تشنه اند،
تشنه اند،
تشنه اند،
چشمان جهان،
چشمان تاریخ،
چشمان علقمه،
که تنها یک بار دیگر بنوشند:
تراژدی بی مانندت را.
جستجو می کنیم،
« برادری» را
در کتاب لغت؛
« تو» را،
در اینترنت؛
« خدا» را،
در زندگی گم کرده ایم.
تو با خودت چه کردی؟
تو با برادرت چه کردی؟
تو چه کردی با ذهن فرسوده ی تاریخ؟
که ما هم اسطوره شویم.
تو یک اتفاق بودی
برای آب.
گرچه آب، روی آن ندارد،
دل آن ندارد،
زبان آن ندارد،
که بگوید: چه دید و چه شد!
که آبروی شرافت پر رنگ تر نمود.
تو یک اتفاق بودی
برای علقمه
که پیوست شود، نامش به کربلا
در جغرافیای ذهن فرسوده ی تاریخ.
و تو یک اتفاق بودی
برای خدا،
که اعتبارت، بهانه ای باشد
برای دوای دردهای بندگانش.
ما، با نامت
می پروریم، روح را
تا کوه را یارای ایستادن نباشد در برابرمان.
و زیر علمت، بیمه ایم.
بی میل به دانستن اینکه:
برادرم تب دارد؟!
کودکش گرسنه است؟!
کلبه اش می سوزد؟!
فداکاری یعنی چه؟
برادر، کیلو چند؟ آقا!
جستجو می کنیم،
« برادری» را
در کتاب لغت؛
« تو» را،
در اینترنت؛
« خدا» را،
در زندگی گم کرده ایم.
سقای تشنه لبان!
کودکان، همچنان،
.:: This Template By : web93.ir ::.