حكايت خواب شخصى كه حاضر نمىشد ازدواج كند
از غزالى در اخبار روايت شده است: مدتى بود به يكى از افراد صالح هر چه براى ازدواج اصرار مىكردند قبول نمىكرد و حاضر نبود ازدواج نمايد، تا اين كه روزى از خواب بيدار شد و به بستگان و دوستانش گفت مىخواهم ازدواج نمايم آنها هم بلافاصله براى او زن اختيار كردند و او را تزويج نمودند، سپس از علت اين تصميم فورى سؤال كرده به او گفتند: چرا قبلا هر چه اصرار مىكرديم كه ازدواج نمايى قبول نمىكردى و اكنون تصميم گرفتى؟ آن مرد در جواب گفت: ازدواج كردم اميد است خدا فرزندى نصيبم فرمايد و سپس او را از من بگيرد تا در آخرت پيشتاز من باشد
سپس گفت: من در خواب ديدم كه قيامت برپا شده است، گويا من هم از جمله خلائق در موقف حساب هستم، به قدرى تشنه شدم كه نزديك بود جگرم از تشنگى پاره شود همچنين ساير مردم نيز در تشنگى شديد بسر مىبردند.
.:: This Template By : web93.ir ::.