اشخاص بزرگ و نامي به کوه مانند، هر چه بايشان نزديکتر شوي عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم گردد، مردم پست و دون همت سراب را مانند که چون کمي به آنان نزديک گردي به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشکار سازند. «گوته»
اشخاص بزرگ که در دنيا موفقيت هاي عظيم نصيبشان شده همواره در روح خود براي وقايع و حوادث غير منتظره جاي مخصوصي باز مي کنند. «مترلينگ»
از مردماني که سعي دارند جاه طلبي هاي شما را تحقير کنند دوري کنيد، انسانهاي ناچيز هميشه اين عمل را انجام مي دهند در حالي که اشخاص بزرگ سعي دارند کاري کنند که احساس کنيد شما هم روزي به عظمت خواهيد رسيد. «مارک تواين»
آيا بخت و اقبال است که مردان بزرگ را به مقام سيادت مي رساند؟ نه آنان چون مردان بزرگ بودند توانستند بخت و اقبال را مطيع و منقاد خود سازند. «ناپلئون»
آنچه مرد را بزرگ مي کند، موفقيت است. «ناپلئون»
ميهمان برکت، شادي و صفا به خانه ي دوست مي آورد.
ميهمان روز اول زر باشد روز دوم نقره روزه سوم آهن روز چهارم سفال روز پنجم خاکستر که کوچه ريزند. «مثل ايراني»
حتي مورچگان از ميهماني که به موقع بر نخيزد خوششان نمي آيد. «مثل آفريقائي»
هر چه در دنيا آفريده شده زيباست و زيباتر از همه مرگ و کشته شدن در راه وطن است. «ابو مسلم خراساني»
هرج و مرجهاي شديد همواره به استقرار حکومت ديکتاتوري منجر مي گردد. «ناپلئون»
هر ملتي که داراي بهترين مکاتب است بهترين و قويترين ملت به شمار مي رود اگر امروز نيست فردا خواهد شد. «زول سيمون»
وطن مادر دوم است، وطن خويش را فزونتر از هرچيز گرامي داريد.
ميهن دوستي اشعه مجلل و فروزاني است که در پيشاني جانبازان و بيگناهان مي درخشد. «پطروس روديان»
ميهن دوستي بايد مقدم بر هر کار و خود مختاري و استقلال پيشرو بر هر انديشه باشد.
مي توان ايده آل هاي يک ملت را از روي اعلاناتش معلوم کرد. «نرمان دوکلاس»
من وطنم را بيشتر از خانواده ام دوست مي دارم اما به انسانيت بيشتر از کشورم علاقمندم. «فنلون»
ملتي که حقوق يک ملت ديگر را غصب مي کند، هرگز خود از نعمت آزادي بهره مند نيست. «پوشينسکي»
ملتي که به فداکاري و قرباني دادن نامحدود عادت کرده است مي تواند به مدارج عالي ارتقاء يابد. «گاندي»
ملتي که تعصب وطن دوستي در روح او رو به ضعف گذارده باشد خيلي زود در تاريخ عالم نابود خواهد شد بي آن که حتي مهلت طي کليه ي مراحل انحطاط را داشته باشد. «گوستالوبون»
کافي نيست که انسان براي وطنش خدمت انجام داده باشد بلکه هرگز از خدمتگزاري خودداري ننمايد. «پلو تارک»
عشق ورزيدن به ميهن عبارت از اين است که انسان با تمام قوا، ميل داشته باشد عملي شدن آرمانهاي بشري را در آن مشاهده نمايد و به قدر قوه ي خود در راه کار ياري نمايد. «بلينکي»
عشق و الفت خانواده است که کوچه و محله و شهر و کشور را فرا مي گيرد و حب وطن ناميده مي شود.«حجازي»
عشق و علاقه به وطن و آب و خاک مانند علاقه به پدر و مادر و زن و فرزند امري طبيعي است.
صميميت و عواطف و احساسات شما نسبت به ميهن خودتان بايد مافوق همه ي احساسات و عواطف شما باشد.
دهقان و دهکده اش قادر است جهاني را به زور آزمائي بخواند، زيرا قانوني که بر دهقان حکومت مي کند اين است که او براي دفاع از حيثيت و افتخار زادگاهش حتي مرگ را به آساني تحمل خواهد نمود. «گاندي»
در هنگام صلح مفهوم کلمه ي وطن نسبتا مبهم است، قدرت حقيقي آن فقط وقتي معلوم مي شود که مورد تهديد قرار گرفته باشد. «گوستاولبون»
در نظر من هيچ شکلي زيباتر و جميل تر از هيکل يک نفر وطن دوست نخواهد بود. «پُل دوم»
خرابي کار يک مملکت از دو چيز است، اول نداشتن مردمان عالم و لايق دوم نبودن آنها در سر کارهاي مملکت. «ولتر»
خدمت به وطن نيمي از وظيفه است و خدمت به انسانيت نيم ديگر آن. «هوگو»
حس وطن دوستي بزرگترين مظهر روح ملي يک نژاد است، اين حس موجه غريزه ي اجتماعي مخصوص است که در موقع خطر عمومي بلافاصله جانشين غريزه انفرادي مي گردد. «گوستاولوبون»
.:: This Template By : web93.ir ::.