درسته بنده برنامه نویسم و دنیام از دنیای هنر خیلی دوره. درسته منم مینویسم و یک فیلمنامه نویس هم مینویسه اما من کد ریاضی وار و قابل فهم سیستم عامل مینویسم و یه فیلمنامه نویس از هنر و سلیقه ش واسه ملت مایه میذاره ...
اما فکر میکنم بعد از مدت ها ترک وبلاگ نویسی حق یه نیمچه نقد نوشتن سینمائی رو دارم ...
اینم بگم فیلم از نگاه بنده که نه کارشناس سینمائی هستم و نه کسی که نظر خاصی داشته باشه فیلم خوبی بود و البته نقد و نظر کارشناسی رو متونین از اینجا بخونین ...
و البته نقد واقعی تر از یک سینمائی رو میتونین اینجا بخونین ...
و اما ماجرای سوت پایان ...
به دعوت دوستان با چند دقیقه تاخیر به سینما آزادی رسیدیم.
عجله داشتیم اما خیلی اتفاقی متوجه حضور خانم نیکی کریمی، ستاره اسکندری، مهتاب کرامتی و بعضی هنرمندان جلوی در سینما آزادی شدیم که نشسته بودن امضا میدادن عکس مینداختن و از همه عجیب تر بلیط میفروختن !!! ... (پائین تر در موردش نوشتم)
فیلم با حضور شهاب حسینی و نیکی کریمی شروع شده بود. دو نفری که من جفتشون رو دوست دارم (البته شهاب حسینی رو بیشتر)

سامان (شهاب حسینی) نقش یه تهیه کننده رو داره و نیکی کریمی کارگردانشه. تو یه پلن از یه سکانس فیلمشون خراب شده و سحر (نیکی کریمی) به همراه برنامه ریزش در به در دنبال یه خانمی میگردن که تصادفا تو اون پلن بوده و باید میومده تا بتونن دوباره اون پلن رو بگیرن ...

بالاخره بعد از کلی تعقیب و گریز و التماس و درخواست و پیگیری شدید، بالاخره ملیحه (هستی مهدوی فر) رو تو بستر بیماری پیداش میکنن و هر جوری هست راضیش میکنن تا بیاد و اون پلن رو دوباره بازی کنه ...

به خاطر وضعیت مالی بد ملیحه و صحبت هائی که سر هزینه بازی میشه، درد واقعی ملیحه مشخص میشه و تازه از اون موقع ماجرای اصلی فیلم شروع میشه ...
ملیحه به خاطر مشکل مالی حتی حاضر شده بود کلیه ش رو بفروشه که سحر جلوی اینکارو میگیره و سعی میکنه تو این زمینه بهش کمک کنه ...
مشکل مالی ملیحه به خاطر اتهام قتلیه که به مادرش داده شده و به دلیل عدم رضایت خانواده مقتول، مجبور به تهیه دیه 50 میلیونی برای نجات مادرش شده ...
ماجرای قتل هم این بوده که ناپدری ملیحه قصد آزار و اذیت (جنسی) ملیحه رو داشته که تصادفا مادر ملیحه سر میرسه و مشترکا با چاقو ناپدری ملیحه رو به قتل میرسونن ...
مادر ملیحه تو زندانه و تا چند روز دیگه اعدام میشه. سحر (نیکی کریمی) و ملیحه یا باید بتونن از خونواده مقتول رضایت بگیرن یا بتونن 50 میلیون پول جور کنن ...
خیلی چیزای فیلم خوب و در حد مطلوب بود ...
مثلا موسیقی فیلم و صداهای صحنه تحسین برانگیز بود ... مثل صحنه ای که سحر وارد بلورپزی میشه یا صحنه ای که سامان (شهاب حسینی) داره کلیپ موسیقی جدیدش رو میسازه یا خیلی صحنه های دیگه ...
یا جذابیتی که بیننده ترغیب میشد با هیجان فیلم رو دنبال کنه ...
یا حضور آتیلا پسیانی بی مقدمه و نقش خوبی که بازی کرد ... (تو نقش واقعی خودش به عنوان چهره معروف برای گرفتن رضایت همراه نیکی کریمی به خانواده مقتول رو آوردن)
یا صحنه ای که تو فیلم مستند نیکی کریمی همه هنرپیشه ها از خونواده مقتول میخوان که از خون از دست رفتشون بگذرن، گذشت داشته باشن و ....
و صحنه ای که خونواده مقتول آتیلا پسیانی و نیکی کریمی رو از خونشون بیرون میکنن ...
و حتی صحنه های قهر سحر و سامان ...


دیدنی بود ...
اما خوب ...
همیشه نباید صندلی سینما (مثل اون موقع ها) مشکل داشته باشه که شما تو سینما اذیت بشین. یا مثلا چند تا آدم نفهم ردیف جلوئی یا عقبی شما نشسته باشن و با حرف زدن و یا حرکات آکروباتیک باعث بشن حال شما وسط فیلم دیدن گرفته بشه ...
بعضی وقتا یه زاویه هائی از فیلم شما رو آزار میده ... مصنوعی و فیلم بودن فیلم همش جلو دماغتونه و نمیذاره فیلم رو ببینین ...
بعضی وقتا مثل این فیلم دست گرفتن دوربین با اون کیفیت فیلمبرداری چشمای آدم (لااقل بنده) رو اذیت میکنه و باعث سردرد میشه ... (اوایل فیلم زیاد بود)
تو این فیلم یه خورده که چه عرض کنم تا حدی زیاده روی شده بود ...
من نمیدونم شایدم من بدم و همه رو مثل خودم میدونم ... شاید منم مثل کیبوردی که دارم باهاش تایپ میکنم تبدیل به یه سخت افزار برنامه نویس شدم اما ....
اما واسم سوال بود که چه کسی الان تو این دوره زمونه میاد کار و زندگیشو ول کنه بره دنبال یه آدمی که خیلی تصادفی اونم کمتر از یک روز تو زندگیش بوده ...
درسته ...
پای مرگ و زندگی یه آدم در میونه ...
اما چند تا نکته به نظرم مسخره اومد ...
سحر (نیکی کریمی) همه زندگیشو ول کرده بود و افتاده بود دنبال رضایت گرفتن یا جور کردن پول برای ملیحه ...
سحر حتی حاضر شده بود خونه رو که با هزار زحمت تو یکی از شهرک های نزدیک تهران پیش خرید کرده بودن رو بفروشه (خیلی مصنوعی!!!) که سامان (شهاب حسینی) مخالفت میکنه ...
صحنه دور شدن سامان از سحر و گفتن واژه "خیلی بی وجدانی" اونم با اون لحن تصنعی واقعا ........................
بگذریم ...
هر چی بود فیلم تموم شد ...
اومدیم بیرون از سینما و به پیشنهاد همسر یکی از دوستان رفتیم جلو تا با نیکی کریمی از نزدیک صحبت کنیم.
خیلی دوستانه با لبخند به میز (یا بهتر بگم باجه فروش بلیط) نیکی کریمی نزدیک شدم و ازش پرسیدم که آیا میتونم سوالی در مورد فیلم سوت پایان بپرسم یا خیر ...
اونم با لبخند (البته تصنعی تر از من) ازم استقبال کرد و انگار میدونست چی میخوام بپرسم ...
ازش پرسیدم به نظرتون فیلم یه خورده تخیلی و دور از واقعیت نبود؟
بدون مکث و تاخیر خیلی سریع با تکون دادن سر (به نشونه تائید) گفت آره ... تخیلیه ...
من یکی که شوکه شدم ... یعنی چی ... تو نویسنده و کارگردان این فیلمی لااقل یه خورده ازش دفاع کن شاید من قانع شدم ...
همسر دوستم ازش پرسید به نظرتون یه کارگردان میاد همه زندگیشو وقف یه هنرپیشه بکنه که خیلی تصادفی تو زندگیش قرار گرفته؟
بازم بدون مکث و با یه لبخند چندش آور گفت: نه واقعا همچین کاری نمیکنه ...
خانم نیکی کریمی!
با اینکه احترام خاصی برای شما و هنرتون قائلم باید بگم از برخوردتون خوشم نیومد ...
درسته فرصت زیادی نبود و شما هم وقتش رو نداشته باشید که به تک تک سوالات بازدید کننده ها پاسخ بدین یا باهاشون بحث کنین ...
اما آیا بهتر نبود بجای اینکه خودتون بلیط و پول رو دستتون بگیرید و بلیط بفروشین (!!!) و اون آقا (نمیدونم بادیگارد بود یا چیز دیگه) ملت رو تماشا کنه، خودتون مینشستین و به دادن امضا و گرفتن عکس رضایت میدادین و اون وسط مسطا جواب سوال ملت رو میدادین ...


شاید سوال من سوال خیلی های دیگه باشه. منطق و زندگی حرفه ای میگه آدما میتونن برای سوال های مشابه جواب های یکسانی رو از قبل آماده کنن، تو یه جمله خلاصه کنن و موقع لزوم ازش استفاده کنن.
آیا بهتر نبود حتی تو یه جمله از روش فیلم سازی یا ایده تون دفاع میکردین؟
تا اینکه خیلی مصنوعی لبخند بزنین و بگین من فیلمامو اینجوری میسازم ...
یعنی چی؟
یعنی نظر بیننده براتون مهم نیست؟
یعنی همه ما ایرونی ها باید همچنان فقط بریم فیلم ببینیم و هیچ وقت ارتباط مستقیم با تهیه کننده این فیلم ها نداشته باشیم که نظراتمون رو بگیم؟
یعنی فقط کارشناسان سینمائی حق نظر دادن دارن و بیننده های اصلی فیلم نه؟
.:: This Template By : web93.ir ::.