تـــــوان تحمل افـــــراد
ناكامي،
بيش يا كم براي همه افراد هست ولي توان تحمل آن براي همه ي افراد يكسان
نيست. عوامل بسياري هستند كه زمينه ساز تحمل و يا عدم تحمل افرادند و ميزان
ظرفيت رواني افراد به اين عوامل بستگي تام دارد. عوارض عصبي و ناراحتي هاي
مربوط به سيستم عصبي، اختلالات رواني كه
در جلوه هاي گوناگون جنون، خود را نشان مي دهند ، فشار زندگي و شرايط
نامطلوب آن ، حساسيت ها و زود رنجي ها، وجود سابقه ناخوش در ناكامي هاي
ديگر، وجود سابقه در بيماري هاي ممتد و طولاني، وجود ضربه عاطفي قبلي چون
مرگ پدر يا مادر و... باعث مي شود
كه برخي مقاوم و برخي كمتر مقاوم باشند و يا حتي عده اي خونسرد و بي اعتنا
بمانند ، همچنين برخي نسبت به اين حالات بدبين شوند، برخي دچار تشنج
گردند، و عده اي از شرارت و جنايت سر در آورند.
مــــــواضع جبرانـــــــي
كودكاني كه دچار احساس ناكامي هستند ممكن است در برابر آن ، مواضع جبراني گوناگوني اتخاذ كنند:
-
برخي از افراد به دنبال راه حل مي روند و سعي دارند مسئله يا مشكل را به نحوي حل كنند و كوشش خود را ادامه مي دهند.
-
عده اي تسليم ميشوند و آنرا به حساب سرنوشت خود ميگذارند و از واقعه ميگريزند.
-
برخي دچار تنش و اضطراب مي گردند و تعادل خود را از دست مي دهند .
-
عده اي به دشنام گويي و بد دهني و هتاكي نسبت به جهان و آنچه درآن است مي پردازند.
-
برخي از افراد از هدف چشم مي پوشند و شيوه عقب نشيني را در پيش مي گيرند و آن را منطقي ترين راه به حساب مي آورند.
-
بعضي رفتار و انگيزه هاي خود را تغيير مي دهند.
-
گروهي به خيالبافي پناه مي برند، سروصدا راه مي اندازند، گريه مي كنند واز فشار خود مي كاهند.
-
عده اي دليل تراشي مي كنند ، به ديگران تهمت مي زنند و آنها را علت گرفتاري معرفي مي كنند.
-
برخي به خشونت و پرخاشگري مي پردازند و ديگران را آزار مي دهند و عقده تكاني مي كنند.
-
گروهي پرخوري، پريدن و دويدن بسيار را جانشين ناكامي مي كنند.
-
عده اي به درون ريزي مي پردازند و خود را زير فشار آن له و خرد مي كنند.
-
و بالاخره اندك اند كساني كه آن را تحمل كنند. البته همه اين مواضع به تناسب شرايط و موقعيت ها فرق دارد.
مقدمـــــــات درمــــــــــــان
در
اقداماتي كه براي درمان به عمل مي آيد نخست بايد ملاحظه شود كه نيازهاي
انسان كدامند، آرزوها و مقاصد آدمي چه هستند، چه نيازهايي از اولويت
برخوردارند وچه عواملي در افزايش ناكامي بيشتر مؤثر است. آنگاه بايد دريافت
كه كودك را چه مي شود؟ چه دردي دارد ؟ از چه چيز رنجيده است ؟ گرسنه است ؟
محروم است ؟ دچار ترس است ؟ ناراحت است ؟ و... آنگاه تا حدود امكان به رفع
و حل آنها پرداخت .
-
گاهي
لازم است منشأ ناكامي را از خود او بپرسيم و يا به او بشناسانيم تا
اقدامات لازم را در اين راه ، معمول دارد و براي خود آرامشی فراهم كند؛ و
يا زماني لازم است شرايط و موجباتي فراهم آوريم كه اين حالت در او كمتر شود
و ناكامي ها تقليل يابند.
-
غرض
اين است : در امر مهمي چون اصلاح يك اختلال عاطفي يا رواني نمي توان چشم
بسته به پيش رفت و يا درباره مسائل نينديشيده اقدامي كرد. زمينه سازي هايي
با در نظر گرفتن شرايط لازم است تا در امر اصلاح توفيقي حاصل شود.