مرد عاقل گفت: مساله ای نیست! ساده است:
وقتی کسی از کسی تعریف کرد، تو انکار کن.
اگر کسی ادعا می کند که «این آدم مقدس است»، فوری بگو: «نه! خوب می دانم که گناهکار است.»
اگر کسی بگوید: «این کتابی معتبر است» فوری بگو: «من خوانده و مطالعه کرده ام!» نگران نباش که آن را خوانده یا نخوانده ای٬ راحت بگو «مزخرف است!»
اگر کسی بگوید: «این نقاشی یک اثر هنری بزرگ است» راحت بگو: «این هم شد هنر؟ چیزی نیست مگر کرباس و رنگ. یک بچه هم می تواند آن را بکشد.»
انتقاد کن٬ انکار کن٬ دلیل بخواه و پس از هفت روز به دیدنم بیا.
بعد از هفت روز آبادی به این نتیجه رسید که این شخص نابغه است:
ما خبر از استعدادهای او نداشتیم و اینکه او در هر موردی اینقدر نبوغ دارد:
نقاشی را نشان او می دهی و او خطاها را به شما نشان می دهد.
کتاب های معتبر را نشان می دهی و او اشتباهات و خطاها را گوشزد می کند.
جه مغز نقاد شگرفی! چه تحلیلگر و نابغه ی بزرگی!
پس از هفت روز پیش مرد عاقل رفت و گفت: دیگر احتیاج به صلاح و مصلحت تو ندارم. تو آدم ابلهی هستی!
تمام آبادی به این آدم فرزانه معتقد بودند و همه می گفتند: چون نابغه ی ما مدعی است این مرد آدمی است ابله٬ پس او باید ابله باشد!
.:: This Template By : web93.ir ::.