گروهى از طرف داماد و عروس دعوت شدند و على به افتخار همسر گرامى خود
وليمهاى ترتيب داد. پس از صرف غذا، رسول گرامى فاطمه را به حضور خود
طلبيد.فاطمه با شرم و حيا شرف ياب محضر پيامبر شد. عرق حجب و خجالت از
پيشانيش مىريخت. وقتى چشم او به پيامبر افتاد، پايش لغزيد و نزديك بود به
زمين بخورد.
پيامبر دست دختر گرامى خود را گرفت و در حقش دعا فرمود و گفت:
خداوند تو را از تمام لغزشها مصون بدارد. «2» آنگاه چهره زهرا را باز كرد و دست عروس را در دست داماد نهاد و چنين گفت:
بارك اللّه لك في ابنة رسول اللّه يا علي نعمة الزوجة فاطمة.
سپس رو به فاطمه كرد و گفت: «نعم البعل علي».
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعة، ج 15، ص 8.
(2). أقالك اللّه العثرة «بحار الانوار، ج 43، ص 96».
به
ديگر سخن، پيامبر در آن شب صميميت و اخلاصى نشان داد كه هنوز در اجتماع
كنونى ما با آن همه رشد و تكامل، اين مقدار صفا و صميميت وجود ندارد. از آن
جمله دست دختر خود را گرفت و در دست على گذاشت. فضايل على را براى دخترش
بازگو كرد، از شخصيت دختر خود و اينكه اگر على آفريده نشده بود، هم شأنى
براى او نبود، يادآور شد و بعدا كارهاى خانه و وظايف زندگى را تقسيم كرد.
كارهاى درون خانه را بر عهده فاطمه گذاشت و وظايف خارج از خانه را بر دوش على نهاد.
در
اين موقع بنا به گفته بعضى به زنان مهاجر و انصار دستور داد كه دور ناقه
دخترش را بگيرند و به خانه شوهر برسانند. به اين ترتيب جريان ازدواج با
فضيلتترين زنان جهان پايان پذيرفت.
گاهى گفته مىشود كه پيامبر به
شخصيت برجستهاى، مانند سلمان دستور داد كه مهار شتر زهرا را بگيرد و بكشد و
از اين طريق جلالت دختر خود را اعلام دارد.
شيرينتر از همه لحظهاى
بود كه داماد و عروس به حجله رفتند، در حالى كه هر دو از كثرت شرم به زمين
مىنگريستند، پيامبر وارد شد؛ ظرف آبى به دست گرفت و به عنوان تفأل بر سر و
اطراف بدن دختر پاشيد، زيرا آب مايه حيات است و در حق هر دو دعا فرمود:
اللّهمّ
هذه ابنتي و أحبّ الخلق إليّ، اللّهمّ و هذا أخي و أحبّ الخلق إليّ،
اللهمّ اجعله وليّا و ...؛ «1» پروردگارا! اين دختر من و محبوبترين مردم
نزد من است.
پروردگارا! على نيز گرامىترين مسلمانان نزد من است. خداوندا، رشته محبت آن دو را استوارتر فرما ...
در اين جا براى اداى حقّ مقام دختر پيامبر به حديث زير اشاره مىكنيم: «2»
__________________________________________________
(1). همان.
(2). مسند احمد، ج 2، ص 259.
انس
بن مالك نقل كرد: پيامبر شش ماه تمام هنگام طلوع فجر از خانه بيرون مىآمد
و رهسپار مسجد مىگشت و مرتب در آن دم مقابل در خانه فاطمه مىايستاد و
مىفرمود:
اهل بيت من! به ياد نماز باشيد. خداوند مىخواهد از شما اهل بيت، همهگونه پليدى را دور كند. «1»
جنايت يهوديان «بنى قينقاع»
نبرد
«بدر» طوفان سهمگينى بر ضد بت پرستى بود كه در قلب شبه جزيره عربستان
وزيدن گرفت و منجر به ريشه كن شدن گروهى از ريشههاى كهن سال شرك و بت
پرستى گرديد. دستهاى از ابطال و قهرمانان قريش كشته و عدهاى اسير و گروهى
با كمال زبونى پا به فرار گذاردند خبر تار و مار گشتن سپاه قريش، در منطقه
عربستان منتشر گرديد. پس از اين طوفان، نوعى آرامش توأم با وحشت و اضطراب
پديد آمد. آرامشى كه عامل آن تفكر در وضع عمومى آينده شبه جزيره بود.
قبايل
بت پرست، يهوديان ثروت مند «مدينه»، «خيبر» و «وادى القرى» همه از پيشرفت
روز افزون نيروهاى حكومت جوان، بيمناك بودند و موجوديت و هستى خود را در لب
پرتگاه نيستى مىديدند، زيرا هرگز باور نمىكردند كه كار پيامبر تا اين حد
بالا بگيرد و قدرتهاى قديمى قريش را درهم شكند.
يهوديان قبيله «بنى
قينقاع» كه در داخل مدينه زندگى مىكردند و قدرت اقتصادى مدينه در دست آنان
بود، بيش از همه در بيم و هراس بودند، زيرا زندگىشان با مسلمانان كاملا
آميخته بود و با يهوديان «خيبر» و «وادى القرى» كه در خارج از مدينه و دور
از محيط قدرت مسلمانان زندگى مىكردند فرق داشتند. از اين رو، يهوديان «بنى
قينقاع» بيش از همه به دست و پا افتاده و جنگ سرد تبليغاتى را با نشر
شعارهاى
__________________________________________________
(1). الصلاة يا أهل البيت، إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهرّكم تطهيرا.
زننده و اشعار توهينآميز آغاز كردند و عملا پيمانى را كه با پيامبر بسته بودند، زير پا نهادند.
اين
جنگ سرد مجوّز آن نبود كه نيروى اسلام پاسخ آنان را با سلاحهاى گرم و داغ
بدهد، زيرا گرهى را كه مىتوان با انگشت باز كرد؛ نبايد در گشودن آن به
دندان متوسل شد. وانگهى حفظ اتحاد سياسى و نظم عمومى «مدينه» براى پيامبر
اسلام فوق العاده ارزش داشت.
پيامبر براى اتمام حجت، در اجتماع بزرگى كه
در بازار «بنى قينقاع» تشكيل شد، سخنرانى كرد. از جمله سخنان حضرت در آن
اجتماع- كه لبه تيز آن متوجه يهودان بود- اين بود:
سرگذشت قريش براى شما
مايه عبرت است، من از آن مىترسم كه بلايى كه قريش را فرا گرفت، شما را
نيز فراگيرد. ميان شما علما و دانشمندان مذهبى زياد است، از آنها تحقيق
كنيد تا به شما به صراحت هرچه تمامتر بگويند: من پيامبر خدا هستم و اين
مطلب در كتاب آسمانى شما (تورات) موجود است.
ملت لجوج و مغرور يهود، نه
تنها در برابر سخنان پيامبر سكوت اختيار نكردند، بلكه با لحن تند به پاسخ
پيامبر برخاستند و گفتند: گمان كرديد كه ما ضعيف و ناتوان هستيم و بسان
قريش به رموز نبرد آشنا نيستيم؟ با دستهاى در افتاديد كه با اصول نظامى و
تاكتيكهاى جنگى آشنايى نداشتند، ولى قدرت فرزندان «قينقاع» هنگامى براى
شما معلوم مىگردد كه با آنها در صحنه نبرد روبه رو شويد. «1»
سخنان
تند و خارج از ادب فرزندان «قينقاع» و رجز خوانى و حماسه سرايى قهرمانان
پنبهاى يهود اثرى در روحيه مسلمانان نگذاشت، ولى از نظر اصول سياست اسلام،
حجت براى آنها تمام شد و قطعى گرديد كه اين بار بايد گره را از راهى ديگر
گشود وگرنه روز به روز جرأت و تجاوز و كارشكنى آنان افزوده خواهد شد، لذا
پيامبر در انتظار فرصتى بود كه آنها را سخت تنبيه كند.
__________________________________________________
(1). واقدى، المغازى، ج 1، ص 176.
فروغ ابديت تجزيه و تحليل كاملى از زندگى پيامبر اكرم(ص) ،ص:511