وقتی
انسان وارد یک جمع جدید می شود خواه ناخواه برای اینکه بتواند در کنار جمع
دوام بیاورد باید از بعضی عادت ها ، خلق و خوها و علاقه های خود به خاطر
جمعی در آن قرار گرفته بگذرد . در غیر این صورت در جامعه ای که وارد شده
مورد پذیرش قرار نمی گیرد. ازدواج
هم رویدادی است که بعد از آن جامعه ی کوچک دونفره ای تشکیل می شود . دو
نفری که در بعضی خصوصیات مشترک اند ولی در بعضی خصوصیات دیگر کاملا با هم
متفاوتند. برای مثال مرد کلی نگر است و زن جزئی نگر . مرد در تصمیمات بیشتر
از عقل استفاده می کند ولی زن احساس را هم دخیل می کند. این در صورتی است
که خصوصیات اخلاقی و فردی را در نظر نگیریم . بنابراین
هم مرد و هم زن برای دوام زندگی زناشویی باید سعی کنند رفتارها و علائق
متضاد را با هم هماهنگ کنند . گاهی مرد باید از خواسته ی خود بگذرد و گاهی
زن .گاهی مرد باید پا روی علاقه ی خود بگذارد و گاهی زن . اگر
دقت کنیم این که می گویند زن و مرد مکمل همدیگرند حرف کاملا درستی است به
این دلیل که ویژگی هایی که مرد دارای آن نیست در وجود زن موجود است و همین
طور برعکس. یک جامعه نیاز به احساس دارد که زن می تواند این احساس را در جامعه جاری کند . یک جامعه نیاز به قدرت و صلابت دارد که مرد می تواند آن را به جامعه تزریق کند. یک جامعه نیاز به سلیقه و هنرمندی دارد که در وجود زن قرار دارد. یک جامعه نیاز به تحمل بار مشکلات دارد که مرد برای این کار گزینه ی مناسبی است . یک جامعه برای پیشبرد اهداف خود نیاز به صبر و حوصله دارد که این هم در وجود زن موجود است . و ... پس زن و مرد باید با کنار هم گذاشتن این خصوصیات و ویژگی ها و صرف نظر کردن از بعضی علایق تلاش کنند تا زندگی زناشویی آنان تداوم داشته باشد.
.:: This Template By : web93.ir ::.