ازدواج با حضرت فاطمه عليها السّلام
(1)
ابن عباس گويد: گروهى از بزرگان و اشراف، از فاطمه عليها السّلام
خواستگارى نمودند، اما كسى كه نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم
مسأله را طرح مىكرد، رد مىشد و مىفرمود: در اين باره منتظر فرمان، از
آسمان هستم، زيرا اين امر به خداى بزرگ مربوط مىگردد.
(2) سعد
بن معاذ انصارى به امام عليه السّلام عرض كرد: نزد پيامبر صلّى اللَّه عليه
و آله و سلّم از فاطمه خواستگارى كن، سوگند به خدا پيامبر صلّى اللَّه
عليه و آله و سلّم جز تو را براى اين امر در نظر ندارد، لذا حضرت خدمت
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد تا مسأله را مطرح كند، پيامبر
صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: گويا كارى با من دارى؟ عرض كرد: اگر
اجازه فرماييد؟
فرمود: بگو، عرض كرد: نزد خدا و پيامبرش صلّى اللَّه
عليه و آله و سلّم از فاطمه عليها السّلام خواستگارى مىكنم؟ فرمود: آفرين
بر تو، سپس موافقت خود را اعلام داشت، هنگامى كه وارد خانه شد و فاطمه را
خواست، به او فرمود: اى فاطمه عليها السّلام تو را به عقد
كسى در آوردم كه در دنيا سرور است و در آخرت از صالحان، و او فرزند عموى تو، على عليه السّلام است؟
فاطمه
عليها السّلام از روى حيا و فراق رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم
گريه كرد، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود:
من از پيش خود
تو را تزويج نكردم، بلكه خدا در آسمانها متولى تزويج تو گشت و جبرئيل
خواستگار و خدا قيّم بود و به درخت «طوبى» دستور داد كه در و ياقوت و زيور و
زينت بريزد، و حور العين اجتماع كنند و آنها را بردارند و تا قيامت آواز
بخوانند و بگويند: اين زيورها نثار فاطمه است.
پس هنگامى كه شب زفاف فرا
رسيد، پيامبر در پيشاپيش عروس و جبرئيل در سمت راست و ميكائيل در سمت چپ و
هفتاد هزار فرشت در پشت سرش خداى تعالى را تا طلوع فجر تقديس و تسبيح
كردند. (1) ديگر اين كه فرزندان امام عليه السّلام همان معصومينى هستند كه
خدا اطاعتشان را بر بندگان لازم دانسته و پليدى را از آنان دور كرده و
پاكشان داشته كه اولشان امام حسن عليه السّلام و آخرشان امام مهدى (عج)
است و هر كدام از آنان امام زمان و برترين انسانهاى عصر خويش است و كمال و
فضلشان از خورشيد روشنتر و پيرويشان، سعادت و هدايت و دورى و تخلفشان
شقاوت و گمراهى است.
منبع: ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج2، ص: 56