نگاه خواستگاری (نگاه, نگاهی دوباره و نو(8))
طرح مسأله
از
نظر فقه اسلامی مسلم است که مردی که قصد ازدواج دارد، می تواند به قسمتی
از بدن زن مورد نظر خود نگاه کند و محدودیت کمتری برای او وجود دارد. علامه
حلی مجاز بودن چنین نگاهی را از نظر همه علماء غیر اختلافی تلقی کرده
است(1) و محقق کرکی، اصل مسأله را در بین «علمای اسلام»، بدون مخالف دانسته
است(2) و شهید ثانی نیز به همین نکته تصریح نموده است.(3)
البته
قول شاذ و نادری در فقهاء اهل سنت وجود دارد که به طور کلی چنین نگاهی را
ممنوع دانسته و در هیچ حدّی مرد را برای نگاه کردن در مرحله خواستگاری و
پیش از اجرای عقد ازدواج، مجاز نشمرده است.(4) ولی پیشوایان مذاهب
چهارگانه،(5) ـ همچون همه فقهای شیعه ـ بر «جواز نظر» اتفاق دارند. آنان به
روایاتی از رسول خدا(ص) استناد کرده اند، مثلاً ابوالدرداء از آن حضرت نقل
می کند که فرمود: وقتی مرد تصمیم به خواستگاری از زنی را می گیرد، می
تواند به زیبایی صورتش، دقت کند.(6) و جابر بن عبداللّه از پیامبر(ص) روایت
می کند که فرمود: «هر یک از شما که قصد ازدواج با زنی می گیرد، به صورت و
دستانش نگاه کند».(7) هم چنین حضرت به یکی از کسانی که به خواستگاری رفته
بود فرمود: بدان زن نگاه کن که بر شیرینی و الفت در بین شما می افزاید.(8)
در
روایات اهل بیت(ع) نیز نصوص فراوانی در این باره وجود دارد که در ضمن
مباحث آینده، مطرح خواهد شد. از آن جمله در روایت معتبری از امام صادق(ع)
وارد شده است که:
«لا بأس بأن ینظر الی وجهها و معاصمها اذا اراد أن یتزوجها»؛(9)
مانعی ندارد که مرد به «صورت» و «معاصم»(10) زنی که می خواهد با او ازدواج کند، نگاه کند.
در باره نگاه خواستگاری، مسایل فراوانی مطرح است، که اهم آن عبارت است از:
1ـ اجازه نگاه، از چه مبنا و حکمتی برخوردار است؟
2ـ این نگاه چه گستره ای را در بر می گیرد و مرد در چه حدی اجازه نگاه دارد؟
3ـ این نگاه با چه شرایطی مجاز و مشروع است؟
4ـ آیا زن نیز می تواند به مردی که از او خواستگاری می کند، نگاه کند؟
حکمت
تجویز نگاه برای خواستگاری آن است که انتخاب همسر با اطمینان بیشتری همراه
باشد و مرد با آگاهی و اطلاع کافی، همسر خود را برگزیند. البته این، بدان
معنی نیست که ویژگیهای جسمی از قبیل قیافه و اندام، تنها معیار گزینش همسر
تلقی می شود و هیچ معیار دیگری وجود ندارد، بلکه باز بودن این راه از آن رو
است که نقش زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر نمی توان نادیده گرفت و
انسانها بر اساس گرایش طبیعی و فطری خویش به زیبایی و جمال، بدین ویژگی
توجه دارند. بخصوص که ارتباط زن و شوهر، آکنده از ابعاد عمیق عاطفی، و
احساسات پرجاذبه ای است که نمی توان سهم «مورد پسند بودن» همسر را، که
زمینه عشق و محبت را فراهم می آورد، نادیده گرفت. در برخی روایات وارد شده
است که رسول خدا، هنگام انتخاب همسر، زنی را برای دقت در برخی خصوصیات جسمی
شخص مورد نظر می فرستاد و به او راهنمایی هایی می نمود.(11)
البته
پیشوایان دینی تأکید کرده اند که در انتخاب همسر، صرفا به «مال» و «جمال»
او نظر نداشته باشید و اصالت خانوادگی و دینداری را به پای ثروت و زیبایی
قربانی نکنید، چرا که اگر «بنیان خانواده» از آغاز بر گرایشات مادی، نهاده
شود، هرگز این بنای مقدس، از «استحکام» برخوردار نخواهد بود و به عنوان یک
«پیوند عمیق» قابل اعتماد نیست. مردی که به طمع دارایی به سراغ دختری می
رود، در حقیقت، «همسر» خود را «کالای دست دوم» قرار داده که در اثر ثروت،
ارزش پیدا کرده، و قهرا بدون آن، ارزشی ندارد. همچنین چگونه می توان به
مردی که «فقط» به «زیبایی» همسر خود فکر می کند، «اطمینان» داشت؟ آیا او پس
از انتخاب و ازدواج، با دیدن زیبارویان دیگر، دلبستگی خود را به زندگی و
همسر خویش حفظ خواهد کرد؟ چنین ازدواجهایی که از جنبه های عقلایی کافی و
محبت راستین، خالی است و بر احساسات برق آسا و زودگذر شکل می گیرد، با
آینده ای مبهم و متزلزل روبه رو است و شاید سخن امام صادق(ع) ناظر به این
نکته باشد که فرمود: آن کس که برای دارایی یا زیبایی با زنی ازدواج کند، به
همان هم نخواهد رسید.(12)
در عین حال اسلام نخواسته است که انسان
«شریک زندگی» خویش را «چشم بسته» انتخاب کند، آن هم شریکی، که می خواهد
عمری با مودت و محبت، در کنارش باشد. آیا منطقی است که زن یا مرد، زمانی
چشمان خود را به روی یکدیگر بگشایند، که زمان تصمیم گیری و انتخاب به سر
آمده باشد، و اگر برخی ویژگیهای ظاهری را نمی پسندند، با دلسردی زندگی را
ادامه داده و از نشاط و لذت زندگی محروم بمانند؟ چرا زن یا مرد که با
دنیایی از آرزوها، زندگی را شروع می کنند، در آغاز راه از یکدیگر جدا شوند؟
«شناخت زن و شوهر» از یکدیگر، سرمایه ای است که پیمودن راه مشترک را آسان می کند و اضطرابها و نگرانیهایی که
ممکن
است وجود داشته باشد، از بین می برد و افق زندگی را در برابر دیدگان
امیدوارشان، روشن تر می سازد. لذا در آموزشهای دینی به مردان تأکید شده
است:
همسر گردن بند تو است، بنگر که چه بر گردنت می افکنی.(13)
از
این رو، رواست که مرد با تأمل و نگاه عمیق و همه جانبه ـ نظر ـ گردن بند
خویش را انتخاب کند، گردنبندی که می تواند بر حُسن و جمال او بیفزاید، در
قرآن کریم، زن و شوهر نسبت به یکدیگر «لباس» معرفی شده اند که هر یک جامه
تن دیگری و باعث «آراستگی» اوست. «هنّ لباسٌ لکمْ و انتم لباسٌ لهنّ»(14) و
شاید «تقدّم نام زن» در اینجا نشان از «تأثیر بیشتر» او داشته باشد.
متأسفانه
فقهاء ما نگاه برای خواستگاری را کمتر از این زاویه مورد توجه قرار داده
اند. آنها معمولاً این مبحث را مطرح می کنند که چون مرد با ازدواج، در قبال
همسر خود، «تعهداتی مالی» از قبیل مهریه دارد، از این رو، باید به ازاء آن
از «حق نگاه کردن به زن» قبل از ازدواج برخوردار باشد تا با «غرر» مواجه
نشود.
این تلقی و تحلیل، برداشتی از روایت امام باقر علیه السلام
است که حضرت علت جواز نگاه را چنین بیان فرموده است: «انما یشتریها بأغلی
الثمن»، زیرا مرد به بیشترین بها، خریدار اوست(15).
شیخ انصاری این روایت را چنین تفسیر می کند:
مقصود آن است که چون ازدواج با «مهریه»ای غالبا نه چندان سبک و اندک انجام می شود، بدین سبب نگاه کردن مرد،
به گونه ای که عمده «غرر» را از بین ببرد، جایز است، این غرر، از جهت بی اطلاعی از زیبایی، رخ می دهد.(16)
و آیت اللّه خوئی با صراحت بیشتر می گوید:
«امکان
«نگاه کردن» مرد بدان سبب است که مبادا «مال او» ضایع شده و به هدر رود،
زیرا اگر مرد، بدون نگاه کردن ازدواج کند، و پس از آن، همسر خود را نپسندد،
راه «فسخ عقد نکاح» به رویش بسته است، و اگر بخواهد «طلاق» دهد، به ناچار
باید نصف مهر را ـ قبل از زناشویی ـ بپردازد.»(17)
در این دیدگاهها،
نوعی اغراق و زیاده انگاری دو سویه نسبت به نقش «مهریه» دیده می شود، زیرا
از یک سو هر چند این واقعیت اجتماعی را نمی توان نادیده گرفت که «جمال» در
رغبت بر تعهد نسبت به «مهریه بیشتر» تأثیر می گذارد، ولی در عین حال،
خصوصیات دیگری از قبیل موقعیت خانوادگی دختر، میزان تحصیلات و شغل او، و
نیز برخی از ویژگیهای دیگر نیز در میزان مهریه اثر می گذارد. از سوی دیگر
نمی توان پرداخت مهریه هر چند سنگین را «تنها عامل» لزوم مباح بودن نگاه به
زن برای ازدواج به حساب آورده و بر مبنای نفی «غرر» در معامله و مبادله،
نسبت به آن اظهار نظر کرد. زیرا همان گونه که توضیح دادیم نگاه قبل از
انتخاب، زمینه ساز انس و الفت بیشتر است، از این رو کسانی که از ناحیه
مهریه سنگین هم دغدغه خاطری ندارند، از این امتیاز و حق در هنگام ازدواج
برخوردارند که بتوانند همسری دلخواه و مورد علاقه و پسند برگزینند. «نگاه»
ابزاری مناسب و مطمئن در این مسیر است. «نادیده» خریدار شدن، هر چند «خسارت
مادی» به همراه نداشته باشد، اما با نوعی «نگرانی روحی» همراه است. در
حالی که «نظر» و تأمل، آرامش آفرین و الفت زاست. از این رو در برخی از
روایات به تأثیر مثبت «نظر» در ایجاد «مودت و الفت» تصریح شده است.
رسول
خدا(ص)، به مغیرة بن شعبه که قصد ازدواج داشت فرمود: نگاه به او انس و
مودت بین شما به وجود می آورد: لو نظرت الیها فانه احری ان یؤدم
بینکما(18).
صاحب جواهر با الهام از روایات، با دید گسترده تر و نظر
وسیع تری، در این باره اظهار نظر کرده است که اگر مرد با انتخاب خود، از
یک طرف بار مالی سنگینی را بر عهده می گیرد و از طرف دیگر در پی یک زندگی
صمیمی و گرم است، چرا نتواند با «نگاه خویش» نسبت به زندگی آینده خود و
هزینه هایی که باید بپردازد، تصمیم روشن تری بگیرد؟(19)
به نظر می
رسد که تعبیر «خریدار بودن مرد به بالاترین قیمت» ـ انما یشتریها باغلی
الثمن ـ که در چند روایت دیده می شود، شایسته تأملی دوباره و دقتی مضاعف
است زیرا تفسیری که از این تعلیل صورت گرفته است نمی تواند اطمینان بخش
باشد. امام علیه السلام در پاسخ این سؤال که آیا مرد می تواند به زنی که می
خواهد با او ازدواج کند، نگاه کند، فرمود، آری، و سپس اضافه فرمود: «چرا
که به بیشترین بها، خریدار اوست.»
معمولاً «بها» در این جمله به
«مهریه» تطبیق شده و قهرا فلسفه «جواز نظر»پرداخت «مهریه» دانسته شده است.
ولی در نظر ما این انطباق «مبهم» است، زیرا از نظر فقه اسلامی، «مهریه»،
«قیمت و بها» نیست، بلکه صرفا «هدیه»ای است که در ازدواج از طرف شوهر به زن
پرداخت می شود. قرآن کریم از مهریه به «نحله» تعبیر می کند و «نحله»،
پرداختی غیر از پرداخت «ثمن» است.(20)
قرآن، از یک سو مهر را
«صُدقه» نامیده که از ماده «صِدق» است و هم چنان که برخی نکته سنجان گفته
اند، مهر را «صداق» می گویند، چون نمادی از «صداقت» و راستین بودن علاقه
مرد است(21)، و از سوی دیگر، با تصریح به «نحله» بودنِ آن، به «هدیه» و
پیشکش بودنش، توجه داده است.(22)
برخی محققان در تأیید اینکه مقصود
از «ثمن» در روایات مربوط به نگاه خواستگاری، همان «مهریه» است که مرد می
پردازد به این نکته استشهاد کرده اند که در روایت مرد «مشتری و خریدار» به
حساب آمده است، در حالی که اگر زندگی مشترک خانوادگی، مورد نظر باشد که
«مرد» برای آن «سرمایه گذاری» می کند، از این نظر تفاوتی بین زن و مرد وجود
ندارد و نباید خصوص مرد «مشتری» نامیده شود.
ولی این بیان نیز نمی
تواند کمک به آن تفسیر نماید، زیرا مشتری به معنی حقیقی اش، در جایی صدق می
کند که «اشترا و خریداری» در کار باشد، و چون در ازدواج خرید و فروشی صورت
نمی گیرد، لذا هیچ یک از مرد و زن ـ مشتری و بایع ـ خریدار و فروشنده
نیستند و هرگز زن در قبال مهریه، خود را به مرد نمی فروشد، چه اینکه به کار
بردن تعبیر «خرید و فروش» در عقد نکاح، آن را فاسد و باطل می سازد.
«خریدار» بودن مرد در ازدواج، نه جنبه اقتصادی، بلکه، اشاره به حقیقت دیگری دارد:
طبیعت،
مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و
معشوق بودن، طبیعت زن را گل، و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه
قرار داده است.(23)
بر این اساس متفکر عالی قدر شهید مطهری می گوید:
«عجبا
می گویند چرا قانون مدنی، لحنی به خود گرفته است که مرد را خریدار زن نشان
می دهد، اولاً این مربوط به قانون مدنی نیست، مربوط به قانون آفرینش است،
ثانیا مگر هر خریداری از نوع مالکیت و مملوکیت اشیاء است، طلبه و دانشجو
«خریدار» علم است(24)، متعلم خریدار معلم است، مرد «خریدار وصالِ زن» است
نه خریدار «رقبه» او».(25)
و البته خریدار باید چیزی برای پرداخت
کردن داشته باشد تا بتواند محبوب را متوجه خود سازد، از این رو حافظ که خود
را «خریدار» می داند، از اینکه «چیزی» برای نثار خوبان کردن ندارد، افسوس
می خورد:
شیراز معدن لب لعل است و کان حسن
من جوهری مفلس از آن رو مشوشم
از بس که چشم مست در این شهر دیده ام
حقا که می نمی خورم اکنون و سرخوشم
شهریست پرکرشمه و خوبان ز شش جهت
چیزیم نیست ور نه «خریدار» هر ششم
و
خلاصه آنکه چون مرد مجذوب و خواهان است و به دنبال محبوب به راه می افتد،
لذا بهای سنگین این خریداری را می پردازد: «عمری زندگی کردن و بار آن را بر
دوش گرفتن».
با این بینش، در «هر» زندگی، مرد باید برای پرداخت
«بیشترین بها» آماده باشد ـ اغلی الثمن ـ حتی اگر مهریه «اندک» و ناچیز
باشد، پس امام علیه السلام، با بیان این نکته که مرد «خریدار» است و حق
اوست که بداند با چه کسی می خواهد «زندگی» کند، او را برای «نظر» به همسر
آینده خود، مجاز می شمارد. نه اینکه چون مهریه سنگین می پردازد، برای نظر
مجاز است، و قهرا اگر مهریه سنگین نیست، «نظر کردن» وجهی ندارد و توقعِ
نگاه داشتن، بی جاست!!(26)
کلیت حکم ـ جواز نظر ـ برای همه ازدواجها، خود گویای آن است که علت آن نیز «عام» است و مربوط به «مهریه سنگین» نیست.
علامه
طباطبایی، در ذیل آیه مربوط به «مهریه»، آن را از لحاظ «عرفی» مانند
«پولی» می داند که در برابر «جنس» پرداخت می شود، و آیه قرآن را «تأیید»
همین تلقی عرفی می داند.(27) در حالی که قرآن، هر چند بر «مهریه» صحه
گذارده و آن را تأیید کرده، و با آوردن کلمه «نحله» به صراحت چنین برداشتی
را «تخطئه» نموده و آن را مردود دانسته است.
جان کلام، در معنی
خریدار بودن مرد به بالاترین قیمت ـ یشتریها باغلی الثمن ـ، همان بیان رسای
استاد عالی قدر، شهید مطهری است که می گوید:
«یعنی آنچه انسان در
زندگی زناشویی مایه می گذارد، از هر چیز گرانبهاتر است، واضح است که مراد
«مهریه» نیست، زیرا ارزش پولی مهریه، «گرانبهاترین قیمت» نیست، بلکه مقصود
این است که می خواهد با او زندگی کند و عمر خویش را با او به سر برد».(28)
ادامه دارد.
1 ـ علامه حلی، تذکره، ج1، کتاب النکاح، بی ص.
2 ـ محقق کرکی، جامع المقاصد، ج2، ص284.
3 ـ شهید ثانی، مسالک الافهام، ج7، ص40.
4 ـ شیخ طوسی، الخلاف، ج4، ص247: و قال المغربی: لا یجوز ان ینظر الیها و لا الی شی ء منها اصلاً.
5 ـ عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج4، ص21.
6 ـ احمد بن حنبل، مسند، ج4، ص226؛ اذا طرح اللّه فی قلب امرء خِطبة امرأة فلا بأس ان یتأمل محاسن وجهها.
7 ـ النووی، المجموع، ج16، ص138: اذا اراد احدکم ان یتزوج امرأة فلینظر الی وجهها و کفیها.
8 ـ عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج4، ص22 به نقل از سنن ترمذی.
9 ـ الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص59.
10 ـ معاصم، جای دستبند است.
11 ـ الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص36.
12 ـ الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص30: اذا تزوّج الرجل المرأة لجمالها او لمالها لم یرزق ذلک.
13 ـ الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص17: انما المرأة قلادة فانظر ما تتقلّد.
14 ـ سوره بقره، آیه 187.
15 ـ الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج14، ص59.
16 ـ شیخ انصاری، کتاب النکاح، ص40.
17 ـ مبانی عروة الوثقی (تقریرات آیت اللّه خوئی) کتاب النکاح، ج1، ص25 و 31.
18
ـ برخی محققان این روایت را چنین معنی کرده اند: اگر مرد نگاه کند و
بپسندد و بعد اقدام به ازدواج کند، «ضمانت تداوم ازدواجش» بیشتر می شود.
ولی قابل توجه است که «یؤدم» نه به معنی «تداوم» ازدواج، بلکه به معنی «لذت
بخش شدن» زندگی است همان گونه که «ادام» ـ خورشت ـ طعام را مطبوع و لذت
بخش می کند. زمخشری این واژه را از «أدم الطعام» می داند و روایت را چنین
معنی می کند: نگاه، باعث اصلاح و به وجود آمدن انس و الفت می شود (الفائق
فی غریب الحدیث، زمخشری، ج1، ص29) و ابن اثیر نیز، آن را به «الفت و
سازگاری» معنی کرده است (النهایه فی غریب الحدیث، ابن اثیر، ج2، ص32).
استاد مطهری این روایت را، این گونه نقل کرده است: «احری أن یدوم بینکما» و
به «بهتر شدن «دوام» ازدواج» معنی کرده است (مسأله حجاب، شهید مطهری،
ص199). متأسفانه اشتباه در نقل متن روایت، به ترجمه هم سرایت کرده است
(نگاه کنید به سنن ترمذی، ج2، ص275).
19 ـ محمدحسن النجفی، جواهر الکلام، ج29، ص66.
20 ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج4، ص169.
21 ـ ر.ک. نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهری، ص202 و 204.
22
ـ شیخ محمد عبده در این باره مطلبی قابل توجه دارد: و ینبغی ان یلاحظ فی
هذا العطا معنی اعلی من المعنی الذی لاحظه الذین یسمّون انفسهم الفقها من
ان الصداق و المهر بمعنی العوض عن البضع و الثمن له، کلا ان الصلة بین
الزوجین أعلی و أشرف من الصلة بین الرجل و فرسه او جاریته و لذلک قال
«نحلة» فالّذی ینبغی ان یلاحظ هو ان هذا العطا آیة من آیات المحبه و صلة
القربی و توثیق عری المودة و الرحمة (تفسیر المنار، سیدرشید رضا، ج4،
ص376).
23 ـ استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص15.
24 ـ حافظ:
معرفت نیست در این قوم خدا را مددی
تا برم گوهر خود را به «خریدار» دگر
ناصر خسرو:
مرد خرد را به علم یاری ده
که خرد علم را «خریدار» است.
25 ـ استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص16.
26
ـ برخی محققان برای اثبات آنکه «ثمن»، همان «مهریه» است و جواز نظر کردن،
مستند به این پرداخت مالی است به روایت حسن سری از امام صادق(ع) استناد
کرده اند: «سأله عن الرجل، ینظر الی المرأة قبل ان یتزوجها؟ قال نعم، فلم
یعطی ماله؟». ولی این روایت به دلیل «مرسله بودن»، صلاحیت استناد ندارد.
دلالت این روایت نیز بر تفسیر مورد نظر، مورد تأمل است.
27 ـ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج4، ص169.
28 ـ استاد مطهری، مسأله حجاب، ص200.
پدیدآورنده: محمد سروش
منبع:پیام زن :: شهریور 1379، شماره 102