
كساني كه اين كار را مي كنند عمل خود را اين گونه توجيه مي كنند كه او (همسرشان) بايد درست شود بايد از اين اشخاص پرسيد: « چه كسي گفته كه خود تو درستي و او بر خطاست» چطور كسي مي تواند ادعا كند كه خودش بر حق است و ديگري بر خطاست؟ آن هم در چه ؟ در تفسيرهاي خودش از حق با شيوه ها و سليقه هاي شخصي نكته اين است كه دو نفر كه اطلاعات ،دانايي و توانايي تسلطشان بر نفس (تقوا) در رديف يكديگر است ( يعني يكي معصوم نيست و آن ديگري انسان نادان آلوده به گناه) هر دو در معرض خطا و صواب هستند. اگر موضوع حق است و نه سليقه هاي شخصي باز هم هر كسي از زن و مرد مسؤول كارهاي خودش است. ضمن اين كه حق معيار خودش را دارد و همه وظيفه شناخت وعمل كردن به آن را دارند. هيچ كس وكيل و وصي حق نيست. كسي كه منادي حق مي شود حرفش در دل انسانهاي مستعد جا مي گيرد.
در زندگي مشترك قرار نيست كه كسي خود را محور حق قرار دهد و بگويد ديگري بايد طبق الگوهاي من زندگي كند حتي اگر واقعاً بحق باشد. مثلاً «ميهمان دوستي» كاري است اخلاقي اگر يكي از طرفين زن يا شوهر خيلي مهمان دوست است باز هم اجازه ندارد آن را بر همسر خود تحميل كند. مي تواند از خودش مايه بگذارد نه از همسرش و فقط مي تواند او را راهنمايي كند.
اين نكته كه انسان ها بايد بر محور حقيقت تربيت شوند و منطبق با آن تغيير كنند حرف كاملاً درستي است. اصل ارزش زندگي هم درهمين است. از طرف ديگر انسان ها نمي توانند و نبايد نسبت به اصلاح خود جامعه و ديگري بي تفاوت و بي مسؤوليت باشند. اما نكته اين است كه راه اصلاح خود ، جامعه و ديگري بي تفاوت و بي مسؤوليت باشند . اما نكته اين است كه راه اصلاح هدايت است و نه اجبار. هدايت هم دادن شناخت است و باقي ، راه دل. در اينجا زور به كار نمي آيد. البته اين نكته با اجراي قوانين اجتماعي كه نفع جمع را به دنبال دارد و دولت به عنوان پاسدار قانون موظف به اجراي آن است متفاوت است. اين جا حرف از رابطه دو انسان است . در ارتباط با اصلاح شخصي انسان ها خودشان بايد بخواهند كه اخلاق حسنه داشته باشند و خود را اصلاح كنند. در اين جا زور كاري نمي كند. مثلاً با استفاده از خيلي ابزارها مي توان كسي را وادار كرد كه راست بگويد ولي هدف از تربيت فقط راست گفتن نيست، راست گو بودن است و ميان اين دو تفاوت است. ( رجوع شود به كتاب پيرامون جمهوري اسلامي شهيد مطهري).
رابطه صحيح بين دو انسان از تحميل عقايد يكي بر ديگري حاصل نمي شود. وقتي كسي در زندگي مشترك بنا را بر اين بگذارد كه من مي خواهم همسرم آن گونه باشد، اين گونه نباشد اين گونه عمل كند ، آن گونه عمل نكند، اين كار را بكند ، آن كار را نكند و …. خواسته هاي خودش را بر ديگري تحميل كند در واقع بناي يك رابطه ناسالم را گذاشته است . هر كس (اعم از زن و مرد) بايد توجه داشته باشد كه همسر او هم مثل خود او يك انسان است با طرز فكر ، ديدگاه ها ، علايق و سلايق ،باورها و حساسيت هاي خودش در يك كلمه هر كس يك شخصيت است و هويت خودش را دارد. چطور است كه يكي مي خواهد خودش باشد طبق همين اصل بايد به ديگري هم اجازه بدهد كه خودش باشد.
زندگي مشترك كه بر محور من قرار گرفت ديگر زندگي مشترك نمي شود مي شود زندگي من بر محور منيت خواسته هاي من ، نيازهاي من، حرف من و ….. اگر زوجي هر يك بخواهند همه چيز حول محور خواسته هاي خودشان شكل بگيرد آن زندگي چه حالتي پيدا مي كند؟ اين ديگر زندگي شخصي ست كه خواسته هايش را تحميل مي كند و مرگ ديگري و در اين صورت اولي هم زندگي نمي كند. نهايت آن هم يا جدايي است و يا هر دو يك راه را در پيش مي گيرند كه جنگ است . در هر دو صورت از زندگي مشترك خبري نيست.
اگر كسي حساسيت هاي خاصي دارد كه بدون رعايت كردن آنها زندگي برايش سخت است بايد و بايد قبل از ازدواج موافق با اين حساسيت ها ،همسرش را انتخاب كند. در غير اين صورت اين گونه بودن يا آن گونه بودن همسر او باعث آزار او ميشود.
مثلاً اگر كسي همسري برگزيند كه اهل ميهماني و سفر و برو و بيا و بريز و بپاش و خانواده شلوغ ، نمي تواند او را وادار كند كه در خانه اي سوت و كور و ساكت وبي رفت و آمد وفاقد ارتباطات اجتماعي روزگار بگذراند.
دخترها و پسرهايي كه كسي را به همسري قبول مي كند با اين فكر كه پس از ازدواج او را تغيير مي دهند، سخت اشتباه مي كنند .زندگي مشترك براي ايجاد فشار و تحميل كردن خود بر ديگري نيست . خانه ميدان جنگ ، رو كم كني، برد وباخت و … نيست، زندگي مشترك براي آرامش است. قرار است كه خانه محل سكون و آرامش باشد . محلي براي گرفتن فشارهايي كه از بيرون بر فرد وارد شده نه اين كه خود محلي براي اعمال و يا تحمل فشار باشد. خانه محل امن است جايي ست كه جسم و جان و عقيده و سليقه و احساس و باور و شخصيت و هويت و … هر كس در امان باشد ، نه مورد حمله و تجاور. در جنگيدن نمي توان از زندگي لذت برد. زندگي مشترك براي اين است كه زن و شوهر از هر لحظهي با هم بودن لذت ببرند. و اين حاصل نميشود مگر اينكه همديگر را همان طوري كه هستند دوست داشته باشند و بپذيرند.
منبع : e-resaneh
.:: This Template By : web93.ir ::.