در يكي از اين سرقتها و در اولين روز تعطيلات عيد نوروز، مالباخته كه زن 40 سالهاي بود به شعبه 13 بازپرسي دادسراي ناحيه 5 تهران رفت و طي شكايتي اعلام كرد: در مدت تعطيلات نوروزي تصميم داشتيم با خانواده به مسافرت برويم.
زن و مرد جوان مشتريان آرايشگاههاي زنانه را طعمه خود قرار داده و اموال آنها را به سرقت بردند.
به گزارش فارس، از حدود يك سال قبل شكاياتي از سوي تعدادي از شهروندان تهراني كه همگي زن بودند مبني بر سرقت كيف آنان در آرايشگاههاي زنانه و يا مدارس به پايگاه دوم پليس آگاهي تهران بزرگ رسيد.
كارآگاهان در بررسيهاي خود متوجه شدند اين نوع سرقت علاوه بر محدوده سركلانتري دوم ( غرب و شمال غرب تهران )، در ساير قسمتهاي پايتخت نيز گزارش شده است.
همچنين مشخص شد در اين سرقتها كه معمولأ از آرايشگاههاي زنانه يا دفتر مدارس انجام شده است، سارق كه يك زن جوان بوده با يك كيف خالي به آرايشگاه خصوصاً آرايشگاههاي شلوغ و به بهانه ماندن در نوبت روي يكي از صندليها منتظر نشسته و در يك فرصت به دست آمده و با استفاده از غفلت نفر كناري كيف خود را با كيف ديگري جابه جا كرده و با سرقت كيف به بهانهاي آرايشگاه را ترك كرده است.
در مدارس نيز سارق به بهانه اين كه ميخواهد از وضعيت درسي دخترش مطلع شود وارد دفتر مدرسه شده و در همان ابتدا با غفلت معلم، مدير يا ناظم، كيف خالي خود را با كيف يكي از معلمان يا مدير و ناظم تعويض و سريعاً مدرسه را ترك كرده است.
در يكي از اين سرقتها و در اولين روز تعطيلات عيد نوروز، مالباخته كه زن 40 سالهاي بود به شعبه 13 بازپرسي دادسراي ناحيه 5 تهران رفت و طي شكايتي اعلام كرد: در مدت تعطيلات نوروزي تصميم داشتيم با خانواده به مسافرت برويم.
در تاريخ 28 اسفند تعدادي از سرويسهاي طلايم را كه در مسافرت به آنها نياز نداشتم براي امانت نزد يكي از دوستانم بردم. دوستم مدير يك آرايشگاه زنانه در آرياشهر بود.
ارزش سرويس طلاها بالاي 50 ميليون تومان بود. ساعت 21 رفتم اما آرايشگاه طبق معمول اين روزها بسيار شلوغ بود. كيف طلاها را كنارم گذاشته و روي يكي از صندليها نشستم.
خانمي حدوداً 30 ساله هم كنارم نشسته بود. من با دوست آرايشگرم كه مشغول كار بود صحبت ميكردم. دقايقي بعد متوجه شدم كيف طلاهايم نيست.
همان زن كناريام كه كيف بين من و او قرار داشت هم نبود. اما يك كيف ديگر به جاي كيف من همان جا بود. ابتدا سريع به بيرون از آرايشگاه رفتيم كه خبري از آن زن نبود. داخل كيف به جاي مانده پر از تكه كاغذ و روزنامه بود. دريافتم آن زن جوان كيف خالياش را با كيف من عوض كرده و فرار كرده بود.
با دستور مديرروستا بازپرس شعبه 13 دادسراي صادقيه، رسيدگي تخصصي به اين پرونده به كارآگاهان مبارزه با سرقت از اماكن پايگاه دوم پليس آگاهي تهران بزرگ واگذار شد.
كارآگاهان با راهنمايي مالباخته و با استفاده از چهرهنگاري متهم و جستجو در تصاوير سارقان سابقهدار تحقيقات تخصصي خود را براي شناسايي و دستگيري زن سارق آغاز كردند.
با توجه به نوع طلاها و فاكتور خريد، كارآگاهان به تعدادي از طلافروشيهاي محدوده سرقت و غرب تهران رفته اما نتيجهاي حاصل نشد.
در شكايات بعدي در فروردين و ماههاي بعد در سال جاري، كه از سوي مالباختگان مطرح شده و تمامي اين سرقتها در آرايشگاههاي زنانه يا مدارس دخترانه صورت گرفته بود، كارآگاهان پايگاه دوم با توجه به نوع اموال سرقتي تحقيقات ميداني وسيعي را براي شناسايي و دستگيري يك زن جوان حدود 35 ساله دنبال كردند.
در چهره نگاريها مشخص شد تمامي اين سرقتها توسط اين زن جوان انجام شده است.
از آنجائي كه از اين زن سارق چهرهنگاري شده بود، در بررسي از سوابق مجرمان سابقهدار هيچ نشانهاي به دست نيامد. لذا جهت شناسايي و دستگيري وي راههاي ممكن پليسي ديگر در دستور كار كارآگاهان قرار گرفت.
در اولين اقدام كارآگاهان به برخي آرايشگاههاي زنانه و مدارس دخترانه مراجعه كردند و آموزش لازم به متصديان مربوطه در مناطقي كه احتمال سرقتهاي بعدي اين زن بيشتر وجود داشت داده شد.
گام بعدي پليس تحقيقات ميداني دامنه دار در نقاطي بود كه احتمال تردد متهم تحت تعقيب ميرفت. و در نهايت در گام سوم تلاش براي شناسايي متهم با استفاده از تصوير چهرهنگاري و ساير مشخصات موجود، از طريق يگانهاي گشت پليس آگاهي در سطح شهر بود.
يكي از مالباختگان، مدير يك مدرسه دخترانه در غرب تهران بود. كيف وي به روش فوق از داخل دفتر مدرسه و در اوايل سال تحصيلي جاري توسط اين زن به سرقت رفته بود و پروندهاش در پايگاه پنجم پليس آگاهي در حال رسيدگي بود.
خانم مدير كه در يك روز و از روي كنجكاوي و تحقيق و پيگيري به كلانتري تهرانسر رفته بود متوجه شد سارق پرونده مشابهي در سال گذشته و در كلانتري تهرانسر داشته كه پس از سرقت كيف يك زن در آرايشگاهي در تهرانسر، قبل از فرار دستگير و به كلانتري منتقل شد اما با رضايت شاكي و دستور قضائي آزاد شده است.
از طريق پرونده و عكس موجود در كلانتري وي را شناسايي كرد و براي اعلام نتيجه كارآگاهان را در جريان قرار داد.
با توجه به وجود پروندههاي مشابه از اين زن به نام آنا 35 ساله در پايگاههاي مختلف پليس آگاهي خصوصاً پايگاه 2 و 5، منزل يكي از بستگان وي در تهرانسر شناسايي شد.
در تاريخ 17 آذر امسال همسر اين زن به نام داود شناسايي و با توجه به هماهنگي قضائي توسط كارآگاهان پايگاه پنجم دستگير و پس از انتقال به پايگاه پنجم براي رسيدگي به سرقتها به پايگاه دوم منتقل شد.
داود كه داراي اعتياد به مصرف مواد مخدر بود اعتراف كرد به همراه همسرش به در آرايشگاهها و مدارس رفته و خود داخل خودرو يا موتورسيكلت منتظر همسرش ميماند تا پس از سرقت از آنجا فرار كنند.
آنا با اطلاع از دستگيري همسرش متواري شد. اما 22 آذر كارآگاهان پايگاه دوم با تلاش بيوقفه و اطلاعاتي كه از همسرش به دست آورده بودند آنا را در غرب تهران شناسايي و دستگير كردند.
متهمان تا كنون فقط به مواردي كه مالباختگان با مراجعه به پايگاه دوم آنها را شناسايي كردهاند اعتراف كرده اما با توجه به تعداد سرقتهاي مشابه از سال گذشته، به نظر ميرسد تعداد سرقتهاي اين زن و شوهر بسيار بيشتر از اعترافات آنها باشد.
سرهنگ كارآگاه مهرداد يگانه رئيس پايگاه دوم پليس آگاهي تهران بزرگ با اعلام اين خبر گفت: از شهرونداني كه از سال گذشته در نقاط مختلف تهران به شيوه فوق از آنان سرقت شده دعوت ميشود تا براي شناسايي متهم به پايگاه دوم پليس آگاهي تهران بزرگ واقع در خيابان آزادي-خيابان زنجان شمالي مراجعه كنند.
به گزارش فارس، فردي كه در يك مرغداري در يكي از روستاهاي بوئينزهرا مشغول به كار بود فرزند خود را نيز به مرغداري ميبرد.
اين
مرد و فرزندش در مرغداري كه در دو كيلومتري محل زندگيشان است، شب را به
سر ميبردند تا اينكه صبح روز پنجشنبه سيام دي ماه پدر فرزندش را براي
رفتن به مدرسه به تنهايي راهي خانه ميكند تا به مدرسه برود.
ساعاتي
بعد پدر ناگهان متوجه حيواني ميشود، جلو كه ميرود با سر جدا شده فرزندش
در دهان گرگ روبهرو شده با دنبال كردن گرگ سر فرزندش را برداشته و با ناله
و گريه به روستا بازميگردد.
پس از جستوجو جسد اين پسر 10 ساله از ميان برفها پيدا شد و با حضور خانواده به خاك سپرده شد
| جمعه 15/11/1389 ساعت : 13:44 يك بازيگر سينما تنها بدرقه كننده علي كريمي در فرودگاه همبازيان سابق کريمي حتي حضور دوباره او را در بوندس ليگا به ارتباط مدير برنامه هايش نسبت مي دهند |
|
|
||
|
علی کریمی باردیگر به فوتبال آلمان بازگشت و این بار نه به
عنوان یک ستاره و نه با سر صدا زیاد بلکه بی سرو صدا و درفضایی همراه با
انتقاد زیاد دوباره فرصت این را پیدا کرد تا این بار پیراهن شالکه را برتن
کند .
کریمی نه برای پول به آلمان رفت و نه لذت از بازی در اروپا بلکه فقط برای احیای اعتبار از دست رفته تن به این قرارداد داد . بازیکنی که از استیل آذین اخراج شده بود می خواست ثابت کند هنوز خریدار دارد .البته باید به همراه او در این انتقال مدیربرنامه هایش را ستود که با لابی خود توانست کریمی را در سن 32 سالگی ترانسفر کند. اما شبی که کریمی قصد رفتن به آلمان را داشت در عین تعجب فقط یک نفر برای بدرقه او به فرودگاه آمده بود ،پوریا پورسرخ بازیگر سینما که در ارتباط بین فوتبالیست ها و بازیگران او دوستی شدیدی با کریمی پیدا کرده است. کمی عجیب است که بین این همه همبازی و فوتبالیست که در کنار کریمی سالها بازی کرده اند یک بازیگر او به آلمان بدرقه کند. اما این مسئله مبین یک نکته است اینکه بازیکنان فوتبال فقط در ظاهر رابطه خوبی با هم دارند! شاید باور نکنید اما همبازیان سابق کریمی حتی حضور دوباره او را در بوندس لیگا به ارتباط مدیر برنامه هایش نسبت می دهند... |
محو نگاه به جانور اسرارآمیز شده بود که سر و کله مارمولک دیگری پیدا شد. این مارمولک، تکه غذایی به دهان گرفته و برای...

پرچمدار
روز دوشنبه ( 25 رجب ) سال 92 هجری بود که ارتش نجات بخش اسلام به سرکردگی یک افسر سیا پوست به نام ( طارق بن زیاد ) از تنگه ای که آفریقا و اروپا را به هم متصل می کند، عبور کرد از آن به بعد تنگه مذکور را ( جبل الطارق ) نام گذاری کرد. نام زیبای جبل الطارق که در اقیانوس اطلس و دروازه اروپای مسیحیت به چشم می خورد؛ برای هر مسلمان الهام بخش و یادگار دوران عزت و افتخار است. وقت طارق بن زیاد اولین بار با جیش خود وارد شهر الجزیره شد نماز صبح را در آنجا خواند و پرچم های برای لشکریان خود آماده ساخت به همین مناسبت بعدها در آنجا مسجدی به نام ( مسجد پرچم ها ) ساخته شد. پادشاه اسپانیا به نام رود ریک شنیده بود که قومی جنگ جو و بی باک از بیابان حجاز برخاسته و دنیا را زیر نفوذ تمدن خویش گرفته اند پادشاه اندلس لشکر اسلام را بربرهای راه زن می پنداشت که بخیالی تصرف گنج ها و جواهرات اندلس به آن سرزمین قدم گذاشته ولی در اولین برخورد که قوای طرفین با یکدیگر داشت؛ پادشاه فهمید که مردان جانباز و فداکاری به سر زمین اش هجوم آورده اند که هرگز خیال غارت و چپاول را ندارند بلکه می خواهند مسلک و تمدن جدیدی را بنام اسلام جای گزین شرک و بت پرستی مسیحیت سازند و این سرزمین را از وضع سابق نجات دهند. طبق نقل ابن خلکان؛ پادشاه اسپانیا حین ورود لشکر مسلمین در عاصمه کشور در مقر خود حضور نداشت وقتی لشکر نجات بخش اسلام در اسپانیا قدم گذاشت جانشین شاه به وی خبر داد که ( مردمی به کشور ما آمده اند که نمی دانیم آن ها اهل آسمانند یا اهل زمین ) پادشاه از شمال اسپانیا به مرکز برگشت در صدد تهیه نیروی مسلح صد هزار نفری بر آمد.
لشکر نجات بخش اسلام یک روز صبح از خواب بیدار شدن و خود را برای نماز آماده می کردند؛ با منظره جدید مواجه شدند. آن ها دیدن که قوای دولتی اسپانیا بفرماندهی پادشاه در نزدیکی آن ها اردو زده و خود را برای حمله آماده کرده اند. مشاهده این وضع برای سربازان اسلام عکس العمل مخصوصی ایجاد کرد؛ ازطرفی تعداد آنان بسیار کم بود که از دوازده هزار تجاوز نمی کرد و از طرفی دیگر سپاه دشمن صد هزار نفر با تجهیزات و امکانان جنگی کافی بودند. لذا نشانه های اضطراب و وحشت در سیمای سربازان اسلام آشکار شد. طارق از این نکته غافل نبود سربازان در اطراف خیمه طارق تجمع کردند هر آن منتظر دستور آماده باش بودند لحظات سپری شد که پرده خیمه طارق بالا رفت وی در حالیکه سراپا مسلح بود با قدم های سنگین و استوار خود به طرف قطعه سنگ بزرگ که در نزدیکی خیمه اش جای داشت حرکت کرد. سربازان در اطراف وی حلقه زدند سکوت همه را فراگرفت و منتظری سخنان امیر بودند که کی شروع می کند البته تمام تلاش طارق بر این بود که به هر نحوی ممکن ارتش خود را برای مقابله با دشمن آماده سازند و با این نیرو های کم بر دشمن غلبه کنند این تصمیم طارق با با یک طرح ابتکاری و جالب توام بود. فرمانده ارتش اسلام فرمان صادر کرد که بر اساس آن همه کشتی های را با آن از دریا عبور کرده اند و همچنین تمام خوار و بار و مواد غذائی که همرا دارند آتش بزنند فقط به اندازه یک وقت غذا نگاه دارند!!
این فرمان شگفت انگیز و بی سابقه تحیر عمیق در میان سربازان و افسران سپاه عرب ایجاد کرد آن ها از این دستور تعجب کرده ، صورت های سرخ و چشمان گرد و از حدیقه بیرون آمده و پرده ای از خون روی آن ها را فرا گرفته بود، زیرا هر یک ازعوامل موجود برای نابودی آن ها کافی بود.
طارق در حال که در جای خود ایستاده بود شعله آتش از خیمه مواد غذایی و از بدنه ی کشتی ها زبانه می کشید در همان اثنا طارق پس از حمد و ثنای پروردگار گفت: ای لشکریان مسلمان دریا پشت سر شما و دشمن پیش روی شما ست، در پیش رو امید زندگی است اما در پشت سر مرگ قطعی! اکنون بجزء استقامت و تحمل چاره ی ندارید. دشمن با سلاح های مخوف و سنگین و با مواد عذایی فراوان مجهزند و به استقبال شما آمدند و وضع شما مثل یتیمی که به دست مردی پستی گرفتار باشد همانند است. شما جزء شمشیر پناهگاهی ندارید غذایتان همان است که از دست دشمن بگیرید. در این وضع زندگی شرافتمندانه را فقط با فداکاری و ایثار می توانید تحصیل کنید.
تاریخ ابن خلکان صفحه 262: طارق اظهار داشت که من در این جانبازی از شما پیش قدم ترم، نخست من به سردار این سپاه حمله می کنم اگر او را کشتم خار بزرگی را از سر راه شما برداشته ام و اگردر این راه کشته شدم شما هدف مرا جدا تعقیب کنید و ذره ای هراس و سستی به خود راه ندهید. هیجان عجیب در میان سربازان اسلام بعد از این خطابه به وجود آمد که راهی برای نجات خود جز عبور از اجساد دشمن ندارند. بعد از صدور فرمان حمله؛ اردوی مسلمین بی باکانه بسوی دشمن هجوم بردند و دشمن را سخت در تنگنا قرار دادند.
پیروزی که در نبیجه این تاکتیک بی سابقه جنگی نصیب مسلمانان شد بسیار شگفت انگیز بود آن ها توانستند قوای اسپانیا را تا سر حد شمال آن کشور به عقب راند.در اثنا حمله طارق از همه جلو تر بود و با شمشیر برق آسا بر فرق سردار لشکر اسپانیا کوفت و وی را روی تختش به قتل رساند.
تاریخ مسلمین اسپانیا صفحه 13: بعد از فروکش کردن جنگ، اسب پادشاه با زین طلایی و یک لنگه ای کفش طلایی پادشاه در بین گل و لای رود خانه بدست سربازان آمد ولی مرده یازنده پادشاه بدست نیامد. بعد از این حادثه ارتش نجات بخش به پیش روی خود ادامه داد و شهر های بزرگ اسپانیا را یکی پس از دیگری به تصرف در آوردند از جبهه دیگر موسی بن نصیر لخمی والی آفریقا نیز شخصا با 18 هزار لشکر وارد اسپانیا شد و از طرف شرق کشور شروع به حمله کرد پس از تصرف چند شهر به طارق بن زیاد ملحق شد. حمله مسلمانان به جای رسید که موسی بن نصیر با لشکریان خود بسوی مرز پاریس در حرکت شد در دامنه جبال ( پیرنه ) که مرز میان اندلس و فرانسه بود، اردو زدند برای حمله به خاک فرانسه آماده می شدند. جالب اینکه موسی بن نصیر تصمیم داشت که از فرانسه، آلمان و ایتالیا عبور کرده اسلامبول را تسخیر نموده از آن جا بسوی شامات رهسپار گردد به این ترتیب تمام اروپا را به تصرف در آورد. متأسفانه خلیفه کوته نظر و نادان ، موسی بن نصیر را به دمشق باز گرداند و این فرصت از دست رفت.
گوستاولبون: رفتار لشکر مسلمین با اهالی اندلس کریمانه بود همان رفتاری را داشت که با اهالی مصر و شام داشت. اموال و معابد و قوانین آن ها را محترم شمرد و بخودشان واگذار کرد.البته به شرط که سالیانه جزیه بدهند. در طول چند قرن کشور اسپانیا را از نظر پیشرفت علمی و اقتصادی به کلی منقلب ساخت و آن کشور را تاج افتخار بر سری اروپا قرار داد. این تحول عظیم در اندلس نه تنها در پیشرفت علمی و مالی بلکه در اخلاق نیز تحول ایجاد کرد، رفتار مسلمان ها در اندلس با اقوام مغلوب آن قدر ملایم بود که اسقفها اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی تشکیل دهند مسلمان ها دیانت اقوام مغلوب را به درجه عالی احترام می گذاشتند. ( تاریخ تمدن اسلام و عرب صفحه 361-348 )
دوران افول و انقراض مسلمان ها از اندلس:
بدون شک شکست مسلمین در اسپانیا
معلول عوامل زیر بود:
1- مال اندوزی و مادیگری که بعضی از افراد لشکر که بدون توجه به موقعیت خطرناک
خود برای حفظ چند درهم دارایی خویش از میدان برون رفتند.
2- رقابت منفی و ریاست طلبی سران سپاه که منافع شخصی خود را بر پیشرفت های بزرگ مقدم می داشتند. متأسفانه عامل دوم از بزرگترین علل عقب ماندگی مسلمین در قرون گذشته و حال می باشد. ( فعلا تسلط کفر بر افغانستان و عراق معلول همین علت است ) وقت مسیحیان در اندلس بر مسلمان ها مسلط شد با بر پایی دادگاه های تفتیش عقاید( انگیزیسیون ) به بهانه های مختلف مسلمین را به مجازات می رساندند. در سال 1481 میلادی سه هزار نفر را با حکم همین دادگاه ها سوزاندند وسیزده هزار نفر به مجازت های دیگر رسید بقیه مسلمان ها بحکم دادگاه با اخراج روبرو گردید. در یکی از اخراج های دستجمعی به طرف آفریقا صد و چهل هزار نفر بودند که در مسیر راه صد هزار آن ها جان خود را از دست دادند. حکم اسقف اعظم این بود که: همه اعراب غیر مسیحی را با زن و بچه از دم شمشیر بگذرانید. بعد از فتح ( غرناطه ) هشتادهزار جلد کتاب مسلمانان را آتش زدند. در ظرف چند ماه بیش از یک میلیون مسلمان از اندلس اخراج گردید.
3- جاسوسی کردن یکی از افسران مسلمانان بنام ( براق بن عمار) به نفع کلیسا و پاپ. این شخص اولین کسی بود در مورد حمله مسیحی ها علیه ارتش اسلام خیانت کرد. وقت پادشاه مسیحی می خواهد در مورد استرداد اسپانیا تصمیم خود را اعلام کند به همین منظور از تمام متنفذین اروپا دعوت کرد و از براق بن عمار نیز خواست که آن ها را در این راه یاری نمایند. نظر خائینانه براق این بود که جنگ شما مسحیان با مسلمان ها فعلا اشتباه است چون نمی توانید در مقابل آنها مقاومت کنید. مسلمین هر گاه مذهب و آئین خود را در خطر بیبینند سر سختانه از آن دفاع می کنند دشمن و دشمنان خود را نابود می سازند. بهتر است هم اکنون قرارداد برای صلح به مسلمین پیشنهاد کنید که سه اصل در آن گنجانده شده باشد:
الف – آزادی مذهب
ب – آزادی تعلیم و تربیت
ج – بسط روابط تجاری و بازرگانی
بعد از انعقاد این قرار داد در قرطبه، کلیسا تمام قوای مادی و معنوی خویش رابکار گرفت و اقدامات زیر را انجام داد:
1- سیل مبلغین و کشیشان مسیحی بسوی اسپانیا سرازیر شد و تحت عناوین مختلف فعالیت شان آغاز کردند ازسیاحتی و استادی در آموزشگاهها گرفته تا تجارت وبازرگانی که در ضمن این گونه فعالیت ها؛ به عنوان چشم و گوش کلیسا مشغول جاسوسی نیز بودند.
2- در همان سال که قرار داد امضاء شد چهار دانشگاه بزرگ با هزینه فرمانده لشکر مسیحی در اندلس بنا گردید که جوانان مسلمان بطور رایگان در آن تحصیل می کردند. متأسفانه در همان دوره در اثر عدم توجه متولیان امور، مدارس و دانشگاه های اسلامی رو به ضعف نهاده و اکثر کلاس ها تعطیل شده بود. استادان مسیحی از این موقعیت استفاده کرده افکار انحرافی در اذهان جوانان مسلمان کاشتند.
3- به جای که جوانان مسلمان از تفریحات سالم استفاده کنند، پارکها و گردش گاههای عمومی تشکیل داده شد که مسیحی ها عده ای از دختران افسون گر مسیحی را با موهای طلایی و چشمان آبی که برای همین کار تعلیم دیده بودند در آن پارک ها رها ساختند. جوانان که تا چندی قبل در اوقات فراغت برای تفریح و سرگرمی به تمرین تیر اندازی، اسب سواری، شمشیر زنی و یا به مباحثات علمی می پرداختند به طرف این پارک ها ی ملی!! هجوم برده و با دختران عشوه گر مسیحی که مأموریتی جز این نداشتند مشغول عشق بازی شدند!.
4- کلوب های مجلل شبانه بوجود آوردندکه دوشیزه گان مسیحی به عنوان پیش خدمت از مشتریان پذیرایی می نمودند. همه مهمانخانه ها و کلوپ ها در تمام ساعات شب بطور رایگان آماده پذیرایی از جوانان مسلمان بود.
5- مسیحیان با این ترفند قبح و زشتی گناه را در نظر جوانان مسلمان از بین بردند و توسط دختران مسیحی که از دوستان جوانان مسلمان به حساب می آمدند می خواری را در میان آنان رواج دادند. تجار مسیحی هم بیشتر به تجارت و خرید و فروش انواع مسکرات پرداختند. عجیب این بود که یکی از مبلغین مسیحی به قصد قربت و دلسوزی به حال جوانان مسلمان که می بایست مسکرات به قیمت بالایی تهیه کنند؛ تمام انگورباغ های قرطبه را خریداری کرد و شراب حاصل از آن در اختیار دانشجویان مسلمان قرار داد و قسم خورد که شراب آن را فقط به دانشجویان که در مدارس مسیحی درس می خوانند بفرشد.
6- تجار مسیحی با سرمایه های کلانی که از طرف پاپ تقویت می شد شروع به داد و ستد کرد ند و سعی نمودند تا نبض تجارت را در آن کشور در دست داشته و اقتصاد را به صورت انحصاری در اختیار بگیرند.
7- کاری مسلمان ها در اندلس بجای رسید که یکی ازسرداران اسلام ( براق خائین) یک مسیحی را به نام (شیل) به عنوان مشاور نظامی برگزید و به او اجازه داد که هر که را خواست برای تعلیم آداب نظامی در خدمت ارتش مسلمانان وارد کند. با این دسیسه و نقشه ، ارتش اسلام یکسره در اختیار مسیحیان قرار گرفت.
دقت شود که موارد که ذکر شد؛ امروز در جهان اسلام بخصوص افغانستان و عراق در حال تکرار نیست؟
طبق حدیثی عاقل کسی است که از یک سوراخ بیش از یکبار گزیده نمی شود. ولی یا للعجب! مسلمین سه بار گزیده شد:در1- اندلس 2- جنگ های صلیبی 3- افغانستان و عراق .
کفری جهانی با همه وعده و وعید و مبارزه با تروریسم، القاعده و طالبان از افغانستان و اعمار مجدد و بازسازی زیر بنای اقتصاد افغانستان، طی این مدت هیچ کاری قابل توجهی انجام نداده است. حتی افراد از غرب برگشته ی کابینه آقای کرزی هیچ حرفی برای گفتن و ارایه کارکرد لازم و مفید به مردم افغانستان را ندارند!! البته این خوی استعمارگری است که خون رگهای حیاتی کشور مستعمره خود را می مکد و به نفع کشور های مستعمره تا آن جا کار می کنند که منافع صد در صدی خود شان تأمین شود و بس!!
گسیل 120 نفر مستشار بلند پایه غربی در کابل، که درهر وزارت خانه و نهاد های دولتی ناظر غربی بر تمام اعمال و حرکات وزرا و کارمندان نظارت عام و تام داشته باشد. این مطلب چه معنایی می تواند داشته باشد؟؟ به نظر غربی ها مردم افغانستان نیاز به قیم دارند از قبیل انسان های سفیه که در فقه اسلامی نیاز به قیم دارند که عده از عدول مومنین سرپرستی آنان را بر اساس مصالح خود بر عهده می گیرند. ولی سر پرستی مردم افغانستان بر اساس مصالح غربی ها صورت می گیرد نه مردم افغانستان!.
پس ای برادر و خواهرمسلمان!!
بیاییم از تاریخ درس بیاموزیم که تکرار گذشته اشتباه است و اشتباه تاریخی قابل برگشت و جبران نیست. لذا قرآن می گوید: فاعتبروا یا اولی الابصار.
دانلود آلبوم یاد استاد با صدای استاد علیرضا افتخاری

خبرآنلاین نوشت:بيماري کزاز
کزاز بيماري است عفوني مشترک بين انسان و دامها که معمولاً بصورت تک تک و
پراکنده ديده مي شود . بعلت آلوده بودن وسائل جراحي نيز ممکن است چند تن در
بخش جراحي بدان دچار گردند . اين بيماري متأسفانه در کشور عزيز ما زياد
ديده مي شود .
کزاز ميکروب خاصي است که در انتهاي آن اسپور وجود دارد ( سنجاق مانند ) در
محيط خارج مقاومت زيادي از خون نشان مي دهد و اسپوري توليد مي کند که
مقاومتش خيلي زيادتر است . اثرات ميکرب بواسطه سم بسيار قوي است که ترشح مي
کند و از راه لنف ، خون بمراکز عصبي ميرود . با سم ميکرب کزاز توانسته اند
علائم بيماري را توليد کنند . ميکرب کزاز در خاک ، مدفوع اسب و گاو و آب و
گرد و خاک وجود دارد .
مطلب مهم اينکه ابتلاء به کزاز ايمني کاملي ايجاد نمي کند لذا بهترين وسيله
براي جلوگيري از آن واکسيناسيون مي باشد . از سوي ديگر سرم ضد کزاز براي
پيشگيري سودمند است ولي براي درمان بويژه پس از بروز نشانه هاي بيماري
ندارد .
« نشانه هاي کزاز »
دوران پنهاني متوسط بيماري ۸-۷ روز است هر قدر دوران نهفتگي کوتاهتر باشد
عاقبت بيماري خطرناکتر است گاهي در مرحله ي نهائي چرک زخم کم شده و سوزش و
انقباض عضلاني ظاهر مي شود . امکان ابتلاء مجدد در غياب واکسيناسيون وجود
دارد و هر اندازه فاصله بين شروع و انقباض عمومي حاصل از سم بيشتر باشد پيش
آگهي بهتر است .
اولين نشانه ي کزاز دشواري بلع و کليد شدن دهان است . بيمار خيلي بزحمت
دهان خود را باز مي کند عضلاتي که براي جويدن بکار ميرود در موقع انقباض
دردناک و سفت هستند سپس انقباض در عضلات گردن ، صورت و ستون فقرات و شکم و
غيره فرا مي رسد ( انقباض عمومي ) .
انقباض عضلات صورت ، شکل مخصوصي به مبتلا مي دهد و مانند اين است که بيمار
خنده بي نمکي به لب دارد ( خنده شيطان ) در حالت حمله عضلات جونده منقبض
شده و بواسطه گرفتاري ماهيچه هاي ستون فقرات بدن بعقب خم مي شود ( نظير
کمان ) يعني سطح اتکاء تنها پشت سر و پاشنه ها مي باشد . هر گاه انقباض
عضلات يک طرف بدن زياد شود بدن بهمان طرف خم مي شود و اگر تمام عضلات بدن
بطور يکنواخت دچار شده باشند تمام بدن کشيده و بشکل خبردار در مي ايد . در
شيرخواران و افراد خيلي پير کزاز خطرناک است .
انقباض عضلات عمومي بصوت حمله اي ظاهر مي شود يعني در اثر تحريک بيمار با
روشنائي و صدا ، تزريق و يا لمس بدن ، جمع شدن عمومي بدن فرا ميرسد ، فکها
سخت بهم فشرده شده و ساير عضلات نيز سفت مي شوند . انقباض عضلات حنجره و
شکم و ديافراگم وعضلات تنفسي باعث خفگي مي شود . اگر انقباض ماهيچه هاي
تنفس طولاني باشد موجب کبودي رنگ مي گردد . حملات انقباضي بيمار را فرسوده و
خسته مي کند . کليد شدن دهان سبب تشنگي ، اتلاف شديد انرژي ، عرق ( دفع
الکتروليتها ) آسيب ماهيچه ها ( پارگي ) و گرسنگي ميشود .
تب در ابتداي بيماري درحدود ۳۸ درجه بوده و بتدريج بالا ميرود به ۴۰ و
بالاتر ميرسد . نبض سريع نيست تعداد تنفس درخارج از حملات تند است و اگر به
۴۰ بار در دقيقه برسد تقريباً وقوع مرگ حتمي است .
در کزاز تعريق فراوان وجود دارد ، فشار خون پائين و بي خوابي وجود دارد .
گاه بيماري شدت مي يابد و بيمار در عرض ۳-۲ روز در حالت سکته قلبي يا خفگي
يا وارد شدن مواد غذائي در ششها تلف مي شود و يا برعکس در عرض چند هفته
انقباض عضلاني تخفيف يافته بهبودي حاصل مي گردد .
انواع خيلي سخت و سبک بيماري هم وجود دارد . فلج يک پا و يا دو پا و فلج
صورت و چشم به تنهائي ديده مي شود . اگر فاصله بين اولين علامت کزاز با
شروع انقباض عمومي ماهيچه ها کمتر از ۴۸ ساعت باشد بيماري خيلي جدي و بدخيم
مي باشد .
« پيشگيري »
اسپور کلستريديوم تتاني از راه خراش کوچک و بزرگ و زخم و شکستگي ها و غيره
وارد بدن مي شود ، اگر شرايط رشد و افزوني آن فراهم باشد سم ترواش مي کند و
اين سم راهي مراکز عصبي مي شود ، بنابراين قبل و بعد از وارد شدن باسيل در
بدن مي توان پيش گيري لازم را انجام داد .
دادن آنتي بيوتيک ، ضدعفوني کردن و رعايت پاکيزگي زخم نيز از رشد احتمالي و
تراوش سم جلوگيري مي کند ، باسيل کزاز در بافتهاي خراب شده بهتر رشد مي
کند بنابراين پانسمان و رعايت پاکي زخم وعمل جراحي لازم سودآور مي باشد .
« واکسيناسيون »
تزريق واکسن مؤثرترين روش حفاظت در برابر کزاز است .
کزاز نوزادان با واکسينه کردن مادر در زمان حاملگي قابل پيشگيري است .
* پيشگيري پاسيو
ايمني پاسيو مي تواند بوسيله آنتي توکسين کزاز ( ايمونوگلوبولين انساني ) تأمين گردد .
سرم اسبي ممکن است موجب واکنشهاي آلرژيک و حتي مرگ در اثر شوک آنافيلاکتيک
((حساسيتي ))شود . ايمونوگلوبولين کزاز انساني معمولاً فاقد خطرات ذکر شده
بوده و قدرت آن هم بيشتر از نوع آنتي توکسين هترولوگ است وجانشين سرم اسبي
شده است .
* پيشگيري با آنتي بيوتيکها
کلستريديوم نسبت به پني سيلين حساس است بنابراين کاربرد آن در زخمهاي مشکوک
منطقي و گاه ضروري است ولي بايد بخاطر داشت که در زخمهاي له و خراب شده
دارو بمحل زخم نمي رسد ( بسبب اختلال جريان خون ) لذا امکان زنده ماندن و
رشد باسيلها وجود دارد . عملاً در برخي بيماران مشاهده شده است که در
زخمهاي تميز شده و عمل شده با وجود کاربرد پني سيلين جانشيني براي واکسن يا
سرم ضدکزاز نمي باشد .
* نظافت و جراحي زخم
براي از بين بردن محيط غيرهوازي بافت و رشد اسپورها سود بخش است عمل
جراحي و تميز کردن زخم هر چه زودتر صورت بگيرد اثر سودبخش تري خواهد داشت (
رشد باسيل و توليد سم کاهش خواهد يافت )
توجه به اين نکته حائز اهميت است که بهترين وسيله پيشگيري از کزاز واکسيناسيون کليه افراد درحال تندرستي است .
« درمان »
گرم و مرطوب کردن اطاق ، فيزيوتراپي قفسه صدري ،خارج کردن تراوشات سينه و
حلق ، حرکت دادن بيمار در روي تخت ، مراقبت چشمها ، تغذيه از راه لوله معدي
، تجويز آرام بخش ها ( ديازپام ) بمقدار کافي ، آنتي بيوتيکها و در صورت
لزوم باز کردن ناي تنفس مصنوعي با دستگاه و مراقبت دقيق و دائمي بيمار که
بطور واضح تمام اين موارد به توصيه و تحت نظارت پزشک انجام مي شود.
.:: This Template By : web93.ir ::.