ازدواج شما می تواند بهترین باشد
زندگی مشترک را آن طور که باید باشد ساختیم.

به اعتقاد يك روانپزشك خانواده ، ازدواج به دوصورت است . ازدواجهايي كه موفق نيستند وازدواجهايي كه بامشكلات وسختي دست به گريبان مي باشند . درباره اين موضوع فكركنيد . ازدواج زنان ومرداني باتفكرات وانديشه هاي گوناگون ، سرشتهاي متفاوت وبعضي اوقات با خلق وخوهاي مغاير هم را به يكديگر نزديك مي كند وآنها را دركنارهم قرارمي دهد. اما نتيجه : اغلب نا سازگاري ، عصبانيت ، نااميدي ودرنهايت درد ورنج است . نمي توانيم انكار كنيم كه ازدواج سخت است ويا اينكه بگوييم هيچ ازدواجي ناموفق نيست . اما مي توانيم اين را بگوييم كه ازدواجهاي بد وناموفق مي توانند بهتر شوند واين امر فقط مستلزم تلاش بسيارزياد است .
ازدواج وزندگي مشترك آن طوري كه ما مي شناختيم .
يك زوج جوان مي گويند : ما به تجربه آموختيم كه زندگي مشترك چقدرسريع مي تواند تلخ وناگوار شود . درست سه ماه بعد از ازدواجمان وارد مدرسه پزشكي شدم . زمانهايي كه مي توانستيم با هم سپري كنيم بخاطربرنامه درسي من ، مطالعه مستمر وفشرده وشيفتهاي كاري من دربيمارستان محدود شده بود . زندگي مشترك ما كه هنوزعمري از آن نگذشته بود دچار سختي وناهنجاري فراوان شد . فشارهاي كاري من با آمدن فرزندمان دوچندان شده بود . همان موقع بود كه فهميدم زندگي ما مي توانست راحت تر وزيباتر باشد اگر با يك گروه ازدواج درماني مشورت مي كردم .
بهرحال دوجا كاركردن ودوتا بجه – بله دراين فاصله ما صاحب فرزند ديگري شده بوديم – چيزي بود كه خودمان خواسته بوديم . درمدت 10 سال 3تا از والدينمان ا زدنيا رفتند وحسابي سرگرم مراسم عزاداري ومسافرتهاي كوتا ه مدت شده بوديم . هم زندگي شخصي وهم زندگي مشتركمان حسابي خسته كننده ورنج آور شده بود . ارتباط ما دونفر روزبروز كمرنگتر مي شد . چرا كه براي هر چيزي ، فقط جزمناسباتمان ، وقت وتوجه زيادي صرف مي شد . چندكتاب برجسته كه توسط نويسندگان خبره ومذهبي درباره ازدواج نوشته شده بود را مطالعه كريم . درهركدام از اين كتابها كاملا توضيح داده شده بود كه چه نكاتي اشتباه هستند وچطور مي شود آنها رادفع كرد . اما هروقت كه خواستيم يكي از اين دستورالعملها را عملي كنيم متوجه مي شديم كه چقدرفاصله گرفته ايم وهم چنان غرق درروشهاي قديمي خودمان هستيم . هربار امتحان مي كرديم ، ناكامي وشكست دراين راه مانع از اين مي شد دوباره بتوانيم براحتي شروع كنيم .ديگر نمي توانستيم براحتي با هم ارتباط برقراركنيم ومن وهمسرم هردوگناه وتقصير را برگردن ديگري مي انداختيم وفكر مي كرديم ديگري است كه نه مي تواند طرف مقابلش را درك كند ونه مي تواند آن را بفهمد .
باوجود ناسازگاريهاي آشكاري كه بين ما ايجاد شده بود اما يك صميمت اندكي هم حس مي شد . مسائل ومشكلات حل نشده باضافه عصبانيت وخشمگين شدنمان باعث آزردگي مان از دست ديگري مي شد . با اينكه هر دوي ما درزندگي مشتركمان بي تقصير نبوديم ولي بي ميل هم نبوديم كه اين عشق وعلاقه را كه حالاداشت كم كم از دست مي رفت دوباره زنده كنيم .
اما چه طور؟
زندگي مشترك آنطور كه ما آرزو داشتيم باشد :
وقتي به نزديك پزشك خانواده رفتيم توانستيم راه حلي براي مشكلمان پيدا كنيم .
اين پزشك درباره انواع مشكلاتي كه پزشكان متأهل با آن روبرو هستند صحبت كرد وآنها را شرح داد . اوبه ما توصيه كرد براي اينكه روح تازه اي به زندگي مشتركمان دميده شود بايد كه به گوشه اي خلوت دردامنه طبيعت پناه ببريم. چيزي كه او بعنوان مشاوره درماني يا حياتي نو به زندگي مشترك بخشيدن ياد مي كرد و گويا همان چيزي بود كه ما احتياج داشتيم . پس پذيرفتم كه با همسرم همراه شوم .
اصول و قوانيني كه ما در خلوتمان رعايت كرديم ، عبارت بود از :
مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشكلات را از پيش پابرداشتن . اين پزشك مشاورما را تشويق كرد كه زندگي مشترك وخانواده خود را برهر چيز ديگر مقدم دانسته واجازه ندهيم كه كار وگرفتاريها جانشين اهداف ما بشوند .
او توضبح داد كه زندگي مشترك و زناشويي نيازمند هر دو احساس عاطفي و جنسي است و شريك زندگي ما نمي تواند اهمال و غفلت در هيچكدام از اين موارد را بپذيرد و نفاق و جدايي از آنجايي بوجود مي آيد كه هر كدام از زوجين براي جبران اين كمبود به سمت و سويي ديگر كشيده مي شوند . و حفظ و سلامتي اين زندگي كه به اين دو احساس وابسته است تنها با برنامه ريزي امكان پذير است .
اين دكتر تاكيد كرد: اگر بنا به دلايلي كاري و گرفتاري برايتان پيش آمد براي جبرانش دنبال فرصتي باشيد تا زماني را با همسرتان سپري كنيد و شانس با هم بودن را از دست ندهيد.
در طي اين جلسات مشاوره اي خصوصي (انفرادي ) من و همسرم شرايط خانوادگي اي كه در آن رشد كرده و بزرگ شده بوديم را مرور كرديم . خانه اي كه پدرهاي ما حس صميمانه اي نداشتند و براي ما افرادي ناآشنا و ناملموس بودند هيچكدام از ما دو نفر عواطف صميمانه و دوستانه اي را در زندگي زناشويي والدينمان نديده بوديم . آنجا بود كه فهميدم من از همسرم مي خواستم و در واقع انتظار داشتم محبتي كه پدر و مادرم از من دريغ كرده بودند را برايم جبران كند. در عوض همسرم هم با احساسات ناخوشايند و خشونت باري كه در حين خدمت سربازي در جنگ روبرو شده بود دست به گريبان بود. بويژه اينكه چرا در آن جنگ او بايد زنده بماند و خيلي هاي ديگر همچون بهترين دوستش از بين بروند. با حضور در اين جلسات ،تمامي عواملي كه باعث كدورت و تيرگي روابط صميمانه ما شده بود را يادداشت كرديم . هر دوي ما با كنترل كردن عصبانيت و خودداري از احساساتي شدن سعي كرديم تا از كشمكش و بحث دوري كنيم . به اين ترتيب عشق و علاقه بين ما افزايش پيدا كرد و ديگر با مسائلي كه باعث تيرگي روابط ما شده بود روبرو نشديم.
بعضي از مسائل تا چندين سال باعث ناراحتي ما بود و اثرات نامطلوبي بر زندگي ما گذاشته بود چرا كه نتوانسته بوديم آنها را براي خودمان حل و فصل كنيم . همسرم قبول داشت كه هنوز هم از من دلخور و رنجيده بود. آنهم به علت غيبتهاي مداوم من از منزل در طول دوره رزيدنتي من و اينكه مجبور بوده از پسر كوچكمان به تنهايي مراقبت كند. كم ظرفيت شدن و بي تفاوت بودن همسرم بخصوص زماني كه مادرم بيمار و در آسايشگاه بستري شد باعث گرديد تا بعد از آن حس نفرت و كينه اي از همسرم در من بوجود بيابد.
با شركت در جلسات مشاوره توانستيم اين مشكلات را بشناسيم.شروع كنيم به ترسيم لايه هاي صدمه ديده و آسيب ديده زندگيمان و قبل از اينكه همديگر را فراموش كنيم يك زندگي جديد و زيبايي را بسازيم .
اين مسافرت و خلوت دو نفره به ما فرصتي داد تا با هم باشيم. بدون هيچ مزاحمي در اتاق ما حتي يك تلويزيون هم نبود. حالا بدون هيچ مزاحم و يا نگراني و دلواپسي از زندگي روزمره فرصت بسيار زيادي داشتيم تا با هم صحبت كنيم و خوش باشيم و آنچه را كه اين مدت آموخته بوديم عملي كنيم . خيلي راحت و ساده از اينكه با هم بوديم لذت مي برديم و مي شود گفت كه تقريبا مانند يك ماه عسل بود.من وهمسرم بعد از بازگشت به خانه تصميم گرفتيم تغييراتي دراخلاق ورفتار خود بدهيم وبه اين منظور حق وحقوقي كه هركدام از ما بر ديگري داشت را روي كاغذي يادداشت كرديم تا هرچند وقت يكبار با مرورشان از فراموش شدن آنها جلوگيري كنيم وهم چنين براي دستيابي به اهدافمان كه نيازمندشان بوديم سعي كرديم برنامه وروش مشخصي را پياده كنيم ومطمئنا براي اين كار به زمان بيشتري احتياج داشتيم . بطورمثال فهرستي از اوقات يك هفته راتهيه كرديم مانند ظهر سه شنبه وياعصر پنج شنبه تا بتوانيم به طورمرتب فرصتي براي باهم بودن را داشته باشيم .
زندگي مشترك را آنطوركه بايد باشد ساختيم .
بله ، ازدواج سخت است ، گاهي اوقات هم درگير آن الگوهاي قديمي خودمان مي شويم . سريعا اصول سه گانه زندگي رابخاطر مي آوريم . مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشكلات رااز پيش پا برداشتن ودوباره از نوشروع مي كنيم ، يكديگر را عفو مي كنيم وبيشتر از هميشه به يكديگر مي رسيم وتوجه داريم .
اخيرا درسمينار ‹‹ ازدواج ›› با پسرمان ونامزدش حضوريافتيم ازدواج آنها درآينده نزديك براي ما انگيزه اي بود تا مناسبات خودمان را – كه حالا26 سال از آن گذشته بود- هم چنان دوستانه ومطلوب نگهداريم .
درست است . زندگي مشترك ما هيچ وقت عالي بدون نقص نبود . اما به كمك خدا ديگر هرگز بدنخواهد شد واميدوارم كه براي همه همين گونه باشد .
منبع : e-resaneh

كساني كه اين كار را مي كنند عمل خود را اين گونه توجيه مي كنند كه او (همسرشان) بايد درست شود بايد از اين اشخاص پرسيد: « چه كسي گفته كه خود تو درستي و او بر خطاست» چطور كسي مي تواند ادعا كند كه خودش بر حق است و ديگري بر خطاست؟ آن هم در چه ؟ در تفسيرهاي خودش از حق با شيوه ها و سليقه هاي شخصي نكته اين است كه دو نفر كه اطلاعات ،دانايي و توانايي تسلطشان بر نفس (تقوا) در رديف يكديگر است ( يعني يكي معصوم نيست و آن ديگري انسان نادان آلوده به گناه) هر دو در معرض خطا و صواب هستند. اگر موضوع حق است و نه سليقه هاي شخصي باز هم هر كسي از زن و مرد مسؤول كارهاي خودش است. ضمن اين كه حق معيار خودش را دارد و همه وظيفه شناخت وعمل كردن به آن را دارند. هيچ كس وكيل و وصي حق نيست. كسي كه منادي حق مي شود حرفش در دل انسانهاي مستعد جا مي گيرد.
در زندگي مشترك قرار نيست كه كسي خود را محور حق قرار دهد و بگويد ديگري بايد طبق الگوهاي من زندگي كند حتي اگر واقعاً بحق باشد. مثلاً «ميهمان دوستي» كاري است اخلاقي اگر يكي از طرفين زن يا شوهر خيلي مهمان دوست است باز هم اجازه ندارد آن را بر همسر خود تحميل كند. مي تواند از خودش مايه بگذارد نه از همسرش و فقط مي تواند او را راهنمايي كند.
اين نكته كه انسان ها بايد بر محور حقيقت تربيت شوند و منطبق با آن تغيير كنند حرف كاملاً درستي است. اصل ارزش زندگي هم درهمين است. از طرف ديگر انسان ها نمي توانند و نبايد نسبت به اصلاح خود جامعه و ديگري بي تفاوت و بي مسؤوليت باشند. اما نكته اين است كه راه اصلاح خود ، جامعه و ديگري بي تفاوت و بي مسؤوليت باشند . اما نكته اين است كه راه اصلاح هدايت است و نه اجبار. هدايت هم دادن شناخت است و باقي ، راه دل. در اينجا زور به كار نمي آيد. البته اين نكته با اجراي قوانين اجتماعي كه نفع جمع را به دنبال دارد و دولت به عنوان پاسدار قانون موظف به اجراي آن است متفاوت است. اين جا حرف از رابطه دو انسان است . در ارتباط با اصلاح شخصي انسان ها خودشان بايد بخواهند كه اخلاق حسنه داشته باشند و خود را اصلاح كنند. در اين جا زور كاري نمي كند. مثلاً با استفاده از خيلي ابزارها مي توان كسي را وادار كرد كه راست بگويد ولي هدف از تربيت فقط راست گفتن نيست، راست گو بودن است و ميان اين دو تفاوت است. ( رجوع شود به كتاب پيرامون جمهوري اسلامي شهيد مطهري).
رابطه صحيح بين دو انسان از تحميل عقايد يكي بر ديگري حاصل نمي شود. وقتي كسي در زندگي مشترك بنا را بر اين بگذارد كه من مي خواهم همسرم آن گونه باشد، اين گونه نباشد اين گونه عمل كند ، آن گونه عمل نكند، اين كار را بكند ، آن كار را نكند و …. خواسته هاي خودش را بر ديگري تحميل كند در واقع بناي يك رابطه ناسالم را گذاشته است . هر كس (اعم از زن و مرد) بايد توجه داشته باشد كه همسر او هم مثل خود او يك انسان است با طرز فكر ، ديدگاه ها ، علايق و سلايق ،باورها و حساسيت هاي خودش در يك كلمه هر كس يك شخصيت است و هويت خودش را دارد. چطور است كه يكي مي خواهد خودش باشد طبق همين اصل بايد به ديگري هم اجازه بدهد كه خودش باشد.
زندگي مشترك كه بر محور من قرار گرفت ديگر زندگي مشترك نمي شود مي شود زندگي من بر محور منيت خواسته هاي من ، نيازهاي من، حرف من و ….. اگر زوجي هر يك بخواهند همه چيز حول محور خواسته هاي خودشان شكل بگيرد آن زندگي چه حالتي پيدا مي كند؟ اين ديگر زندگي شخصي ست كه خواسته هايش را تحميل مي كند و مرگ ديگري و در اين صورت اولي هم زندگي نمي كند. نهايت آن هم يا جدايي است و يا هر دو يك راه را در پيش مي گيرند كه جنگ است . در هر دو صورت از زندگي مشترك خبري نيست.
اگر كسي حساسيت هاي خاصي دارد كه بدون رعايت كردن آنها زندگي برايش سخت است بايد و بايد قبل از ازدواج موافق با اين حساسيت ها ،همسرش را انتخاب كند. در غير اين صورت اين گونه بودن يا آن گونه بودن همسر او باعث آزار او ميشود.
مثلاً اگر كسي همسري برگزيند كه اهل ميهماني و سفر و برو و بيا و بريز و بپاش و خانواده شلوغ ، نمي تواند او را وادار كند كه در خانه اي سوت و كور و ساكت وبي رفت و آمد وفاقد ارتباطات اجتماعي روزگار بگذراند.
دخترها و پسرهايي كه كسي را به همسري قبول مي كند با اين فكر كه پس از ازدواج او را تغيير مي دهند، سخت اشتباه مي كنند .زندگي مشترك براي ايجاد فشار و تحميل كردن خود بر ديگري نيست . خانه ميدان جنگ ، رو كم كني، برد وباخت و … نيست، زندگي مشترك براي آرامش است. قرار است كه خانه محل سكون و آرامش باشد . محلي براي گرفتن فشارهايي كه از بيرون بر فرد وارد شده نه اين كه خود محلي براي اعمال و يا تحمل فشار باشد. خانه محل امن است جايي ست كه جسم و جان و عقيده و سليقه و احساس و باور و شخصيت و هويت و … هر كس در امان باشد ، نه مورد حمله و تجاور. در جنگيدن نمي توان از زندگي لذت برد. زندگي مشترك براي اين است كه زن و شوهر از هر لحظهي با هم بودن لذت ببرند. و اين حاصل نميشود مگر اينكه همديگر را همان طوري كه هستند دوست داشته باشند و بپذيرند.
منبع : e-resaneh
حریم روابط دختر و پسر از نگاه قرآن
پروردگارا ! من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم.
ما
هنوز نتوانسته ایم الگوی کاملی از روابط مطلوب دختر و پسر ارائه دهیم و با
توجه به ضرورتها قرآن را می گشاییم و دلهای خویش را در آبشخور کوثر آن
شستشو می دهیم . باشد که از نورش بهره گیریم و به پاسخ مطلوب برسیم . در
قرآن کریم ، در سوره های قصص ، احزاب ،یوسف ، مریم ، در این رابطه این گونه
سخن به میان آمده است .
بررسی ارتباط کلامی زن و مرد از دیدگاه قرآن
در
قرآن ، مسئله ارتباط دو جنس در ابعاد گوناگون و در گستره بسیار وسیعی مورد
بررسی قرار گرفته است و شامل گفت و گوی دو جنس ، نظر و نگاه ، دست دادن و
مصافحه کردن ، مساعدت . کمک کردن ،تنهایی و خلوت گزینی و دیگر انواع ارتباط
می شود . ما در آیات 22 به بعد سورۀ قصص ، با جوانی پر
شور روبرو هستیم ، جوانی که به خاطر مبارزه با نظام فاسد ، از دیار خویش می
گریزد و به شهر مدین پناه می برد . در مدین کنار چاه آب ، نگاهش در میان
چوپانان که برای آب دادن گوسفندانشان آمده اند ، به دو دختر جوان می افتد .
با طرح یک سوال سر از کارشان در می آورد : ” چه می کنید ؟ کارتان چیست ؟ ”
. آنان در پاسخ می گویند : ” ما به گوسفندان آب نمی دهیم تا آنکه چوپانان
آب بردارند و سرچاه را خلوت کنند ” . در ذهن جوان ، سؤال دیگری جوانه می
زند و می پرسد : ” مگر شما کسی را ندارید که در کارها کمکتان کند ؟ ” ذهن
زیرک دختران جوان ، منظور جوان را به خوبی در می یابد و در ادامه می گویند :
” پدر ما پیری سالخورده است ”.
نکته :تا اینجا از آیه استفاده می کنیم که ارتباط دو جنس مخالف ، درحد مکالمه وگفتگو نهی نشده است .
نتیجه : ارتباط کلامی بین دختر و پسر اشکالی ندارد !
سوال
: آیا قرآن برای گفتگوی دو جنس با یکدیگر قید و شرط و حد و مرزی از نظر
کمیت و کیفیت قائل شده است ؟ یا اینکه دختر . پسر بی هیچ قید و شرط و با هر
شکل و شیوه ای می توانند با هم ارتباط گفتاری داشته باشند ؟
در این زمینه نیکوست با یکدیگر نگاهی به سورۀ احزاب بیافکنیم . در آیه 32 این سوره خطاب به زنان پیامبر ( ص ) می فرماید : ”ای
همسران پیامبر ! شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر ] نیستید ، اگر سر پروا
دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیماری است طمع ورزد ؛ و گفتاری
شایسته گویید ” . گرچه خطاب آیه به زنان پیامبر (ص) است اما
تعلیلی که در آخر آیه آمده ، همه زنان و مردان را در بر می گیرد . نتیجه آن
که ؛ آیه 32 سوره احزاب ، ارتباط کلامی بین دو جنس را از دو طرف کنترل می
کند . از طرفی ، دختران هنگام سخن گفتن باید عفت کلام را رعایت کنند و به
گونه ای سخن نگویند که همراه عشوه و ناز باشد تا دلها را مجذوب خود سازد و
از سوی دگر به پسران نیز سفارش می کند که در مواجه با جنس مخالف ، با دلی
پاک (نه آکنده از تمایلات جنسی ) روبرو شوند .
بررسی ارتباط دختر و پسر در بعد مساعدت و یاری رساندن به یکدیگر
برای
روشن شدن اصل مساعدت به قرآن باز می گردیم . در آیات سورۀ قصص موسی را
دیدیم که به کمک دختران شتافت . اما نکته ای در ادامه ی آیه آمده که در خور
تأمل فراوان است . قرآن می گوید : ” [موسی جوان] پس برای آن دو [گوسفندان
را] آب داد ، آنگاه به سوی سایه برگشت. “ همین و بس . اما پس از مساعدت به
دختران دیگر آنجا نایستاد ، به رویشان لبخند نزد ، از نام و نشانشان نپرسید
، از آنها نخواست تا به او بگویند خانه شان کجاست ؟ با که زندگی می کنند ؟
تا در منزلشان همراهی شان کند یا نه ؟ قرآن فقط می گوید : برایشان آب کشید
، آنگاه به سایه رفت . سپس دست به دعا برداشت و گفت : ” پروردگارا ! من به
هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم .“ (قصص/28،24)
نمونه
های فراوانی در قرآن نشان از آن دارد که مردانی تنها به انگیزه مساعدت
ویاری رساندن به نیازمندان ، نه ایجاد پلی برای رسیدن به غریزه ها و اشباع
نامشروع آنها ، به یاری و مساعدت زنان شتافته اند و گرفتاری آنها را بر طرف
کرده اند . بنابراین نکته اصلی که از این آیات به دست می آید این است که
ارتباط دختر و پسر در بعد مساعدت و یاری رساندن مورد نکوهش قرار نگرفته
است.
بررسی حیا در پندار ، گفتار و رفتار دختر و پسر
در
ادامه سورۀ ( قصص/26،28) می خوانیم : یکی از آن دو دختر که با شرم و حیا
قدم بر می داشت نزد وی [موسی] آمد و گفت : ”پدرم تو را می طلبد تا تو را به
پاداش آب دادن [گوسفندان] برای ما ،مزد دهد . “
در
تفاسیر آمده است، به خاطر مساعدت موسی ، دختران زودتر از همیشه به خانه
رسیدند . پدر علت را جویا شد . آنان داستان جوان را برای پدر تعریف کردند .
پدر یکی از آنها را به دنبال جوان فرستاد . قرآن می گوید : یکی از آن دو –
در حالی که با آزرم قدم بر می داشت – نزد وی آمد . یعنی آن دختر در حالی
که با شرم قدم می زد نزد موسی آمد .. پرسشی که در اینجا رخ می دهد و پاسخ
به آن در بحث ” ارتباط دختر و پسر “ راهگشا است که آیا شرم و حیا از
حالتهای روح انسان است یا از صفات جسم ؟ به عبارت دیگر وقتی می گوییم : ”
شرمگین شدم“ منظور این است که روح ما شرمنده می شود یا اینکه کالبد یا چهره
ما ؟ مسلم است که شرم و حیا از صفات روح است نه جسم و در حدیثی از پیامبر
(ص) آمده است : ” هر گاه از حیا برخودار نباشی ، هر چه می خواهی بکن “ گفته
اند منظور از این حدیث آن است که اگر حیا نباشد ، انسان دست به هرکار زشتی
می زند . این نکته بیان گر آن است که گرچه شرم و حیا یک حالت روانی و روحی
است . اما آثار و نشانه های آن می توانند در کالبد ، ظاهر و اندام خود را
نشان دهد . ما این حیا و شرم و یک حالت را نه تنها در رفتار و راه رفتن
دختر شعیب می بینیم بلکه در گفتار و سخن او با موسای جوان نیز می بینیم ،
به این بخش از آیه دقت کنید :” گفت : پدرم تو را می طلبد تا تو را به پاداش
آب دادن [گوسفندان ]برای ما ،مزد دهد . “ (قصص/24،28) به لحن و گفتار دختر
توجه کنید . وقار و حیا از فتارش پیداست . دختر برای دعوت از موسی آمده
است . برای انجام این مقصود ،کلمات را در ذهن خویش زیرورو می کند و به
دنبال جمله مناسبی می گردد ” به خانه ما بیا “ اندکی به آن می اندیشد . نه
،نه . جمله خوبی نیست . خوب است از پدر مایه بگذارم . بله ، این بهتر است .
به موسی می گوید : ”پدرم تو را می طلبد “ یعنی من دعوت کننده تو نیستم .
من تو را به خانه خویش نمی خوانم این پدر من است که تو را به خانه خویش
خوانده است .آیا در ذهن کنجکاو موسی این سوال سبز نشدکه برای چه از من دعوت
کرده اید تا به خانه تان بیایم ؟ ما که یکدیگر را نمی شناسیم . اما زیرکی
دختر فرزانه شعیب حتی این پرسش را هم بدون جواب نمی گذارد . در ادامه می
افزاید : ”پدرم تو را می طلبد تا تو را به پاداش آب دادن [گوسفندان] برای
ما، مزد دهد .“ خاطرت جمع، ای جوان ! منظور از این دعوت یک مسئله اقتصادی
است . پاداش دادن توست .
پیش از این یاد آور شویم که برای گفتار دختر و پسر دو نکته اساسی باید در نظر گرفته شود :
1- کنترل بر صدا از سوی دختران ؛
2- کنترل و انگیزه های درونی از سوی پسران (با نیت سوء بر خورد نکردن )
ما
این دو نکته را به روشنی در مکالمه حضرت موسی (ع) با دختر شعیت می بینیم .
به ویژه هنگامی که می بینیم پس از قبول شعیب ، دختر از جلو و موسی از پشت
سر حرکت می کند . بادی می وزد و جامه دختر را به بازی می گیرد . موسی چه می
کند ؟ دختر را صدا می زند و به او می گوید : " ای کنیز خدا نمی خواهم
دوربین ذهن من هر لحظه از اندام موزون تصویر بردارد . آیا جلوه های رفتاری و
گفتاری جوانی را بهتر و دقیق تر از این می شود به تصویر کشید ؟ آیا بهتر
از این می توان نظارت بر عمل ها و عامل ها ، نظارت بر انگیزۀ های رفتاری و
انگیخته های گفتاری را تبیین کرد ؟
منبع: حمید رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com
ضرورت آموزش های قبل از ازدواج
همسرتان را با خصوصياتي که دارد بپذيريد و اميد تغيير در رفتار او را نداشته باشيد.

دنياي زناشويي دنياي شگفت انگيز و پيچيده اي است که هر قدر انسان در مورد آن مطالعه و تحقيق نمايد بيشتر به ناداني خود پي مي برد و از سوي ديگر علاقه به دانستن چيزهاي جديدتر فزوني مي گيرد.
جوانان
در هيچ برهه اي از زندگي به اندازه زمان انتخاب همسر نيازمند به کمک و
راهنمايي نيستند و هيچ تصميمي به اندازه ي تصميم به ازدواج نمي تواند بر
زندگي آنها تأثير بگذارد.
در
بين جوانان ما نگرش هاي نادرست بسيار زيادي در مورد ازدواج و روابط
زناشويي وجود دارد که تبعيت از اين نگرش ها مشکلات بسيار زيادي بوجود آورده
است. از آمار طلاق در کشورمان خبر داريد؟ از طرف ديگر آيا فکر مي کنيد چند
درصد از زن و شوهرهاي ما با عشق و علاقه کنار هم زندگي مي کنند؟ اما نکته
جالب تر اين است که حل همه ي اين مسايل بسيار ساده تر از آن است که فکر مي
کنيم. پسر و دختري براي ازدواج مراجعه مي کنند و اظهار ميدارند يک سال است
که با هم آشنا شده اند اما در مورد ميزان آگاهي از ويژگيهاي خانوادگي،
روابط قبلي، خصوصيات شخصيتي يکديگر سؤال مي پرسيم هيچگونه آگاهي ندارند.در
طول اين مدت فقط به تعريف و تمجيد از همديگر پرداخته اند و به اصطلاح روابط
رمانتيک داشته اند. ناگفته پيداست که اين ازدواجها به کجا مي انجامند و
مواردي بسيار زياد که اگر بخواهيم ذکر نمائيم صحبت به درازا خواهد کشيد.
واقعيت اين است که جوانان ما در مورد ازدواج بسيار خوش بينانه فکر مي کنند.
و تصميمات و نگرش هاي کاملاً غلطي نيز در اين زمينه دادند. يکي از نگرش
هاي کاملاً غلط که تقريباً هر روز با آن مواجه مي شوم اين است که زيبايي
ظاهري را مبناي انتخاب قرار مي دهند و صرفاً در جستجوي دختران زيبا هستند و
از ويژگيهاي شخصيتي فرد هيچ تحقيقي نمي کنند و عقيده دارند که شخصيت او را
هر طور بخواهند تغيير خواهند داد. اما اين نگرش کاملاً غلط است و در
سرتاسر اين مقاله بارها و بارها ذکر شده است که همسرتان را با خصوصياتي که دارد بپذيريد و اميد تغيير در رفتار او را نداشته باشيد.بر
خلاف نظر اکثريت کساني که در ازدواج به زيبايي ظاهر اهميتي نمي دهند نظر
مؤلف اين است که زيبايي ظاهري نيز در موفقيت امر ازدواج و رضايت زناشويي
تأثير بسيار زيادي دارد در انتخاب همسر به ظاهر دختر يا پسر مورد علاقه تان
اهميت بدهيد و بدنبال همسري زيبا باشيد اما زيبايي او را تنها اصل قرار
ندهيد بلکه بايد خصوصيات ديگر را نيز در نظر بگيريد به مهرباني، صميميت،
پاکدامني و خوش اخلاقي و خلاصه سيرت زيباي همسرتان نيز به همين اندازه و
بلکه بيشتر توجه کنيد.
بلکه فردي را براي زندگي در تمام عمر انتخاب مي کنيد. و راه هيچگونه بازگشتي نداريد پس خوب فکر کنيد و عجله نکنيد.
و
آخرين نکته اين که همسر شما نيز انسان است و داراي عيب و نقص مي باشد و
انسان کامل و بدون عيب و نقص وجود ندارد پس به قول ابراهام لينکلن «قبل از ازدواج چشمانت را باز کن و بعد از ازدواج کمي روي هم بگذار».
فرض
کنيد تصميم گرفته ايد يک اتومبيل بخريد آيا براي خريد اتومبيل بدون
هيچگونه تحقيقي به يک نمايشگاه اتومبيل مي رويد و يکي از زيباترين اتومبيل
ها را خريداري مي کنيد و يا اينکه قبل از خريد ابتدا با چند نفر مشورت مي
کنيد و در مورد ميزان مصرف، امکانات و توانائيهاي اتومبيل هاي مختلف
اطلاعات کسب مي کنيد و سپس يکي را انتخاب مي نمائيد. و از همه مهمتر اينکه
به هنگام خريد نيز با يک نفر مجرب مراجعه مي کنيد و اتومبيل مورد نظر را
قبل از خريد تست مي کنيد.
تصور
کنيد جهت منشي گري به يک شرکت خصوصي مراجعه مي کنيد. اولين شرطي که اين
شرکت از شما مي خواهد اين است که بايد حداقل يک دوره ي آموزشي کار با
کامپيوتر، و فنون منشي گري را بگذرانيد و بعد از گرفتن گواهينامه معتبر شما
را استخدام خواهد کرد.
خلاصه اينکه براي تمام انتخابهاي بسيار جزئي و بي اهميت، مانند خريد تلويزيون، خريد يخچال مدتي مشاوره و تحقيق مي کنيم اما آيا براي بزرگترين انتخاب زندگي يعني انتخاب همسر به آموزش نياز نداريم؟امروز
اگر شما بخواهيد با وسيله نقليه شخصي خود رانندگي کنيد حتماً بايد
گواهينامه معتبر داشته باشيد و براي دريافت گواهينامه بايد مراحل خاصي از
جمله آزمايش معاينه چشم و آزمايش هاي تئوري و عملي را بگذرانيد تا به شما
گواهينامه داده شود. آيا براي ازدواج کردن نيز از فرد گواهينامه آموزش مهارتهاي ازدواج خواسته مي شود يا خير؟کدام
مؤسسه و يا شرکت خصوصي و يا دولتي را سراغ داريد که براي کارمندان خود قبل
از شروع به کار يک دوره آموزش را اجباري نکرده باشد و يا حداقل از آنها
مدارک خاصي را طلب ننمايد. حال با توجه به اينکه براي وارد شدن به يک
سازمان هر چند کوچک مراحل خاصي نياز مي باشد آيا براي تشکيل خانواده به آموزش و مهارت خاصي نياز نمي باشد؟همه
مي دانيم که نهاد خانواده يکي از مهمترين نهادهاي هر اجتماعي است و هيچ
نهادي مهم تر از نهاد خانواده نمي باشد. اگر خانواده اصلاح شود، جامعه
اصلاح خواهد شد و اگر خانواده فاسد شود جامعه فاسد خواهد شد.
ريشه
ي بسياري از آسيب هاي اجتماعي از خانواده نشأت مي گيرد.يکي از مهمترين علل
اعتياد مردان داشتن اختلافات خانوادگي است. اگر مرد با همسر خود روابط
دوستانه و صميمي داشته باشد و به هم اظهار عشق ورزي نمايند معمولاً در خانه
به آرامش واقعي مي رسد و آرامش را در بيرون از خانه جستجو نمي کند اما با
بروز اختلافات بين زن و شوهر و معمولاً شوهران براي رسيدن به آرامش به
بيرون از خانه پناه مي برند که يکي از دام هايي که براي آنها گسترانيده شده
است دام اعتياد مي باشد.
ريشه
ي فساد اخلاقي نيز در بسياري از موارد از اختلافات خانوادگي نشأت مي گيرد.
مردي که همسر خود را دوست داشته باشد و با او رابطه صميمانه داشته باشد مي
تواند تمام نيازهاي خود را در حريم خانواده برآورده نمايد و هرگز به
نامحرم نگاه نمي کند اما با بروز اختلافات خانوادگي زوجين از يکديگر سرد مي
شوند و از نظر جنسي نيز براي همديگر جذبه اي ندارند که نهايتاً ممکن است
به فساد اخلاقي روي آورند.
نکته
بسيار جالب اين است که انسان در هيچ يک از انتخاب هايش به اندازه انتخاب
همسر در ورطه خطا و انحراف قرار نمي گيرد.انتخاب همسر يکي از مهمترين و
سرنوشت سازترين انتخابهاي انسان است در عين حال يکي از دشوارترين و
پرخطاترين انتخابها نيز مي باشد. توجه بيش از حد به زيبايي ظاهر
يکي از عواملي است که فرد را به اشتباه مي اندازد.نيروهاي جنسي و جذبه اي
که از اين ناحيه جوان را تحت فشار قرار مي دهد عوامل ديگري هستند که باعث
اشتباه خواهند شد.حال با توجه به وجود اين همه عوامل انحرافي آيا
سزاوار است که يک جوان در بزرگترين تصميم زندگي خود تنها باشد و هيچ کس به
او کمکي نکند و آموزشي نبيند.فاصله فکري و فرهنگي که بين
والدين و فرزندان وجود دارد باعث شده است که فرزندان ديدگاه والدين را به
طور کامل قبول نکنند و خود نيز اطلاعات چنداني ندارند که از طرف ديگر
بسياري از والدين متأسفانه به صورت آمرانه و نصيحت گونه با فرزندان خود
برخورد مي کنند که تجربه نشان داده است جوانان معمولاً در برابر رفتارهاي
آمرانه مقاومت مي کنند و از آنها اطاعت نمي کنند. که اين نيز عاملي است که
ضرورت آموزش مهارتهاي قبل از ازدواج را دوچندان مي کند.
انسان
موجودي بسيار مرموز و ناشناخته است، ممکن است مدتها با فردي آشنايي داشته
باشيد اما بعد ازمدتي متوجه شويد بخش بسيار بزرگي از ويژگيهاي شخصيتي او را
تاکنون نمي شناخته ايد.حال با توجه به اين پيچيدگي موجود انسان خود تصور
کنيد که انتخاب همسر و داشتن زندگي رضايت بخش به چه تخصص و مهارت زيادي
نياز دارد.
ممکن
است کسي بگويد که مگر گذشتگان که هيچ نوع آموزشي نديده بودند با چه مشکلي
روبرو شدند که ما نياز به آموزش داشته باشيم.جواب سؤال اين است که ويژگيهاي
يک جوان امروزي با جوانان گذشته کاملاً متفاوت است. در گذشته نداشتن
بيماري رواني را دليل برسلامت رواني مي دانستند اما امروزه بشر پي برده است
که سلامت رواني چيزي بيش از نداشتن بيماري رواني است.درگذشته نداشتن
اختلافات خانوادگي را زندگي سالم و رضايتبخش قلمداد مي کردند اما انسان
امروزي به دنبال چيزي بيش از نداشتن اختلافات خانوادگي مي باشد.انسان
امروزي مي خواهد زندگي زناشويي سرشار از عشق، صميميت، آرامش و رابطه ي
جنسي مطلوب و رضايتبخش داشته باشد که براي رسيدن به اينها به آموزش نياز
دارد.
آمار
فزاينده طلاق و پائين آمدن ميزان رضايت زناشويي خود دلايل ديگري هستند
مبني بر اينکه خانواده ها نتوانسته ا ند خود را با تغييرات جامعه سازگار
نمايند ولذا براي حل اين مشکلات بايد قبل از ازدواج با آموزش هاي مورد نياز
زوجين را براي ايفاي وظايفي که به عهده دادند ياري نمائيم.
آسيب هاي حاصل از طلاق و عدم رضايت زناشويي
افرادي که از هم جدا مي شوند تا مدتها درگير عوارض رواني مانند افسردگي و اضطراب هستند، انگيزه اي براي کارو تلاش ندارند و براي رسيدن به آرامش رواني به تفريحات ناسالم مانند اعتياد و مشروبات الکلي نيز روي مي آوردند. همچنين کودکاني که قرباني شده اند نيز با مشکلات متعددي روبرو مي شوند که کمبود محبت و احساس سرخوردگي در آينده تنها بخشي از آن است. اما پديده ي ديگري نيز که با آن روبرو هستيم عدم رضايت زناشويي در خانواده ها است. اما آنچه واقعيت دارداين است که اگر فشار اجتماع، آينده ي فرزندان و مسايلي از اين قبييل وجود نداشت بسياري از زوجين ممکن بود که از هم جدا شوند، افرادي که با همسر خود توافق نداشته باشند معمولاً در خانه احساس آرامش نمي کنند و وقتي که فرد در خانه آرامش نداشته باشد، اين آرامش را در جاي ديگر جستجو مي کند و در جستجوي آن معمولاً در دام شيادان و تبهکاران اجتماعي گرفتار مي شود. متأسفانه در کشور ما آموزش در مورد مسايل خانواده، هنوز جاي خود را باز نکرده است و همه اقشار با آن کاملاً آشنا نيستند. در حاليکه بايد شرکت در کلاس هاي آموزش خانواده جزء يکي از برنامه هاي زندگي افراد باشد اما در کشور ما زوجين زماني که کار از کار گذشت و کينه ها و نفرت ها به حد اعلاي خود رسيدند به فکر چاره مي افتند، که در آن زمان ديگر از هيچ کس کاري ساخته نيست.
منبع: سایت راسخون
قرآن، کتاب هدایت و سعادت بشری و منبع شایستهای برای درک مفاهیم و مسایل ازدواج است.

قرآن، کتاب هدایت و سعادت بشری و منبع شایستهای برای درک مفاهیم و مسایل ازدواج است. بر خلاف دیگر کتابهای مقدس که رهبانیت و تجرد را مقدس میشمارند یا آزادی و بیبند و باری در اخلاق جنسی را پیشنهاد میکنند، قرآن راه میانه را برگزیده است. خداوند متعال میفرماید:
وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ؛ و به آنچه خدایت داده است، برای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و هم چنان که خدا به تو نیکی کرده است، نیکی کن و در زمین فساد مجوی، زیرا خدا، فسادگران را دوست نمیدارد.[1]
بر اساس همان قاعده کلی ـ وابستگی دیدگاه هر دین و ملتی درباره ازدواج به دیدگاه آن دربارهی زن ـ هرگاه در جامعهای زن جایگاه حقیقی خود را به دست آورده، ازدواج نیز از اهمیت فراوانی برخوردار شده است. بر عکس، هرگاه در جامعهای، انسانیتی برای زن فرض نشود و تنها مانند کالای قابل خرید و فروش بدان بنگرند، میتوان حدس زد که جایگاه ازدواج در آن جامعه چگونه خواهد بود.
بنابراین، در آغاز بحث، دیدگاه قرآن و اسلام را نسبت به زن بررسی میکنیم.
خداوند هیچ گاه در قرآن میان زن و مرد، تفاوت نگذاشته و تنها به مردان خطاب نکرده است، بلکه با جملهی یا ایها الناس با آدمی سخن گفته است. هم چنین اگر در دایره محدودتر، به مؤمنان ندا داده است که: یا ایهاالذین آمنوا باز منظور، زن و مرد مؤمن بوده است نه تنها مرد، البته تاریخ نشان داده است که گاهی این زنان بودهاند که زودتر از مردان به این ندای الهی، پاسخ مثبت دادهاند. برای نمونه، حضرت خدیجه نخستین زن مسلمان تاریخ است.
سخن در این است که: مرد و زن از یک مبدأ آفریده شدهاند یا از دو مبدأ گوناگون؟ آیا زن به تبع مرد ـ و نه به دلیل اصل وجودیاش ـ آفریده شده است؟ قرآن به این پرسش چنین پاسخ میدهد:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء ؛ ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید.[2]
از این گفته درمییابیم که همهی انسان ها اعم از زن و مرد از یک مبدأ و گوهر آفریده شدهاند ودر این زمینه، مردان بر زنان هیچ گونه برتری ندارند. پس قرآن به این نظریه که وجود زن، اصلی نبوده و تابع وجود مرد است، پاسخ منفی میدهد.
ـ یکی از بحثهای دیگری که میدان تاخت و تاز نظریههای گوناگون شده این است که چه چیزی سبب گرایش زن و مرد به یکدیگر میشود؟ چه عاملی، زن و مرد را وادار میکند به ازدواج باندیشند و به آن تن دردهند؟
برخی در پاسخ به این پرسش، تنها میل جنسی را عامل اصلی گرایش زن و مرد به یکدیگر معرفی میکنند. در مقابل، قرآن با رد این نظریه میگوید: انسان، اشرف موجودات جهان است. بنابراین، هدفی را که برای حیوانات اصیل است و سبب گرایش نر و ماده حیوانی به یکدیگر میشود، نمیتوانیم درباره او صادق بدانیم. قرآن، عامل اصلی علاقهی زن و مرد به یکدیگر را آرامش و سکونی معرفی میکند که در پرتو ازدواج به آن دست مییابند:
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا ؛ اوست خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و از ا و نیز جفتش را مقرر داشت تا با او انس و الفت گیرد.[3]
این آیه با تکیه بر یکی بودن اصل و گوهر زن و مرد، عامل اصلی گرایش را آرام بودن زن و مرد در کنار یکدیگر معرفی میکند.
خداوند در جای دیگر میفرماید: وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ؛ و یکی از نشانههای لطف الهی این است که برای شما از جنس خودتان، جفتی (و همسری) بیافرید که در بر او آرامش یابید و با هم انس گیرید و میان شما، مهربانی و قرار ساخت. به یقین، در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند، نشانههایی است.[4]
این آیه به صراحت میگوید که این مهربانی و آرامش را خود خداوند ایجاد کرده و در ذات زن و مرد قرار داده است. پس خود خداوند، مهر و محبت همسران را در دل هم گذارده و این محبت الهی، آن دو را به سوی یکدیگر میکشاند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه مینویسد: هر یک از زن و مرد در حد خود و فی نفسه، ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو، واحدی تام و تمام درست میشود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت میکند و چون بدان رسید، آرامش و سکونت مییابد؛ چون هر ناقصی مشتاق به کمال است و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است.[5]
بنابراین، عامل اصلی گرایش زن و مرد ـ همسران ـ به یکدیگر را که پیش زمینه ازدواج است، در آیات قرآن دیدیم. از همین آیات، هدف ازدواج نمودار میگردد؛ زیرا ازدواج چون به آرامش قلبی زن و مرد میانجامد، در رستگاری و نزدیکی او به خداوند نیز نقش مهمی دارد.
اینک به طور گذرا به آیاتی میپردازیم که جنبههایی از شرایط و احکام ازدواج را بیان کردهاند. در این بخش میکوشیم تنها آن آیههایی را بیاوریم که بیشتر با بحث ازدواج تناسب دارد؛ زیرا آیات فراوانی درباره احکام ازدواج بیان شده است.
1- چند همسری و شرایط آن
قرآن در این باره میفرماید:
فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ؛ پس زنان نیکو و مناسب را به نکاح خود آورید؛ دو یا سه یا چهار همسر(نه بیشتر) و اگر بترسید که (چون زنان متعدد گیرید) راه عدالت نپیمایید، پس تنها یک زن اختیار کنید، یا چنانچه کنیزانی دارید به آنها اکتفا کنید این به (عدالت و) ترک ستمکاری نزدیک تر است..[6]
شرط داشتن زنان متعدد نیز رعایت عدالت و ستم نکردن به آنان عنوان شده است. برخی، نظریه تعدد همسران را یکی از نقطه ضعف های اسلام دانستهاند. در پاسخ باید گفت: اسلام این ساختار را بی قید و شرط نگذارده است، بلکه برای پیشگیری از سوء استفاده مرد از زن، شرط رعایت عدالت میان زنان را آورده است. سخن دربارهی علت جواز تعدد همسر در اسلام بسیار است و درباره آن نظرهای گوناگونی ارایه شده است.
در این جا به حدیثی از امام رضا(علیهالسلام) بسنده میکنیم. روزی دربارهی تعدد همسران در اسلام از ایشان پرسیدند. حضرت فرمود: اگر مرد چهار زن هم داشته باشد، فرزندی که هر یک از آنها بیاورد، فرزند اوست، ولی اگر زن دو همسر یا بیشتر داشته باشد، نمیتوان دریافت فرزندی که به دنیا میآید، از آن کدام شوهر است.[7]
2- ایمان، شرط اساسی همسر
وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ؛ با زنان مشرک ازدواج نکنید، مگر این که ایمان آورند. همانا کنیزکی با ایمان از زن آزاد مشرک بهتر است، هر چند [زیبایی] او، شما را به شگفتی آورد.[8]
این آیه، یکی از شرایط ازدواج، یعنی همتایی دینی همسر را بیان میکند. زن مشرک همتای مرد مسلمان نیست. بنابراین، شایستگی ازدواج با یک مؤمن را ندارد و بر عکس، این آیه نشان میدهد که ایمان از معیارهای بسیار مهم در همسر گزینی است.
3- خوش رفتاری با همسر
خداوند میفرماید: عَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا ؛ در زندگی با زنان خود، با انصاف و خوش رفتار باشید و چنان که زن دلپسند شما نباشد، چه بسا بسیار چیزها ناپسند شما است و حال آن که خدا در آن، خیر بسیار برای شما مقدر فرموده است.[9]
به گفتهی علامه طباطبایی، این آیه یک اصل آسمانی قرآن برای زندگی اجتماعی زن میباشد.[10]
حتما می دانید؛ در برخی اقوام و ملتها، مردان حق داشتند زنان خود را به راحتی بکشند و با او مانند حیوان رفتار میکردند. در این جا میبینیم که قرآن با منطق بسیار زیبا، زن را لازمه مرد و مکمل او معرفی میکند. از این رو، به او دستور میدهد که با همسر خود با انصاف و کرداری خوش، رفتار کند و از ستم کاری در حق او بپرهیزد. حتی گوشزد میکند که اگر خوش تان نیامد، او را مانند کالایی به بیرون پرتاب نکنید، بلکه تا آن جا که ممکن است اندیشه جدایی و طلاق را به خود راه ندهید این بدان دلیل است که انسان همواره دچار حب و بغضهایی میشود. شاید اگر بردبار باشید و بر اساس رفتار اسلامی با او رفتار کنید، حقایق آشکار شود و به اشتباه خود پی ببرید. در این جا نیز میبینیم که دیدگاه قرآن درباره ازدواج و گزینش همسر، دیدگاهی مهربانانه و همراه با رحمت و محبت است و ازدواج را تنها خرید یک کالا نمیداند که هرگاه شوهر نخواست، بتواند آن را پس بدهد.
4- حرمت ازدواج با محارم
خداوند میفرماید: وَلاَ تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاء ...؛ با زن پدرتان ازدواج نکنید مگر آن چه پیشتر رخ داده است ؛ زیرا کاری ناپسند و مایه خشم خداوند است و عملی بسیار زشت است. حرام شد برای شما ازدواج با مادر و دختر و خواهر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادران رضاعی و خواهران رضاعی و مادر زن و دختران زنی که در دامن شما پرورش یافتهاند، اگر با زن مباشرت کرده باشید و اگر نزدیکی نکردهاید و طلاق دهید، مانعی نیست که با دختر خود او ازدواج کنید. هم چنین ازدواج با زن فرزندان صلبی و جمع میان دو خواهر حرام است. مگر آن چه پیش از نزول این حکم رخ داده، زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. ازدواج با زنان شوهر دار حرام است، مگر آن زنان که مالک شدهاید. این فریضهای الهی است که بر شما مقرر گردیده و هر زنی جز آن چه گفتیم، حلال است که با اموال خود به زناشویی بگیرید در صورتی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید ـ پس اگر شما از آنان بهرهمند شوید، حق معینی را که مهرشان است، به ایشان بپردازید و بر شما باکی نیست که پس از تعیین مهر نیز به چیزی با هم تراضی کنید. البته خدا دانا و بر حقایق امور جهان آگاه است. [11]
این آیه، محدوده انتخاب همسر را مشخص میکند و کسانی را که ازدواج با آنان حرام است، نام میبرد.
5- ترس از فقر نباید مانع ازدواج شود
خداوند میفرماید: وَأَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ...؛ بی همسران خود و غلامان و کنیزان درست کارتان را همسر دهید. اگر تنگ دستند، خداوند آنان را از فضل خویش بینیاز خواهد کرد، زیرا خدا گشایشگر داناست. کسانی که [وسیلهی] زناشویی نمییابند، باید عفت ورزند تا خدا، آنان را از فضل خویش بینیاز گرداند.[12]
خداوند در آیه نخست، همه مسلمانان را تشویق میکند که به تشکیل خانواده دست بزنند. از سوی دیگر، درباره یکی از موانع ازدواج، یعنی فقر مادی و اقتصادی میفرماید که فقر نباید مانع ازدواج گردد. خداوند به زن و مرد فقیر مژده میدهد که ، اگر پیش قدم شوند، آنان را از فضل خویش بینیاز میسازد. همچنین در آیه دوم اشاره میکند که اگر به هر علتی، زن و مردی نتوانستند ازدواج کنند، باید بکوشند با عفت و پاکدامنی و تقوای الهی غریزهی به هیجان در آمده خود را کنترل کنند. در این صورت، خداوند نیز به آنان لطف میکند و زمینه تشکیل خانواده را برای ایشان فراهم میآورد. در این جا به این دو نکته میرسیم که اسلام بر خلاف رهبانیت و بوداییسم، ازدواج را تشویق میکند. همچنین به آنان که زمینه ازدواج ندارند، پیشنهاد میکند که خویشتن دار باشند و بر خلاف اندیشمندان غربی، آنان را به بیبند و باری جنسی فرا نمیخواند. پیش گرفتن چنین شیوههایی از آن جا ریشه میگیرد که اسلام، دین انسان سازی و قرآن، کتاب رستگاری است.
اینها نمونهای از آیات قرآن مجید درباره ازدواج بود. البته آیات دیگری هم چون آیه 187 سوره بقره (که مرد و زن را لباس یکدیگر میشمارد). آیه 4سوره نساء (درباره مهریه) و آیه 7سوره طلاق (درباره نفقه) و... نیز وجود دارد که از آنها چشم میپوشیم.
منبع: بخش دین و اندیشه تبیان
پی نوشت:
[1] - سوره قصص، آیه 77.
[2] - سوره نساء، آیه1.
[3] - سوره اعراف، آیه 189.
[4] - سوره روم، آیه 21.
[5] - ترجمه المیزان: ج 16، ص276.
[6] - سوره نساء، آیه 3.
[7] - ترجمه المیزان: ج 4، ص 279.
[8] - سوره بقره، آیه221.
[9] - سوره نساء، آیه 19.
[10] - ترجمه المیزان: ج 8، ص 75.
[11] - نساء، آیات 22 و 23 و 24به دلیل طولانی بودن آیه، تنها ترجمه آنها آمده است.
[12] - سوره نور، آیات 32 و 33.
جوانان و ازدواج
شواهد تاریخی گواه است که امامان ما در سنین قبل از 20 سالگی ازدواج می کردند.
در گذشته، اغلب ازدواج ها بعد از بلوغ جسمی و جنسی دختر و پسر صورت می گرفت که البته در بسیاری جهات پیامدهای منفی در پی داشت، اما چون خانواده ها آنها را مورد حمایت مادی و معنوی قرار می دادند، مشکلات عمده ای پدید نمی آمد; ولی امروزه مفهوم زندگی، گستره ی نیازها، ساختار و کارکرد خانواده و انتظارات متقابل زن و مرد از یکدیگر چنان متحول شده که بلوغ جسمی و جنسی به تنهایی نمی تواند جواب گوی نیازها و مسئولیت های یک زندگی مشترک باشد; لذا تعیین سن ازدواج نیاز به بازنگری جدّی، عمیق و همه جانبه دارد. باید به متون دینی، تحقیقات روانشناختی، نیازهای دوره ی جوانی و نیز به واقعیتهای اجتماعی و فرهنگ حاکم بر جامعه توجه شود، تا سنّ مناسب ازدواج معیّن، و راهکارهای لازم برای بهبود و اصلاح وضعیت کنونی ارائه گردد.

نظر دین مقدس اسلام در مورد سن ازدواج
در تعیین سن ازدواج دختران و پسران دو دیدگاه اصلی وجود دارد: یکی دیدگاه دینی و دیگری دیدگاه روانشناختی که به گونه ای مکمل یکدیگرند. ما در این نوشتار، از دیدگاه دینی به این مسئله می پردازیم.
قرآن و سن ازدواج
در کلام خداوند سن معینی برای ازدواج مطرح نشده است، ولی از واژگانی چون «بلوغ»، «بلوغ حُلم»، «بلوغ نکاح» و «بلوغ اشدّ» می توان به نحوی سن بلوغ و سنّ ازدواج را به دست آورد. شاید رساترین آیه در تعیین سنّ ازدواج این آیه ی شریفه باشد که میفرماید:
(وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ)[1]; یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خود آگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید.
شیخ طوسی در تفسیر آیه می نویسد:
معنای بلوغ نکاح آن است که به مرحله ی توانایی بر همخوابگی و تولید نسل برسند، احتلام فعلی منظور نیست.[2]
در تفسیر مراغی آمده است:
بلوغ نکاح رسیدن به سنی است که استعداد و آمادگی ازدواج حاصل شود و آن بلوغ حلم است. نوجوان در این حالت میل پیدا میکند همسر و سرپرست خانواده باشد.[3]
در برخی از احادیث نیز بلوغ نکاح به احتلام تفسیر شده است. در روایتی از امام صادق(علیه السلام)ذیل آیه ی 6 سوره ی نساء آمده است:
(من کان فی یده مالُ بعض الیتامی فلا یجوز له ان یعطیه حتی یبلغ النکاح و یحتلم)[4]; کسی که مال یتیمان نزد وی است، حق ندارد مال را در اختیار یتیم بگذارد، تا اینکه به بلوغ جنسی و احتلام برسد.
در این روایت بلوغ نکاح به احتلام تفسیر شده است.
خلاصه آنکه، معیار سن ازدواج از نظر قرآن همان قدرت داشتن بر ازدواج، توانایی همخوابگی و تولید نسل است.
سن ازدواج از نگاه روایات
روایات در مورد تعیین زمان ازدواج، به دو دسته اند:
1. در برخی روایات به سن خاصی اشاره شده است; مانند این روایت از امام باقر(علیه السلام) که فرمودند:
دختر وقتی به سن نُه سالگی میرسد از یتیمی بیرون میآید و میتواند ازدواج کند.[5]
در جای دیگر آمده است:
دختر وقتی به سنّ نه سالگی برسد و تزویج نماید، از یتیمی خارج شده و اموالش را میتوان به او واگذار نمود.[6]
در احوالات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمده است:
ان رسول الله دخل بعایشه و هی بنت عشر سنین و لیس یدخل بالجاریة حتی تکون امرئةً[7]; پیامبر در حالی با عایشه ازدواج کرد که عایشه ده ساله بود و ایشان با دختری ازدواج نمی کرد مگر اینکه بالغ باشد (و منظور از دختر ده ساله در این روایت، نُه سال تمام است).
و نیز امام باقر(علیه السلام) فرموده است:
لا یدخل بالجاریة حتی یأتی اما تسع سنین او عشرة سنین[8]; همبستر شدن و ازدواج با دختر قبل از نُه یا ده سالگی جایز نیست.
2. برخی روایات بدون اشاره به سن خاصی، جوانان را در آغاز جوانی به ازدواج ترغیب می کنند. در روایتی از امام صادق(علیه السلام)آمده است:
من سعادة المرء ان لاتطمث ابنته فی بیتِه;[9] از سعادت مرد (پدر) آن است که دخترش در خانه اش عده نشود. (قبل از اینکه عادت زنانه ببیند به خانهی شوهر برود).
باید توجه داشته باشیم که این مجموعه روایات، بیشتر ناظر به تعیین سنّ ازدواج دختران است. یکی از راه های تعیین سنّ مناسب برای ازدواج پسران، مراجعه به سیره ی عملی ائمه ی اطهار(علیهم السلام)است.
سن ازدواج بر اساس سیره ی معصومین(علیهم السلام)
شواهد تاریخی گواه است که امامان ما در سنین قبل از 20 سالگی ازدواج می کردند. امام سجاد(علیه السلام) در سال 38 هـ ق متولد شد.[10] مورخین نوشته اند که امام باقر(علیه السلام) در سال 57 هجری متولد شد و در ماجرای کربلا (سال 61) چهار ساله بود.[11] از این مطلب می فهمیم که امام سجاد(علیه السلام)در حدود 18 سالگی ازدواج کرده است.
ـ امام کاظم(علیه السلام) در سال 128 هـ ق و امام رضا(علیه السلام) در سال 148 دیده به جهان گشودند، نتیجه می گیریم که امام کاظم(علیه السلام) قبل از 20 سالگی ازدواج کرده است.
امام جواد(علیه السلام) در سال 195 هـ ق و امام هادی(علیه السلام) در سال 212 دیده به جهان گشودند; نتیجه می گیریم که امام جواد(علیه السلام) در موقع ازدواج کمتر از 17 سال داشته اند.
ـ امام هادی(علیه السلام) در 212 هـ. ق و امام حسن عسکری(علیه السلام) در سال 232 دیده به جهان گشودند; بنابراین امام هادی(علیه السلام)باید قبل از 20 سالگی ازدواج کرده باشد. امامان(علیهم السلام) در مورد فرزندانشان نیز همین شیوه را داشتند و نوعاً قبل از 20 سالگی وسایل ازدواجشان را فراهم می کردند.[12]
و چون عمل و سیره ی معصومین(علیهم السلام) برای ما الگو و حجت است، در تعیین سن ازدواج نیز باید به آن بزرگواران اقتدا کنیم. تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که طبق آیات، روایات و سیره ی معصومین(علیهم السلام) سن ازدواج در دختران بعد از 9 سالگی و در پسران حدود 20 سالگی است; اما سؤالی که وجود دارد این است که آیا تنها رسیدن به این سن کفایت می کند، یا معیارهای دیگری نیز در تعیین زمان ازدواج دخالت دارد؟
شواهد بسیاری نشان می دهد که علاوه بر سن، متغیرهای دیگری در تعیین زمان مناسب ازدواج مورد توجه است که به تبع آنها، معیار سنّی نیز نوسان می یابد. یکی از اصلیترین معیارهای تعیین سن ازدواج، از نظر شرع[13] و روانشناسان رسیدن به حدّ رشد است که خود ابعاد مختلفی دارد و ما اینک به توضیح برخی از جنبه های عمده ی آن می پردازیم.
رسیدن به حد رشد
برای صلاحیت ازدواج از نظر فقه امامیه تنها رسیدن به سن بلوغ کافی نیست، بلکه علاوه بر آن، دختر و پسر باید رشید هم باشند; یعنی بتوانند مصلحت خود را تشخیص دهند، تا بتوانند به استقلال و از روی اراده و اختیار عقد ازدواج ببندند.
شهید مطهری دربارهی شرط بودن رشد برای ازدواج می نویسد:
در فقه و سنت اسلامی محرز و مسلم است که برای ازدواج تنها عقل و بلوغ کافی نیست; یعنی یک پسر به صرف آنکه عاقل و بالغ است نمی تواند با دختری ازدواج کند; همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سن بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست، علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است.[14]
اگر بخواهیم کلمه ی رشد را به مفهوم عام آن تعریف کنیم، باید بگوییم:
رشد یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره برداری هر یک از سرمایه ها و امکانات مادی و یا معنوی را که به او سپرده می شود داشته باشد; یعنی اگر انسان در هر مرحله ای از زندگی که دارای یک شأن و منزلت و مقامی است و یا ابزار و وسیله ای را دارد شایستگی اداره و نگهداری و بهره برداری از آن را داشته باشد، چنین شخصی در آن کار و در آن شأن «رشید» است. حال، آن چیز هر چه می خواهد باشد، همه ی آن اشیایی که وسایل و سرمایه های زندگی هستند. سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد مردی که ازدواج می کند خودِ ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و، به تعبیر دیگر، سرمایه های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد.[15]
بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنی شایستگی و لیاقت اداره ی زندگی; چنانکه شهید مطهری در این خصوص می فرماید:
منظور (از رشد در مورد ازدواج) تنها رشد جسمانی نیست، منظور این است که رشد فکری و روحی داشته باشند; یعنی بفهمند که ازدواج یعنی چه؟ تشکیل کانون خانوادگی یعنی چه؟ عاقبت این بله گفتن چیست؟ باید بفهمد این بله که می گوید، چه تعهدهایی و چه مسئولیت هایی به عهده ی او می گذارد و باید از انجام این مسئولیت ها برآید.[16]
رشد به معنای یاد شده کاملاً یک امر اکتسابی و قابل یادگیری است. والدین، اطرافیان و فرهنگ جامعه می توانند نقش اساسی در شکلگیری و تحصیل آن داشته باشند.
راهکارهای موثر در تعدیل سنّ ازدواج
1. باید والدین، مربیان و مسؤولان تدابیری در نظر بگیرند که نوجوانان و جوانان در ابعاد مختلف جسمی، جنسی، عقلی، اجتماعی، عاطفی و اقتصادی به طور هماهنگ و متناسب رشد نمایند. آنچه در حال حاضر مشاهده می شود، ناهمطرازی رشد و بلوغ جنسی و جسمی و احساس نیاز به ازدواج، با دیگر ابعاد رشدی، یعنی رشد عقلی، اجتماعی، اقتصادی و عاطفی نوجوانان و جوانان است; لذا یا به محض رسیدن به بلوغ جنسی اقدام به ازدواج می نمایند، در حالی که از نظر عقلی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی به حد رشد مناسب نرسیده اند و یا سالها پس از رسیدن به بلوغ جنسی منتظر یافتن شغل مناسب، تکمیل تحصیلات و دیگر پیشنیازهای زندگی باقی می مانند که در نتیجه، یا اصلاً به آن دست نمی یابند و یا وقتی به آنها می رسند که دیگر شادابی، طراوت و انگیزهی ازدواج را ندارند، در هر دو صورت، زندگی آسیب پذیر و در معرض خطرهای جدّی است.
2. از عواملی که موجب بلوغ جنسی زودرس و احساس نیاز کاذب در جوانان می شود، باید به طور جدی جلوگیری نمود; مانند دیدن صحنه های مهیّج، فیلم، ماهواره، اینترنت، روابط دختر و پسر و... .
3. فرهنگ سازی ازدواج ساده و منطبق با معیارهای اسلامی، یکی از نیازها و راهکارهای اصلی در حل مشکلات ازدواج جوانان است. اگر معیار در ازدواج و انتخاب همسر دستورهای اسلام باشد، اکثر یا هیچ یک از این مشکلات وجود نخواهد داشت. تبعیت از آداب و رسوم نادرست، برخی تحصیلات نامتوازن، روابط بی حدّ و مرز دختر و پسر، بینش غیردینی که فقط اسباب مادی را درنظر می گیرد، کمرنگ شدن توکل و توجه به خداوند و نیز هزینه های اضافی و تشریفات، از عوامل اصلی بالا رفتن سن ازدواج محسوب می شوند. این زنجیرهای اسارت آور و دست و پاگیر، متأسفانه در حال گسترش است. باید بینش جوانان و نوجوانان و خانواده ها نسبت به زندگی، ازدواج و... اصلاح شود تا بتوان مقدمات ازدواج آنان را در زمان مناسب و با الگوگیری از امامان معصوم(علیهم السلام)، که قبل از 25 سالگی اقدام به ازدواج می نمودند، فراهم کرد.
پی نوشت:
[1]. نساء: 6.
[2]. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 116.
[3]. تفسیر مراغی، ج 4، ص 188.
[4]. تفسیر صافی، ج 1، ص 391.
[5]. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 1، ص 30.
[6]. همان، ج 1، ص 31.
[7]. همان.
[8]. همان، ص 70، ح 4.
[9]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 61.
[10]. شیخ مفید، الارشاد، (قم: مکتبة بصیرتی)، ص 253.
[11]. مهدی پیشوایی، سیمای پیشوایان در آیینه ی تاریخ، (قم: مؤسسهی انتشارات دارالعلم، چاپ پنجم، 1380)، ص 77.
[12]. محمد تقی عبدوس، فرازهای برجسته از سیره ی امامان شیعه، (دفتر تبلیغات اسلامی)، ج 2، ص 29 ـ 28.
[13]. ر. ک: مرتضی مطهری، مقاله رهبری در اسلام، (انتشارات صدرا، بیتا).
[14]. مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر به ضمیمه ی چهار مقاله ی دیگر، (انتشارات صدرا، بیتا)، ص 120 و 153.
[15]. همان، ص 122.
[16]. همان، ص 154 ـ 153.
منبع: پایگاه حوزهزندگی مشترک دو اصل دارد : عشق و عقل
منظور از مودت هم همان محبت عملي است. محبتي که از قلب به عمل کشيده مي شود و در کنار آن رحمت که همان مهرباني و همزيستي عاشقانه است بیان می شود.

انتخاب یک نفر برای ازدواج به راه های مختلفی انجام می شود :
1-خواستگاری به روش سنتی
2- خواستگاری به روش مدرن
3- خواستگاری به روش اصولی
خواستگاری به روش مدرن
ازدواج مدرن شکلی از ازدواج است که اولین نسخه اش از غرب و کشورهای دیگر آمده است. دختر و پسر یکدیگر رامی بینند و آشنا می شوند و حرف را تمام می کنند . وقتی به تفاهم رسیدند ، خانواده ها رادر جریان می گذارند. اگر از دختر یا پسر پرسیده شود چرا تن به این ازدواج دادی، می گوید:"از او خوشم آمد و به دلم نشست"! در این نوع ازدواج معیار های منطقی و اصولی کمتر دیده می شود. به همین خاطر اگر بعد از مدتی به مشکلی بر بخورند ، چون دیگر دل شان نمی خواهد، خیلی راحت این رابطه را تمام می کنند.
خواستگاری به روش سنتی
ازدواجی که خانواده ها ، یکدیگر را می بینند،صحبت می کنند ،به نتیجه می رسند و دختر یا پسر در آن تنها یک رای دارد .معمولا وزن نظر دختر و پسر به اندازه اطرافیان می باشد. که گاهی همان یک رای هم از او گرفته می شود.
به مسائلی مثل علاقه ،تفاهم ،و... توجه نمی شود. در بسیاری از مواقع دختر و پسر یا از روی اجبار یا به خاطر خجالت می پذیرند و تبعات روحی زیادی را بعد از ازدواج باید بپذیرند.
خواستگاری اصولی و منطقی
مهم ترین بحث در این نوع خواستگاری ،ضابطه مند بودن آن است. مانند دو مورد قبلی ،تنها دوست داشتن دو نفر یا صلاحدید دو خانواده مد نظر نیست بلکه اساس و اصولی دارد که بر طبق آن، انتخاب صورت می گیرد.این نوع انتخاب یک انتخاب واقع بینانه است. این انتخاب مولفه هایی دارد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- انتخاب اصولی ، منطق محور است نه صرفاً محبت محور.
زندگی مشترک دو اصل دارد : عشق و عقل
یک شروع مناسب باید با عقل همراه باشد و ادامه آن با عشق . با منطق شروع کنیم و بامحبت ادامه دهیم. درست بر عکس شرایط فعلی که با عشق شروع می کنند و بعد از ازدواج می خواهندبا منطق و عقل زندگی کنند. البته نه آن احساسی که قبل از ادواج به هم دارند ،اسمش عشق است و نه این روشی که بعد اتخاذ می کنند ،منطقی است.
در حدیثی نقل است که امام صادق (ع) می فرمایند : اگر کسی به خواستگاری دخترتان آمد از اخلاق و ایمانش سوال کنید. اگر این دوصفت را داشت ، با او موافقت کنید و اگر چنین نکنید ، فساد عظیمی را ایجاد کردید.
بیشتر آن احساسی که دختر و پسر اسمش را عشق می گذارند در خوشبینانه ترین نگاه ،نوعی انس گرفتن است. منطق و پایه ای ندارد و همین باعث شده وضعیت خانواده در کشورمان بسیار نگران کننده باشد. این انتخاب های غیر اصولی باعث می شود در آینده خانواده ای داشته باشیم با روابط سرد، که خطرات خود را دارد.
2- انتخاب اصولی ، انتخابی با آینده نگری است.
وقتی دو نفر یکدیگر را می بینند و صرفاً ظاهر هم را پسند کنند و تصمیم به ازدواج بگیرند ، مانند کسی عمل می کنند که برای خرید کالا رفته باشد. در خرید کالا مهم ترین مولفه ،تاریخ مصرف کالاست . در انتحابِ بر اساس ظاهر ،تو خوبی تا وقتی زیبایی ،من خوبم تا وقتی تمکن مالی دارم .
انتخابی همراه با آینده نگری ، در شرایطی است که ، شخصی را که برای ازدواج انتخاب می کنیم را در جایگاه پدر و مادری هم ببینیم . در جایگاه عروس و دامادی برای خانواده ام هم ببینیم . او را برای تمام لحظات بخواهیم .نه تنها خوشی ها.
3- انتخاب اصولی ، انتخابی با مشورت است.
عمدتا کسانی که برای مشاوره می آیند می گویند ، من دیدم به درد هم می خوریم .من احساس کردم او را می خواهم و من .... اما این من گاهی تمام جوانب را در نظر نمی گیرد.
دختر و پسر در سنین جوانی و در اوج هیجان ،نمی توانند بر طبق منطق انتخاب کنند ، بین آن ها انس ایجاد می شود.هیجاناتی ایجاد می شود. و نمی توانند دقیق تصمیم بگیرند پس باید از فکر و تجربه ی افراد دیگر بهره ببرند. افرادی که در گیر این هیجانات نیستند و می توانند تمام جوانب را بسنجند .
از طرفی ما در ایران زندگی می کنیم . اعضای خانواده ی ما در آینده ی زندگی و ارتباط ما با همسرمان تاثیر دارند. پس نظرات آنها می تواند مهم باشد.اگر در غرب ، خانواده آخرین نفر هست که مطلع می شود ، بعد از ازدواج هم ارتباط خانواده ی جوان با والدین شان زیاد نیست اما در ایران چنین چیزی اصلا پذیرفته نیست.
4- انتخاب اصولی ، به سنخیت و کفویت توجه می کند.
در یک انتخاب موفق خیلی مهم است که کفو هم باشیم ،مکمل هم باشیم ،درک کننده و آرامش دهنده ی به هم باشیم. اگر در انتخاب همسر به دنبال این باشیم که همسرمان یک آشپز خوب باشد و از ما خوب پذیرایی کند و یا حساب بانکی اش پر باشد ، بعد از ازدواج در کنار یک آشپز یا کیف پول احساس آرامش نمی کنیم. ما در کنار کسی احساس آرامش می کنیم که یکدیگر را درک کنیم.با هم سنخیت داشته باشیم.نگاهمان به زندگی به هم نزدیک باشد.
5 - انتخاب اصولی ، تنها به خاطر ارضای نیاز نیست.
درست است که ازدواج ،تنها و بهترین راه ارضای نیاز جنسی است، اما نباید به همسرمان تنها به عنوان یک شریک جنسی نگاه کنیم . همسرمان قرار است شریک زندگی مان باشد. بسیاری از این جذب شدن ها به خاطر این است که جاذبه های جنسیتی طرف مقابل، ما را جذب می کند در صورتی که هر چند به به این جنبه هم باید توجه بشود، اما نباید اصل قرار گیرد.
منبع : گروه خانواده و زندگی تبیان
روابط دختر و پسر، اخلاق اسلامی( رویکرد و کارکرد)
مهم ترین راه کار پیش گیرى از روابط ناسالم دختر و پسر، تقویت باورهاى مذهبى در جوانان، و فرهنگ سازى ازدواج ساده در جامعه است.

برخى از جنبه هاى منفى دوستى هاى افراطى بین جوانان عبارت اند از:
1.
هیچ ضمانتى وجود ندارد که این دوستى ها پایدار بماند; چه بسا ممکن است
فردى که مورد اعتماد و اطمینان ماست، پس از مدتى به راه هاى خلاف کشیده
شود. اگر دوستى بیش از حد عمیق و صمیمى باشد، این احتمال وجود دارد که
نتوانیم از وى فاصله بگیریم و به اعتبار این که دوست ماست اعمال وى را
توجیه کنیم.
2.
ممکن است در زندگى تغییر و تحولاتى رخ دهد و موجب دورى و جدایى دوستان
شود. دانش جویان پس از پایان دوره ى تحصیلى هر کدام به شهر و دیار خود
بازمى گردند و یا ممکن است با ازدواج از یکدیگر دور شوند، اگر دوستى بیش از
اندازه باشد، تحمل دورى و جدایى از دوستان بسیار سخت و ناگوار خواهد بود و
در پاره اى موارد، ضربه ى عاطفى شدیدى در پى خواهد داشت.
3.
مسائلى در زندگى انسان وجود دارد که نباید هیچ فردى از آن مطلع شود، این
گونه مسائل را حتى با نزدیک ترین و صمیمى ترین دوستان خود نباید بازگو کرد،
این خود عاملى است که دایره ى دوستى انسان را محدود و مشخص مى کند.
4.
دوستى هاى افراطى به نحوى مانع رشد فکرى افراد، به خصوص جوانان و نوجوانان
است; زیرا به سبب وابستگى شدید دوست دارند همیشه با هم و در کنار یکدیگر
باشند، روابط عاطفى آنان با خانواده کمرنگ مى شود، هم نوایى و تقلید از
دوستان منبع اصلى هنجارهاى رفتارى آنان قرار مى گیرد و گاه ممکن است همین
دوستى هاى افراطى باعث شود از مسائل عبادى، معنوى و یاد خدا غافل شوند.
با
توجه به این پیامدهاى منفى اخلاقى و روانى دوستى هاى افراطى، شایسته است
جوانان و نوجوانان در انتخاب دوست دقت کنند و پس از آن که افرادى را شایسته
ى دوستى دانستند، حدود دوستى را در روابط خود رعایت نمایند.
روابط نامشروع چه تأثیرى در روحیه و ایمان و اعتقادات جوانان دارد؟
ابوالقاسم مقیمى حاجى
غریزه
ى جنسى یکى از غرایز نهفته در نهاد انسان است که همانند سایر غرایز، خواست
طبیعى خویش را طلب مى کند و انسان ناچار است به این غریزه پاسخ بگوید.
اما
آنچه انسان را از حیوان ممتاز مى سازد، حکومت عقل بر اعمال انسانى است و
از آن جا که در انسان، غرایز مختلفى وجود دارد و هر یک از آنها بر اساس
حکمت و هدفى در نهاد او قرار گرفته است، سعادت و خوش بختى و دست یابى به
آرامش واقعى او در گرو پاسخ گویى متوازن و متعادل به این غرایز است.
تمرکز
بیش از حد روى یک غریزه و ترجیح دادن آن بر دیگر خواسته هاى عقلایى و
فطرى، همانند رشد نامتعادل یکى از اندام ها ـ مثلاً یک دست ـ و متوقف شدن
رشد سایر اعضاست. بى شک چنین هیکلى ناقص و بدمنظر خواهد بود.
پیامدهاى منفى روابط نامشروع در بین جوانان
1. از بین رفتن کرامت انسانى و غرق شدن در شهوات:
اگر
انسان ارضاى غرایز و شهوات را تنها هدف زندگى بداند، دیگر معنا ندارد که
راه مخصوصى را براى آن در نظر بگیرد، بلکه در نظر او هر عاملى که بهتر و
بیش تر در خدمت شهوات قرار گیرد، (چشم چرانى، روابط نامشروع، خودارضایى،
میل و اعتیاد به تماشاى عکس ها و فیلم هاى مبتذل و...) موجه و پسندیده
خواهد بود; هرچند در ستیز با ضوابط عقلى و دینى باشد و به نابودى شرافت
انسانى و جامعه ى بشرى منجر شود.
عامل
اصلى انحرافات اخلاقى و تضعیف باورهاى اعتقادى در غرب، همین طرز تفکر،
یعنى نگرش استقلالى به غرایز است. این مسئله باعث شده که تمامى ارزش هاى
انسانى زیرپا گذاشته شود و افراد در مسیر انحطاط و تباهى سیر کنند.
در
واقع مشکلات و معضلات اخلاقى و اجتماعى، چون: قتل، جنایت، خودفروشى،
اختلالات روانى، تزلزل پیوند خانوادگى و... همه معلول اصل لذت جویى و حکومت
غرایز و روابط آزاد و مختلط و از میان رفتن اهداف بلند انسانى است.
2. سلب آرامش روانى و ایجاد اضطراب و افسردگى:
روابط
آزاد و نامشروع، باعث مى شود سلامت روانى افراد به شدت آسیب ببیند و فطرت
پاک انسانى وى به گناه آلوده شود. عده اى هم چون فروید و راسل آزادى هاى
جنسى را براى دست یابى به آرامش روانى و برطرف شدن عقده هاى درونى پیشنهاد
نمودند، امّا نتیجه اى که به دست آمد دقیقاً خلاف آن بود.
این
فقط مشکل غرب نیست، بلکه در سایر جوامع که به پیروى از غرب رو آورده اند
نیز روز به روز آمار اختلالات و بیمارى هاى روانى و جنایات ناشى از ناکامى
ها افزایش مى یابد.
استاد شهید مطهرى (ره) گسترش محرّکات جنسى را عامل اصلى انحرافات اخلاقى و غرق شدن در شهوات مى داند:
(این نوع روابط) هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزونى مى بخشد و تقاضاى سکس را به صورت یک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى درمى آورد.
در
رویکرد دینى، غریزه ى جنسى هم چون آتشى است که هرچه بیش تر به آن خوراک
بدهند شعلهورتر مى شود و هیچ گاه فرد به ارضاى کامل دست نمى یابد. در
نتیجه، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیرى جنسى، گستره ى خاصى دارد و از
آن پس آرام مى گیرد.
(در
این میدان)، هیچ فردى از تصاحب زیبارویان و هیچ زنى از متوجه کردن مردان و
تصاحب قلب آنان، و بالاخره هیچ دلى از هوس سیر نمى شود. از طرفى تقاضاى
نامحدود، خواه و ناخواه، دست نیافتنى و همیشه مقرون به نوعى احساس محرومیت
است و منجر به اختلالات روحى و بیمارى هاى روانى مى گردد که امروزه در
دنیاى غرب بسیار به چشم مى خورد.
3. کاهش میل به ازدواج و تشکیل زندگى شرافتمندانه:
جوانانى
که قبل از ازدواج، روابط نامشروع را تجربه کرده و طهارت روح و صفاى باطن
خود را لکه دار ساخته اند، انگیزه ى چندانى براى ازدواج ندارند و انتخاب
همسر برایشان مشکل مى شود; زیرا از طرفى به همه شک دارند و از طرف دیگر بعد
از ازدواج نیز دل کندن از لذت هاى گذشته برایشان مشکل است و تنوع طلبى
روانشان را بیمار ساخته و چه بسا بعد از ازدواج، دوباره به منجلاب فساد
کشیده شوند. ویل دورانت مى گوید:
فساد پس از ازدواج، بیش تر محصول عادات پیش از ازدواج است.
4. تضعیف باورهاى اعتقادى و ایمان:
آیات و روایات بسیارى به آثار سوء پیروى از هوى و هوس و شهوات اشاره نموده و انسان را از آن برحذر داشته اند.
اولین
گام در روابط نامشروع، نگاه هاى هوس آلود و چشم چرانى است. خدواند در
قرآن، افراد با ایمان را از نگاه هوس آلود و شهوانى نهى فرموده و به این
نکته اشاره نموده است که تخلف از دستور الهى موجب خسران انسان در دنیا و
آخرت و عامل اصلى انحطاط انسان است. چنان که حضرت على(علیه السلام) مى
فرماید:
حکمت و شهوت در یک قلب جمع نمى شود.
و در روایت دیگرى نیز مى فرماید:
هیچ چیز به اندازه ى غلبه ى شهوات، تقوا را از بین نمى برد.
هم چنین مى فرماید:
کسى که با شهوت همراه شود جان و عقلش مریض و بیمار مى شود.
با
توجه به آیات و روایات، روشن مى شود که انسان، تنها در سایه ى عمل به
تعالیم نورانى اسلام مى تواند به سعادت و سلامت روانى دست یابد و به خدا
نزدیک تر شود; اما با تخلّف از دستورات الهى و رعایت نکردن حدود اسلامى در
روابط با دیگران، از رحمت الهى دور مى شود و به سوى فساد و تباهى گام برمى
دارد.
براى جلوگیرى از روابط نامشروع چه راه حلّى پیشنهاد مى شود؟
ابوالقاسم مقیمى حاجى
در
میان غرایز درونى انسان، غریزه ى جنسى، نمود خاصّى داشته و از بدو بلوغ،
خودنمایى مى کند و اندک اندک بر همه ى خواسته هاى جوان حاکم شده و روح و
جان او را تسخیر و بر اندیشه و اعمال او سایه مى اندازد.
بدون
تردید براى ارضاى این غریزه ى طبیعى و نیرومند، باید چاره اى اندیشید و
راه درستى انتخاب نمود. جامعه ى غرب که نظریه ى فروید، راسل و... را در
آزادى بى قید و شرط شهوت رانى پذیرفته است، شاهد پیامدهاى منفى آن بوده و
آمار فاجعه هاى شهوانى در رسانه ها و نوع روابط ناهنجار دختران و پسران،
مرد و زن و ... شواهد گویاى این مطلب است. اگر بر فرض از وجود فرزندان
نامشروع بى سرپرست، نوزادان پیدا شده در زباله دان ها و توالت ها، کورتاژها
و قتل ها و ضایعه هاى دیگر اخلاقى و انسانىِ ناشى از آزادىِ جنسى چشم پوشى
کنیم، با این فاجعه ى بزرگ که نابودى شخصیّت انسانى زن و تبدیل شدن او به
توپى شهوانى که هر لحظه مورد حمله ى چشم ها، لمس ها و قوّه ى شهوانى مردانِ
شهوت ران است چه کنیم؟ با بازیچه شدن زندگى پر از آمال و اهداف انسان که
باید به سوى کمال و تعالى رشد نماید، چه مى توان کرد؟
در
چنین جامعه ى پرالتهابى از در و دیوار، کوچه، خیابان، مدارس و اداره ى آن،
جز شهوت و خودنمایى و ناز و نیاز دیده نمى شود و همه ى امور، در عین
رنگارنگ بودنشان تنها یک رنگ داشته و آن هم رنگ لذّت جویى است. حال اگر
لذّت بیش تر در ظلم و تعّدى بر حقوق دیگران باشد، فرقى نمى کند; چون هدف،
حفظ منافع شخصى و لذت فردى است. براى افراد چنین جامعه اى، سرنوشت اخلاقى
جامعه، حقوق دیگران و آینده ى نسل بشر اهمیّتى ندارد.
دنیاى
غرب، انسان آزاد و شرافتمند را اسیر و ذلیل لذّت جویى هاى زودگذر نموده
است. اگر مى توانستند ادعا کنند که حدّاقل در کام یابى هاى جنسى و ارضاى
کامل شهوات انسانى و به قول فروید براى حل عقده هاى روانى و ایجاد عشق و
محبّت موفّق بوده اند باز خوب بود، امّا در همین نیز با مشکل روبه رو
هستند.
شهید مطهرى در این باره مى گوید:
در
مورد غریزه ى جنسى و برخى غرایز دیگر، برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعى
را مى میراند و طبیعت را هرزه و بى بندوبار مى کند، در این مورد هرچه عرضه
بیش تر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مى یابد.
این
که راسل مى گوید: «اگر پخش عکس هاى منافى عفّت مجاز شود پس از مدّتى مردم
خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد» شاید در باره ى یک عکس به خصوص و یک
نوع بى عفّتى به خصوص صادق باشد، ولى مطلقاً در مورد همه ى بى عفّتى ها
صادق نیست; یعنى از یک نوعِ خاصِّ بى عفّتى خستگى پیدا مى شود، نه بدین
معنا که تمایل به عفاف جانشین آن شود، بلکه بدین معنا که آتش و عطش روحى
زبانه مى کشد و نوعى دیگر را تقاضا مى کند و این تقاضاها هرگز تمام شدنى
نیست. ..
حمید رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com
روابط دختران و پسران قبل از ازدواج از نگاه قرآن و روايات
در سیستم آزاد روابط دختر و پسر روح بی اعتمادی و سوء ظن و افسردگی در جامعه حاکم خواهد شد.

روابط
پسران و دختران جوان، در كشور ما به عنوان يك معضل اجتماعي مطرح است لذا
بر اولياي خانه و مدرسه و به تبع آنها مسئولين فرهنگي و اجتماعي لازم است
اين مسئله را به طور علمي بررسي نمايند و از هرگونه تصميم احساسي خودداري
كرده و با شناخت كامل آسيب ها، زمينه ها و راهكارهاي علمي و تخصصي با اين
انحراف برخورد نمايند. زيرا به حكم «ولا تقف ما ليس لك به علم» (اسراء، 36)
بايد از پيروي هر چيزي كه بدان علم نداريم پرهيز كنيم. درهر اعتقاد يا
عملي كه تحصيل علم ممكن است، پيروي از غير علم حرام است و زماني اقدام و
ارتكاب عملي جايز است كه دليل علمي آن را تجويز نمايد. (1) براي بررسي اين
معضل با سؤال هايي روبرو هستيم: 1- چه نوع روابطي، معضل اجتماعي به شمار مي
رود؟ 2- چه آسيب هايي دراين زمينه جوانان ما را تهديد مي كند؟ 3- زمينه
هاي اين روابط آسيب زا چيست؟ 4- چه راهكارهايي براي پيشگيري و هدايت صحيح
وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش ها لازم است موارد زیر بررسی شود:
روابط آسيب زا
ارتباط
و برخورد پسران و دختران، امري اجتناب ناپذير است زيرا بديهي است كه در
جامعه، كوچه و خيابان، هنگام خريد و هنگام معاشرت ها و... نمي شود ديوار و
حائلي بين دو جنس كشيد. هنگامي كه از روابط دختران و پسران به عنوان معضل
اجتماعي و آسيب زا ياد مي شود، منظور روابط پنهاني، غيرعادي و ناپخته اي
است كه به دور از هرگونه شناخت كافي بوده و به صورت هيجاني، تخيلات و
رؤياهاي غيرواقعي صورت مي گيرد. دختران و پسراني كه به منظور جلب توجه جنس
مخالف و با هدف دوست يابي از بين آنان، ساعت ها در خيابان ها و اماكن عمومي
از گوشه اي به گوشه ديگر مي روند و بدون اينكه به روشني بدانند به دنبال
چه چيزي هستند، وقت و انرژي خود را تلف مي كنند. گاهي اوقات افرادي مانند
خود را مي يابند و روابط نامتعادلي برقرار مي كنند، لكن در نهايت با احساس
سرخوردگي و بيهودگي و نيز احساس بيزاري از خود به خانه باز مي گردند.
تعاليم انسان ساز اسلام، اين نوع روابط را نهي مي كند نه اينكه زنان و
دختران را از جامعه طرد نمايد و از هرنوع حضور و فعاليت هاي آنان و برخورد و
ارتباط زنان و مردان جلوگيري كند.
اسلام
حفظ حريم ميان زن و مرد، عفت و حياء را مورد تاكيد قرار مي دهد.قرآن كريم
يك نمونه از روابط سالم را بيان مي كند؛ دختران حضرت شعيب براي سيراب كردن
گوسفندان صبر كردند تا مردان از سيراب كردن گوسفندانشان فارغ شوند و به
كناري بروند. (قصص. 23) و هنگامي كه يكي از دختران شعيب از طرف پدر مأمور
شد تا حضرت موسي را به خانه دعوت كند با كمال وقار و حياء با موسي سخن گفت
(همان. 25) و حضرت موسي نيز بعداز قبول دعوت به دختر شعيب فرمود: راه را به
من نشان بده و خودت پشت سر من بيا. براي اينكه ما دودمان يعقوب به زنان
نگاه نمي كنيم. (2)
اين الگوي شايسته به ما نشان مي دهد كه مي شود زنان و مردان در جامعه با يكديگر برخورد و تعامل داشته باشند و در عين حال حريم يكديگر، حياء و عفت خود را نيز حفظ كنند.
آسيب شناسي
الف- آسيب رواني:
فقدان حريم ميان زن و مرد وآزادي معاشرت هاي بي بند و بار، هيجان ها و
التهاب هاي جنسي را فزوني مي بخشد. غريزه جنسي، غريزه اي نيرومند، عميق و
دريا صفت است، هر چه بيشتر اطاعت شود، سركش تر مي گردد؛ همچون آتشي كه هر
چه به آن بيشتر خوراك بدهند شعله ورتر مي شود. (3) روح بشر فوق العاده
تحريك پذير است، اشتباه است كه گمان كنيم تحريك پذيري روح بشر محدود به حد
خاصي است و از آن پس آرام مي گيرد. هيچ مردي ازتصاحب زيبا رويان و هيچ زني
از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره دلي از هوس سير نمي شود.
از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام نشدني است و هميشه مقرون است با
نوعي احساس محروميت، دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات
روحي و بيماري هاي رواني مي گردد. (4) حال اگر در سطح جامعه، جاذبه هاي
جنسي رواج يابد و دختر و پسر روابطي آزاد داشته باشند، جلوه گري هاي موجود
در برخورد و حالات دختران موجب جلب توجه پسران شده، انحراف اذهان و آشفتگي
فكر و دل آنها را در پي دارد. البته خود دختران نيز ضربه پذير هستند زيرا
چه بسيار دختراني كه سبب شوق دست يابي به نشانه هاي مقبول زيبايي و زنانگي
به اختلالات رواني دچار مي شوند. (5) از طرف ديگر اگر در كوچه و خيابان،
دلبري مرسوم گردد و جلوه گري، هنر دختران محسوب شود و در روابط دختر و پسر
تجاذب و دلبندي به ميان آيد، دختراني كه از زيبايي لازم برخوردار نيستند،
در فشار و استرس قرار مي گيرند و هميشه احساس كمبود و حقارت مي نمايند و
لطمه هاي جدي بر روح و روان آنان وارد مي شود. آفت ديگر اين است كه افراد
در اين نوع روابط كه معمولاً ناپايدار بوده و براساس سودجويي است نه تعهد، به شكست در عشق منتهي مي شوند. و در نتيجه روح لطيف و با نشاط آنها گرفتار افسردگي مي شود.
ويل دورانت مي گويد: «زني
كه عاشق شد و معشوق خود را از دست داد، ممكن است اين گمشده برايش جبران
ناپذير باشد. او روح خود را به تصوير خاصي پيوسته است وهر جا برود خاطراتش
او را دنبال خواهند كرد.» (6)
دوستی های خياباني قبل از ازدواج، آسيب ديگري نيز دارد وآن اين است كه دائماً از فاش شدن روابط گذشته و تاثير آن بر زندگي آينده دچار تشويش خاطر و نگراني هستند و اين نگراني اثر مخربي بر بهداشت رواني انسان مي گذارد.
ب- آسيب اجتماعي:
آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماعي است، آلوده كردن محيط كار به لذت جويي
هاي شهواني است(7) زيرا از طرفي شخصيت و كرامت زن را در حد يك كالا براي
كام جويي مردان تنزل مي دهد و امنيت رواني لازم را براي فعاليت اجتماعي او
از بين مي برد، و از طرف ديگر مردان، تمركز حواس و دقت كافي را براي كارهاي
خود ندارند. هر چه روابط دختر و پسر ضابطه مند تر شود وجامعه از تحريكات
شهواني وجلوه گري هاي جنسي دور گردد، اجتماع سالم تر خواهد شد و افراد
جامعه بهتر به كار خود رسيدگي كرده، جوانان در محيط كار، درس و دانشگاه
راحت تر خواهند بود و به پيشرفت هاي بيشتري خواهند رسيد.
ج- آسيب خانوادگي:
معاشرت هاي آزاد و بي حد و مرز در برخي خانواده ها، زمينه بي بند و باري
پسران و دختران را فراهم ساخته و ازدواج را به صورت يك وظيفه، تكليف و
محدوديت در آورده است.
تفاوت
جامعه اي كه روابط جنسي را به محيط خانوادگي و كادر ازدواج قانوني محدود
مي كند با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده مي شود اين است كه
ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم، آغاز
محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسي، پيمان ازدواج به دوران
آزادي دختر و پسر خاتمه مي دهد و آن ها را ملزم مي سازد كه به يكديگر
وفادار باشند و در سيستم اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان مي بخشد.
(8)
اختصاص
يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به نهان خانه زناشويي و محيط خانواده و
در كادر ازدواج، پيوند زن و شوهري را محكم مي سازد و موجب اتصال بيشتر
زوجين به يكديگر مي شود. پس آسيب اول، بي رغبتي به ازدواج و تشكيل خانواده
است. آسيب ديگر همان است كه ويل دورانت مي گويد:«مرد، نگران و مضطرب است كه
مبادا كسي پيش از او زنش را تصرف كرده باشد.» (9) پسري كه قبل از ازدواج
با افراد زيادي ارتباط داشته است، به هنگام ازدواج به هر دختري كه نظر كند،
مي پندارد او نيز با پسرهاي متعددي ارتباط داشته و پاك و عفيف نيست و در
نتيجه روح بي اعتمادي و سوء ظن در جامعه ا وج مي گيرد و اين همان چيزي است
كه قرآن كريم از آن نهي فرموده است (هجرات.12) بنابر اين روابط آزاد، زمينه
ساز بسياري از سوء ظن ها است.
نكته
ديگري كه در جوامع آزاد و مختلط، خانواده ها را تهديد مي كند اين است كه
زن و مرد، همواره در حال مقايسه اند، مقايسه آنچه دارند با آنچه ندارند
وآنچه ريشه خانواده را مي سوزاند اين است كه اين مقايسه ها آتش هوس را در
زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مي زند. (10)
زمينه ها و راهكارها
ما
در اين قسمت به عوامل ايجاد كننده اين روابط و راههاي پيشگيري آن مي
پردازيم و چون هر زمينه، راهكار مخصوص به خود را دارد، براي حفظ پيوستگي و
انسجام مطلب در ذيل هر يك از زمينه ها، راهكار آن را نيز ذكر مي كنيم.
1- نگاه
يكي
از زمينه هاي ايجاد روابط ناسالم نگاه مسموم است. براي انساني كه حب شهوات
براي او زينت داده شده است (آل عمران .14) يك نگاه كافي است تا او را از
خود بي خود كند ومتحول سازد. نگاه، تيري است از تيرهاي شيطان چه بسا نگاهي
كه حسرت هاي طولاني را در پي دارد. (11) لذا حضرت علي (ع) مي فرمايد:«ديده
ها شكارگاههاي شيطانند». (12) بعضي «نگاه ها»، ويروس «گناه» منتشر مي كنند،
پس فاصله چنداني بين نگاه و گناه نيست. كنار هر گناه دو فرمان است: شيطان
مي گويد:«چشم بدوز» خداي رحمان مي گويد:«چشم و ديده فرو بند» تنها
راهكار آسودگي دل و برچيدن اين زمينه همان است كه قرآن كريم مي فرمايد:
مومنان نگاه خود را از نامحرم بگردانند.«قل للمومنين يغضوا من ابصارهم»
(نور.30) و در روايات نيز آمده است كه كسي كه چشم خود را فرو بندد
دل را آسوده كند (13) از پشت به زنان نامحرم نگاه نيفكنيد. (14) از رو به
رو به زن نامحرم خيره نشويد. (15) و اگر به طور اتفاقي نگاه به نامحرم
افتاد چشم را بگردانيد. (16) و بار ديگر نگاه خود را به وي نيفكنيد. (17)
حفظ نگاه مخصوص مردان نيست؛ زليخا اسير نگاه شده بود و زنان مصر با ديدن
يوسف دست خود را بريدند(يوسف.31) لذا قرآن كريم به زنان مومن نيز دستور مي
دهد كه چشم را از نگاه به مردان اجنبي فرو بندند (نور.31) لذا هنگامي كه
مردي نابينا خدمت رسول خدا (ص) آمد، آن حضرت از همسران خود خواست كه جلسه
را ترك كنند و پشت پرده قرار بگيرند. آنان با تعجب گفتند:«وي كور است.»
حضرت فرمود:«شما كه كور نيستيد و او را مي بينيد» (18) و الگوي زنان عالم
حضرت زهرا(س) فرمودند:«خير زن در آن است كه نه او مردي را ببيند و نه مردي
او را ببيند». (19)
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد(20)
2-خودآرايي و خودنمايي
يكي ديگر از علل گرايش جوانان به جنس مخالف، خودآرايي و خودنمايي است. خودآرايي ناپسند نيست بلكه خودآرايي به قصد خودنمايي در برابر نامحرم ناپسند است زيرا زمينه فساد جوانان است.
جوان در اين سن، در برابر هزارها محرك كه قبلا آنها را حس نمي كرد، حساس
مي گردد. بعضي از صداها اين حساسيت را بر مي انگيزد... بعضي از حركات اين
حساسيت را نيرو مي دهد، بعضي از مناظر در جلب آن بيش از همه مؤثر است،
رنگها در فصل عشق، غوغايي برپا مي كند و رنگ سرخ منادي تملك و تصرف است(21)
اگر
جوان در معرض اين همه محرك هاي قوي قرار بگيرد، درياي شهوت او طوفاني مي
شود و «غريزه جنسي، مخصوصا در پسران، تا سر حد وجدان نفوذ كرده و تحريكات
شهواني همچون تصادم امواج به ساحل، شروع به مبارزه مي نمايد.»(22)
قرآن
كريم براي برچيدن اين زمينه فساد به زنان مؤمن دستور مي دهد كه در خانه
هاي خود بنشينند و مانند زنان جاهليت نخست، خودنمايي نكنند.(احزاب.33) زينت
و آرايش خود را جز آنچه ناخواسته ظاهر مي شود بر بيگانه آشكار نسازند و
بايد سينه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.(نور.31) منظور از «زينت زنان»
مواضع زينت است زيرا اظهار خود زينت از قبيل گوشواره و دست بند حرام نيست،
پس مراد از اظهار زينت، اظهار محل آنهاست (23) زنان مؤمن نبايد پاي خويش را
به زمين بكوبند تا آنچه از زينتشان كه پنهان است ظاهر شود.(نور.31) طبيعي
است كه جوان جذب مي شود. جواني از انصار رسول خدا(ص) در كوچه هاي مدينه زني
را ديد -در آن زمان، زنان مقنعه را پشت گوش مي انداختند- وقتي زن از او
گذشت، او را تعقيب كرد و از پشت او را مي نگريست تا داخل كوچه تنگي شد و در
آنجا استخوان يا شيشه اي كه در ديوار بود، به صورت مرد برخورد كرده آن را
شكافت، همين كه زن از نظرش غايب شد تازه متوجه گرديد كه خون به سينه و
لباسش مي ريزد، با خود گفت: نزد رسول خدا مي روم و جريان را به او خبر مي
دهم. رسول خدا از او پرسيد چه شده است؟ جوان جريان را عرض كرد. سپس جبرئيل
نازل شد و حفظ حجاب و زينت را بر زنان مسلمان واجب نمود تا مردان مسلمان
حفظ شوند. (24)
3-طنازي در سخن
يعني
زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف كنند، تا دل او را دچار
ريبه و خيال هاي شيطاني نموده شهوتش را برانگيزانند و در نتيجه آن مردي كه
در دل بيمار است به طمع بيفتد البته منظور از بيماري دل، نداشتن نيروي ايمان است، آن نيرويي كه آدمي را از ميل به سوي شهوات باز مي دارد.(25)
قرآن كريم براي جلوگيري از روابط ناسالم ميان زنان و مردان مي فرمايد:
«نازك و نرم با مردان سخن مگوئيد مبادا آنكه دلش بيمار است به طمع افتد
بلكه درست و نيكو سخن بگوييد.»(احزاب.32) يعني سخن معمولي و مستقيم بگوييد،
سخني كه شرع و عرف اسلامي (نه هر عرفي) آن را بپسندد و آن سخني است كه
تنها مدلول خود را برساند، نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كني، تا
شنونده علاوه بر درك مدلول كلام، دچار ريبه هم بشود(26) تاثير كلام به قدري
است كه مولاي متقيان از سلام كردن به زنان جوان خودداري مي كند و مي
فرمايد: «مي ترسم از اين كه صداي آنها مرا خوش آيد و از اجرم كاسته
شود.»(27)
4-تأخير در ازدواج
زن
و مرد، مكمل نيازهاي روحي و رواني يكديگرند و هر يك بدون ديگري احساس فقر و
نياز مي نمايد. زن به دنبال تقديس از جانب مرد و در آرزوي اين است كه تنها
ملكه كاخ عشق و محبتش باشد.(28) و به قول ويل دورانت: زن فقط وقتي زنده
است كه معشوق باشد و توجه كردن به او مايه حيات اوست. (29) و مرد نيازمند
كسي است كه قلبش براي او بتپد و با گرمي نگاه و كلام پرمهرش، او را در
مواجهه با ناملايمات زندگي اميد بخشد و خلاصه اينكه «هر يك از ما، در جدايي
فقط نيمه اي از انسان است و هميشه نگران آن نيم ديگر است»(30) و اين
نگراني به آرامش تبديل نمي شود مگر از طريق آن يگانه راهي كه خداوند متعال
ترسيم نموده و آسايش انسان را در آن قرار داده است.(روم.21)
تا
زماني كه دختر و پسر جوان اين نياز فطري را از راه ازدواج تأمين نكرده و
به آرامش رواني نرسيده باشند در معرض خطر هستند لذا رسول خدا(ص) فرمود: «آن
كس كه ازدواج كند نيمي از دينش را حفظ كرده است.» (31)
5-بستر اجتماعي
يك
عامل بسيار مهم در ايجاد چنين روابطي، وجود زمينه اي اجتماعي و گاه پنهان
در ميان جوانان است. اگر در جامعه جوان چنين افكاري رايج شود كه داشتن دوست
پسر و يا دوست دختر، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعي است و يا اين انديشه كه
داشتن چنين روابط، نشانه بزرگ شدن است و يا پيداكردن دوست براي يكديگر را
بخشي از پيمان دوستي به شمار آورند، روز به روز بر ميزان اين روابط افزوده
خواهد شد. براي رهايي از اين زمينه فساد راهكارهايي وجود دارد كه عبارتند
از:
الف-
اصلاح فرهنگ جامعه: اگر چنين افكاري در جامعه رسوخ كرده باشد بر مسئولين
فرهنگي جامعه واجب است كه تمام امكانات و تلاش خود را در اصلاح فرهنگ جامعه
به كار بگيرند زيرا تا فرهنگسازي درست صورت نگيرد خورده كارها نتيجه مطلوب
را به همراه نخواهد داشت.
ب-
دقت در انتخاب همنشين: بايد راههاي صحيح دوست يابي را آموزش داد تا جوانان
با ديد باز و انديشمندانه همنشين و دوست خود را انتخاب نمايند زيرا رسول
خدا(ص) مي فرمايند: «دين و منش هر شخصي، متناسب با دوست و همراه است.» (32)
6-مرحله رشد
اريكسون
سن 12-20 سالگي را مرحله احساس هويت در مقابل سردرگمي هويت مي داند و مي
گويد مشكل اين دوره خطر آشفتگي نقش به ويژه هويت جنسي و شغلي نوجوان است.
در بعضي موارد جواناني كه قادر به رو در رويي با سردرگمي نقش جنسي و شغلي
خود نيستند، هويتي منفي را انتخاب مي كنند و به هويت ها و نقش هايي متكي مي
شوند كه به صورت نامطلوب ترين و خطرناك ترين اعمال به آنها عرضه شده
است(33) كسي كه احساس پيشرفت و رضايت مندي از هويت، شغل و خانواده خود
ندارد به رفتارهاي ناهنجار روي مي آورد كه به اين رفتارها «رفتارهاي
جايگزين» مي گويند. يكي از اين رفتارهاي جايگزين، برقراري ارتباطهاي ناسالم
است.
براي پيشگيري از بروز اين مشكل،
بايد به نوجوان و جوان در هويت يابي كمك كرد تا بتواند براي خويشتن،
تصويري رضايت بخش و اميدآفرين به دست آورد. انسان بايد يك هويت منسجم داشته
باشد زيرا هركس براساس ذات و طبيعت خود عمل خود را انجام خواهد داد(اسراء.84)
عمل
انسان مترتب بر شاكله او است به اين معنا كه عمل هرچه باشد مناسب با اخلاق
آدمي است چنانكه در فارسي گفته اند: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست»
پس شاكله يا هويت نسبت به عمل، نظير روح جاري در بدن است.(34) بنابراين بر
والدين و مسئولين تعليم و تربيت واجب است كه در راه «هويت يا بي جنسي» به
جوانان كمك كنند تا تصوير روشني از جنسيت خود و نقش هاي مربوط به آن،
برخوردهاي اجتماعي و دوستي دختران و پسران و عشق و امثال آن پيدا كنند.حمید
رضا ترکمندی ، زیباوب www.zibaweb.com
7- عدم تقيد خانواده به مسائل ديني
جوانان اولين برخوردها و معاشرت هاي ناسالم و مختلط را در خانه تجربه مي كنند.
فرهنگ
خانواده است كه حد و مرزها را به فرزندان مي آموزد. اگر خانواده ها حدود
شرعي را در روابطشان مراعات نكنند، ديگر چه انتظاري از جوانان با آن شرايط
روحي و هيجاني مي توان داشت لذا قرآن كريم مي فرمايد: «اي مومنان! خود و
خانواده خويش را از آتش دوزخ نگاه داريد.»(تحريم.6) يعني خود و زن و بچه
خود را تعليم خير دهيد و ادب نماييد.(35) و در نگهداري خانواده همين بس كه
به آنها امر كنيد بدان چه كه خدا امر كرده و نهي كنيد از آنچه خدا نهي كرده
است.(36)
8- بي توجهي به نيازهاي جوانان در خانه
جوانان به محبت، برقراري صميميت، تنوع، تفريح و هر چيزي كه شور و نشاط آنان را حفظ كند، نيازمند هستند.
اگر والدين اين نيازها را تأمين نكنند، خود آنان دست به كار مي شوند و از
آنجا كه معمولا جوانان شتابزده و ناپخته عمل مي كنند، از هر طريقي براي رفع
نياز خود اقدام مي كنند.
نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت، پرهيز از بيكاري
است. خداوند متعال به پيامبر گرامي اسلام(ص) توصيه مي فرمايد: «هنگامي كه
از كار مهمي فارغ شدي خود را به كار ديگري مشغول كن»(انشراح.7) والدين بايد
براي اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند. فعاليت هاي اجتماعي،
فرهنگي، ورزشي و تفريحي علاوه بر اينكه آنها را از بسياري از فسادها حفظ مي
كنند، در رشد ابعاد مختلف جوان موثر است.
والدين
در برخورد با جوانان بايد طريق اعتدال را پيش بگيرند و از هرگونه افراط،
تفريط، برخورد خشك، خشن و انعطاف ناپذير خودداري كنند. و در ضمن نظارت و
كنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهاي آنان، شخصيت و حريم خصوصي آنان
راحفظ نمايند زيرا اگر شخصيت او از بين برود و عزت و كرامتي نداشته باشد،
هيچ اميد خيري در او نيست.(37) و از سرزنش و ملامت نيز پرهيز كنند كه آتش
لجاجت را در آنان شعله ورتر مي كند.(38)
9- رسانه
يكي
ديگر از عوامل زمينه ساز روابط دختر و پسر رسانه ها اعم از صدا و سيما،
نشريات، اينترنت و ماهواره است كه بررسي ميزان تأثير آنها و چگونگي مقابله
با آنها به تدوين مقاله اي مستقل نياز دارد.
پي نوشت ها:
1) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 13، ص 126- .127
2) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 16، ص .38
3) مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص .69
4) همان، ص .72
5) خانم دكتر سعداوي، چهره عريان زن، ص 168؛ ر. ك: مقدمه اي بر روانشناسي زن ص .110
6) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص .146
7) مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص .78
8) مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص .75
9) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص .141
10) حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص .69
11) وسايل الشيعه، ج 14، ص .138
12) منتخب ميزان الحكمه، ترجمه شيخي، ج 2، ص 999، حديد .6129
13) مستدرك الوسائل، ج 14، ص .271
14) همان، ص .274
15) الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 35، حديث .6
16) مسند احمد، ج 4، ص .358
17) بحارالانوار، ج 104، ص .36
18) مسند احمد، ج 6، ص .296
19) بحارالانوار، ج 43، ص .54
20) بابا طاهر عريان.
21) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص .128
22) محمدتقي فلسفي، گفتار فلسفي (جوان)، ص .307
23) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 15، ص .156
24) كافي، ج 5، ص 521، حديث .5
25) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 16، ص .461
26) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 16، ص .461
27) شيخ حر عاملي، آداب معاشرت، ص .67
28) مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص .148
29) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص .141
30) ابوالقاسم مقيمي حاجي، جوانان و روابط، ص 7، به نقل از لذات فلسفه .122
31) ميزان الحكمه، ج 4، ص 272، حديث .7807
32) ميزان الحكمه ، ج 5، ص 297، حديث .10221
33) روانشناسي رشد (2)، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، ص .782
34) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 13، ص .262
35) الدر المنثور، ج 6، ص .244
36) كافي، ج 5، ص .62
37) شرح غرر و درر، آمدي، ج 1، ص .394
38) ميزان الحكمه ، ج 8، ص 485، حديث .17831
منبع : www.kayhannews.ir
عشق به خدا و ازدواج
ازدواج، دستور همان خدایی است که عشق او در دل انسان جا دارد.

پرسش:
چرا انسان با ازدواج، یکی دیگر را – غیر خدا - در قلبش جای می دهد؟ در صورتیکه فقط خداوند است که شایسته عشق ورزیدن است.
پاسخ:
جواب اجمالی:
در سیر تکاملی انسان به سوی خدا، ازدواج نه تنها مانع نیست بلکه می تواند انسان را کمک کند؛ یعنی
ازدواج در این سیر در تعارض و تخالف با عشق به خداوند نیست. ازدواج هرگز
به معنای وابسته شدن به عشقی همطراز عشق الهی نیست، بلکه در مسیر رسیدن به
حب خداوند قرار دارد.
جواب تفصیلی:
کسانی
که با خداوند انس گرفته اند حاضر نیستند کسی را در این حریم جا دهند. چرا
که خداوند می فرماید:« خدا برای هیچ مردی در درونش دو قلب قرار نداده
است.»[1] اما باید بدانیم که ازدواج، دستور همان خدایی است که عشق او در دل انسان جا دارد.
نظر اسلام دربارۀ ازدواج:
ازدواج
یکی از زیبایی های آفرینش و از سنن و رسوم قطعی همۀ ملل و اقوام بشری است.
در اسلام نیز به ازدواج اهمیت فراوانی داده شده است و از جوانب مختلفی به
آن نگاه شده است، به طوری که با هیچ چیز قابل عوض شدن نیست. رفتار و عمل
امامان و اولیاء دین که بالاترین درک از اسلام را دارند این کلام را قویاً
تأیید می کند. ما اینجا در دو محور، نظر اسلام درباره ازدواج را بررسی می کنیم:
1.اهمیت ازدواج در اسلام:
اگر
چه ازدواج در اسلام واجب نیست اما بسیار بر آن تأکید شده است روایات
متعددی در اهمیت ازدواج از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) رسیده است.
امام باقر (ع) از قول پیامبر (ص) نقل می کند که فرمود: در اسلام هیچ بنایی نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست.[2]
در
روایت دیگری از حضرت صادق (ع) روایت شده که حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمود:
ازدواج کنید زیرا رسول خدا (ص) فرمود: کسی که دوست دارد از سنت و روش من
پیروی کند پس همانا ازدواج و همسر اختیار نمودن از سنت و روش من است.[3]
مسألۀ
ازدواج در اسلام آن قدر مورد توجه و اهمیت قرار داده شده است که انجام آن
در بعضی از روایات مساوی با احراز نیمی از دین است. با ازدواج ، شخص نیمی
از دین خود را تحصیل کرده است، [4]
یعنی شخصیت مؤمن با ازدواج به مرحله ای می رسد که نیمی از دین خود را حفظ
می کند. در روایات آمده است که دو رکعت نماز انسانی که ازدواج کرده برتر از
هفتاد رکعت نماز شخض مجرد است.[5]
این
همه تأکید حکایت از اهمیت فوق العادۀ اسلام به امر ازدواج و تشکیل خانواده
دارد، بنائی که هستۀ اولیّۀ تشکیل یک اجتماع سالم و الهی در آن شکل می
گیرد. اسلام همان طور که در اصل ازدواج تاکیدات فراوانی دارد در نحوۀ شکل
گیری و استمرار آن نیز مطالب و معارف مهمی دارد که باید به آن توجه شود. از
طرفی در اسلام ترک ازدواج و مجرد بودن مذموم شمرده شده است، در صدر اسلام
عده ای از صحابه زنان را بر خود حرام کردند و شب و روز به عبادت پرداختند،
امّ سلمه از طریق زنان شان به این موضوع اطلاع یافته و آن را به پیامبر (ص)
انتقال داد، پیامبر فوراً به سوی اصحابش رفت و فرمود: آیا از زنان کناره
می گیرید من خود ازدواج کرده و زنان را ترک نمی کنم...»[6]
همۀ این تاکیدات، اهمیت فراوان این بنیاد مقدس را در دین اسلام می رساند ، به گونه ای که فقهاء ازدواج را یکی از مستحبات شمرده اند.
2. فوائد ازدواج در اسلام:
ازدواج دارای فوائد فراوانی است که در معارف نورانی اسلام به آنها اشاره شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
الف. بقاء نسل:
اگر
در جوامع بشری ازدواج از بین رود یا در حد قابل توجهی کم شود، نسل انسان
به تدریج از بین می رود و تمدن عظیم انسانی نابود می شود و در نتیجه بقاء
نسل انسان های مومن و صالح نیز به مخاطره می افتد.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «چرا مؤمن ازدواج نمی کند تا فرزندانی به دنیا آورد که دنیا را از ذکر «لا اله الاّ الله» سنگین کنند».[7]
ب. آرامش و تعادل روحی:
یکی از مسلمات روان شناسی که مورد توجه اسلام است تأثیر ازدواج در ایجاد آرامش و تعادل روحی انسان است.
قرآن
کریم می فرماید: «از آیات خداوند این است که از شما همسرانی برایتان خلق
کرد که تا با آن ها آرامش گیرید و بین شما مودّت و رحمت ایجاد کرد»[8]
همچنین امام صادق (ع) می فرماید: هیچ بنده ای به فائده ای بیشتر از فایده
یک همسر صالح نرسیده است که وقتی او را می بیند خوشحال و مسرور می شود و
چون از او دور می شود زن، خودش و مال او را حفظ می کند».[9]
ج. ازدیاد رزق:
بر
خلاف بیشتر تصورات ابتدائی از ازدواج، که عده ای آن را موجب زیاد شدن نان
خور و تقسیم سرمایه می دانند. دین اسلام ازدواج را موجب برکت و ازدیاد رزق و
روزی می داند. خداوند می فرماید: «اشخاص مجرد و بردگان و کنیزان شایسته
خود را همسر دهید که اگر فقیر باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می
کند»[10].
روایات متعددی هم ازدواج را موجب ازدیاد رزق و روزی شمرده است.
رسول خدا می فرماید: «ازدواج کنید زیرا رزق شما بیشتر می شود»[11]
تقریباً همه کسانی که ازدواج کرده اند علی رغم اذعان به بعضی از مشکلات
اعتراف دارند که وضعیت مادی و معیشتی آنان، از قبل ازدواج بهتر شده است.
گرچه معمولاً دراین گونه از مسائل اجتماعی استثناءاتی نیز وجود داشته است.
د. تأمین نیازهای طبیعی و غریزی انسان:
تمایل
به جنس مخالف از امور غریزی انسان است که در صورت افراط یا تفریط در آن
ضررهای جسمی و روحی فراوانی را به شخص وارد می شود. اسلام برای برآورده شدن
این نیاز غریزی ازدواج را تشریع و تعیین کرده است، تا در پرتو آن هم جامعه
سالم بماند و هم نیازهای غریزی انسان در محیطی مملوّ از عفاف و حیاء
برآورده شود.
همانطور
که می بینید فقط یکی از فواید ازدواج جلوگیری از انحراف اخلاقی و جنسی
است، در حالی که ازدواج اثرات و برکات فراوانی دارد که انسان نباید خود را
از آن محروم کند. ازدواج تکامل شخصیت انسان را در پی دارد، تکاملی که جز
با ازدواج به دست نمی آید.
حال
با توجه به جایگاه ازدواج در اسلام می توان به این نتیجه رسید که: در این
سیر تکاملی انسان، ازدواج نه تنها مانع نیست بلکه می تواند انسان را کمک
کند. البته این در صورتی است که به ازدواج به عنوان وسیله ای برای رسیدن به
محبوب اصلی نگاه کرد و مواظب بود بعد از ازدواج، در پیچ و خم زندگی این
عشق الهی کم رنگ نشود، و انسان مشغول و مشمول روز مره گی نگردد. بلکه باید
رشد و تکامل معنوی را در برنامه های خود قرار داد. ازدواج ، وارد شدن به
دنیای جدید با جذابیتهای مخصوص به خود است، در هر صورت امید است با پایدار ی
در مسیر الهی، از این امتحان با موفقیت و پیروزی سر بلند بیرون آیید .
پی نوشت:
[1] احزاب،4
[2] عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج 20، ص 13، نشر آل البیت (ع).
[3] همان، ص 15.
[4] همان، ص 17. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «هر کسی ازدواج کند نیمی از دین خود را تحصیل کرده است».
[5]
وسائلالشیعة ج : 20 ص : 20وَ فِی الْخِصَالِ قَالَ قَالَ ع رَکْعَتَانِ
یُصَلِّیهِمَا الْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً
یُصَلِّیهَا غَیْرُ مُتَزَوِّجٍ .
[6] همان، ص 21.
[7] همان، ص 14.
[8] روم، 21.
[9] وسائل الشیعه، ج 20، ص 20.
[10] نور، 32.
[11] وسائل الشیعه، ج 20، ص 19.
.:: This Template By : web93.ir ::.