
اواخر سال 86 بود كه به خانه رضا گلزار رفتيم، همان منزلي كه فيلم سينمايي «توفيق اجباري» در آن تصويربرداري شد... رضا به همراه خواهرزادههايش «برسام» و «آويسا» مقابل دوربين خانوادهسبز قرار گرفت و يك بار ديگر با او به گفتگو نشستيم كه به نظر خودمان، آن گفتگو بسيار تاثيرگذار بود و گلزار به مطالبي اشاره داشت كه تا پيش از آن جايي نگفته بود. رضا در گفتگو از دشمنان دوستنما، از افرادي كه برايش حاشيههاي زيادي درست ميكنند، از مطبوعاتي كه بيمحابا به او حمله ميكنند، گفت: چرا؟ به اين خاطر كه با آنها گفتگو نكردم يا گفتم گفتگويم را چاپ نكنيد، از اينكه بعضي از همكاران عليه او جبهه گرفتهاند و طاقت ديدن موفقيتهايش را ندارند و... برايش توضيح داديم كه به هر حال هر چند ايرانيان داراي خصلتهاي خوبي در جهان هستند، خلق و خوهاي خاص خودشان را هم دارند. اينكه چرا تو بازيگر موفقي هستي و آنان نيستند؟ و همانها هستند كه به همكاران مطبوعاتيشان خط ميدهند تا عليه يك بازيگر جبهه بگيرند و بر او بتازند. رضا همان روز به ما گفت: «اما خوشحالم كه اين تاختنهاي آنان را مردم نميبينند يا اگر ميبينند باور نميكنند و من همه اينها را مديون خداي خودم هستم.»
يادمان رفت بنويسيم كه در خرداد سال 86، چند ماه پيش از اين گفتگو، تيم ملي فوتبال ايران با مربيگري امير قلعهنوعي خودش را براي بازيهاي جام ملتهاي آسيا در مالزي آماده ميكرد. يك بار ديگر از رضا گلزار دعوت كرديم تا با ما به اردوي تيم ملي بيايد. هماهنگيهاي لازم توسط همكارمان برومند با اميرخان انجام گرفت و يك شب بهاري، رضا گلزار را به هتل المپيك برديم. او در جمع بازيكنان تيم ملي فوتبال نشست، با هم شام خورديم، يادش بخير چه شب خوبي بود! لباس تيم ايران را پوشيد و عكسهاي يادگاري زيبايي با بازيكنان تيم ملي فوتبال از جمله علي كريمي، مهدي مهدويكيا، رحمان رضايي، وحيد هاشميان و... گرفت كه گزارش كامل آن شب را در شماره نوروز سال گذشته چاپ كرديم و خوشحاليم كه طي اين سالها، به اعتماد گلزار پاسخ داديم و شديم پل ارتباطي بين او و خوانندگان نشريه كه اخبار گلزار را در سينما پيگيري ميكردند. اين مطالب را نوشتيم تا يادآوري كنيم برخلاف آنچه كه خيليها ميگويند، رضا گلزار آدم مغروري نيست و از مطبوعات فاصله نميگيرد، اگر اعتماد او جلب شود، او هم يك ايراني است مثل بقيه ايرانيها، مهربان، دلسوز و دوستداشتني. به شرطي كه برخلاف بعضيها، از اعتمادش سوءاستفاده نشود...
سهشنبه دهم ديماه سال 1387
چندي پيش از او دعوت كرديم كه به دفتر نشريه بيايد و هر وقت بنا به دلايلي پيشبيني نشده، اين امر انجام نشد تا اينكه سهشنبه دهم ديماه اين اتفاق افتاد، او غروب يك روز سرد زمستاني به دفتر نشريه آمد. رضا به دفتر آمد و يك راست به اتاق ميزبانش، هرمز شجاعيمهر رفت، شايد برايتان جالب باشد بدانيد كه اين دو محل زندگيشان در يك محله و در يك كوچه است و تنها چند خانه با يكديگر فاصله دارند. نشستيم و از هر دري با هم صحبت كرديم. در اين نشست صميمي، به جز رضا گلزار و هرمز شجاعيمهر، سردبير خانوادهسبز مهدي اسماعيلتبار، پيام ايرايي كه در دفتر كار رضا گلزار، كار عكاسي انجام ميدهد، به همراه ايمان برومند و پژمان كردمحله هم حضور داشتند. هرمز شجاعيمهر چند خاطره كاري خود را تعريف كرد و رضا گلزار هم، همين طور. (يك گفتگوي جالب با رضا گلزار انجام گرفت كه در ويژهنامه نوروز 88 در مجله خانوادهسبز ميتوانيد آن را بخوانيد)، اما رضا باز هم دل پردردي داشت، از اينكه به او حمله ميشود. گرچه خودش ميگفت ديگر توجهي نميكند و براي اينگونه نوشتهها اهميتي قائل نيست.
او سپس از طبقات مختلف نشريه، ديدن كرد. تحريريه، بخش فني و ويراستاري و بخش آگهي با همكاران ما به گفتگو نشست و چند عكس يادگاري هم با آنان گرفت، البته او دقايق بيشتري در اتاق اينترنت ماند و با «امير كمالي» مسئول اينترنت خانوادهسبز همكلام شد... اما زيباترين بخش اين ديدار، صحبتهاي رد و بدل شده او با هرمز شجاعيمهر بود كه در فرصتي ديگر از آن خواهيم نوشت. آقاي شجاعيمهر خاطرهاي از سالها قبل به رضا گلزار يادآوري كرد «اولين كنسرت گروه آريان كه در تهران و سالن ميلاد برگزار شد، من مجري بودم، يادت كه است، همان زمان تو گيتار ميزدي، گفتم چهرهات خاص بازيگري است» و رضا هم تصديق كرد. گلزار ميگفت: خوشحالم كه طي اين چند سال نشريه خانوادهسبز با تيراژ بالا توانسته جاي خود را در بين خانوادههاي ايراني باز كند. از مدتها قبل قصد داشتم به ديدار دوستانم در اين مجله بيايم كه هر بار اين امر ميسر نشد، تا اينكه فرصتي دست داد تا در اين غروب زمستاني مهمان شما باشم.
رضا در ساعاتي كه مهمان ما بود از «كلوپ آقايان» خودش هم برايمان گفت، او از سال گذشته كلوپي در خيابان يخچال تهران داير كرده است و با همكاري چند تن از دوستانش، خدمات آرايشي، بهداشتي به آقايان ارائه ميدهد. همچنين آتليه عكاسي او هم در آنجا توسط «پيام ايرايي» اداره ميشود. رضا كه رفت، تمام بچههاي دفتر، متفقالقول ميگفتند كه فكر نميكرديم، او اينقدر «بيريا» باشد. بله، رضا، انساني بيريا و مهربان است ، قدر او را بدانيم.
.:: This Template By : web93.ir ::.