+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۷

بزرگترین کلاهبرداران تاریخ

رکورد دار ها | بزرگترین کلاهبرداران تاریخ همیشه این دانشمندا یا هنرمندا نیستن که با استفاده از نبوغ و کارائی که انجام میدون تو تاریخ تاثیر میذارن بلکه آدمهای دیگه ای هم هستن که با شاهکارهای قشنگشون تاریخی میشن ...
 

عکسی که برای این مطلب انتخاب کردم عکس آقای ویکتور لوستیگه که سلطان کلاهبرداران تاریخ نام گرفته و واقعا با شاهکاری که کرده و تونسته برج ایفل رو بفروشه ، اسم و قیافه خودش رو تو تاریخ ثبت کرده ....

و اما 4 نفر از بزرگان تاریخ کلاهبرداری ....

 

1- ویکتور لوستیگ victor lustig

سلطان کلاهبرداران تاریخ، مردی که برج ایفل را فروخت، مسلط به پنج زبان زنده‌ دنیا، صاحب 45 اسم مستعار با سابقه بیش از 50 بار بازداشت آن هم فقط در کشور آمریکا، مردی که می‌توانست زیرک‌ترین قربانیانش را نیز گول بزند، در سال 1890 در بوهمیا (کشور کنونی چک) در یک خانواده متوسط به دنیا آمد و در سال 1920 به آمریکا رفت. سالی که بازار سهام به شدت رشد می‌کرد و به نظر می‌رسید که همه روز‌به‌روز پولدار‌تر می‌شوند و لوستیگ آنجا بود که از این موضوع و حماقت ذاتی آمریکایی‌ها سود برد.

در سال 1925 و پس از انجام چندین فقره کلاهبرداری بی‌عیب ونقص و پرسود، ویکتور به فرانسه و شهر پاریس رفت و در آنجا شاهکار خود را اجرا کرد. فروختن برج ایفل!

ایده این کلاهبرداری بعد از خواندن یک مقاله کوچک در روزنامه به ذهن ویکتور رسید. در این مقاله آمده بود که برج ایفل نیاز به تعمیر اساسی دارد و هزینه این کار برای دولت کمرشکن خواهد بود.

دینگ! زنگی در سر ویکتور صدا کرد و بلافاصله دست به کار شد. ابتدا اسناد و مدارکی تهیه کرد که در آنها خود را به عنوان معاون ریاست وزارت پست و تلگراف وقت جا زد و در نامه‌هایی با سربرگ‌های جعلی، شش تاجر آهن معروف را به جلسه‌ای دولتی و محرمانه در هتل کرئون(creon) که محلی شناخته شده برای قرار‌های دیپلماتیک و مهم بود، دعوت کرد.

شش تاجر سر وقت در سوئیت مجلل ویکتور حاضر بودند. ویکتور برای آنها توضیح داد که دولت در شرایط بد مالی قرارگرفته است و تأمین هزینه‌های نگه‌داری برج ایفل عملاً از توان دولت خارج است. بنابراین او از طرف دولت مأموریت دارد که در عین تألم و تأسف، برج ایفل را به فروش برساند و بهترین مشتریان به نظر دولت تجار امین و درستکار فرانسوی هستند و از میان این تجار شش نفر دعوت شده به جلسه مطمئن‌ترین افرادند. ویکتور تأکید کرد به دلیل احتمال مخالفت عمومی، این مسئله تا زمان قطعی شدن معامله مخفی نگه داشته خواهد شد.

فروش برج ایفل در آن سال‌ها زیاد هم دور از ذهن نبود. این برج در سال 1889 و برای نمایشگاه بین‌المللی پاریس طراحی و ساخته شده بود و قرار بر این نبود که به صورت دائمی باشد. در سال 1909 برج به‌خاطر این‌که با ساختمان‌های دیگر شهر همچون کلیساهای دوره گوتیک و طاق نصرت هماهنگی نداشت، به محل دیگری منتقل شده بود و آن زمان وضعیت مناسبی نداشت. چهار روز بعد خریداران پیشنهاد خود را به مأمور دولت ارائه کردند. ویکتور به دنبال بالاترین رقم نبود، ‌او از قبل قربانی خود را انتخاب کرده بود؛ مردی که نامش در کنار ویکتور در تاریخ جاودانه شد! آندره پویسون (Andre poisson). در بین آن شش نفر، آندره کم‌سابقه‌ترین بود و امیدوار بود که با برنده شدن در این مناقصه، یک‌شبه ره صدساله را طی کند و کلاهبردار باهوش به خوبی متوجه این موضوع شده بود. ویکتور به آندره اطلاع داد که در مناقصه برنده شده است و اسناد جهت امضا و تحویل برج در هتل آماده امضاست. اما همان‌طور که تاجر عزیز می‌داند، زندگی مخارج بالایی دارد و او یک کارمند ساده بیش نیست و در این معامله پرسود با اعمال نفوذ خود توانسته است ایشان را برنده کند و... آندره به خوبی منظور ویکتور را فهمید! پس از پرداخت رشوه، اسناد معامله امضا شد و آندره پویسون پس از پرداخت وجه معامله، صاحب برج ایفل شد! فردای آن روز وقتی آندره و کارگرانش به جرم تخریب برج ایفل توسط پلیس بازداشت شدند، ویکتور لوتینگ کیلومترها از پاریس دور شده بود. در حالی که در یک جیبش پول فروش برج بود و در جیب دیگرش رشوه!
 


2- هان ون میگه‌رن (Han Van Meegeren)

نقاش و کپی‌کننده آثار هنری، باهوش‌ترین و زبردست‌ترین جاعل تابلوهای نقاشی، مردی که سر نازی‌های آلمانی کلاه گذاشت، مردی که اگر کلاهبردار نمی‌شد، بی‌شک یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن بیستم بود، در سال 1889 در هلند به دنیا آمد. از کودکی عاشق رنگ‌ها بود و در جوانی با تأثیر از نقاشی‌های دوره طلایی هلند، تابلوهای زیادی خلق کرد. اما منتقدان، آثار او را بی‌روح و تقلیدی و تکراری نامیدند و میگه‌رن سرخورده از این برخورد و برای اثبات توانایی‌هایش به منتقدان تصمیم گرفت که آثار بزرگان دوره طلایی همچون فرانس هالس (Frans Hals) و ورمیه را کپی کند. میگه‌رن با پشتکار زیاد فرمول رنگ‌های قدیمی و نحوه ساخت بوم‌های آن زمان را پیدا کرد. او کار را شروع کرد و آن‌قدر ماهرانه این کار را انجام داد که تیزبین‌ترین کارشناسان نیز از تشخیص بدلی بودن آثار ناتوان بودند و میگه‌رن با اطمینان کامل، در نقش یک دلال، تابلوهایش را به‌عنوان آثار کشف‌شده دوره طلایی به مجموعه‌داران و گالری‌ها ‌فروخت. در همین دوران بود که اروپا درگیر جنگ جهانی دوم شد.

یکی از مشتریان پر و پا قرص او، مارشال گورینگ از سران درجه اول حزب نازی آلمان بود که علاقه فراوانی به آثار نقاشان هلندی داشت و تعداد زیادی از کارهای میگه‌رن را به مجموعه خود اضافه کرد. اما زمانه بازی دیگری را در سر داشت. آلمان‌ها در جنگ شکست خوردند و میگه‌رن به جرم فروش میراث فرهنگی هلند به نازی‌ها بازداشت و در دادگاه متهم به خیانت به وطن شد که مجازاتش اعدام بود. میگه‌رن در دادگاه واقعیت را ابراز کرد، اما هیچ‌کس حرف‌هایش را باور نکرد. تابلوهای جعلی در دادگاه توسط کارشناسان مورد بازبینی قرار گرفت و همگی بر اصل بودن آنها صحه گذاشتند. هیچ‌کس باور نمی‌کرد کسی بتواند با چنین دقت و ظرافتی این آثار را جعل کند. میگه‌رن از دادگاه درخواست کرد که وسایل مورد نیازش را در اختیارش بگذارند تا در حضور همه یکی از آثار دوره طلایی جعل کند!

میگه‌رن از اتهام خیانت تبرئه شد، اما به جرم جعل آثار هنری به زندان محکوم شد و چند سال بعد درگذشت. میگه‌رن به‌عنوان یک کلاهبردار در کار خود موفق بود، اما مشتری اصلی او گورینگ از او زیرک‌تر بود. اسکناس‌هایی که گورینگ در ازای تابلوها به میگه‌رن می‌داد همگی تقلبی بودند!

 


3- فرانک ویلیام آباگ‌نیل (Frank William Abagnale)‌


صاحب کلکسیونی از انواع کلاهبرداری‌ها، قاضی، خلبان، جراح و استاد دانشگاه! و کسی که زندگی‌اش دستمایه ساخت فیلم «اگه می‌تونی منو بگیر» شد، در سال 1948 در آمریکا به دنیا آمد. وقتی او 14 ساله بود، پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و این ضربه روحی بزرگی برای فرانک بود. دو سال بعد از خانه فرار کرد و به نیویورک رفت و در آنجا بود که فهمید برای امرار معاش چاره‌ای به‌جز کلاهبرداری ندارد. پس از مدت کوتاهی او به یکی از حرفه‌ای‌ترین جاعلان چک بدل شد و چنان در کار خود مهارت پیدا کرد که هیچ بانکی قادر به تشخیص جعلی بودن چک‌های او نبود. فرانک برای آن‌که بتواند بدون پرداخت پول بلیت با هواپیما سفر کند، ‌با جعل کارت‌های شناسایی و مدرک خلبانی، ‌خود را به عنوان خلبان خط هوایی پان‌امریکن جا زد و از امتیاز خلبان‌ها برای مسافرت مجانی استفاده کرد. این موضوع لو رفت، اما قبل از آن‌که دست پلیس به او برسد، به شهر جورجیا فرار کرد و با هویت جعلی تازه‌ای، به عنوان یک دکتر در یک آپارتمان ساکن شد. از قضا در همسایگی فرانک یک دکتر واقعی زندگی می‌کرد و به فرانک پیشنهاد داد تا در بیمارستان شهر مشغول به کار شود و فرانک این پیشنهاد را پذیرفت و 11ماه به عنوان متخصص جراحی اطفال در آن بیمارستان به درمان بیماران پرداخت! پس از آن به شهر لوئیزیانا رفت و با جعل مدرک حقوق از دانشگاه هاروارد به عنوان دادستان در دادگاه محلی لوئیزیانا استخدام شد. او پس از چندماه توسط یکی از فارغ‌التحصیلان واقعی هاروارد شناخته شد، اما قبل از آن‌که دستگیر شود، از آنجا به ایالت یوتا گریخت و با جعل مدرک دانشگاه کلمبیا، در دانشگاه بریگام در رشته جامعه‌شناسی شروع به تدریس کرد!

او سرانجام در سال 1969 در فرانسه دستگیر شد و زمانی که پلیس فرانسه این موضوع را اعلام کرد، 26 کشور خواستار محاکمه او در کشورشان شدند! فرانک به آمریکا منتقل شد و در آنجا به 12 سال زندان محکوم شد، ولی پس از گذراندن پنج سال آزاد شد.

فرانک آباگ‌نیل هم‌اکنون به‌عنوان کارشناس خبره جعل اسناد و چک با پلیس آمریکا همکاری می‌کند و با تأسیس شرکت آباگ‌نیل و شرکا به بانک‌ها نیز مشاوره می‌دهد!

 


4- حسین.ک

کلاهبردار وطنی، مردی که کاخ دادگستری را فروخت، حدود 70 سال پیش در شهریار متولد شد. ح.ک مردی بی‌سواد ولی باهوش بود و بی‌تردید اگر تحصیلات مناسبی داشت، به یکی از بزرگان ادب و علم کشور بدل می‌شد. اما او از جوانی به راهی غیر از آن کشیده شد. حسین.ک با کلاهبرداری‌های کوچک روزگار می‌گذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب می‌شدند. تا این‌که یک روز طعمه بزرگ‌ترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی (و طبعاً احمق!) که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند. ح.ک آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده می‌شود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و ح.ک همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یک‌ساعت اجاره کرد. فردای آن روز قبل از آمدن مشتری‌ها، 200 جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاق‌های کاخ که یک ساختمان اداری محسوب می‌شد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکایی‌ها سروقت آمدند و ح.ک به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتری‌ها درخواست دیدن داخل اتاق‌ها را داشتند،‌ به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپایی‌ها، آنها را منصرف می‌کرد. مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان 500 هزار تومان به ح.ک پرداخت کردند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان 10 روز دیگر مراجعه کردند. اما همان‌جا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفته است. ح.ک همان روز معامله، به مصر فرار کرد و بعد از چند ماه زندگی در آنجا، به ایران بازگشت. اما در ایران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از وقوع انقلاب اسلامی فوت کرد.

ح.ک یک کلاهبردار ذاتی بود،‌حتی در زندان! او تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت 100 تومان فروخت و وقتی آن زندانی بعد از آزادی تلویزیون را زیر بغل زد و می‌خواست آن را با خود ببرد، فهمیده بود که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده است!

   
 

منبع : گروه اینترنتی مارشال


   برچسب‌ها: بزرگترین کلاهبرداران تاریخ
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۷

4 خودروی جدید سایپا رونمائی شد

اخبار ملی | 4 خودروی جدید سایپا رونمائی شد تینا ، قشقائی ، مگان اتوماتیک و مروارید (سایپا 111) چهار خودرو جدید سایپا بودند که در این هفته با حضور مسئولین و خبرنگاران داخلی و خارجی رونمائی شدند ...
 

4_new_sipa_car

- تینا :

پارس خودرو مجوزهای تولید داخل این دو خودرو را دریافت کرده و قرار است که امسال ساخت داخلی آنها در این شرکت به انجام رسد. تینا که قرار است جایگزین ماکسیمای فعلی شود، دارای مصرف سوخت 9.9 لیتر در 100 کیلومتر است. همچنین این خودرو ضمن بهره گیری از موتور 2496 سی سی دارای قدرت موتوری برابر با 134 کیلووات در شش هزار دور در دقیقه است. گیربکس این خودرو از CVT بوده و نیروی کمکی آن فرمان هیدرولیکی است. همچنین این خودرو از سیستم های ترمز ABS و EBD بهره می برد. ظرفیت مخزن سوخت آن نیز 70 لیتر است.

نیسان تینا دارای امکانات جانبی کامپیوتر سفری، صندلی با تنظیم برقی، قابلیت تنظیم ارتفاع چراغ جلو، آینه جانبی همراه با گرمکن، سیستم کنترل سرعت، کنترل گشتاور و کنترل دینامیکی خودرو است. قیمت نوع وارداتی این خودرو نیز چیزی حدود 50 میلیون تومان ارزیابی شده است.

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

 

 

- قشقایی :

اما محصول دوم، قشقایی نام دارد. این خودرو دارای مصرف سوخت 9 لیتر در 100 کیلومتر است و ضمن داشتن حجم موتوری معادل 1997 سی سی دارای قدرت موتوری معادل 104 کیلووات در دور در شش هزار دقیقه است. گیربکس این خودرو CVT و قابل تبدیل به شش سرعته دستی است. این خودرو از سیستم های ترمز ABS و EBD بهره می برد و دارای ظرفیت مخزن سوخت 65 لیتری است.

از دیگر امکانات نیسان قشقایی می توان به کامپیوتر سفری، چراغ جلوی زنون، تزئینات داخلی چرم، سیستم تهویه مطبوع اتوماتیک، قابلیت تنظیم ارتفاع چراغ جلو و کیسه هوا اشاره کرد. قیمت مدل وارداتی این خودرو نیز حدود 42 تا 43 میلیون تومان ارزیابی شده است.

از قرار معلوم زمان عرضه دو خودرو فوق بهمن ماه خواهد بود.

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

- مگان اتوماتیک و هفت دنده :

اما در این مراسم دو خودرو مگان اتوماتیک و هفت دنده نیز رونمایی شدند. مگان 2000 سی سی ساخت داخل پارس خودرو دارای گیربکس اتوماتیک چهار سرعته با قابلیت تعویض دنده دستی است و از سیستم های ترمز ABS +EBV + EBD بهره می برد. همچنین شتاب صفر تا 100 کیلومتر را در 11.1 ثانیه می پیماید. مصرف سوخت ترکیبی آن 7.5 لیتر در 100 کیلومتر اعلام شده و حداکثر سرعت آن نیز 195 کیلومتر بر ساعت است. قیمت خودرو نیز زیر 30 میلیون تومان خواهد بود.

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

4_new_sipa_car

- مروارید ( سایپا 111 ) :

در همین حال سایپا نیز از خودرو تغییر چهره داده شده پراید نسیم رونمایی کرد. این خودرو که قرار است تا دو ماه آینده عرضه شود، دارای سیستم تهویه مطبوع، برف پاکن شیشه جلو با قابلیت تنظیم سرعت، چراغ خطر سوم روی سپر، چراغ هشداردهنده عیب یاب موتور، فرمان هیدرولیک، رینگ آلومینیومی و مجهز به ترمز ABS است. تغییراتی که در این خودرو داده شده، بیشتر در نمای صندوق عقب و تغییراتی در جلوی این خودرو دیده می شود.

نامی که سایپا برای این خودرو انتخاب کرده، مروارید (سایپا 111) است.وی همچنین گفت: قیمت سایپا 111 یا مروارید نیز در حدود قیمت پراید صبای شرکت سایپا خواهد بود.


   برچسب‌ها: خودروی جدید سایپا رونمائی شد
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۷

جنون زیبائی در ایران

اخبار اجتماعی | جنون زیبائی در ایران زمانی، مسافری از غرب نوشته بود: `زیبایی زنان ایرانی چنان خیره‌کننده است که هوش از سر بیننده می‌رباید` ولی امروز چه چیز در ایران زیبا به شمار می‌رود؟ زیبا، هر آن چیزی ست که کانال‌های ماهواره‌ای نشان می‌دهند ...
 

زیبا، هر آن چیزی ست که در فیلم های هالیوود نشان داده می شود. امروز زنان ایرانی باور خود را به بی همتا بودن خویش از دست داده اند

جنون زیبائی زنان در ایران

اشپیگل آنلاین (19 آوریل) در گزارشی که تنها به بخشی از زنان جامعه و به ویژه تازه به دوران رسیده هایی اختصاص دارد که در یک جامعه بی تولید و در یک اقتصاد بیمار، فقط مصرف می کنند، و تصویری به شدت نادرست از زنان غربی و زندگی در غرب دارند، زیر عنوان کوتاه «جنون زیبایی در ایران» چنین می نویسد:

جنون زیبایی زیر روسری غوغا می کند. زنان ایرانی برای برنزه شدن تا مرز بیهوشی زیر آفتاب جزغاله می شوند و برای لاغر شدن جرعه جرعه سرکه می نوشند.

«یاسمین تیفنزه» از سالها پیش در ایران زندگی می کند و هنوز نمی تواند این همه را درک کند. به یادداشت هایی از او از سرزمین هزار و یک عمل بینی توجه کنید:

ممکن است در غرب درباره مانکن هایی که به بیماری لاغری و سوء تغذیه دچار هستند، بحث شود. در ایران اما رژیم گرفتن و عمل زیبایی، شیک و مد به شمار می رود. امکان ندارد زنان در ایران همدیگر را ملاقات کنند و یک برنامه رژیم غذایی رد و بدل نکنند و یا درباره آخرین عمل زیبایی که انجام داده اند، حرف نزنند. زیبا بودن در ایران، یکی از وظایف اصلی زنان است.

ولی واقعا چه چیز در ایران زیبا به شمار می رود؟ زیبا، هر آن چیزیست که کانال های ماهواره ای نشان می دهند. زیبا، هر آن چیزیست که در فیلم های هالیوود نشان داده می شود. و این همه در کشوری که زنانش از قرنها پیش به دلیل زیبایی طبیعی شان زبانزد بوده اند. زمانی، مسافری از غرب چنین نوشته بود: «زیبایی زنان ایرانی چنان خیره کننده است که هوش از سر بیننده می رباید». امروز اما زنان ایرانی باور خود را به بی همتا بودن خویش از دست داده اند.

زنان ایران به دلیل حجاب اجباری نمی توانند مانند زنان در کشورهای غربی ببالند. تنها چهره آنها، و بخش کوچکی از موی و پرهیب پیکرشان است که در برابر بیگانه به نمایش در می آید.

جنون زیبائی زنان در ایران

دختران روپوش مدرسه می پوشند و حق ندارند آرایش کنند و حتی به ناخن هایشان لاک بزنند، یا موهایشان را رنگ کنند و یا حتی ابروهایشان را بردارند. همه اینها را اما آنها پس از دوران مدرسه جبران می کنند و چندان احتیاط و حساسیتی هم در این راه به خرج نمی دهند.

اگر کسی پولش را نداشته باشد، از روش هایی استفاده می کند که در آلمان بیمارگونه ارزیابی می شوند: مثلا همراه با غذا سرکه ای را می خورند که خودشان درست کرده اند تا چربی با اسید جایگزین شود. علاوه بر این در روز چندین لیتر آب می نوشند چرا که چربی باید به این وسیله از بدنشان خارج شود. به همه اینها یک ورزش شدیدا مبالغه آمیز نیز اضافه می شود. البته با موهای کاملا آرایش شده، صورت پودر و کرم مالیده و در فضایی که بوی عطر و ادوکلن گران قیمت آن را پر کرده است.

امیر، یک مهندس پنجاه ساله از تهران می گوید:

«فرقی نمی کند، در هر ساعتی که به پارک بروم، زنان چنان بی عیب و نقص به نظر می رسند که من همیشه از خودم می پرسم آخر اینها کی از خواب بلند شده اند؟ چنان بوی عطر می دهند که من برای دویدن در پارک یک شال با خودم می برم، حتی در تابستان. البته آن را دور گردنم نمی بندم، بلکه جلوی بینی ام می گیرم تا مرا از موج عطری که از سوی زنان متصاعد می شود، حفظ کند».

جنون زیبائی زنان در ایران

اگرچه تصور زنان ایرانی از زیبایی با تصوری که مأموران امر به معروف و نهی از منکر از اخلاق دارند، هماهنگی ندارد، ولی حکومت از این نوع فرهنگ پرورش اندام حمایت می کند: در بسیاری از پارکها دستگاه های پرورش اندام قرار داده شده است و مربی مخصوص زنان وجود دارد که روزی یک ساعت آن هم رایگان به آنها تمرین می دهد.

اخیرا پارک هایی مخصوص زنان ساخته شده تا چشم نامحرم به آنها نیفتد. در این نوع پارکها زنان می توانند بدون حجاب حرکت کنند. نیروهای انتظامی برای این پارکها زنان انتظامی را به کار می گمارد.


زنان ثروتمندتر اما پزشکانی را استخدام می کنند که برای آنها برنامه غذایی تجویز می کند. یک رستوران زنجیره ای در ایران از چندی پیش حتی سه وعده منوی غذای رژیمی برای بانوان طبقه بالا ارائه می کند. زنانی که از امکانات مالی کمتری برخوردار هستند، خودشان را در پلاستیک های مخصوص نگهداری مواد غذایی می پیچند و زیر آفتاب دراز می کشند تا چربی بدنشان آب شود.

آن پوست سپیدی که روزی در ایران شیک به شمار می رفت، مدتهاست که از مد افتاده است. زنان طبقات مختلف در یک مسابقه بی پایان تلاش می کنند به مؤثرترین شکل ممکن خودشان را برنزه کنند و برای این کار هیچ حد و مرزی نمی شناسند. مثلا یکی از موادی که می توان پوست خود را با آن برنزه کرد، مایه ای است که از ترکیب حنا و ماست به دست می آید. در سال گذشته، مخلوط روغن زیتون و قهوه سریعترین راه برنزه شدن به شمار می رفت. یک راه دیگر که معجزه می کند این است که در حال مالیدن روغن بچه به روی پوست، بر آن آب نمک پاشید!

زنان ناجی غریق از مد برنزه بسیار نگران هستند چرا که زنان ساعت ها زیر نور خورشید دراز می کشند، بدون آنکه چیزی بخورند. این کار اغلب به اختلال در گردش خون منجر می شود. ناجیان غریق در محل های شنا همیشه از بلندگو اعلام می کنند که بانوان باید دست کم یک بار در ساعت دوش آب سرد بگیرند و به اندازه کافی مایعات بنوشند. آنها می خواهند با این هشدار مجبور نشوند هر روز چند بار آمبولانس صدا بزنند. چند وقت پیش، جنون برنزه شدن تا آنجا پیش رفت که خانم ها پس از کلی شنا کردن زیر آفتاب، یک ساعت تمام هم روی نیمکت دراز کشیدند تاحمام آفتاب بگیرند. البته چند نفر از آنها متأسفانه به شدت دچار آفتاب سوختگی شدند و حتی گفته می شود چند نفر هم جان خود را از دست دادند. هر زن ایرانی دوستی را می شناسد، یا دوست دوستش را، و یا دوست دوست دوستش را، که بدنش این اندازه از آفتاب و گرما را نمی توانست تحمل کند. چندی پیش دولت دستور داد تمام این نیمکت ها را، البته به دلایل بهداشتی، جمع کنند.

عمل زیبایی در ایران به یک کار روزانه تبدیل شده است. همیشه و همه جا از آن حرف زده می شود. خیابان های تهران پر است از زنان و مردانی که یک چسب زخم روی بینی شان دارند. از آنجا که بسیاری از ایرانیان دماغشان بزرگ است، عمل بینی به یکی از معمول ترین عمل های زیبایی تبدیل شده است. در عین حال بزرگ کردن لب ها و برجسته کردن استخوان گونه ها و بزرگ کردن پستان ها نیز بسیار رایج است. رفع چربی بدن نیز بیش از پیش طرفدار پیدا می کند. از آنجا که عمل زیبایی با هزینه همراه است، حتی برخی پدران اتومبیل خود را می فروشند تا دخترشان بتواند دماغش را مانند مدل های مجله های زیبایی عمل کند.

آرایشگاه های زنانه و مردانه درایران جدا هستند. به همین دلیل سالن های آرایش زنانه به استودیوهای زیبایی تبدیل شده اند که زنان می توانند یک روز تمام در آنها بدون هر مشکلی بسر آورند. کم نیستند سالن های آرایش و زیبایی که حتی سه طبقه هستند زیرا اغلب پیش می آید که همه مشتریان چند بار در هفته تمامی روز در آنجا می مانند. مثلا برای اینکه لاک ناخن های یک خانم باید با لباس شب اش جور در بیاید. البته با این شکل و شمایل آنها در مجالس بزم خصوصی و پنهان ظاهر می شوند.

اغلب بانوان موهای خود را مطابق الگوی غربی طلایی می کنند که متأسفانه با ترکیب رنگ موی زنان ایرانی، نه بلوند بلکه زرد می شود. از آنجا که خانم ها فقط می توانند چتری و جلوزلفی خود را از زیر روسری به نمایش بگذارند، آن را با اسپری فراوان پوش می دهند و بالا می برند.

بالاخره همه چیز حاضر می شود:

با پوست به شدت قهوه ای شده،

وزنی به طور متوسط حدود چهل و پنج کیلو،

آرایش خشک هالیوودی

و کفش هایی با پاشنه پانزده سانتی

 

واقعا هم زنان ایرانی با الگوهای غربی شان تقریبا هیچ تفاوتی ندارند.

اما فقط تقریبا! چرا که زنان در غرب واقعا این شکلی نیستند!

   برچسب‌ها: جنون زیبائی در ایران
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۷

نگاهی به حرمسراهای دربار ایران / عکس ناصرالدین شاه و زنانش
 

 تنها چیزی که در حرمسرا حائز اهمیت بود، این بود که از ورود هرگونه موجود نرینه به داخل و اطراف آن جلوگیری به عمل آید، خواه این موجود نرینه یک گربه باشد یا یک گنجشگ یا کبوتر! آن پسر بچه‌های سیاه و سپید حبشی که اینک پس از گذشت تقریبی سه سال از اقامتشان در دربار، زبان فارسی و البته کمی هم ترکی به علاوه خواندن قرآن و ادعیه مذهبی را یاد گرفته، مقدار محدودی نیز به فارسی می‌توانستند بنویسند، به صورت یک گردان از قصی‌القلب‌ترین افراد نوع بشر در آمده و به خاطر ناتوانی در رسیدن به آنچه تمام همسن و سالانشان به آن می‌توانستند دست یابند، دارای یک عقده درونی حقیقتاً خطرناک شده بودند. آنان تنها به این می‌اندیشیدند که به ولینعمت خود که اکنون می‌دانستند وی شاه ایران است، بی کم وکاست خدمت کرده هر اتفاقی که ناموس سلطنت را بی‌آبرو کند از میان بردارند. چه بسیار از ایشان که کودکان را سقط کرده یا نوزادان را خفه می‌کردند تا برخی اتفاقات نامیمون در حرمخانۀ شاهی رخ ننماید.

حرم سرا

 

 اگر کمی به عقب و به عصر صفوی باز گردیم شاید با خواندن یادداشتهای «کمپفر» که در دربار سلطان صفوی طبیب بوده بتوانیم وضعیت سخت و سفت حرمسرا را تصور نماییم. وی اشاره می‌کند که در حیاط اندرونی تقریباً پنج اطاق مربوط به زنان شاه وجود دارد که در مقابل هر دری یکی از خواجه‌های سفیدپوست شاه ایستاده است. وی بر این نظارت می‌کرد که بانوی داخل اطاق خیالاتی به سرش نزند و در موقع احضار برای شرفیابی به تمام موازین آرایش و پیرایش خویش را رعایت و آنها را موبه‌مو اجرا نموده باشد.

 این گروه مجازند تمام سوراخهای حرمسرا را سرک بکشند و همچون یک خفاش هر یک از اهل حرم را غافلگیر نمایند و به اعمال هر کس به چشم خرده‌گیری و دقت با وسواس بنگرند و تجسس در کار همه را پیشینه اصلی خود پندارند.

 شاید اولین سؤالی که به ذهن خطور می‌کند این باشد که این افراد با دیدن این صحنه که یک فرد این همه همسر دارد و ایشان از داشتن یک زوجۀ مناسب هم محرومند چه حالی پیدا می‌کرد! و چگونه می‌توانستند در این محیط کار کنند، این حرف به اعتقاد من آنجا درست می‌نمود که میان شاه و زنانش اُنس و الفتی باشد. خواجه‌های سلطان عبدالعزیز عثمانی خوب به خاطر می‌آورند که روزی سلطان به تعداد زیادی از همسرانش ظنّ برد و به طور دیوانه‌وار دستور قتل ایشان را صادر کرد. شبانگاه خواجه‌ها بانوان بینوا را چون مرغان بی‌پناه، دست و پا بستند و در داخل گونی انداخته به کنارۀ بوسفور بردند و با بستن سنگی بزرگ به گونیها و غلطانیدن آن به داخل خلیج پیکرهای آن پری‌رویان را به امواج دریا سپردند و در یک شب حدود 200 زن را در خلیج غرق کرده، به توپ قاپی بازگشتند. آری این عمل وحشیانه شاید دل خواجه‌ها را نیز به درد می‌آورد و خدا را سپاس گفتند که ایشان مانند سلطان اینقدر خوی وحشی‌گری ندارند.

 اما بشنوید از اعتماد شاه به ایشان که خود جای بسی شگفتی دارد که شاهی که به خودش اعتماد و اطمینانی ندارد، چگونه بر مشتی خواجه اینقدر خاطر جمع کرده که آبرویش را به امانت نزد ایشان نهاده است. شاه می‌دانست که خواجه‌ها زیرکند و باهوش، امین هستند و خویشتندار و در وفاداری ایشان سرسوزنی نمی‌توان تشکیک کرد. به همین سبب همواره معلمان و مربیان شاهزادگان را از میان خواجگان گزین می‌کردند، و اداره و تربیت شاهزادگان را یک خواجه عهده‌دار بود، چنانکه خود شاه نیز از دست پروردگان خواجه‌های پدرش بود! در عصر صفوی، خواجه‌ها گذشته از رسیدگی به امور تربیتی، ادارۀ امور قسمتی از دربار به نام انتخاب ولیعهد را بر عهده داشتند. این خواجه‌ها در حقیقت ادارۀ امور مملکت را برنامه‌ریزی می‌کردند و از میان فرزندان ذکور پادشاه کسی را که لایق‌تر باشد به عنوان جانشین معرفی می‌نمودند و همین افراد بودند که پس از مرگ شاه طرح بر تخت نشستن همان شاهزاده را بدون کم وکاست اجرا می‌کردند. در آن عصر خزانۀ شاهی نیز در دست یکی از خواجه‌های سلطان بود.

 شاید دلیل این همه اطمینان این بود که ایشان را از کودکی خریداری کرده و در حرمسرا به کار می‌گماردند، در آن محیط نه از نگاه پدری خبر بود و نه از آغوش پر مهر مادری، هیچکدام یکدیگر را نمی‌شناخته و اصلاً اسم ولایت و کشوری را که در آن به دنیا آمده بودند نمی‌دانستند. اینان چون نه خانواده‌ای داشتند که به فکر آن باشند و نه فرزندانی که آینده ایشان را در نظر قرار دهند هرگز فکر دزدی و تحصیل مال نداشته و از هرگونه دست‌اندازی به حرمخانه و خزانه دور بودند و این امر باعث شده بود که در شورای حکومت و سلطنت، خواجه صندوقخانه خزانۀ شاهی به عنوان یک فرد منصبدار و با کیاست معروف و مشهور باشد و در جلسات نقش اساسی را بر عهده گیرد و بتواند بی هیچ پرده‌پوشی به حساب و کتاب درباریان طمّاع و مال مفت‌خور رسیدگی نماید. امّا آنچه برایم بیشتر از هر چیزی جالبتر در نظر افتاد تربیت ولیعهد توسط ایشان بود که برایتان ان شاءالله شرح خواهم داد.

محمدرضا بهزادی/ به نقل از مجله بهارستان


+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۶

خيلي‌ها فكر مي‌كنند كه مردم ديگر كمتر به گذاشتن اسم‌هايي كه پيوند ما با مذهب و دين خود را نـشـان مـي‌دهـد عـلاقـه نشان مي‌دهند در حالي كه اصلاً اين‌طور نيست. كافي است نگاهي به فراواني اسـم‌گـذاري‌هـا بيندازيم
خيلي‌ها فكر مي‌كنند كه مردم ديگر كمتر به گذاشتن اسم‌هايي كه پيوند ما با مذهب و دين خود را نـشـان مـي‌دهـد عـلاقـه نشان مي‌دهند در حالي كه اصلاً اين‌طور نيست. كافي است نگاهي به فراواني اسـم‌گـذاري‌هـا بيندازيم. اسم فاطمه در سال‌هاي گذشته براساس آمارهاي سازمان ثبت احوال كشور ركورددار بوده است. بيشتر كساني كه دختردار شده‌اند اين نام را روي نوزاد خود گذاشته‌اند و اين نشان مي‌دهد اين اسم زيبا محبوب‌ترين اسم براي دختر در ايران است. در سالي كه تعداد ولادت 527 هزار و 761 بوده،‌ 32 هزار و 923 خانواده اسم فرزند خود را فاطمه گذاشته‌اند و بعد از آن بيشترين علاقه به ترتيب به اسم‌هاي زهرا، مريم، زينب و معصومه بوده است.

در ميان اسم‌هاي غيرمذهبي و غيرعربي سارا از همه محبوب‌تر بوده و در سال 1380، 3 هزار و 212 خانواده اسم دختر خود را سارا گذاشته‌اند. در سال 1381 هم به ترتيب اسم‌هاي فاطمه، زهرا،‌ مريم، زينب و معصومه محبوب‌ بوده‌اند، اما اسم آيدا از سارا پيشي گرفته و 7 هزار و 2 خانواده در سال 1381 اسم آيدا را روي دخترهاي تازه متولدشان گذاشته‌اند و اسم بعدي هم مهساست. تا سال 1384 وضع بـه همين صورت است تا اين‌كه در اين سال اسم مبينا بر مريم پيشي گرفته و رتبه سوم را به خود اختصاص مي‌دهد! مبينا تا سال 1385 همچنان سوم است و در اين سال از 585 هزار و 9 نفر تعداد ولادت دخـتـران، 60 هـزار و843 نفر فاطمه، 41 هزار و 576 نفر زهرا و 15 هزار و 962 نوزاد مبينا نامگذاري شده‌اند.

و اما پسران. در سال 1380 بيشترين اسم متعلق به علي است. در اين سال 16 هزار و 286 نوزاد پسر علي نامگذاري شده‌اند. محمد و اميرحسين با 14 هزار و 452 نفر و 12 هزار و 701 نفر در رتبه‌هاي بعدي قرار دارند. در سال 1381 هم 33 هزار و 599 خانواده اسم علي را براي پسران خود برگزيده‌اند و اين نام در سال 1381 اول است. در سال 1382 علي جاي خود را به اميرحسين داده و رتبه دوم رفته و بعد از آن مهدي و محمد از همه محبوب‌تر بوده‌اند.

در سال 1383 اميرحسين،‌ مهدي و علي به ترتيب 31 هزار و 961 نفر، 29 هزار و 455 نفر و 28 هـزار و 850 نـفـر فـراوانـي داشـتـه‌انـد. در سـال 1384 عـلي جاي خود را به ابوالفضل داده است و ابـوالـفـضـل بـا 30 هـزار و 35 نـفـر در رتـبـه سـوم قـرار گـرفـته است. در سال 1385 هم ابوالفضل، اميرحسين و مهدي به ترتيب اول،‌دوم و سوم بوده‌اند و در اين سال در بين اسم‌هاي غيرعربي نيما از همه محبوب‌تر بوده است.

قديم‌ها شب ششم تولد نوزاد شب نامگذاري او بود. جشن و شب‌نشيني بر پا بود و همه اقوام بـخـصـوص پـدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها و بزرگان خانواده گرد مي‌آمدند و با تبادل نظر نامي را برگزيده و در حاشيه قرآن، ديوان حافظ و يا هر كتاب ارزشمند ديگري همراه با سال، ماه، روز و ساعت تولد نوزاد ثبت مي‌كردند. در بعضي خانواده‌ها انتخاب نام فرزند تازه وارد بر عهده بزرگ فاميل (پدربزرگ، مادربزرگ، عمو، دايي، عمه، خاله) گذاشته مي‌شد و بعضي‌وقت‌ها نامگذاري با استفاده از قرآن يا با تفال از ديوان حافظ صورت مي‌گرفت، گرچه هنوز بعضي از خانواده‌ها به اين رسـوم پـايـبـنـدنـد، امـا حالا خيلي‌ها دنبال اسم متفاوتي هستند. دنبال اسمي كه تا حالا كسي روي بچه‌اش نگذاشته است!

خانواده‌ها ترجيح مي‌دهند كه ميان نام و نام‌خانوادگي كودكشان هماهنگي وجود داشته باشد. اين ارتباط ممكن است به صورت صفتي متناسب با اسم، جزئي از كل، كلمات هم ريشه و هم خانواده يا آهنگ مشابه باشد.

در بعضي خانواده‌ها نام طفل با اقتباس از نام مادر، پدر يا هر دو انتخاب مي‌شود. برخي هم تمايل دارند كه فرزندانشان اسامي هم‌آوا يا هم‌معنا داشته باشند و يا اين‌كه ابتداي نام تمامي فرزندان يك حرف مشخص بوده يا به يك حرف واحد ختم شود.

بـعـضـي‌وقت‌ها به مناسبت‌هاي خاص يا بنا به درخواست يا وصيت بزرگان خانواده نامي براي نوزاد در نظر گرفته مي‌شود، اما او را به اسم ديگري مي‌خوانند كه شهرت نام دارد و در شناسنامه ثبت نمي‌شود.

اسم‌هاي عجيب و غريب

با مراجعه به سايت اينترنتي ثبت احوال كشور شرايط كامل و لازم براي تغيير اسم را مي‌توانيد ببينيد. در اين صفحه ريز به ريز اسم‌هايي را كه امكان عوض كردنشان وجود دارد مشخص كرده و مداركي هم كه براي اين كار لازم داريد را به‌شما گفته است.

مثلاً سازمان ثبت احوال گفته اگر اين نام‌ها را داريد مي‌توانيد عوضشان كنيد اگرچه بعيد است چون خيلي عجيب و غريب هستند.

اسم‌هايي كه موجب هتك حيثيت مقدسات اسلامي مي‌شود مثل عبدالات، عبدالعزي (لات و عزي نام دو بت در مكه معظمه دوران قبل از اسلام است. ) اسم‌هاي مركب ناموزون مثل: سعيد بهزاد، شهره فاطمه و حسين معروف به كامبيز. عناوين اعم از عناوين لشكري يا كشوري يا تركيبي از اسم و عنوان.مثل سروان، سرتيپ، دكتر، شهردار يا سروان محمد و شهردار علي.اگر اسمتان لقب خاصي هم هست مي‌توانيد عوضش كنيد.: ملك الدوله، خان يا شوكت الملك، حاجيه سلطان و سلطانعلي. اسم‌هاي زننده و مستهجني كه بر حسب زمان و مكان بدلايل و جهات زير براي دارنده آن زننده و مستهجن باشد و مراتب به تأييد برسد. بهتر است مثال نزنيم. اسم‌هايي كه معرف صفات مذموم و مغاير با ارزش‌هاي والاي انساني است. مثل: گرگ و قوچي. اسم‌هايي كه با عرف و فرهنگ غالب و مقدسات مذهبي مردم مغاير باشد.مثل لات، خونريز. اسم‌هايي كه باعث اشاعه و ترويج فرهنگ بيگانه شود مثل وانوشكا، ژاكاردو. اسم‌هايي كه باعث تحقير اشخاص مي‌شود يا معناي لغوي آن در جامعه قابل پذيرش نيست.مثل صد توماني، كنيز و گدا. اسم‌هاي نامتناسب با جنس.مثل ماشاءاله براي زن‌ها يا انتخاب نام اشرف و اكرم براي مردان. هم نام بودن فرزند با پدر و يا مادر در يك خانواده. هم نام بودن برادران و يا خواهران در يك خانواده،تغيير اسم كساني كه نام آنها اسامي ايام هفته جمعه، شنبه و ... باشد. تهيه كننده:سيما دهقان

hamseda.ir


   برچسب‌ها: اسم‌هاي محبوب ايراني‌ها
   
+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
فخرالدين جعفرزاده سرپرست دادسراي امور جنايي تهران در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي فارس افزود: عده‌اي از بازيگران سينما از جمله هديه تهراني، مريلا زارعي، هما روستا و كارگرداناني مانند جعفر پناهي و ديگر بازيگران و عوامل سينماي ايران با حضور در دادسراي امور جنايي تهران خواستار مذاكره در خصوص پرونده شهلا جاهد شدند.فخرالدين جعفرزاده سرپرست دادسراي امور جنايي تهران در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعي فارس افزود: عده‌اي از بازيگران سينما از جمله هديه تهراني، مريلا زارعي، هما روستا و كارگرداناني مانند جعفر پناهي و ديگر بازيگران و عوامل سينماي ايران با حضور در دادسراي امور جنايي تهران خواستار مذاكره در خصوص پرونده شهلا جاهد شدند.
وي ادامه داد: اين افراد مدعي شدند با كسب اجازه از دادسراي امور جنايي قصد دارند تا با خانواده لاله سحرخيزان جلساتي داشته باشند تا بتوانند براي شهلا جاهد رضايت بگيرند.
جعفرزاده گفت: به عنوان سرپرست دادسراي امور جنايي تهران براي اين افراد توضيح دادم كه طبق روال همه پرونده‌ها براي اين پرونده نيز تمام تلاش خود را خواهيم كرد تا از اين خانواده رضايت بگيريم.
وي ادامه داد: حق قصاص حق مسلم اولياي دم است و كسي نمي‌تواند اين حق را از آن‌ها بگيرد اما بر اساس آموزه‌هاي ديني خانواده اولياي دم سفارش شده‌اند تا از اين حق گذشته و محكوم به قصاص را عفو كنند.

+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
زير پوست شهر، بچه‌ها را مي فروشند
نوزادان چند ميليون توماني
جام جم آنلاين: همين 2 ماه پيش در تهران اتفاق افتاد. يك مستخدم كه در جريان فروش نوزادي قرار گرفته بود، مسوولان بيمارستان و پليس را خبر كرد. آن روز، مستخدم يكي از بيمارستان‌هاي جنوب تهران كه مشغول نظافت بود، متوجه مكالمات تلفني مشكوك يك زن جوان شد كه مي‌خواست فرزند 2 روزه‌اش را بفروشد.
او موضوع را به مسوولان بيمارستان اطلاع داد و ماموران حراست بيمارستان فهميدند كه آن زن جوان مي‌خواهد پسر كوچولوي 2 روزه‌اش را 3 ميليون تومان به يك زوج نابارور بفروشد. پليس را خبر كردند و پس از دستگيري مادر نوزاد، پرونده را براي رسيدگي به شعبه دوم دادسراي جرايم اطفال فرستادند.

فرزانه 25 ساله است؛ مادر اين نوزاد فروشي. خودش اعتراف مي‌كند كه به خاطر اعتياد شديد به شيشه و قرص‌هاي روانگردان، مجبور بوده فرزندش را بفروشد. او قبلا هم زندگي‌اش را به خاطر اعتياد از دست داده. همسر اولش او را به خاطر اعتياد شديد طلاق داد و بعد به عقد موقت يك فروشنده مواد مخدر به نام ناصر درآمد. وقتي باردار شد، شوهر دوم هم به طرز مشكوكي ناپديد شد. فرزانه مجبور بود به خانه پدرش برگردد، اما آنها او را با يك بچه قبول نمي‌كردند. يكي از دوستان فرزانه پيشنهاد مي‌دهد بچه‌اش را بفروشد و او هم قول كمك مي‌دهد. چند وقت بعد، او يك زوج نابارور پيدا كرد و طبق توافق، قرار مي‌گذارند بچه را 3 ميليون تومان بفروشد. حالا هم مادر زنداني است هم همدستش و بچه را هم سپرده‌اند به بهزيستي تا تكليفش روشن شود.

فروش 145 نوزاد

هيچكدام از ماجراهاي فروش نوزاد به اندازه ماجراي باند اصفهان پرسر و صدا نبوده است. اعضاي اين شبكه بزرگ فروش نوزادان، بعد از دستگيري به فروش 145 نوزاد اعتراف كردند. اين باند از يك پزشك، 3 ماما، 3 پرستار و 2 كارمند ثبت احوال تشكيل شده بود كه مي‌گويند خيلي از اين بچه‌هاي اصفهاني را به كويتي‌ها فروخته‌اند. اعضاي اين باند، نوزادان را به 10 ميليون تومان به زوج‌هاي نابارور مي‌فروختند.

سردسته باند يك پزشك بود. او نوزادان را به محض تولد مي‌فروخت و 3 ماما هم خريداران و فروشندگان را شناسايي مي‌كردند. ماجراي اين باند هم شبيه بقيه داستان‌هاي فروش نوزاد است. يك طرفش زوج‌هايي كه به خاطر فقر مالي نمي‌توانستند بچه‌شان را نگهداري كنند يا دختراني كه ناخواسته باردار شده بودند. فروشنده‌ها كم نبودند. ماماها بعد از شناسايي فروشنده ها، دنبال خريدار مي‌گشتند و آنها را از بين زوج‌هاي نابارور شناسايي مي‌كردند.

پس از شناسايي خريدار و فروشنده، آقاي دكتر وارد عمل مي‌شد. او با كمك 3 پرستارش، زن باردار را در كلينيكش بستري مي‌كرد. نشاني و مشخصات فروشنده را مي‌گرفت و زايمان را انجام مي‌داد. بعد از زايمان هم حلقه آخر زنجير، فعاليتش را آغاز مي‌كرد. سردسته باند، گواهي تولد جعلي با مهر بيمارستان يا زايشگاه تهيه مي‌كرد و آن را به اعضاي باند در اداره ثبت احوال مي‌داد. 2 عضو اين باند كه كارمند ثبت احوال بودند، با مدارك جعلي تولد نوزاد و مدارك زوج خريدار، به نام آنها براي نوزادان شناسنامه صادر مي‌كردند. آنها 10 ميليون تومان از خريدارها مي‌گرفتند، يك ميليون تومانش را به فروشندگان مي‌دادند و بقيه‌اش را بين خودشان تقسيم مي‌كردند.

اعضاي اين باند در 7 سال فعاليتشان، بيش از 5 ميليارد تومان به دست آورده بودند. بازپرس پرونده، بعد از تكميل تحقيقات و شناسايي نوزادان، شناسنامه‌هاي آنها را باطل كرد. خريداران به جرم استفاده از سند مجعول و معاونت در جعل سند و اعضاي باند هم به جرم خريد و فروش نوزاد، تحصيل مال نامشروع، استفاده از سند جعلي و معاونت در جعل دستگير شدند.

راه دشوار فرزندخواندگي

با هر حقوقداني كه صحبت كني، علت اصلي رواج خريد و فروش نوزاد را تشريفات سخت سازمان بهزيستي براي فرزندخواندگي مي‌داند. درواقع، مساله خريد و فروش و سرقت كودكان با ناباروري برخي خانواده‌ها مرتبط است. تشريفات سخت اداري سازمان بهزيستي براي والدين علاقه‌مند به پذيرش فرزند، آنها را مجبور مي‌كند براي فرزندخواندگي كودك موردنظرشان، مبالغ بالا به دلالان يا فروشندگان نوزادان پرداخت كنند. افروز مغزي، حقوقدان و وكيل دادگستري مي‌گويد: ‌«ارث و محرميت مساله فرزندخواندگي را در ايران دشوار كرده است. در اسلام، فرزندخواندگي مجاز است، اما كودكي كه فرزندخوانده شده، ارث نمي‌برد و با پدر و مادرش محرم نيست. سازمان بهزيستي براي مساله ارث راه‌حلي پيش‌بيني كرده و پدر و مادري كه كودكي را به فرزندي قبول كرده‌اند، بايد ملك يا مالي را به نام فرزند جديدشان ثبت كنند. اين نكته هرچند براي كودك مزيتي به حساب مي‌آيد، اما در عمل دست پدر و مادران را در پذيرش فرزند مي‌بندد؛ چون بسياري از زوج‌ها در مقطعي كه مي‌خواهند كودكي را به فرزندي قبول كنند، امكان مالي ندارند. براي چنين پدر و مادري راحت‌تر اين است كه با پرداخت مبلغي، آرزويشان را محقق كنند.»

هرچند در پرونده‌اي مثل پرونده 145 نوزاد اصفهاني، تلاش شد تا مصلحت كودكان در نظر گرفته شود و دادستان اصفهان اعلام كرد كه در روند رسيدگي به پرونده‌ها، طرفين احضار مي‌شوند و براساس توانايي مالي، مشخص شدن نسب خانوادگي و خواسته و مصلحت كودك، مساله نگهداري كودكان حل مي‌شود، اما بازهم سرنوشت كودكان در اين پرونده در ابهام است. ماجراي باند اصفهاني آنقدر سر و صدا كرد كه تا مدت‌ها موضوع بحث بود و بيش از هرچيز سرنوشت كودكاني كه بعضي از آنها حدود 7 سال با خانواده خريدار خود زندگي كرده‌ بودند، ذهن‌ها را به خود مشغول كرد. آيا آنها به پدر و مادر اصلي‌شان برگردانده شده‌اند يا با خانواده خريدارشان زندگي مي‌كنند؟ به گفته افروز مغزي، حقوقدان، براساس قانون مساله خريد و فروش نوزاد، جرم‌انگاري نشده و قضات تنها مي‌توانند كودك را از والدين جديد بگيرند و به والدين اصلي اگر وجود داشته باشند بدهد و دست‌اندركاران پرونده‌هاي فروش نوزادان، درواقع تنها بخاطر جرم‌هايي مثل تحصيل مال غيرمشروع و جعل سند و... محكوم مي‌شوند، نه جرمي به عنوان فروش نوزاد.

يك كودك، 7 خانواده

سال 85 است.‌ عصر روز ‌سه‌شنبه، ماموران كلانتري 103 گاندي از جريان فروش يك نوزاد خبردار شده‌اند. يك زن جوان ادعا مي‌كند مردي 58 ساله، مي‌خواهد كودك 3 ساله‌اش را به قيمت 3 ميليون تومان بفروشد. زن جوان كه ماموران را باخبر كرده، مي‌گويد غير از كودك 3 ساله‌اي كه همراه مرد است، همسرش هم در چهار‌راه بالايي مي‌خواهد يك كودك يكساله را بفروشد. ماموران در چهارراه بالايي، همسر او را كه كودك يكساله‌اي را در آغوش خود داشت، دستگير مي‌كنند. زن و شوهر اول اعتراف نمي‌كنند، اما پس از مدتي مي‌گويند چون توان پرداخت هزينه‌هاي اين دو بچه را نداشته‌اند، خواسته‌اند آنها را بفروشند. بچه‌ها را تحويل بهزيستي مي‌دهند تا درباره اين زوج ميانسال تصميم گرفته شود.

كامران و مريم اما براي فروش پسر نوزادشان قولنامه تنظيم كرده‌اند. قيمت نوزاد آنها، 2 ميليون تومان بود و مي‌خواستند او را به يك زن و شوهر بي‌فرزند بفروشند. تماس تلفني يك شهروند تهراني، افسران اداره آگاهي را از اين معامله خبردار كرد، در حالي كه زن و شوهر فقير، نوزادشان را قولنامه كرده بودند و 2 ميليون تومان گرفته بودند. وقتي ماموران از ماجرا مطمئن شدند، سراغ خريداران پسربچه در شمال تهران رفتند و آنها را بازجويي كردند. زن و شوهر جوان كه حسرت فرزند بر دلشان بود، مجبور شدند پدر و مادر اصلي نوزاد را معرفي كنند. كامران و مريم دستگير شدند و پرونده به دادسرا فرستاده شد. آنها علت اصلي فروش فرزند خود را فقر و بيكاري اعلام كردند و به تنظيم قولنامه اعتراف كردند. پسر فروخته شده هم به شيرخوارگاه فرستاده شد.

اما ماموران انتظامي قزوين، خودشان زن 25 ساله‌اي را كه قصد فروش نوزادش را داشت، دستگير كردند. ليلا در شهرستان اقباليه براي فروش بچه‌اش اطلاعيه‌اي منتشر كرده بود و گفته بود مي‌خواهد نوزاد 20 روزه‌اش را بفروشد. مامورها با لباس خريدار به اقباليه رفتند. ليلا، اهل نهاوند تاكستان بود و از يك ماه قبل به اين شهر آمده بود. 6 ماه قبل، اكبر همسر ليلا محكوم به حبس ابد شده بود و ليلا پس از وضع حمل، هر چه فكر كرده، ديده بود نمي‌تواند هزينه‌هاي بچه را تامين كند. يكي از پرستاران بيمارستان وسوسه‌اش كرد كه بچه را بفروشد. اين بار چون هنوز خريداري در كار نبود، فقط ليلا را دستگير كردند و بچه هم...

تشريفات سخت اداري سازمان بهزيستي براي والدين علاقه‌مند به پذيرش فرزند، آنها را مجبور مي‌كند براي فرزندخواندگي كودك موردنظرشان، مبالغ بالا به دلالان يا فروشندگان نوزادان پرداخت كنندفقر، عامل اصلي فروش نوزادان از سوي والدينشان است. خانواده‌هايي كه دست به اين كار مي‌زنند، اغلب تحت‌تاثير يك بحران شديد، اقدام به فروش نوزادشان مي‌كنند و در مواقعي هم مجبور مي‌شوند. در بسياري از پرونده‌هاي فروش نوزاد، مادر عامل اين كار بوده كه معمولا به خاطر طلاق، بيكاري همسر يا زنداني بودن اوست.

اين دسته از والدين معمولا از عواقب تصميم‌شان آگاه نيستند و پس از گذشتن از بحران، پشيمان مي‌شوند و شايد درصدد پيدا كردن نوزادشان بر بيايند.

از سوي ديگر، بنا بر اعلام سازمان بهزيستي، هم‌اكنون كودكان بي‌سرپرست زيرپوشش بهزيستي، تنها 15 درصد فرزندان بهزيستي هستند و به نظر مي‌رسد قانون فرزندخواندگي به تنهايي پاسخگوي تحقق نيازهاي كنوني نيست. آمارهاي منتشر شده از سوي سازمان بهزيستي نشان مي‌دهد كه سالانه تنها هزار كودك به خانواده‌ها واگذار مي‌شوند و در حال حاضر به ازاي هر كودك، 5/7 خانواده متقاضي فرزند‌خواندگي تشكيل پرونده داده‌اند.

افروز مغزي، اين مشكل را ناشي از قوانين موجود در كشور مي‌داند: «ولايت قهري، يعني ولايت پدر و جد پدري غيرقابل سلب است و بر اين اساس، 87 درصد كودكان مورد حمايت بهزيستي، والديني دارند كه به علت اعتياد، بزهكاري، بيماري‌ يا مسائل اخلاقي به طور موقت صلاحيت سرپرستي كودك خود را از دست داده‌اند؛ به همين دليل امكان واگذاري سرپرستي آنها به ديگران وجود ندارد.» در حال حاضر، تنها 15 درصد از 21 هزار فرزندي كه در مراكز شبه خانواده به سر مي‌برند به دليل مشخص نبودن پدر، مادر و جد پدري قابليت واگذاري به خانواده‌ها به عنوان فرزند‌خوانده را دارند كه 4 درصد از اين تعداد نيز دچار معلوليت جسمي و ذهني هستند. به اين ترتيب از اين 15 درصد تنها 10 تا 11 درصد فرزندان شرايط لازم را براي واگذاري به خانواده‌هاي متقاضي به عنوان فرزندخوانده دارند.

بچه‌هاي هيچ‌كس

سال 85 بود و ماجرا پليسي‌تر از هميشه. زن با ترفندهاي خاص خودش نوزاد دختران فراري و خانواده‌ها را مي‌خريد. از يك سو؛ در يك مراسم مذهبي زن جواني كه گريه مي‌كرد، برايش تعريف كرده بود كه نازاست و اين موضوع اختلاف شديدي بين او و خانواده همسرش ايجاد كرده. به او وعده داده بود كه مي‌تواند كسي را پيدا كند تا نوزادش را به او بفروشد. آن سوي ديگر ماجرا، دختركي كه يك سال بود خانه پدرش را به خاطر فضاي ناآرام و فقر ترك كرده بود و بعد از يك آشنايي خياباني جنيني در شكم داشت، درخانه يك خانم دكتر منتظر تولد بچه‌اي بود كه خانم دكتر وعده داده بود او را در خانه به دنيا مي‌آورد و در عوض دستمزد، نوزادش را از او مي‌گيرد. اين داستان براي اعضاي باند خريد و فروش نوزادان 4 سال تكرار شد.

اين باند كلي عضو فعال داشت؛ يك پزشك مرد كه مطبش محل خريد و فروش نوزادان بود، يك پزشك زن كه عامل اصلي خريد و فروش نوزادان بود و در فريب دختران فراري براي فروش نوزادانشان هم نقش مهمي داشت، يك كارمند ثبت‌احوال كه شناسنامه‌هاي نوزادان فروخته شده را صادر مي‌كرد و يك زن و مرد كه رابط شناسايي خريداران و فروشندگان نوزادان بودند. آنها هر نوزاد را تا 5 ميليون تومان خريد و فروش مي‌كردند و قيمت نوزادان دختر گران‌تر بود. معلوم است كه متهمان اين پرونده هم دستگير شدند و چند خانواده از خريداران اين نوزادان هم شناسايي شدند، هر چند خيلي از فروشندگان دختران فراري بودند و مكان زندگي آنها معلوم نبود.

اوايل تير‌ سال گذشته هم حراست سازمان ثبت احوال گزارشي در اختيار بازپرس شعبه 5 دادسراي جنايي تهران قرار داد كه نشان مي‌داد افرادي با ارائه گواهي‌ تولد جعلي به اين سازمان براي چندين نوزاد شناسنامه گرفته‌اند. كارآگاهان در يكي از اداره‌هاي صدور شناسنامه‌ در سازمان ثبت احوال، متوجه فعاليت‌هاي غيرقانوني 3 نفر از كارمندان شدند كه در اين اداره مشغول به كار بودند. دستور بازداشت متهمان صادرشد. بعد، زن مامايي پيدا شد كه در اين باند با متهمان كار مي‌كرد. او خيلي زود اعتراف كرد و گفت: «زنان بارداري را انتخاب مي‌كردم كه نمي‌خواستند بچه‌دار شوند. به آنها پيشنهاد مي‌دادم تا بعد از تولد نوزادشان آن را به قيمت خوبي به يك خانواده بفروشند. قيمت پيشنهادي، آنها را وسوسه مي‌كرد. بيشترين دغدغه خريداران، گرفتن شناسنامه كودك به نام خودشان بود. چند بار به يكي از ادارات ثبت احوال رفتم و موفق شدم يكي از كارمندان را كه در قسمت صدور شناسنامه كار مي‌كرد، فريب دهم. وقتي او قبول كرد براي گرفتن شناسنامه براي نوزادان با من همكاري كند، 2 نفر از همكاران خود را هم به اين باند كشاند. ما در طول 3 سال فعاليت پنهاني بيش از 30 نوزاد را با اين روش خريد و فروش كرديم.» پدر و مادر هر 30 نوزادي كه فروخته شده بودند شناسايي شدند، اما كسي نمي‌داند تكليف بچه‌ها چه شده است.

مروري بر پرونده‌هاي فروش نوزاد نشان مي‌دهد كه هر سال چندين مورد از خريد و فروش نوزادان ثبت مي‌شود و اين جدا از مواردي است كه به صورت پنهان و در قالب باندهاي قاچاق اعضاي بدن، فحشا و استفاده از كودكان براي تكدي، دزدي و كار اتفاق مي‌افتد. در واقع، بسياري از موارد خريد و فروش نوزاد در باندهاي غيرسازمان يافته‌اي اتفاق مي‌افتد كه حتي دغدغه ثبت‌نام كودك در شناسنامه را هم ندارند و كودكان مورد نيازشان را از بارداري‌هاي ناخواسته و نامشروع تامين مي‌كنند. به گفته افروز مغزي، اين نوع از خريد و فروش نوزادان با قيمت‌هاي حقيرانه‌تري اتفاق مي‌افتد و كودكان به مقاصد غيرانساني به عنوان ابزار كار و خلاف، در اختيار باندهاي گوناگون قرار مي‌گيرند: «با توجه به محدوديت‌هاي سقط جنين در قوانين ايران، بسياري از بارداري‌هاي ناخواسته‌اي كه ادامه پيدا مي‌كنند به چنين نقطه‌اي ختم مي‌شوند. دختران فراري امكان نگهداشتن فرزندان اينچنيني را ندارند و سر و كارشان به اين باندها مي‌افتد.»

نعيمه دوستدار

+ ۱۳۸۹/۰۸/۲۶

نازنین افشین‌جم

روزنامه ایران - «نازنین افشین جم» خواننده ایرانی تبار ساکن کانادا که پیش از این در سال 2003 به عنوان دختر شایسته امریکای شمالی انتخاب شده بود، رسماً به عنوان پارتنر (دوست) وزیر دفاع کانادا معرفی شده است.

وی که چند سال پیش به‌طور ناگهانی به تحلیلگر مسائل سیاسی ایران تبدیل شد و با انتشار مقاله‌ای در نشریه الکترونیکی امریکایی «هافینگتون پست» به تحلیل سیاسی جامعه ایران پرداخت، در مراسم جشن چند شب گذشته وزارت دفاع کانادا، همراه «پیتر مک‌کی» حاضر شد.

در همین زمینه، سخنگوی نازنین افشین‌جم می‌گوید که «مک‌کی بسیار برای وی مفید بوده و آنها دوستان خوبی برای هم هستند.»

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش