+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
فلسفه ازدواج در اسلام
هدف از ازدواج در اسلام ، بالاتر و مقدس تر از آن است که تنها به کام جویی جنسی و نیاز های مادی منتهی شود.

فلسفه ازدواج در اسلام

هدف از ازدواج در اسلام ، بالاتر و مقدس تر از آن است که تنها به کام جویی جنسی و نیاز های مادی منتهی شود.

مقدمه

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون.»(روم:21)

ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفت یا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تاثیر دارد. ازدواج دارای آثار و نتایج بسیاری است; از جمله: ارضای غریزه جنسی، تولید و بقای نسل، تکمیل و تکامل انسان، آرامش و سکون، پاک دامنی و عفاف و نتایج متعدد دیگر.

از این رو، اسلام - به عنوان یک مکتب آسمانی - آن را نه تنها کاری محبوب و مقدس دانسته، بلکه جوانان را مؤکدا بدان توصیه کرده است. هر ازدواجی دارای اهداف خاص خود است، ولی در این میان، برخی از اهداف کم ارج و کم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمی توانند برای همیشه و یا حتی مدتی دراز خوشبختی زوجین را تضمین کنند. برخی نیز ارجمند، مهم و در نتیجه پایدارند. بنابراین، شایسته است ازدواج با توجه به این اهداف و آنچه باعث پایداری این پیوند خواهد شد در نظر گرفته شود.

ازدواج از این نظر که عاملی برای نجات از آلودگی، موجبی برای نجات از تنهایی و سببی برای بقای نسل است، خودداری از آن همیشه سبب ایجاد بی تعادلی، نابهنجاری رفتاری و زمانی هم فساد شخصیت و حتی بیماری جسمی می گردد. بنابراین، بهترین و بالاترین نعمت ها برای هر زن و مرد از نظر اسلام تشکیل خانواده است.

بدیهی است که از بین مکاتب و مذاهب، هیچ مذهبی به اندازه اسلام درباره ازدواج صحبت نکرده باشد. ازدواج از نظر اسلام امری مستحب، مورد تاکید و از سنن انبیا علیهم السلام معرفی شده و جوانی که بدان تن دهد در حقیقت، همگام با آفرینش و سعادتمند است.

ازدواج از نظر اسلام پیمان مقدسی است که برقراری آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشریفات، سنن و قوانین خاصی صورت می گیرد.

معمولا می گویند که خانواده مسؤول بسیاری از عیوب و بدبختی های جامعه است. این مطلب قابل قبول است، ولی در عبارتی گویاتر و رساتر می گوییم: در واقع، عدم خانواده به معنای واقعی - کلمه است که مسؤول عیوب و بدبختی هاست و این اغلب بدان دلیل است که در تشکیل آن فکر و هدف ارزیابی شده وجود نداشته است.

بسیاری از جوانان با افکار از پیش ساخته و اندیشه های رؤیایی وارد زندگی زناشویی می شوند و می خواهند از راه تصادف و شانس، زمینه را برای داشتن یک کانون سالم پدید آورند، در حالی که تن دادن به ازدواج بدون هدف و روش سنجیده همانند قرار دادن اساس ساختمان بر روی زمینی سست و لرزان است که محلی برای زندگی اطمینان بخش نخواهد بود.

خانواده از قدیم الایام، مرکز هرگونه ثروت اجتماعی و کانونی برای تولید و پرورش شخصیت هاست، سرنوشت و حیات آن به سرنوشت و حیات جامعه بستگی دارد و نقش آن در وحدت و عظمت یک جامعه فوق العاده اساسی است. لذا، چنین مهمی را نمی توان به مسامحه و سهل انگاری نگریست. انسان در زندگی نیازهایی دارد که باید تامین شود و همان گونه که از نظر غذا و دوا و لباس و مسکن نیازمند است، از نظر غریزه جنسی و دیگر غرایز فکری و اخلاقی نیز نیازمند است.

در این مختصر، برآنیم تا در حد مقدور و به اختصار، در زمینه فلسفه و هدف از ازدواج سطوری را به رشته تحریر در آوریم و نیم نگاهی به این سنت مؤکد اسلامی از خلال برخی آیات، روایات و اقوال صاحب نظران بیفکنیم. اما بجاست پیش از شروع این بحث، با چند نکته آشنا شویم:

ازدواج چیست؟

ازدواج قراردادی رسمی برای پذیرش یک تعهد متقابل به منظور تشکیل زندگی خانوادگی است تا طرفین ازدواج در سایه آن، در خط سیر معین و شناخته شده ای از زندگی قرار گیرند. این قرارداد با رضایت و خواسته زن و شوهر و بر مبنای آزادی کامل دو طرف منعقد می گردد و در پرتو آن، روابطی بس نزدیک بین آن دو پدید می آید. این قرارداد، ارتباط و پیوند دوطرفه به وسیله الفاظ و عباراتی معین انجام می گیرد که آن را «عقد» یا پیمان ازدواج می نامیم.

معنا و مفهوم «عقد»

«عقد» از نظر لغت به معنای «گره زدن » و خود «گره » است و در اصطلاح، هر چیزی است که در سایه آن، رابطه ای میان دو فرد یا دو گروه ایجاد می شود.

در زبان ازدواج و زناشویی، «عقد» عبارت است از ایجاد پیوندی مشترک بین زن و شوهر که در سایه آن، حقوق ، تعهدات و مسؤولیت های دو جانبه پدید می آید. به دیگر سخن، «عقد» قراردادی به منظور مشارکت دو تن در زندگی خانوادگی وایجادنوعی روابطشرعی وقانونی است.

فلسفه و هدف از ازدواج

هدف از ازدواج هم برای مرد و هم برای زن، پاسخ مثبت دادن به سنت الهی و تولید نسل است. لذا، هر دو در این زمینه بر یک عقیده اند. فلسفه ازدواج براساس این دو مبنا ملاک دین و نجابت است. در نتیجه، هدف از ازدواج و تولید نسل، مقدس می گردد و هیچ یک از مادیات ملاکی برای آن به حساب نمی آید.

اصولا فلسفه خلقت زن و مرد (زوجیت) تولید مثل است، همان گونه که این زوجیت در سایر حیوانات و حتی گیاهان نیز وجود دارد. نکته اصلی که باید در ازدواج مورد توجه هر دو طرف باشد دین و کمال است. از این رو، از روایات نقل شده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام چنین برمی آید که هر کس ممکن است به یکی از این چهار دلیل ازدواج کند: 1- پول; 2- دین; 3- زیبایی; 4- شهرت و عنوان. بین این چهار هدف، دین از همه بالاتر و بهتر است.

اما به طور کلی، ضرورت های ایجاب کننده ازدواج عبارت است از:

الف - ضرورت های فردی;

ب - ضرورت های اجتماعی;

ج- ضرورت های مذهبی.

در ذیل، به تفصیل از این موارد بحث می کنیم:

الف - ضرورت های فردی

1- پاسخ مثبت به فطرت: انسان به حکم فطرت، دارای غریزه جنسی است و طبیعت و فطرتش ایجاب می کند که رشد نماید، به سوی کمال برود و وقتی رشدیافت وبه درجه کمال رسیدارضا و اقناع شود.براین اساس،برای حفظ جان و تعادل نظامات روانی، ضروری است که آدمی به ازدواج تن دهد.

2- موجبی برای بروز استعدادها: استعدادها برای بروز و تکامل خود نیازمند محیطی امن و آرامند. ازدواج برای جوان آرامش و آسایش ایجاد می کند، استعدادهای او را به حرکت درمی آورد و به او امکان می دهد که از آن به نیکی بهره برداری کند.

3- موجب امنیت و آسایش: اصولا «بلوغ » یعنی شکوفایی غریزه، چه برای پسر و چه برای دختر که همراه بحران است. ازدواج این بحران را تسکین می دهد، برای جوان محیط امن و آرام ایجاد می نماید، در سایه وجود عواطف خانوادگی، روح سرکش او مهار می شود و موجباتی برای برخورداری او از نیروی فکری فراهم می شود.

4- موجب نجات از تنهایی: به عقیده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودی مدنی الطبع و بالفطره اجتماعی است. از این رو، محتاج پناه و یاور و یاری دلدار است. ازدواج این فایده را دارد که آدمی را از تنهایی و اعتزال نجات دهد و همدلی در کنار او، در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش راعین وجودخودبداندودرغم ودردش شریک باشد.

ب - ضرورت های اجتماعی

ازدواج هرچند از یک نظر ، مساله ای شخصی و خصوصی است، ولی از نگاهی دیگر، دارای جنبه و اهمیتی اجتماعی می باشد. بر این اساس، ازدواج از ارکان مدنیت و راهی مطمئن برای تامین آسایش جامعه و رفاه بشریت است. سود و زیان ازدواج تنها متوجه زوجین نیست، بلکه افراد اجتماع نیز به گونه ای از آن برخوردار می شوند.

بی تردید، ازدواج رابطه ای است که طرفین ربط را تا حد زیادی از بی بند و باری و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقی و جنسی مصون می دارد. این موضوع به تناسب حال طرفین و محیط اجتماعی و امکان انجام سایر گناهان متفاوت است. هم چنین سایر جنبه های شخصی و اجتماعی نیز در این زمینه مؤثر می باشد که گاهی این عمل سبب مصونیت انسان از نیمی از گناهان و معاصی و گاهی بیش تر است. لذا، در بعضی از روایات ازدواج را وسیله حفظ نیمی از دین و برخی روایات، دو سوم دین بیان کرده اند. (1)

زندگی هر یک از زن و شوهر منقسم به دو قسم است:

1- روابط داخلی و خانوادگی;

2- روابط خارجی و اجتماعی.

بنابراین، زن صالح در خانواده وسیله تحقق سعادت مرد در نیمی از زندگانی او و مرد نیکوکار برای زن وسیله سعادت نیمی از روابط حیاتی اوست; زیرا ازدواج وسیله موفقیت هر یک از طرفین در مقدار زیادی از وظایف عبادی خواهد بود که در روایات ائمه اطهار علیهم السلام به نیمی از دین تعبیر شده است.

ج - ضرورت های مذهبی

ضرورت های مذهبی ازدواج از دوجنبه قابل بررسی اند: از جنبه آیات و از جنبه روایات.

1- ازدواج در آیات: این سؤال همواره مطرح بوده است که چرا خداوند انسان ها و یا حیوانات و حتی گیاهان را زوج آفرید؟ فلسفه زوجیت انسان ها، گیاهان و حیوانات چیست؟ در پاسخ به این سؤال، به اجمال می توان گفت که فلسفه زوجیت در انسان ها به ازدواج بازمی گردد. اما پس از آن، این سؤال مطرح می گردد که آیا ازدواج فقط برای تامین غریزه جنسی است؟ آیا برای شروع مسائل اجتماعی است؟ آیا برای ایجاد انس میان دو زوج مخالف با هم است؟ در پاسخ باید گفت که خیر، هدف از ازدواج این مسائل نیست. فلسفه ازدواج چیز دیگری است و آن امتداد نسل، بقای آن و اتمام ترکیبات عاطفی زن و مرد به دلیل تولید مثل می باشد، همان گونه در برخی از آیات به این مطلب اشاره شده است:

خداوند در سوره نساء، آیه 7 می فرماید: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا و نساء کثیرا و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام ان الله کان علیکم رقیبا»; ای مردم، بترسید از پروردگار خود که شما را از یک تن آفرید و از او جفتش را بیافرید و از آنان مردان و زنان بسیاری گسترانید و بترسید از خداوندی که از او و از ارحام پرسش می شود. خداوند بر شما نگاهبان است.

در آیه 11 سوره شوری نیز می فرماید: «فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤکم فیه لیس کمثله شی ء و هو السمیع البصیر»; او پدید آورنده آسمان ها و زمین است. برای شما از جفت خودتان همسرانی قرار داد و از جنس حیوانات نیز جفت هایی آفرید تا بر شما بیفزاید و نسل تکثیر پیدا کند. همانند او چیزی نیست. او شنوای بیناست.

2- ازدواج در روایات: اسلام در این زمینه، دو دسته را مخاطب قرار داده است و ازدواج را به آن ها توصیه می کند:

1- کسانی را که به قصد ارضای غریزه شهوت و محافظت از آلودگی ازدواج می کنند، ولی از پیدایش نسل جلوگیری می نمایند.

2- کسانی را که علاوه بر ارضای غریزه شهوانی، قصد تشکیل خانواده نیز دارند و در نتیجه، خواهان نسل هستند. اما به طور کلی، دسته دوم بیش تر مورد خطاب اند; زیرا خانواده بدون فرزند در همان وصلت و گوشه حجله، بدون استمرار و دنباله خلاصه می شود.

نظر به وجود منافع و اهمیت های ازدواج است که اسلام آن را تایید کرده و ضرورت آن را در درجه اول اهمیت و مورد تاکید قرار داده است. ضرورت های ازدواج ازنظر اسلام به قرار ذیل است:

1- محبوب ترین بنا: بنای تشکیل خانواده در اسلام محبوب است، تا آن جا که هیچ سازمان و بنایی نزد خدا محبوب تر از آن نیست. لذا، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله من التزویج »; نزد خداوند هیچ بنایی محبوب تر از خانه ای نیست که از طریق ازدواج آباد گردد. (2)

2- عامل حفظ پاک دامنی و کسب اخلاق نیک: ازدواج از نظر اسلام وسیله ای برای پاک دامنی و پاک دامن زیستن است. رسول خدا صلی الله علیه و آله به زیدبن حارثه فرمودند: ازدواج کن تا پاک دامن باشی (3) و در سخنی دیگر، فرمودند: مردان را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیکو، ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد گرداند. (4) در روایتی دیگر، به زنی که گفته بود، دیگر ازدواج نخواهم کرد، فرمودند: «ازدواج برای حفظ عفاف لازم است.» (5)

3- عامل تکمیل دین: ازدواج غیر از ایجاد نظم در زندگی، وسیله ای برای حفظ و تکمیل دین است. بدان دلیل، ازدواج تکمیل کننده ایمان است که به وسیله آن، بسیاری از گناهان از وجود آدمی ریشه کن می شود و راه برای سعادتمندی او از هر سو فراهم می گردد. لذا، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه »; (6) هر کس ازدواج کند نیمی از دینش را باز یافته است. در جای دیگر، فرمودند: «ما من شاب تزوج فی حداثة سنه الا عج شیطانه یا ویله عصم منی ثلثی دینه »; (7) هر کس در ابتدای جوانی ازدواج کند شیطان فریاد می کند: ای وای، دو سوم دین خود را از شر من حفظ کرد.

4- موجب ازدیاد نسل: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «تزوجوا فانی مکاثر بکم الامم غدا فی القیامة »; (8) ازدواج کنید; زیرا من به زیادتی شما نسبت به امت های دیگر در قیامت مباهات می کنم. (این که امروزه در کشور ما با توجه به احکام ثانویه، به مهار جمعیت حکم می شود مطلب دیگری است که این مختصر مجالی برای طرح آن نیست.)

5- موجب ازدیاد مسلمانان: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما یمنع المؤمن ان یتخذ اهلا لعل الله یرزقه نسمة تثقل الارض بلا اله الا الله »; (9) چه مانعی داردکه مؤمن زنی بگیرد تاخداوند فرزندی نصیبش کند که با کلمه لا اله الا الله زمین را گرانبار کند؟

6- موجب ازدیاد روزی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «اتخذوا الاهل فانه ارزق لکم » (10) ; روزی را به وسیله زن گرفتن زیاد کنید. در حدیث دیگری، امام رضا علیه السلام می فرمایند: «اذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه »; (11) اگر خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را پسندید او را اجابت کنید. در روایتی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من ترک التزویج مخافة العیلة فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله یقول: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله »; (12) هر کس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستی ترک کندبه خدا سوء ظن برده است، زیرا خداوندمی فرماید:اگر (زن وشوهر) فقیر باشندخدا هر کدام را از کرم خود بی نیاز می کند. بنابراین، در هر صورت، روزی زن و مرد با خداست.

7- نشانه پیروی از سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: حضرت علی علیه السلام فرمودند: «تزوجوا فان التزویج سنة رسول الله فانه کان یقول: من کان یحب ان یتبع بسنتی فان من سنتی التزویج »; (13) ازدواج کنید، ازدواج سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است. آن جناب می فرمودند: هر که می خواهد از سنت من پیروی کند، بداند که ازدواج سنت من است.

8- نشانه پیروی از سنت پیامبران علیهم السلام: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ثلاث من سنن المرسلین: العطر و اخذ الشعر و کثرة الطروقة »; (14) سه چیز از سنت های پیامبران است: استعمال عطر، ازاله موهای زاید و ازدواج کردن.

9- موجب جلب رضایت الهی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «ما من شی ء احب الی الله عز وجل من بیت یعمر فی الاسلام بالنکاح »; (15) هیچ چیز نزد خداوند محبوبتر از این نیست که خانه ای در اسلام به وسیله ازدواج آباد گردد.

10- موجب کسب طهارت معنوی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «من احب ان یلقی الله طاهرا مطهرا فلیلقه بزوجة »; (16) هر کس می خواهد خدا را پاک و پاکیزه ملاقات کند باید هنگام مرگ متاهل باشد.

11- بهترین بهره و سود: امام رضا علیه السلام فرمودند: «ما استفاد امرء بعد الاسلام فائدة خیرا من امراة مسلمة ...»; (17) پس از ایمان به خدا، هیچ انسانی بهره ای بهتر از همسری مسلمان به دست نیاورده است.

12- گشودن درهای رحمت الهی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «یفتح ابواب السماء بالرحمة فی اربع مواضع: عند نزول المطر و عند نظر الولد فی وجه الوالد و عند فتح باب الکعبة و عند النکاح »; (18) درهای رحمت آسمان در چهار موقع گشوده می شود: 1- هنگام باریدن باران; 2- وقتی که فرزندی (از سر مهر) به صورت پدرش بنگرد; 3- زمانی که در خانه کعبه گشوده می گردد; 4- در وقت اجرای عقد نکاح. (19)

نهی اسلام از عزوبت و عدم ازدواج

از نظر اسلام، ازدواج کاری مقدس و تجرد چیز پلیدی است. این بر خلاف نظر کسانی است که رهبانیت را پذیرفته اند و سعی دارند بدان جنبه ای مقدس دهند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آن کس که این آیین و مذهب همگام با فطرت مرا دوست دارد باید نسبت به سنت من پای بند باشد; یکی از سنت های من ازدواج است. (20)

در اسلام، سرباز زدن از ازدواج مساوی با تخلف از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و حتی از موازین اسلامی است. چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس زمینه و امکانی برای ازدواج داشته باشد و در عین حال، از آن سر باز زند از ما نیست.

اسلام برخلاف رهبانان و تارکان دنیا، مجرد ماندن را نه تنها فضیلت نمی داند، بلکه آن را محکوم کرده و شدیدا از آن نهی فرموده است. زنی به حضور امام صادق علیه السلام رسید و گفت: من قصد ندارم شوهر کنم تا مرا نزد خدا فضلی باشد و اجر و ثوابی به من تعلق گیرد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: این سخن را رها کن; اگر تنها زیستن فضیلتی بود فاطمه علیها السلام، دختر پیامبر صلی الله علیه و آله، بر این فضل سزاوارتر بود. (21)

بزرگان اسلام عزب ماندن را در صورت فراهم بودن وسایل ازدواج، ناروا و حرام دانسته و زناشویی را محبوب و مقدس شمرده اند. اسلام نیز تجرد را زشت می شمارد و می گوید: «شرارکم عزابکم »; (22) بدترین شما کسانی هستند که در حال عزوبت اند. احادیثی که ازعزوبت نهی می کنند بسیارند، ازجمله روایات ذیل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله:

- ازدواج کن و گرنه از گنه کاران محسوب خواهی شد; «تزوج و الا فانت من المذنبین.» (23)

- بیش تر دوزخیان عزب ها هستند; «اکثر اهل النار العزاب.» (24)

- ازدواج کن، وگرنه از راهبان نصارا خواهی بود; «تزوج و الا فانت من رهبان النصاری.» (25)

- ازدواج کن، وگرنه از برادران شیطان خواهی بود; «تزوج و الا فانت من اخوان الشیاطین.» (26)

- بدترین افراد امت من عزب ها هستند; «شرار امتی عزابها.» (27)

- دو رکعت نماز زن دار بهتر از یک روز نماز و روزه عزب است. «رکعتان یصلیهما المتزوج افضل من سبعین رکعة یصلیها غیر متزوج. » (28)

خودداری از ازدواج عوارضی دارد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:

1- خودداری از ازدواج زمینه را برای روابط جنسی نامشروع و غیر قانونی فراهم می کند که نمونه های آن را در کشورهایی که برای خود آمار و حسابی دارند، می بینیم. بدیهی است کودکی که به دور از عشق و بدون خواسته والدین یا در اثر یک ازدواج اجباری پدید آید هم مایه غم مرد است و هم موجب تنفر اجتماعی و این که آینده چنین کودکانی چه خواهد شد، به خوبی معلوم است.

2- خودداری از ازدواج موجب بیماری های وخیمی هم چون امراض تناسلی، ورم مفاصل و مانند آن می گردد و این مساله مورد تایید پزشکان امروزی است.

3- خودداری از ازدواج موجب از دست دادن گرمی و نشاط زندگی است. هر کس در دوران جوانی به ازدواج تن ندهد، در دوران پیری با رنج تنهایی مواجه خواهد شد.

4- خودداری از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد می گردد. افراد به سوی فساد اخلاقی سوق پیدا می کنند و درهای حیات آنان به دروغ، فحشا و بی بند و باری گشوده می شود. وجود غریزه در آدمی خود دلیلی بر ضرورت ازدواج و خودداری از آن، استقبال از خطرات خودآفرین و زمینه ای برای هجوم غم ها و نابسامانی هاست.

«تهذیب نفس »; فلسفه بزرگ ازدواج

زن و مرد لازم است در پرتو کانون گرم خانواده به تکامل برسند و همدیگر را با برخورداری از «صبر» و «شکر»، که دو رکن ایمان است، یاری کنند. شرع مقدس اسلام در تشکیل خانواده تنها به ارضای غریزه جنسی نظر ندارد، اگرچه این نکته مهم نیز جزئی از فلسفه ازدواج است و اسلام برای حفظ عفت عمومی در جوامع بشری، به دختران و پسران بالغی که نیاز به ازدواج دارند امر به پیوند و تشکیل خانواده کرده است، بلکه نکته مهم تری که اسلام از ازدواج و تشکیل خانواده دنبال می کند عبارت است از: «تهذیب نفس »; زیرا محیط خانه و کانون گرم خانواده را بهترین مکتب برای خودسازی و کسب کمالات می داند. حال اگر از این مکتب ارزنده و حیات بخش و انسان ساز درست استفاده نکنیم و یا آن را از هم بپاشیم، تقصیر از شارع مقدس اسلام نیست، بلکه خودمان مقصر هستیم که با عوامل گوناگون باعث سردی کانون خانواده یا از هم پاشیدگی آن شده ایم.

خلاصه و نتیجه بحث

از مجموعه بحث ها چنین نتیجه می گیریم که هدف از ازدواج در اسلام به مراتب، بالاتر و مقدس تر از آن است که تنها در حد کام جویی جنسی باشد; زیرا اگر چنین بود هیچ فرقی میان ازدواج انسان و جفت گیری حیوانات نبود و ازدواج مشمول این همه قوانین آسمانی و رهبری پیامبران علیهم السلام و راهنمایان قرار نمی گرفت. پس باید در آن اهداف مهم دیگری نیز وجود داشته باشد; از جمله: ایجاد، بقا و طهارت نسل، تکمیل و تکامل، مودت و صفا و از همه بالاتر، انجام وظیفه الهی. پیمان ازدواج پیمانی مقدس و الهی است. بدین سان، جز در سایه احکام الهی نمی توان آن را فسخ کرد. ازدواج امری اساسی و مهم است، باید در جامعه رشد و توسعه یابد تا افراد در سایه پای بندی بدان از بسیاری انحرافات و پیش آمدهای ناگوار مصون بمانند.

آن کس که تن به تشکیل خانواده ندهد، هم به خود جفا کرده است و هم به فردی دیگر از جنس مخالف که پاک دامن در انتظار همتای مؤمن برای تشکیل زندگی و بهره مندی از نعمت و آسایش آن است. البته شکی نیست که در انتخاب همسر باید طرقی اندیشید تا زندگی زناشویی دچار نابسامانی نشود و کودکان پای به جهان نهاده حاصل آن دچار افسردگی و ماتم نگردند.

پی نوشت:

1- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، آل البیت، ج 20، ص 17

2- میرزا آقا نوری طبرسی،مستدرک الوسائل،ج 14،ص 153

3- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 35.

4- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 103، ص 222

5- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 166.

6 و 7- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 17

8- میرزا آقا نوری طبرسی، پیشین، ج 14، ص 149

9 و 10- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 14

11-12-13-14-15-16-17- همان، ج 20، ص 28 / ص 42 / ص 15/ ص 103/ ص 16/ ص 18/ ص 40

18- میرزا آقا نوری طبرسی، پیشین، ج 14، ص 152

19- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 15

20- همان

21- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 103، ص 219

22و 23- همان، ج 1037 ص 221

24- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 20

25و26و27- میرزاآقا نوری طبرسی، پیشین، ج 14،ص 155

28- شیخ حر عاملی، پیشین، ج 20، ص 18

سایر منابع

- سیدرضا پاک نژاد، ازدواج; مکتب انسان سازی، یاسر، تهران، بی تا

- سید محمدتقی میرسعسعانی، یک روح در دو بدن، محمدی، تهران، بی تا

- علی مشکینی، ازدواج در اسلام، ترجمه احمد جنتی، الهادی، قم، 1366

منبع: پایگاه حوزه


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
ملاك‌هاي مهم گزينش همسر
اگرچه انسان موجودي است زيباپسند، ولي ويژگي‌هاي ظاهري نقش اساسي و تعيين‌كننده‌اي در ازدواج و موفقيت آن ندارند.

ملاك‌هاي مهم گزينش همسر

اگرچه انسان موجودي است زيباپسند، ولي ويژگي‌هاي ظاهري نقش اساسي و تعيين‌كننده‌اي در ازدواج و موفقيت آن ندارند.

افراد مختلف ملاك‌هاي مختلفي براي ازدواج خود قائل‌اند. اين ملاك‌ها با توجه به شرايط مختلف اجتماعي و فرهنگي ممكن است در افراد و گروه‌هاي مختلف اجتماعي متفاوت باشد. در اين‌جا، بيشترين عواملي كه معمولاً مورد بحث و سؤال قرار مي‌گيرد، ارائه شده‌اند:

     ۱. سن. در مورد سن بهتر است كه اختلاف سن زوجين از يك محدودة خاصي تجاوز نكند. چنان‌چه اختلاف سن زوجين از حدود 5 تا 7 سال تجاوز كند و مثلاً حدود 10 تا 12 سال باشد، به احتمال زياد مشكل‌زاست. زيرا يكي از زوجين در يك مرحلة رشدي و ديگري در مرحلة ديگر رشد است و به همين دليل خواسته‌ها، انتظارات، علائق و بسياري ديگر از خصوصيات آنها متفاوت خواهد بود.

 عامل سن تا حد زيادي تحت تأثير عوامل اجتماعي و فرهنگي نيز هست. به‌طوري كه در كشور ما بالاتر بودن سن زن نسبت به همسر پذيرفته نمي‌شود و خانواده‌ها، اطرافيان و جامعه، نگرش منفي نسبت به اين موضوع دارند. به همين دليل، حتّي اگر براي زوجين اين موضوع حل شده باشد، نگرش‌هاي منفي رايج در جامعه بر نظر آنان اثر خواهد گذاشت.

     با توجه به شرايط اجتماعي و فرهنگي كشور به نظر مي‌رسد اختلاف سن 2 تا 5 سال مناسب‌ترين محدوده‌هاي سنّي باشد با توجه به اين‌كه مرد، بزرگ‌تر از همسرش باشد.

     ۲. وضعيت اجتماعي و فرهنگي. توصيه‌ها بر آن است كه تا حد ممكن شباهت‌هاي نسبي بين زوجين وجود داشته باشد. چنانن‌چه زوجين از يك وضعيت اجتماعي و فرهنگي مشابهي برخوردار باشند، كمتر به اختلافات و سوءتفاهم خواهند رسيد.

     در مورد وضعيت مذهبي هم نكتة بالا صحيح است و بهتر است در اين مورد هم تا حد زيادي، اصل مشابهت رعايت شود. زندگي مشترك، بسيار سخت خواهد بود هنگامي كه يكي از زوجين مذهبي باشد و ديگري چندان به مذهب اهميت ندهد.

     ۳. تحصيلات. در حوزة تحصيلات نيز توصيه بر آن است كه زوجين از وضعيت تحصيلي نسبتاً نزدیکی برخوردار باشند. نكتة مهم آن است كه احساسات طرفين از مدرك تحصيلي بيش از خود مدرك اهميت دارد. مهم است كه به احساس طرفين از مدرك توجه شود.

     ۴. قوميت. همانند بحث‌هاي قبلي توصيه مي‌شود از اين نظر نيز تا حد امكان شباهت‌هايي بين افراد وجود داشته باشد. چنان‌چه زوجين از دو قوم مختلف و با آداب و رسوم متفاوت باشند، احتمال بروز اختلاف و سوءتفاهم ميان آنان با يكديگر و همچنين با خانواده‌هاي يكديگر بسيار زياد است.

     ۵. استقلال زوجين از خانوادة اصلي (جايگاه همسر در خانوادة اصلي). نكتة بسيار مهم و تعيين‌كننده‌اي كه در ازدواج وجود دارد، ميزان استقلال زوجين از خانواده‌هاي اصلي خود است. گاهي افراد ازدواج مي‌كنند در حالي كه هنوز از خانوادة خود از نظر رواني جدا نشده‌اند. اين افراد بيشتر "پسر يا دختر" خانوادة خود هستند تا "همسر" ديگري. به همين دليل كه وابسته به خانوادة قبلي خود هستند، نمي‌توانند به درستي نقش‌هاي همسري خود را اجرا كنند. در نتيجه، زندگي مشترك آنان با آزردگي و ناكامي همسر همراه است كه فشار زيادي را بر زوجين تحميل مي‌كند. اين استرس همراه با استرس معمول يك ازدواج، مي‌تواند به راحتي زوجين را با مشكلات جسمي و رواني زيادي روبه‌رو سازد. قبل از ازدواج جايگاه همسر در خانوادة اصلي را ارزيابي كنيد. ارزيابي كنيد كه تا چه حد فرد مذكور مستقل از خانوادة خود تصميم مي‌گيرد و تا چه حد وابسته به نظرات، عقايد، تصميم‌گيري‌ها و ... است.

     گاهي اوقات عدم استقلال به گونه‌اي است كه پدر يا اعضاي ديگر خانوادة اصلي، همسر را رها نمي‌كنند و همراه وي وارد زندگي مشترك مي‌شوند؛ مانند مردي كه پس از زندگي مشترك با آن‌كه مي‌تواند براي صرف ناهار يا شام به منزل خود برود، ولي همچنان به خانة قديمي خود رفته و با خانوادة قديمي غذا صرف مي‌كند. يا خانوادة قديمي براي هر كار خود دائماً از فرزندشان مي‌خواهند كه به كارهاي آنها بپردازد. در حالي كه مي‌توانند اين كار را به‌صورت ديگري انجام دهند. نمونة ديگر اين وضعيت، دختري است كه پس از شروع زندگي مشترك خود هر روز در خانة مادري است و بيشتر اوقات خود را آنجا مي‌گذراند. نمونة ديگر اين وضعيت كه بسيار شايع است، خانمي است كه پس از ازدواج خود، روزانه به مدت يك ساعت با مادر خود تماس تلفني دارد و اين برنامه هر روز تكرار مي‌شود.

     اگرچه ارتباط با خانوادة قديمي ضرورت دارد، ولي بايد تحت شرايط محدود و مشخصي باشد. زوجين برنامه‌هاي مشترك خود را با همكاري يكديگر تنظيم مي‌كنند. بيشترين وقت خود را به يكديگر اختصاص مي‌دهند و در كنار برنامه‌هاي اصلي و اساسي كه با يكديگر تنظيم مي‌كنند، با دو خانوادة قديمي هم ارتباط دارند.

     ۶. ويژگي‌هاي ظاهري. اگرچه انسان موجودي است زيباپسند، ولي ويژگي‌هاي ظاهري نقش اساسي و تعيين‌كننده‌اي در ازدواج و موفقيت آن ندارند. اصولاً پايه‌گذاري ازدواج بر مسائلي كه بي‌ثبات و ناپايدار باشند، اشتباه است. از آن‌جايي كه زيبايي و جذابيت جسمي، امري باثبات نيست و با يك بيماري يا در اثر گذشت زمان از ميزان آن كاسته مي‌شود، توصيه مي‌شود به‌عنوان ملاك اساسي ازدواج در نظر گرفته نشود.

     ۷. وضعيت مالي. براي يك ازدواج معمولي، ضروري است كه زوجين بتوانند مخارج يك زندگي معمولي را تأمين كنند. چنان‌چه زوجين ناتوان از تأمين مخارج ابتدايي زندگي خود باشند، توصيه بر آن است كه ازدواج به تأخير انداخته شود. گاهي اوقات، زوجين از عهدة مخارج زندگي مشترك برنمي‌آيند و از والدين يكديگر درخواست مي‌كنند كه آنان را حمايت كنند. اين روش اگرچه ظاهراً مشكل را حل مي‌كند، ولي به شدت مشكل‌زاست، زيرا باعث مي‌شود ديگران به راحتي در زندگي آنان دخالت كنند. نمي‌توان هم نيازمند بود و هم استقلال داشت. به ياد داشته باشيد هر چيزي كه به دست مي‌آوريد، چيزي را از دست مي‌دهيد.

     ازدواج با شخص متمول، فقط به دليل ثروت او نيز كار بسيار اشتباهي است. در اين‌جا هم پايه‌گذاري زندگي مشترك بر پاية بي‌ثباتي است. زيرا، با يك تغيير اقتصادي يا يك سرمايه‌گذاري اشتباه، ممكن است كه فرد سرماية خود را از دست دهد و پاية زندگي مشترك فرو ريزد.

     در خصوص ملاك‌هاي بالا به ياد داشته باشيد كه اين ملاك‌ها نسبي هستند. آن‌چه كه مي‌تواند به جوانان كمك كند تا بتوانند ازدواج بهتر و موفق‌تري داشته باشند، آشنايي با مهارت‌هايي است كه براي تشكيل زندگي، بسيار اساسي و مهم هستند. در اين‌جا به تعدادي از اين مهارت‌هاي لازم و اساسي اشاره مي‌شود. چنين مهارت‌هايي به افراد كمك مي‌كنند كه بسياري از مشكلات آنان در زمينة ازدواج كاهش يابد. مثلاً مهارت همدلي باعث مي‌شود يك انسان از يك كشور، يك فرهنگ، يك قوميت، يا يك نژاد متفاوت با اخلاق‌ها، آداب و رسوم و زمينة متفاوت اجتماعي و فرهنگي با يك انسان ديگري از يك كشور و فرهنگ ديگر زندگي مشترك سالمي داشته باشد. با اين وجود، آموختن و مسلط شدن بر اين مهارت‌ها نياز به آموزش، تمرين و پختگي دارد. چنان‌چه ميل‌ايد با فردي از زمينة اجتماعي و فرهنگي مختلفي ازدواج كنيد، حتماً از مشاورة ازدواج استفاده كنيد.

منبع: برگرفته از كتاب "آن‌چه بايد در مورد ازدواج بدانيم" مؤلف: دكتر ربابه نوري قاسم‌آبادي

 

 


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
معیارهای گزينش همسر در آموزه های اسلامی
انتخاب همسر، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است و باید گفت که اکثر شکستها در زندگی مشترک، از بناگذاری نامناسب این سنگ زیرین ناشی می شود.

معیارهای گزینش همسر در آموزه های اسلامی

انتخاب همسر، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است و باید گفت که اکثر شکستها در زندگی مشترک، از بناگذاری نامناسب این سنگ زیرین ناشی می شود.

 

قسمت اول

مقدمه

یکی از مسائل بسیار مهم و اساسی قبل از ازدواج، در نظر گرفتن معیارهایی برای انتخاب همسر است. به جرأت می توان گفت بیشترین مشکلاتی که در زندگی مشترک به وجود می آید، این است که زن و مرد، همسر مناسب خود را انتخاب نکرده اند و پس از چند سال زندگی متوجه می شوند این دو مناسب یکدیگر نبوده اند.

تحقیقات نشان می دهد عوامل اصلی طلاق عبارتند از: اعتیاد، دخالت اطرافیان، ناسازگاری، مسائل مالی، فقر فرهنگی و شیوه های سنتی انتخاب همسر، که بیشتر متکی بر شانس و تصادف است و به جدائی ها دامن می زند.

انتخاب همسر، سنگ زیربنای یک زندگی موفق است و باید گفت که اکثر شکستها در زندگی مشترک، از بناگذاری نامناسب این سنگ زیرین ناشی می شود. این که یک زندگی شیرین پس از مدتی به تلخی و سردی می گراید، این دریافت ویرانگر هر یک از زوجین را در متن خود دارد که «ما اصلاً برای هم مناسب نبودیم»، یعنی به این نتیجه می رسند که در مرحله «گزینش» اشتباه کرده اند.

روانشناسان و متخصصان خانواده معتقدند که هر اندازه زن و مرد قبل از ازدواج، اطلاعات صحیح تر و دقیق تری نسبت به یکدیگر داشته باشند، بهتر می توانند موفقیت و یا شکست زناشویی خود را پیش بینی نمایند. بنابراین، این موضوع را نباید ساده انگاشت، بلکه برای آن امر خطیر «انتخاب همسر» لازم است وقت بگذاریم و با دقت و مطالعه کافی، اقدام کنیم. در این راستا روانشناسان و متخصصان خانواده، ناصحان خیراندیش که راهنمایی نسل جوان را وظیفه خود می دانند و برای رهایی دختران و پسران جوان از یک زندگی سرد و بی روح و یا یک جدایی اجتناب ناپذیر، دل می سوزانند، آنان را به ریشه های مشکلات احتمالی توجه داده اند و از این طریق سعی کرده اند که اشتباهات را به حداقل ممکن کاهش دهند.

یکی از مهمترین این موارد «انتخاب مناسب همسر» است. قبل از هر چیزی لازم است همسری را که برای زندگی آینده انتخاب می کنیم به خوبی بشناسیم. اگر این انتخاب درست و هشیارانه صورت بگیرد، مشکلات بعدی که خواه ناخواه در هر زندگی به وجود خواهد آمد، با درایت و گذشت برطرف می شود؛ زیرا در صورت انتخاب صحیح، زندگی مشترک بر این باور عمیق تکیه خواهد داشت که «اصل تصمیم در مورد شروع زندگی مشترک و انتخاب همسر، درست بوده است» یعنی پشتوانه زندگی، یک تصمیم درست و منطقی و یک انتخاب آگاهانه بوده است و ستون محکم این زندگی هرگز فرو نخواهد ریخت.

به هر حال، باید توجه داشت که انتخاب همسر، غیر از انتخاب لباس و یا گزینش نوکر و کلفت است؛ زیرا، شخص با انتخاب همسر می خواهد شریکی در زندگی خانوادگی برای خود برگزیند؛ شریکی که تا پایان عمر همراه و همراز او باشد و از مصاحبت با او لذت ببرد. می خواهد او را شریک مال و زندگی خود و مهم تر از همه، محرم اسرار خویش نماید. از این رو، عقل سلیم حکم می کند که انسان باید درباره همسر آینده اش تحقیق کند و از هرگونه عجله کاری و اغماض در جوانب قضیه بپرهیزد، ویژگی های اخلاقی و روحی همسر مورد انتخاب را بشناسد و بنگرد که چه کسی را برای همسری برمی گزیند. ازاین رو، مرحله بررسی و شناخت جهت گزینش همسر، اهمیت بسزایی در زندگی انسان دارد؛ زیرا، تجربه نشان داده که بیشتر اختلافات خانواده ها و طلاقها و از هم پاشیدگی ها، منشأ آن شتابزدگی در انتخاب همسر بوده است. بنابراین، پیشوایان معصوم (ع) درباره این امر خطیر و سرنوشت ساز دستور داده اند که هنگام انتخاب همسر، ابتدا وضو بگیرید و دو رکعت نماز بجای آورید و آن گاه از خداوند مهربان درخواست نمایید که همسری شایسته که از لحاظ اخلاق و پاکدامنی و نگه داری مال و آبروی شوهر و زیبایی و فرزندآوری سرآمد زنان است، نصیب شما گرداند و سپس به سراغ انتخاب همسر بروید.(1)

این دستور معصوم (ع) بیانگر این است که فکر و اندیشه انسان به تنهایی کافی نیست، بلکه باید در این امر مهم به حق تعالی پناه برد و از او استمداد نمود.

شریعت اسلام برای گزینش همسر معیارها و ضوابطی را معین کرده است که زن و مرد (جوانان) در انتخاب همسر باید آن معیارها را مراعات نمایند. در این نوشتار مختصر سعی شده، اصولی ترین معیارها و ملاکهای انتخاب همسر شایسته، به جوانان عزیز معرفی شود تا به گونه ای همسر برگزینند که با یکدیگر «همتا» و «متناسب» باشند، تا در زندگی مشترک، روابط فی ما بین همسران بهتر، سالم تر، پرجاذبه تر، شیرین تر و با صفاتر گردد. بزرگان و رهبران دینی ما، صاحبنظران، روانشناسان، متخصصان خانواده، شرایط و ملاکها و ویژگی هایی را برای ازدواج موفق توصیه می کنند. این توصیه ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

شرایط و ویژگی های فردی

مهم ترین مسائلی که در ازدواج مطرح می شود، زمان و سن مناسب و میزان رشد فرد برای ازدواج است. در این باره، سه شرط اساسی را به اختصار می توان نام برد:

شرط اول: بلوغ جسمانی، روانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، ذهنی، فرهنگی و آرمانی.

شرط دوم: داشتن هدف و انگیزه برای ازدواج.

شرط سوم: داشتن اطلاعات لازم در مورد انتظارات، تکالیف و وظایف در زندگی زناشویی.

معیارها و ملاکهای ازدواج

1ـ ایمان و تقوی (کفو بودن)

بدون شک پایبندی به ارزشهای اسلامی، یکی از عوامل مهم خوشبختی در زندگی زناشویی است. ایمان به عنوان یک عامل درونی، افراد را از ارتکاب به اعمال خلافِ انسانی باز می دارد. افزون بر این زن و مرد با ایمان و تقوی، از هر جهت برای تربیت فرزندان صالح، شایسته ترند.

بی گمان از مهم ترین عوامل پیوند پایدار و ازدواج موفق و زندگی آرام، هم شأن بودن زن و مرد است. اسلام به هم شأن بودن زوجین در امر خطیر ازدواج تأکید فراوان کرده و با واژه «کفو» از آن یاد کرده است؛ «کفو» در لغت به معنای شبیه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّی باید از نظر ظاهر و باطن بین زن و مرد شباهت وجود داشته باشد.

مهمترین مرحله شباهت، باید در چهره دینداری جلوه کند به این معنا که به فرهنگ پاک حق، مؤمن هم کفو مؤمنه، و دیندار شبیه و مانند دیندار است.چنان که قرآن کریم می فرماید: «الخَْبِیثات لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطیِّبات لِلطیِّبِینَ وَ الطیِّبُونَ لِلطیِّباتِ...؛(2) زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند...» .

در این که مراد از «خبیثات» و «خبیثین» و نیز «طیبات» و «طیبین» در این آیه شریفه چه کسانی هستند، بین مفسران اختلاف است:

1ـ گاه گفته شده منظور سخنان ناپاک و تهمت و افترا و دروغ است که تعلق به افراد آلوده دارد و به عکس سخنان پاک از آن مردان پاک و با تقوا است ، و «از کوزه همان برون تراود که در او است.»

2ـ همچنین گفته می شود «خبیثات» به معنی «سیئات» و مطلق اعمال بد و کارهای ناپسند است که برنامه مردان ناپاک است و به عکس «حسنات» تعلق به پاکان دارد.

«خبیثات» و «خبیثون» اشاره به زنان و مردان آلوده دامان است ، به عکس «طیبات» و «طیبون» که به زنان و مردان پاکدامن اشاره می کند و ظاهرا منظور از این آیه شریفه همین است؛ زیرا قرائنی در دست است که معنی اخیر را تأیید می کند:

الف) این آیات به دنبال آیات «افک» و همچنین آیه «الزانی لا ینکح الا زانیة او مشرکة والزانیة لا ینکحها الاّ زان او مشرک و حرّم ذلک علی المؤ منین»(3) آمده و این تفسیر هماهنگ با مفهوم آن آیات است.

ب) جمله «اولئک مبرئون مما یقولون» در پایان آیه، آنها (زنان و مردان پاکدامن) از نسبتهای ناروائی که به آنان داده می شود، منزه و پاکند، قرینه دیگری بر این تفسیر می باشد.

ج) افزون بر اینها، در روایتی از امام باقر(ع) و امام صادق (ع) نقل شده که این آیه همانند: «الزانی لا ینکح الا زانیة اومشرکة» است؛ زیرا گروهی بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند، خداوند آنها را از این کار نهی کرد، و این عمل را ناپسند شمرد.

د) در روایات کتاب نکاح نیز می خوانیم که یاران ائمه (ع) گاه سؤال از ازدواج با زنان «خبیثه» می کردند که با جواب منفی روبه رو می شدند، این بیانگر این است که «خبیثه» اشاره به زنان ناپاک است.(4)

همچنین در آیه ای دیگر می فرماید: «فَانْکِحُوا ماطابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ؛(5)پس با زنان پاک ازدواج کنید.»

این پاکی در زنان و مردان در مرحله اول پاکی و پاکیزگی باطن است، که عبارت از ایمان به خدا و قیامت و نبوت و قرآن و ملائکه و متخلّق بودن به اخلاق الهی است.

بنابراین، مرد مسلمان و مؤمن حق ازدواج با زنان غیرمسلمان و غیرمؤمنه را ندارد، و اگر این ازدواج انجام بگیرد، باطل است و همچنین زن مؤمنه حق ندارد با انسان غیرمؤمن ازدواج کند، زیرا از نظر شرعی این ازدواج باطل و حرام است.

مؤمن و مؤمنه هم کفو غیرمؤمن و غیرمؤمنه نیستند، که اگر این ازدواج باطل صورت بگیرد دری از عذاب قیامت بر روی هر دو باز شده!!

قرآن کریم از ازدواج انسان پاک، یعنی انسان مؤمن با انسان ناپاک به شدت منع کرده است: «و لا تنکحوا المشرکات حتّی یؤمنَّ و لامة مؤمنة خیر من مشرکة و لو اعجبتکم و لا تنکحوا المشرکین حتّی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئک یدعون الی النّار و الله یدعوا الی الجَّنة و المغفرة باذنه ویبیِّن آیاته للناس لعلَّهم یتذکَّرون؛(6)با زنان مشرک تا ایمان نیاورده اند ازدواج نکنید، کنیزان با ایمان از زن آزاد مشرکه بهتر است، اگرچه زیبائی یا ثروت او شما را به شگفتی اندازد.»

و زنان خود را نیز به مردان مشرک مادامی که ایمان نیاورده اند، ندهید هر چند ناچار شوید آنها رابه همسری غلامان (بنده) با ایمان درآورید، زیرا، یک غلام با ایمان از یک مرد آزاد مشرک بهتر است، هر چند، مال و موقعیت و زیبایی او، شما را شگفت زده کند. مشرکان دعوت به آتش می کنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می نماید، و آیات خود را برای مردم بیان می کند شاید اهل تفکّر و اندیشه شوند.

بنابراین زن با ایمان با مردی که اهل حق و حقیقت نیست، و در لجنزار انکار واقعیات دست و پا می زند، نباید ازدواج کند. والدین توجه داشته باشند که برای جوان پاک و مؤمن خود، دختری را که منکر اصول الهی است به همسری انتخاب نکنند که شرط اول در صحت ازدواج ایمان زوجین است تا دو نور و دو پاک و دو پاکیزه و دو مؤمن به هم برسند، و از به هم رسیدن آنان ثمرات شایسته و پاک که همان فرزندان صالحند به وجود آیند.

تصور نشود که زیبائی و مال و موقعیّت در مردی که ایمان ندارد، و در زنی که آراسته به حقیقت نیست، موجب سعادت و سلامت و نشاط و دوام در زندگی است. البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم کفو بودن، سختگیری نکنند، وقتی پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامی، و از نظر قیافه و هیکل ظاهر نزدیک به هم باشند، این دو از نظر شرع مقدس هم کفو و شبیه و همانند یکدیگرند، و در ازدواج آنان رحمت و برکت حق تجلّی خواهد کرد.

درباره مسئله «کفو و همتا» بودن در منابع روایی، روایات فراوانی وجود دارد که به جهت اختصار به ذکر چند روایت بسنده می کنیم:

رسول اکرم (ص) می فرماید: «اِذا جائَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دینَهُ وَ اَمانَتَهُ یَخْطُبُ اِلَیْکُمْ فَزَوِّجُوهُ اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الاَْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ»(7)کسی که برای خواستگاری نزد شما آمد و نسبت به دین و امین بودن وی رضایت داشتید، حتما زمینه این ازدواج را فراهم نمائید، که منع ازدواج دو هم کفو از جانب شما زمینه ساز فتنه در روی زمین و فساد بزرگ است.

آری، سخت گیری در ازدواج، و ایجاد موانع، و تکیه بر عادات و رسوم غلط، و پیگیری شرایط سخت، و طلب جمال و ثروت و مقام، از طرف خانواده ها برای پسران و دختران خود، علت ازدیاد استمناء، لواط، زنا، فشارهای عصبی، و بیماریهای روانی در دختران و پسران است، و این همه فتنه و فساد، عواقب و توابعش در دنیا و آخرت گریبانگیر آن پدران و مادران و اقوام و خانواده هائی است که در مسئله ازدواج سخت گیری می کنند.

«جُوَیْبِر» مردی است که از یمامه به مدینه آمده و مسلمان شده بود. او مؤمنی متعهد، ولی در عین حال سیاه پوست، کوتاه قد، مستمند و بی خانمان بود. روزی پیامبر(ص) به او فرمود: «چرا ازدواج نمی کنی؟» عرض کرد: «چه کسی به این بینوا زن می دهد؟» فرمود: «اسلام، هر خوار و ذلیلی را عزیز کرده است.» نزد «زیاد بن لُبَیْد» که از اشراف انصار است، برو و دخترش را خواستگاری کن. جویبر نزد زیاد آمد و از قول آن حضرت دختر او را خواستگاری کرد. زیاد گفت: «ما دختران خود را فقط به همردیفان خود از انصار می دهیم و با آنها وصلت می کنیم». جویبر، نزد پیامبر(ص) آمد و جریان را عرض کرد؛ آن گاه حضرت به «زیاد» فرمود: «ای زیاد! جویبر مؤمن است و هر مرد مؤمنی، کُفو زن مؤمنه و هر مرد مسلمانی کُفو زن مسلمان است.»(8)

ایمان و تقوا در پسر و دختر مایه هم کفویست، و بر پدران و مادران و خانواده ها واجب اخلاقی است، هر چه زودتر و سریعتر و با آسان گیری کامل و پرهیز از شرایط غیرالهی و سنن غیراخلاقی زمینه ازدواج دو هم کفو را فراهم آورند، تا رضا و خوشنودی و رحمت و لطف حق را نسبت به خود جلب کنند.

امام باقر (ع) می فرماید: «ما مِنْ رُزْءَة أَشَدَّ عَلی عَبْد اَنْ یَأْتِیَهُ اِبْنُ اَخیهِ فَیَقُولَ زَوِّجْنی فَیَقُولَ لا اَفْعَلُ أَنَا أَغْنی مِنْک»(9)مصیبتی از این شدیدتر نیست که جوان مؤمنی دختر برادر مؤمنش را خواستگاری کند، و پدر دختر پاسخ دهد، من از این ازدواج عذر می خواهم، زیرا تو از نظر مالی در رتبه من نیستی!

در مسئله ازدواج عصبیّت قومی، شهری، قبیله ای نباید لحاظ شود، زیرا این گونه تعصّبات در آئین الهی مردود شناخته شده و باطل اعلام شده است.

فقر و غنا، این شهر و آن شهر، این قبیله و آن قبیله را ملاک ازدواج قرار ندهید، مردان و زنان همه و همه دختران و پسران یک پدر و مادرند، و برای هیچ یک بر دیگری، جز به تقوا و پرهیزکاری امتیاز نیست. بنابراین، باید توجه داشت که مراد از کفو بودن زوجین، هم سطح بودن در مسائل اقتصادی نیست، بلکه مقصود همسویی بینشها و باورهای دینی و پایبندی عملی آنان به ارزشها و معارف الهی است؛ و گرنه شخص همین که بتواند مخارج زن و فرزندش را بپردازد و از نظر دینی باهم، هم عقیده باشند، کفوند. لزومی ندارد که اگر زن ثروتمند است، مرد نیز حتما ثروتمند باشد؛ از همین روست که امام صادق (ع) فرمود: «الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار»(10)شرط کفو بودن این است که عفیف باشد و بتواند مخارج اهلش را بپردازد. بر همین اساس، پسران و دختران خداباور و پاک اندیش در آرزوی داشتن همسری مؤمن و نیک سیرت و عامل به ارزشهای قرآنی هستند. چنین گرایشی در امر ازدواج، برخاسته از نهاد پاک و فطرت کمال جوی انسان است و خداوند متعال بهترین ازدواج را وصلت پاکان و متقیان با یکدیگر می داند.(11) پیامبر اکرم(ص) دراین باره می فرماید: «مَن تَزَوَّجَها لِدینِها جَمَعَ اللّه لَه ذلک»(12) کسی که به خاطر دین و ایمان زنی، با او ازدواج کند، خداوند نیز دنیایش را برای او فراهم می کند.

در روایت آمده که فردی به امام حسن(ع) عرض کرد: دختری دارم، می خواهم بپرسم که، او را به ازدواج چه کسی درآورم؟ حضرت فرمود: «زوجها من رجل تقی، فانه ان احبها اکرمها، و ان ابغضها لم یظلمها»(13)برای همسری دخترت مردی باتقوا و مؤمن انتخاب کن؛ زیرا اگر او را دوست بدارد، اکرامش می کند و اگر از او خوشش نیاید، به وی ستم روانمی دارد.

به یقین اگر پدر آینده برای هر خانواده که به عنوان مدیر خانواده محسوب می شود، فردی با ایمان و صالح باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت که ریشه در ایمان او دارد قرار داده و در اثر شایستگی های معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی أمن و باصفا تبدیل نموده و زمینه رشد و تربیت فرزندانی با ایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد کرد.(14)

عفت و پاکدامنی، امانتداری، وفای به عهد، تقیّد به امر به معروف و نهی از منکر، رعایت حقوق دیگران، اجتناب از ظلم و تعدّی، حجاب و دوری از نامحرم، نجابت و حیا از جمله صفاتی است که می تواند دلیل روشنی بر ایمان و تقوای هر شخص باشد.

نکته شایان توجه این است که اگر می بینیم اولیاء الهی دستور داده اند که با متدینین و معتقدین به خدا ازدواج کنید(15)و یا در آیات و روایات اسلامی از ازدواج با کفار حربی چه به صورت دائم و چه به صورت موقت نهی شده است و از ازدواج با کفار اهل کتاب به طور دائم ممنوع گردیده است، همه این تأکیدات و توصیه ها و فرامین به خاطر همین مسئله اعتقادی و کفو بودن زن و شوهر است زیرا دین، اصولی است برای  زندگی ، اخلاق و رکنی است برای بهتر زیستن.

به هر حال، زن و مرد با ایمان و تقوا، شایسته یکدیگرند و در صورت ازدواج، سعادتمند خواهند شد.

ازدواج شایسته هماره مایه آرامش روح و روان و آسایش جسم و جان است. قرآن کریم می فرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجا لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»(16) و از نشانه های اوست که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در

کنار آنان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ همانا در این کار، نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند.

اگر مرد و زنی که هم شأن نیستند، اقدام به ازدواج نمایند، نگرانی ها و ناراحتی ها و اختلافات فراوانی در زندگی خانوادگی دامنگیر آنان خواهد شد. مگر این که یکی همرنگ دیگری شود و با بی اعتنایی به معیارهای اصولی، بنیان خانواده را بنا کنند، که البته چنین زندگی ای همانند ساختمانی است که پایه آن را کج بنا نهاده اند و هرلحظه احتمال ریزش دارد. افزون بر اینها، دو همسر می خواهند یک عمر با هم زندگی کنند، و در همه فراز و نشیبهای زندگی یار و غمخوار یکدیگر باشند. ازاین رو، تحت تأثیر افکار و عقاید یکدیگر قرار خواهند گرفت و روحیات پسندیده و یا ناپسندشان به یکدیگر منتقل می شود. همسر دیندار سعی می کند همسرش را به عمل صالح و خداباوری و خدا ترسی، تقوا، اخلاق نیک و ترک گناه تشویق و ترغیب کند و از نافرمانی و سهل انگاری در دستورات و احکام خدا باز دارد؛ او را به انجام مقررات و آداب و رسوم مثبت اجتماعی تشویق و از خرافه پرستی و موهومات باز دارد؛ مال، آبرو و حرمت یکدیگر را حفظ کنند؛ اما همسر بی دین، چه بسا زن یا شوهر را با محبت کاذب، تفریح، مجالس مهمانی و شب نشینی ها و یا حتی اجبار و تهدید، منحرف کرده و از او فردی بی قید و لاابالی می سازد و از آنجا که زن و مرد تحت تأثیر محبتهای یکدیگرند و به خاطر رضامندی همدیگر سعی در جلب رضایت و تشدید وابستگی و دلبستگی، به خود دارند، چنین تحولات و تأثیراتی به دور از انتظار نیست.

2ـ اصالت و نجابت خانوادگی

خانه و خانواده، نخستین محیط اجتماعی است که کودک را تحت سرپرستی و حضانت قرار می دهد. ازاین رو، بیش از سایر محیطهای اجتماعی، در رشد و تکامل فرد تأثیر دارد و کودک پیش از آن که از اوضاع اجتماعی خارج متأثر گردد، تحت تأثیر خانواده قرار می گیرد.

آغاز بیشتر عادتها و نظریات فرد از خانه شروع می شود که یک نظر اجمالی به این عادات و نظریات، اهمیت تأثیر خانواده را بسی روشن خواهد ساخت. عادتهایی از قبیل: طرز غذا خوردن، سخن گفتن، راه رفتن، روشهای عادی،

رفتار با دیگران، همچنین نظر فرد نسبت به حقوق دیگران و ... همه را شخص از محیط خانه و خانواده کسب می کند.

اصالت و شرافت خانوادگی زن و مرد، یکی از اساسی ترین ملاکهای ازدواج، به ویژه در جوامع اسلامی است. کلمه اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معنای ریشه آمده است. یعنی زن و مرد از خانواده هایی باشند که دارای اصل و ریشه اند.

شناخت خصوصیات و وضعیت تربیتی و فرهنگی خانواده همسر آینده، در ایجاد تفاهم بین زوجین در زندگی، نقش اساسی را ایفا می کند و می تواند ملاک قابل اعتمادی برای چگونگی تربیت فرزندان و ارتباطات متقابل در زندگی زناشویی تلقی شود.

توصیه های اسلام در این باره آن است که تا حد امکان، خانواده همسر پاک و عفیف باشند؛ زیرا اخلاق و رفتار خانواده، جنبه های عقلی آن از لحاظ هوشمندی و کودنی و زمینه های اعتقادی آن، در زندگی جدید و نسل، اثر می گذارد.

از دیدگاه قرآن، زنان فقط وسیله ارضای غریزه جنسی نیستند، بلکه آفریدگار جهان آنان را به گونه ای آفریده که وسیله ای برای بقای نسل و حفظ حیات نوع بشر و مرکز ثقل پرورش و تربیت فرزندان صالح و شایسته باشند:

«نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ اَنّی شِئْتُمْ وَ قَدّموا لاَِنْفُسِکُمْ»(17) زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، می توانید نزد آنان بروید و (سعی نمایید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان صالح) اثر نیکی برای خود، از پیش بفرستید!

قرآن کریم در این آیه شریفه، زنان را تشبیه به کشتزار نموده و می فرماید: «نِسائُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ؛ زنان شما مانند کشتزاری برای شماها هستند». زیرا کشتزار است که بذر را پرورش می دهد و به ثمر می رساند.

در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که اسلام نسبت به زنان بی احترامی کرده و آنان را از مقام انسانی؛ تنزّل داده است. ولی غافل از این که با طرح این مسئله معلوم می شود قرآن بقای نسل بشر را منوط به وجود زن می داند و معتقد است اگر زن نبود، بذر مردان بزرگی که تاریخ بشر و دنیا را عوض کرده اند، به ثمر نمی رسید.

نطفه، ماده اولیه تشکیل دهنده جنین از جنبه ها و خصایص وراثتی والدین و حتی اجدادشان متأثر است. اگر آنها ناسالم باشند، امیدی به اصلاح فرزند نیست؛ مگر در مواردی بسیار نادر.

اگر خانواده را به درختی تشبیه کنیم، فرزندان به منزله بار و بر آن هستند و اگر به یک زمین تشبیه نماییم، فرزندان به منزله گیاهان آن می باشند، و روشن است که هر درختی میوه سالم و شیرین نمی دهد و هر زمینی لاله و سنبل برنمی آورد.

برخی از درختان میوه تلخ و ناسالم و بعضی از زمین ها خار و خس می پرورانند.

قرآن کریم دراین باره می فرماید: «والبلد الطیب یخرج نباته بأذن ربه و الذی خبث لایخرج الّا نکدا کذالک نصرف الآیات لقوم یشکرون»(18) گیاه سرزمین پاک به فرمان پروردگارش می روید، و زمین های ناپاک (گیاه آن) جز به سختی در نیاید، بدینسان آیه ها را برای گروهی که سپاس می دارند گوناگون می کنیم.

و نیز در آیه ای دیگر می فرماید: «مگر ندیدی خدا چگونه مثلی زد، سخن نیک همانند نهال نیک است که ریشه اش در زمین و شاخه اش در آسمان است، همیشه به اذن پروردگارش میوه می دهد.

خداوند برای مردم این گونه مثل می زند، تا شاید پند و اندرز گرفته و متذکر گردند.»(19)

آری، زمین شوره، سنبل برنیارد!.

در خانواده های اصیل و شریف کمتر اتفاق می افتد که فرزندان ناصالح و نانجیب پرورانیده شوند و در خانواده های غیراصیل و ناصالح، کمتر اتفاق می افتد که فرزندان صالح و نجیب، پرورش یابند.

اصالت و شرافت خانوادگی از آن جا حائز اهمیت است که می تواند در ردیف معیارها درآید و در بسیاری از موارد، به عنوان یک معیار اطمینان بخش مورد استفاده قرار گیرد.

وقتی انسان مشاهده می کند در خانواده های اصیل و شریف، اکثر افراد، دارای شخصیت مقبول و دوست داشتنی اند، به طوری که کمتر نقطه ضعفی در آنها پیدا می شود و اگر هم پیدا شود، آن قدر نقطه قوت در آنها هست که جبران آن ضعف را می کند و به طور کلی آن را می پوشاند، چرا از اصالت خانوادگی به عنوان یک معیار مورد اطمینان استفاده نکند.

در نهج البلاغه نامه ای است که امام علی (ع) در پاسخ خودستایی های «معاویه» نوشته و طی آن میان دو خانواده بنی هاشم و بنی امیه مقایسه کرده و نشان داده است که در برابر هر فضیلت و امتیاز و برجستگی در خانواده بنی هاشم، یک رذیلت و انحطاط در خاندان بنی امیه وجود دارد. حضرت در فرازی از آن سخنان می فرماید: در خاندان ما «پیامبر»(ص) است و در خاندان شما «ابوجهل» که کارش تکذیب حق بود.

ما «حمزه» شیر خدا داریم و شما ابوسفیان، شیر پیمان های باطل دارید. حسن و حسین، دو سرور جوانان بهشت از ماست و کودکان جهنم (فرزندان مروان) از شما.

«فاطمه»(س)، بهترین زنان عالم از ما و همسر «ابولهب» به نام ام جمیل که قرآن او را هیزم کش خوانده از شماست و از این قبیل چیزها که به نفع ما و به زیان شماست!»(20)

دکتر آلکسیس کارل فرانسوی درکتاب «راه و رسم زندگی» از خانواده ای سخن می گوید که طبق آمار، اکثر افراد آن دزد و جانی و مدیر مراکز فساد و... بوده اند.

آری، کرمها و انگلها، همواره در لجنزار به وجود می آیند و رشد می کنند. خانواده شایسته و سالم، زمینه بسیار مناسبی برای پرورش فرزندان سالم و شایسته است و خانواده ناشایسته و ناسالم، زمینه بسیار مناسب برای پیدایش و بار آمدن فرزندان ناسالم و ناشایسته است.

به همین جهت است که برای تشکیل خانواده، حتما باید به دنبال آن شریکی برای زندگی بود که از سلامت جسمی و فکری و اخلاقی برخوردار باشد و در خانواده ای پاک و سالم پرورش یافته باشد.

به هر حال در ازدواج باید به انتقال ویژگی های پدر و مادر به فرزندان توجه نمود. چنان که پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «تَزَوَّجوا فی الحِجرِ الصّالح فَانَّ العرِقَ دَسّاسٌ»(21) با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید؛ زیرا خون اثر دارد.

و نیز در روایتی دیگر می فرماید: «تَخَیَّروا لنُطَفکُم فَانکِحوا الاکفاءَ و انْکَحوا إلَیْهِم»(22) برای نطفه های خود گزینش کنید و با کسانی که همتای شمایند، ازدواج نمایید.

و همچنین درباره اهمیت این موضوع می فرماید: «تَخَیَّروا لِنُطَفِکُم فإنَّ النّساءَ یَلِدْنَ أشباهَ إِخْوانِهِنَّ و أخْواتِهِنَّ»(23)برای نطفه های خود گزینش کنید؛ زیرا، زنان بچه هایی همانند برادران و خواهران خود به دنیا می آورند.

زن و مرد باید در خانواده هایی رشد یافته باشند که پدر و مادری عاقل و دلسوز، با همه وجود در رشد و تعالی فرزند کوشیده باشند. بر خلاف خانواده هایی که والدین، فرزندان را به حال خود رها کرده و در پی هوی و هوسهای خود هستند و یا این که در کانون خانوادگی آنان بویی از محبت و احترام به شخصیت دیگران استشمام نمی شود. بنابراین، زن و مرد که در پی انتخاب همسر می باشند، باید سعی کنند تا حدی که برایشان میسر است با خانواده هایی شریف و اصیل وصلت نمایند و از ازدواج با خانواده های پست و فرومایه جدا خودداری نمایند؛ زیرا، غالبا با مشکلاتی روبه رو خواهند شد.

در خانواده های اصیل، والدین کوشیده اند از نظر اخلاقی و رفتاری برای فرزندان خود نمونه و الگو باشند و بدون تردید پدر و مادر صالح از نظر ارثی نیز سرمایه های بس گرانبهایی را به فرزندان خود انتقال می دهند.

افرادی که در خانواده ای اصیل رشد می یابند، سجایای اخلاقی را از پدر و مادر خود به ارث می برند و در برخورد با دشواریها و فراز و نشیبهای زندگی، هرگز از جاده درستی و راستی خارج نمی شوند.

بنابراین در انتخاب همسر باید دقت بسیاری نمود که از خانواده اصیل و نجیب، خوشنام و خوش سابقه باشد، و تنها به قیافه ظاهری و زیبایی و یا مدرک تحصیلی او اکتفا نشود؛ زیرا فرزندان، معمولاً وارث پیشینه های سوء خانواده و والدین خویشند.

پی نوشت:

24. وسائل الشیعه، ج14، ص 79.

25. سوره نور، آیه 26.

26. همان، آیه 3.

27. تفسیر نمونه، ج14، ص 422.

28. سوره نساء، آیه 3.

29. سوره بقره،آیه 221.

30. بحارالانوار، ج100، ص 372.

31. این حدیث به طور مشروح در فروع کافی، ج 5، ص 340 آمده است.

32. ازدواج در اسلام، ص 32.

33. سوره حجرات، آیه 13.

34. وسائل الشیعه، ج 14، ص 52؛ فروع کافی، ج5، ص 347؛ بحارالانوار، ج 100، ص 372.

35. سوره نور، آیه 26.

36. وسائل الشیعه، ج 20، باب 14، ص 51.

مکارم الاخلاق، ص 233،المستطرف، ج 2، ص 218.

37. همان، ج 14، ص 30.

38. جواهرالکلام، ج 30، ص 27.

39. سوره روم، آیه 21.

40. سوره بقره، آیه 223.

41. سوره اعراف، آیه 58.

42. سوره ابراهیم، آیه 24.

43. نهج البلاغه، نامه 28.

44. ترجمه میزان الحکمه، ج 5، ص 2258، ح 7848.

45. همان، ح 7849.

46. همان، ح 7850.

منبع:ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 310

 


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
اختلالات و ناتوانی جنسی مردان
اختلال عملکرد جنسی در مردان، به عدم توانائی در رسیدن به رابطه رضایت بخش جنسی اطلاق می‌گردد.

 اختلال عملکرد جنسی در مردان، به عدم توانائی در رسیدن به رابطه رضایت بخش جنسی اطلاق می‌گردد.

که این اختلال جنسی ممکن است ناشی از ناکافی بودن نعوظ[1]، اشکال در ریخته شدن مایع منی به مجرای پروستاتیک، فقدان و یا کاهش میل جنسی و یا اشکال در انزال[2] باشد.

ناتوانی جنسی شامل انواع زیر است:

اشکال در نعوظ:

اختلال نعوظی یا نعوظ مشکل دار به حالتی گفته می‌شود که فرد در ایجاد و حفظ نعوظ خود دچار مشکل باشد. به معنی عدم توانایی آلت تناسلی در ایجاد یا حفظ نعوظ به مدت کافی جهت انجام عمل مقاربت.

 در اغلب مردها گاه‌گاهی اشکالات در نعوظ تجربه می‌شود ولی اگر مکررا اتفاق افتد احتیاج به درمان دارد. عوامل پزشکی که احتمال اختلالات نعوظ را افزایش می‌دهد عبارتند از: دیابت، بالا بودن فشار خون، مشکلات قلبی، عدم تعادل هورمونی، مسائل پروستات و عوارض بعضی از داروها مخصوصا داروهای ضد فشار خون و روانگردان.

باید توجه داشت کسی که تنها چند بار و تحت شرایطی چون خستگی و ... دچارنعوظ مشکل دار شده لزوما دچار اختلال نعوضی نیست.


انزال زودرس:

انزال زودرس یا زود انزالی به حالتی گفته می شود که فرد نتواند زمان به انزال رسیدنش را کنترل کند و یا اینکه به حدی زود به انزال برسد که شریک جنسی‌اش از ارتباط جنسی لذت کافی نبرد. این اختلال از  شایع ترین دلایل مراجعه به متخصصین گزارش شده است. انزال زودرس اغلب بخاطر آگاهی نداشتن از مکانیسم‌های حسی و نقاط حساس بدن است دو شریک جنسی باید یکدیگر را بشناسند. اغلب این افراد مسائل روانشناسی عمده‌ای ندارند بعضی از این دلائل عبارتند از: اضطراب، هیجان، تجربه های منفی مانند استمناء سریع و روابط جنسی  نا‌مشروع و غیره.

 

انزال دیررس:

 انزال دیررس و فقدان انزال یعنی حالتی که فرد دیرتر از زمانی که می‌خواهد به انزال می‌رسد و یا در درصد بسیار کمی از افراد حالتی است که انزال اتفاق نمی‌افتد. این حالت ممکن است همیشگی باشد و یا تنها در مواقع خاصی اتفاق بیافتد. یعنی مثلا فرد بطور ناخودآگاه از بچه دار شدن ترس دارد و همین باعث می‌شود که انزال دیررس را تجربه کند و یا اختلافات زناشویی باعث عصبانیت و دلخوری فرد از همسرش شده و فشار روحی این قضیه این اختلال را سبب شده است. برخی اوقات هم فرد دچار اختلال فیریولوژیک است و یا مجموعی از این شرایط. مراحل تشخیص و درمان آن به این شکل است که  فرد ابتدا به پزشک (معمولا اورولوژیست) مراجعه می‌کند و بعد از آزمایشات و معاینات کافی تحت درمان قرار می‌گیرد و یا در صورت لزوم به متخصص دیگری ارجاع داده میشود.


اشخاصی که اصلا به انزال نمی‌رسند باید تحت بررسیهای پزشکی قرار بگیرند. این حالت ممکن است دلایل متعددی داشته باشد مثلا به دلیل این باشد که مایع منی به جای خروج از آلت، به داخل برمی‌گردد و یا ممکن است اصلا تولید نشود. در هرصورت مشورت با پزشک اورولوژیست (متخصص کلیه و مجاری ادرار) قدم اول برای تشخیص علت این اختلال است.

 

کاهش میل جنسی:

این اختلال ممکن است بر اثر برهم خوردن تعادل هورمونی مثلا کم بودن هورمون تستسترون، مشکل موضعی اعصاب، اختلال کارکرد مغز بطور خاص غده هیپوتالاموس و یا خون‌رسانی در ناحیه تناسلی باشد و یا ریشه عاطفی و روانی داشته باشد.  دلایل روانشناسی مانند هیجان، اضطراب، ترس از ناتوانی و ترس از انتقاد، سابقه سوء استفاده جنسی، مشکلات شخص با اطرافیان بخصوص همسر و برآورده نکردن انتظارات فرد توسط شریک جنسی و غیره. برخی داروها هم می‌توانند اثر معکوس بر روی نعوظ داشته باشند.

 افراد پر مشغله تمایلات جنسی کمی دارند. یک انسان خسته، بی حوصله و بی میل جنسی می‌گردد که در این شرایط طبیعی است. بالا رفتن سن و روند پیری نه تنها باعث تغییرات هورمونی می‌شود بلکه بر روی مغز نیز اثر می‌گذارد و باعث کاهش میل جنسی نیز می‌گردد.

 

 

اولین قدم برای درمان هریک از اختلالات ذکر شده این است که اول وضعیت فرد توسط پزشک بررسی شود و آزمایش های مرتبط انجام شود. اگر مسئله ریشه پزشکی نداشته باشد باید برای درمان آن به روانشناس، روانکاو یا مشاورانی که در این زمینه تخصص دارند مراجعه کرد. در تمامی حالت‌های ذکر شده همدلی زوج ها و برداشتن استرس از روی فردی که با اختلال رو برو شده تاثیر بسزایی در حل مشکل دارد.

 

 

تهیه و تنظیم: ز. نیستانی



[1] - نعوظ : (فارسی شـَق شدن می گویند)و آن به بزرگ شدن و برآمدن آلت تناسلی مرد می‌گویند. در این حال آلت تناسلی بزرگ و سفت می‌شود. منظور از نعوظ بیشتر حالتی است که طی آن بافت‌های تهییج‌پذیر در آلت مردانه پر از خون می‌گردد و این اندام صورتی سفت‌تر به خود می‌گیرد تا عمل جنسی با سهولت بیشتری انجام شود.

[2] - انزال به خروج منی (که معمولاً شامل اسپرم می‌شود) از آلت تناسلی مرد می‌گویند. این عمل به صورت واکنش بمباران پیام‌های عصبی از اعصاب آلت تناسلی است. این حالت ممکن است در خواب نیز رخ دهد که در اصطلاح عامیانه به آن احتلام می‌گویند. همچنین گفته می‌شود زنان نیز می‌توانند انزال را تجربه کنند.


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
فواید ازدواج کردن
ازدواج، این پیمانی که با رضایت زن و مرد، بر اساس اراده آنها بسته می شود، دارای آثاری شگفت انگیزی است.

فواید ازدواج کردن

ازدواج، این پیمانی که با رضایت زن و مرد، بر اساس اراده آنها بسته می شود، دارای آثاری شگفت انگیزی است.

ازدواج قرارداری رسمی برای پذیش یک تعهد دو طرفه به منظور تشکیل زندگی مشترک است تا زوج ها در سایه آن، در خط سیر جدیدی از زندگی قرار گیرند. این پیمان که با رضایت زن و مرد، و بر اساس اراده آنها بسته می شود، دارای فواید بسیار شگفت انگیزی است که هنوز بسیاری از روانشناسان به دنبال کشف آثار آن می باشند.به نحوی که حتی دین اسلام آن قدر برای ازدواج اهمیت قائل است که پیامبرش می فرمایند: «نزد خداوند هیچ بنایی محبوب تر از خانه ای نیست که از طریق ازدواج آباد گردد.»اما ازدواج دارای چه فوایدی می باشد؟

ازدواج دارای هم فواید جسمانی است، هم روحی ـ روانی و هم اجتماعی. که به ترتیب آنها را شرح می دهم:

الف) فواید جسمانی

تاکنون به فواید پزشکی و جسمانی ازدواج فکر کرده اید؟ محققان دریافته اند که ایجاد رابطه جنسی از طریق ازدواج تأثیر مستقیمی بر سلامتی افراد دارد از جمله:

1. بهبود حس بویایی: در رابطه جنسی زن و مرد ازدواج کرده هورمونی به نام پرولاکتین در آنان افزایش می یابد که باعث بهبود حس بویایی در آنان می گردد.

2. کاهش بیماری های قلبی: داشتن رابطه جنسی مرد و زن ازدواج کرده باعث کاهش بیماری های قلبی به ویژه کاهش کلسترول می گردد.

3. کاهش وزن و تناسب اندام: رابطه جنسی یک نوع فعالیت بدنی است. داشتن رابطه جنسی سالم و مناسب زوج ها باعث می گردد. وزن زوجین کاهش یابد و از چاقی آنها و نامتناسب بودن اندامشان پرهیز شود.

4. استحکام عضلات و استخوان ها: داشتن رابطه جنسی زوج ها باعث افزایش هورمون تستوسترون و در نتیجه محکمتر شدن عضلات و استخوان ها ی آنان می گردد.

5. بالا رفتن مقاومت بدن در مقابل درد: در رابطه جنسی زوجین، هورمون اِکسی توسین به مقدار زیادی ترشح می شود و این هورمون باعث ترشح اَندروفین یعنی هورمون ضد درد طبیعی بدن گردیده و بدن را درمقابل درد مقاوم می سازد.

6. سلامت پروستات: رابطه جنسی زوج ها باعث می گردد از سرطان پروستات در مردان جلوگیری شود.

7. افزایش جریان خون: رابطه جنسی زوج ها باعث افزایش خون به مغز و اعضای دیگر بدن می شود. بنابراین، اکسیژن و مواد مغذی بیشتری به بافت های بدن می رسد.

ب) فواید روحی ـ روانی ازدواج

ازدواج علاوه بر فواید جسمی، دارای فواید روحی ـ روانی نیز هست. چرا که ازدواج فقط به خاطر روابط جنسی نیست بلکه می توان گفت بیشتر به علت روابط روحی و روانی است که ماندگار می ماند:

1. آرامش: انسان موجودی است که نیازمند آرامش و آسودگی است. او این آرامش و آسودگی را به علت این که فطرتاً موجودی است اجتماعی به وسیله دیگران به دست می آورد. بهترین فردی می توانند انسان را به آرامش برساند همسر اوست. زیرا محبت ودوستی زوجین به علت اتحادشان، دائمی و نامحدود است که باعث می شود آنها در کنار هم احساس آرامش و امنیت کنند.

2. دوستی و محبت و عشق: انسان در هر مرحله از حیات خویش به محبت و مهر دیگران نیازمند است. هم چنین نیاز دارد که به دیگران مهر بورزد. دریافت کامل ترین و دائمی ترین نوع محبت، دوستی و عشق با ازدواج صورت می گیرد. زیرا انسان هر قدر در محیطی سرشار از محبت بزرگ شده باشد باز در جوانی نیاز به وجود کسی دارد تا با او راحت تر باشد و حرف های دلش را بزند، محبتش را عرضه کند و مورد پذیرش آغوش باز او قرار گیرد.

3. مسئولیت پذیری: مسئولیت پذیری در مقابل دیگران که باعث رشد اجتماعی شده و شخصیت فرد را به پختگی می رساند، از مزایای ازدواج کردن است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی توان یافت. ازدواج انسان را از مدار خودبینی به مدار دیگربینی ارتقاء می دهد.

4. تکامل: تکامل به چگونگی فرآیند شکل گیری و رشد انسان ها در تمام ابعاد زندگی گفته می شود. انسان از طریق ازدواج می تواند به رشد برسد. به عبارتی، زمانی که مرد و زن با یکدیگر ازدواج نموده اند، کامل می شوند. زیرا آنها برای رهایی از رنج و تنهایی، رسیدن به کمال، پختگی و رشد، رنگ دادن به زندگی و حضور فعالتر در جامعه انسانی نیازمند پیوستن به یکدیگر هستند. از این طریق است مرد کاملاً مرد و زن کاملاً زن می شود.

ج) فواید اجتماعی آن

ازدواج کردن برای جامعه دارای پیامدهای مثبت و دستاوردهای عالی است از جمله:

1. تداوم نسل: یکی از ثمرات بزرگ ازدواج، به وجود آمدن فرزند و بقای نسل آدمی است. جامعه ای که نسل خود را افزایش و حفظ کند می توان فرهنگ و بینش خود را نگهدارد و آن را گسترش دهد. از دیدگاه اسلام بقای نسل بشر باعث سهیم شدن آن در رسیدن به تکامل انسان و استواری اسلام می گردد.

2.تشکیل خانواده: از طریق ازدواج زن و مرد، خانواده به کانون محبت و رشد انسان ها تبدیل می شود. خانواده تنها کانونی مطمئن و کاملی است که در آن به نیازهای روحی، روانی، جسمی و ... افراد کاملاً توجه می شود. نبودن کانون خانواده که از اساسی ترین اهداف ازدواج است، باعث می گردد انسان به اهداف دیگری نرسد یا ناقص برسد.

3. حفظ عفت و حیای فردی ـ اجتماعی: عفت و حیات از جمله صفات برجسته انسانی هستند. یکی از راه های تکمیل این صفت، ازدواج است. ازدواج ا نسان را از رفتارهای نادرست و خلاف فطرت او دور کردن و از او در قبال آنها محافظت می کند.

د) فواید دینی

lkازدواج نمودن علاوه بر سه فواید مذکور، دارای فواید دینی و ارزشی نیز می باشد از جمله:

1. تکمیل دین و فرد: جوانی اوج نشاط و توانایی فرد است. این توانمندی ها می توانند او را به مسیر موفقیت و دوری از انحرافات بکشاند. از دیدگاه اسلام ازدواج کردن باعث می گردد جوان دین و توانمندی هایش را حفظ کند. و آنها را رشد دهد.

2. افزایش دین: ازدواج کردن باعث می گردد جوان ایمانش را افزایش یابد.

3. تعاون در اطاعت: از دیدگاه اسلام، یک انسان مؤمن در صورتی که همسر مؤمن داشته باشد می تواند در شیوه های انجام وظایف دینی اش از تشویق ها، راهنمایی ها و کمک های او بهره مند گردد.

4. جلب رضایت الهی و بهره مندی از پاداش اخروی: از دیدگاه اسلام ارزش ازدواج به اندازه ای است که باعث جلب رضایت خداوند و کسب پاداش اخروی می گردد زیرا عبادت انسان متأهل اجری فراتر از اجر انسان مجرد دارد.

5. زیاد شدن روزی و بهبود وضع اقتصادی: از دیدگاه دین اسلام ازدواج کردن باعث می شود خداوند روزی زن و شوهر را افزایش دهد و آن را از کرم خود غنی کند. به همین علت خطاب به جوانان می فرماید: «هر کس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستی ترک کند به خدا سوءظن برده است»، زیرا خداوند می فرمایند: «اگر (زن و شوهر) فقیر باشند، خدا هر کدام را از کرم خود بی نیاز می کند.» بنابراین، ازدواج فواید بسیاری برای ما دارد. اما این فواید در سایه یک ازدواج موفق و سالم به دست می آید. و داشتن ازدواج سالم و موفق در گرو انتخاب همسر مناسب و درست طی کردن مراحل ازدواج است.

منبع :ساج

نویسنده: پروانه یارمحمدی


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
جذابیت یعنی زیبا بودن؟
اغلب ما یک نکته مهم را نمی دانیم، این که جذابیت فقط زیبایی نیست؛ بلکه مجموعه ای از ویژگی هاست.

جذابیت یعنی زیبا بودن؟

اغلب ما یک نکته مهم را نمی دانیم، این که جذابیت فقط زیبایی نیست؛ بلکه مجموعه ای از ویژگی هاست.

ازدواج مقوله ای است که برای آن از یک طرف نباید وسواسی شد و از طرفی نباید بی محابا بود. قویاً تأکید می شود ازدواج مقوله ای است که هم جنبه های روحی ـ روانی دارد و هم عاطفی و هم حقوقی. ازدواج یک رابطه نیست که اگر خسته شدیم و دلمان را زد بی خیالش شویم. اما در این مقوله جذابیت فیزیکی چرا مهم است؟ دلیلش به راحتی قابل اثبات است. چون بالاترین میزان طلاق در کشور ما به خاطر مسائل جنسی است (کنگره کشوری سلامت خانواده 1388) و خود به خود بخشی از مشکلات جنسی، ناشی از عدم دقت در این زمینه در مراحل انتخاب (همسر) است. اما آیا جذابیت فیزیکی یعنی زیبا بودن؟ خیر! کسی منکر این نیست که زیبایی خود به خود آدم را خواستنی تر و جذاب تر می کند ولی نکته این است که جذابیت ترکیبی است از جذابیت فیزیکی به علاوه جذابیت رفتاری که تیتروار به شاخص هایی که در جذاب ترین مردان و زنان دنیا شناسایی شده و شما هم می توانید بخش هایی از آنها را در خودتان فراهم کنید، در زیر اشاره می کنم.

* آراستگی ظاهر: متناسب پوشیدن، همیشه اسپرت نبودن، همیشه لباس رسمی نپوشیدن، تنوع رنگی متناسب با فصل و رنگ پوست خود داشتن؛ یادمان باشد بهترین خواستگار ما ابتدا ما را می بیند و حتی اگر مثل من نویسنده چهره ای معمول دارید، با رعایت نکات زیر می توانید تأثیر برخورد اولتان را بهینه کنید.

* با ادب بودن: منظور وسواسی بودن در طرز صحبت و استفاده از کلمات قُلمبِه، سُلمبِه نیست؛ بلکه لازم است در رفتار با یک بزرگتر یا کوچکتر از خود، یا احترام به یک خانم، احترام به خانواده و اطرافیان ،یا کسی که با ما ارتباط دارد، تبریک و پاسخ تبریک های روزهای خاص، ادبیات نامه نگاری و ارسال ایمیل و خلاصه مبادی آداب بودن خودتان را نشان بدهید. شاید خیلی از پسرها نتوانند حدس بزنند که رفتار احترام آمیز نسبت به یک خانم، چه تأثیر عمیقی بر او می گذارد. وقتی نامزد خود را به یک رستوران دعوت می کنید و هنگام ورود به محل از او می پرسید که کدام میز را می پسندد (حتی در حالتی که خیلی هم فرقی ندارند)، حتماً یک خانم متوجه این احترام می شود. یا وقتی صندلی او را برایش عقب می کشید که راحتتر بنشیند (برای خانم سخت است با یک دست صندلی اش را عقب بکشد زیر دست دیگرش کیفش را گرفته اما وقتی مردی این توجه را نشان می دهد، بیشتر خانم ها می گویند چه مرد فهمیده ای!) شاید بگویید که بابا شما هم دلتان خوشه! اما من تأکید دارم که این ظرافت ها و ریزه کاری ها کم کم رابطه را متحول می کند و مرد و زن را به سمت رعایت حقوق بالاتر در ازدواج سوق می دهد.

* مهارت های ارتباطی: خوب گوش کردن، به موقع حمایت کردن و تأیید دادن به کسی که دوستش داریم باعث دلگرمی می شود. بسیاری از مردم هنوز نمی دانند پیامی که مخاطب ما از ما می گیرد، بسیار مهم تر از کلماتی است که به هم می گوییم. به همین دلیل است که تأکید می کنند حرف های مهم را تلفنی، پیامکی و ایمیلی به هم نزنید چون احتمال سوءتفاهم زیاد است.

* آگاهی های جنبی: این که شما تحصیل کرده باشید، قاعدتاً باعث می شود بیشتر به حرف های شما توجه کنند و درباره شخصیت شما نوعی جدیت و هدفمندی را حس کنند. اما با وجودی که معلومات مختلف درباره تاریخ، فلسفه، موسیقی ها و فیلم های روز دنیا، رخدادهای مهم کشور و دنیا باعث می شوند شما وزین دیده شوید، مراقب باشید در تله خودنمایی علمی و اظهار فضل نیفتید. منظور، نمایش آگاهی نیست؛ بلکه خودآگاهی ای است که با مطالعه، دیدن فیلم و شنیدن اخبار زود دنیا حاصل می شود.

* حس شوخ طبعی: یکی از نه مهارت اصلی جذابیت افراد موفق در تجارت و روابط شخصی، حس شوخ طبعی است. اگر نمایشگاه کاریکاتوری بود با نامزدتان بروید و درباره آثار آن بیندیشید و نظر همدیگر را جویا شوید. کتاب های سامپه، شل سیلور استاین و بزرگمهر حسین پور به ویژه برای سن و سال های 25 تا 45 ساله بسیار فهمیدنی و خندیدنی است. لطیفه ها را تمرین کنید، بدترین کار این است که جوکی را باید با شور و حرارت تعریف کنید، اما برای محبوبتان پیامک کنید! با هم بروید و بدهید کاریکاتور دو نفره تان را بکشند و این تصویر را در پس زمینه تلفن های همراهتان بگذارید.

بنابراین شما هم می توانید دختر یا پسری بشوید با ظاهری آراسته و رفتاری خواستنی. تا بدین وسیله خواستگاران و نامزدی خوب دانسته باشید. ضمن این که مراقب باشید فرد مقابل شما را فقط به خاطره ظاهرتان نخواهد.

پی نوشت:

شیری، علی رضا. جذابیت، یعنی زیبا بودن؟ هفته نامه فرهنگی ـ اجتماعی جوانان، سال ششم، شماره 284، هشتم آبان ماه 1389، ص 61.

تهیه و تنظیم: پروانه یارمحمدی  


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
مجلس بله برون
بله بران بخش مهمی از مراحل عروسی سنتی ایرانی است که در تحقق پیمان زناشویی و پیوند دو خانواده اهمیت بسیاری دارد.

بَله بُرون (یا بَلّه بُرون = بلی بُران ) بخش مهمی از مراحل عروسی سنتی ایرانی است که مراسم آن‌معمولاً پس از مرحلة خواستگاری و پیش از عقدکنان برگزار می‌شود.

بنابر عرف و سنتهای اجتماعی، مجلس بله برون بیشتر شب هنگام و با حضور جمعی از بزرگان وسالخوردگان دوگروه از قوم و طایفه و خویشان خانوادة دختر و پسر، در خانة پدر دختر برگزار می‌شود. گردهمایی در این مجلس به قصد تعیین شرایط مادی و معنوی ازدواج وپذیرش تعهدات خانوادة داماد نسبت به خانوادة عروس است. از این رو، بله­بُران در تحقق پیمان زناشویی و پیوند دو خانواده یا دو طایفه اهمیت بسیاری دارد.

در مجلس بله برون، مردان ریش سفید دوگروه دربارة میزان مهر، شیربها، و نقد یا نسیه پرداختن یا کم و بیش کردن میزان آنها، تأمین بعضی از هزینه های عروسی مانند میزان خرید طلا و جواهر، چگونگی برگزاری مجلس عقد و عروسی و سنگین یا سبک گرفتن آنها، شمارمهمانان و مانند اینها گفتگو می‌کنند که گاه ساعتها به درازا می کشد. پس از توافق طرفین، معمولاً سیاهه‌ای از تعهدات را روی دو نسخة کاغذ می‌نویسند و به امضای پدر داماد و پدرعروس و چندتن از ریش سفیدان مجلس می‌رسانند.

گل و شیرینی یکی از نمادهای زیبا و به یادماندنی­ترین این مراسم که نمایان­گر حُسن سلیقه و مهر و محبت داماد و هم چنین توجه ویژه خانواده داماد به عروس و خانواده اوست. پس به جاست که در انتخاب آن دقت لازم به کار رود. هنگام ورود به خانۀ عروس حتماً سبد گل در دست داماد باشد و آن را به عروس خانم تقدیم کند.

معمولاً سینی شیرینی توسط قنادی­ها تزیین می­شود، سبد یا دسته­گل انگشتر‌نشان برای عروس خانم و بعضی‌ها یک کله­قند تزیین شده هدیه می­برند.

طبق یک سنت قدیمی خانواده داماد در مراسم بله بُران برای جلب رضایت عروس و خانواده او در گرفتن بله قطعی هدایایی تقدیم می­کنند. از قدیم پیش­کش متداول در این مناسبت یک قواره پارچه پیراهنی زنانه و یک انگشتر برای عروس است. البته در برخی خانواده­های مذهبی معمولاً به جای پارچه پیراهنی پارچه چادری هدیه می­شود. بدیهی است این پارچه چادری نباید مشکی باشد.

پس از یک پذیرایی مقدماتی، بر عهدۀ پدر یا بزرگ خاندان داماد است که باب گفتگو دربارۀ شرایط ازدواج را بگشاید. در این مورد بهتر است که پدر داماد مطلب کوتاهی را در رابطه با هر چه زودتر و بهتر سرگرفتن این پیوند با امید تداوم آن بیان کند و با احترام، شرایط پیشنهادی خانوادۀ عروس را از پدر عروس جویا شود. در این مرحله وظیفۀ بزرگ­ترها، افراد نکته­دان و خوش سخن است که نقش خود را به خوبی ایفا کنند و نگذارند زمانی دراز به سکوت یا تعارف­های بیهوده بگذرد.

در این هنگام بزرگ خاندان یا پدر عروس شرایطی را که در مشورت با مادر دختر، عروس و دیگر نزدیکان در نظر گرفته است با صراحت و بدون حاشیه رفتن مطرح می­کند. خانوادۀ عروس باید به خوبی آگاه باشند که این مرحله نه فقط از دیدگاه مادی، بلکه از منظر تمامی مسایل معنوی و خواسته­های ویژه تأثیر به سزایی در آیندۀ زوج، به خصوص دخترشان خواهد داشت. به این دلیل باید توجه داشته باشند که نکته­ای را از قلم نیندازند.

معمولاً موارد زیر، در شرایط بله­بُران مطرح می­شوند:

1. تعیین مهریه

2. اعلام میزان تقریبی جهیزیه عروس

3. مطرح کردن رسوم قدیمی مانند درخواست شیربها در صورت مرسوم بودن در خانواده عروس

4. تعیین دقیق وضعیت مسکن زوج

5. اجازه ادامه کار یا ادامه تحصیل عروس 

6. تقاضای حق انتخاب مسکن، طلاق و کار برای دختر، در صورت مرسوم بودن در خانواده عروس

7. مطرح کردن آداب خانوادگی مانند امضای فهرست جهاز عروس از سوی داماد و بزرگ­تر او، در صورت مرسوم بودن در خانواده عروس

8. مشخص شدن زمان مراسم نامزدی در صورت پذیرش خانواده عروس و فاصله زمانی آن تا عقد و ازدواج

9. مشخص شدن دقیق زمان عقد و عروسی و هم­زمانی یا جدا بودن آن.[1] 

 

شیربها

در بین بعضی مردم و در بعضی جاها مرسوم است که هنگام قرار دادن مهر چیزی را به عنوان شیربها تعیین می­کنند. شيربها را غالباً قبل از عروسي و بصورت نقد در اختيار خانواده عروس قرار مي ‎دهند.

شیربها میزانی از پول یا املاک و مستغلات و یا کالایی است که برای انجام عقد ازدواج از طرف داماد یا خانواده او به پدر یا خانواده عروس و در مواردی به مادر عروس داده می­شود. کلمه شیربها به خوبی منظور از این رسم را می­رساند که داماد بهای رنج و زحمت والدین عروس و بزرگ شدن دختر را به آنها می­پردازد.

برابر واژه شیربها در پاره­ای نقاط واژه­های «نقدینگی»، «زر» یا «باشلق» هم به کار می­رود.

تعیین شیربها به یکی از دو صورت می­تواند انجام بگیرد که حکم آنها متفاوت خواهد بود.

اول: این که شیربها واقعاً جزئی از مهر باشد که والدین دختر نقداً آن را دریافت می­کنند برای این که در خرید جهیزیه به مصرف برسانند. در این صورت وجه نقد گرچه به عنوان شیربها نامیده شود ولیکن در واقع جزء مهر می­باشد و مالک آن هم دختر است نه والدین او. چنین قراردادی اشکال ندارد، لیکن چون ملک دختر است تصرف در آن باید با اجازه او باشد.

دوم: این که شیربها جزء مهر نباشد بلکه مقداری باشد اضافی که والدین دختر می­خواهند آن را برای خودشان و به عنوان حق­الزحمه از داماد بگیرند، البته چنین قراردادی باطل ولی اصل عقد صحیح است. والدین دختر حق ندارند به عنان شیربها چیزی را از داماد مطالبه نمایند. و اگر بدون رضایت چیزی از او بگیرند حرام است و غیر مشروع.

به هر حال شیربها با این‌که یک امر غیرمشروعی است (در صورت دوم) اما متأسفانه در بین بسیاری از مردم و بالأخص در بعضی مناطق ایران صورت رسمیت به خود گرفته و یکی از لوازم حتمی ازدواج به شمار

 می­رود. و به صورت مشکلی در طریق ازدواج به موقع جوانان شده است. چه بسیارند جوانانی که چون قادر به پرداخت شیربها نیستند ناچارند بر خلاف میل طبیعی ازدواج را به تأخیر بنیدازند.[2] 

منابع:

 ـ امینی، ابراهیم، جوان و همسرگزینی، بوستان کتاب، چاپ سوم، قم، 1387.

ـ امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، چاپ ششم، تهران، 1387. 

ـ فرهنگی، ریحانه، آداب و رسوم؛ بله­بُران و نامزدی؛ کلک آزادگان، جشن ازدواج، چاپ یکم، تهران، 1384.   

تهیه و تنظیم: ز. نیستانی



[1] - ریحانه فرهنگی، بله­بُران و نامزدی، صص 82 – 80.

[2] - ر.ک. ابراهیم امینی، انتخاب همسر، ص 207 / جوان و همسرگزینی، صص 211 – 210.


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
کلیدهای ازدواج موفق
زوجین، نه به این دلیل که یکی شده اند، بلکه به دلیل شناخت واحترام زن و مرد از لحاظ ماهیتی کاملاً با یکدیگر متفاوتند، به گونه ای که ظاهراً از دو سیاره جداگانه آمده اند.

زوجین، نه به این دلیل که یکی شده­اند، بلکه به دلیل شناخت واحترام زن و مرد از لحاظ ماهیتی کاملاً با یکدیگر متفاوتند، به گونه­ای که ظاهراً از دو سیاره جداگانه آمده­اند.

آیا یک زوج می­توانند به یکدیگر بسیار نزدیک شوند؟ و آیا این نزدیکی بیش از حد می­تواند به جدایی آنها بی­انجامد؟ تحقیقات علمی جدید ثابت کرده است که وقوع این جدایی بسیار محتمل است. چنان چه زوجین مراحل متفاوت متغیر ازدواج را به درستی درک نکنند، امکان بروز جدایی امری دور از ذهن نیست. به علاوه، از آن جا که مغز انسان در طول زندگی زناشویی دستخوش تغییرات طبیعی می­گردد، از این رو پیش­بینی زمان جدایی نیز بسیار ساده است. درک، رویارویی و برخورد منطقی با این تغییرات طبیعی توسط زوجین، نه تنها ضامن بقای ازدواج آنهاست بلکه شکوفایی و تعالی آن را نیز به همراه خواهد داشت و عکس آن چه ذکر شد به جدایی خواهد انجامید.

نحوه تأثیرگذاری مغز زن و شوهر بر ازدواج چگونه است؟ طبق تحقیقات مایکل گورین که بیش از 20 سال به طول انجامید، مغز انسان در جریان مراحل مختلف ازدواج تغییرات زیادی را تجربه می­کند. همین تغییرات مغزی سبب ایجاد تغییرات رفتاری می­گردد. ادراک صحیح این تغییرات همان کلید دست­یابی به ازدواج موفق است.

مرحله اول: عشق

وقتی زن و شوهر احتمالی با یکدیگر آشنا می­شوند و رابطه عاطفی بین آنها برقرار می­شود، مغز آنها وارد مرحله «عاشق شدن» می­گردد. در این مرحله، بدن آنها ماده­ای موسوم به فرومونز (pheromones) تولید می­کند. به عنوان مثال، هنگامی که زن و مرد به یکدیگر نگاه می­کنند، خود را به هم بسیار نزدیک و وابسته می­بینند و احساس می­کنند که یک روح در دو جسم­اند.

در این میان هورمون اکسیتوسین نقش بسیار مهمی ایفا می­کند. این هورمون را "ایجاد وابستگی" نیز می­نامند. این همان هورمونی است که در بدو زایمان مادر در بدن او ترشح می­شود و عامل به وجود آمدن وابستگی عمیق مادر به نوزادش است. به همین دلیل این هورمون، زن و مردی را که عاشق یکدیگر هستند، به هم وابسته می­سازد. اکسیتوسین باعث می­شود که طرفین رابطه رفتارهای ناخوشایند یکدیگر را نبینند. درست نظیر مادری که از گریه­های نیمه شب کودک خود یا چنگ کشیدن او بر صورتش نمی­رنجد. اما این مرحله نیز پایان خواهد یافت و مراحله بعدی شروع می­شود.

مرحله دوم: دلسردی  

چندین ماه یا حتی یک سال پس از ازدواج، هورمون­ها و شیمی مغز دچار تغییراتی می­گردند. بخش <فکر کردن> در مغز به وجود نقاط ضعف در زندگی مشترک پی می­برد. در این مقطع است که زن و شوهر به راحتی از رفتارهای یکدیگرناراحت می شوند. اگر زوجین در مرحله اول با یکدیگر ازدواج کرده باشند، در مرحله دوم نسبت به انتخاب خود دچار شک و تردیدی جدی خواهند شد.

در این جا به یکی از موارد رایج اشاره می­کنیم. مرد روی مبل دراز کشیده و در حال تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود است. زن به واسطه این موضوع که همسرش در حال تماشای تلویزیون بوده و به او توجهی نمی­کند، ناراحت می­شود. زن احساس طردشدگی می­کند خصوصاً آن که شوهرش مانند سابق به او محبت نمی کند.

از طرف دیگر، شوهر نیز از این شرایط راضی نیست. او نیز نمی­داند چرا همسرش دائماً او را به خاطر موضوع کوچکی سرزنش می­کند. آنها سال­هاست که با هم زندگی می­کنند، ممکن است که بچه­دار نیز شده باشند. شوهر با خود فکر می­کند «دیگه به چی احتیاج داره؟» او می­داند که مشکلی در رابطه وجود دارد. اما نمی­داند چگونه آن را حل و فصل کند. شیمی مغز مربوط به مرحله اول به تدریج دچار تغییراتی شده است. در این مرحله، زوجین به سادگی در می­یابند که ازدواج آنها با مشکلی روبه­رو شده است و با خود می­گویند که «این آدمی نیست که من باهاش ازدواج کردم». اما به یاد داشته باشید که این مرحله کاملاً طبیعی است و این دلسردی ناشی از تغییرات شیمیایی بدن است. مضافاً آن که گذر از این مرحله، به منظور همگام کردن دو دیدگاه متفاوت، الزامی است.

مرحله سوم: قدرت نمایی

       زن و شوهری که مرحله دلسردی را پشت سر می­گذارند معمولاً وارد مرحله سوم می­شوند.این مرحله قدرت­نمایی نام دارد. به منظور مقابله با دلسردی، زوجین تلاش می­کنند تا با تغییر درفردمقابل او را به مرحله اول بازگردانند؛ اما این کار بیهوده است. به همین دلیل، تلاش زوجین درتغییریکدیگر، به پیچیدگی مشکل آنان دامن می­زند. اما آن چه مسلم است این است که شیوه تفکر، عملکرد و رفتار زن و مرد متفاوت است.

این بخش دردناک­ترین قسمت ازدواج است. اما زوجین که در این مرحله باقی می­مانند باید بدانند که تفاوت های مغزی آنان خود کلیدی در رسیدن به ازدواج موفق است. باید به خاطر داشت که مرد،مرد است و زن، زن. آنها دو روح در دو جسم کاملاً جدا از یکدیگر هستند.

پس از تضعیف عشق، شوهر به فعالیت­های مستقل بیشتری احتیاج پیدا می­کند و زن نیز به تقویت ارتباط با دوستان خود روی می­آورد. بر اساس تحقیق گورین، یکی از دلایل که مردان و زنان در مرحله قدرت نمایی یکدیگر را سرزنش می­کنند، عدم درک و تعریف مشترک از مفهوم استقلال در زندگی زناشویی است.

بسیاری از طلاق­ها در هفتمین یا هشتمین سال پس از ازدواج روی می­دهند. درست زمانی که زوجین سعی در «تغییر» یکدیگر دارند. اما، طبیعت به ما اجازه بازگشت نمی­دهد، طبیعت رو به جلو حرکت می­کند و ما هم ناگزیر به حرکت با او هستیم. مرحله دیگری در انتظار زوجین است اما برای رسیدن به آن، آنها باید بیدار شوند.

مرحله چهارم: بیداری

طی مراحل عشق، دلسردی و قدرت­نمایی، زن و مرد به یکدیگر بسیار نزدیک می­شوند. حال آن که غالب زوج­ها به این موضوع توجهی ندارند. در حقیقت، که به حدی به یکدیگر نزدیک می­شوند که هر یک فردیت فرد مقابل را نادیده می­گیرند. مرد نیازهای عاطفی، هیجانی و توجه زن به کارهای خانه بیهوده تلقی می­کند. از سوی دیگر، زن نیز عادات، سرگرمی­ها، پرکاری و استقلال خواهی مرد را خودخواهانه و زنگ خطری برای ازدواج ارزیابی می­کند.

در این مرحله، زوجین بیدار می­شوند. آنها در می­یابند که نزدیکی آنها بسیار غیرمنطقی و خارج از چارچوب بوده است و این که باید از نظر روان­شناختی از یکدیگر جدا شوند. به عنوان مثال، مرد ممکن است در قبال رفتار ناراحت کننده همسرش سکوت اختیار کند. زن نیز ممکن است به دلیل انجام کارهای خانه، از رفتن به میهمانی شام صرف نظر کند.

در نهایت، مرد متوجه می­شود که حق با زن است. اگر زن و مردی در ارتباط خود همدیگر را یاری نکنند، ارتباط به شکست می­انجامد. از سوی دیگر زن نیز حق را به جانب خود می­بیند، اگر استقلال کافی در رابطه وجودنداشته باشد، ارتباط با مشکل مواجه خواهد شد.

وقتی زوجین از یکدیگر فاصله می­گیرند، رابطه قوی که در ابتدا وجود داشت، کمرنگ            می­شود. ضمناً نزدیک بیش از اندازه به گونه­ای که هر یک فردیت دیگری نادیده بگیرد، پیامدی مشابه را به همراه خواهد داشت.

مرحله پنجم: ازدواج مادام­العمر

با ایجاد توازن در نحوه ارتباط زن و مرد ازدواج نیز به توازن خواهد رسید. قدرت­نمایی از بین می­رود و یک ارتباط رشد یافته و بالغ، زن و مرد را به یکدیگر پیوند می­دهد. در این شرایط، آنها ضمن آن که به هم نزدیکند، از هم جدا هستند؛ به همین دلیل آن را ارتباط متوازن می­نامند. دراین حالت، زوجین نه به این دلیل که یکی شده­اند، بلکه به دلیل شناخت و احترام به فردیت یکدیگر، در کنار هم زندگی می­کنند.

چگونگی رشد صمیمیت و نزدیکی

زن و شوهر خوشبخت به منظور در کنار یکدیگر ماند، کارهای عادی و روزمره انجام      می­دهند. مانند رفتن به میهمانی­های خانوادگی، مکالمه تلفنی یا ارسال ایمیل در مواقعی که یکی از آنها در سفر است. این فعالیت­ها در استوار نگهداشتن ستون ازدواج بسیار مؤثر است.

زن و شوهر باید به نسبت به همدیگر مهربان و مبادی آداب باشند. هیچ کس به اندازه همسر شایسته مهربانی و احترام نیست. افراد بالغ می­دانند که یک ازدواج موفق مرهون مهربانی متقابل است.

زوجین باید در حل اختلافات خود بکوشند و از رشد این اختلافات جلوگیری کنند. قطعاً در مقاطعی عصبانی شده و بحث می­کنند اما نهایتاً باید ضمن عذرخواهی به حل مشکل بپردازند.

چگونه جدایی روان­شناختی راحفظ کنیم؟

زوجین باید این واقعیت را بپذیرند که زن و مرد از نظر ماهیت متفاوتند. شاید مرد از این که همسرش کانال تلویزیون را هنگامی که در حال دیدن برنامه مورد علاقه­اش می­باشد، عوض کند، ناراحت شود. به جای عصبانی شدن، زن باید اهمیت تماشای تلویزیون را توسط همسرش درک کند. زن نیز دوست دارد تا راجع به احساسات خود با همسرش صحبت کند. پس مرد هم باید زمانی را به این خواسته زنش اختصاص می­دهد.

ممکن است زوجین دوستانی داشته باشند. عموماً زن و مرد دوستان مختص خودشان را دارند. آنها باید یکدیگر را در حفظ روابط با دوستانشان تشویق و ترغیب کنند. شوهر باید بداند که اگر چه بهترین دوست همسرش است، اما زن او هنوز برخی از نیازهای احساسی خود را از طریق دوستان خود تأمین می­کند. هم چنین زن نیز باید به روابط همسرش با دوستان خود احترام متقابل بگذارد. زوجین باید به یکدیگر اجازه داشتن تفریحات و سرگرمی­های خود را بدهند و هر یک برای مکان، زمان و نوع فعالیت یکدیگر ارزش و احترام قائل شوند. در سایه همین فعالیت­هاست که شادی و استحکام ازدواج تضمین می­شود.

باید بدانیم که با گذشت زمان، احساسات ما نسبت به همدیگر تغییر می­کند و این تغییر کاملاً طبیعت است مغز انسان مسئول این تغییرات است و مقابله با این تغییرات کاری بیهوده است. در عوض، هر کس باید با شناخت صحیح این تغییرات، روش دست­یابی به ازدواج موفق را بیاموزد. باید بدانیم که انسان مخلوق طبیعت است و طبیعت نیز قانون­مند و خردمندانه عمل می­کند.

صدیقه محقق

منبع: محقق، صدیقه.کلیدهای ازدواج موفق.1384. روزنامه همشهری. سال چهارم، شماره 3897.


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
پایه های ازدواج موفق
رشد در دوران نوجوانی زیر بنای ازدواج موفق در دوران جوانی است. رشد مناسب و مفید همه جنبه های وجودی نوجوان اعم از اقتصادی، اجتماعی، جنسی ـ جسمی، عقلانی، عاطفی، فرهنگی، سیاسی و شخصیت زیربنای ازدواج موفق در دوران جوانی است. به عبارتی، در صورتی که نوجوان از نظر وراثتی سالم باشد و در شرایط مناسبی رشد کند، در جوانی در تشکیل خانواده شاد و سالم، موفق خواهد بود.

رشد مناسب و مفید همه جنبه­های وجودی نوجوان اعم از اقتصادی، اجتماعی، جنسی ـ جسمی، عقلانی، عاطفی، فرهنگی، سیاسی و شخصیت زیربنای ازدواج موفق در دوران جوانی است. به عبارتی، در صورتی که نوجوان از نظر وراثتی سالم باشد و در شرایط مناسبی رشد کند، در جوانی در تشکیل خانوادۀ شاد و سالم، موفق خواهد بود.

این که چرا دوران نوجوانی دارای اهمیت است؟ را می­توان از این دیدگاه در نظر گرفت که نوجوان دراین دوره از دنیای کودکی­اش جدا و به تدریج وارد دنیای بزرگ­ترها و مسئولیت­های آن می­شود. در این دوره است که نوجوان از یک طرف دچار بلوغ جنسی ـ جمسانی به منظور تولید مثل و حفظ نسل انسان می­شود و از طرفی دیگر به علت تغییر در ساخت­شناختی و روانی­اش، آماده برقراری رابطه جدید و صحیح­تری با جنس مخالف، اجرای نقش جنسی مذکر و مؤنث، مستقل شدن در زمینه عاطفی و اقتصادی از خانواده، انتخاب شغل و کسب مهارت­های آن، آمادگی برای ازدواج ، تشکیل خانواده و ... می­گردد.

در نهایت می­توان گفت، نوجوانی به علت دست­یابی به یک هویت شخصی، جنسی، اجتماعی و حرفه­ای دریچه ورود به جهان بزرگسالی است. جهانی سرشار از هیجان، نشاط و انگیزه.

اما انواع جنبه­های رشد نوجوان کدام هستند و چگونه می­توان آن ها را رشد داد و فهمید که این جنبه­ها رشدیافته است؟

انواع جنبه­های رشد

1) رشد جسمی ـ جنسی: از قابل لمس­ترین جنبه­های رشددر دوره نوجوانی رشد جسمی -جنسی است، که به آن بلوغ می­گویند. به عبارتی سن مرد شدن یا رویش مو در بدن را بلوغ می­نامند.

از طریق تغییراتی در بدن می­توان به رشد این جنبه در بدن خود پی برد از جمله:

1. رویش موهای زائد در قمست­هایی از بدن.

2. افزایش قد و وزن.

3. بزرگ شدن پستان و حالت گرفتن آن در دخترها.

4. رشد عضلات در بدن پسرها و تغییر صدا در آنها و ....

برای آن که فرد این جنبه را در خود رشد دهد.لازم است از روش­های زیر استفاده کند:

1. شناخت دقیق اندام­های بدن خود و نحوه و فعالیت­های آن.

2. رعایت نکات بهداشتی در مورد بدن خود مانند شیوه­های تغذیه سالم، رعایت بهداشت بدن و ...

3. انجام فعالیت­های ورزشی.

4. عدم توجه به تبلیغات تجاری در مورد اندام­های ایده­آل.

5. مطالعه کردن در مورد رشته­های مرتبط به بدن مانند روان­شناسی سلامت.

2) رشد عقلانی

یکی دیگر از جنبه­های مهم در نوجوان، رشد عقلانی است. رشد عقلانی به آن دسته از فعالیت­های فرد که شامل فهم و بینش، تشکیل مفاهیم، ارزیابی آموخته­ها، تفکر پیش­بینی و استنتاج، تعیین هدف، انتخاب وسیله و اقدام به حل مسائل است، گفته می­شود. برای نمونه، فرض کنید شما به یک مسأله یا مشکلی دچار شده­اید و می­خواهید به نوع آن را حل کنید. برای این کار از بینش خود استفاده می­نماید. (مانند روش زیر)

مشکل: من با نامزدم نمی­توان ارتباط درست برقرار کنم و با یکدیگر نزاع داریم.

برای حل مشکل ابتدا لازم است تک­تک اموری که مربوط به نحوه ارتباط با نامزدتان است را پیدا کنید و آنها را ارزیابی نماید.

امورهای جزئی در مورد مشکل کلی

1. احتمالاً از کلمات مبهم استفاده می­کنم.

2. در محیطی نامناسب گفتگو می­کنیم.

3. از دیدگاه او به موضوع نگاه نمی­کنم.

4. دوست دارم حرف، حرف من باشد

5. در مورد موضوع­های که مربوط به ما نیستند بیشتر حرف می­زنم.

6. ....

بعد از کشف امور جرئی آنها را در ارتباط با یکدیگر بررسی کنید. مانند: هم از کلمات مبهم استفاده می­کنم و هم در محیط شلوغ با او در مورد موضوع­های مهم حرف می­زنم و ... در این جا متوجه می­شود که کلاً نحوه ارتباط برقرر کردن شما مشکل دارد و باید شیوۀ مؤثر ارتباط برقرر کردن را بیاموزید.

از کجا باید دانست که فردی دارای رشد عقلانی است؟ فرد دارای رشد عقلانی باید ویژگی­های از جمله موارد زیر را داشته باشد:

1. زندگی­اش هدفمند باشد.

2. از خود و محیطش شناخت بهتری داشته باشد.

3. در زندگی و گرفتن تصمیماتش منطقی و به دور از احساسات رفتار کند.

4. انتظا رش از خود و دیگران واقع بینانه باشد.

5. ...

3) رشد عاطفی

فردی که در برخورد با دیگران رفتار و واکنش­هایی منطقی و معقول از خود نشان دهد و توانایی کنترل احساسات خود، توانایی داد و ستد عاطفی و تبادل مهر و محبت با دیگران را داشته باشد، به رشد عاطفی رسیده است. هم چنین، رشد عاطفی تحت تأثیر عوامل درونی و عوامل بیرونی (یادگیری و تجربیات فرد) است. این که از کجا بدانیم این جنبه در فرد رشد یافته است؟ باید به علائم و ویژگی­هایی از جمله موارد زیر در او دقت نمود:

1. ثبات عاطفی در فرد.

2. انعطاف­پذیری فرد در مقابل بینش­ها و تفکرات جدید و هم چنین وقایع زندگی.

3. عدم ابراز احساسات افراطی و غیر معقول.

4. ابراز احساسات به شیوه مناسب.

5. عدم توجه به معیارهای نامناسب عاطفی دیگران.

6. انتخاب معیا رمناسب برای رشد عاطفی خود.

برای رشد جنبه عاطفی در خود فرد باید ابتدا احساسات ناخوشانید و خوشایند خود را تشخیص دهد. سپس افکارهایی که پشت این احساسات هستند و رفتارهایی که توسط این احساسات بروز                می­کنند، را شناسایی کند. تا ایرادهای این جنبه را برطرف نماید و نقاط قوتش را گسترش دهد.

4) رشد اجتماعی

فرد در عین این که خودش هست. در کنار دیگران با مساعدت و سازگاری زندگی می­کند، قادر به درک بهتر روابط اجتماعی است، می­داند چگونه با دیگران به خصوص خانواده و همکارانش رفتار یا سازش داشته باشد.

فرد رشد یافته از نظر اجتماعی دارای نشانه­های زیر است:

1. تقویت احساس تعهد و مسئولیت­پذیری.

2. اصلاح رفتار و اعتلاء در شخصیت اجتماعی.

3. داشتن ظاهری آراسته و مرتب.

4. داشتن دوستانی صمیمی و مناسب.

5. ...

برای رشد مهارت­های اجتماعی می­توان رفتارهای خود را در محیط­های گوناگون مورد ارزیابی قراردهید. سپس بررسی کنید آیا رفتارها مناسب بوده یا نه؟ چه تغییراتی در آنها لازم است تا رفتارهای منا سب شوند.

5) رشد مهارت­های اقتصادی

منظور از رشد مهارت­های اقتصادی آن است که فرد بتواند شغلی متناسب با رغبت­ها، ارزش­ها، تحصیلات، استعدادها و توانایی­های شخصی خود کسب کند. علاوه بر آن فرد باید دارای شَم اقتصادی مانند مدیریت مالی، برنامه­ریزی مالی، سرمایه­گذاری، گسترش کار، خلاقیت در کار و... باشد.

افرادی که در مهارت­های اقتصادی رشد یافته­اند دارای ویژگی­های زیادی می­باشند از جمله:

1. کسب مهارت لازم برای به دست آوردن درآمد.

2. داشتن روحیه کار کردن و پذیرش شغل.

3. قداست قائل شدن برای کار.

4. فعالیت متناسب با مهارت­های کسب شده.

5. تقویت روحیه خلاقیت در کار و ...

چگونه این مهارت­ها را می­توان رشد داد؟ برای این کار می­توان به مدت یک ماه امور مالی و فعالیت­های حرفه­ای خود را زیر ذره بین قرار داد. تا محاسن و معایب مهارت­ها آشکار شوند.

6) رشد فرهنگی

روشی که فرد با توجه به برخی از مسائل مانند موانع، اهداف، دانش­ها، عقاید، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و ... در طول زمان انتخاب و بر طبق آن روش زندگی می­کند، را فرهنگ فرد گویند. البته این رشد از شهری به شهر دیگر، محله به محله دیگر، خانه به خانه دیگر و فردی به فرد دیگر تفاوت دارد.

این که چگونه این مهارت­ها در فرد رشد کند لازم است فرد شناخت دقیق­تری از فرهنگ جامعه، خانوادۀ خود و آنهایی که خود پذیرفته است، به دست آورد. سپس آنها را با دیدی انتقادی و به دور از افراط و تفریط مورد ارزیابی قرار دهد.

از جمله ویژگی­های افراد رشد یافته فرهنگی به میزان کارهای فرهنگی آنها و تأثیرپذیری ازکارها فرهنگ مناسب بستگی دارد.مانند: مطالعه کتاب.

7) رشد اخلاقی

این واقعیت که فرد می­تواند بیندیشد، استدلال کند و سرانجام به این پرسش پاسخ دهد که در مقابل امور چگونه باید برخورد کند نوع دیگری از رشد یعنی رشد اخلاقی است. به عبارتی مطالعه چگونگی تغییر اخلاقی در جریان زندگی است. اخلاق دوره نوجوانی که اطاعت از قانون و مراجع قدرت می­باشد، اساس اخلاق در دوره جوانی است. زیرا جوان علاوه بر احترام به قانون، می­داند برخی قانون­ها نقص دارند و انسان­ها دارای عقاید و ارزش­های متفاوتی از یکدیگر هستند.

افراد رشد یافته از نظر اخلاقی دارای نشانه­هایی مانند موارد زیر می­باشند.

1. کسب ارزش­های انسانی مانند از خود گذشتگی، مهربانی با دیگران و ...

2. کسب ارزش­های دینی مانند اطاعت از خداوند و ...

برای آن که فرد این مهارت را در خود رشد دهد. لازم است در مورد ارزش­های انسانی و دینی مطالعه کند و سپس نظام اخلاق خود را با آنها مقایسه نماید. در صورت نقص در اخلاقش آن را بر طرف نماید.

8) رشد شخصیت

در دوره نوجوانی فرد می­توان شخصیت خود را تغییر دهد. به عبارتی در افکار، عقاید، عادات، تمایلات و نظرهای خود تجدید نظر کند. او در این دوره خواستار استقلال و کسب هویت از خانواده و جامعه است. در صورتی که نوجوان در این دوره از نظر شخصیت، استقلال و هویت به طور مناسب تربیت نشود. در زمان جدایی یا به والدین خود و دیگران متکی است یا سرکشی و طغیان را در زندگی­اش پیش می­گیرد.

برای آن که بدانم فرد دارای رشد شخصیتی و روانی است باید او را از نظر استقلال و هویت مورد ارزیابی قرار داد

علاوه برعلومی چون روان­شناسی که به بحث رشد و بلوغ در دوره­های زندگی انسان می­پردازد. قرآن کریم هم در ارتباط بلوغ و رشد انسان آیه­های گوهرباری دارد. سه نوع بلوغ در قرآن بیان شده است:

1. بلوغ حُلُم: حُلُم در قرآن به معنای بلوغ جنسی و فکری است.

2. بلوغ نکاح: بلوغ نکاح بین فرد از نظر روحی و جسمی به مرحله­ای از کمال برسد که بتوانند تشکیل خانو اده بدهد و از عهده وظایف خانوادگی برآید.

3. بلوغ اَشُد: شامل همه بلوغ ­هاست. یعنی کسی که همه بلوغ­ها را داشته باشد، به بلوغ اشد رسیده است.

پس می­توان گفت در صورتی که افراد در دوران نوجوانی تمام ابعاد وجودی­شان رشد یابد. در دوران جوانی به راحتی می­توانند زندگی موفقی تشکیل دهند. فردی که از نظر مهارت­های جسمی ـ جنسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ... رشد یابد آماده زندگی موفق با فردی مناسب و شبیه خود می­شود.

تهیه وتنظیم :پروانه یارمحمدی


   
+ ۱۳۸۹/۱۱/۱۴
سن مناسب ازدواج
تعیین سن مشخص ومناسبی برای ازدواج تقريباً غيرممكن است؛ زيرا اولاً سن ازدواج با توجه به شرایط و موقعیت های افراد مختلف، متفاوت است. ثانياً میزان آمادگی روحی، جسمی، فکری، اجتماعی، فرهنگی و ... افراد نيز در سن ازدواج آن‌ها موثر است.

يكي از مهمترين عواملي که رضایت از زندگی مشترک را تحت تأثیر قرار مي‌دهد، سن ازدواج است. البته بيان سن مشخصی برای ازدواج تقريباً غيرممكن است؛ زيرا اولاً سن ازدواج با توجه به شرایط و موقعیت­های افراد مختلف، متفاوت است. برای مثال، سن ازدواج در مناطق گرمسیر به سبب بلوغ جنسی زودتر دختران و پسران پایین‌تر است. ثانياً میزان آمادگی روحی، جسمی، فکری، اجتماعی، فرهنگی و ... افراد نيز در سن ازدواج آن‌ها موثر است. ممکن است فردی در 25 سالگی به پختگی، رشد و تکامل روانی، اجتماعی و عاطفی برسد در حالی که فرد دیگری در سن 35 سالگی به چنین آمادگی نرسد.

در قرآن كريم هم سن خاص و معيني براي ازدواج بيان نشده است. البته از طريق برخي واژگان قرآن هم‌چون «بلوغ»، «بلوغ حُلُم»، «بلوغ نكاح» و «بلوغ اَشُدّ» مي‌توان سن بلوغ و ازدواج را به دست آورد. رساترين آيه در تعيين سن ازدواج، آيه شريفه: «وَ ابْتَلُواْ الْيَتَامَي حَتَّي إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ؛[1] يتيمان را آزمايش كنيد تا هنگامي كه بالغ شده و به نكاح (همسرگزيني) تمايل پيدا كنند. اگر آنان را به درك مصالح زندگاني خود آگاه يافتيد، اموالشان را به آنان بدهيد.»

شيخ طوسي در تفسير اين آيه مي­نويسدمعناي بلوغ نكاح آن است كه افراد به مرحله توانايي بر هم­خوابگي و توليد نسل برسند.»[2]

براين اساس معيار سن ازدواج از نظر قرآن، احساس نياز به ازدواج، توانايي هم­خوابگي، قدرت توليد نسل و رسيدن به حدّ رشد، يعني توانايي بر تشخيص مصلحت خويش است. علاوه بر آیات قرآن، روایاتی هم در مورد تعیین زمان ازدواج وجود دارد:

1.  در برخی روایات به سن خاصی اشاره شده است. در این روایات اغلب حد معینی به عنوان حداقل سن شروع ازدواج ـ خصوصاً در دختران ـ مشخص شده است:

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «دختر وقتی به سن نه سالگی برسد و تزویج نماید، از یتیمی خارج شده و اموالش را می­توان به او واگذار نمود.»[3]

هم چنین در روایت دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده است که ایشان بهترین سن ازدواج دختران را ابتدای سن بلوغ می­داند.[4]

2.  برخی دیگر از روایات که هیچ اشاره‌ای به سن خاصی ندارد. در این روایات فقط به جوانان توصیه شده که  در آغاز جوانی ازدواج ­کنند.

 پیامبر(صلی الله علیه و آله)  فرمودند: «مَا مِن شَابٍّ تَزَوَّجَ فِی حَداثَۀِ سِنِّهِ اِلّا عَجَّ شَیطَانُ یَا وَیلَهُ یَا وَیلَهُ عَصَمَ مِنّی ثُلُثَی دِینَهُ؛[5] هر کس در ابتدای جوانی ازدواج کند شیطان فریاد می‌زند: فریاد از او، فریاد از او،  دو سوم دینش را از دستبرد من نگاه داشت.»

شواهد تاریخی نيز نشان می‌دهند که اغلب ائمه (علیهم السلام) در سنین قبل از 20 سالگی ازدواج ­کرده‌اند.

امام سجاد (علیه السلام) در سال 38 (ﻫ . ق) متولد شدند.[6] مورخین نوشته­اند که فرزند ایشان امام باقر (علیه السلام) در سال 57 هجری چشم به جهان گشودند و در ماجرای کربلا (سال 61) چهار ساله بودند.[7] از این مقایسه تاریخی می‌توان دریافت که امام سجاد (علیه السلام) در حدود 18 سالگی ازدواج کرده‌اند. امام کاظم (علیه السلام) در سال 128 (ﻫ . ق) و امام رضا (علیه السلام) در سال 148 (ﻫ . ق) دیده به جهان گشودند، پس امام کاظم (علیه السلام) نیز قبل از 20 سالگی ازدواج نموده‌اند.



[1] -  نساء/ 6-  ن.ک. نور/32- آل عمران/39-  نحل/72-  فرقان/74.

[2] -  شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص116.

[3] -  همان، ص 31.

[4] -  همان، ج 21، ص 61.

[5] - همان، ج 20، ص 17.

[6] - شیخ مفید، الارشاد، ص 253.

[7] - مهدی پیشوایی، سیمای پیشوایان در آیینۀ تاریخ، ص 77.


   

درباره وبلاگ

کافه فان / Cafefun.ir
سایت اطلاعات عمومی و دانستنی ها

موضوعات

تبليغات

.:: This Template By : web93.ir ::.

برچسب ها: اطلاعات عمومی ، آموزش ، موفقیت ، ازدواج ، دانستنی ، گیاهان دارویی ، تعبیر خواب ، خانه داری ، سخن بزرگان ، دانلود ، بازیگران ، روانشناسی ، فال ، اس ام اس جدید ، دکتر شریعتی ، شاعران ، آموزش یوگا ، کودکان ، تکنولوژی و فن آوری ، دانلود ، تحقیق ، مقاله ، پایان نامه ، احادیث ، شعر ، رمان ، عکس ، قرآن ، ادعیه ، دکوراسیون ، سرگرمی ، اعتیاد ، کامپیوتر ، ترفند ، ورزش ، کد آهنگ ، مقالات مهندسی ، طنز ، دانلود کتاب ، پزشکی ، سلامت ، برنامه اندروید ، زنان ، آشپزی ، تاریخ ، داستان کوتاه ، مدل لباس ، مدل مانتو ، مدل آرایش