشکل متوجه دخترخانم ها، مخصوصاً تحصیل کرده ها است. آمار بر تعداد تحصیل کرده های دختر که بسیاری از آنها شانس ازدواج ندارند، خیلی تأکید می کند.

امیدواریم مسئولان محترم نظام برای حل این مشکل، فکر جدّی کنند. فکر می کنم اگر همه همفکری و همکاری کنند، امکان داشته باشد تا حدودی این مشکل را برطرف کرد.

در این باره به دخترخانم هایی که در صدد ادامه تحصیلات دانشگاهی هستند، چند توصیه می کنم. قبلاً عرض کنم من اصلاً مخالف تحصیلات دانشگاهی دخترخانم ها نیستم. زیرا عملاً ثابت کردند در تحصیلات خیلی جدی هستند و آمار قبولی آنها زیاد است، چنان که نمره های آنها خیلی خوب است، هم در کنکور و هم در درس ها، به طوری که تعداد آنان زیادتر از پسرها شده است. این امر را مثبت می دانم و دخترها لیاقت آن را دارند. کسی فکر نکند زن لیاقت تحصیلات عالی و امثال آن را ندارد! خیر؛ اینها لیاقت دارند و شاید لیاقت شان از پسرها زیادتر باشد؛ چون جدی تر درس می خوانند و کوشش می کنند.

امّا می خواهم به این دخترخانم ها عرض کنم: درست است که تحصیلات دانشگاهی خوب است، ولی آیا اگر تحصیلات دانشگاهی سبب شود انسان از آرامش زندگی، تشکیل خانواده و تربیت فرزند محروم شود، باز ارزش دارد؟! یعنی اگر به آنجا رسید که تحصیلات و درس خواندن و بعد پیدا کردن شغل، هدف قرار گرفت، این گونه درس خواندن و مدرک بالا گرفتن، دختران را سعادتمند می کند؟! آیا پیدا کردن شغل مناسب، دختران را سعادتمند می کند؟!

از آن خانم هایی که شاغل بوده و تحصیلات عالی داشته و دارند، سؤال کنید و ببینید آیا آنها از این وضع راضی هستند؟! درست است که تحصیلات خوب است، ولی آیا به قیمت آنکه انسان از تشکیل زندگی و ازدواج بموقع محروم شود و به ناچار تا آخر عمر در تنهایی به سر بَرَد؟!

گمان می کنم این امر به هیچ وجه به مصلحت دخترها و خانواده های آنها نیست. بنابراین، به دخترها و خانواده و والدین آنها توصیه می کنم ازدواج بموقع جوانان تان را فراموش نکنید! ازدواج را فدای ادامه تحصیلات دانشگاهی نکنید. گرچه تحصیلات دانشگاهی خوب است، ولی احساساتی نباشید و عاقلانه فکر کنید؛ حسابشده فکر کنید. ببینید سرنوشت و آینده دختران تان به کجا می رسد!

به دختران عرض می کنم: به آینده خودتان فکر کنید! فکر نکنید حالا اگر مستقل شدید و بر فرض شغلی پیدا کردید و مدرک تحصیلی بالا گرفتید، مسئله تمام شده و زندگی شما قرین آرامش می شود. این طور نیست! می توانید جواب این مسئله را از کسانی که در این راه رفته اند و اکنون پشیمان هستند، سؤال کنید.

بنابراین، توصیه من به دخترخانم ها این است که چه قبل از قبولی در دانشگاه و چه بعد از قبولی، اگر خواستگار مناسب، خوش اخلاق، مهربان و متدینی پیدا کردند، او را به بهانه ادامه تحصیل ردّ نکنند؛ چون به مصلحت آنان نیست. ازدواج را بپذیرند و فرصت ازدواج را از دست ندهند. در سنین گرفتن دیپلم و کمی قبل از آن و تا چند سال بعد، فرصت ازدواج هست، ولی این فرصت همیشه باقی نمی ماند. پیشنهاد ازدواج را بپذیرید، اگر همسرتان حاضر شد به تحصیلات ادامه دهید، چه بهتر. به آقایان هم توصیه می کنم موافقت کنید همسران تان ادامه تحصیل بدهند.

ممکن است دختر و پسری دانشجو باشند یا یکی دانشجو و دیگری شغل داشته باشد، با هم ازدواج کنند و مدتی در عقد به سر برند، رفت و آمد داشته باشند، آرامش پیدا کنند و تحصیلات خود را ادامه دهند. بعد از خاتمه تحصیلات، هر وقت فرصت شد و امکانات فراهم آمد، آن وقت عروسی کنند.

اگر مرد و زن و خانواده آنها عاقلانه و با تفاهم بخواهند، اکثراً می توانند این کار را بکنند و نباید فرصت ازدواج را از دست بدهند. امّا اگر شوهر نخواست همسرش ادامه تحصیل بدهد، اگر چه دختر در دانشگاه قبول شده است، در این صورت صلاح نمی دانم شوهرها مخالفت کنند اما اگر شوهر به هر دلیلی اصرار داشت همسرش ادامه تحصیل ندهد حتی در این صورت نیز ارزش دارد دختران ازدواج را قبول کنند، گرچه مجبور شوند تحصیلات دانشگاهی خود را رها نمایند. بنده روی صلاحدید کلی و مصلحت آنان این مطالب را می گویم.

تذکر دوم به دخترخانم ها این است که وقتی خواستگاری آمد، این شرط را که خواستگار حتماً مدرکش بالاتر از مدرک دختر و یا حداقل معادل مدرک او باشد، بردارند.

غالباً دخترها زیر بار نمی روند و می گویند من لیسانس یا فوق لیسانس گرفتم، چرا با یک دیپلمه ازدواج کنم؟! نه؛ اگر خواستگار شرایط لازم را داشت، باید این شرط را بردارند. چه اشکالی دارد که داماد دیپلمه باشد؟ البته شرایط دیگری را که بعداً عرض می کنم، باید دارا باشد.

حال دخترخانم لیسانس یا فوق لیسانس داشته باشد؛ اگر بخواهند می توانند با هم زندگی کنند. دختران بهتر است این شرط را بردارند و نگویند پیش دختران دیگر خجالت می کشیم که بگوییم یک دیپلمه به خواستگاری ما آمده است؛ حتی در مورد شغل نیز باید این مسئله را رعایت کرد. معمولاً دخترها می گویند شغل خواستگار باید اداری باشد، به این دلیل که می گویند پیش دوستان مان شرمنده می شویم و خجالت می کشیم که بگوییم همسرمان شغل آزاد دارد. این فکرها را نکنید و عاقلانه فکر کنید!

اوّلاً؛ معلوم نیست شغل اداری بهتر از شغل های عادی باشد. به تجربه می بینیم هیچ دلیلی ندارد افراد تحصیل کرده، با همسران شان بهتر از افراد عادی برخورد کنند. به علاوه؛ خیلی وقت ها می بینیم افرادی که شغل آزاد دارند، بهتر و مناسب تر از دیگران با همسران شان برخورد می کنند.

با این حساب، خیلی به این شرط مقید نباشید! اگر کسی شغل آزاد داشت و شغل محترمی بود و به اندازه زندگی درآمد داشت، باید این فرد را بر یک لیسانسه بیکار ترجیح بدهند؛ چون مدرک، نان و آب نمی شود و زندگی خرج دارد.

به هر حال، این بد رسمی است که دخترها از روی رقابت های نسنجیده و فکر نکرده می خواهند حتماً شوهران شان دارای مدرک بالا بوده و شغل اداری داشته باشند. 

تذکر بعدی من سن ازدواج است. به نظر بنده، در سن ازدواج و تفاوت سنی میان دختر و پسر باید مقداری ارفاق کرد. شاید قبلاً در 

خطبه ها گفته بودم که بهتر است دو یا سه سال زن ها کوچک تر از مردها و دخترها کوچک تر از پسرها باشند، ولی در اوضاع کنونی، به نظر می رسد بهتر است این شرط برداشته شود.

به عقیده من، اگر دخترخانمی سنش به اندازه و یا حتی یک یا دو سال بیشتر از مرد است، و مرد واجد شرایط لازم است؛ نجیب، پاک، خوش اخلاق، مهربان و متدین است، او را بپذیرند و خیلی ایراد نگیرند که حتماً باید سن زن کمتر از مرد باشد.

اینها رسم و رسومی از سابق بوده است و در اوضاع کنونی، لازم نیست اینها را رعایت کنند. البته اگر شرایط حاصل شد، مسئله ای نیست، امّا برای اینکه مشکل دخترانی که تحصیل کرده اند و سن شان بالاتر از حد متعارف است، حل شود، پسرها این شرط را رها کنند و دخترها هم خیلی مقید به آن نباشند.

پروردگارا! جوانان ما را در مسیر زندگی خوب و سالم هدایت بفرما. مشکلات جوانان، چه مشکل ازدواج و چه مشکل شغل را، به خوبی حل بفرما.

ادامه دارد.
پیام زن :: آذر 1383، شماره 153


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش