+ هما رادمنش ۱۳۹۰/۰۶/۱۶

امسال بهار، یک شب بی خبر
از پنجره اتاقم آمد کنارم نشست
گفت پسرک ...
من امسال
جشن میخک، ناز ارغوان، عطر نیلوفر ندارم
روی من حساب نکن
چشمهایم خیس شد...
بهار گفت:
گریه نکن
گریه مرا می پوساند...
مثل یک پسر خوب بگیر بخواب،
یک امشب را کنارت می خوابم که نترسی...
و من خوابیدم...
در رویایم دیدم
که خدا برایمان دعا می خواند.
در جائی دور، ساحلی دیدم که جزیره ای داشت
از فوران ابرها
و آدم هایی که مویه کنان
گسیو کنان
جای خالی پرستوها را زار می زنند.
یه صبح آفتابی، در رویایم بود
با نان تازه، با صدف، با سنگریزه های سفید
و مردانی که شب تولدشان را
گریه می کردند.
بهار بیدارم کرد
گفت: گریه نکن
گریه مرا می پوساند
خواب های خوب هم هست
و من دوباره خوابیدم...
و زنانی در رویایم
که اشکهاشان، چونان ستاره، زمین را می شکافت
و شاپرکان هفت رنگی که هرگز از پیله هاشان به جهان نیامدند...
بیدار شدم
تنها، با باران اشک
و بهار،
پوسیده از گریه هایم،
بزرگوارانه
بر من می خندید هنوز...

  برگرفته از مجله هفت نگاه نوشته مهران مدیری
  برچسب ها : شعر و ترانه بهار استعداد شعر مهران مدیری شعر نو شاعر


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش