+ ۱۳۸۹/۰۸/۰۶
 

امير شاپورزاده يكي از بازيكنان تيم استيل‌آذين است كه سال‌ها در فوتبال آلمان و بوندس‌ليگا توپ زده، اما در كمال تعجب امسال به ايران آمده است، او در محله «آفريقا»ي تهران به دنيا آمد، اما زماني كه 4 ساله بود به همراه پدر، مادر و دو خواهر بزرگترش به آلمان مهاجرت كرد و در آنجا بزرگ شد، او حالا در ايران است، اما خانواده‌اش همچنان در آلمان. گرچه مادرش هر از گاهي
 به تهران مي‌آيد تا سري به ته‌تغاري‌اش بزند، او متولد سال 1361 است، شايد برايتان جالب باشد كه از زندگي ايراني، آلماني او بدانيد، او برايمان از آلمان گفت و تفاوت‌هاي آنجا با سرزمين مادري‌اش گزيده‌اي از گفته‌هاي او را با هم مي‌خوانيم، جالب و خواندني است، او هم‌اكنون ساكن محله محموديه تهران است، او را در يك روز سرد پاييزي به ميدان تجريش برديم و ضمن گفتگو چند عكس از او گرفتيم.


ترافيك تهران

* ترافيك تهران باوركردني نيست، نظم در آلمان حرف اول را مي‌زند، به خصوص در رانندگي، اين را هم بگويم كه به نظر من رانندگي در ايران خيلي وحشتناك است، به همين خاطر سعي مي‌كنم كه در تهران رانندگي نكنم. راستشو بخواهيد از رانندگي و ترافيك مي‌ترسم، شنيدم در آلمان ماشين خيلي از ايران بيشتر است، همچنين وسعت ايران 5 برابر از آلمان بزرگ‌تر است، اما آنجا اصلا ترافيك نيست، مي‌گويند؛ به خاطر اين‌كه آنجا متروهاي زميني و هوايي زيادي وجود دارد، اما نمي‌دانم چرا در تهران اينگونه است، من اين شهر را خيلي دوست دارم، اما وقتي كه از خانه بيرون مي‌روم، با ديدن اين همه شلوغي تعجب مي‌كنم، من حوصله پشت اتومبيل نشستن را ندارم، البته به تازگي «فريدون زندي» خودش پشت فرمان مي‌نشيند، البته دو، سه بار در خيابان‌هاي تهران با هم گم شديم.

فوتبال ايران                               

   زماني كه ايران به جام‌جهاني 98 صعود كرد، من 16 ساله بودم و تمام بازيكنان آن سال ايران را، خيلي دوست داشتم، خيلي دلم مي‌خواست آن تيم نتيجه بهتري مي‌گرفت.

   زماني كه مهدي مهدوي‌كيا به هامبورگ آمد، خيلي خوشحال شدم، به عشق ديدن مهدوي‌كيا استاديوم مي‌رفتم، حتي اگر تيم بيله‌فلد با دايي يا كلن با خداداد عزيزي به هامبورگ مي‌آمدند، تمام آن بازي‌ها را از نزديك مي‌ديدم.

   بابام بيشتر اهل واليبال است، تا حالا به من نگفته استقلالي است يا پرسپوليسي، چون كه هيچ وقت بازي‌هاي اين دو تيم را در آنجا نمي‌ديدم.

زندگي در هامبورگ                

ما سال 65 از تهران به هامبورگ رفتيم و آنها همچنان در هامبورگ زندگي مي‌كنند، پدرم در يك شركت كار مي‌كرد و در حال حاضر بازنشسته شده و مادرم هم پرستار بيمارستان بود.

از 21 سالگي از هامبورگ جدا شدم، نزديك 5 سال در شهر روستوك در شمال شرق آلمان بودم و يك سال هم در فرانكفورت زندگي كردم و بعد، تصميم گرفتم، امسال به تهران بيايم تا بازي در فوتبال ايران را هم تجربه كنم، البته طي اين سال‌ها دو، سه بار به تهران آمدم، ضمن اين‌كه طي اين مدت به تيمهاي «ب» ايران هم دعوت شدم. دوست داشتم به ايران بيايم، همچنين 5، 6 سال هم در سطح حرفه‌اي بازي مي‌كردم.

زبان فارسي آسان‌تر است                

به زبان‌هاي آلماني، فارسي و تا حدي انگليسي تسلط دارم، از زماني كه به مدرسه رفتم، آلماني فرا گرفتم، اما كه در خانه با خانواده فارسي صحبت مي‌كردم، برعكس فريدون، فارسي را روان‌تر حرف مي‌زنم. البته زبان فارسي آسان‌تر است.

 زندگي در ايران                        

  تمرين زياد مي‌كنم، وقت ديدن تلويزيون رو ندارم و بيشتر اوقات فراغتم در اينترنت مي‌گذرد.

   روزي يك بار با مادرم صحبت مي‌كنم و از حال هم جويا مي‌شويم، من دلم واسشون خيلي زود تنگ مي‌شود.

   در اين مدتي كه در ايران هستم، مادرم به ايران مي‌آيد، گرچه پيش از اين هم، سالي دو بار مادرم به ايران مي‌آمد.

   آن زمان كه در آلمان زندگي مي‌كردم، پدرم خيلي از ايران برايمان مي‌گفت، يادم مي‌آيد زماني كه به او گفتم، منزلم در محله محموديه تهران است، او به من گفت: امير برو تجريش، خيلي جاي ديدني است، من هم آمدم، اما خيلي شلوغ بود، اين شلوغي براي من تعجب‌آور بود. آن زمان‌ها كه به ايران مي‌آمدم، در منزل مادربزرگم زندگي مي‌كردم و او اگر مي‌خواست جايي برود، مرا با خودش مي‌برد اما از ايران شناخت داشتم.

زندگي شاپورزاده                                                      

   در آنجا مرا «آمير» صدا مي‌كردند، ما ايراني‌ها خيلي خونگرم‌تريم، اما آنها خيلي سرد، خشك و البته منظم‌تر هستند.

   برعكس آلماني‌ها، زياد خونسرد نيستم.

   از دروغ خوشم نمي‌آيد، به خصوص دروغ‌هاي آنچناني...

   بچه بسيار شيطوني بودم، اين را خواهرانم مي‌گويند، گرچه الان خيلي آرام هستند.

   در كتاب‌هاي درسي آلمان، درباره تاريخ ايران مطالبي نوشته‌اند.

   در آنجا فيلم‌هاي سينمايي ايراني كه خانواده‌ام به شكل DVD تهيه مي‌كردند را نگاه مي‌كردم.

   مادرم غذاهاي ايراني درست مي‌كرد و ما براي خوردن غذاي آلماني به رستوران مي‌رفتيم. از بين غذاهاي ايراني، كباب، قورمه‌سبزي و آبگوشت را خيلي دوست دارم. ضمن اين‌كه در هامبورگ چند رستوران معروف ايراني وجود دارد.

   در آنجا چند دوست خانوادگي داشتيم كه ايراني بودند، ضمن اين‌كه در هامبورگ كه يك بندر شمالي در آلمان است، ايرانيان زيادي زندگي مي‌كنند.

   73 كيلوگرم وزن و يك متر و 78 سانتيمتر قد من است.

   دلم براي خانواده و دوستانم تنگ مي‌شود، اما اينجا هم فاميل دارم كه دور و بر مرا شلوغ مي‌كنند.

  مي‌گويند؛ آب و هواي شمال ايران مثل آلمان است، اما تا حالا نشده كه به آنجا سفر كنم، در اولين فرصت به شمال كشور خواهم رفت.






   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش