مرگ بهترين پناهي است براي دردها، غمها، رنجها و بيدادگريهاي زندگي، همه ي اين جنگ و جدال ها، کشتارها، درندگيها، کشمکشها و خود ستائي هاي آدميزاد در سينه ي خاک تاريک و تنگناي گور فروکش کرده و آرام مي گيرد.
مرگ اين لطف را نيز دارد که کاخ نيکنامي را نصيب انسان مي کند و حسد و تنگ نظري کسان را نسبت به وي نابود مي کند. «بيکن»
مردم، چنان از مرگ مي هراسند که گوئي بدون شک بزرگترين شر است، در صورتي که هيچ کس نمي تواند يقين کند که بزرگترين خير است. «و. تيفورد»
مرگ هرگز دشوارتر از تولد نيست. «آناتول فرانس»
مردان بلند نام و با افتخار هرگز نمي ميرند، زيرا گور ايشان قلوب نسلهاي آتيه است.
مرگ، طبيب باز پسيني است که هنگام عجز پزشکان از علاج سراغ بيمار آمده و او را بهبودي ابدي مي بخشد. «متر لينگ»
مردن در حال ايستادن بهتر از زيستن در حالت زانو زدن است. «رولوروس بارودي»
مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.
مرگ آرزوها را درو مي کند.
مأيوس نباش زيرا يأس، مرگ است.
گورستانها پر از افرادي است که فکر مي کرده اند پس از مرگشان هيچ کس نمي تواند جانشين آنها شود.
گاهي پذيرفتن مرگ نه از فرط دلاوري و بي باکي يا بدبختي و مصائب است بلکه از خستگي و مکرّرات ايام است. «بيکن»
کسي که از مرگ مي ترسد از زندگي هم مي ترسد. «ولتر»
قبر اولين تحفه ي آسماني به بشر است. «مثل چيني»
فدا کردن جان در دو مورد خوب است اول اينکه چاره ي منحصر بفرد باشد و به هيچ وسيله ي ديگري غير از ايثار جان نتوان منظور را انجام داد، دوم آن که بدانيم از آن فداکاري ديگران نيکبخت خواهند شد. «متر لينگ»
طمطراق مرگ بيش از حقيقت آن مخوفست. «فرانسو باکن»
صاحب اراده فقط پيش مرگ زانو مي زند و آن هم در تمام دوره ي عمر بيش از يک مرتبه نيست. «نظام وفا»
شب مانند يک ماده گرگ گرسنه با دندانهاي خود ساعات زندگي ما را مي بلعد و مرگ ما را از گوشه چشم، با دقت نگاه مي کند. «متر لينگ»
سختي مرگ آن قدر نيست که مفارقت دوستان. «مثل عربي»
زندگي خواب است و مرگ بيداري آن! هم از کوتاهي عمر شکوه مي کنيم هم سعي مي کنيم کوتاه تر گردد. «دکارت»
زندگي راه پيمائي به سوي مرگ است و مردن دخول در حيات جاوداني. «نيکول»
زندگاني را آنگاه به مرگ فضيلت است که به نام باشد نه با ننگ. «سقراط»
زندگي مردم را در يک سطح قرار مي دهد و مرگ افراد برجسته را هويدا مي گرداند. «برنارد شاو»
زمان مانند گرگ وجود ما را پاره پاره مي کند و قطعه قطعه ي عمرمان را مي خورد، دهان گرگ زمان با خون ميليونها موجودات رنگين است.
دنيا جاي فراموشي است و انسان اين چند روزه ي عمر را خواه به ياد گذشته و خواه به اميد آينده مي گذراند و بعد مرگ بر او مستولي شده و پس از چندي جزء فراموش شدگان ابدي محسوب خواهد گرديد. «نظام وفا کاشاني»
حتي مرگ نيز بر شيريني طعم حيات مي افزايد زيرا ما را نسبت به زندگاني وابسته و علاقمند مي سازد. «اسمايلز»
حتي وقت فرا رسيدن مرگ هم نيز وابستگي به قوت اراده و نيرو خواستن در ما وجود دارد. «گوته»
حيات بشر چون شبنم است که از روي برگ گلي مي لغزد و ميافتد. «بودا»
چه بسا اشخاص که فقط به صداي طنين کلنگ گورکن از خواب بيدار ميشوند. «ناپلئون»
چقدر زندگي شيرين است زيرا انسان يک بار و براي هميشه مي ميرد. «مولير»
.:: This Template By : web93.ir ::.