+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
گاهی مسائلی درباره هیپنوتیزم بیان می شود که ریشه در واقعیت ندارد و تنها برداشتی از تصورات و تخیلات افراد است؛ به ویژه اینکه در فیلم های سینمایی و برخی نمایش های سرگرمی، نمونه هایی از هیپنوتیزم نشان داده می شود که باعث می شود افراد باور کنند کسی که توانمندی هیپنوتیزم کردن دارد، چه کارها که نمی تواند بکند!
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 21170
فصلنامه روانپزشکی و جامعه: واژه هیپنوتیزم همواره برای افراد مختلف واژه ای جذاب است. گاهی مسائلی درباره هیپنوتیزم بیان می شود که ریشه در واقعیت ندارد و تنها برداشتی از تصورات و تخیلات افراد است؛ به ویژه اینکه در فیلم های سینمایی و برخی نمایش های سرگرمی، نمونه هایی از هیپنوتیزم نشان داده می شود که باعث می شود افراد باور کنند کسی که توانمندی هیپنوتیزم کردن دارد، چه کارها که نمی تواند بکند! آیا باید از چنین کسی ترسید؟ آیا او می تواند ما را مجبور به انجام کارهای خاصی بکند؟ آیا می تواند به اسرارمان پی ببرد؟

سوال هایی از این دست پیوسته با واژه هیپنوتیزم همراه است. به نظر من یکی از علل مهم این گونه سوال ها و تصورها و همچنین دلیل مهم جذابیت این واژه، رازآلود بودن و شفاف نبودن آن است. تصور سفر در زمان، دیدن محل هایی در نقاط مختلف دنیا و نمونه هایی از این دست، از جذابیت های هیپنوتیزم است و از طرف دیگرترس از لورفتن اسرار، ترسِ از دست دادن کنترل بر رفتار و همچنین گم شدن در عالم هیپنوتیزم، از جمله ترس هایی است که از شیرینی مزایای آن نزد افراد می کاهد.

در این مقاله سعی می کنیم در حد حوصله مخاطب و به زبانی ساده و قابل فهم و با پرهیز از لغات علمی سخت، به تعریفی درست از این تکنیک پرداخته و گامی کوچک در جهت شناخت درست هیپنوتیزم و تصحیح باورهای نادرست درباره آن برداریم.
 
هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی؛ از واقعیت تا تخیل

هیپنوتیزم چیست و چه نیست؟

حتما بارها برای شما اتفاق افتاده است که در حال انجام کاری باشید و تمام تمرکز و حواستان جلب آن کار باشد؛ به شکلی که متوجه اتفاقات اطراف خود نشوید. در این حالت شما در حالت هیپنوز هستید. در حقیقت هیپنوز عبارت است از تمرکز کامل روی یک اتفاق، یک نقطه یا یک صدا.

از نظر علمی باید گفت هیپنوتیزم تکنیکی است که در مسائل روانشناسی و مسائل مربوط به ذهن و روان کاربرد دارد. واژه هیپنوتیزم با خواب مصنوعی با یکی از گرایش های مهم روانشناسی به نام «روانکاوی» ارتباطی تنگاتنگ دارد و در حقیقت می توان گفت هیپنوتیزم می تواند یکی از تکنیک های روانکاری باشد. در روانکاوی انسان دارای دو سطح ادراکی هشیار و ناهشیار یا خودآگاهی و ناخودآگاهی، است. در برخی منابع این تقسیم بندی بدین شکل است: هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار.

سطح هشیاری یا خودآگاهی، سطحی است که در آن فرد در حالت درک کامل محیط و اتفاقات اطراف است و به قول عوام بیداری نام دارد. در این سطح افکار و مسائل داخلی ذهن فرد رفتار او را کنترل و اداره می کنند؛ مثلا فرد تصمیم می گیرد غذا بپزد.
 
سطح ناهشیار سطحی است که فرد ارتباط خود را با محرک های محیطی و اتفاقات اطراف از دست می دهد یا رفتاری از فرد سر می زند که دلیل آن در ذهن او شکل نگرفته و معمولا خود او متوجه نمی شود که چرا آن کار را کرده است. مثلا ممکن است بارها برای شما اتفاق افتاده باشد که ناگهان احساس اضطراب و دلشوره کنید. بهترین مثال برای عالم ناهشیار، عالم خواب یا زمانی است که در خواب به سر می برید. در این هنگام بر اتفاقاتی که در ذهن شما می افتد و تصاویری که در رویا می بینید، کنترلی ندارید.

به عبارت ساده تر عالم هشیار زمانی است که شما می فهمید و متوجه امور هستید و قدرت کنترل دارید؛ اما در عالم ناهشیار کاملا برعکس، نه متوجه اتفاقات اطراف هستید و نه قدرت کنترل دارید.

زمانی که بدن شما برای خواب آماده می شود و شما به حالت خواب می روید، سطح هشیاری شما به شکل ناگهانی کاهش نمی یابد؛ بلکه به شکلی تدریجی بدن و مغز از سطح هشیاری کامل به سمت ناهشیاری و خواب حرکت می کند؛ گرچه در برخی افراد ممکن است این روند سریع تر باشد. تنها در حالت بیهوشی و ضربه به سر است که ممکن است فرد درجا بیهوش شود.

برای درک بهتر مطلب می توان افرادی را مثال زد که برای عمل جراحی آماده می شوند. حتما دیده اید که پزشک بیهوشی از فرد می خواهد شروع به شمردن کند. زمانی که فرد شروع به شمردن می کند، صدایش کم و کمتر می شود هشیاری اش نیز کم کم از بین می رود.
زمانی که به خواب می روید نیز بدن به همین شکل عمل می کند. اما نکته اینجاست که هم زمان با پیش رفتن ذهن به سمت کم شدن هشیاری، بدن شما نیز شروع به شُل شدن می کند و در اصطلاح انگلیسی «ریلکس» می شود. مهم این است که هرچقدر بدن شما در حالت آرامش و شُل شدگی بیشتری قرار گیرد، ذهن راحتتر می تواند به سمت خواب و کاهش هشیاری حرکت کند.

اما هدف از توضیح این قسمت چه بود؟ حتما متوجه شده اید زمانی که می خواهید بخوابید، لحظاتی هرچند کوتاه وجود که سر و صدای محیط اطراف را می شنوید و متوجه می شوید که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است؛ اما بدن شما قدرت حرکت ندارد و ذهن نیز خیلی نگران اطراف نیست. این زمان و این مرحله، مرحله ای است که شما در وضعی بین خواب و بیداری قرار گرفته اید. در این وضع بدن نه کاملا خواب است و نه بیدار. در حقیقت باید گفت هیپنوتیزم به شما کمک می کند در این شرایط قرار بگیرید.
 
هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی؛ از واقعیت تا تخیل

خصوصیات این مرحله:

در این مرحله که می توان آن را نیمه هشیار نامید، ذهن و بدن تغییرهایی می کنند. یکی از تغییرهای مهم کاهش مقاومت بدن و ذهن است. افراد در حالت هشیاری ذهن خود، همواره در برابر اتفاقات جدید برخوردی مقاومتی دارند وبه مسائلی فکر می کنند که به آنها «فاکتورهای انتقادی» می گویند (این کار را نکن، آن کار را بکن، اگر نشود چه می شود؟ و سوال هایی که با اما و اگرهای زیادی همراه اند و تنها خصوصیتشان این است که جلوی تجربه های جدید مقاومت می کنند).

در حالت نیمه هشیار (جز در افرادی که درگیر مسائل خاص ذهنی و روانی هستند) این فاکتورهای انتقادی به ضعیف ترین حد خود می رسند. در این حالتذهن آماده پذیرش مسائلی است که با آنها برخورد می کند.

نمونه ملموس دیگری که می توان برای درک بهتر مثال زد، افرادی هستند که در حالت شوک ناشی از تصادف قرار می گیرند. در این حالت معمولا افراد به دستورها و خواسته های دیگران مقاومت کمتری نشان می دهند و احتمال اینکه آن دستورات را پذیرند و اجراکنند، بیشتر است.

یک هیپنوتیزم گر ماهر به شما کمک می کند در این مرحله نیمه هشیاری قرار بگیرید تا مقاومت ذهنی شما کم شود و ذهنتان برای دریافت دستورهای جدید آماده شود. همین نکته برای برخی افراد این شبهه را ایجاد می کند که در حالت هیپنوتیزم در مقال فرد هیپنوتیزم کننده کاملا بی دفاع می شوند و در معرض سوءاستفاده های گوناگون (از حرف کشیدن گرفته تا رفتارهای دیگر) قرار می گیرند. در ادامه سعی می کنیم تمام این شبهه ها و اشتباه ها در شناخت هیپنوتیزم را برای خواننده از بین ببریم.

سوالات متداول:

1. در شرایطی که ما هیچ کنترلی روی خود نداریم، چطور می شود نگران اتفاقی بد نبود؟

پاسخ: باید همیشه به یاد داشته باشید که حتی در عمیق ترین حالت هیپنوتیزم نیز ذهن شما خاموش نمی شود و همیشه کنترلگر نهایی ذهن شماست؛ نه تلقینات فرد هیپنوتیزم کننده. به عبارت دیگر در شرایط هیپنوز ممکن است مقاومت ذهنی شما کم شود؛ اما هیچگاه صفر نمی شود. این بدان معناست که اگر در حالت هیپنوز دستوری به شما داده شود که با باورهای واقعی و عمیق شما مخالف باشد، آن دستور هیچگاه اجرا نمی شود؛ اما اگر آن دستور رفتاری از شما بخواهد که باور عمیقی به پرهیز از آن ندارید و تنها به دلیل همان فاکتورهای انتقادی که توضیح داده شد، از انجام آن اجتناب می کنید، احتمال عمل به آن دستور در حالت هیپنوز بیشتر می شود.

برای درک بهتر به مثالی توجه کنید. فردی را در نظر بگیرید که برای ترک سیگار به هیپنوتیزم روی می آورد. اگر این تصمیم فرد تنها به دلیل فشار دیگران باشد و خودش از ته دل تمایلی به ترک سیگار نداشته باشد، حتی اگر در حالت عمیق هیپنوز نیز قرار بگیرد، تلقین اثری در سیگار کشیدن وی نخواهدداشت؛ اما اگر خود فرد به این باور رسیده باشد که سیگار را کنار بگذارد و به دلیل سختی ترک عادت موفق به انجام این کار نشده باشد، هیپنوز کمک کننده خواهدبود.

پس تا زمانی که شما واقعا چیزی را نخواهید، حتی در حالت هیپنوز نیز این اتفاق نخواهدافتاد.

2- آیا می شود بدون اینکه متوجه باشیم و بخواهیم، هیپنوتیزم شویم؟

پاسخ: با توجه به پاسخی که به سوال اول داده شد، باید گفت تا زمانی که شما نخواهید و در برابر آرامش ذهنی مقاومت کنید، احتمال هیپنوز شدن کم است. در شرایطی که فرد هیپنوتیزم کننده بتواند این مقاومت را با تکنیک های ویژه دور بزند، احتمال هیپنوزشدن شما وجود دارد. معمولا این وضعیت با اعتماد متقابل شما به شدت گره خورده. منظور از اینکه فرد بتواند مقاومت شما را دور بزند، بیشتر هنگام درمان است که فردِ رو به روی شما متخصص مسائل روانی است و می تواند اعتماد شما را جلب کرده، سپس وارد روند هیپنوز شود.

3- آیا در حالت هیپنوتیزم ممکن است به موضوعی اعتراف کنیم؟ ممکن است رازی را برملا کنیم؟

پاسخ: احتمال آن بسیار ناچیز است؛ چون ذهن از ورود به مسائلی که ممکن است برایش خطر ایجاد کند، پرهیز می کند؛ مگر اینکه ذهن ناهشیار شما تشخیص دهد که راز شما آنقدرها هم که در حالت عقلانی خطرناک به نظر می رسد، خطرناک نیست.
 
4- اگر در حالت هیپنوتیزم گم شویم چه می شود؟

پاسخ: گم شدن در حالت هیپنوتیزم زاده توهمان و تصورات سینمایی است. چنین اتفاقی در عالم واقعی نمی افتد.

البته ذکر این نکته بسیار مهماست که چون در هیپنوتیزم درمانی، فرد در حالت نیمه هشیار با ترس ها و مسائل و مشکلات ذهنی خود رو به رو می شود، ممکن است درگیر مسائل روانشناختی و واکنش های هیجانی و عاطفی شدیدی شود؛ به همین دلیل به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود این نوع هیپنوتیزم جز با نظارت درمانگری حرفه ای و آشنا به مسائل روانی انجام گیرد. موضوع هیپنوتیزم نمایشی و خودهیپنوتیزم  از این بحث  جداست.

تنها اتفاقی که ممکن است هنگام ناتوانی از کنترل ذهن در حالت هیپنوتیزم برای فرد رخ دهد، این است که هیپنوتیزم گر نتواند وی را در حالت بینابین نگه دارد و فرد هیپنوتیزم شده به خوابی عمیق فرو برود. در این موقعیت نیز فرد مانند هر زمان دیگری که به خواب رفته عمل می کند. به عبارت ساده تر اگر فرد از دست هیپنوتیزم گر رها شود، می خوابد و پس از مدتی بیدار خواهدشد.

5- آیا وقتی هیپنوتیزم می شویم دیگر متوجه چیزی نمی شویم؟

پاسخ: این اتفاق بارها برای خود من افتاده است که مراجعه کننده پس از هشیارشدن ادعا کند هیپنوز نشده و تمام مدت صداهای اطراف را می شنیده است. وقتی از آنها درباره تصورشان از هیپنوتیزم می پرسم، با این جواب رو به رو می شوم که حالتی است که من هیچ چیزی نمی شنوم و حس نمی کنم و پس از بیدارشدن مشکلم حل می شود. این هم از جمله مسائلی است که به دلیل نمایش های نادرست وارد ذهن مردم شده است.

همان طور که قبلا هم بیان شد، شما به هیچ وجه در حالت هیپنوز ارتباط خود را با اطراف به شکل کامل از دست نمی دهید. به عبارت ساده تر شما صدا را می شنوید؛ اما توجه تان به آن صدا کاهش می یابد. برای مثال ممکن است شما هنگام حرکت در خیابان میلیون ها صدا و تصویر را ببینید؛ ولی آیا به همه آنها توجه می کنید؟ در حالت هیپنوز نیز صدها شنیده می شود؛ اما میزان توجه مغز به صداهایی که نیازی به توجه ندارند، کم می شود. برای همین فرد هیپنوتیزم کننده در طول هیپنوز هرازچندگاهی به شما یادآوری می کند که تنها به صدای او توجه کنید.

6- هیپنوتیزم مشکل ما را حل می کند؟

پاسخ: از جمله مشکلات من با مراجعانم همین است که افراد با دیدی نادرست به جریان هیپنوز و تاثیر آن به اتاق کار من وارد می شوند. به همین دلیل همیشه جلسه اول درمان صرف حل و فصل کردن باورهای نادرست و انتظارات غیرواقعی مراجعان می شود و در جلسات بعدی هیپنوتیزم انجام می شود.

باید گفت تنها درمان موفق و موثرترین داروی هر مشکل در خود فرد وجود دارد و تکنیک های درمانی به هر شکل و نوعی، تنها به فرد کمک می کنند که مسیر را با راحتی بیشتر طی کند. ما هیچ معجزه ای در دنیای بیرون از خودمان داریم. همه چیز از درون آغاز می شود. آخرین مراجعه کننده ام از من می خواست با هیپنوتیزم او را بخوابانم و وقتی بیدار شد تمام مشکلات ذهنی و فکری اش  به شکلی کامل حل شود، بدون آنکه خودش بخواهد کاری کند. این اتفاق حتی به دست بزرگ ترین اساتید این حوزه نیز نخواهدافتاد. هیپنوتیزم تنها مانند دارویی تقویتی برای ذهن و روح شما عمل می کند تا به هدف خود برسید؛ اما هیچ گاه جایگزین عمل شما نخواهدشد.
 
 هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی؛ از واقعیت تا تخیل
 
7- چقدر طول می کشد تا هیپنوتیزم تاثیر کند؟

پاسخ: از لحظه ای که تلقین ها به ذهن فرد آغاز می شود، تاثیر این روش شروع می شود؛ اما باید گفت اثر  هیپنوتیزم بر شما به وضوح و کاملا آشکارا بروز نمی کند؛ بلکه تاثیر هیپنوز تاثیری ناخودآگاه است که در طول مسیر با شما خواهدبود و ممکن است زیر آستانه درک ذهنی باشد. مثلا تصور کنید در رژیم غذایی خود شروع به مصرف دارویی می کنید که خود آن به شکل مستقیم در سلامتی شما موثر نیست؛ بلکه در بازه ای زمانی، شرایطی برای بدن شما ایجاد می کند که سوخت و ساز بدن شما بهتر و مناسب تر شود و در نهایت پس از مدتی احساس بهتری کنید؛ بدون آنکه متوجه شوید دقیقا از چه زمانی این حس خوب در شما ایجاد شده و شروع به کار کرده است.

8- آیا می توان خود را هیپنوتیزم کرد؟

پاسخ: بله، شما می توانید با یادگیری فنون و تکنیک های لازم، از طریق فردی که در این زمینه تجربه و دانش لازم را دارد، شیوه های خود هیپنوتیزمی را فرا بگیرید.

نکته: ممکن است در بازار با مطالب یا کتب افراد مدعی آمزوش هیپنوتیزم برخورد کنید. نگارنده به جد توصیه می کند تنها به کتب و مطالبی مراجعه کنید که ارزش علمی داشته باشند و بهتر اینکه انجمن هیپنوتیزم ایران آنها را تایید کند. در صورت لزوم می توانید سوال های خود را مطرح کنید تا پاسخ داده شود.

مراحل هیپنوتیزم:

از لحظه ای که شما برای هیپنوتیزم در محلی آرام قرار می گیرید، تا زمانی که بار دیگر به سطح هشیاری باز می گردید، مراحلی را طی می کنید که به قرار زیر است:

1. آرام سازی بدنی و ذهنی؛
2. تمرکز بر یک موضوع؛
3. افزایش آرامش و به تبع آن افزایش عمق هیپنوتیزم؛
4. متن تلقین ها؛
5. بازگشت به هشیاری.

عوارض جانبی:

با توجه به اینکه ممکن است بدن برای مدتی طولانی در شرایطی خاص قرار بگیرد، ممکن است زمان بازگشت به هشیاری با برخی عوارض همراه باشد؛ مانند افت قند خون،  گیجی، ناتوانی در تکلم برای مدتی کوتاه، ناتوانی در تمرکز کردن و کرختی در اعضای بدن. بهترین ورزش برای بهبود تمام این عوارض این است که لیوانی آب بنوشید و کمی در جای خود صبر کنید.
 

جلال خادمی، دانشجوی دکتری در روانشناسی رشد، آکادمی ABO فنلاند، مدرس دانشگاه در ایران


   برچسب‌ها: هیپنوتیزم, خواب مصنوعی, آرامش, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
بیمارستان زدگی با تغییراتی در نظم روزانه و فقدان استقلال و از دست دادن خلوت شخصی همراه است. بیماران، هنگامی که از لحاظ فیزیکی (جسمانی) در بستر بیماری هستند ممکن است علائم مختلف روانشناختی مثل افسردگی و اضطراب قابل توجهی را نیز نشان دهند.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 16537
ماهنامه پیام یاقوت: اغلب مردمی که در جوامع صنعتی زندگی می کنند، حداقل یک بار در طول زندگی خود در بیمارستان پذیرش می شوند. برای عده ای از مردم بیمارستان زدگی ممکن است یک نمای منظم و دائمی زندگیشان باشد.

بیمارستان زدگی با تغییراتی در نظم روزانه و فقدان استقلال و از دست دادن خلوت شخصی همراه است. تیلور (1995) اثرات روانشناختی بیمارستان زدگی را روی بیماران مورد بررسی قرار داد و پی برد که از لحظه پذیرش، بیماران اضافه بر بیماری یا اختلال شان، اضطراب را نیز تجربه می کند. آن ها همچنین علاوه بر بیمارستان زدگی و نگرانی توأم با نقش اجباری که باید در وضعیت تمام نشدنی باقی بمانند، گیجی را نیز تجربه می کنند. همزمان از بیمار انتظار می رود که یار و همکار مشاور باشد و نقش وابستگی خود را بدون اینکه زیاد التماس کند، آشکار نماید.

بیماران، هنگامی که از لحاظ فیزیکی (جسمانی) در بستر بیماری هستند ممکن است علائم مختلف روانشناختی مثل افسردگی و اضطراب قابل توجهی را نیز نشان دهند.

دغدغه مربوط به نتیجه آزمایشات و جراحی ممکن است بیخوابی (الگوهای آشفته خواب)، ترس، کابوس های شبانه و ناتوانی در تمرکز حواس را به دنبال داشته باشد.
 
 بیمارستان زدگی چیست؟

به علاوه ارتباط بین بیماران و کادر بیمارستان ممکن است به اضطراب ها بیفزاید. مخصوصا موقعی که اطلاعات به وسیله کادر بیمارستان به علت احتمال ترسی از سوءتعبیر یا اضطراب بیشتر آن ها از بیماران دریغ می شود.

چنین سلب ارتباط و فقدان ارتباط متقابل ممکن است در تطابق بیمار با نقش بیمارستانی بیماری (که نتیجه روند اجتماعی شدن است) تاثیر بگذارد. وظیفه اصلی، تشکر از دکتر و کادر پرستاری است که با رفتار مناسب، پیروی از مقررات و دستورالعمل ها و همکاری کامل با انتظارات بیمارستان و معیارهای موجود در زمینه ارتباط متقابل را فراهم می کنند.

کادر بیمارستان این نقش «بیمار خوب»، فعال، عدم درخواست از کادر و نیز رفتارهایی که نشان همکاری است را تقویت می کنند. در عوض «بیماران بد» ممکن است زیاد سوال کنند و یا در مورد درمان خود شکایت و گله کنند و یا در مورد درمان خود شکایت و گله کنند و آن را زیر سوال ببرند. واکنش نسبت به اینگونه بیماران ممکن است بستگی به شدت بیماری آن ها داشته باشد.در حالی که بیمارانی که حالشان وخیم است اغلب شکایات خود را فراموش می کنند.

بیمارانی که شاکی هستند و به طور جدی مریض نیستند، به طور قابل ملاحظه ای در کارکنان بیمارستان تحریک ایجاد می کنند. شماری از محققان بحثکرده اند که «بیمار خوب» بودن ممکن است همیشه روش موثری، برای بهبودی نباشد.

«بیماران خوب» در مراقبت از خود نقش فعالی را به عهده می گیرند و ممکن است در گزارش الگوهای علائم جدید یا در حال تغییر، عاجز باشند. چنین رفتار انفعالی ممکن است احساسات «درماندگی آموخته شده» را گسترش دهد. درماندگی آموخته شده حالتی است که در آن بیماران یاد می گیرند که نمی توانند موقعیت هایی را که در آن قرار دارند، تغییر دهند. سرانجام، واکنش های مربوط به بیمارستان زدگی با «فرهنگ زبانی وابسته» که بین بیماران و مراقبان آن ها وجوددارد، حمایت نمی شود.

شیوه زبان ممکن است خیلی با معنی باشد ولی در یک زمینه و بستر مقدماتی (در سطح قبل از دبستان یا  مهد کودک) دریافت شود. از بیمارن خواسته می شود  که فوری به تخت خود «بپرند» «لباس های خود را بکنند» و «بچه خوبی» باشند. کاربرد زبان هرگز امری خنثی نیست و در این بستر ممکن است هم به وسیله بیمار و هم متخصص به مثابه حفظ وضع موجود و یا حتی گسترش تفاوت در نقش ها تلقی شود.

آشکارا، روانشناسی نقش مهمی در برجسته کردن این ارتباطات بین فردی و مسائل ارتباطی بازی می کند. روانشناسی همچنین راه های اطمینان بخشی را که با آداب محترمانه دوطرفه همراه است، پیشنهاد می کند.
 
بیمارستان زدگی چیست؟

آمادگی برای جراحی

اگر بیمارستان زدگی همه مشکلات وابسته را با خود به همراه دارد، آمادگی برای جراحی و دیگر فرآیندهای پزشکی موفقیت آمیز، همه این ها و مسائل بیشتری را در بر دارد که باید مورد ملاحظه قرار گیرد. میزان و نوع آمادگی پیشنهادشده که در عمل نیز پیاده شده است، بسته به ماهیت برنامه بیمارستان، نوع درمان و ویژگی های شخصیتی بیمار فرق می کند. جراحی ترکیبی از تجربه بیهوشی، پیش بینی درد، شکاف یا برش در اثر استفاده از سوزن ها و چاقو را در بر می گیرد.

هر یک از این رویدادها به خودی خود فشارآفرین هستند ولی، کاربرد مختلط و ترکیبی آن ها ممکن است مخصوصا در پیش بینی و کنار آمدن با آن استرس ها مشکل تر باشد.

آمادگی برای جراحی از بکار بردن انواعی از درجه بندی بالینی (مثل درجه بندی اضطارب)، شاخص های فیریکی (مثل فشار خون) و استفاده از دارو قبل از عمل جراحی (مثل مسکن هایی که درد را تخفیف می دهند) تشکیل یافته است.

در بین همه این ها، ابزارهای اندازه گیری و ارائه اطلاعات به بیمار اهمیت محوری دارد که ممکن است دارای دو نوع اصلی باشد:

اطلاعات در مورد فرایند عمل: بیماران در مورد جریان علمی که باید اجرا شود، شامل وقت، روز و طول عمر جراحی مطلع می شوند.

اطلاعات حسی: بیماران از حس هایی که انتظار تجربه اش را دارند، مثال ماهیت و تداوم درد آگاهمی شوند. به علاوه، درباره رفتارهایی که بهبودی موثر را ارتقا می بخشند (استراحت در تخت بیمارستانی، تمرین نور و غیره) و رفتارهای احتمالی که باید از آن ها اجتناب کند (مثل خراش انداختن، سیگار کشیدن و غیره) به بیمار دستورالعمل هایی داده می شود. این دستورالعمل ها البته بر حسب نوع و ماهیت جراحی متفاوتند.

تحقیق نشان می دهد که آگاهی از تفاوت های فردی (مثل تفاوت در شخصیت افراد) در جریان آمادگی برای جراحی ممکن است مفید باشد. آگاهی از ویژگی های شخصیتی بیمار به متخصصان سلامت کمک می کند که مقدار مناسبی از اطلاعات را در سطح درستی برای بیماران در نظر بگیرند تا اضطراب آن ها را کاهش دهند و فهم آن ها را بالا ببرند.
 
همین طور، بیماران از لحاظ برگزیدن شیوه های کنار آمدن یا سازگاری (فعالیت های شناختی و رفتاری برای کنترل رویداد فشارزا) در واکنش به جراحی که در پیش است، تفاوت دارند. برخی از بیماران ممکن است «شکارچیان اطلاعات» بوده و درباره همه جوانب جراحی شان به دنبال اطلاعات باشند.

در حالی که دیگر بیماران «بی خیالان اطلاعات» بوده و ترجیح می دهند که درباره جراحی اطلاعاتی به آن ها داده نشود. شواهد اخیر گرایش و تغییر به سمت طبقه قبلی بیماران (شکارچیان اطلاعات) را پیشنهاد و توصیه می کند. فواید آمادگی موثر برای جراحی هم از لحاظ فیزیولوژیایی و هم از نظر روانشناختی مطرح است. فواید فیزیولوژیایی عبارت از کاهش فشار روانی است که به نوبه خود برانگیختگی سیستم عصبی سمپاتیک را کم می کند و عملکرد سیستم ایمنی بدن را بهبود می بخشد.


فواید روانشناختی شامل کاهش در اضطراب، افسردگی و افزایش سطح کنترل شخصی است. همه این فواید به نوبه خود بهبودی موثر را بالا می برند.

نویسنده: آنتونی جیمز کرتیس
مترجم: دکتر فرامرز سهرابی؛ روانشناس


   برچسب‌ها: بیمارستان زدگی, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
در لحظاتی که معده‌تان می‌سوزد، سرتان تیر می‌کشد یا در بدنتان احساس کوفتگی می‌کنید، الزاما پای یک بیماری جسمی در میان نیست. گاهی همه این دردها به خاطر مشکلات روانی است که دچارش شده‌اید و بعد از مدتی در جسمتان خانه می‌کنند.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 15918
هفته نامه آتیه نو: روان شما با بندبند تنتان در ارتباط است. در لحظاتی که معده‌تان می‌سوزد، سرتان تیر می‌کشد یا در بدنتان احساس کوفتگی می‌کنید، الزاما پای یک بیماری جسمی در میان نیست. گاهی همه این دردها به خاطر مشکلات روانی است که دچارش شده‌اید و بعد از مدتی در جسمتان خانه می‌کنند.

شاید اگر نشانه‌های جسمانی افسردگی را بشناسید، بتوانید به‌موقع به روانشناس یا روان‌پزشک مراجعه کنید و مانع مزمن شدن این بیماری شوید که به روانتان و البته جسمتان آسیب زده است.

 وقتی غصه سلامتتان را می‌خورد
 
مشکلات خواب

بی‌خواب شده‌اید؟ نیمه‌شب بارها از خواب می‌پرید؟ کابوس می‌بینید؟ یا اینکه پرخواب شده‌اید و از تخت‌خوابتان جدا نمی‌شوید؟ همه این مشکلات می‌توانند از ابتلای شما به افسردگی خبر دهند. یادتان نرود که افسردگی تنها روان شما را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد، بلکه جسمتان را هم به‌شدت دگرگون می‌کند و وضعیت ترشح هورمون‌هایتان را درهم می‌ریزید.

درد قفسه سینه

مشکلات ریه، قلب و معده می‌توانند در پی ابتلای شما به افسردگی سراغتان بیایند. اگر نفستان سنگین شده یا قفسه سینه‌تان تیر می‌کشد، گذشته از مراجعه به متخصص مربوطه، سراغ روان‌پزشک هم بروید. محققان ثابت کرده‌اند افسرده‌ها بیش از دیگران به بیماری‌های قلبی و مشکلات تنفسی دچار می‌شوند. پس موضوع را جدی بگیرید.

خستگی و فرسودگی

اگر بی‌آنکه کار سنگین و خاصی انجام دهید احساس خستگی می‌کنید، به افسرده بودنتان شک کنید. اگر این خستگی بعد از خواب و استراحت برطرف نمی‌شود، احتمال مبتلا شدن شما به افسردگی وجود دارد. پس از این نشانه آسان نگذرید.

درد عضلات و مفاصل

همیشه با درد زندگی می‌کنید؟ زانویتان، کمرتان و خلاصه تک‌تک عضلات و مفاصلتان درد می‌کنند. این مشکل همیشه به دلیل ابتلا به بیماری‌های مفصلی یا کمبود ویتامین D نیست. گاهی به دلیل دچار بودنتان به افسردگی شرایطی در بدنتان ایجاد می‌شود که درد را به مهمان همیشگی بدن شما تبدیل می‌کند. از نظر محققان افراد افسرده چهار برابر بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به کمردرد قرار دارند.

مشکلات گوارشی

مغز و سیستم گوارش به‌شدت با هم در ارتباط هستند، به همین دلیل وقتی حال روانتان خوب نباشد، سوزش سر دل، درد معده، سوءهاضمه، تهوع، اسهال، یبوست و خلاصه مشکلاتی از این دست رهایتان نمی‌کنند. اگر با وجود درمان‌هایی که متخصص گوارش به شما توصیه کرده، از مشکلات معده خلاص نمی‌شوید، از یک روان‌پزشک برای بررسی وضعیت روانی‌تان کمک بگیرید.

سردرد

یک مطالعه نشان می‌دهد که افراد مبتلابه افسردگی مزمن، سه برابر بیشتر به میگرن دچار می‌شوند و در عین حال کسانی که دچار میگرن هستند، پنج برابر بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند. محققان می‌گویند سردرد مزمن در اغلب موارد یکی از بیماری‌های روان‌تنی است. یعنی دردی است که آشفتگی روانی می‌تواند آن را ایجاد یا تشدید کند.

تغییرات در اشتها یا وزن

یک‌دفعه بی‌اشتها می‌شوید و چند کیلو وزن از دست می‌دهید؟ ناگهان پرخور می‌شوید و به شکلی غیرقابل‌کنترل وزنتان بالا می‌رود؟ از نظر محققان معده شما به روانتان وصل است و وقتی در وضعیت روانی مناسبی نباشید، دچار بی‌اشتهایی مفرط یا پراشتهایی کاذب می‌شوید و ناگهان وزنتان به‌شدت کم یا زیاد می‌شود.

بی‌اعصابی

دلتان می‌خواهد حال همه را بگیرید؟ کافی است اتفاق کوچکی بیفتد تا دعوا راه بیندازید و فضا را متشنج کنید؟ بیهوده برچسب «بداخلاق» به خودتان نزنید و فکر نکنید با این بی‌اعصابی‌ها به دنیا آمده‌اید و با آن‌ها از دنیا می‌روید. تحریک‌پذیری، آشفتگی و بی‌قراری از علائم ابتلا به افسردگی هستند و اگر از روان‌پزشکان کمک بگیرید، می‌توانید از این وضعیت خلاص شوید.

مشکلات جنسی


در صورتی که میلتان به برقراری ارتباط زناشویی به شکل قابل‌توجهی کم شده، به افسرده بودنتان شک کنید. این اختلال روانی می‌تواند بر زندگی مشترک شما تاثیر منفی بگذارد و اگر درمانش کنید، می‌توانید هم زمان از هردو مشکل خلاص شوید.


   برچسب‌ها: افسردگی, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
حمله خواب، شرایطی است که به صورت خواب آلودگی شدید و نفوذ خواب رویا به مرحله بیداری روی می دهد. این حملات به صورت دوره ای بوده و فرد مبتلا قادر به مقاومت در مقابل آن نیست.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 14899
فصلنامه روانپزشکی و جامعه: حمله خواب، شرایطی است که به صورت خواب آلودگی شدید و نفوذ خواب رویا به مرحله بیداری روی می دهد. این حملات به صورت دوره ای بوده و فرد مبتلا قادر به مقاومت در مقابل آن نیست. هر یک از حملات خواب 10 تا 20 دقیقه طول می کشد و سپس احساس سرزندگی کامل یا ملایم به وجود می آید. خواب رفتن ها ممکن است در موقعیت های نامناسب مثلا هنگام غذاخوردن، صحبت کردن یا رانندگی رخ دهد.

این افراد دچار توهم های قبل از شروع خواب، از دست دادن ناگهانی و موقت توان و قوام عضلات اندام ها و نیز فلج خواب می شوند. بروز خواب های رم (رویا دیدن) در ابتدای خواب و پس از ده دقیقه خوابیدن، ممکن است نشانه ای از نارکولپسی باشد. این بیماری گاهی بسیار خطرناک است و باعث تصادفات رانندگی و صدمات با آلات صنعتی می شود.
 
 حمله خواب (Narcolepsy)

قبلا تصور می کردند که حمله خواب، عارضه کمیابی است ولی اینکه بر این باور نیستند و معتقدند 0.1 تا 0.2 درصد از مردم به آن مبتلایند. در مواردی بروز این عارضه به صورت خانوادگی هم مشاهده شده است. نارکولپسی نوعی صرع یا روان پریشی نیست؛ بلکه احتمالا نوعی اختلال در مکانیسم های خواب رم (رویا) است. جالب آن که این عارضه علاوه بر انسان در برخی حیوانات، مثل گوسفند و سگ نیز بررسی شده است.

نارکولپسی ممکن است در هر سنی دیده شود ولی بیشترین سن ابتلاء به آن، دوران نوجوانی و اوایل جوانی و معمولا قبل از سی سالگی است. این مشکل آهسته پیشرفت می کند یا به ثباتی نسبی رسیده و سراسر عمر ادامه می یابد. شاخص ترین علامت آن، همان خواب های حمله ای اجتناب ناپذیر است. اغلب با از دست دادن های ناگهانی تون (قوام) عضلات همراه می شود که گاهی خود را به صورت پایین افتادن چانه، سر، سست شدن ناگهانی زانوها  و زمین خوردن نشان می دهد.

بیمار اغلب طی دوره های کوتاه و خفیف حمله خواب، بعد از دست دادن تون عضلانی، همچنان بیدار است ولی در دوره های طولانی تر، به خواب رفته و نورا مغزی (EEG) خواب رم (رویا) را نشان می دهد. علائم همراه این عارضه، توهم های شنوایی یا بینایی قبل از خواب رفتن یا هنگام بیدارشدن است. این نشانه ها گاهی باعث ترس بیمار برای لحظاتی کوتاه می شود و سپس به غیرواقعی بودن آن پی می برد. از علائمی که یافته های کمتر همراه این عارضه هستند، فلج خواب است که اغلب حین بیدارشدن صبحگاهی روی می دهد.
 
طی این دوره ها، ظاهرا بیمار برای چند ثانیه بیدار است و احساس بسیار ناخوشایند فلج و ناتوانی در صداکردن دیگران یا کنده شدن از آن وضعیت را دارد. افراد مبتلا به نارکولپسی در بیشتر مواقع، شب ها به سرعت به خواب می روند ولی در طول شب به دفعات بیدار می شوند. در صورتی که تشخیص روشن نباشد، ثبت 24 ساعته خواب کمک کننده است.

افراد مبتلا به نارکولپسی، ساختار غیرطبیعی در خواب رم (رویا) دارند که باعث شروع رویا بلافاصله پس از خواب در شب و چرت های روزانه می شود. تعداد اشخاص گرفتار این عارضه در هر ده هزار نفر 10 تا 60 نفر است.

هیجانات ذهنی و مغزی مثل خندیدن یا خشم در این فراد باعث از دست دادن توی عضلانی می شود. شدت از دست دادن ها گاهی به صورت گذرا و موضعی یا فلج ناگهانی کل عضلات است که به زمین خوردن فرد منجر می شود. در این عارضه الگوی خواب تکه تکه است. بیمارانی که نارکولپسی (حمله خواب) را درمان نمی کنند، ممکن است به افسردگی نیز دچار شوند. گوشه گیری اجتماعی، مشکلات تحصیلی، شغلی و ترس از رانندگی به دلیل ترس از دست دادن مهارت آن از پیامدهای نارکولپسی است.
 
حمله خواب (Narcolepsy)

درمان

درواقع بهبود کامل کمتر دیده می شود و باید فرد بیمار را در مدیریت علائم یاری کرد. یک برنامه اجباری برای چرت های منظم روزانه در زمان معین، به گروهی از بیماران کمک شایانی می کند. در صورت نیاز به دارو، محرک ها قدم اول درمان هستند. داروهای سه حلقه ای ضدافسردگی و مهارکننده های جذب مجدد سروتونین نیز در  درمان از دست دادن تون عضلات اثر دارند. گرچه دارو قدم اول درمان در نظر گرفته می شود ولی درمانگر باید به برنامه چرت منظم روزانه، تغییر و تطبیق زندگی با آن شرایط، مشاوره، تعطیلات دارویی برای مقاوم نشدن به داروها، مدیریت و نظارت دقیق بر نحوه مصرف دارو و نیز اثر کلی بر علائم و شرایط قلبی نیز توجه داشته باشد.
 

برگرفته از کتاب سیناپس روانپزشکی


   برچسب‌ها: حمله خواب, نارکولپسی, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
بسیاری از مردم باورهایی درباره خواب دارند که با هر منشأیی ممکن است نادرست باشد. متاسفانه عده زیادی نیز به این باورها عمل می کنند که باعث بروز مشکلاتی برای آن ها می شود.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 15892
فصلنامه روانپزشکی و جامعه: بسیاری از مردم باورهایی درباره خواب دارند که با هر منشأیی ممکن است نادرست باشد. متاسفانه عده زیادی نیز به این باورها عمل می کنند که باعث بروز مشکلاتی برای آن ها می شود. در اینجا سعی داریم تا مروری بر این باورها داشته باشیم.
 
باورهای نادرست ولی رایج درباره خواب

1- بهترین درمان بی خوابی مزمن استفاده از قرص های خواب آور است!

مناسب است بی خوابی را به عنوان یک علامت نگاه کنیم تا یک بیماری، لذا درمان علامتی بدون توجه به بیماری اصلی و زمینه ای، باعث مزمن شدن آن می شود. مانند کسی که برای دندان درد خود مسکن مصرف کند و به درمان پوسیدگی دندان توجه نکرده که باعث تشدید پوسیدگی و تخریب دندان می شود. بسیاری از اختلالات روانپزشکی ممکن است با بی خوابی شروع شوند که تشخیص و درمان به موقع آن ها باعث کنترل بی خوابی نیز می شود.

2- افراد افسرده دچار بی خوابی و افراد مضطرب دچار کم خوابی می شوند!

در بیماران افسرده یا مضطرب انواع اختلالات خواب ملاحظه می شود و هیچ کدام اختصاصی نیستند.

3- اگر شب ها خواب مان نمی برد بهتر است برای جبران کم خوابی خود، صبح دیرتر از خواب بلند شویم!

گرچه ظاهرا این روش درست به نظر می رسد اما باید یادآور شد که بهترین روش برای به خواب رفتن به موقع، بیدارشدن به موقع است یعنی به جای اینکه برای اصلاح دیر به خواب رفتن به قرص های خواب پناه بریم که در این شرایط پاسخ مناسبی ندارند با زودتر بیدار شدن باعث می شویم که شب زودتر به خواب برویم. هرچند در روزهای اول این روش سخت بوده و باعث می شود با دیر به خواب رفتن و زود بیدار شدن در طول روز کمی کسل باشیم ولی این حالت گذرا است و اصلاح می شود.

4- مناسب ترین مدت خواب در شبانه روز 8 ساعت است!

عده ای از مردم به طور سرشتی با کمتر از 8 ساعت خواب سرحال بوده و عده ای نیز باید شبانه روز حداقل 10 ساعت بخوابند تا به کارهای خود برسند. این تفاوت ارتباطی به تنبلی افراد ندارد. مهم این است که نیاز بدن این افراد به صورت ذاتی متفاوت است. اما اگر الگوی خواب تغییر یابد یعنی از خواب زیاد به کم یا برعکس تبدیل شود، نیاز به مشورت با پزشک دارد.

5- مهم ترین نکته در داشتن خواب خوب، کمیت خواب (مدت زمان) است تا کیفیت (عمق)!

مهم ترین نشانه خواب خوب احساس سرحالی و پرانرژی بودن پس از بیدارشدن است که این مسئله ربطی به مدت زمان خواب ندارد بلکه بیشتر مربوط به این است که فرد چقدر عمیق خوابیده تا مغز، استراحت لازم را کرده باشد.
 
6- کسی که در خواب حرف می زند دچار اختلال روانی شده است و حتی ممکن است رازهای خود را برملا سازد!

حرف زدن در خواب ممکن است در هر فردی روی دهد که اغلب با کلمات نامفهومی است و ارتباطی به بیان اسرار ناگفته ندارد.

7- مصرف قرص های خواب آور اعتیادآور نیست!

مصرف هرگونه قرص بدون تجویز پزشک و بدون بررسی علمی می تواند وابستگی ایجادکند. اگر فردی بدون درمان عامل بی خوابی فقط قرص خواب آور مصرف کند چون اثر آن موقتی است نیاز دارد دوز قرص خواب را افزایش دهد که به تدریج باعث وابستگی می شود.

8- دیدن تلویزیون قبل از خواب کمک می کند بهتر به خواب برویم!

در افرادی که بی خواب هستند دیدن تلویزیون بی خوابی را تشدید می کند، لذا توصیه نمی شود. ولی گوش دادن به رادیو یا موزیک آرام با صدای کم ممکن است باعث بهتر خوابیدن شود.

9- مهم نیست کی می خوابیم، مهم است مدت زمان کافی بخوابیم!

متاسفانه یکی از مشکلاتی که اخیرا گسترش پیدا کرده است بیدارماندن شبانگاهی است. این افراد برای جبران کم خوابی شب، صبح گاه می خوابند. نکته مهم این است که کیفیت خواب شبی که بین ساعت 12 تا 4 صبح رخ می دهد به گونه ای است که جایگزینی ندارد یعنی با خوابیدن در اوقات دیگر نمی توان خواب این ساعات را جبران کرد.

10- افرادی که خواب های خودرا روز بعد به یاد نمی آورند اختلال حافظه دارند!

یادآوری خواب های شب گذشته ارتباطی به کارکرد حافظه ندارد حتی به نظر می رسد مغز برای پاک سازی اطلاعات ترجیح می دهد خواب ها را در روز بعد یادآوری نکند. لذا اصرار برای به یادآوردن خواب های گذشته به صلاح نیست.
 
باورهای نادرست ولی رایج درباره خواب

11- استفاده از داروهای گیاهی برای خوابیدن اشکالی ندارد!

آنچه باید تاکید شود اثر داروهای گیاهی از طریق ماده شیمیایی آن ها است لذا ارجحیتی به فرآورده های دیگر ندارند و باید مقدار مصرف و مدت زمان آن به دقت انتخاب شود. هم چنین باید توجه داشت که بعضی آرام بخش های گیاهی با داروهای قلبی و فشار خون تداخل دارند.

12- قرص های خواب زولپیدم و ملاتونین، وابستگی ندارند و عارضه ای تولید نمی کنند!

امروزه بسیاری از مردم بر این باورند که داروهای جدید عوارض کمتری دارد ولی باید توجه داشت که این داروها اگر در مورد مناسب استفاده نشوند عوارض خاص خود را دارند به طوری که می توانند وابستگی ایجاد کنند.

13- قضاوت افراد مسن درباره خواب شان درست نیست، با آن که صدای خروپف آنان بلند است، اذعان می کنند که شب را نخوابیده اند!
 
افراد سالمند به علت سطحی بودن خواب شان، در طول خواب مکرر بیدار شده و به خواب می روند لذا کیفیت خواب خوبی ندارند و احساس خواب آلودگی می کنند. باید توجه داشت تجویز داروهای خواب آور برای آن ها خطرناک بوده و باعث عدم تعادل آنان می شود و خطر زمین خوردن در آن ها وجود دارد. الزامی است قبل از مصرف هر نوع داروی خواب با پزشک مشورت کرد.
 

دکتر یوسف سمنانی، متخصص اعصاب و روان، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی


   برچسب‌ها: خواب, سلامت, روانشناسی, آرامش
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
به مجموعه ای از دگرگون شدن شکل طبیعی خواب، ناهنجاری های خواب می گویند که به وسیله پدیده های فیزیولوژیک یا رفتاری در طی خواب روی می دهند یا تشدید می شوند؛ گاهی بیداری پدیدار می شوند یا در ساختار هر یک از مراحل خوب REM (رویا) و NREM (بدون رویا و عمیق) تغییراتی به وجود می آورد.
امتیاز خبر: 96 از 100 تعداد رای دهندگان 16824
فصلنامه روانپزشکی و جامعه: به مجموعه ای از دگرگون شدن شکل طبیعی خواب، ناهنجاری های خواب می گویند که به وسیله پدیده های فیزیولوژیک یا رفتاری در طی خواب روی می دهند یا تشدید می شوند؛ گاهی بیداری پدیدار می شوند یا در ساختار هر یک از مراحل خوب REM (رویا) و NREM (بدون رویا و عمیق) تغییراتی به وجود می آورد.

در طول بیداری کامل، همه بدن و مغز فعال هستند در حالی که در خواب عمیق بدون رویا، هم بدن و هم مغز بسیار کم فعالیت می شوند ولی در خواب رویا، بدنی بدون حرکت با مغزی فعال به هم می پیوندند. بررسی های جریان خونی مغز، MRI و دیگر تصویربرداری های آن، فعالیت افزایش یافته مغز را در حین خواب رویا نمایش می دهند.

به نظر می رسد در برخی ناهنجاری های خواب، مرز تخلفی روی می دهد؛ به عنوان نمونه، در خواب گردی رفتارهای مشابه بیداری، به صورت گذرا در خواب عمیق یا بدون رویا ظاهر می شود؛ یا فلج خواب، درواقع تداوم خواب رویا در بیداری است و رفتارهایی در خواب روی می دهد که خارج از سیستم رویایی فرد است.
 
 پاراسومنیا Parasomnia (ناهنجاری های خواب)
 
فراوانی این مشکلات خاص در آمارهای متعدد، گوناگون است و ویژگی های بالینی اغلب آنان با موقعیت های طبی یا استرسی و حوادث غیرمعمول مرتبط بوده و بهتر است این ویژگی ها در همان شرایط، ارزیابی و رسیدگی شوند؛ چرا که ممکن است یک اختلال رفتاری مربوط به خواب رویا در طول چندماه، برای فرد مبتلا بسیار آسیب رسان باشد و از نظر طبی باید سریعتر از دندان قروچه ای درمان شود که در هر شب روی می دهد. مشابه آن کابوس شدیدی است که در شبی رخ داده و برای فرد بسیار مشکل آفرین شده زیرا باعث بی خوابی می شود؛ ولی یک حمله وحشت شبانه که خاطره ای از آن نمی ماند و در پیدایش بی خوابی تاثیری نمی گذارد، نیاز به درمان و مداخله فوری ندارد.

نامشخص بودن فاصله رویداد و ناهنجاری مربوطه باعث می شود، ارزیابی افراد در آزمایشگاه های خواب، با مشکل مواجه شود؛ مثلا بررسی 24 ساعته و نظارت ثبت خواب در یک آزمایشگاه ممکن است در فاصله زمانی باشد که ضایعه ای را نشان ندهد؛ در حالی که شب بعد، در منزل شخص مبتلا، ناراحتی مجددا روی دهد. به هر حال بررسی و ثبت ویژگی های خواب افراد دچار این مسائل، توانسته است این ناراحتی ها را از رفتارهای غیرمعمول بعد از تشنج های حین خواب یا اختلالات دیگر مربوط به خواب، جدا  کند.

1- از خواب گردی یا راه رفتن درخواب

راه رفتن درخواب، به طور مشخص، وضعیتی است که فرد از رختخواب بر می خیزد و بدون بیداری کامل راه می رود. زمانی عنوان خواب گردی به خود می گیرد که فرد مذکور، ناآگاهانه درگیر مجموعه ای از رفتارهای پیچیده و گوناگون در طول خواب شود.

راه رفتن در خواب معمولا در طی خواب عمیق با امواج آهسته مغز روی می دهد به ویژه در انتهای مرحله اول و ورود به مرحله دوم خواب. محرومیت از خواب و خواب های تکه تکه باعث بروز یا تشدید این عارضه می شوند.

دامنه رفتاری خواب گردی ممکن است از نشستن و برخاستن ساده تا انجام دسته ای حرکات نیمه ارادی پیچیده متفاوت باشد. ممکن است به شکل موفقی با محیط درگیر شوند و به عنوان نمونه از برخورد با اشیاء خطرناک اجتناب کنند. البته اگر خواب گرد با موقعیت هایی نامناسب مواجه شد مثل خیابان، پنجره باز یا پله ها، امکان صدمه دیدن نیز وجود دارد.

در پرونده های قضایی مواردی از خواب گردی همراه با اعمال خشونت بار، تهاجم و صدمه به دیگران مشاهده می شود. شخص خواب گرد را به سختی می توان بیدار کرد و زمانی که از خواب بیدار می شود، گیج و سردرگم است. بهتر است که فرد را با ملایمت به سمت رختخواب هدایت کرده و تلاشی برای بیدارکردن او انجام نشود. به خصوص از دست زدن و لمس آنان، تکان دادن یا داد و فریاد برای هوشیار نمودن شان پرهیز شود. زیرا در حالت گیجی و سردرگمی خواب گرد احساس می کند به او حمله شده است و برای دفاع از خود حرکات تهاجمی انجام می دهد.

خواب گردی در بزرگسالان، پدیده شایعی نیست و بیشتر مواقع الگویی خانوادگی دارد و موارد مشابهی در دیگر اعضای خانواده گزارش می شود. این رویداد ممکن است بدون هیچ بیماری خاصی اتفاق افتد یا در پی مشکلات دیگر مثل وقفه تنفسی خواب ظاهر شود. ولی عارضه مذکور در کودکان، بسیار شایع است.

اوج سن ابتلا بین 4 تا 8 سالگی است که بعد از بلوغ خود به خود ناپدید می شود. در صورتی که خواب گردی هر شب یا هر هفته یک بار روی دهد و در هنگام رخداد، باعث صدمه به خود یا دیگران شود، به عنوان فرم شدید در نظر گرفته شده که مداخله جدی نیاز دارد.
 
پاراسومنیا Parasomnia (ناهنجاری های خواب)

2- وحشت خواب، هراس شبانه (Sleep Terrors)

عارضه وحشت خواب، بیداری ناگهانی همراه با ترس بسیار شدید، در یک سوم ابتدای خواب و در مرحله خواب عمیق است. معمولا چنین آغاز می شود که فرد با یک فریادی کرکننده یا با گریه ای بلند، رفتارهایی ناشی از اضطراب و هراس شدید از خود نشان می دهد. ظاهر فرد و نوع حرکات او کاملا نشان دهنده ترس است. وحشت شبانه در نوع مشخص آن، نشانه ای از صرع فراگیر یا موضعی نیست و حتما باید از آن افتراق داده شود.

فردی که وحشتی شبانه را تجربه می کند،در حین حمله، در رختخواب می نشیند و به محرک ها یا صداها پاسخ و واکنشی نشان نمی دهد. اگر در همان حال بیدارشود، گیج و سردرگم است و به زمان و مکان آگاهی ندارد. شاید سخن بگوید ولی نامربوط و مبهم و در طول دوره، بدون توجه به شدت آن، فراموشی کامل وجود دارد. این عارضه نیز مانند خواب گردی، در خواب آهسته یا عمیق روی می دهد. تب و تسکین دهنده های سیستم عصبی مرکزی، باعث تشدید وحشت شبانه می شوند. در کابوس شبانه، سکانسی از یک رویا پردازش و ساخته می شود ولی وحشت شبانه ممکن است کاملا عاری از تصویر، یا تنها جزء بسیار کوچکی از یک موجود زنده ترسناک یا گاهی فقط تصاویر ثابت باشند.

برخی اوقات، در سابقه زمان کودکی افراد بزرگسالی که مبتلا شده اند، همین عارضه وجود داشته و گاهی علت آن می تواند اتفاق ناگواری باشد که از زندگی فرد مبتلا گزارش داده می شود یا کاملا یک مشکل روانی مشخص و ویژه است.

در فرم خفیف، این ناراحتی هر دو ماه یک بار بروز می کند ولی در نوع شدید، اغلب شب ها همراه با صدمه به خود یا دیگران رخ می دهد. دو عارضه وحشت شبانه و خواب گردی، همان گونه که ذکر شد، مربوط به خواب عمیق یا بدون رویا است. اینکه به ناهنجاری های خواب، مربوط به خواب رویا یا رم می پردازیم.

3- رفتارهای مرتبط با خواب (رویا REM)

این رفتارها شامل ضعف در پایداری بی حرکتی و شل شدگی عضلانی است که به شکل طبیعی، در طول خواب وجود دارد. در شکل عادی، انسان ها هنگام خواب دچار کاهش قوام عضلات و حالت نیمه فلج گونه می شوند. در شرایط طبیعی، فردی که رویا می بیند کاملا بی حرکت شده و درواقع به شکل نسبی، فجل ات؛ در صورت نبود حالت بی حرکتی مداوم یا متناوب، ادای فروکردن انگشتان در زمین، لگد زدن، جستن و پریدن از رختخواب به دلیل ارتباط با تصاویر رویاها روی می دهد.

در این حالت، برعکس راه رفتن در خواب که فرد در حین آن ناهوشیار است، به نظر می رسد شخص با هوشیاری نسبی، سعی دارد به رویای خود واکنش نشان دهد، لذا یک خواب گرد شاید به آرامی، پنجره اتاق خواب خود را باز کنید و آهسته پا به بیرون گذارد ولی یک شخص مبتلا به رفتارهای خواب رویا، از پنجره بیرون می پرد زیرا احساس می کند رویایش زنده و واقعی است پس به آن، واکنش شدید نشان می دهد. در این شرایط معمولا بیمار، همسر یا هم اتاق او، دچار صدمات متعدد و گاهی جدی می شوند مثل شکستگی های گوناگون در جای جای بدن.

داروها، شرایط و بیماری های طبی مختلفی باعث شروع یا تشدید این عارضه می شوند. در شخص مبتلا، شواهدی مبنی بر صدمات نیمکره مغزی گسترده و منتشر، و نیز ناهنجاری های تالاموس دوطرفه یا ساقه مغز به دست آمده است. کلونازپام به شکل موفقی در درمان این ناراحتی به کار می رود.
 
4- نوع عودکننده فلج خواب، به تنهایی (بختک)

این عارضه، ناتوانی در انجام حرکات ارادی حین خواب است که در شروع خواب یا هنگام بیداری، زمانی که فرد نسبتا هوشیار است روی می دهد. در اصطلاح، مردم به آن «بختک» می گویند.

در این عارضه، فرد با وجود آگاهی به محیط اطراف قادر نیست بدن خود را حرکت دهد. این حالت می تواند شخص مبتلا را بسیار آزار دهد؛ به ویژه وقتی با توهم های قبل از خواب، همراه شود یا این که شخص، احساس کند متجاوزی به حریم خانه اش وارد شده است. فلج خواب جزء سه گانه علائم حملات خواب بوده و ممکن است همراه یا بدون توهم های قبل از خواب، در افراد دچار خواب آلودگی شدید روزانه باشد یا با از دست دادن های ناگهانی قوام عضلانی همراه شود.

گرچه گاهی بسیار ترسناک است ولی درواقع نمایشی معمولی از نفوذ خواب رویا به مرحله بیداری است. این حادثه از یک تا چند دقیقه طول می کشد و هیچ خطری فرد مبتلا را تهدید نمی کند. جالب آن که فلج خواب همراه با توهم های قبل از خواب، گاهی حاکی از تجربه افراد خوابیده در مواجهه یا حمله نوعی جانور است.

توصیف معمول افراد مبتلا به این مشکل چنین است که احساس می کنند جانوری به آنان نزدیک می شود، حرف می زند، حمله می کند یا بر سینه فرد می خوابید و سپس ناپدید می شود.  این موجودات به انواع نام ها خوانده شده اند مثل کابوس، جادوگر پیر، خون آشام، روح سرگردان، ساحره، اجنبی که همه اجزای تشکیل دهنده احساسات فلج خواب هستند.

برنامه خوابی نامنظم، محرومیت از خواب، استرس های روانی و کار شیفتی، احتمال وقوع فلج خواب را زیادتر می کند. حدود 7 تا 8 درصد بالغین جوان دچار فلج خواب می شوند و در خواب طبیعی با احتمال 25 تا 50 درصد رخ می دهد.

حفظ بهداشت خواب و اطمینان از کفایت آن، اولین خط درمانی است. گاهی اگر فرد بتواند حرکات سریع چشم داشته باشد یا توسط شخص دیگری تکان داده شود، حمله خاتمه می یابد.

5- اختلال کابوس دیدن شبانه (Nightmare)

کابوس های شبانه، رویاهای ترسناک و تهدیدکننده خواب هستند. گاهی به آن ها رویای اضطرابی نیز می گویند. این تجارب با فعالیت زیاد سیستم سمپاتیک به صورت خشکی دهان، طپش قلب، تعریق، نفس نفس زدن همراه است که سرانجام با بیداری خاتمه می یابد.

کابوس های شبانه در خواب رم (رویا) اتفاق می افتد و معمولا به شکل های ترسناکی ظاهر می شوند. شخص مبتلا با هراس از خواب بیدار می شود و کابوس خود را به یاد می آورد. (برخلاف وحشت خواب) گروهی از کابوس ها عودکننده بوده و تکرار می شوند و گاهی در ارتباط با یک حادثه استرس زای واقعی هستند که در خواب جمع آوری شده اند.

این ناراحتی در کودکان 3 تا 6 سال فراوان است و میزان آن حدود 10 تا 50 درصد می باشد. ولی در بزرگسالان نادر بوده و کمتر از 1% روی می دهد. گاهی به دلیل ترس از تکرار کابوس های مکرر و ناراحت کننده بی خوابی روی می دهد.

اکثر انسان هایی که کابوس های شبانه می بینند، مشکل روانپزشکی خاصی ندارند؛ با این وجود در اشخاصی که به اختلالات شخصیت اسکیزوتایپال1، مرزی 2 و اسکیزویید 3 مبتلا هستند و نیز در افرادی که دچار اسکیزوفرنیا شده اند، میزان بروز این کابوس ها بیشتر است. حوادث آسیب رسان، تولیدکننده کابوس های شبانه اند. دیدن این خواب های وحشتناک گاهی سال ها ادامه می یابد.

برخی داروها نیز ممکن است ظهور این پدیده را تسریع کنند. ال دوپا، بلوک کننده های بتا آدرنرژیک یا محرومیت از داروهای از بین برنده خواب رم (رویا) نمونه هایی از آن هستند. در نهایت مصرف مواد یا الکل نیز، کابوس های شبانه به همراه خواهدداشت. همان طور که در بالا ذکر شد، کابوس های تکراری به دلیل ایجاد ترس از خوابیدن، باعث بی خوابی می شوند. باید بدانیم که این بی خوابی ها خود ممکن است درواقع نوعی محرومیت از خواب تلقی شود که به عنوان یک عامل شناخته شده در آفرینش کابوس ها هستند.

تکنیک های رفتاری کاربردی، در درمان مفیدند. بهداشت خواب، یکدست بودن و استمرار آن، مهار و کنترل محرک ها، رویادرمانی و شناخت درمانی در بهبود این وضعیت سهم بسزایی دارند. در کسانی که به دلیل اتفاقات یا حوادث ناگواردچار کابوس های مکرر می شوند، داروی نفازودون منافع درمانی خواهد داشت. در کل، داروهای بنزودیازپین هم جایگاه درمانی دارند هم چنی داروی دیگری که می تواند مفید باشد، پرازوسین است که با افزایش زمان خوب و به دنبال آن مدت رم، کابوس های شبانه و بیدارشدن های همراه با فشار روانی را کم می کند.
 
پاراسومنیا Parasomnia (ناهنجاری های خواب)

1.    افرادی که عقاید و باورهای غیرعادی دارند و دنبال جادو، طلسم، فال و از این قبیل امور هستند.

2.    بی ثباتی هیجانی، متغیر بودن خلق و خوی، احساس تهی بودن و در پی کسب لذت بردن، از ویژگی آنان است.

3.    انسان های گوشه گیر، ناتوان در دوست یابی و بی نیاز از آن، نداشتن ارتباط عاطفی با دیگران از خصوصیات آن ها است.

ناهنجاری های دیگر مربوط به خواب

1- نالیدن در خواب

این وضعیت، با ناله های مکرر در طی خواب مشخص می شود که اغلب سابقه ای طولانی دارد. ناله کردن می تواند در هر مرحله ای از خواب پدید آید. گاهی شروع آن از کودکی است ولی تا زمانی که کودک، اتاق مشترک نداشته باشد کسی متوجه آن نمی شود. این رویداد نشانگر بیماری های روانپزشکی نیست و درمان ویژه ای هم برای آن درنظر گرفته نشده است.

2- توهم های پیش یا پس از خواب

معمولا این ادراکات تصویری هستند و قبل از به خواب رفتن یا در هنگام بیدارشدن روی می دهند و گاهی تشخیص تفاوت آن ها از رویادیدن، دشوار است. توهم های پیش و پس از خواب در بیماران مبتلا به حمله خواب، فراوان دیده می شود. این تصاویر که گاهی بسیار ترسناک اند، عموما به صورت زنده و ساکن بوده، برای دقایقی درک شده و سپس با روشن شدن چراغ، ناپدید می شوند.

توهم های چندگانه همراه رویا کمتر دیده می شوند و با بیدارشدن های ناگهانی همراه هستند و فرد رویاها را به یاد نمی آورد. صحنه های ترسناک، پس از مدتی با تکرار، برای فرد عادی می شوند.

3- شب خوری یا خوردن مربوط به خواب

اختلال شب خوری بدین گونه است که شخص از خواب بیدار می شود و تا چیزی نخورد یا نیاشامد، قادر نیست به رختخواب بازگردد و خواب را ادامه دهد. این پدیده در نوزادان به شکل واضحی فراوان است ولی در بالغین هم گزارش شده است. نوزادان در طول شب 4 یا 8 بار یا دفعات بیشتری از خواب بیدار می شوند و شیر می خورند، البته پیامد خیس کردن تشک معمول است. در حالت طبیعی، نوزاد پس از 6 ماهگی باید بتواند در طول شب بخوابد اما در مبتلایان، این توانایی به دست نمی آید. این رفتار در نهایت منجر به محرومیت از خواب مادر یا مراقب می شود. در بزرگسالان، شب خوری با تناول قطعات کوچک مواد غذایی انجام می شود و شخص مبتلا تنها با اضافه شدن وزن، به موضوع پی می برد.
 
4- ناهنجاری های خواب به دلیل مصرف مواد و یا بیماری های طبی

بسیاری از مواد و داروها باعث مشکلات خواب می شوند، به ویژه آن دسته که خواب را سبک می کنند مانند الکل که مشهورترین آن ها است و موجب خواب گردی می شود؛ (مخصوصا اگر شخص قرص خواب آور هم خورده باشد).

مشکلات رفتاری مربوط به رم (خواب رویا) که قبلا توصیف شده، گاهی با داروی بی پریدن، سه حلقه ای ها، مهارکننده های MAO، قهوه، ونلافاکسین، سلژیلین و معادل های سروتونین ایجاد یا تشدید می شود. این پدیده، در دوره محرومیت از الکل در فرد الکلی یا توسط داروهایی مثل، مپروبامات، پنتازوسین و نیترازپام روی می دهد هم چنین داروهایی که کابوس شبانه می سازند شامل ال- دوپا، بتابلوکرها و گاهی نیز محصول محرومیت از آمفتامین یا الکل هستند. اختلال تنفسی حین خواب هم به عنوان یک عامل شناخته شده، در ایجاد خواب گردی، شب ادراری، وحشت شب و کابوس های شبانه نقش دارد.


رفتارهای مربوط به خواب گاهی با بیماری هایی مثل پارکینسون، دمانس و بیماری های دیگر هم مرتبط است.

منبع: کتاب خلاصه روانپزشکی کاپلان


   برچسب‌ها: اختلالات خواب, بدخواب, روان, ناآرام
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۹
اختلالات خوردن، دسته ای از اختلالات رواشناختی است که در آنها به نوعی مسئله خوردن مطرح می شود؛ زیاد خوردن، کم خوردن، کنترل نکردن و ... اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست.
امتیاز خبر: 92 از 100 تعداد رای دهندگان 6999
ماهنامه پیام یاقوت - مریم اسماعیلی نسب*: بسیاری از بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی با این که ممکن است به شدت لاغر و ضعیف شوند، انکار می کنند در رابطه با وزن خود مشکل دارند.

اختلالات خوردن

اختلالات خوردن، دسته ای از اختلالات رواشناختی است که در آنها به نوعی مسئله خوردن مطرح می شود؛ زیاد خوردن، کم خوردن، کنترل نکردن و ... اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست که در این نوشته به چند مورد پرداخته می شود.

بی اشتهایی عصبی

برخلاف نام این اختلال، مشکل واقعی مبتلایان به آن، بی اشتهایی نیست بلکه آنها به شدت از افزایش وزن یا چاق شدن می ترسند. تصویری که این افراد از شکل و اندازه بدن خود دارند بسیار غیرواقعی است. به عنوان مثال ابا وجود لاغری شدید، همواره ترس زیادی از افزایش وزن یا چاق شدن دارند. ممکن است برای اندازه گیری وزن بدن شان از فنون مختلفی از جمله وزن کردن مکرر خود، اندازه گیری وسواسی اندام ها و استفاده مستمر از آینه برای بازبینی قسمت هایی که چاق تصور می شود، استفاده کنند.
 
اختلال روانشناختی خوردن و علل بروز آن

از دست دادن تدریجی وزن در زنان مبتلا به این اختلال باعث توقف قاعدگی آنها می شود که در صورت رخ ندادن حداقل سه دوره قاعدگی، این اختلال تشخیص داده می شود. درباره مردان، کاهش  میل جنسی و سطح تستوسترون جایگزین این ملاک در زنان است.

بسیاری از بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی با این که ممکن است به شدت لاغر و ضعیف شوند، انکار می کنند در رابطه با وزن خود مشکل دارند. در واقع به وزن کم خود افتخار می کنند. برای مخفی کردن لاغری خود دست به هر کاری می زنند. لباس گشاد می پوشند یا گاهی با حمل کردن اجسام بزرگ قصد دارند خود را سنگین تر از آنچه هستند نشان دهند یا اگر قرار باشد در محیطی مانند بیمارستان وزن شوند، امکان دارد مقدار زیادی آب بنوشند تا به صورت موقت وزن خود را بالا ببرند.

دو نوع بی اشتهایی عصبی وجود دارد: نوع محدود کننده و نوع پرخوری/تخلیه کننده. تفاوت اصلی بین این دو نوع مربوط به تفاوت در شگردهایی است که بیماران برای کاهش وزن خود از آنها استفاده می کنند. در نوع محدود کننده، برای کم کردن مقدار غذایی که خورده می شود، تلاش زیادی صورت می گیرد و مصرف کالری ها به دقت کنترل می شود یا با اعمال فعالیت های ورزشی شدید خود را لاغر نگه می دارند. مبتلایان به این نوع بی اشتهایی عصبی اغلب سعی می کنند از خوردن در حضور دیگران خودداری کنند. وقتی آنها پشت میز غذاخوری هستند، بیش از حد آهسته می خورند. غذای خود را به قطعه های بسیار کوچک تقسیم می کنند و مخفیانه غذا را دور می ریزند.

در نوع پرخوری/تخلیه کننده، بیمار ابتدا پرخوری می کند (یعنی بدون کنترل از غذایی بیش از آنچه افراد در زمان یکسان و تحت شرایط یکسان می خورند، استفاده می کند. برای مثال امکان دارد فرد چند عدد بستنی، یک پاکت شیرینی خشک و کیک شکلاتی کاملی را در یک وعده پرخوری بخورد.) سپس برای از بین بردن کالری های مصرف شده به رفتارهای نامناسبی دست می زند (برای مثال خود را وادار به استفراغ می کند یا از داروهای ملین یا مدر استفاده می کند.) البته بسیاری از افراد طی دوره بیماری خود هر دو روش شرح داده شده را تجربه می کنند.

پرخوری عصبی

این اختلال با پرخوری و انجام اقداماتی مانند استفراغ عمدی و تمرین های ورزشی شدید و افراطی برای جلوگیری از افزایش وزن مشخص می شود. این اختلال، شباهت زیادی با نوع پرخوری/تخلیه کننده بی اشتهایی عصبی دارد.

اما آنچه نشانه تشخیص و متمایز کردن این دو اختلال از یکدیگر است، وزن فرد است. فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی به شدت لاغر است، در صورتی که درباره فرد مبتلا به پرخوری صدق نمی کند. با این که هر دو گروه افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، ترس شدیدی از چاق شدن دارند، برخلاف بیماران مبتلا به پرخوری عصبی معمولا وزن طبیعی دارند یا گاهی اندکی اضافه وزن خواهند داشت.

پرخوری عصبی معمولا با ایجاد رژیم غذایی که انگیزه آن میل به ترکه ای بودن است، آغاز می شود. فرد در مراحل اولیه، غذاهای کم کالری می خورد اما به مرور زمان، محدود کردن رژیم غذایی به تدریج از بین می رود و فرد خوردن غذاهای ممنوع شده را آ؛از می کند. این غذاها معمولا غذاهای سبک و دسرهایی مانند چیپس سیب زمینی، پیتزا، کیک، بستنی و شکلات را شامل می شود.

کسی که به پرخوری عصبی مبتلاست، ممکن است در یک روز تا 4800 کالری مصرف کند! فرد بعد از پرخوری، برای این که شکست خویشتنداری خود را مدیریت کند، استفراغ کردن، روزه گرفتن، ورزش کردن افراطی یا سوءاستفاده از ملین ها را آغاز می کند. پرخوری عصبی برای خیلی از بیماران به علت پرداخت صورتحساب های سنگین برای غذا، ایجاد مشکلات اقتصادی را نیز به همراه دارد. بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی معمولا جدی بودن مشکل خود را انکار می کنند، در مقابل، تنها چیزی که در ذهن بیمار مبتلا به پرخوری عصبی وجود ندارد، آسودگی خیال است. آنها به دلیل نداشتن کنترل بر رفتار پرخوری خود، احساس شرم، گناه، خود کم بینی و تلاش برای پنهانکاری دارند.

این اختلال نیز شامل دو نوع تخلیه کننده و غیر تخلیه کننده است. در نوع تخلیه کننده، فرد از روش هایی مانند استفراغ کردن و استفاده از ملین ها برای جلوگیری از افزایش وزن و خنثی کردن اثر پرخوری استفاده می کند اما در نوع غیر تخلیه کننده، امکان دارد فرد روزه بگیرد یا ورزش کند اما استفراغ نمی کند و از ملین ها و مدرها استفاده نمی کند.
 
سن شروع، میزان شیوع

بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، معمولا پیش از نوجوانی روی نمی دهد. با این حال در برخی موارد اختلالات خوردن، به خصوص بی اشتهایی عصبی را حتی در کودکان هفت ساله نیز شناسایی کرده اند. بی اشتهایی عصبی به احتمال زیاد در پانزده تا نوزده سالگی ایجاد می شود. پرخوری عصبی اغلب اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود. برخلاف این تصور اشتباه که اختلال خوردن، مختص سنین جوانی است، این اختلالات حتی در سنین سالخوردگی نیز مشاهده شده است. میزان شیوع بی اشتهایی عصبی د رمیان زنان تقریبا 0.5 درصد و در مردان تقریبا یک دهم زنان است. بروز بی اشتهایی عصبی ظاهرا در دهه های اخیر افزایش یافته است.

شیوع پرخوری عصبی در میان زنان تقریبا یک تا 3 درصد است و در مردان تقریبا یک دهم زن است. در واقع میزان شیوع این اختلال ها بسیار کم است. همان گونه که از آمارها پیداست، با این که اختلال های خوردن در مردان نیز روی می دهد، در زنان بسیار شایع تر است. به طوری که اشاره شد، در ازای هر مرد مبتلا به اختلال خوردن، ده زن به آن مبتلا هستند.

آسیب های جسمانی و روانی مبتلایان

در افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، موی سر و همچنین ناخن ها، نازک و شکننده و پوست بسیار خشک می شود و موهای کرک مانند روی صورت، گردن، بازها، پشت و پاها شروع به رشد کردن می کند. پوست خیلی از بیماران مخصوصا روی کف دست آنها به زردی متمایل می شود. با سرما مشکل دارند و دست ها و پاهای آنها اغلب سدر و کبود است.

پوکی استخوان در بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی بسیار شایع است. به همین دلیل بیماران مدام دچار شکستگی و بد شکلی استخوان می شوند. به علت فشار خون پایین، احساس خستگی، ضعف و سرگیجه دارند. کمبود ویتامین نیز ممکن است وجود داشته باشد. حتی ممکن است افراد مبتلا به این اختلال از بی نظمی های قلبی بمیرند.

سایر آسیب های روانی که ممکن است با این اختلال مشاهده شوند: افسردگی و همچنین وسواس فکری – عملی از مشکلات شایع افرادی است که به اختلال بی اشتهایی و پرخوری عصبی دچار هستند. ترس از موقعیت های اجتماعی (برای مثال خوردن در جمع) نیز در این افراد وجود دارد.

همچنین در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی و نوع پرخوری/تخلیه کننده اختلال بی اشتهایی عصبی، سوء مصرف مواد و الکل مشاهده شده است. در ضمن برخی از افراد مبتلا به این اختلالات دارای سابقه اقدام به خودکشی و مشکلات شخصیتی عمیق (مانند شخصیت دوری جو یا مردم گریز و کمالگرا) هستند.

علت چیست؟

1. وراثت و عوامل زیستی:
گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانواده های این افراد جریان دارد. خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی، خودشان به میزان بالایی دچار این اختلال هستند. همچنین وجود بی نظمی در نوعی انتقال دهنده عصبی به نام سروتونین که اشتها و رفتار تغذیه را تنظیم می کند، در بروز این اختلال نقش دارد.
 
2. تاثیرات همسالان و رسانه های گروهی: تحقیقات نشان می دهد فشارهای اجتماعی و معیارهایی که برای لاغری از طرف جامعه، گروه همسالان و همچنین رسانه های گروهی بر افراد اعمال می شود، نقش مهمی در بروز این اختلال دارد.

3. خانواده: انعطاف ناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کمالگرایی، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین، نمونه هایی از رفتارهای نابهنجار رایج در خانواده های افراد مبتلا به این مشکلات است. به علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال های خوردن در رابطه با رژیم گرفتن، تاکید بیش از اندازه بر لاغری و ظاهر جسمانی خوب دارند.

4. عوامل فردی: به همان میزان که فرد لاغر بودن را معیار جذاب، محبوب و شاد بودن بداند، احساس بسیار بدی از اضافه وزن خود دارد و در نتیجه سعی در کاهش وزن خواهد کرد. یکی دیگر از عوامل فردی دخیل در اختلال خوردن، نارضایتی از بدن است. به زبان ساده تر، اگر آن طور که به نظر می رسیم را دوست نداشته باشیم، در این صورت احساس بدی درباره خودمان خواهیم داشت و سعی می کنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم.

از نظر تئوری های عمیق روانشناختی، این نارضایتی از خود (که معمولا فقط هم درباره وزن نیست و این افراد در سایر بخش های خود نیز احساس نارضایتی دارند)، نشانه احساس یک خلأ درونی توسط آنهاست که به نوعی فرد، به واسطه خوردن یا اشتغال ذهنی با خوردن و مقاومت در برابر خوردن، سعی در پر کردن آن خلأ دارد.

کمالگرایی (نیاز به این که اوضاع بی عیب و نقص باشد) عامل خطر مهم دیگری در بروز این اختلال است و افراد کمالگرا معیارهای سرسختانه و دقیقی برای لاغری خود دارند که باید بر اساس آن عمل کنند.

درمان

در کنار منشأ زیستی و ژنتیکی به نظر می رسد مسئله اصلی درباره مشکلات خوردن، احتمالا موضوعات زیربنایی تری مثل نارضایتی از خود است که باید به بررسی علل و منشأ آن پرداخت. مشکل در ارتباط با افراد مهم زندگی، انتظارات کمالگرایانه آنها و حالا خود فرد و بسیاری فرضیه های دیگر از جمله این احتمالات هستند.

درمان اختلال های خوردن در موارد شدید بسیار دشوار است و میزان بازگشت علائم بیماری بالاست اما در دوره بسیار طولانی، بهبودی امکانپذیر است. با توجه به آنچه گفته شد، طیفی از روش های درمانی بر حسب سبب شناسی برای این بیماران به کار می رود که عبارتند از:

دارودرمانی: معمولا برخی داروها از جمله داروهای ضد افسردگی در درمان بیماران مبتلا به اختلال خوردن مفید تشخیص داده شده است. به نظر می رسد داروهای ضد افسردگی، خلق بیماران را بهبود می بخشد، حساسیت آنها را به شکل و وزن بدن کاهش می دهد و موجب تعدیل مشکلات خوردن خواهد شد.

درمان شناختی – رفتاری: در این درمان بیشتر روی عقاید غیر واقعی و تحریف شده ای که در ذهن بیمار نقش بسته است تمرکز می شود. این عقاید بیشتر حول محور وزن، غذا و همچنین خود فرد می گرددم. (عقاید نادرستی از قبیل این که در صورتی که لاغر نشوم، افراد مرا طرد خواهند کرد.)

خانواده درمانی: درباره نوجوانان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، اکنون خانواده درمانی، به میزان بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد. در خانواده درمانی، درمانگر با والدین کار می کند تا آنها کمک کنند بیمار دوباره خوردن را آغاز کند.

درمانگر وعده های غذای خانواده را مشاهده و والدین را ترغیب می کند درباره خوردن فرزندشان به صورت یک تیم عمل کنند. بعد از این که بیمار افزایش وزن را آغاز کرد، به سایر مسائل و مشکلات خانواده پرداخته می شود و در نهایت درمانگر به بیمار کمک می کند روابط مستقل تر و سالم تری را با پدر و مادرش برقرار کند.
 
اختلال روانشناختی خوردن و علل بروز آن

چند نکته

برخی نکاتی که اجرای آنها توسط خود فرد و خانواده در پیشگیری و درمان اختلال خوردن در کودکان موثر تشخیص داده شده است، عبارتند از:

- فرزند تان را به خاطر آنچه هست بپذیرد و تحسین و تایید کنید.

- ملاک شما برای تحسین فرزندتان همه نقاط قوت شخصیتش باشد، نه فقط تاکید بر ظاهر و زیبایی او.

- غذا خوردن مناسب را تشویق کنید، نه رژیم گرفتن را.

- ظاهر و اندازه بدن فرزندتان را با دیگر همسالانش مقایسه نکنید.

- نقایص ظاهری فرزندتان را به سخره نگیرید و در او احساس شرم و گناه ایجاد نکنید.

- بیش از حد حمایتگر و سختگیر نباشید و اجازه دهید حس استقلال و تصمیم گیری در فرزندتان رشد کند.

- فرزندتان را به خاطر رفتارهای نامناسب غذا خوردنش سرزنش نکنید و به تهدید و تنبیه متوسل نشوید. به جای آن سعی کنید نگرانی های خود را به او ابراز کنید (مثلا به جای ضمیر تو از ضمیر من استفاده کنید. برای مثال به جای این که به او بگویید: «تو خیلی بدغذا هستی»، بگویید: «من از این که به مقدار کافی غذا نمی خوری نگران سلامتی ات هستم.»)

- کمی دقت نشان می دهد مشکلات خوردن با استرس ها و مسائل روانشناختی ارتباط تنگاتنگی دارد. کنترل و پرداختن به آنها باید در خط اصلی درمان قرار گیرد.
 

*عضو هیئت علمی و استادیار گروه روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس


   برچسب‌ها: پرخوری عصبی, اختلال, روانشناختی, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۷
وقتی بحث از روانکاوی می‌شود، معمولا مسایلی درباره ناخودآگاه، فروید و... برایمان تداعی می‌شود. اغلب افراد در مورد بسیاری از عواملی که احساسات و رفتارهای آنها را تعیین می‌کنند، آگاه نیستند.
امتیاز خبر: 92 از 100 تعداد رای دهندگان 5454
هفته نامه سلامت - دکتر هانیه زایررضایی: وقتی بحث از روانکاوی می‌شود، معمولا مسایلی درباره ناخودآگاه، فروید و... برایمان تداعی می‌شود. اغلب افراد در مورد بسیاری از عواملی که احساسات و رفتارهای آنها را تعیین می‌کنند، آگاه نیستند.
 
این عوامل ناخودآگاه که می‌توانند باعث خوشحال نبودن بشوند، گاهی به صورت علائم قابل‌مشاهده، ویژگی‌های شخصیتی دردسرساز، مشکلات در کار و زندگی کردن و ارتباطات عاطفی نزدیک یا اختلال در خلق و عزت نفس بروز می‌کنند. این نیروها ناخودآگاه هستند، بنابراین نصیحت دوستان و خانواده، مطالعه کتاب‌های خودآموز یا حتی تلاش و تقویت اراده برای رهایی از آنها اغلب بی‌ثمر است.
 
درمان تحلیلی یا روانکاوی نشان می‌دهد این عوامل ناخودآگاه چگونه روی رابطه‌ها و الگوهای رفتاری افراد تاثیر می‌گذارند، آنها را ریشه‌یابی می‌کند، نشان می‌دهد که آنها چگونه در طول زمان، تغییر کرده‌اند و به فرد کمک می‌کند با واقعیت‌های زندگی بالغانه‌تر و بهتر کنار بیاید و ساختارهای روانی تازه‌ای در خود ایجاد کند.
 
 از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 
شخصی که تحت روانکاوی قرار می‌گیرد، معمولا 4 یا 5 بار در هفته مراجعه می‌کند، روی تخت روانکاوی دراز می‌کشد و سعی می‌کند هر آنچه که به فکرش می‌رسد در میان بگذارد. در طول مدتی که روانکاوی ادامه می‌یابد، بیمار با این بینش‌ها و تجربیات دست و پنجه نرم می‌کند، با کمک روانکاو آنها را دوباره و دوباره مرور می‌کند و در زندگی روزمره، تصورات و خواب‌های خود تجربه خواهد کرد.
 
بیمار و روانکاو به این ترتیب دست به دست هم می‌دهند تا این الگوهای فلج‌کننده را تغییر دهند و در انتهای درمان، زندگی بیمار در رفتار، ارتباطات و حسی که از خود و دنیای اطرافش دارد، تغییر عمیق و پایداری خواهد داشت.
 
اما جالب است بدانید که روانکاوی امروزه دیگر فقط یک نوع درمان نیست، بلکه روشی برای فهمیدن ذهن و تئوری‌ای برای درک فرآیند عملکردهای طبیعی ذهن در زندگی روزمره و مراحل طبیعی رشد، از نوزادی تا پیری است و در نتیجه نفوذ بسیاری در خیلی از جوانب فرهنگی قرن حاضر دارد و نظریات روانکاوی توسط محققان علوم زیستی و اجتماعی، رفتار گروهی، تاریخ، فلسفه، هنر و ادبیات غنی می‌شود و غنی می‌سازد و به حوزه‌های دیگری مانند روان‌شناسی کودک، آموزش،‌ قانون و مطالعات خانواده کمک می‌کند. بنابراین دانش روانکاوی نوین، پایه رویکردهای پویا برای درمان است. «سلامت روان» این هفته، شما را با 8 روانکاو معروف معاصر دنیا و سبک‌های نوین و مطرح آنها آشنا می‌کند.

اروین دیوید یالوم؛ روان‌درمانگر هستی‌گرا

اروین دیوید یالوم، متولد سال 1931 میلادی، کسی است که روان‌شناسی هستی‌گرا (رویکردی پویا که بر دلواپسی‌هایی تمرکز می‌کند که در هستی انسان ریشه دارند؛ مثل ترس از مرگ) را پایه‌گذاری کرد و اولین کتاب جامع در روان‌درمانی هستی‌گرا را در سال ۱۹۸۰ میلادی نوشت. در این کتاب و کتاب‌های بعدی، یالوم تلاش کرد آنچه را یک درمانگر هستی‌گرا باید در جلسات درمانی انجام دهد، با شرح و تفصیل بیان کند.
 
او هم آثار دانشگاهی متعددی تالیف کرده و هم چند رمان موفق دارد و جایزه انجمن روان‌پزشکی آمریکا را در سال 2002 میلادی از آن خود کرده است، اما بیشتر به‌عنوان نویسنده رمان‌های روان‌شناختی، به‌ویژه رمان‌های مشهوری مثل «وقتی نیچه گریست»، «مامان و معنی زندگی»، «جلاد عشق» و... که همگی به فارسی ترجمه شده‌اند، شهرت دارد.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
آدام فیلیپس؛ نویسنده و روانکاو

آدام فیلیپس، متولد سال 1954 میلادی، یکی از مشهورترین روانکاوان زنده و نویسنده مشهور معتقد است روان‌درمانگری اساسا یک ابداع و گفت‌وگوی فی‌البداهه و جالب است که هدفش درمان افراد نیست، بلکه به افراد نشان می‌دهد ابدا چیز نادرستی برای آنها وجود ندارد. او نویسنده‌ای بسیار پرکار و هم‌اکنون در حال ترجمه نسخه جدید کتاب‌های فروید به انگلیسی است. از آدام فیلیپس بریتانیایی، لطیفه‌ای نقل می‌کنند، درباره یک خارجی که بیرون خانه‌اش در لندن ایستاده بود و مشت‌مشت، دانه‌های ذرت روی زمین می‌پاشید. یک انگلیسی که از آنجا عبور می‌کرد، پیش می‌رود و از او دلیل این کارش را می‌پرسد.
 
آن خارجی جواب می‌دهد: «برای دور نگه داشتن ببرها.» مرد انگلیسی می‌گوید: «اینجا که ببری نیست.» و خارجی جواب می‌دهد: «پس معلوم است که این کار موثر افتاده است.» این واقعیت که یک بدبختی بزرگ بر سرمان نیامده، به هیچ وجه دلیل این نیست که ما عملا روش معقولی در برابر آن در پیش گرفته‌ایم.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
مارک سولمز؛مبدع نوروسایکوآنالیز

مارک سولمز متولد سال ۱۹۶۱ میلادی، در آفریقای جنوبی، روانکاو خلاقی‌ است که نوروسایکوآنالیز یا عصب‌روانکاوی را پایه‌گذاری کرد. وی توانست روانکاوی را از روی تخت خارج و به آزمایشگاه منتقل کند. کارهای وی درباره رویا شهرت زیادی دارد. مارک سولمز نظریه عصب‌شناسی خود را بر پایه فرضیه رویابینی فروید استوار کرد. طبق فرضیه فروید، رویاها موهوم و تصادفی نیستند، بلکه دارای معنی برای شخص تجربه‌کننده رویا هستند.
 
فروید برای رویا کارکردهای مختلفی قائل بود و آن را تحقق یک میل ناهوشیار، کمک به طولانی‌تر شدن خواب آرام و رهایی از قید و بند واقعیت تحت تسلط اصل لذت در واکنش به برخی اشتغالات ذهنی روزمره یا پس‌مانده‌های روز می‌دانست. طبق آزمایش‌های مارک سولمز، زمانی که به «سیستم جستجوگر» که مغز میانی را به لیمبیک و لوب پیشانی متصل می‌کند، آسیبی برسد، فرد دیگر رویا نمی‌بیند.
 
سیستم جستجوگر انسان را به تحقق اهداف در رابطه با محیط برمی‌انگیزاند که در حقیقت همان اصل لذت در نظام فرویدی است. همچنین افرادی که به علت آسیب مغزی دیگر رویا نمی‌بینند، خواب کوتاه‌تری خواهند داشت که این نظریه که رویا نگهبان خواب است را تایید می‌کند.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
اتو کرنبرگ؛ مبدع سبک روان‌درمانی متمرکز بر انتقال

اتو کرنبرگ، متولد سال 1928 میلادی، روانکاو مشهور، تاثیرگذارترین روانکاو آمریکایی در زمینه روابط شیء و مخترع سبک روان‌درمانی متمرکز بر انتقال است. به اعتقاد او جنبه‌های خوب و بد متجلی‌شده در روابط، مقدم بر غرایز هستند. سبک وی در درمان خودشیفتگی و اختلال شخصیت بسیار موثر بوده است.
 
به نظر کرنبرگ، تکامل کودک از دوپارگی به سمت انسجام پیش می‌رود و تصاویر ایده‌آل و مثبت از خویشتن و اشیا به‌تدریج با جنبه‌های منفی خود و دیگران آمیخته می‌شوند و به‌تدریج تصویری خاکستری از دنیایی که قبلا سیاه و سفید دیده می‌شد، شکل می‌گیرد. این انسجام با به وجود آمدن احساساتی مانند افسردگی، گناه و دلتنگی همراه است.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
ژولیت میشل؛ روانکاو فمینیست

ژولیت میشل، روانکاو انگلیسی، متولد سال 1940 میلادی در زمینه روانکاوی فمینیسم تخصص دارد. همان‌طور که می‌دانید، فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی، حقوق زنان، خشونت خانگی، برابری دستمزد و تبعیض جنسیتی می‌پردازند و جوهره فمینیسم این است که حقوق، مزیت‌ها، مقام و وظایف نباید از روی جنسیت مشخص شوند. میشل اکنون در دانشگاه یوسی‌ال و کمبریج به تدریس روانکاوی مشغول است. فمینیست‌ها از نظریات روانکاوانه فروید برای توضیح این مساله استفاده کردند که چطور آموزش‌های دوران کودکی بر ناخودآگاه انسان اثر می‌گذارند و در دوران بزرگسالی سر باز می‌کنند.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
حبیب دوانلو؛ مبدع شیوه روان‌پویشی کوتاه‌مدت

حبیب دوانلو، متولد سال 1927 میلادی، پرآوازه‌ترین ایرانی در عالم روان‌درمانی و مبدع شیوه روان‌پویشی کوتاه‌مدت و فشرده است. حبیب دوانلو، مبتکرISTDP ، یک مشاهده‌گر بالینی دقیق و از پیشگامان پژوهش در روان‌درمانی است. او دگماتیسم نظری‌ای را که پشتوانه‌ای در مشاهده تجربی نداشت، رها کرد، تعارض ادیپی و تثبیت غریزی را به‌عنوان عامل اصلی روان‌نژندی مردود دانست و نظریه خود را در مورد سرچشمه‌های روان‌نژندی به‌عنوان واکنش کودکانه در مقابل سوءاستفاده یا بی‌قیدی والدین نسبت به کودک ارائه کرد.
 
بر پایه این نظریه، گسیختگی در دلبستگی ایمن به زنجیره‌ای از درد، خشم، گناه و اندوه بر اثر عشق ناکام می‌انجامد و مجموعه پیچیده‌ای از دفاع‌ها با پرهیز از هر نوع ارتباط انسانی اصیل، هدف‌دار و گرانبار از احساس، تثبیت و دائم تقویت می‌شود.
 
دیوید مالن درباره حبیب دوانلو می‌گوید: «فروید ناخودآگاه را کشف کرد ولی دوانلو شیوه استفاده از آن را عرضه کرد.» جالب است بدانید که فروید پشت بیمار می‌نشست و اهمیت تجلیات جسمانی فرآیندهای روانی را تقریبا نادیده می‌گرفت اما دوانلو به اهمیت مشاهده و تجلیات جسمانی تجربیات فرارونده پی برد و آن را مبنای نظریه و فنون قرار داد و روانکاوی را به درمانی کارآمدتر، سازمان‌یافته‌تر و عمیق‌تر تبدیل کرد.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
پیتر فوناگی؛ روانکاو مبدع سبک درمان مبتنی برشواهد

پیتر فوناگی، متولد سال 1952 میلادی، احتمالا یکی از مشهورترین روانکاوان زنده دنیاست. وی استاد دانشگاه یو سی ال لندن است و تلاش‌های گسترده‌ای برای بررسی روانکاوی با روش مبتنی بر شواهد انجام داده است. فوناگی 400 مقاله و 20 کتاب دارد و سبک درمان وی درمان مبنتی بر ذهنی شدن است. برای اینکه روانکاوی در سطوح بالای مطالعات علمی ذهن، جایگاهی داشته باشد، باید بتواند در میدان جنگ مطالعات آزمایشگاهی نظام‌مند، بررسی‌های اپیدمیولوژیک یا اکتشافات کیفی در علوم اجتماعی، خودی نشان دهد و پیتر فوناگی کسی است که روانکاوی را در این مسیر قرار داده است.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو
 

 
اریک کندل؛ عصب‌شناس و روانپزشک برنده جایزه نوبل فیزیولوژی

اریک کندل، متولد سال ۱۹۲۹ میلادی، روانپزشک و عصب‌شناس اهل آمریکاست که در سال ۲۰۰۰ میلادی به‌دلیل تحقیق روی پایه و اساس فیزیولوژی ذخیره‌سازی حافظه در یاخته‌های عصبی، همراه آروید کارلسون و پائول گرینگارد، برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی شد. جالب است بدانید جایزه اروپایی اریک کندل به پاس احترام به این شخصیت علمی به محققان برجسته در حوزه علوم اعصاب اهدا می‌شود که در سال2015 میلادی این جایزه به یاسر رودی، فیزیکدان جوان، از موسسه کاولی نیوروساینس و مرکز محاسبات عصبی NTNU در تروندهایم نروژ تعلق گرفت.
 
از اروین یالوم تا حبیب دوانلو

   برچسب‌ها: سلامت روان, روانکاوی, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۴
در استرس نوع دوم، بدن شما از ارتعاشات منفی فرد دیگری که تحت فشار است متاثر می شود و در اقدامی واکنشی در دفاع از خود سعی می کند مثل او عکس العمل نشان دهد و با استرس بجنگد.
امتیاز خبر: 72 از 100 تعداد رای دهندگان 3443
برترین ها: استرس مسری است، اجازه ندهید نگرانی اطرافیانتان روحیه شما را پایین بیاورد. اگر در زندگی تان در گرفتاری ها و مراحل سخت شخص دیگری درگیر شده اید، شما قطغا استرس نوع دوم را تجربه کرده اید. درست مثل وقتی که فردی خمیازه می کشد و شما نیز بلافاصله بعد از او خمیازه میکشید، بدن شما مانند آینه ای اماده است کارها و احساسات دیگران را تقلید کند.
 
در استرس نوع دوم، بدن شما از ارتعاشات منفی فرد دیگری که تحت فشار است متاثر می شود و در اقدامی واکنشی در دفاع از خود سعی می کند مثل او عکس العمل نشان دهد و با استرس بجنگد.واکنش ما به استرس بسیار حساس است، به طوری که اگر فردی علامتی  از استرس برای فرد دیگری ارسال کند، فرد مقابل سعی می کند ان را شبیه سازی کرده و از همزاد پنداری کند.
 
 13 علامتی که نشان می دهد شما استرس نوع دوم دارید
 
خانم هایدی هانا نویسنده کتاب 5 راه برای تغییر رویکرد افراد در مقابله با استرس در این ارتباط می گوید: وقتی فردی وارد اتاق می شود، شما از حرفهایی که میزند از زبان بدن از اشارات و از ابراز احساسات و یا لحن صحبت و یا حالات چهرع او متوجه میزان استرس آن فرد می شوید. با شناسایی اینکه چه کسی به شما استرس وارد می کند، شما می توانید با آثار مخرب استرس نوع دوم مبارزه کنید  و از بروز نشانه های استرس که باعث بیماری نیز می شود جلوگیری به عمل آورید.

شما احساس می کنید استرس دارید اما علت آن را نمی دانید

یکی از نشانه های استرس نوع دوم این است که شما نمی توانید عامل اصلی آن را مشخص کنید و دقیقا نمی دانید چه چیزی شما را مضطرب و نگران می کند.در این گونه موارد منبع اصلی استرس می تواند فردی در اطراف شما باشد که تحت فشار قرار دارد.
 
به طور طبیعی این حس در خود فرد به وجود می آید و علت آن نیز دریافت علایم هشداردهنده اشتباه فرد دیگری است.

دکتر خوزه رابینسون که متخصص در امور مدیریت استرس و ارائه استراتژی های مقابله با آن است در این ارتباط می گوید: افراد در مورد این موضوع خیلی فکر نمیکنند؛ در حالی که این مورد از استرس بسیار موذی و آزار دهنده است.

وقتی به فردی بدبین تبدیل می شوید

وقتی توسط افرادی که همواره استرس دارند و مضطرب هستند احاطه شوید، این موضوع اوقات خوشی شما را از بین می برد. این موضوع به خاطر آن است که مغز شما همواره در حال کنکاش است و به طور طبیعی توجه بیشتری به موارد منفی می کند تا موارد مثبت و همین موضوع شما را به شدت به مسائل منفی بدبین می کند. اگر شما فردی مثبت اندیش هستید و به مسائل با دید مثبت نگاه میکنید و اطراف شما چند فرد منفی نگر حضور دارند، احتمال اینکه منفی بافی اطرافیان بر شما غلبه کند بسیار زیاد است.
 
برای برقراری تعادل در این موقعیت ها، مغز شما نیاز دارد تا در برابر هر واکنش یا صحبت منفی به طور متوسط سه پاسخ مثبت دریافت کند که این عدد در محیط های کاری به 5 پاسخ مثبت نیز افزایش پیدا می کند.همواره راهی برای بیان موفقیت های تیمی در جمع ها پیدا کنید تا از بیان دلایل شکست اجتناب شود.

همواره برای انجام کارهایتان عجله دارید

اگر با مهلت زمانی برای تکمیل کارهایی که در پیش دارید فاصله دارید، احتمالا باید یک برنامه ریزی خوب برای انجام کارهایتان باشید و یا اینکه در زمره افرادی هستید که با سرگرم شدن به کارهای غیرضروری با همکاران خود فقط وقت خود را تلف میکنید؟ دکتر رابینسون در همین ارتباط می گوید، هر لحظه از زمان برای افراد فوری و اورژانسی است و همین امر باعث می شود تا افراد کارها را تا جای ممکن سریع انجام دهند. اگر کیفیت انجام کار در سرعت آن اثر می گذارد،یک گام عقب تر بروید و از خود بپرسید آیا انجام سریع این کار برای شما ارزش خاصی دارد یا خیر؟
 
 13 علامتی که نشان می دهد شما استرس نوع دوم دارید
 
همکار شما دائما نگران و مضطرب است

یکی از بهترین راه های غلبه بر استرس نوع دوم این است که افرادی که باعث ظهور واکنش های استرسی در شما می شوند را شناسایی کنید. هرگاه فرد مورد نظر را شناسایی کردید بسیار محترمانه وقت کمتری را با او بگذرانید و مثلا با عباراتی مثل این که تنها 10 دقیقه برای تحویل یک پروژه به رییس فرصت دارید، مکالمه بیشتر با او را منتفی کنید.دکتر هانا در این زمینه معتقد است، اگر در شرایطی هستیم که میدانیم فردی باعث ایجاد استرس در ما می شود یا وقت ما را تلف میکند اما در عین حال به برقراری ارتباط با او نیز نیاز داریم، وقت از پیش تعیین شده ای برای برقراری ارتباط با او در نظر بگیرید و برای رابطه خود حد و مرز تعریف کنید.این موضوع وقتیمشکل ساز می شود که رابطه شما با او کش پیدا کند و مدت زمان بیشتری با او سپری کنید و بعدا متوجه می شوید که آن فرد تنها انرژی شما را بیهوده تلف کرده است.

وضعیت تحصیلی فرزندتان در مدرسه افت می کند

وقتی فرزندتان از مدرسه بر میگردد یا والدین شما از سرکار بر میگردند، احتمالا از اینکه با شما حرف بزنند یا نه متوجه خواهید شد که روز بدی را سپری کرده اند یا خیر.  دکتر رابینسون می گوید،هر عضو خانواده که تحت فشار باشد به نوعی این فشار را بروز می دهد و منتقل می کند. وقتی انها حوصله صحبت کردن با هیچ کس را ندارند و ما این را در ک میکنیم و به روی خودمان نمی آوریم در واقع در حال پنهان شدن در توعی باور اشتباه استرس زا هستیم.
 
دکتر رابینسون در ادامه می افزاید، به افراد خانواده خود فرصت دهید تا حالشان بهتر شود، و مطمئن شوند که از سپری کردن وقت با شما و صحبت در مورد مسائل مختلف، حس خوبی به آنها دست می دهد. یکی از اشتباهات بزرگ در این لحظات، صحبت کردن فوری در مورد مشکلات و عوامل استرس زا است که ممکن است منجر به شکسته شدن حریم ها شود.

همیشه احساس خستگی و بی حوصلگی می کنید

همیشه دلیلی برای اینکه فردی عصبی را در کنار خود داشته باشید وجود دارد، حتی اگر نگرانی ها و استرس ان فرد واقعا بر شما اثر نگذارد اما دوست دارید با او وقت بگذرانید. این استرس آزاردهنده را از روی خود بردارید، مغز شما تمام تلاش و انرژی خود را صرف این می کند که شما را زنده نگه دارد و با گذراندن وقت با افرادی که انرژی شما را می گیرند آن را هدر ندهید. ما خودمان دوست نداریم در شرایط استرسی قرار بگیریم اما بدن ما ناخودآگاه و با توجه به موقعیت و شرایط در این فضا قرار می گیرد و این علتی است که انرژی ذخیره شده را می گیرد و باعث می شود که همواره احساس خستگی کنید.

وقتی نوتیفیکیشن ایمل برایتان می آید

شما دو نوع از آگاهی و توجه دارید : مواردی که شما آگاهانه می خواهید به آنها توجه کنید و مواردی که باعث می شوند توجه شما به آنها جلب شود.وقتی شما مشغول انجام تکالیف درسی خود باشید،یک نوتیفیکیشن ایمیل می تواند ناخودآگاه تمام حواس شما را به خود جلب کند و به مغز شما این سیگنال را بدهد که شاید مورد جدیدی برای ایجاد استرس در این ایمیل وجود داشته باشد. نوتیفیکیشن ها با غریزه وحشت انسان سر و کار دارند و آن را بر می انگیزند و به این معنا هستند که شما باید توجه به هر چیز دیگری را متوقف کرده و به آن توجه کنید.

ایمیل ناراحت کننده ای از یک دوست یا همکار دریافت می کنید

دریافت یک ایمیل ناراحت کننده می تولند شما را دچار استرس فراگیری کند و همواره فکر شما را به این نکته معطوف کند که فرستنده ایمیل از چه چیزی ناراحت شده که این ایمیل را فرستاده است. و همین کنجکاوی باعث می شود به سرعت کل متن ایمیل را بخوانید و اینکار را ممکن است با روش اشتباهی انجام دهید.
 
چرا که در حین خواندن ان متن شما زبان بدن فرستنده و تن صدای او را ندارید و به سادگی ممکن است موجب سوتفاهم و سوبرداشت شود. افراد معمولا خیلی رک و بی پرده صحبت می کنند و احتیاط را سرلوحه کار خود در مکالمات قرار نمی دهند. وقتی دچار این حالت می شوید غلات شور بخورید و تحت تاثیر چنین ایمیل هایی قرار نگیرید و بی خیال آنها شوید.

ایده های شما به طور کلی اصل نیستند

یک رییس غرغرو به سادگی می تواند شما را در وضعیت فشار قرار دهد و کارایی شما در کارتان را کاهش دهد.وقتی شما احساس استرس کنید،مغز شما تمام انرژی خود را صرف متعادل کردن شما می کند و انرژی برای به کار رفتن در بخش خلاقیت برایش نمی ماند. اگر تهدید جدی در خارج از محیط کاری برای شما استرس ایجاد کرده،  شما تنها قادر خواهید بود تا امور مربوط به خود را انجام دهید و خیلی به کیفیت آن توجه نمی کنید. در این موارد شما از خلاقیت خود استفاده نمی کنید و تنها سعی در تمام کردن کار خود دارید تا از خود محافظت کرده باشید.
 
 13 علامتی که نشان می دهد شما استرس نوع دوم دارید

استرس شما را تنبل می کند

استرس نوع اول قوی تر است. این نوع استرس دقیقا بستگی به این موضوع دارد که شما از لحاظ شخصیتی چه کسی هستید. استرس نوع دوم تنها پس از اینکه موفق شود همه تاثیرات منفی را بر روی سلامت فرد بگذارد، فرد را ضعیف می کند. و اگر به آن اجازه دهید که در مدت طولانی بر شما و زندگی تان اثر بگذارد تبدیل به استرس مزمن می شود و همان اثراتی را خواهد داشت که استرس مزمن خواهد داشت که عبارتند از غذا نخوردن،افزایش کلسترول بد،کاهش کلسترول خوب خون و ...

شما دچار توهم و ابهام می شوید

آیا احساس می کنید که فراموش کار شده اید یا مدت زمان طولانی برای انجام یک تخصیص می دهید؟ در این شرایط شاید استرس افراد اطرافتان را نیز نادیده بگیرید. اما اگر استرس افراد دیگر شما را تحت تاثیر قرار می دهد ، مغز شما همان استراتژی را به کار میبرد که برای  واکنش به خطرات سریع از خود بروز میدهد و این بدان معناست که تمام تلاش خود را برای امن نگه داشتن شما به کار می برد. دکتر هانا در این ارتباط می گوید، وقتی علایم استرس را از محیط اطراف دریافت می کنید، در این شرایط به سختی می توانید درست و منطقی فکر کنید.

وقتی در حین صبحانه خوردن ، اخبار را نگاه میکنید

اخبار منفی زیادی همواره در رسانه ها مطرح می شود و همین عوامل افراد را در معرض استرس دست دوم قرار می دهد.وقتی خبری غمگین کننده در مورد کشور یا ملت کشور خود می شنوید به طور طبیعی استرس نوع دوم را  از دیگران می گیرد. بر طبق مطالعاتی که در دانشگاه هاروارد انجام شده، افرادی که روز خود را با اخبار منفی شروع می کنند 27 درصد نسبت به افرادی که 6 یا 8 ساعت بعد به طور داوطلبانه اخباری مثبت را می بینند غمگین تر هستند.

وقتی فرد پشت سری شما در صفی با صدای بلند مشغول صحبت کردن است


اگر فردی در صف یک فروشگاه مدام به شما بگوید سریعتر  به جلو حرکت کن ممکن است برای خلاصی از فشاری که او بهشما وارد میکند عجله کنید. افراد معمولا یا در حال جنگ هستند یا در حال پرواز کردن هستند!  مکانیزم جنگیدن در حال شیوع در جامعه است. ممکن است دلیلی برای عجله وجود نداشته باشد و تفاوتش در 5 یا 55 ثانیه باشد. شاید برای همکاری با فرد پشت سری خود کار مورد نظر او را انجام دهید اما هرگز شادی خود را فدای خواسته های نا به جا و استرس زای اطرافیان نکنید.


   برچسب‌ها: استرس, استرس نوع دوم, روانشناسی
   
+ ۱۳۸۹/۰۷/۲۴
آیا تا به حال با افرادی برخورد کرده اید که مدام به توجه دیگران نیاز دارند و حاضرند محبت شان را به نوعی گدایی کنند؟نوجوان هایی را دیده اید که برای به دست آوردن تایید و محبت دیگران و حتی دوستان شان حاضرند خودشان را به آب و آتش بزنند و توی دردسر بیندازند مبادا که توجه طرف مقابل را از دست بدهند یا تنها بمانند؟
امتیاز خبر: 90 از 100 تعداد رای دهندگان 4559
ماهنامه سلامانه - راحله ابوالقاسمی، روانشناس: آیا تا به حال با افرادی برخورد کرده اید که مدام به توجه دیگران نیاز دارند و حاضرند محبت شان را به نوعی گدایی کنند؟ نوجوان هایی را دیده اید که برای به دست آوردن تایید و محبت دیگران و حتی دوستان شان حاضرند خودشان را به آب و آتش بزنند و توی دردسر بیندازند مبادا که توجه طرف مقابل را از دست بدهند یا تنها بمانند؟ تا به حال چیزی در مورد اختلال مهرطلبی شنیده اید؟ به راستی مهرطلبی چیست؟ و کدام یک از رفتارهای والدین در کودکی و نوجوانی، فرد را به این اختلال مبتلا می کند؟

چطور مهرطلب ها را بشناسیم؟

افراد مهرطلب معمولا با افراد مهربان اشتباه گرفته می شوند چون از آن تیپ آدم هایی هستند که می خواهند دائما به دیگران کمک کنند و برای این کار حاضرند حتی از خودشان هم بگذرند و هر سختی را به جان بخرند. آنها معمولا نمی توانند به کسی نه بگویند و هر کاری می کنند تا آنچه که افراد مختلف از آنها خواسته اند انجام دهند. این افراد به توجه و محبت دیگران نیاز شدیدی دارند و به شدت از تنها ماندن از سوی دیگران واهمه دارند. درواقع افراد مهرطلب به شدت به دیگران وابسته هستند و معمولا اعتماد به نفس پایینی دارند که رفتارشان را تقویت می کند.
 
محبت را گدایی نکن!

مهرطلبی نتیجه عدم سلامت روانی پدر و مادر است

آسیب مهرطلبی اختلالی است که از پدر و مادر ناآگاه به فرزندشان رسیده است. البته آنها این کار را به صورت غیرعمد انجام داده اند که دلیل آن عدم آگاهی نسبت به نیازهای واقعی فرزندشان و نداشتن شرایط پدر یا مادر شدن است. والدینی که فرزندشان را مهرطلب تربیت می کنند، از سلامت روانی لازم برای چنین مسئولیت بزرگی، برخوردار نبوده اند و از اطلاعات و آموزش های مناسب برای فرزندداری بی بهره بوده اند و همین ناآگاهی شان باعث شده که امروز فرزندشان برای نفس کشیدن دهم نیازمند توجه، تایید و مهر دیگران باشد.
 
در نتیجه تربیت غلط و رفتارهای نادرست پدر و مادر، فرد مهرطلب نمی تواند از زندگی لذت ببرد زیرا روانش آسیب دیده است. او دنیا را مکان بدی می داند چون احساس می کند که خودش نیست که سبک زندگی اش را انتخاب می کند و خودش را نسبت به زندگی کنونی خود مسئول نمی داند.

وقتی محبت را دریغ می کنید

مهرطلب، کسی است که نیازمند و محتاج مهر دیگران و تایید آنهاست چون نیاز نوازشی او در دوران کودکی به درستی پاسخ داده نشده است. نیاز به محبت، عشق بی قید و شرط، تایید و توجه والدین و دیگران از نیازهای اصلی کودکان است و زمانی که این نیازهای کودک نادیده گرفته می شود و والدین نمی توانند پاسخ سالم سازنده، درست و به جایی به این نیازها بدهند، الگوهای رفتاری تاییدطلبانه و مهرطلبانه را در درون او به شدت تقویت می کنند.

در این شرایط فرد برای گرفتن مهر دیگران حاضر است دست به انجام هر کاری بزند. درواقع آنچه که به عنوان نیاز عاطفی در کودکی وجود داشته، به خوبی از سوی پدر و مادر ارضا نشده و به این ترتیب این فروخوردن ها و سرکوب شدن نیازهای عاطفی در کودک، او را به سوی مهرطلبی سوق داده است.

وقتی ما به عنوان پدر و مادر کودکمان را به هر دلیل و به خاطر هر کاری توبیخ می کنیم یا به ندرت کارهایش را تایید می کنیم، این احساس را در او به وجود می آوریم که همه تقصیرها و اشتباهات به گردن اوست. در نتیجه او را دچار استرس می کنیم و به این ترتیب هر روز او را بیشتر به سمت چاه مهرطلبی هل می دهیم.

انگشت اتهام به سمت اجتماع

وقتی با فرد مهرطلب مواجه می شویم، قرار نیست فقط انگشت اتهام مان را به سمت والدین بگیریم و رفتارهای نادرست آنها را عامل بروز این اختلال شخصیتی بدانیم بلکه گاهی وقت ها این جامعه است که نسلی را مهرطلب می کند.

نقش اول اجتماع آموزشی است که باید به پدر و مادر بدهد. مفهوم آموزش از این نظر برای والدین اهمیت دارد که بدانند فرزندپروری کار بسیارسختی است. در بسیاری از موارد کودک در خانواده ای به دنیا می آید که تک فرزند است و به همین دلیل والدین تجربه تربیت و برخورد با کودک را ندارند و نمی دانند چطور باید عشق و محبت خود را به صورت بی قید و شرط به فرزندشان بدهند.
 
در اینجاست که نقش آموزش هایی که اجتماع به والدین می دهد، بسیار پررنگ شده و نقش جامعه و مسئوین برای بالا بردن سطح روانی والدین، اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند. چون همان طور که قبلا گفته شد، مهم ترین دلیل مهرطلب شدن کودک، رفتار والدین نسبت به اوست. هرچه سلامت روان والدین بالاتر نسبت بالاتر باشد و کودک شان را طرد نکنند، پرخاشگر نباشند، عشق شان را شرطی نکند و... میزان مهرطلبی هم در کودکان به شدت کاهش پیدا می کند.
 
 محبت را گدایی نکن!

نحوه برخوردهای اجتماعی با کودکان نیز یکی دیگر از عوامل اصلی مهرطلب شدن آنهاست. کودکان بخش مهمی از روز خود را در مدرسه می گذرانند و با ناظم و معلم و... در تماس مستقیم هستند. بنابراین وقتی کودکی در مدرسه طرد می شود یا ویژگی های فردی اش نادیده گرفته می شود، به احتمال بیشتری در آینده به آدمی مهرطلب تبدیل می شود که با این کار هم خودش را آزار می دهد و هم اطرافیانش را.

کودک باید در مدرسه یاد بگیرد که اگر به دیگران محبت می کند نباید در مقابل، انتظار محبت داشته باشد یا محبت را گدایی کند. همچنین کودک باید دوست داشتن خود را یاد بگیرد و بیشتر به خودش تکیه کند و بداند که چطور نباید از نظر عاطفی به دیگران وابسته شود و دقیقا به دلیل نبود این آموزش ها در جامعه و خانواده است که امروز شاهد شیوع بیش از حد مهرطلبی در اجتماع هستیم.

درون مهرطلب ها پر از خشم و کینه است

مهرطلب ها در رابطه با همسر و فرزندان خود یا در تعامل با والدین شان آسیب پذیرتر هستند. این افراد نمی توانند به خواسته های دیگران نه بگویند پس خشم را درون خودشان می ریزند و در عوض لبخند می زنند و کاری را که از آنها خواسته شده انجام می دهند. این افراد برای همه اطرافیان خود بیش از حد کامل هستند اما درون شان پر از کینه و خشم و ناراحتی است که پشت نقاب آرامش پنهان شده است.

مهرطلب ها مظلومند؟

ممکن است افراد مهرطلب با مظلوم اشتباه گرفته شوند. البته این افراد به نوعی مظلوم هستند اما مشکل اصلی اینجاست که دیگران آن ها را به الگو تبدیل می کنند. یعنی یک فرد مهرطلب به دلیل نوع رفتارهایی که در خانواده بروز می دهد، به الگوی رفتاری تبدیل می شود و همه می خواهند فرزندشان مانند فلانی باشد که مهربان است و اصلا نه نمی گوید! در حالی که اختلال شخصیت مهرطلبی در وجود او نادیده گرفته می شود.

مادری را تصور کنید که در دوران کودکی اش توجه کافی ندیده و حالا مادری مهرطلب است. فرزندان این زن هم با مشاهده مستقیم رفتارهای مادرشان این ویژگی را پیدا کرده اند و به این ترتیب این سیکل معیوب را تکرار می کنند.

اختلال مهرطلبی به درمان نیاز دارد

آیا فردی که مهرطلب است بیمار روانی به حساب می آید و نیاز به درمان دارد؟ پاسخ روان شناسان به این سوال مثبت است. مهرطلب ها دایما خود و دیگران را آزار می دهند و این اختلال به عنوان یک بیماری روانی نوروتیک به حساب می اید که به درمان نیاز دارد. علتش هم این است که مهرطلبی و وابستگی این افراد به دیگران به بروز یکسری رفتارها، کنش ها و واکنش های نامناسب در آنها منجر می شود و باعث می شود که از خودشان و دیگران توقع بیجا داشته باشند و نتوانند به هیچ کس و در برابر هیچ خواسته ای «نه» بگویند. چون از این طریق است که می توانند تایید و توجه دیگران را به دست بیاورند.

درواقع افراد مهرطلب بیمارند، چون حاضر هستند از نظر عاطفی به دیگران باج بدهند تا رابطه های خود را حفظ کنند و به همین دلیل است که معمولا با اینکه ضربه های روحی روانی شدیدی می خورند اما حاضر نیستند آن رابطه را از دست بدهند. به عنوان مثال ممکن است فرد مهرطلب جایگاه اجتماعی خوبی داشته باشد اما نتواند در مقابل همسر معتادش بیاستد. چون می ترسد که همسرش او را طرد کند و دیگر دوستش نداشته باشد.

مهرطلبی اختلالی است که به درمان نیاز دارد وگرنه فرد مبتلا به مرور دچار عناد با خود می شود، دائما خودش را سرزنش می کند و سرکوب کردن این خشم و عصبانیت عاملی برای افسرده شدن فرد در بلندمدت خواهدبود.

چطور مهرطلبی را از بین ببریم؟

روش های مختلفی برای از بین بردن شخصیت مهرطلبی وجود دارد. از جمله این که:

1- بلافاصله به همه خواسته هایی که دیگران از شما دارند جواب مثبت ندهید

برای خودتان زمان بخرید و در این فاصله فکر کنید که آیا خواسته هایی که طرف مقابل دارد در جهت خواسته ها، نیازها و علایق شما هست یا نه. آیا وقتش را دارید که انجامش بدهید؟ یا باید خیلی خودتان را به دردسر بیندازید؟ اصلا دوست دارید که این کار را انجام دهید یا نه؟ وقتی مطمئن شدید که انتخاب ها و اولویت های خودتان را در نظر گرفته اید می توانید به خواسته طرف مقابل جواب دهید.
 
محبت را گدایی نکن!

2- افکار غلط خود را دایما اصلاح کنید

شما ویژگی مهرطلبی را از دوران کودکی با خودتان آورده اید و سال هاست که این اختلال با شماست پس انتظار نداشته باشید که به سرعت از بین برود. باید دایما مچ خودتان و افکار غلطی را که دارید بگیرید و هر روز آنها را اصلاح کنید. مثلا اگر مدام فکر می کنید که باید به خانواده تان سرویس بدهید با خودتان تکرار کنید که شما برای خدمت کردن به دیگران به دنیا نیامده اید و شما هم نیاز به استراحت و تفریح و... دارید.

3- یاد بگیرید که از دیگران بگیرید

مطمئن باشید که با این کار هم فشار جسمی و روانی کمتری را متحمل خواهید شد و هم عشق و محبت دیگران را از دست نمی دهید. سعی کنید بین وظایفی که بر عهده می گیرید و آنهایی که بر عهده دیگران می گذارید تعادلی نسبی ایجاد کنید.

4- از خود مراقبت کردن را یاد بگیرید


به جسم تان توجه کنید، به خودتان برسید و از جسم و روان تان مراقبت کنید. به این موضوع فکر کنید که آخرین بار چه زمانی برای خودتان وقت گذاشته اید، کی برای خودتان پول خرج کرده اید و چه وقت خودتان را خوشحال کرده اید؟


   برچسب‌ها: محبت, روانشناسی
   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش