+ ۱۳۸۹/۰۸/۰۹

ر

رابو : نام گلی بهاری - نامی کردی است.

رابین : مشاور، متعمد - نامی کردی است.

رادبانو : بانوی بخشنده و جوانمرد

رادمان (رادمن) : نام سپهسالار خسرو پرویز ساسانی

رازبان : راز دار - عنوان مردان بزرگ در پارسی دری

راژانه : رازیانه - نامی کردی برای دختران

راسا : هموارو صاف - نامی کردی

راشین:سبز و خرم- نامی کردی برای دختران

رامتین : آرامش تن - موسیقی دان عهد ساسانیان

رامش : فراغت، آسودگی، راحتی، نام هیربد زردشتی

رامشگر : خواننده و نوازنده، خنیاگر

رامونا : نگهبان عاقل

رامیار : چوپان و گوسفند چران

رامیلا : خدای بزرگ، نامی آشوری است

رامین : معشوقه ویس، نام یکی از سرداران ایران

راویار : شکارچی - نامی کردی

راهیل:کوچ کننده

رایحه:بوی خوش

رزیتا :مانند گل رز

رژینا : مانند روز - نامی کردی

رخپاک : دارای چهره پاک

رخسار : چهره، سیم

رخشانه : منسوب به رخش

رخشنده : تابان، کنایه از خورشید است

رزمیار : رزمنده، مبارز

رستم : تنومند و قوی اندام، جهان پهلوان ایرانی و قهرمان بزرگ شاهنامه

رکسانا : نورانی، روشن

روبینا : یاقوت سرخ

رودابه : فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه‌ای در غرب ایران

روزبه : خوشبخت : بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی

روجا : درخشان‌ترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح می‌درخشد. نام دختر و از نام‌های مازندرانی

روشنک : مشعل دار، همچنین نام دارویی گیاهی است

روناک : روشن

روماک : صادق، منظم، صاف و تمیز، محکم، نام پسر و از نام‌های مازندرانی

رهام : نام پسر گودرز

رهی : راهی شده، روان، مسافر

ریبار : رهگذر، نامی کردی

راسپینا : پائیز، لغت زند و پازند

روژان: خورشید، روز، نام کردی، دختر

روژانو: روز نو، نام کردی، دختر

[ویرایش] ز

زادبخت : خوشبخت، خوش اقبال

زاد به : بهزاد، نیک زاده شده

زاد چهر : دارای نژاد پاک و اصیل

زاد فر : زاده روشنی

زال : فرزند سپید موی سام نریمان و پدر رستم قهرمان ملی ایرانیان

زادماسب : برادر شاپور ساسانی، نام یکی از قضات ساسانی

زاوا : داماد، نامی کردی

زردشت : صاحب شتر زرد و زرین، پیامبر ایران باستان

زرنگار : طلا کوب، زرین

زری : طلائی، زربفت

زرین : طلائی رنگ، منصوب به زر

زرینه : آنچه منسوب به زر است

زلیخا : لغزنده - زن فرعون که عاشق یوسف شد

زمانه : روزگار، دهر

زونا : گیاهی با گل کبود رنگ، نامی کردی

زیبا : خوشگل، قشنگ، خوب ونیکو

زیبار : قبیله‌ای از کردها، نامی کردی

زیما : زمین، لغت اوستائی

زینو : زنده، پابرجا - نامی کردی

[ویرایش] ژ

ژاله : شبنم، قطره

ژالان : گلهای دارای قطره و شبنم - نامی کردی

ژیار : زندگی، زندگی شهری - نامی کردی

ژیان: زندگی، نام دختر و پسر، کردی

ژینا : زندگی و حیات - نامی کردی

ژیوار : زندگی-نامی کردی

[ویرایش] س

سارا : خالص - زبده - شاهزاده خانم - نامی عبری


سارک : سار کوچک، پرنده‌ای سیاه رنگ وبزرگ‌تر از گنجشک

سارنگ : نام سازی شبیه به کمانچه

ساره : خالص، بی آلایش - نامی کردی

ساسان : سوال کننده، رئیس معبد آناهید استخر که خاندان ساسانیان به او منسوبند

ساغر : پیاله شرابخوری، جام

سام : سیه چرده - جهان پهلوان ایرانی وجد رستم

سامان : ترتیب، نظام، زندگی

سانا : سهل و آسان

ساناز : کمیاب، نادر، زودقهر نام گلی است - اسمی ترکی است

سانیار : حامی و یار و پشتیبان - نامی کردی

ساویز : خوش اخلاق، مهربان - نامی کردی

ساهی : آسمان صاف - نامی کردی

ساینا : سیمرغ ،دانا و باخرد ، فرشته پیروزی ، خاندانی از موبدان زردشتی

سایه : منطقه تاریک پشت هر جسم، حمایت

سپنتا : مقدس، محترپ

سپند : اسفند

سپهر : آسمان، نام فرزند کیخسرو

سپهرداد : بخشیده اسمان - داماد داریوش هخامنشی

سپیدار : درخت سفید

سپید بانو : بانوی سفید و درخشان

سپیده : سحرگاه، سپیدی چشم

ستاره : کرات آسمانی که در شب می‌درخشند

ستی : دختر، سیت

سحر : سپیده دم، بامداد

سرافراز : سربلند، متکبر

سرمد : همیشگی. دائم.

سرور : رئیس، پیشو

سروش : شنیدن و فرمانبرداری - فرشته مظهر اطاعت

سرور : شادمانی، خوشحالی

سوبا : شناگر، فرد

سوبار : اسب سوار - لغت زند و پازند

سنبله : یک خوشه گندم

سودابه : دختر زا - سود ده

سوران: اسم شاخه اصلی زبان کردی، نام پسر

سوری : سرخ رو، نام دختر اردوان پنجم

سورن : خانواده‌ای در دوره اشکانیان که قدرتمند بودند

سورنا : سردار دلیر و خردمند پارتی

سوزان : سوزنده، ملتهب

سوزه : سبزه، نامی کردی

سوسن : گلی به رنگهای سفید، کبود، زرد و حنایی

سومار : نام قبیله‌ای از کرده

سولان : نام گلی است، نامی کردی

سولماز : زنی که پیرو پژمرده نمی‌شود

سوگند : شاهد گرفتن خدا یا بزرگی را گویند

سها : نام ستاره ای در دب اصغر (اسم دختر)

سهراب : سرخ روی، نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود

سهره : پرنده‌ای خوش آواز، با پرهای سبز و زرد

سهند : کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان

سهیلا : سهل ، سهیل ، سهیلا ، بسیار آسان ، بسیار روان ، در اشعار به معنای نرم ،ملایم و لطیف

سیامک : مجرد - نام پسر کیومرث

سیاوش : دارنده اسب سیاه، فرزند کیکاووس که ناجوانمردانه و بی گناه به قتل رسید

سیبوبه : مانند سیب، دانشمند شهیر ایرانی، منصف الکتاب

سیمدخت : دختر نقره‌ای و سفید

سینا : گشایش دهنده ی دل،مرد دانشمند، نام پدر شیخ ابوعلی سینا،سینه، سوراخ کننده، کوه طور سینا

سیمین : نقره‌ای، سفید، روشن

سیمین دخت : دختر نقره‌ای و سفید

سیروان: نام رودی در منطقه اورامان کردستان ایران، نام کردی، پسر

سمیرا : دختر گندمگون

[ویرایش] ش

شاپرک : پروانه

شادی : شادمانی، خوشحالی، شور شادان : شادمان

شادمهر : مهربان، با محبت

شایان : بسیار بزرگ

شاران : گردنبند درست شده از بادام - نامی کردی

شاهپور : پسر شاه، شاهزاده - نام چند تن از شاهان ساسانی

شاهدخت : دختر شاه، شاهزاده خانم

شاهرخ : شاه منظر، کسی که رخساری همچون شاه دارد

شاهو: نام یکی از رشته کوه‌های مهم در منطقه کردستان ایران

شاهین : پرنده‌ای شکاری

شاهیندخت : دخت شاهین

شایسته : سزاوار، لایق

شباهنگ : بلبل، ستاره کاروان کش

شب بو : نام گلی است که شب هنگام باز می‌شود

شبدیز: سیه فام، سیه چرده، نام اسب خسروپرویز

شبنم : رطوبتی که شب هنگام روی گلها می‌نشیند

شراره : جرقه آتش، گرمای سوزان، عشق فراوان، نامی کردی

شرمین : شرمسار، خجل

شروین : یکی از سرداران معاصر شاپورذوالاکتاف ساسانی

شکوفه : گل درختان میوه دار، شکفته

شکفته : خندان، بشاش

شمشاد : درختی زینتی و تقریبا همیشه سبزکه دستمایه بسیاری از شاعران است

شمین : خوشبو، خوش عطر

شوان : شبان، چوپان - نامی کردی

شمیلا : از نامهای ارمنی ایرانی به معنی بانوی بزرگوار

شورانگیز : فتنه انگیز، ایجاد کننده شور و شوق

شوری : خوش قیافه، قد بلند- نامی کردی

شهاب : شعله آتش، سنگ آسمانی، ستاره دنباله دار

شهبار : درخورشاه، لایق شاه

شهباز : باز سفید رنگ، شاه باز

شهبال : پر بزرگ پرندگان

شهپر: پرشاهانه

شهداد : شاه عادل (شه=شاه، داد= عدل)

شهرآرا: آنکه به زیبایی مایه آرایش شهراست، آرایش دهنده شهر

شهرام : = شاهرام، «شه» به معنای «شاه» و والا مرتبه و «رام» نام فارسی فرشته‌ای موکول بر سعادت و روزی است، «شهرام» معادل فارسی «میکائیل» است

شهربانو : = شه بانو (همسر شاه)، ملکه، همسر امام حسین و مادر امام سجاد

شهرزاد : یا «شهزاد» به معنی شاهزاده - نقال قصه‌های هزار و یک شب

شهرناز : خواهر جمشید و همسر ضحاک ماردوش

شهرنوش : شیرینی شهر

شهروز : شاهروز - روز شاهان - شهرود نام سازی باستانی نیز بوده‌است.

شهره : مشهور و نامی

شهریار : پادشاه، یارشهر، نام پسر برزوپسر سهراب

شهلا : زن سیه چشم

شهناز : شاه ناز - دختری بود از خاندان آل بویه

شهنواز : نوازش شده شاه

شهین : منسوب به شاه

شیبا : نسیم شبانه - نامی کردی

شیدا : آشفته و عاشق

شیده : خورشید، درخشان

شیردل : پهلوان و دلاور

شیرزاد : شیر بچه، همچون شیر

شیرنگ : به رنگ شیر، مانند شیر

شیرو : پهلوان معاصر با گشتاسب، نام سردار فریدون

شیرین دخت : دختر شیرین

شیما : دخترانه، نامی کردی

شینا : قدرتمند، توانا - نامی کردی

شیرین : مطبوع و گوارا، معشوقه خسرو پرویز

شیوا : شیرین بیان، خوش زبان، ایزد بزرگ هندیان باستان

شیوانا : از مصدر شیوانیدن ، فریبنده ، مسحورکننده - فرهنگ عمید

[ویرایش] ط

طوس : فرزند نوذر پهلوان ایرانی شاهنامه

طوطی : پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است - طوطی تازی شده توتی است یعنی پرنده​ای که توت می​خورد

طهماسب : دارای اسب قوی - نام پسر منوچهر

طهمورث : روباه تیزرو و قوی، پادشاه پیشدادیان و پدر جمشید

طرلان : باز شکاری - نامی ترکی است

طوطیا : مانند طوطی

طناز : تن​ناز - طناز تازی شده​ تن​ناز است

[ویرایش] غ

غوغا : آشوب، هیاهو

غنچه : گل نشکفته، کنایه از دهان معشوق

[ویرایش] ف

فرابرز : نام یکی از سرداران داریوش کبیر ، به تعبیر دهخدا شاید همان فرامرز باشد ، بلند بالا

فراز : بلندی و شکوه

فرامرز : شکوه مرزداری - نام پسر رستم دستان

فرانک : سیاه گوش، نام مادر فریدون، نام همسر بهرام گور ساسانی

فراهان : محل شکوه و جلال

فربد : مناعت، بزرگی

فربغ : شکوه خداوند

فرجاد : دانشمند و فاضل

فرخ : تابان و زیبا - نام یکی از امیران سیستان در عهد سلجوقیان

فرخ پی : نیک پی و نیک قدم

فرخ داد : مبارک آفریده شده

فرخ رو : دارای صورت زیب

فرخ زاد : مبارک زاد، خجسته زاد، رستم فرخزاد سردار معروف ساسانیان است

فرخ لقا : درای چهره زیبا، خوشگل

فرخ مهر : زیبا چون خورشید

فرداد : داده شکوه وزیبائی

فردیس : بهشت، بوستان

فردین : یگانه، شکوه دین، مخفف فروردین ماه اول بهار

فرزاد : زاده فرو شکوه

فرزام : شایسته و لایق

فرزان : عاقل، حکیم، دانشمند

فرزانه : دانشمند، عاقل و عالم

فرزین : عالم، وزیر دربار

فرشاد : شا دمان، مسرور، خوشحال

فرشته : فرستاده الهی و آسمانی

فرشید : درخشانتر، نام برادر پیران ویسه

فرمان : دستور، حکم

فرناز : داری ناز فراوان

فرناد : صدای باشکوه

فرنگیس (فری گیس) : نام دختر افراسیاب و همسر دوم سیاوش

فرنود : دلیل و برهان :فرنود عسکری بزرگمرد ایران زمین که در چندین نبرد سخت از خوانسار در هجوم جواد معصومی دفاع و او را بارها شکست داد

فرنوش : شکوه، نام پادشاه باستانی ماد

فرنیا : نامی برای پسران

فروتن : افتاده حال، متواضع

فرود : پائین - نام پسر سیاوش، نام پسر کیخسرو نام پسر خسرو پرویزو شیرین

فروز : روشنائی، روشنی

فروزان : تابان، درخشان

فروزش : روشنی، تابناک

فروزنده : درخشان، درخشنده

فروغ : روشنائی، تابش

فرهاد : عاشق افسانه‌ای شیرین

فرهنگ : شکوه، ادب، تربیت

فرهود : صداقت و راستی در دین

فربار : همراه خوب و شایسته

فریا: فریاد و آواز بلند، نام کردی، دختر؛

فریان:آزاده,آزادگی(نام پسر)؛زبان سانسکریت (feryan)

فریبا : زیبا و فریبنده

فرید : بی همتا

فریداد : هدیه خدا ، داده خدا

فریدخت : دختر خجسته

فریدون : دارای شکوهی اینچنین، پادشاه پیشداری که بر ضحاک ماردوش غلبه کرد

فریمان : فر و شکوه ایمان

فریناز : عشوه گر، پریناز

فرینوش : شکوه شیرین

فریوش : زنگ، همان پریوش هم هست

فیدان : غنچه- نامی ترکی برای دختران

فیروز : پیروز و مظفر

فیروزه : سنگی گرانبها با رنگ فیروزه‌ای

فرزیب : فراتر از زیبایی ، شکوه زیبایی

[ویرایش] ق

قابوس : معرب کاووس است

قباد : سرور گرامی، شاه محبوب، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی

قدسی : بهشتی، روحانی

قزل ارسلان : شیر سرخ - نام دوتن ازاتابکان آذربایجان - نامی ترکی

[ویرایش] ک

کابان : کدبانو، نامی کردی برای دختران

کابوک : کبوتر، نامی کردی برای دختران

کارا : فعال و کوش

کارَن : شجاع و دلیر، نام فرزند کاوهٔ آهنگر

کارو : نوید دهنده- نامی ارمنی برای پسران

کاراکو : نام یکی از سرداران ماد

کاساندا : نام همسر کوروش بزرگ

کامبخت : کسی که بخت به کام اوست

کامبخش : آرزو دهنده، مراد بخش

کامبیز : صورت فرانسوی ((کمبوجیه)) پسر کورش است

کامجو : کامجوینده

کامدین : یکی از دانایان دین زردشت

کامران : سعادتمند و خوشبخت

کامراوا : به مقصود و مراد رسیدن

کامک : آرزو و خواهش کوچک

کامنوش : کامروا، خوشبخت

کامیار : کامروا و پیروز

کانیار : معدن شانس، نامی کردی

کانی: چشمه، نام کردی، دختر

کاووس : پادشاه توانا - از پادشاهان کیانی و پسر کیقباد

کاوه : آهنگر معروف ایران باستان که علیه ضحاک قیام کرد

کتایون : جهان بانو، دختر قیصر روم و مادر اسفندیار

کرشمه : ناز و غمزه

کسری : معرب خسرو است

کلاله : موی پیچیده، دختری با موهای مجعد

کمبوجیه : نام پسر کورش کمبوجیه‌است

کوشا : کوشنده، ساعی

کوروش : پادشاه نامی ایرانی ، موسس سلسلهٔ هخامنشیان

کهبد : خداوند کوه، عابد

کهرام : رام شده کوه نام برادر و سردار افراسیاب

کهزاد : زاده کوه، کسی که در کوه زائیده شده‌است

کیارش : شهریار بزرگ

کیان : پادشاه (نامی آرامی)

کیانا : فرستاده (نامی آرامی)

کیانچهر : دارای چهره پادشاهان

کیاندخت : شاهدخت، دختر شاه

کیانوش : بسیار شیرین، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه

کیاوش : بزرگوار - نام پدر کیقباد

کیخسرو : پادشاه نیکنام، نام پسر سیاوش و سومین پادشاه کیانیان

کیقباد : پادشاه محبوب - پدر کیکاوس و سر سلسله کیانیان

کیکاووس : سیاه چرده، سبزه، نام پسر کیقباد و پدر کیاوش

کیمیا:همچون نقره، نقره فام(نامی مصری)

کیوان : سیاره زحل و دومین سیاره منظومه شمسی پس از مشتری است.

کیوان دخت : دختر سیاره کیوان

کیومرث : نخستین انسان، و به گفته شاهنامه نخستین پادشاه

کیهان : جهان و گیتی

کیاندخت : دختر گیتی

کیهانه : جهان کوچک

[ویرایش] گ

گابان : یکی از یاران کرد پیامبر اسلام (ص) که به استقبال اسلام رفت

گئومات : نام موبدی بلند پایه در زمان پادشاهی کمبوجیه، پسر کورش بزرگ.

گرد آفرید : پهلوان زاده شده

گردان : پهلوانان، یلان

گرشا : به ر وایت شاهنامه همان کیومرث اولین پادشاه است

گرشاسب : صاحب اسب لاغر، پهلوان ایرانی و جد رستم

گرشین : شعله آبی، نامی کردی برای دختران

گرگین : منسوب به گرگ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو

گزل : زیبا، نامی ترکمنی است

گشتاسب : صاحب اسب رمنده، پدر داریوش هخامنشی

گشسب : دارنده اسب نر

گشسب بانو : دختر رستم و زن گیو

گل : گیاهان رنگی کوچک که دستمایه شاعرانند

گل آذین : حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه ه

گل آرا : آراینده گل

گلاره : تخم چشم، نامی کردی

گلاویژ: ستاره شمالی (قطبی)، نام کردی، دختر

گل افروز : فروزنده گل

گلاله : دسته گل

گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است

گلاویز : گیاهی برای زینت گل

گلباد : داری بوی گل

گلبار : پرگل، گل افشان

گلبام : گلبانگ

گلبان : نگهدارنده گل

گلبانو : بانوی چون گل

گلبرگ : هر یک از برگهای یک گل، مثل برگ گل

گلبو : معطر، خوشبو

گلبهار : مثل گل بهاری

گلبیز : گل افشان

گلپاره : تکه گل، پاره‌ای از گل

گلپر : برگ گل، پر گل

گلپری : پری همچون گل

گلپوش : پرازگل، پوشیده از گل

گل پونه : کسی که چهره اش به لطافت گل است

گلچین : باغبان، عاشق گل، کسی که گل می‌چیند.

گلدخت : دختر گل

گلدیس : به رنگ گل، مانند گل

گلربا : رباینده گل

گلرخ : بسیار زیبا همچون گل

گلرنگ : به رنگ گل، شرابی رنگ

گلرو : زیبا و سرخ رو

گلشن : گلزار و گلستان

گلریز : ریزنده گل

گلزاد : زائیده گل

گلزار : گلستان، جای پرگل

گلسا : مثل گل

گلشید : درخشان چون گل

گلشیفته: شیفتهٔ گل

گلنار : گل انار، شکوفه انار

گلناز : کسی که ناز و غمزه اش مثل گل است

گلنسا : گل بانو، خانم گل

گلنواز : نوازش شده گل

گلنوش : شیرین مثل گل

گلی : مانند گل، قرمز رنگ

گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی

گوماتو : انقلابی زمان مادها که برای براندازی مادها و هخامنشیان قیام کرد

گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است

گوهر ناز : کسی که همچون گوهر نازش گرانبهاست

گیتی : دنیا، جهان، عالم

گیسو : موی بلند زنان

گیلدا : طلا (اسپانیایی)، دختری از تبار گیلک (؟)، بخند (به زبان ترکی)

گیلزاد : زادهٔ گیلان

گیو : پهلوان نامی شاهنامه و پدر بیژن

[ویرایش] ل

لادن : گلی به رنگهای زرد و نارنجی (اسم لاتینی)

لاله : گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است

لاله رخ : کسی که روی همچون لاله دارد

لاله دخت : دختر لاله

لبخند : تبسم

لقاء : چهره، سیم

لومانا : نام محلی در کردستان، نامی کردی برای دختران

لهراسب : دارای اسب تندرو، از پادشاهای کیانی و پدر گشتاسب

لیدا:محبوب همه (اسم یونانی)

[ویرایش] م

ماتان : سفیدوزیبا- نامی ترکی برای دختران

مارال : آهو، غزال، زیبا- نامی ترکی برای دختران

ماری : کبک ماده، نامی کردی

مازیار : اورا مزدایار - پسر قارون فرمانروای طبرستان

مازستا : خوب، بهتر، مهتر (نام پسر داریوش اول)

ماکان : شجاعت - نامی دیلمی برای پسران

ماردین: نام کردی، پسر

مامک : مادر کوچک و مهربان

ماننا : نام یکی از اقوام باستانی آذربایجان- نامی ترکی برای دختران

ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشی

مانوش : کوهی که منوچهردربالای آن متولد شده‌است

مانی : پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی

مانیا : خسته شده، نامی کردی

ماهان : منسوب به ماه

ماهاندخت : دختر ماهان

ماه برزین : یکی از بزرگان دولت ساسانیان

ماه جهان : زیبای جهان

ماهچهر : زیبا رو، قشنگ

ماهدخت : دختر ماه

ماهرخ : آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد

ماهزاد : زاده ماه

ماهنی : آهنگ، ترانه- نامی ترکی برای دختران

مایسا : مثل مادر

مردآویز: جنگنده و دلاور

مجتبی : برگزیده، منتخب، انتخاب شده، شایسته، اجتناب ناپذیر از انتخاب شدن و برگزیده شدن

مرجان : گیاهی دریایی

مرداس : مرد آسمانی - نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد

مرزبان : مرزدار - مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه

مرمر : ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است، سنگ مرمر

مریم : نام مادر عیسی

مزدک : خردمند کوچک - مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد

مژده : نوید، بشارت

مژان : غنچه گل نرگس

مژگان : مژه‌ها

مستان : شادان، شادمان

مستانه : خوشحال، مانند مست

مسیح : لقب عیسی، به معنی مسح شده، نامی برای پسران

مسیحا : انسان رهائی بخش، روح قدسی، زن آسمانی

مشکاندخت : دختر خوشبو

مشکناز : مشک ناز دار

مشکین دخت : دختر مشک آلود و معطر

منیژه : پاک و سفید روی - نام دختر افراسیاب

منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد - از پادشاهان پیشدادی

مهان :منسوب به ماه است

مهبانو : بانوی بزرگ، بانوی همچون ماه

مهبُد : کنایه از زیباتر از ماه ، نام یکی از وزیران انوشیروان ساسانی، پسوند «بُد» به معنای صاحب یا حافظ مه داد : از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی

مهتاب : ماه تابان، ماه تابناک

مهدیس : ماهرو، زیبا، خوشگل

مه جبین : انکه پیشانیش مانند ماه درخشان است

مه دخت : ماه دخت، دختر ماه

مهر آذر : یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان - خورشید آذر

مهر آرا : آرایش دهنده مهر

مهر آسا : همچون خورشید زیبا روی

مهر آفاق : خورشید افقه

مهر افرین : عشق آفرین، آفریننده عشق

مهرآب : کسی که فروغ خورشید دارد - نام جد مادری رستم

مهرداد : داده خورشید

مهر افزون : بالا برنده عشق و محبت

مهرام : رام شده ماه

مهران : منسوب به مهر است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی

مهراندخت : دختر مهر و محبت

مهراندیش : دارای اندیشه با مهر و محبت

مهرانفر : شکوه

مهرانگیز : ایجاد کننده مهر و محبت و عشق مهرپویا : پوینده مهر

مهرداد : داده خورشید - نام چند تن از پادشاهان اشکانی

مهر دخت : دختر آفتاب

مهرزاده : زاده خورشید، زیبا روی

مهرناز : ناز خورشید

مهرنوش : خورشید جاویدان - یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد

مهرنکار : آرایش دهنده خورشید، مهر آرا- نام یزدگرد

مهرنیا : ازنژاد مهر

مهروز : آنکه روزی چون خورشید دارد

مهری : منسوب به مهر، منسوب به خورشید

مهریار : دوست خورشید

مهسا : مانند ماه زیبا روی

مهستی : ماه هستی، ماه روزگار، گرانبهاترین

مه سیما: آنکه صورتی چون ماه دارد

مهشاد : ماه شادمان

مهشید : پرتوماه

مهنام : آنکه نامش چون ماه است

مهناز : نازماه

مهنوش : ماه همیشگی، جاودان

مهوش : مانند ماه

مهیار : فرمانده ای دوران هخامنشیان، نام پهلوانی در شاهنامه

مهین : ماه زیبا رو

مهین دخت : دختر بزرگ

میترا : دوستی و محبت و مهر. نام همسر رامسس دوم (فراعنه مصر)

میخک : گلی زیبا به رنگهای قرمز، سفید، صورتی وزرد

میلاد : گانش آموز، شاگرد - نامی کردی

مینا : گلی کوچک و زینتی، گردنبند

مینا دخت : دختر مین

مینو : بهشت، جنت

مینودخت : دختر بهشت، دختر پاک

مینوسا : مانند بهشت

مینو فر : دارای شکوه بهشتی مذگان : فروتنی , برگرفته ازسپندارمذ و اسفندگان.نشاندهندهٔ عشق مادری

[ویرایش] ن

نادر : کمیاب، بی همتا

نادیا : امید

ناز آفرین : معشوقی که ناز فراوان می‌کند

نازبانو : بانوی ناز دار

نازپرور : پرورش یافته در ناز

نازچهر : کشی که چهره ناز دارد

نازفر : دارای شکوه

نازلی : پرناز و غمزه - نامی ترکی برای دختران

نازی : با ناز، اهل ناز

نازیدخت : دختر ناز

نامور : مشهور، ارزنده

ناهید : پاک و بی آلایش - نام مادر اسفندیار و مادر اسکندر

ناهیرا : معشوقهٔ پسر داریوش

نائیریکا : در فرهنگ ایران باستان دختری زیبا و دانا که پس از مرگ برشخص نیک گفتار و نیک کردار و نیک پندار ظاهر شده و او را از پل چینوت (صراط) می‌گذراند.

ندا : آواز، بانگ، فریاد

نرسی : فرشته وحی در اوستا - نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان

نرگس : گلی خوشبو و زیبا(نامی یونانی)

نریمان : پهلوان، دلیر - نام پدر سام

نسترن : گلی سفید و زیبا از گونه‌های نرگس

نسرین : گلی سفید و پر برگ

نسرین دخت : دختر نسرین

نسرین نوش : نام همسر بهرام گور

نسیم : بوی خوش و باد ملایم و نصرت نکیسا : نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی

نگار: نقش، بت، صنم

نگاره : شکل دارای نقش و نگار

نگارین : نقاشی شده

نگین : گوهر قیمتی

نوا : ناله، آواز

نوژا : مثل درخت صنوبر همیشه سبز

نوش (انوش) : زندگی جاوید

نوش آذر : آتش جاویدان - از آتشکده‌های عصر ساسانی

نوش آور : چیزی که زندگی و حیات می‌آورد

نوشا : نوشنده، آشامنده

نوش آفرین : افریننده شادی و شیرینی

نوشدخت : دختر شاد

نوشروان (انوشیروان) : جاویدان، اولین خسرو ساسانی

نوشفر : شکوه جاوید

نوشناز : دارای ناز و ادای شیرین

نوشین : گوارا و شیرین

نوید : مژده و بشارت

نوین : تازه، جدید

نوین دخت : دختر تازه به دنیا آمده

نیک بین : خوش بین

نیک پی : پاک نژاد

نیک چهر : خوشگل و زیب

نیک خواه : شخص خیر خواه و خیراندیش

نیکداد : بخشنده نیکی

نیکدخت : دختر پاک و نیکو

نیکدل : دل پاک

نیکزاد : زاده نیکی و پاکی

نیلوفر : گل پیچک و زینتی به رنگهای سفید و سرخ وآبی

نیما :کمان - نامی مازندرانی برای پسران نجمه: ستاره، کوکب (نام دختر) نیکتا بی همتا کسی که در نیکی همتا ندارد

[ویرایش] و

وارلی :ثروتمند، دارا - نامی ترکی برای پسران

وامق : دوست دارنده، عاشق - عاشق عذر

ورجاوند : ارجمند - به اعتقاد زردشتیان کسی که درآخر زمان ایران را آباد می‌کند

وریا : بیدار، آگاه - نامی محبوب برای پسران در میان کردها

وشمگیر : شکارچی بلدرچین - نامی دیلمی برای پسران

وهرز : نام مرزبان کشور یمن درعهد انوشیروان

وهسودان : نیک آسوده و آرام - عنوان یکی از سلاطین آذربایجان

ویدا : آموزنده و تعلیم دهنده

ویس : نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین

ویشتاسب : صاحب اسبان فراوان

ویگن : جهش و پرش - نامی ارمنی برای پسران

ونداد : امید، آرزو، نام سردار ایرانی،بشارت پیروزی

[ویرایش] ه

هژیر : خوب چهره، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد

هخامنش : دوستار اندیشه - نام جد کورش کبیر

هربد(هیربد) : حاکم آتشکده، موبد موبدان

هرمز : اهورمزدا، خدای بزرگ ایرانیان - نام پسر بهمن و نام پسر انوشروان

همایون : مبارک، خجسته - نام تنی چند از پادشاهان هندوستان

هما : فرخنده، مبارک، مرغ سعادت - نام دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار

همادخت : دختر مبارک و فرخنده بخت

همدم : رفیق و مونس و همزبان

همراز : محرم اسرار

همراه : دوست و یار موافق

هلاله : هلال ماه - گل لاله

هنگامه : غوغا، شلوغی، دادوفریاد

هوتن : خوش اندام، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان

هور : خورشید، آفتاب

هورتاش : همچون خورشید

هورچهر : تابان روی، زیب

هورداد : فرستاده و داده خورشید

هوردخت : دختر خورشید

هورزاد : زاده خورشید

هورمند : شبیه خورشید

هوروش : خورشید مانند، مثل خورشید

هوشنگ : هوش و درایت - نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک -یا خوش صورت= (هو=صورت و شنگ=شادوخوش)

هوشیار : با هوش و آگاه

هومان : نیک اندیش، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه

هومن : نیک منش

هونام : خوشنام، نیکنام

هویدا : آشکار و نمایان

هیتاسب : صاحب اسب بسته شده

هیرمند : یکی از القاب گستاسب، آتش پرست

هیوا : میوه به - نامی ترکی برای دختران

هیوا : امید وآرزو - نامی کردی برای دختران و پسران

هورام: اسم قدیمی سرزمین هورامان (اورامان)

هاوژین: همدم و یار زندگی(ژین =زندگی)، نام کردی دختر

هاوین: خورشید، تابستان، نام کردی، دختر

[ویرایش] ی

یادگار : آنچه از انسان بجای ماند - پسر پادشاه گرجستان

یاسمن (یاسمین) : گل زیبائی به رنگ سفید و زرد و کبود

یاشار: جاوید- نامی ترکی برای پسران

یاور : کمک و همدست و یار

یزدان : خداوند، آفریدگار هستی

یگانه : بی نظیر، بی مانند

یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر اریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده‌است. وی در نبرد با اسکندر گجــستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش ر&#x

یوشع : نام پسر نوح پیغمبر

ییلماز : بی باک، شجاع- نامی ترکی برای پسران


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش