من سرم به کار خودم بود

یه روز یک نفر رو دیدم

اون این شکلی بود

ما اوقات خوبی با هم داشتیم![]()

من یک هدیه بهش دادم مثل این:

وقتی اون این کادو رو قبول کرد من اینجوری شدم:

ما تقریبا هرشب تا صبح باهم صحبت می کردیم

و این وضع من در اداره بود

وقتی دوستام من و با دوستم دیدن اینجوری نگاه می کردن

منم اینجوری بهشون جواب میدادم

اما روز ولنتاین، اون یک گل رز مثل این داد به یک نفر دیگه

خوب فکر میکنید من چکار کردم

احساس من بهش اینجوری بود:

ولی بعد اینجوری شدم:

آخرشم به این حال و روز افتادم

پدر عاشقی بسوزه دوستان من!

حالا خود دانید که عاشق بشید!!!
.:: This Template By : web93.ir ::.