برنامه نود بيست و دوم آذرماه مثل بسياري از شبهاي ديگر
پرنشاط و جذاب بود. عادل فردوسيپور، مجري و تهيهكننده پربينندهترين برنامه زنده
تلويزيون ملي ايران به واسطه موضوع انتقال باشگاه صنعتنفت تهران به استان مركزي و
شهرستان اراك با چند نماينده مجلس شوراي اسلامي و مدير ورزشي گفتگو كرد. صرفنظر
از درست يا نادرست بودن تصميم دولت براي اين انتقال چند حاشيه مهم از برنامه مذكور
وجود دارد كه در ادامه تقديم ميشود:
1- براي گزارشگر فوتبالي كه «تعطيلي آسان» را در فينال جامجهاني
به دولتمردان تيم قهرمان ميآموزد و يا اتفاقات روي داده در كشور نيجريه را در
تحليل دلايل لغو ديدار تيم ملي فوتبال ايران با زبان طنز و اشاره بيان ميكند،
پذيرفتني نيست كه سياسي نباشد و يا به تاثير سياست بر فوتبال ايران وقوف نداشته
باشد. چنان كه تاخير در روي آنتن بردن برنامه 90 پس از انتخابات رياست جمهوري و يا
فون نزدن در برنامه، بعد از مشاجره با سخنگوي سازمان تربيتبدني و بسيار موارد
ديگر نيز نشان از آن دارد، عادل فردوسيپور بيش از آنكه فوتبالي، صنعتي، دانشگاهي
و حتي رسانهاي باشد؛ فردي سياسي و آشنا به فلسفه سياست فارسي است.
2- در طي چند ماه اخير حداقل دوباره واژه «شو» و «شومن» در
برنامه 90 مطرح شد. اول محمد مايليكهن خود برنامه مذكور و مجري آن را «شو» و
«شومن» ناميد و براي بار دوم عادل فردوسيپور انتقال باشگاه صنعتنفت تهران و
عملكرد مديران اجرايي افراد درگير در آن را «شو»ي بزرگ عنوان كرد. اما به راستي چه
تفاوتي بين «شو»ي نمايندههاي مجلس و تلويزيون وجود دارد؟ كدام يك براي پيشرفت و
توسعه ايران مفيدتر است؟ كدام گروه واقعا حقيقتطلب و آرمانگراست؟ در كدام يك
منافع فردي و هواي نفس فداي منافع ملي ميشود؟
3- توهين و تحقير از جانب هيچكس قابل قبول نيست. افزايش
ظرفيت ذهني در طرح انتقادها و ديالوگهاي پرتنش، نشانه توسعهيافتگي و مدنيت
مردمان يك جامعه است. توهين شكلهاي مختلفي دارد. استفاده از يك موزيك شخصيتهاي
كارتوني براي يك مبحث جدي ورزشي به همان اندازه توهين تلقي ميشود كه تكرار يك
تصميم غلط مديريتي در فوتبال و يا پاسخگو نبودن يك مدير ورزشي، ناپسند است. توهين،
توهين و توهين زشت است.
4- استفاده ابزاري از مفاهيم مذهبي و ارزشهاي انقلابي در
بحثهاي تخصصي ورزشي و فوتبالي نيز، يكي ديگر از آفتهاي گفتگوهاي چالشي است. خدا،
پيامبر، معصومين، وليفقيه، انقلاب اسلامي، قانون اساسي، دولت، شهداي دفاع مقدس،
واژهها و مفاهيمي هستند كه به طور حتم مورد قبول و احترام همهي شخصيتهاي اجرايي
كشور و صاحبنظران فعال در عرصه فوتبال است. نمونههاي گذشته نيز نشان داد، خرج
كردن از حساب آنها در تحليل محتواي يك تصميم اجرايي منطقي نيست. چرا كه مسئله اين
است، كدام تصميم در جهت تامين منافع ملي و چشمانداز ايران فردا مفيد و در راستاي
گسترش فوتبال ملي است؟
5- درباره انتقال تيمهاي فوتبالي ليگ برتر به شهرستان بايد
پرسيد كدام كارشناسان ورزشي ثمره واگذاري امتياز باشگاههاي مذكور به شهرستان را
مثبت ارزيابي كردند؟ آيا وضع موجود در استانها و سكوهاي خالي، همان شرايط مطلوب
مورد نظر مديران تصميمساز را تامين كرده است؟
6- در طي 10 سال گذشته حتي يك گزارش در خصوص ضعفها و حاشيههاي
گزارشها و گزارشگرهاي فوتبال، نقصهاي برنامهسازي فوتبالي در تلويزيون، حق پخش
تصاوير تلويزيوني براي باشگاه و موارد مشابه، اختصاص نيافته است! حتي يك بار، نفر
اول ورزش سيماي جمهوري اسلامي و بالتبع فوتبال تلويزيون در مقام پاسخگويي در
برنامه 90 حاضر نشده است. تهيهكننده و مجري برنامه 90 كه بيش از همهي برنامهسازان
تلويزيون از سايرين سوال ميپرسد، كمترين ميزان پاسخگويي را براي خود و برنامهاش
قائل است. دليل اين مدعا، عدم گفتگوي تخصصي حتي با نشريات فوتبالي كشور است. اين
احساس كه ما حق داريم از همه بپرسيم و ديگران نبايد ما را مخاطب قرار دهند. اينكه
تلويزيون ملي ميتواند و بايد همه را به نقد بكشد، اما در خصوص خودش «بجاي آيينه»
بودن «شيشه» بودن را ترجيح ميدهد، تصوير ذهني مثبتي را در ايرانيان ايجاد نخواهد
كرد.
7- همه چيز ما به همه چيزها ميآيد، اين حرف درستي است، اما
كاملتر از جمله مذكور هم اين است كه رفتار همهي ما مثل همهي ماست. يعني مديريت
احساسي، دينابزاري و عوامفريبي در مديريت ما موج ميزند. راه چاره نيز اول
شناسايي مسئله، دوم افزايش دانش و توليد نظريه و سپس اجرا و ارزشيابي عملكردمان
است.
* * *
ما سزاوار پيشرفت هستيم. نقد كردن با نق زدن متفاوت است.
ساختارهاي حقوقي، سازمانهايي را شكل ميدهند و مدير براساس مسئوليت و قدرت اجرايي
خود بايد عمل و در مقابل رفتار خويش نيز پاسخگو باشد. بيترديد «90» تمرين حرفهاي
شدن در رفتار مديريتي ايراني و الگوسازي در پاسخگويي است. اما اي كاش يك بار جاي
مايليكهن و قلعهنوعي با فردوسيپور عوض ميشد! اي كاش جاي عزيزمحمدي و پورمحمدي
تغيير ميكرد و مناديان پرسشگري، خود به سوالات و ابهامات پاسخ ميگفتند... تا آن
زمان همه ما «شومن» هستيم و اين «شوي» مديريتي ماست!