اگر مرگ در کار نبود، هرگز اخلاق در زندگي وارد نمي شد. «شاتو بريان»
از عجايب زندگي يکي اين است که مرگ درست وقتي ما را در مي يابد که آماده شده ايم تا از يک زندگي شيرين برخوردار شويم. «برنارد شاو»
از مرگ نترسيد زيرا تلخي آن از ترسِ از آن است. «سقراط»
آن که تهمت مي زند هزاربار مي کشد و قاتل يک بار. «مثل چيني»
آخرين عضوي که در يک زن مي ميرد، زبان اوست. «مثل هندي»
آنچه ما به نام مرگ بخوانيم يک زندگي است که هنوز نتوانسته ايم چگونگي آن را بفهميم. «متر لينگ»
آنچه به هنگام مرگ بر اندوه مي افزايد بي هنري فرزند و کارهاي بيهوده و ناپسند اوست و هر آنچه از غم مي کاهد، هنرمندي و اندوخته داشتن کردار نيک و پسنديده اش مي باشد.
آرزو دارم که تا آخرين رمق وجود من ثمر بخش باشد و هنگامي بميرم که از من هيچ خدمتي ساخته نباشد. «برنارد شاو»
گرت از دست بر آيد دهن شيرين کن/ مردي آن نيست که مشتي بزني بر دهني«سعدي»
مرد بايد که در کشاکش دهر/ سنگ زيرين آسياب باشد«سعدي»
هر مردي مي تواند داماد شود اما هر دامادي نمي تواند مرد باشد. «مثل يوناني»
مردي که پيوسته اظهار تأسف مي کند، به درد نمي خورد.
من هر وقت وارد منزل خود مي شوم تمام غصه و ملالتهاي خود را فراموش مي کنم. «ارموند بورک»
مرد عالم کسي است که هميشه در صدد فرا گرفتن چيزي باشد. «روسو»
مردان آفريننده کارهاي مهمند و زنان به وجود آورنده ي مردان. «رومن رولان»
مرد بايد راست بايستد نه اين که ديگران او را راست نگه دارند. «مارکولي»
مرد پاک، زن نيکو سيرت را شايسته احترام مي داند. «ميلتون»
زن بد مرداب خوشرنگي است که مرد در آن غرق مي شود. «مثل آفريقائي»
تواناترين مرد آن کس است که به نيروي دانش بر خواهش و آرزوي خويش چيره شود.
به زنان خود با احترام بنگريد آنها گلهاي آسماني را در حيات زمين مي کارند و جامه ي دلپذير و زيباي محبت را مي بافند و در پرده ي غفاف احساسات لطيف را مي پرورانند. «شيللر»
امتحان کنيد مرد را به فعل او نه به قول او. «افلاطون»
از محبت خارها گل مي شود / وز محبت سرکه ها مُل مي شود«مولوي»
از محبت سنگ روغن مي شود/ بي محبت موم آهن مي شود«مولوي»
از محبت مرده زنده مي شود/ وز محبت شاه بنده مي شود«مولوي»
گرفتار محبت را نشانهاست / که خود خاموش و حرفش بر زبانهاست« اميني شاملو»
عاشقي مايه ي شادي بود و گنج مراد / دل خالي ز محبت صدف بي گهر است« رهي معيري»
ز جانان مهر و از ما جانفشانيست / جواب مهرباني مهربانيست« همام تبريزي»
درس اديب اگر بود زمزمه محبتي/ جمعه به مکتب آورد طفل گريز پاي را« نظيري نيشابوري»
اي که با درد محبت زندگاني مي کني/ روزگارت خوش که عيش جاوداني مي کني« ابوالحسن وزري»
يک کلمه ي محبت آميز مي تواند تمام فصل زمستان انسان را گرم کند. «مثل ژاپني»
.:: This Template By : web93.ir ::.