1. نماز، اوج بندگی
سالارما، حسین بن علی علیهماالسلام ، شب عاشورا برای انس با خدا و تهجّد و تلاوت قرآن و نماز، از دشمن مهلت گرفت. در گرماگرم نبرد عاشورا نیز، هنگام ظهر به نماز ایستاد تا به ما بیاموزد که جان بر سردین و خداجویی نهاده است. سعید بن عبداللّه حنفی، در آن لحظه، در برابر امام همچون سپر حفاظتی میایستد، تا حسین بن علی علیهماالسلام ، آخرین نمازش را بخواند و با 13 تیر که بر پیکرش مینشیند، به شهادت میرسد.12. رضا، اوج ایمان
کمال بندگی در «رضا» به رضای الهی و فرمان اوست. حسین بن علی علیهالسلام در حرکت به سوی کربلا، اظهار امیدواری کرد که آنچه را خداوند برایش اراده کرده باشد، «خیر» باشد، چه با فتح، چه با شهادت «ارجو ان یکونَ خیراً ما اراد اللّه بنا، قُتِلْنا ام ظفرنا»4. در قتلگاه نیز جملات زیبای «الهی رضیً برضاءک و تسلیماً لامرک» که بر زبان او جاری شد، نشانه خلوص در بندگی و رضا به قضای خدا و رنگ خدایی داشتن جهاد و شهادت اوست.3. صبر و مقاومت
سیدالشهداء الگوی صبر و شکیبایی در برابر مصیبتها، مشکلات زندگی، زخم شمشیر، داغ عزیزان و شهادت فرزندان است.4. کرامت و بزرگواری
آقایی و بزرگواری امام حسین علیهالسلام زبانزد بود. سالهایی که در مدینه میزیست و در دوران پدر بزرگوارش، آنچه از دست کریمش میجوشید، سخاوت و جود نسبت به سائلان و نیازمندان بود.5. کار فرهنگی و آموزشی
در نقلهای تاریخی آمده است که وقتی معلّم یکی از فرزندانش به او سوره حمد را آموخت، هزار دینار جایزه به معلّم داد و به او خلعت و لباس بخشید و دهانش را پر از گوهر ساخت. وقتی بعضی سبب این همه بخشش را پرسیدند، فرمود: اینها کجا برابر چیزی است که او به فرزندم داده است؟ (یعنی آموزش قرآن و سوره حمد)6. روحیه عرفانی
یک بُعدی بودن، نقصانی برای انسان است. پیشوایان دینی ما در همه ابعاد، صاحب کمال بودهاند و در شیعیان خود نیز این را میپسندیدند.7. عشق به خدا
از برجستهترین جنبههای شخصیت سیدالشهداء، محبت پروردگار و دلدادگی او به خداوند و امر و رضای اوست.8. ذکر خدا
گوهر یاد خداوند، موهبتی عرشی است که در هر دل که جای گیرد و بر هرزبان که جاری شود، آن دل و زبان را نفیس میسازد، چه ذکر قلبی باشد، چه ذکر زبانی.خلاصه سخن آن که:
هم از معنویت و توجه به خدا و نیایشهای شبانه امام حسین علیهالسلام باید درس آموخت، هم از توجه به علم و ادب و دانش و تربیت فرزندان، هم حُسن خُلق و کرامت رفتاری و مستضعفگرایی، هم از ایثار و سخاوت و بذل و بخشش وی، و هم از رأفت و مهربانی و عواطف والای انسانی نسبت به همنوعان.پینوشتها:
1 ـ مقتل الحسین، مقرّم، ص 304.
2 ـ سفینةالبحار، ج 1، ص 136.
3 ـ زیارت وارث (مفاتیح الجنان).
4 ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.
5 ـ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 328.
6 ـ ینابیع المودّة، ص 406.
7 ـ نفس المهموم، ص 135.
8 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 367.
9 ـ حیاة الامام الحسین(ع)، ج 1، ص 128.
10 ـ همان، ص 131.
11 ـ موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 414.
12 ـ همان، ص 485.
ویژگیهای پیشوای مسلمانان
1 - در نخستین روزهایی که امام حسین(ع)در مدینه، برای بیعت جهتیزید، در فشار بود، در پاسخ ولید که پیشنهاد بیعتبا یزیدرا مطرح کرد، فرمود: اینک که مسلمانان به فرمانروایی مانندیزید گرفتار شدهاند، باید فاتحه اسلام را خواند (5).محو سنتها و رواج بدعتها
آن حضرت پس از ورود به مکه، نامهای به سران قبائل بصرهفرستاد و طی آن چنین نوشت:دیگر به حق عمل نمیشود
حسین بن علی(ع)در راه عراق در منزلی به نام «ذی حسم» درمیان یاران خود بهپا خاست و خطبهای بدین شرح ایراد نمود:مسخ هویت دینی مردم
حاکمیت زمامداران اموی و اجرای سیاستهای ضد اسلامی توسط آنان،هویت دینی مردم را مسخ کرده ارزشهای معنوی را در جامعه از بینبرده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل «ذی حسم» فرمود:پیام جاوید قیام امام حسین(علیه السلام)
پیام قیام با شکوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست، بلکهاین پیام پیامی جاوید و ابدی است و فراتر از محدوده زمان ومکان است، هرجا و در هر جامعهای که به حق عمل نشود، و از باطلخودداری نشود، بدعتها زنده، و سنتها نابود شود، هرجا که احکامخدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران با زور و ستمگریبا مردم رفتار کنند، در هر جامعهای که ویژگیهای جاهلیت راداشته باشد آن جامعه، جامعهای یزیدی بوده، و مبارزه و مخالفتبا مفاسد و آلودگیها و آمران و عاملان آنها، کاری حسینی خواهدبود.پی نوشت ها:
1
- سیدعلیخان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص 243، ابن ابی الحدید، شرح
نهجالبلاغه، ج8، ص 257 - مسعودی، مروج الذهب، ج3، ص454 ضمن شرح حال
مامون عباسی.
2 - ابن ابی الحدید، همان کتاب، ج9، ص 53(خطبه 139)و نیز
ج2،ص 44 - 45 - ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب(در
حاشیهالاصابه)ج4، ص 87.
3- این حرکت از اواخر خلافتخلیفه دوم آغاز
گردید که معاویه ازطرف وی به حکمرانی شام منصوب شد و مدت پنجسال در این
سمتباقیبود و در تمام مدت خلافت عثمان نیز(12 سال)در این منصب ابقاگردید و
از همان سالها رویای خلافت آینده خود را میدید وپایههای آن را میریخت و
در اواخر خلافت عثمان، در واقع وی درمدینه خلیفه تشریفاتی بود و تصمیم
گیرنده اصلی، حاکم مقتدر شامبود.
4 - نگاه کنید به: امام حسین(ع)و جاهلیت نو، جواد سلیمانی،قم، انتشارات یمین.
5 - سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 11.
6 - طبری، تاریخ الامم والملوک، ج6، ص 196 - شیخ مفید،الارشاد، ص 204.
7 - طبری، همان کتاب، ص 229 - ابن اثیر، الکامل فی التاریخ،ج4، ص 48.
8 - طبری، همان کتاب، ص 200.
9 - حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص 245 - طبری، همانکتاب، ص 239.
پاسخ:
گریه عوامل مختلفی دارد:1. رجعت امام حسین(ع) در قرآن کریم:
همانطور که قبلاً گفتیم در قرآن کریم درباره مسئله رجعت و نیز رجعت حسین بن علی(ع)، آیات فراوانی وجود دارد تا بدانجا که گفتهاند: «در قرآن 18 آیه صریح در باب رجعت هست»4 و از جمله این آیات، آیات ششم و هفتم از سوره مبارکه نازعات میباشد:2. رجعت امام حسین(ع) در روایات
درباره امر رجعت و حوادث پیرامون آن، روایات و احادیث فراوانی در کتب روائی و حدیثی مضبوط است. تا جایی که شیخ حر عاملی در کتاب الایقاظ منالهجعه بالبرهان علی الرجعه، 600 حدیث در این زمینه روایت کرده است.8 ولی از آنجا که بحث ما پیرامون رجعت امام سوم(ع) است، فقط به برخی از روایاتی که در آنها به رجعت آن حضرت تصریح گردیده میپردازیم.پي نوشت :
1 .تفسیر نمونه ج15، ص555.
2 .علامه مجلسی، حقالیقین، ج2، ص2.
3 .تفسیر نمونه، ج15، ص560.
4 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص481.
5 .عباس عزیزی، فضائل و سیره امام حسین(ع) در کلام بزرگان، ص69.
6 .حقالیقین ج2، ص12.
7 .همان، ج2، ص16.
8 .حسین عمادزاده، منتقم حقیقی، ص482.
9 .علامه مجلسی، حقالیقین، ج2، ص7.
10 .همان، صص11و12.
11 .همان، ص7.
12.همان.
13.همان، ص10.
پاسخ به سوال
برخی از اهل تسنن در بحث امامت به قضیه ازدواج ام کلثوم با عمربن خطاب استناد می کنند و این موضوع را از جمله اموری می دانند که دلالت دارد بر این که امیرالمومنین علی(علیه السلام) از رفتار و کردار خلیفه خشنود بوده و حکومت وی را تایید می کرده است و از همین رو دخترش را به نکاح او در آورده است!!
در این نوشتار می کوشیم به تفصیل این موضوع و صحت و سقم آن بپردازیم.
نقل ماجرا از زبان اهل سنت
ازدواج ام کلثوم با عمربن خطاب یا خواستگاری از او مورد اختلاف شدید علمای اسلام و مورخان قرار گرفته است. برخی از اهل سنت در این میان به نقل این موضوع پرداخته اند. از آن جمله است:
ابن سعد می گوید: عمربن خطاب، ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب را به ازدواج خود در آورد، در حالی که او دختری نابالغ بود. (1)
حاکم نیشابوری نقل می کند: عمر بن خطاب برای خواستگاری ام کلثوم دختر علی علیه السلام نزد او آمد و از او خواست که دخترش را به نکاح وی در آورد. امام علی(علیه السلام) فرمود: من او را برای فرزند برادرم عبدالله بن جعفر گذاشته ام. عمر گفت: باید او را به نکاح من در آوری. (2)
بیهقی نیز می گوید: عمر پس از ازدواج با ام کلثوم از مهاجران خواست به او تبریک بگویند، زیرا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بود که هر سبب و نسبی غیر از سبب و نسب حضرت در روز قیامت منقطع می شود.(3)
این قضیه را عده ای دیگر از اهل سنت نظیر خطیب بغدادی، ابن عبدالبرّ، این ایثر و ابن حجر عسقلانی نیز نقل نموده اند.
نقد و بررسی ماجرای ازدواج
با آن که برخی از علمای اهل سنت اصرار دارند که ام کلثوم را دختر علی بن ابی طالب و حضرت زهرا (سلام الله علیهما) معرفی کرده و او را همان کسی بدانند که به ازدواج عمر بن خطاب درآمد و از این طریق به نوعی توجیهی برای رفتار و کردار خلیفه دوم بیابند اما نکته جالب توجه آن است که:
حاکم نیشابوری نقل می کند: عمر بن خطاب برای خواستگاری ام کلثوم دختر علی علیه السلام نزد او آمد و از او خواست که دخترش را به نکاح وی در آورد. امام علی(علیه السلام) فرمود: من او را برای فرزند برادرم عبدالله بن جعفر گذاشته ام. عمر گفت: باید او را به نکاح من در آوری.
اولاً بسیاری از علمای مشهور اهل سنت نظیر بخاری و مسلم از ذکر این موضوع اعراض نموده اند و آن را در کتب مهم و مشهور خود نقل ننمواده اند. همچنین این قضیه در صحاح سته و دیگر کتاب های معروف اهل سنت همانند مسند احمد بن حنبل نیز نیامده است! در حالی که کلیه این آثار و کتب از اهمیتی خاص برخوردارند و مورد استناد اهل سنت می باشند.
ام کلثوم دختر ابی بکر
ثانیاً از برخی تواریخ استفاده می شود که ابوبکر نیز دختری به نام ام کلثوم داشت که عمر از وی خواستگاری کرد. از همین رو ممکن است به جهت تشابه اسمی آن را به دختر امیرالمومنین نسبت داده اند.
از جمله افرادی که این موضوع را نقل نموده اند می توان به ابن قتیبه در «المعارف» و عمری موصلی در «الروضة الفیحاء فی تواریخ النساء» و نیز عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء» اشاره نمود.(4) به بیان دیگر خواستگاری خلیفه دوم از دختر ابوبکر به علت تشابه اسمی به صورت خواستگاری وی از دختر حضرت علی علیه السلام نقل شده است که اشتباهی بوده است.
ام کلثوم دختر جرول
برخی از مورخان نیز مادر زید بن عمر بن خطاب را ام کلثوم دختر جرول دانسته اند، لذا ممکن است تشابه اسمی باعث شده باشد که آن را به دختر امیرالمومنین (علیه السلام) نسبت دهند.
طبری می گوید: مادر زید اصغر و عبیدالله که در جنگ صفین همراه معاویه کشته شدند، ام کلثوم دختر جرول بوده است که اسلام بین او و عمر جدایی انداخت. (5)
اغلب مورخان موضوع ازدواج ام کلثوم دختر جرول را با عمر بن خطاب در جاهلیت نقل نموده اند که عمر بن خطاب پیش از اسلام آوردن، همسری به نام ام کلثوم (دختر جرول) داشت که زید نیز فرزند اوست و ظاهراً پس از اسلام آنها از هم جدا شدند.
با توجه به آنچه پیرامون روایات و احادیث در این باره و نیز مستندات تاریخی ذکر شد باید گفت، نمی توان ادعای برخی از علمای اهل سنت درباره ازدواج ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه السلام) با عمر بن خطاب را پذیرفت تا این موضوع توجیهی برای رفتار و کردار خلیفه دوم و تأیید وی توسط حضرت علی(علیه السلام) باشد.
ام کلثوم از غیر حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اهل سنت اصرار زیادی دارند که عمر از ام کلثوم دختر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خواستگاری کرده است تا این که برای وی سببی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بیابند، در حالی که از برخی تواریخ استفاده می شود که حضرت علی (علیه السلام) دختری دیگر به نام ام کلثوم از غیر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز داشته اند. (6)
در واقع تلاش برخی علمای اهل سنت در خواستگاری خلیفه دوم از فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دلیل همان نقلی است که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می نمایند که حضرت فرمودند هر سبب و نسبی غیر از سبب و نسب حضرت در روز قیامت منقطع می شود. در حالی که بر اساس شواهد حتی اگر ام کلثوم فرزند امیرالمومنین باشد لزوماً فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست.
نتیجه گیری
با توجه به آنچه پیرامون روایات و احادیث در این باره و نیز مستندات تاریخی ذکر شد باید گفت، نمی توان ادعای برخی از علمای اهل سنت درباره ازدواج ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه السلام) با عمر بن خطاب را پذیرفت تا این موضوع توجیهی برای رفتار و کردار خلیفه دوم و تأیید وی توسط حضرت علی(علیه السلام) باشد. (7)
رادفر- کارشناس گروه دین و اندیشه تبیان
فهرست منابع و مآخذ:
1- طبقات ابن سعد، ج 8، ص 462.
2- مستدرک حاکم، ج 3، ص 142.
3- بیهقی ، سنن الکبری، ج 7، ص 63.
4- اعلام النساء ج 4، ص 250.
5- صفة الصفوة، ص 116.
6- ابن قتیبه، المعارف، ص 185.
7- شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج 2، ص 180- 170.
.:: This Template By : web93.ir ::.