+ ۱۳۸۹/۰۸/۳۰

تصمیم دارم تا برای شما درباره نماد شناسی بنویسم …

نماد (که مظهر و سمبل هم نامیده شده) نشانه‌ای است که نشانگر یک اندیشه، شیء، مفهوم، ‌چگونگی و جز اینها می‌تواند باشد.

نماد می‌تواند یک شیء مادی باشد که شکلش بطور طبیعی یا بر پایه قرارداد با چیزی که به آن اشاره می‌کند پیوند داشته باشد. برای نمونه فروهر نماد مزداپرستی است.

نماد در اصطلاح روان‌شناسی تحلیلی نوعی شبیه ساخته لیبیدو است .صورتی ذهنی که هم می‌تواند لیبیدو را به همان اندازهٔ قبلی سازدو هم اینکه آن را در قالبی متفاوت از صورت اولیه خود به جریان اندازد .اما شکل گیری نمادها یک روند آگاهانه نیست بلکه بر عکس از راه مکاشفه و یا شهود از دل ناخودآگاه تولید و بیرون داده می‌شود .اغلب اوقات نمادها به طور مستقیم از رویاها نتیجه می‌شوند یا از آنها تأثیر می‌پذیرند که این گونه نمادها پر از انرژی روانی و دارای نفوذی جبری و مقاومت ناپذیر هستند.


نماد: حلقه سلیمان Solomon’s Knot یا Comacine Knot

این نماد یکی از پر استفاده ترین و قدیمی ترین نمادهای موجود است که در بسیاری از آثر هنری و معماری از آن استفاده شده است.

Solomon’s Knot

این نماد که از حلقه های درهم بافته بی انتها تشکیل شده در بسیاری از کنیسه ها به عنوان نماد یروان سلیمان بکار رفته است. در هم تنیدگی طرح های این نماد موجب سختی کشیدن آن بوده است.

گفته می شود این نماد در قرون وسطی به عنوان یک نشان خاص معمار سنگتراش ایتالیایی به نام *Comacines بوده که او این نماد را با معانی اسرارآمیزی در هم آمیخته و از آن به عنوان نمادی از حرکت درونی و درهم تنیدگی فضا و زمان استفاده کرده است.

نمادهای مرتبط: صلیب شکسته ، سپر در هم تنیده

* بنابر نوشته های فراماسونری او یکی از پیشقراولان فراموش خانه ها بوده است.


مارپیچ

نماد مارپیچ احتمالا قدیمی ترین نماد از نماد های مذهبی یا روحانی انسان است.

مارپیچ

این نماد بر روی تخته سنگ های بسیار قدیمی با قدمت چندهزار سال و در تمامی قاره ها یافت شده است.

با وجود آنکه این نماد بیشتر بر روی مقبره ها یافت شده ولی شاید بتوان معنای روحانی (یا مذهبی) آن را حدس زد. به نظر می رسد این نماد بایست رابطه ای با خورشید داشته باشد چرا که خورشید در هر سه ماه یک شکل مارپیچی در طول سفرش در آسمان می سازد.


نماد فروهر

  فروهر

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.

این نوشتار درباره مفهوم زرتشتی فروهر است.

این واژه در زبان اوستایی فر وَشی “farvashi” در زبان پارسی هخامنشی فر وَرتی “fravarti” و در زبان پهلوی فر وَهر “fravahr” خوانده می‌شود .

بایسته‌است که بدانیم فروهر جایگزینی برای اهورامزدا نیست.

نگاره فروهر

نگاره فروهر در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی می‌باشد.

 نماد میهنی

از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان می‌دهد که آنرا نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه می‌دانستند و پرچم‌های خود را به نما و سیمای شاهین می‌آراستند.

نماد دین زرتشتی

ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکره‌ای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بن‌مایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سر بلندی و سر فرازی ایرانیان باشد.

در نگاره فروهر دو نیروی همیستار (مخالف) «سپنتامینو» (نشانه خوبی) و«انگره مینو» (نشانه بدی) نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بسوی او میرود به انگره مینو پشت کرده‌است .

ویژگی‌ها

۱- چهره فروهر همانند آدمی است ،از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد .

۲- دو بال در پهلو‌ها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد پندارنیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.

۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پر‌هایی بسوی پایین است ،که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست ویا پست می‌باشند، از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.

۴- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای می‌بینیم ،در کنار بخش پایینی تنه می‌باشند که نماد سپنتامینو و انگره مینو هستند ،که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. و این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند ؛این نشانه آنست که آدمی باید به سوی سپنتا مینو(خوبی)پیش رود و به انگره مینو(بدی) پشت نماید.

۵- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.

۶- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی می‌باشد.

۷- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه، وفاداری به پیمان (عهد) می‌باشد و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است .


صلیب شکسته

Swastika

صلیب شکسته از نمادهای مذهبی اولیه و جهانی بشر است. این نماد در همه سرزمین ها یافت شده و قدمت آن شاید به اندازه قدمت بشر باشد. نشانه حرکت خورشید، بر روی حکاکی های صخره های Pictish ، ظروف سفالی یونان باستان و تسلیحات و تجهیزات باستانی مردم اسکاندیناوی یافت شده است. همچنین حکاکی هایی از این نماد بر روی دیوارهای غاری در فرانسه به فدمت بیش از 7000 سال نیز بدست آمده است. صلیب شکسته درآغاز بسیاری از کتب مقدس بوداییان درج شده است. کف پای مجسمه های بودا نیز یکی از نقاطی است که این نشان حک می شده است. برای بومیان آمریکا، صلیب شکسته نمادی است از خورشید، چهار جهت اصلی و چهار فصل طبیعت.

Manji

سوواستیکا در واقع نوعی صلیب خورشیدی با بازوان خم شده به سمت راست است که حرکت دورانی و گردشی را تداعی می کند. سالها قبل از آنکه این نماد به عنوان نماد حزب نازی هیتلری انتخاب شود، نماد مقدسی در آیین های هندو و بودایی بشمار می رفت، همانگونه که در مناطق اسکاندیناوی، بالتیک و سلتی نمادی مقدس بوده است.

نام سوواستیکا از زبان سانسکریت گرفته شده است. Su به معنای خوب و vasti به معنای شدن است که با هم به مفهوم بهترشدن و خوش بختی است. این لغت در هند به معنای باروری و حاصلخیزی و نیز طلسم خوش شانسی است.

راست گردی صلیب شکسته هندی به معنای خورشید و انرژی مثبت است و عموما به خدای گانش، خدای موفقیت، ثروت و خوشبختی نسبت داده می شود. برخی از هندوها به نوع دیگری از صلیب شکسته با جهت گردش معکوس به عنوان نیروهای خلاف و تاریک و نمادی از الهه “کالی” احترام می گذراند. این دو نماد متضاد را می توان مشابه نماد تائویی ماه و خورشید و یا دو ستون کابالا دانست.

 manji

گونه ای از سوواستیکا که در نقاشی های بودایی ونیز کتاب مقدس آنها استفاده می شود مانجی نام دارد و نشانه ایست از آداب و سنن بودایی، اعتقاد آنها به هارمونی جهانی و توازن نیروهای متضاد در جهان. وقتی رو به چپ دارد اوموت مانجی (Omote Manji) نام دارد و نمایشی است از عشق و ترحم و وقتی رو به راست دارد نمادیست از زیرکی و قدرت و در این حالت Ura Omoje خوانده می شود. مانجی متوازن عموما در ابتدا و انتهای متون مقدس بودایی دیده می شود.

در میان کافران اروپای قبل از مسیحیت سوواستیکاه عموما به عنوان نمادی از خورشید بکار می رفته اگر چه در بسیاری موارد قدمت استفاده از این نماد آنچنان زیاد است و به گذشته های بسیار دور تعلق دارد که معنا و مفهوم آن برای ما روشن نیست.  در منطقه بالتیک گاهی سوواستیکاه به نام صلیب تندر یا Thunder Cross نامیده می شده و به خدای رعد و برق، پرکونز (Perkons) نسبت داده می شده است.

Thunder Cross

نوع دگرگون شده صلیب تندر



نماد رنگ ها:

طلایی: خورشید، نیروی الهی، شکوه اشراق، بی مرگی، خدا، به صورت نور ازلی، گرانقدری، ماده ی متشکله ی حیات، آتش، پرتو افشانی، جلال، دیرپایی، اصل مذکر. طلای خورشید نماد همه ی ایزدان خورشید، ایزدبانوان، و ایزدان غله و دروی محصول است. ریسمان طلایی زئوس (Zeus) همه چیز را به سمت و می کشد، هومر آن را حلقه ی میان آسمان و زمین می پندارد، خورشید برای افلاطون به معنی منطق است. طلا و نقره، خورشید و ماه، دو جنبه ی یک واقعیت کیهانی هستند.

 

سرخپوستی: غرب.

 

سلتی: آتش.

 

کیمیاگری: (( جوهر)) خورشید؛ خورشید زمینی، نور منجمد، دوام، هم ترازی همه ی خواص فلزی. تبدیل فلز پایه به طلا مظهر استحاله ی روح است. بازیافتن پاکی آغازین سرشت آدمی.

 

مصری: رع (Ra)، ایزد خورشید، غله ی طلایی.

 

هندو: زندگی، نور، حقیقت، بی مرگی، نطفه، آتش آگنی (Agni).

 

قرمز: اوج رنگ ها، مظهر خورشید و همه ی ایزدان جنگ، قرمز اصل مذکر، فعال، آتش، خورشید، سلطنت، عشق، لذت، جشن و سرور، رنج، شوق، انرژی، درنده خویی، تهییج جنسی، مشعل یا آتش عروسی، سلامتی، قدرت، خون، شهوت خونریزی، گناه خونین، خشم، انتقام، شهادت، بردباری، ایمان، عزت نفس. رنگ برهوت و بدبختی نیز هست. زدن رنگ قرمز یا گذاشتن لک قرمز نشان تجدید حیات است. قرمز و سفید، مرگ هستند؛ قرمز و سفید و سیاه مظهر سه مرحله ی راز آشنایی است. معمولاً برای نشان دادن نیروی فوق طبیعی، مقدس، یا شمسی، ایزدان قرمز تصویر میشدند.

 

آزتکی: باروری، چرا که رنگ خون است؛ همین طور به معنی برهوت و شر و بدبختی است.

 

اقیانوسیه ای: الوهیت و اصالت.

 

بودایی: فعالیت، خلاقیت، زندگی.

 

چینی: خورشید، ققنوس، آتش، تابستان، جنوب، شادی، خرسندی، خوش یمن ترین رنگ.

 

رومی: الوهیت، اغلب چهره ی ایزدان به رنگ قرمز ترسیم می شد. رنگ آپولون ( Apollo) زیرا شمسی بود و مارس ( Mars) زیرا که با جنگ مرتبط بود.

 

سامی: ایزد خورشید بعل/ بل ( Baal/ Bel).

 

سرخپوستی: شادی، باروری، سرخی روز در تضاد با سیاهی شب.

 

سلتی: مرگ، سوارکار سرخ پوش، بلا.

 

عبری ( قبالایی): سختگیری.

 

کیمیاگری: مرد، اصل مذکر، شیر یا اژدهای قرمز، خورشید، گوگرد، طلا، نقطه ی اوج رنگ، سومین مرحله از صناعت کبیر، برده ی سرخ ( Servus rubens) است.

 

مایایی: پیروزی، موفقیت.

 

مسیحی: رنج مسیح، خونی که روی جلجتا ریخته شد، آتش عید پنجاهه ( Pentecost- عید نزول روح القدس بر حواریون) ؛ ایمان متعصبانه، عشق، نیرو، عزّت، نیروی مربوط به کشیشان، تهوّر، رنگ جبه های کاردینالی در نقش سربازان پاپ. رنگ قتل و بی رحمی. روزهای مقدسین با رنگ قرمز نوشته می شد، از این رو« روزهای حرف قرمز» هستند. رنگ عید گلریزان ( Whitsuntide) و اعیاد شهدا؛ سفید و قرمز مظهر اهریمن و برزخ و مرگ است.

 

هندو: فعالیت، خلاقیت، انرژی حیات.راجا ( Rajas) زیرا در عالم عین گسترده شده،  جنوب.

 

یونانی: اصل فعال مذکر در تضاد با ارغوانی، اصل منفعل و سلطنتی. رنگ فبوس ( Phoebus) شمسی و آرس ( Ares) در نقش جنگ، پریاپوس ( Priapus) نیز ایزد سرخ پوش است.

 

قهوه ای: زمین.

 

چینی: رنگ دودمان سونگ ( Sung).

 

مسیحی: مرگ معنوی، مرگ دنیوی ( چرا که در اجتماعات مذهبی پوشیده می شوند) ؛ مسک نفس، طلب مغفرت، سیر قهقرایی.

 

هندو: قلمرو شمال.

 

نارنجی: شعله، آتش، شهوت.

 

چینی و ژاپنی: عشق، شادی، (( بالنگ)) نماد آن است.

 

عبری( قبالایی): شکوه.

 

نقره ای: ماه؛ اصل مؤنث، بکارت. طلا و نقره دو جنبه ی واقعیت کیهانی هستند.

 

کیمیاگری: قمر (( عواطف مطهر)).


سبز: دو خصلته است، هم زندگی و هم مرگ است، به صورت سبز بهاری یعنی حیات؛ و به صورت سبز زنگاری یعنی مرگ. جوانی، امید، شادی و در عین حال تغییر، فنا، و حسادت نیز هست. از زرد و آبی، زمین و آسمان، رنگی جادویی بوجود آمده است، آبی روشن سرد عقل را با گرمای مهیج خورشیدزرد برای دانش، مساوات، امید، تجدید حیات و رستاخیز ترکیب می کنند. از آنجایی که رنگ ونوس (Venus) و مرکوری ( Mercury) جفت عاشق- است، سبز هب معنی بهار، تولید مثل، شادی، اعتماد، طبیعت، بهشت، فراوانی، کامیابی، و صلح به کار می رود. سبز به معنی نارس نماد بی تجربگی است، از این رو معنی حماقت و ساده لوحی میدهد. عدد 5 را تداعی می کند و رنگ پَری است. تغییر سبز به طلایی مظهر ایزد جوان ذرت، شیر سبز یا مرد سبز پوش است، پیش از تبدیل شدن به طلای غله رسیده. شوالیه ی سبزپوش مرگ را به شکل انصاف و خیانت را به شکل جوان زیبایی که کشته شده، نشان می دهد. پرچم سبز رنگ به معنی کشتی شکسته در دریاست.

 

اسلامی: سبز رنگ مقدس اس.

 

بودایی: سبز بهاری به معنی زندگی است؛ سبز کمرنگ مظهر سلطنت مردگان است، جسد، و یا هر چیزی که با قلمرو مردگان درارتباط است.

 

چینی: سبز هر جایی که جانشین رنگ آبی شود نمادهای آن را می پذیرد، مانند اژدهای سبز یا آبی، بهار، شرق، چوب و آب. سبز رنگ خاندان مینگ ( Ming) است.

 

سلتی: تیر- نان- اُگ ( Tir-non-og)؛ جزیره ی سبز؛ رنگ بریجیت ( Bridgit)، ایزد بانوی زمین.

 

عبری (قبالایی): پیروزی.

 

کیمیاگری: شیر یا اژدهای سبز، آغاز صناعت کبیر؛ ایزد جوان غله و رشد و امید است.

 

مسیحی: سبز بهاری یعنی بی مرگی، امید، افزایش روح القدس در انسان، زندگی، غلبه بر مرگ و پیروزی بهار بر زمستان، راز آشنایی، کارهای نیک، و د قرون وسطی به رنگ تثلیث، عید ظهور ( Epiphany) و یوحنای انجیلی ( John the Evangelist) تبدیل می شود. سبز کمرنگ با شیطان، شرّ و مرگ یکی دانسته شده است.

 

مصری: اوزیریس (Osiris) نماد نارسی غله ی سبز است که به طلای رع (Ra)، ایزد خورشید تبدیل می شود.

 

هندو: مانند آیین بودا.

 

سفید: عدم تمایز؛ کمال متعالی، سادگی، نور، خورشید، هوا، تنویر، پاکی، معصومیت، عفت، قدوسیت، تقدس، نجات، اقتدار معنوی، جبه ی سفید مظهر پاکی و عفت یا غلبه روح بر بدن است، در مشرق زمین نیز همانند یونان و روم باستان به هنگام سوگواری این رنگ پوشیده می شد. سفید هم ملازم عشق و زندگی است وهم تدفین و مرگ. به هنگام عروسی نماد مرگ زندگی کهن و تولد زندگی نو است، در حالی که در مراسم سوگواری مظهر تولد زندگی جدید در آخرت است. زنی که جبّه ی سفید پوشیده به طور ضمنی به معنی عشق- زندگی- مرگ است، مانند آفرودیته ی دلفی گورستان ها در دلف؛ فریا (Feryja) یا فریگ (Frigg) اسکاندیناویایی هل/ فریا ( Hel/Freya) توتنب که « محبوب» به معنای ایزدبانوی مرگ است. سفید، سیاه، و قرمز مظهر سه مرحله ی رازآشنایی است. سفید همراه قرمز به معنی مرگ است. پرچم سفید مظهر تسلیم، متارکه جنگ و دوستی و حسن تفاهم است.

 

آزتکی: خورشید مرده؛ شب.

 

بودایی: تسلط بر نفس؛ نجات؛ تارای ( Tara) سفیدپوش یا برترین استحاله ی معنوی از طریق زنانگی؛ « زنی که به آن سوی تاریکی اسارت هدایتگر است»؛ مادر همه ی بوداها است.

 

چینی: ببر سفید؛ غرب، پاییز، فلز، سوگواری.

 

دروئیدی: روحانیان این رنگ را به تن می کنند و به هنگام غسل تعمید نیز پوشیده می شود.

 

زردشتی: رنگ جامه ی روحانیان، هنگام عزاداری جامه ی سپید یا روسری سپید می پوشند.

 

رومی: به هنگام آشتی و نیز سوگواری پوشیده می شد.

 

سرخپوستی: تقدس، شرق.

 

سلتی: ایزدبانوی زمینی.

 

عبری: شادی ( جامعه ی سلیمان؛ 9:8)، طهارت ( کتاب اشعیا، 1:18). قبالایی، تاج.

 

کیمیاگری: زن سفید پوش ( Femina alba) سوسن سفید؛ یعنی زن، اصل مؤنث، ماه، نقره، جیوه، نور خالص تجزیه نشده و مرحله ی دوم صناعت کبیر.

 

مایایی: صلح؛ سلامتی.

 

مائوری: متارکه ی جنگ، تسلیم.

 

مسیحی: روح مطهّر، شادی، پاکی، بکارت، معصومیت، زندگی مقدس، نور، درستی. در همه ی آیین های مذهبی، جامه ی سفید پوشیده می شود: تعمید، پیمان مقدس، عشای ربانی، ازدواج، مرگ. رنگ قدیسانی که متحمل رنج شهادت نشدند و رنگ باکره های مقدس، عید پاک، کریسمس، عید تعمید عیسی و معراج. سفید همراه قرمز رنگ اهریمن، برزخ، مرگ است.

 

مصری: سبز و سفید مظهر شادی است.

 

هندو: شعور ناب، تنویر خود، نور، ستوه (Sattva)- حرکت به بالا؛ تجلی؛ شرق.

 

یونانی: سوگواری، عشق، زندگی و مرگ.

 

سیاه: تاریکی آغازین؛ غیر متعین، خلأ، شرّ، ظلمت مرگ، شرم، یأس، ویرانی، تباهی، رنجش، اندوه، خفت، مسک نفس، متانت، ثبات قدم، سیاه به معنی زمان، سخت، سنگدل، و غیر عقلانی نیز هست، تداعی گر جنبه ی تیره ی مادر کبیر؛ خصوصاً درنقش کالی ( Kalli)، کسی که سیاه(Kalla) است، به معنی زمان و باکره های سیاه نیز هست. سیاه یا کبود، رنگ آشفتگی آغازین است. در غرب سیاه رنگ سوگواری است و با مفهوم بدخواهانه ی طلسم و جادو، جادوی سیاه، و هنرهای سیاه ارتباط دارد. رنگ کرونوس/ ساتورن ( Cronos/Saturn) ( در نقش زمان) و عدد 8.

 

بودایی: تاریکی بندگی.

 

چینی: شمال؛ یین، زمستان، آب، لاکپشت از میان چهار حیوانی که از نظر دینی وقف شده اند.

 

سرخپوستی: شمال؛ سوگواری،  شب، در تضاد با سرخی روز.

 

عبری (قبالایی) : ادراک، سلطنت.

 

کیمیاگری: بی رنگی، مرحله ی ول صناعت کبیر؛ تذویب، تخمیر، نحوست، هبوط به دوزخ.

 

مایایی: مرگ دشمن.

 

مسیحی: شاهزاده ی تاریکی، دوزخ، مرگ، درد؛ سوگواری، خفت؛ تاریکی معنوی، یأس، تباهی، هنرهای پلید، رنگی که در آیین های عشاء ربانی و جمعه ی نیک برای مرده به کار می رفت.

 

مصری: تولد دوباره و رستاخیز.

 

هندو: تامه ( Tamas)؛ حرکت جسمانی و رو به پایین، زمان، جنبه ی تیره ی کالی ( Kalli) و دورگا ( Durga).


رنگ ها

رنگ نماد تفکیک وتجلی، گوناگونی و اثبات نور است. رنگ هایی که نور را عبور میدهند مثل نارنجی و قرمز و زرد، رنگ های گرم، فعال و عرضه شونده هستند؛ رنگ هایی که نور را جذب میکنند مثل آبی و بنفش، منفعل، سرد، و دور کننده هستند در حالی که انواع رنگ سبز ترکیبی است از این دو گروه. سیاه و سفید مظهر منفی و مثبت و اضداد هستند. رنگ های تیره و روشن برای برجسته سازی به کار می روند و نماد گوشتمندی نور هستند. خدا، به شکل نور، منشأ رنگ به حساب می آید.

 

آبی: حقیقت؛ عقل؛ مکاشفه؛ خرد؛ صداقت؛ وفاداری؛ ثبات؛ عفت؛ خصلت آدم عفیف؛ خوشنامی؛ بلند همتی؛ دور اندیشی؛ پرهیزگاری؛ صلح؛ خلسه؛ خونسردی. آبی رنگ ژرفاست، اصل مؤنث آبها، به شکل آسمان آبی رنگ مادر کبیر؛ شاهبانوی آسمان، ایزدان یا نیروهای آسمان، مانند اژدهای نیلی رنگ است. خلأ؛ سادگی آغازین و فضای لایتناهی که از هستی تهی است و می تواند شامل هر چیزی باشد، رنگ قمری.

 

بودایی: سرمای آسمان در بالا و آبها در پایین؛ خرد دارما- داتو (Dharma Dhato)

 

چینی: آسمانها، ابرها، اژدهای نیلی شرق؛ بهار، چوب.

 

سرخپوستی: آسمان؛ صلح.

 

سلتی و دروئیدی: حماسه سرا یا شاعر.

 

عبری: شفقت.

 

گنوستیکی: تعمید با آب.

 

مایایی: دفاع در برابر دشمن.

 

مسیحی: ملکوت؛ حقیقت ملکوتی؛ ابدیت؛ ایمان؛ وفاداری؛ رنگ مریم عذرا به عنوان ملکه ی آسمان.

 

هندو: ردای بارانی آبی ایندرا ( Indra)

 

یونانی- رومی: نشانه ی زئوس/ ژوپیتر ( Zeus/ Jupiter) و هرا/ ژونون ( Hera/ Juno) به عنوان ایزدان آسمان؛ ضمناً رنگ ونوس ( Venus) نیز هست.

 

 

ارغوانی: سلطنت؛ نیروی کشیشی و سلطنتی، تجمل؛ تکبر؛ حقیقت؛ عدالت؛ اعتدال؛ رنگ مورد استفاده برای خدمات آیینی به ایزدان جهان زیرین. رنگ ارغوانی "شکوهمندترین" رنگ، رنگ خون دلمه بسته، "خون ارغوانی روشن" ( هومر) بود.

 

آزتکی و اینکایی: عظمت؛ اقتدار.

 

رومی: رنگ ژوپیتر.

 

مسیحی: نیروی کشیشی و سلطنتی. خدای پدر؛ حقیقت؛ شرم؛ طلب مغفرت؛ رنگ مناسب برای ایام روزه و عید ظهور مسیح.

 

بنفش: عقل؛ معرفت؛ ایمان دینی؛ تقدس؛ متانت؛ شرم؛ طلب مغفرت؛ درد ؛ میانه روی؛ غم غربت ( Nostalgia)؛ رنجش؛ سوگواری؛ کهنسالی.

 

رومی: رنگ ژوپیتر.

 

عبری: بنیان گذاری

 

مسیحی: اقدار و فرمان روحانیت؛ حقیقت؛ روزه؛ اندوه؛ گمنامی؛ طب مغفرت، رنگ مخصوص مریم مجدلیه.

 

خاکستری: خنثی؛ سوگواری؛ افسردگی؛ خاکستر؛ شرم؛ طلب مغفرت.

 

عبری: خرد

 

مسیحی: مرگ جسم و بی مرگی روح. از این رو در اجتماعات مذهبی لباسها به این رنگ بود.

 

زرد: دو خصلته است. زرد روشن یا طلایی، شمسی؛ نور خورشید؛ عقل؛ شهود؛ ایمان و خیر است.

زرد تیره مظهر بی وفایی؛ خیانت؛ حسادت؛ جاه طلبی؛ طمع؛ پنهان کاری؛ افشای راز؛ عهد شکنی است. پرچم زرد یا زرد و سیاه مظهر روزه ی چهل روزه است. صلیب زرد، طاعون را نمایش می دهد.

 

بودایی: جبه ی زعفرانی راهب؛ نماد انکار نفس؛ نخواستن و شرم است.

 

چینی: زمین؛ مرکز؛ فلز، خرگوش قمری؛ خاندان چینگ ( Ching)

 

سرخپوستی: غروب، غرب.

 

عبری: زیبایی.

 

مسیحی: به صورت طلایی به معنی تقدس؛ الوهیت؛ حقیقت متجلی؛ «جبه ی فرهمند» است؛ در جشنها؛ کشیشان اقرار نیوش جامه ای به این رنگ می پوشیدند. به صورت زرد کدر، یعنی خیانت؛ فریب؛ یهودی؛ مرتد؛ یهودای اسخریوطی ( Judas Iscariot)

 

هندو: زرد طلایی؛ نور؛ زندگی؛ حقیقت؛ بی مرگی؛ غرب.





   برچسب‌ها: نماد شناسی
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش