+ ۱۳۹۰/۰۶/۰۴

مصاحبه ويژه احسان عليخاني

 

Image

 

تقاضاى احسان عليخانى از ببر 89 لطفاً گاو 88 را زودتر هضم كن!

مصاحبه احسان علیخانی با مجله اتفاق نو:
تصميم گرفتيم يه گپ و گفت متفاوت و البته صميمانه باهاش داشته باشيم. به همين خاطر بعد از ظهر يه روز نسبتاً گرم زمستونى! رو در روى احسان نشستيم و از هر درى كه فكرش رو بكنيد، باهاش صحبت كرديم.
مكان مصاحبه ما، دقيقاً دفتر كارى احسان عليخانى بود. ضمن اينكه مصاحبه‏مون از ساعت 30/5 بعد از ظهر روز يازدهم اسفند ماه شروع شد و تا دو ساعت ادامه داشت.
ماحصل سال 88 براى تو چى بوده؟ شروع سختى كه در اواسط سال فوق‏العاده دوست داشتنى شده بود، متأسفانه بى‏پايان به پايان رسيد! چرا كه من تا آخرش هم نفهميدم كه آخرش چى شد!
 چرا؟ مگه آخرش چى شد؟
 آخرش اين شد كه ما هنوز هم نتونستيم جلوى دوربين، به بيننده‏هاى برنامه «ماه عسل» بگيم: خداحافظ شما! حالا اگه فهميدى كه آخرش چى شد، به منم بگو.
 نه، منم نفهميدم. بالاخره «ماه عسل» سال بهتر بود يا ماحصل سال؟
 «ماه عسل» رو خيلى بيشتر دوست داشتم چرا كه اصلاً از سال 88 راضى نيستم. البته خدا رو شكر! خدا رو شكر بابت سلامتى‏مون. خدا رو شكر بابت همه نعمت‏هايى كه داريم ولى بايد قبول كنيم سال 88 اصلاً سال محبوبى نبود.
 براى خداحافظى كردن از بيننده‏هاى «ماه عسل» تا چه اندازه تلاش كردى و نشد؟
 اين مسأله يكى از تلخ‏ترين خاطرات زندگى من بوده و خيلى دوست ندارم در موردش صحبت كنم. فقط بايد بگم كه خيلى بد بود، خيلى!
 تو مى‏خواستى «ماه عسل» رو  با «جومونگ» تموم كنى. شايد اگه به جاى «جومونگ» اين كار رو با «رستگاران» كه تقريباً همزمان روى آنتن بود، انجام مى‏دادى، مشكل خداحافظى هم حل مى‏شد.
 نه، اينجورى‏ها هم نبود. قصه خداحافظى، يا بهتره بگم بى‏خداحافظى ما مفصل‏تر و عميق‏تر از اين حرفا بود. چند وقت پيش مطلبى خوندم از يه نويسنده صاحب قلم كه تاتونسته بود از من انتقاد كرده بود. حرفاش هم اين بود كه چرا احسان عليخانى با يه قهرمان ملى اينطورى صحبت كرده بود! منظور اين آقاى صاحب‏قلم از قهرمان ملى، همون آقاى سانگ يا جومونگ خودمون بود. من واقعاً متوجه نشدم از كى تاحالا جومونگ تبديل به قهرمان ملى ما شده! ما خودمون كلى هنرپيشه و هنرمند توانا، فعال، غيرفعال، ممنوع‏الفعاليت و... داريم. چرا بايد يه هنرپيشه كره‏اى تبديل به قهرمان ملى ما بشه؟ اصلاً مگه همچين چيزى ممكنه؟ اين دقيقاً مصداق همون ضرب‏المثله كه مى‏گه: «مرغ همسايه غازه»! واقعاً قديمى‏هاى ما يه چيزى مى‏دونستن كه اين ضرب المثل‏ها رو مطرح كردن.
 خودت سريال «جومونگ» رو تماشا مى‏كردى؟
 تماشا مى‏كردم ولى دنبال نمى‏كردم. قبول دارم كه جومونگ هنرپيشه محبوبى بود ولى نه آل پاچينو بود، نه جك نيكلسون و نه رابرت دنيرو. ما با يك بازيگر فوق‏العاده معمولى مواجه بوديم كه من هم هيچ دليلى نمى‏ديدم ازش اسطوره‏سازى كنم. خيلى‏ها به من خرده گرفتن كه چرا اينقدر سرد و بى‏تفاوت با جناب جومونگ مصاحبه كردم ولى باور كنيد اگه يه بار ديگه هم رودرروش قرار بگيرم، همون برخورد رو از خودم بروز مى‏دم.
 به نظر خودت چرا ما بايد با اين اسطوره‏سازى عجيب و غريب مواجه باشيم؟ شايد به اين خاطر كه قحطى قصه و فيلمنامه در تلويزيون و سينمامون داره بيداد مى‏كنه. تعداد هنرمندهاى تواناتر از جومونگ در ايران خيلى زياده ولى متأسفانه اون‏ها مظلوم واقع شدن و حاضر نيستيم بهشون ميدون بديم. هنرمندهايى كه پر از قصه و غصه مشكل هستن و تلويزيون يا سينما به اون‏ها اجازه مطرح شدن نمى‏ده.
 به سينما اشاره كردى، ياد جشنواره فجر افتادم. امسال چند تا فيلم رو توى جشنواره تماشا كردى؟
 دقيقاً اواسط جشنواره فجر امسال، دو تا سفر خارج از كشور داشتم و به همين خاطر موفق نشدم فيلم‏هاى زيادى رو تماشا كنم ولى خوشبختانه تونستم تمام فيلم‏هاى توقيفى رو ببينم. خيلى دوست داشتم ببينم كه اين همه بوق و كرنا به چه دليلى به راه افتاده بود.
 به نتيجه‏اى هم رسيدى؟
 در مورد بعضى از اين فيلم‏هاي توقيف، بهترين و تنهاترين راه حل ممكن بود و من اين مسأله رو بعد از تماشاى اون‏ها واقعاً حس كردم. فكر مى‏كنم بايد بابت توقيف يه سرى از فيلم‏ها، از توقيف‏كنندگان تقدير كرد! اصلاً متوجه نمى‏شم كه فيلم «تسويه حساب» خانم ميلانى يعنى چى؟! «آتشكار» هم همين‏طور. ولى در نقطه مقابل بايد بگم فيلم‏هايى مثل «هيچ» يا «به رنگ ارغوان» آثار قابل دفاعى هستن.
 «صدسال به اين سال‏ها» رو هم ديدى؟
 آره، قصه خيلى خوبى داشت ولى فكر مى‏كنم پرداخت خوبى با قصه همراه نشده بود.
 قصه بازيگرى خودت چى شد؟ تا اونجايى كه من يادمه هميشه در صحبت هات نسبت به استارت بازيگرى، علاقمند نشون دادى. اتفاقاً امسال هم دو، سه تا پيشنهاد خيلى خوب داشتم ولى مشكل اصلى اينه كه من نسبت به بازيگرى، آدم پيگيرى نيستم. يه شخصيت بزرگى، حرف قشنگى مى‏زنه؛ مى‏گه هيچ وقت سراغ هيچ نقشى نرو، چرا كه اگه قسمتت باشه، خودش مياد سراغت. اين جمله رو خيلى دوست دارم چون كه حقيقته.
 پس پيشنهادات رو رد كردى؟ رد نكردم، يه ذره مردد نشون دادم. ترديدى كه از خودم نشون دادم، همراه شد با مخالفت بعضى از مديران مبنى بر انتخاب من به عنوان بازيگر و در نهايت ماجرا خود به خود كنسل شد.
 پس يه جورايى بازيگر توقيفى هستى؟ بهتره بگيم «توقيف در ورود» شدم (مى‏خنده)
 باز هم يه گريزى به اجرا بزنيم. عليرغم تمام مشكلات واضحى كه در «ماه عسل» امسال وجود داشت و همه هم ديدن، خيلى‏ها هنوز اميدوار هستن كه «ماه عسل 98» رو هم اجرا كنى. فكر مى‏كنم الان موقعيت مناسبيه كه منطقى‏تر به اين مسأله فكر كنى و جواب مخاطبان رو بدى.
 اين قصه از سال 87 شروع شده بود. هيچ وقت دوست ندارم اين مسأله رو فراموش كنم كه مردم، احسان عليخانى رو از طريق تلويزيون شناختن. به شدت متنفرم از اينكه به خاطر رسيدن به مقصد، مبدا رو فراموش كنم و به همين خاطر هميشه توى آينه، پشت سرم رو نگاه مى‏كنم! ولى در نقطه مقابل معتقدم يه مجرى باتجربه بايد صاحب‏نظر و صاحب عقيده باشه. براى خيلى از مجرى‏ها مهم نيست كه چى كار مى‏كنن ولى من با هرگونه تحميل كردنى مخالفم. احسان عليخانى چندين ساله كه درگير برنامه‏سازى و تهيه‏كنندگيه. احسان عليخانى يك سال از اجرا، پول، اعتبار و شهرت مى‏گذره و فقط به چشماى مردم نگاه مى‏كنه تا با مشكلاتشون، غصه‏هاشون و يا حتى شادى‏هاشون آشنا بشه. اين حق منه تا در برنامه‏اى كه هفت سال اجراش كردم و يا بهتره بگم باهاش زندگى كردم، به حق مردم فكر كنم. ببينم چى به درد مردم مى‏خوره، چى آرومشون مى‏كنه تا همونو پياده كنم ولى اين قصه وقتى تلخ و غيرقابل تحمل مى‏شه كه احسان عليخانى با مقاومت در برابر خواسته‏هاى به حق خودش مواجه بشه. اگه به اين مسأله ايمان پيدا كنم كه خواسته‏هاى به حق من و مردم در برنامه نمايش داده مى‏شه، قطعاً باز هم «ماه عسل» رو اجرا مى‏كنم ولى در غير اين صورت حاضر به اجرا نيستم. اگه قراره يه «ماه عسل 89» معمولى و بدون پيشرفت رو شاهد باشيم، همون بهتر كه با خاطرات «ماه عسل»هاى سابق دل خودمونو خوش كنيم! اينجورى لااقل خاطره‏ها مونو خراب نمى‏كنيم.
 با اين وجود ما هنوز جواب منفى از تو نگرفتيم و اون دسته از هواداراى اميدوار، مى‏تونن همچنان اميدوار باقى بمونن.
 دقيقاً همين‏طوره كه تو مى‏گى.
 پيشنهادى مبنى بر اجراى ويژه برنامه سال تحويل نداشتى؟
 اتفاقاً چند روز پيش بهم پيشنهاد شد ولى كلاً با برنامه توليدى و غيرزنده مخالفم. وقتى زنده اجرا كردن رو بلد هستيم، چرا مرده اجرا كنيم؟!
 در بين برنامه‏هاى زنده سال 8831، به غير از برنامه خودت از كدوم برنامه بيشتر خوشت اومد؟ تنها برنامه گفتگومحور موفق و دوست داشتنى در تلويزيون ما برنامه نوده. دليلش هم اينه كه عادل فردوسى‏پور منصفانه به قضايا نگاه مى‏كنه.
 راستى! هنوزم با برنامه نود همكارى مى‏كنى؟ نه، يه زمانى براى برنامه عادل، تيتراژ و كليپ مى‏ساختم ولى الان چند ساليه كه همكارى‏مون قطع شده. البته عادل فردوسى‏پور هميشه جزو دوست‏هاى خيلى خوبم بوده و هست ولى همكارى ما به چند سال قبل مربوط مى‏شه. با اين اوصاف هر هفته برنامه خوبش رو دنبال مى‏كنم چرا كه به شدت علاقمند به فوتبالم.
 و خوشبختانه پرسپوليسى هم هستى. دقيقاً، شايد به اين خاطر كه خودم يه زمانى توى پرسپوليس بازى مى‏كردم!
 ظاهراً مجبور شديم بريم سراغ فوتبال.
 آره، خيلى موافقم كه در مورد فوتبال سال 88 هم صحبت كنيم. اتفاقاً چند وقت پيش يه يادداشت نصفه و نيمه در مورد فوتبال نوشته بودم كه قرار بود توى روزنامه‏هاى ورزشى منتشر بشه ولى مشغله كارى نذاشت تا كاملش كنم. از اونجايى كه هيچ وقت نفهميدم منشور اخلاقى يعنى چى، مى‏خواستم اونو با منشور كوروش كبير مقايسه كنم تا شايد به يه نتيجه‏اى برسم ولى نشد كه نشد!
 پس منشور اخلاقى رو هم بايد از نظر تو در كنار فيلم‏هاى «تسويه حساب» و «آتشكار» قرار بديم.  آفرين! آفرين! دقيقاً مثل همونا توهين‏آميز و گنگ! همون جورى كه از نظر تفكرات خانم ميلانى در قالب فيلم «تسويه‏حساب» همه مردهاى دنيا نامرد هستن به جز همسر محترم ايشون، از نظر فدراسيون و كميته انضباطى ما در قالب منشور اخلاقى، همه فوتباليست‏ها منشورى و بداخلاقن، مگه اينكه خلافش ثابت بشه! به غير از اين مسأله بايد قبول كنيم كه سطح كيفى فوتبال ما در سال اخير به شدت افت كرده. هرچند بازى چند روز پيش بين تيم‏هاى استقلال و استيل‏آذين فوق‏العاده بود.
 قطعاً طرفدار استقلال كه نبودى؟
 متأسفانه خيلى على كريمى رو دوست دارم و به همين خاطر مى‏خواستم استيل‏آذين برنده شه.
 چرا مى‏گى متأسفانه؟
 به خاطر اينكه علاقه من به على كريمى بيشتر از حد نرماله! شايد توى كل دنيا فقط دو نفر ديگه رو بشه پيدا كرد كه مثل على كريمى، دقيقه هشتاد و شش يه بازى حذفى و فوق‏العاده مهم، در حالى كه تيمش داره مى‏بازه، پنالتى «چيپ» بزنه! پس اين آدم، يه آدم متفاوت و خاصه.
 تو با على كريمى از نزديك مراوده داشتى، خصوصاً بعد از برنامه معروف مرتضى مهرزاد. فكر مى‏كنى على كريمى، داخل زمين چمن دوست داشتنى‏تره يا بيرون از زمين؟
 من شخصاً على كريمى رو در هر شرايطى يه شخصيت دوست داشتنى مى‏دونم چرا كه صداقت داره، زير بار حرف زور نمى‏ره و تعصب داره. ضمن اينكه اين آدم، فوتباليست به دنيا اومده و مى‏دونه فوتبال يعنى چى! توى اون برنامه «ماه عسل» هم فهميدم كه طرفداراى اين سوپراستار، واقعاً براش مهم هستن. على كريمى وقتى فهميد كه مرتضى مهرزاد آرزوى ديدنش رو داره، اومد و براى اين بچه وقت گذاشت، باهاش صحبت كرد و با خريد يه كامپيوتر، آرزوى دوم مرتضى رو هم برآورده كرد! نقطه قابل تحسين اين اتفاق براى كريمى اين بود كه به هيچ عنوان دوست نداشت ما تصويربردارى كنيم و حتى سر اين قضيه نزديك بود با تصويربردارهاى ما دعوا كنه!
 خب! ما از تلويزيون و اجرا صحبت كرديم كه البته هنوز هم صحبت‏هامون در اون زمينه تموم نشده، علاوه بر اون از سينما و فوتبال هم حرف زديم. اگه بخواهيم يه دور كامل توى هنر بزنيم، بايد بريم سراغ موسيقى. جايى كه تو به عنوان يه تهيه‏كننده چندين و چند تجربه موفق، خصوصاً در مديريت توليد تيتراژهاى تلويزيونى داشتى.
 اتفاقاً خيلى دوست دارم اين آخر سالى، يه ذره در مورد موسيقى امسال صحبت كنيم. البته من يه كارشناس موسيقى نيستم ولى همونطورى كه گفتى مى‏تونم ادعا كنم توى اين زمينه كار كردم يا لااقل يه مخاطب حرفه‏اى موسيقى به حساب ميام كه يكى از كامل‏ترين آرشيوهاى موزيك رو داره! به خاطر همين به خودم جرأت مى‏دم تا از محسن چاوشى كه خيلى دوسش دارم، انتقاد كنم! نمى‏دونم چرا بايد محسن چاوشى توى آلبوم «ژاكت» از خلاقيت‏هاى منفى استفاده كنه. باز هم مى‏گم كه اين نظر منه و به عنوان يه هوادار چاوشى دارم ازش انتقاد مى‏كنم. البته اين انتقاد رو يه جورايى از رضا صادقى هم دارم.
 آلبوم دوست صميمى تو يعنى فرزاد فرزين هم بالاخره قبل از پايان سال 88 به بازار اومد. نظرت راجع به «شانس» چى بود؟
 فكر مى‏كنم فرزاد توى اين آلبومش نسبت به آلبوم قبلى يعنى «شوك» ده پله پيشرفت كرده! البته من دارم فرزاد فرزين رو با خودش مقايسه مى‏كنم نه با كس ديگه‏اى. فرزاد، شش ماه قبل از خيلى‏ها خواست كه در مورد قطعات آلبوم جديدش اظهارنظر كنن كه من هم جزو اون‏ها بودم. يه روز كه با روزبه بمانى براى شنيدن آلبوم رفته بوديم خونه فرزاد، تا جايى كه راه داشت از آلبوم انتقاد كرديم و اصلاً نزديك بود دعوامون بشه! فرزاد فرزين خيلى از حرفاى ما رو گوش كرد و خيلى از حرفارو هم نپذيرفت. ولى حركت مثبتش اين بود كه به تك تك انتقادات احترام گذاشت. البته من به عنوان كسى كه تا حالا دو، سه تا كار براى فرزاد توليد كردم، معتقدم جايگاه اين خواننده با اين توانايى صداش خيلى بالاتر از اين حرفاست.
 يواش يواش و با مقوله تيتراژها از موسيقى برمى‏گرديم به تلويزيون. در بين همه تيتراژهايى كه با مديريت تو به ثمر نشسته، «منو درگير خودت كن...» با صداى محسن يگانه و «هواى تو» با صداى مهدى يراحى بيشتر از بقيه مورد پسند مخاطب قرار گرفت كه اولى همراه با «ماه عسل» سال‏هاى 68 و 78 و دومى به عنوان تيتراژ ابتدايى «ماه عسل 88» پخش مى‏شد. نكته قابل توجه در مورد اين كارها اين بود كه با محوريت مسائل معنوى و حتى مذهبى به عنوان يه كار كاملاً تين‏ايج و به روز از طرف مخاطب پذيرفته شدن. مى‏خوام خودت در اين باره صحبت كنى. خوشبختانه من به خاطر تعداد كارهاى زيادى كه تا به امروز در موسيقى توليد كردم، تا حدود زيادى مى‏دونم كه مخاطب، چه چيزى رو مى‏پسنده. هرچند سليقه‏ها متفاوت هستن ولى ما مى‏تونيم به يه اشتراك خوبى بين تمام سليقه‏ها برسيم. هر دوى اين كارهايى كه اسم بردى با همين طرز تفكر ساخته شدن ولى ما در مورد كار محسن يگانه بازتاب خيلى بهترى‏رو شاهد بوديم چرا كه هم تيتراژ ابتدايى برنامه بود، هم تيتراژ پايانى. كار مهدى يراحى هم فوق‏العاده زيبا بود ولى شايد به خاطر كمتر پخش شدنش، بازتاب كار يگانه رو نداشت. به هر حال بايد قبول كنيم كه نقطه طلايى يه برنامه براى پخش موسيقى، تيتراژ آخرشه ولى اين اتفاق در مورد تيتراژ امسال ما نيفتاد. ضمن اينكه من امسال براى اولين بار يه پيشنهاد به سازمان دادم تا به ما اجازه بدن در شب‏هاى قدر هم تيتراژمون رو با حال و هوايى محزون‏تر روى آنتن بفرستيم. خوشبختانه از اين پيشنهاد استقبال شد و طى اون شش شب، مهدى يراحى قطعه «هواى تو» رو فقط با يه پيانو اجرا كرد!
 خب! گپ و گفت ما داره نفس‏هاى پايانى خودشو مى‏كشه، پس بهتره برگرديم به «ماه عسل»ها! راستى از حميد مهراز چه خبر؟ حالش خوبه، اتفاقاً چند روز قبل باهاش صحبت كردم. هنوزم همه مردم دوستش دارن.
 فكر مى‏كنم هنوز هم برنامه حميد مهراز، تأثيرگذارترين برنامه اين چند سال «ماه عسل» به حساب مى‏ياد.
 قطعاً جزو تأثيرگذارترين‏ها بوده ولى امسال هم دو، سه تا برنامه خيلى خوب داشتيم. خصوصاً اون برنامه‏اى كه از اولياى دم مقتول به صورت زنده و جلوى دوربين رضايت گرفتيم. باور كن اصلاً يادم نمياد كه آخر اون برنامه چطورى خداحافظى كردم!
 ظاهراً شما كلاً با خداحافظى كردن مشكل دارى!
 (مى‏خنده) آره، يه جورايى.
 سال 88 سال گاو بود و سال 98 سال ببر. خودت متولد چه سالى هستى؟
 سمبل سال تولد من عقربه ولى از اين ببره مى‏خوام هرچه سريع‏تر گاوه رو بخوره و هضمش كنه چرا كه به اندازه كافى گاوبازى درآورده!
 نوروز 78 با احسان خواجه‏اميرى به ايتاليا رفته بودى و نوروز 88 با على لهراسبى. نوروز امسال رو با كدوم خواننده به ايتاليا مى‏رى؟
 امسال قصد ايتاليا رفتن ندارم. يعنى بهتره بگم كه اصلاً قصد خارج رفتن ندارم. ترجيح مى‏دم توى كشور خودم سال رو تحويل كنم.
 اگه فكر مى‏كنى توى صحبت‏هامون چيزى از قلم افتاده، حتماً بگو.
 احتمالش خيلى كمه كه برنامه سال تحويل رو من اجرا كنم ولى اگه قرار شد اين كارو انجام بدم، دلم مى‏خواد دو تا دعا كنم. اول اينكه خداوند عقيده‏هاى ما رو از عقده‏هامون جدا كنه! و دوم هم اينكه بهش بگيم خدايا! ما رو از شر دوستامون مصون بدار، خودمون از پس دشمنان برميايم!


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش