تفكر اسلامى، اعلان ازدواج را ضرورى مىداند و معتقد است كه اعلان همان تفاوت بين حلالى است كه آشكارا انجام مىپذيرد و عمل حرامى كه در خفاء صورت مىگيرد.از علايم اعلان ازدواج كه تفكر اسلامى آنرا پيشنهاد كرده است وليمه*مىباشد و آن غذايى است كه به مناسبت عروسى درست مىشود و مردم به آن دعوت مىشوند.وليمه سنتى است كه بر آن تأكيد گرديده، زيرا براى مرد در شب زفاف مستحب است كه وليمه دهد، بقدرى كه قلبا به آن راضى و خشنود باشد و فرد ديگرى مثل او هم قادر باشد بر دادن آن.پس اگر مىتواند حيوانى ذبح كند، مستحب است كه كمتر از گوسفندى را ذبح نكند، بجهت فرمايش آن حضرت (ص) به عبد الرحمن بن عوف : وليمه بده و اگر چه به اندازه يك گوسفند باشد، پس اگر باين حد قادر نباشد بآنچه توانايى دارد اكتفا كند، زيرا پيغمبر اكرم (ص) در ازدواج با صفيه، با خرما و قووت وليمه دادند .
وليمه در اولين روز ازدواج است و رسول خدا (ص) در اين روز آن را شايسته قرار دادهاند، اما در روز دوم، اطعام آن مستحب است، اما اطعام در روز سوم پيغمبر (ص) آنرا رسوايى توصيف فرمودهاند كه نبايد آن را انجام داد.پيغمبر (ص) فرمود: اطعام در روز اول پسنديده و در روز دوم مستحب و در روز سوم بدنامى است و هر كس كه تظاهر كند و كارش را به گوش مردم برساند، خداوند او را رسوا كند.
به نظر اكثر فقهاء اجابت دعوت وليمه عروس واجب است.ابو حنيفه معتقد است كه مستحب مؤكد است.بيشتر فقهاء معتقدند كه جايز نيست براى كسى كه دعوت به وليمه شده است بدون عذر موجه، تخلف نمايد.اگر شخصى روزهدار است لازم است كه به محل وليمه برود و به دعوت كننده اطلاع دهد كه روزهدار است و براى او دعا كند و برگردد.پس اگر اين موضوع برصاحب وليمه سخت باشد و غذا نخوردن او صاحب مجلس را ناراحت كند، مستحب است كه اگر روزهاش مستحبى است افطار نمايد، زيرا ثواب ادخال سرور در دل برادر مسلمانش بيشتر از ثواب روزه استحبابى است، اما اگر روزه واجب است، در هر صورت براى او افطار جايز نيست.در بعضى از مذاهب آمده است كه شخص روزهدار در هر حال افطار نمىكند و عذر او بايد مورد قبول واقع شود. (1)
فقهاء جايز دانستهاند كه شخص دعوت شده به وليمه حاضر نشود، در صورتى كه دعوت كننده ظالم و يا فاسق و يا اين كه مالش محل اشكال باشد و يا اينكه وليمه همراه با معصيت بوده و يا شخص دعوت شده عذر شرعى داشته و يا اين كه دعوت كننده او را بطور مشخص دعوت نكرده بلكه در ضمن عدهاى ديگر و بدون تعيين دقيق او را دعوت كرده است. (2)
مستحب است كه حضار به دعوت كننده و صاحب مجلس تبريك بگويند و بهتر است در دعا همان نصى را بخوانند كه به نقل از ابو هريره وارد شده است و آن اين است «خداوند براى تو مبارك گرداند و بر تو مبارك نمايد و بين شما بخوبى جمع نمايد» .
نكته مهمى باقى مىماند كه مربوط است به پديدهها و علايم شاديها، و آن همان چيزى است كه ما آنرا گهگاه ملاحظه مىكنيم از جنبههايى كه منظور از آنها اعلان و زنده نگهداشتن اين مناسبتها نيست، بلكه فقط بمنظور تظاهر و خودنمايى صورت مىگيرد، زيرا اين گونه جشنها از آنچه كه سنت و شريعت در اين گونه مناسبتها خواسته است تجاوز مىكند، و در نتيجه اين جشنها به حد زيادى به اسراف و مبالغه كشانده مىشوند كه موجب رضاى خدا نيست.آنها به قصد انواع خودبينيها و يا افتخاراتى است كه براى زن و شوهر و يا جامعه فايدهاى ندارد و احكام شرعى در اين گونه وليمهها به فراموشى سپرده مىشود، زيرا به اين گونه مجالس جز طبقه مخصوصى از جامعه دعوت نمىشوند و فقراء و نيازمندان از آنها محروم مىگردند .در اين جاها انواع غذاها و آشاميدنىها كه به مراتب از حد اعتدال بيرون است، عرضه مىشود .چه بسيار خانههايى كه بواسطه اين گونه وليمهها خراب شده است، بلكه تاريخ به ما خبر مىدهد از دولتهايى كه كلا بواسطه جشنهاى ازدواج به اضمحلال و تباهى كشيده شدهاند.از اين قبيل دولتها، دولت طولونيهدر مصر است، زيرا خمارويه سرنگون شد، در حالى كه دخترش قطر الندى را به معتضد خليفه عباسى شوهر مىداد، پس براى او مهيا ساخت آنچه را كه مثلش ديده نشده و مانند آن را قبلا كسى نشنيده بود، و به پا كرد جشنها و سفرههايى پر از افراط و اسراف، و دخترش در سر اين سفرهها ظاهر مىگشت در حالى كه حرير و الماس بر تن او سنگينى مىكرد.بطور كلى مورخين معتقدند كه اين مخارج سنگين در بودجه مصر اثر گذاشت و خمارويه را به سختى و تنگنا دچار كرد و اين مخارج از موجبات از بين رفتن و منقرض شدن دولت طولونيه بود. (3)
متذكر شديم كه اسلام به زنده ساختن اين گونه مجالس و برپايى وليمهها تشويق مىكند اما روح اسلامى حكم مىكند به رعايت اعتدال، همان طورى كه حكم مىكند به اين كه اين چنين فرصت وسيلهاى باشد براى ادخال سرور و شادمانى در دل بسيارى از نيازمندان، و بسيارى از اطرافيان صاحبان اين مجالس، زيرا شادمانى افزون مىگردد با كثرت شركت كنندگانى كه بدان وسيله خوشحال مىشوند.
1
ـ الجزرى، الفقه على المذاهب الاربعة،
ج 2، ص .39
2 ـ
تقى الدين ابو بكر، كفاية الاخيار، ج 2، ص .63
3 ـ
ر ك.تنوخى، نشوار المحاضرة موسوعة التاريخ الاسلامى و الحضارة الاسلامية از مؤلف،
ج 5، ص 41 ـ .43
كتاب: زندگى اجتماعى از ديدگاه اسلام، ص 152
نويسنده: دكتر احمد شلبى
ترجمه: دكتر سيد محمود اسداللهى
.:: This Template By : web93.ir ::.