برای خیلی ها این سوال پیش می آید که القابی که در حوزه به کار می رود بر چه اساسی تنظیم شده است؟ القابی مثل «حجت الاسلام»، «حجت الاسلام و المسلمین» و یا «آیت الله».
دوره تحصیلی در حوزه این گونه است که در ۶ سال ابتدای تحصیل هدف آشنایی با ادبیات عرب(شامل صرف و نحو)، منطق، عقاید و آشنایی اجمالی با علم فقه (در حد شرح لمعه) و اصول فقه (در حد اصول مظفر) است. در ۴ سال بعد، توجه روی فقه و اصول است. کتاب رسائل شیخ انصاری و کفایة الاصول آخوند خراسانی به عنوان متن اصول و کتاب مکاسب شیخ انصاری به عنوان متن فقهی مورد توجه قرار می گیرد. البته در این دروه متون نیمه تخصصی فلسفه(کتب بدایة الحکمة و نهایة الحکمة علامه محمد حسین طباطبایی) نیز خوانده می شود. پس از این دوره است که طلبه بر یکی از رشته های علوم دینی متمرکز می شود(رشته هایی مانند تفسیر، عقاید و کلام، فلسفه و…). اگر چه امروزه رشته های مختلف تخصصی در حوزه هست، اما روال معمول تحصیل در حوزه، بیشتر طلبه ها را به فقه و اصول سوق می دهد. اینگونه است که طلبه پس از ۱۰ سال تحصیل وارد دوره خارج می شود و در این دوره به بررسی اجتهادی مبانی یک حکم دینی می پردازد. یعنی با کمک استاد، سعی می کند قدم به قدم به درجه ای برسد که خودش توانایی فهم حکم دینی را پیدا کند.
در طول این مسیر و پس از آن یک طلبه لقب های خاصی پیدا می کند. القاب حوزوی به نوعی نشان گر جایگاه حوزوی یک عالم دینی هستند. جایگاهی که با معیارهای مختلفی سنجیده می شوند. هنوز برای روند استفاده از این القاب قانون خاصی وضع نشده است اما بر اساس قانونی نانوشته اما متعارف در حوزه اگر بخواهیم این القاب را به ترتیب بشماریم باید به ترتیب زیر پیش برویم:
اجتهاد متجزی یعنی فرد بتواند لااقل در بعضی از ابواب فقهی، حکم دینی را از منابع بدست آورد. البته گروهی معتقدند اجتهاد متجزی واقعیت خارجی ندارد چرا که کسی که در بعضی از ابواب قدرت فهمیدن حکم فقهی را پیدا کند، در تمام ابواب می تواند چنین کاری را انجام دهد.
تأیید اجتهاد مرحوم آیت الله محمد حسن قدیری به خط امام خمینی که آیات عظام اراکی وبهجت هم آن را تأیید کرده اند
فهمیدن این که کسی به درجه اجتهاد رسیده است یا نه، با توجه به آثار وی قابل تشخیص است. آثاری چون کتب فقهی، تدریس ها، و مباحثه هایی که با مجتهدین قطعی پیش می آید. در بین حوزویان سنتی هست به نام «اجازه اجتهاد». اجازه اجتهاد اگر چه به صورت شفاهی هم مرسوم است، مثل اجازه اجتهاد مرحوم آیت الله حائری یزدی به مرحوم آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی اما معمولا به صورت مکتوب ثبت می شود. این نوع اجازه اجتهاد نوشته ای است که یک مجتهد یا مرجع تقلید به کسی که وی را امتحان کرده است و یا به اجتهاد وی یقین دارد می دهد. این نوشته نوعا همراه با تعریف از درجه علمی فرد و است که پای آن مهر مرجع تقلید یا مجتهد نقش بسته است. سنت «اجازه اجتهاد» چیزی ورای امتحانات معمول حوزه است. یعنی هر مرجع تقلید بر اساس سبک فقهی خودش مجتهد جدید را مورد سنجش قرار می دهد.
بد نیست بدانیم «اجازه اجتهاد» با «اجازه روایت» و «اجازه اخذ وجوهات شرعی» تفاوت دارد. «اجازه اخذ وجوهات شرعی» همان طور که از نامش پیدا است، اجازه ای است که یک مرجع تقلید به یک فرد می دهد تا وی از طرف او خمس و زکات را از مقلدین دریافت کند. برای این اجازه لزوما فرد نباید حتی روحانی باشد. مثلا امام خمینی پیش از انقلاب به دکتر ابراهیم یزدی اجازه اخذ وجوهات داد:
«جناب آقاى دکتر ابراهیم یزدى- ایّده اللَّه تعالى- مجاز و وکیل از قِبَل اینجانب مىباشند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل سهم مبارک امام- علیه السلام- و سهم سادات عظام و سایر وجوه شرعیه و ایصال آنها به اینجانب؛ و مجازند خمس از سهم مبارک امام- علیه السلام- را در اعلاى کلمه حق و ترویج و تأیید اسلام و سایر موارد مقرره شرعیه صرف نمایند. از جناب ایشان و سایر دوستان امید دعاى خیر دارم. والسلام علیه و علیهم و رحمة اللَّه و برکاته./ به تاریخ ۱۶ شهر ع ۲ – ۱۳۹۵»(صحیفه نور، ج۳، ص: ۸۶)
«اجازه نقل روایت» دیگر سنت قدیمی حوزه است که مربوط به نقل روایات دینی است. یعنی یک استاد به شاگرد خود که به حدی از دقت رسیده است که می تواند راوی یک روایت باشد، اجازه نقل روایت می دهد. این اجازه نیز به صورت مکتوب یا شفاهی است. اگر کتاب ۴۰ حدیث امام خمینی را ورق بزنیم، می بینیم ایشان برای نقل ۴۰ حدیث ابتدا و در حدیث اول طریق نقل روایت خود را تا مرحوم کلینی و از کلینی تا امام معصوم(ع) ذکر می کند:«اخبرنی اجازةً، مکاتبةً و مشافهةً عدّة من المشایخ العظام و الثقات الکرام منهم….» (۴۰ حدیث امام خمینی/حدیث اول)
در مورد القاب حوزوی اگر کتاب های قدیمی فقهی را که ورق بزنیم به القاب دیگری نیز بر می خوریم. این القاب البته امروزه دیگر کمتر به کار می روند اما در زمان خود حکایت از مجتهد بودن و علمیت داشتند:
نکته دیگری که ذکر آن در اینجا خالی از لطف نیست آنکه بعضی از القابی که امروز به کار می روند پیش تر در معنی دیگری به کار برده می شدند. مثلا:
.:: This Template By : web93.ir ::.