+ مریم میرنژاد ۱۳۹۰/۰۲/۲۱
درباره ی کیان ایرانی

آیا شخصیت کیان در تاریخ وجود داشته است؟ «كیان» در حقیقت «ابوعَمره كیسان» نام دارد كه یكی از نزدیكان مختار، مورد اعتماد او و از مقامات بلندپایه حكومت مختار به شمار می‌رفته است.

«كیان» در حقیقت «ابوعَمره كیسان» نام دارد كه یكی از نزدیكان مختار و از مقامات بلند پایه حكومتی او به شمار می رفته است؛ البته از سوابق و فعالیت های او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست اما از زمانی كه به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا كرد از اهمیت بالایی برخوردار شد زیرا بسیار مورد اطمینان و اعتماد مختار بوده است.

 

* ریاست انتظامات و شرطه های كوفه برعهده كیسان بود

اعتماد و اطمینان مختار به این شخص تا جایی بوده است كه ریاست انتظامات كوفه و فرماندهی شرطه های كوفه به او سپرده می شود و در جریان برخورد با جنایتكاران كربلا به فرمان مختار، اموال بسیاری از این افراد را مصادره می كند و بین ایرانیان مسلمانی كه در عملیات، قلع و قمع جنایتكاران كربلا شركت داشته اند تقسیم می كند و این مورد یكی از خدمات قابل توجهی است كه وی به حكومت مختار انجام داد.

در حقیقت اوست كه از سوی مختار مأموریت برخورد و دستگیری و هلاكت جنایتكاران كربلا را بر عهده دارد و اشراف خائن كوفه كه جنایتكاران اصلی كربلا بودند به شدت از نام او وحشت داشتند.

آنها «كیان» را «باز شكاری» لقب داده بودند؛ به این معنا كه باز بر روی شكار فرود می آید و چنگال هایش را در بدن طعمه فرو می كند؛ لذا «كیسان» نیز بر قاتلان اهل بیت علیهم السلام فرود می آید و آنها را به هلاكت می رساند و نابود می كند.

«كیسان» بسیار به مختار وفادار بود و تا پایان كار نیز با وی همراهی می كرده است؛ هنگام نبرد «مصعب بن زبیر» كه برای جنگ با مختار آمده بود، سرسختانه و فداكارانه با مختار در برابر دشمن ایستاد و در جریان این نبرد همراه با مختار كشته شد.

البته این فرد در فیلم مختار نامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده می شود در حالی كه نام اصلی او «ابوعَمره كیسان» است كه حتی نام «كیسان» نیز به نقل از یكی از دست اندركاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «كیان» از «كیسان» به این نام تغییر پیدا كرده است.

به هر صورت «كیان» یك وجود حقیقی است و زحمات زیادی را چه در جهت قیام مختار و چه در قصاص قاتلان اهل بیت علیهم السلام و یاران ایشان كشیده است و جای مدح و تكریم از این شخصیت وجود دارد.

«كیان» در حقیقت «ابوعَمره كیسان» نام دارد كه یكی از نزدیكان مختار و از مقامات بلند پایه حكومتی او به شمار می رفته است؛ البته از سوابق و فعالیت های او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست اما از زمانی كه به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا كرد از اهمیت بالایی برخوردار شد

* ایرانیان بعد از قیام مختار انگیزه و اعتماد بیشتری برای حضور در عرصه های سیاسی را یافتند

تا پیش از اینكه مختار ایرانیان را به این صورت به عرصه بیاورد و به آنها پست و مسئولیت دهد آنها برخلاف شمار قابل توجهشان در عراق و علی الخصوص در كوفه كه گفته می شود ـ در بعضی از مواقع بیش از نیمی از جمعیت كوفه را ایرانیان تشكیل می دادند ـ به دلیل تبعیضی كه از زمان خلیفه دوم بر ایرانیان مسلمان می گذاشتند، آنها در عرصه سیاسی و اجتماعی به حساب نمی آمدند و این مسئله به گونه ای تبیین شده بود كه خود ایرانیان نیز پذیرفته بودند نمی توانند خودی نشان دهند و نمی توانند در عرصه سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار باشند.

البته امیرالمومنین علیه السلام و امام مجتبی علیه السلام ایرانیان را در زمان خودشان، از حقوق برابر با اعراب برخوردار كردند و به آنها بها دادند؛ اما تا زمانی كه آن بزرگواران در قید حیات بودند خیلی از ایرانیان با توجه به این لطف امیرالمؤمنین علیه السلام باور نداشتند كه می توانند تأثیرگذار باشند.

در فاصله صلح امام حسن علیه السلام تا قیام مختار، ظلم بسیاری بر ایرانیان روا شد و خیلی از این افراد را یا كشتند یا تبعید كردند و به گونه ای شده بود كه بعضی از ایرانیان چنان به جان آمده بودند كه برای پایان دادن به وضعیت موجود حتی به قیام خوارج نیز می پیوستند و ایرانیانی كه در قیام خوارج نفوذ كرده بودند، اعتراض خودشان را به این وضع موجود به این روش نشان می دادند.

 

* رمز موفقیت مختار به صحنه آوردن ایرانیان بود

با قیام مختار، ایرانیان با وفای كامل به اطراف مختار حلقه زدند و به قیام او پیوستند تا بتوانند اعتراض خودشان را عنوان كنند و مختار نیز با توجه به زیركی خود می دانست اگر به ایرانیان بها دهد با كمك این افراد می تواند موفق شود و اگر صرفاً می خواست به عرب ها بها دهد، نمی توانست موفق شود؛ زیرا او می دانست اعرابی كه به اهل بیت پیامبر رحم نكردند، به مختار نیز رحم نمی كنند و حتماً در لحظات اصلی او را رها خواهند كرد.

معتقدم رمز موفقیت مختار به صحنه آوردن ایرانیان و استفاده از وفا و توانایی آنها بود؛ لذا می بینیم سپاهی نیز كه به سوی شام روانه می كند؛ به فرماندهی ابراهیم بن مالك اشتر است. بنا بر نقل تاریخ، شاهدان گفته اند كه در اردوی ابراهیم بن مالك، صوت عربی شنیده نمی شد و عموماً فارسی صحبت می كردند كه نشان از كثرت ایرانیان در این سپاه دارد.


   برچسب‌ها: تاریخ, ایران, کیان, ابوعمره
   
+ ۱۳۸۹/۱۲/۲۹
طبق عقاید زرتشت، ماه فروردین (اولین ماه تقویم شمسی ایرانیان) به فراوشی (سرزندگی) اشاره دارد که دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار تحول می کند.

بنابراین، زرتشتیان، ده روز را برای اینکه روح نیاکان خود را شاد کنند، گرامی می دارند. ممکن است این سنت که بعضی‏ها قبل از نوروز به گورستانها می‏روند، ریشه در این باور داشته باشد.

قصه‏های دیگری در مورد مبدا نوروز نقل شده است. یک روایت این است که کیاخسرو، پسر پرویز بردینا، به تخت سلطنت نشست و ایرانشهر را به اوج شکوفایی خود رساند.

روایت دیگر آنکه در این روز خاص (اول فروردین)، جمشید، پادشاه پیشدادی، بر روی تخت طلایی نشسته بود در حالی‏که مردم او را روی شانه‏های خود حمل می‏کردند. آنها پرتوهای خورشید را بر روی پادشاه دیدند و آن روز را جشن گرفتند.

روایتی دیگر به سلیمان بر‏می‏گردد که حلقه خود را گم کرد و در نتیجه حکومت خود را از دست داد. بعد از اینکه چهل روز به دنبال آن گشت، حلقه خود را یافت و دوباره به حکومت رسید. از این رو، مردم در آن روز فریاد برآوردند که، نوروز (روز نو) آمده است.

در زمانهای قدیم، جشن نوروز در اولین روز فروردین (21 ژانویه) شروع می‏شد، ولی مشخص نیست که چند روز طول می‏کشیده ‏است. در بعضی از دربارهای سلطنتی جشن‏ها یک ماه ادامه داشت. مطابق برخی از اسناد، جشن عمومی نوروز تا پنجمین روز فروردین برپا می‏شد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شاید بتوان گفت در طی پنج روز اول فروردین جشن نوروز جنبه ملی و عمومی بود، در حالیکه طی باقیمانده ماه، هنگامی ‏که پادشاهان مردم عادی را به دربار سلطنتی می‏پذیرفتند جنبه خصوصی و سلطنتی داشت .

بنام ایزد مهرورز و مهر انگیز

ای آنکه به تدبیر تو گردد ایام

ای آنکه به دست توست احوال جهان

ای دیده از تو دگرگون مادام

حکمی بنما که گردد ایام به کام

پیشاپیش نوروز 90 را به همه دوستان عزیز  خانواده سبز  تبریک می گوییم.


   برچسب‌ها: تاریخ, تاریخچه, عید نوروز, رسم و رسومات ایران
   
+ ۱۳۸۹/۱۰/۱۰
در دوران پادشاهى تاریخ ایران بى شک «مرگ» عاقبت اکثر کسانى بوده که به «نقد» شاهان مى پرداخته اند. در دوره قاجار هم چونان دوران پیشین این عقوبت گریبانگیر بسیارى از رجال سرشناس و منتقد حکومت بوده است.

قائم مقام فراهانى، امیرکبیر و... از جمله کسانى هستند که در زمان هاى مختلف سر در راه نقد گذاشتند و آزادمردانه مرگ را به جان خریدند. در این میان اما زنان تقریباً بى نصیب مانده اند و این عدم توفیق به عدم حضور سیاسى و اجتماعى زنان در عرصه هاى مختلف بازمى گردد. زنان عموماً تریبونى در اختیار نداشتند تا بتوانند به وسیله آن آرا و عقاید خود را به گوش دیگران برسانند. پس اگر چنین نگاه نقادانه اى هم در میان آنان وجود داشت بیشتر به محافل زنانه و گپ ها و مراسم چاى و قلیان عصرگاهى خلاصه مى شد.

از مطرح ترین زنان منتقد دوره قاجار مى توان به تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه اشاره کرد. از تحصیلات تاج السلطنه اطلاع دقیقى در دست نیست. اما خاطراتى که از او باقى مانده حکایت از سطح آموزش و مطالعه او دارد. مطالعه آثار ویکتور هوگو و ژان ژاک روسو و آشنایى با افکار و عقاید بیسمارک باعث رشد فکرى او در حوزه هاى سیاسى- اجتماعى شده و به همین دلیل وى را تبدیل به یکى از منتقدین اصلى حکومت کرده است.

تاج السلطنه در سال ۱۳۰۱ ق به دنیا آمد. مادرش توران السلطنه دختر عموى شاه زنى مومن و دیندار بود اما با وجود همه تعاریفى که تاج السلطنه از او کرده وى اولین کسى است ک مورد نقد دخترش قرار مى گیرد. هر چند تاج السلطنه مقصر اصلى را مادر نمى داند و اخلاق حکومتى مى داند که راه سعادت را به روى همه زنان بسته و آنان را در جهل و بى اطلاعى نگاه داشته است. بى شک این نگاه تلخ تاج السلطنه از رسم سپردن اطفال به دایه و دورى از مادر نشأت مى گیرد که شامل او نیز بوده است.

در واقع دم تیز قلم تاج السلطنه ابتدا متوجه مادر و زنان هم عصر خویش است. او مهم ترین بدبختى زنان را در عدم شناخت و درک حقوق شان مى داند و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود برمى شمرد. از این رو خاطرات تاج السلطنه بیشتر به نقد یک دوره پرانتقاد تاریخى به نام قاجار مى ماند که حتى پدر- شاه هم از آن برى نیست.

اعمال و رفتار پدر همیشه زیر ذره بین دختر بوده و بخش هاى بسیارى از خاطرات وى به بررسى مسائل و مشکلات رفتارى و کردارى پدر اختصاص یافته است. او عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مى داند و تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانه اى نداشت وضع مملکت به گونه اى دیگر بود. اما بیشترین انتقاد تاج السلطنه مربوط به حکومت دارى و رفتار برادرش مظفرالدین شاه است.

او برادر خود را فردى نالایق، بى خبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مى داند و هر کجا فرصتى دست داده شاه را مورد نکوهش قرار داده و مسافرت هاى بى مورد و وام هاى بى دلیل و پیشکاران نالایق و فرصت طلب مظفرالدین شاه را به باد انتقاد گرفته و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نکرده است.

تاج السلطنه یکى از زیباترین توصیفات را درباره حکومت مظفرالدین شاه دارد که بسیار جالب توجه است:

«صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمى گردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دو ساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مى کرد.»

وى همچنین درباره مشروطه نیز تعریف مهمى دارد:

«معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت، تکلیف هر ملت ترقى خواهى استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» صحیحى باشد ترقى از چه تولید مى شود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مى شود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این روى مشروطه بهتر از استبداد است.»

تاج السلطنه از کودکى به آموختن موسیقى، نقاشى، زبان فرانسه، مطالعات ادبیات، تاریخ و فلسفه دل بست و همواره از منتقدان عصر خود به شمار مى رفت.

  منبع : آفتاب نیوز

   برچسب‌ها: زن, منتقد, تاریخ, قاجار
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۲

۱) معماری تن تاریخ است . روح سرگردان همه رخدادهای تاریخی معطوف و وابسته به این تن است . تا این تن زنده بماند و زندگی کند خبرها و خاطره هایی را نیز که حافظه تاریخی یک ملت را می سازند هم زنده خواهند ماند . در واقع محافظت از تن تاریخ جلوگیری از محو حافظه تاریخی و تهی کردن شهر از فضاهایی ست که فرصت دخول به خاطره ها و یاد آوری خبرهایی را فراهم می کنند که یا عامداً مغفول مانده اند و یا غافلاً از یاد رفته اند . تیمار داری تن تاریخ نه کنشی ارتجاعی که حرکتی پیشرو در جهت دیده شدن انبوه تصویرهایی ست که لحظه های حقیقت را حمل می کنند . حقایق انسانی به واسطه رخدادهای تاریخی جذب زمان و مکان می شوند و معماری چیزی جز سامانی معنادار از ذره های زمان و مکان نیست . سامانی مشهود و تجربی که حضورش را جز با تخریب نمی توان انکار کرد . شکست های تاریخی همواره با شکستن سقف های و دیوارها و فرو ریختن نشانه های معماری همراه بوده است . تخریب، کار فاتحان شهرها و اشغالگران کشورهاست . اما در شکلی موجه تر کار سازندگان و آبادگرانی هم هست که فارغ از ضخامت تاریخی مکان و محتوای فرهنگی آن ساختن را تنها بر سطحی صاف و فارغ از آثار گذشته می خواهند آثاری که ممکن است چیزی را به یاد آورند و یا یادی را زنده کنند . از یاد نبریم که موثر ترین و ماندگارترین راه تحریف خبرها و خاطره ها تخریب کالبدی آنهاست .

۲)از منظری دیگر نیز می توان به منظره تاریخ و معماری نگاه کرد و دریافت که آمد ورفت ها و تجربه های پر شمار انسان ها از فضای معماری و در پهنه اعصار چگونه ماهیت اثر را جهت می دهد و معنای آن را دگرگون می کند . معماری به مثابه موجودی زنده از تجربه های انسان ، رخدادهای جهان و گذشت زمان بار می گیرد و محتوای تاریخ همچون رسوب به شکل اثر افزوده می شود.
نکته مهم در این میان حرف « نیچه » است که می گوید آنچه برای مردم عادی در حکم شکل است برای هنرمند همان محتواست . یعنی قراری نیست که گرد وغبار زمان و زنگار قدمت و رسوب خبرها و خاطره ها را از تن اثر زدود . زیرا در تجربه هنری اصل و اساس کار حفظ همین شکل و رسوب است و آنچه که به نظرمی آید باید سائیده شود تا حقیقت محتوی از پشت آن عیان گردد در ساحت زیبایی شناسی حکم محتوای حقیقت را دارد حذف رسوبات تاریخی از شکل اثر هنری به منزله نادیده انگاشتن لایه های متکثر محتواست و محروم ماندن از پاره هایی که پیکر بندی شناخت را کامل می کنند.
اثر معماری در هر حال حیث التفاتی به زمان تولد خود دارد اما التفات به لایه های دیگر زمانی که اثر از سر گذرانیده است امری اساسی است و نمی توان اکنون را به گونه ای انتزاعی به نقطه ای در گذشته منطبق کرد بی آنکه خطی از جنس زمان را در نوردید . زمان ماهیت معماری و انسان راتوامان جهت می بخشد زیرا انسان همه امور را در زمان می شناسد و چیزها را آنگونه که فرا پیش می آید درک می کند و به همین اعتبار است که «هایدگر» می گوید معنای هستی چیزی جز زمان نیست .
۳) همه پدیده های معماری در عین حال پدیده های تاریخی نیز هستند و دریافت محتوای حقیقت آنها به عنوان مفهومی انتزاعی و در سایه تجربه ای ذهنی و بریده از تاریخ نا ممکن است . زیرا آثاری هنری خارج از یک سنت فرهنگی با تاریخی خاص معنا نمی دهند . « گادامر» می گوید هیچ پرسشی به صورت تجریدی قابل پاسخ نیست بلکه مادر مواجهه با متن یا اثری تاریخی نخست آن را ماهیتی امروزین می دهیم و سپس در جریان گفتگو با آن افق معنایی گذشته را به افق خودمان نزدیک می کنیم . این گفتگوی با گذشته به حالیت حال غنا می بخشد، فهم کنونی ما را تعمیق می دهد و آن را از یکسو نگری رهایی می بخشد .
در واقع تاکید بر تاریخ بیش از هر چیز به منزله حرمت نهادن به زمان است و زمان با هر رویکردی حال و آینده را نیز در بر می گیرد و تاریخ تنها با توجه به افق آینده است که خواندنی می شود . آنکه فرزند زمان خود نیست و در سر خیال احیای عصر از دست رفته را دارد همانند « دون کیشوت» پیر است که با شمشیر چوبی و سوار بر اسبی لاغر و فرتوت که مهارش در دست دیگری ست حسرت گذشته در گذشته را می خورد و رواج آن را تبلیغ می کند .
زمانه طغیانگر است و کسی می تواند خود را در تاخت و تازهای آن حفظ کند که معنا و جهت معیارهای فکری و فرهنگی عصر خود را دریافته باشد . عصر ترجمه « اپوخی » یونانی ست و « اپوخی » به کسی اطلاق می شود که سوار بر اسبی سرکش قاچ زین را محکم گرفته است تا فرو نیفتد . اما هر آن احتمال سقوط می رود و بیم آنکه انسان تازه ای بر اسب بنشیند که فراتر از معیارهای گذشته راه و رسم جهان تازه را می شناسد و می تواند بنای خود را به مقیاس عصر حاضر بسازد .


   برچسب‌ها: تاریخ, زمان و معماری
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش