ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل.
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدیدی شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: "اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود."
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست.
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند.
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت: "نمی دانم چه بگویم؟! سخن هر دو را شنیدم، یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند و سوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد."
.:: This Template By : web93.ir ::.