
ما، انسانهای اجتماعی هستیم و برای ادامه حیات و رفع نیازهایمان به یکدیگر محتاجیم. به همین علت، با همنوعهای خود ارتباط برقرار کرده و اثرات رفتار و ارتباط با آنها را در ذهنمان ثبت میکنیم. این امر با عث میشود تا نسبت به همدیگر احساس پیدا کنیم. به عبارتی، اگر فردی برخوردش با ما مناسب باشد، در ما حس شادی ایجاد میکند و ما هم به او محبت میکنیم. اما اگر برخوردش بد باشد، نفرت را در ما ایجاد کرده و با او رفتار بدی را در پیش میگیریم. در میان، اگر جنس مخالف با ما برخورد مناسبی داشته باشد، ما اثرات آن برخورد را در خود حفظ میکنیم. کمکم نسبت به او، در ما احساس خوب و شادمانی ایجاد میشود. در این جا ما به آستا نه عشق میرسیم. آن گاه احساس میکنیم در کنار این فرد برای همیشه خوشبخت و شاد خواهیم بود. پس برای ماندن در کنار او ازدواج را در نظر میگیریم.[1]
ازدواج کردن راه بسیار خوب و علمی است که باعث میگردد ازنظر روحی ـ روانی و جسمانی شاد و سالم بمانیم. برای رسیدن به این هدف نیاز است بدانیم، فرد مقابل برای ما مناسب میباشد. حسی که نسبت به او پیدا کردیم، حس مناسب و درستی است. برای این کار با دورهای به نام نامزدی را در پیش میگیریم. بنابراین، دورۀ نامزدی دورهای برای شناخت ما و فرد مقابل از یکدیگر است. اما برخی از افراد که در ازدواجشان موفق نمیشوند و در زندگی مشترک خود دچار دردسر و مشکلات عدیدهای میگردند. شاید به این علت است که این دوره را بدون داشتن مهارت مدیریت به منظور شناخت از یکدیگر سپری میکنند. این افراد اصلاً نمیدانند مدیریت چیست؟ تا آن را در دورۀ نامزدی و کل زندگیشان اجرا کنند. در این مقاله، من سعی کردم مدیریت را برای شما شرح دهم. تا بتوانید از آن برای دروۀ نامزدی و کل زندگیتان استفاده کنید.
علت ازدواجهای ناموفق
همان طور که گفتم، برخی از افراد در ازدواج شان ناموفق هستند. میتوان سه علت برای آن که ریشه در دورۀ نامزدیشان دارد گفت:
1. آنها دوران نامزدی را دوران خوشگذرانی میدانند. درست است دورۀ نامزدی میتواند خود شیرینترین دورههای زندگی هر کسی باشد. اما برخی آن را دوره عشق و حال میدانند. این در حالی است که این دوره، دوره شناخت و معرفت آنها نسبت به یکدیگر است.
2. نظام باورها: برخی از این افراد دارای باورهای غلط و نادرستی هستند. به باور آلبرت الیس روانشناس معاصر آمریکایی وقتی برای ما اتفاقی میافتد، دو واکنش نشان میدهیم:
الف) زمانی که حادثه رخ میدهد، اگر ما دارای نظام باورهای منطقی و علقلانی باشیم، رفتار منطقی از خود نشان میدهیم.
ب) زمانی که حادثه رخ میدهد. اگر ما دارای نظام باورهای غیر منطقی باشیم، رفتار منفی از خود بروز میدهیم.[2]
3. نبود مدیریت در دورۀ نامزدی: برخی نمیدانند چگونه در این دوره از یکدیگر شناخت پیدا کنند. روی همین حساب سردرگم و گیج این دوره را پشت سر میگذارند و دست آخر هم به نتیجه مثبتی نمیرسند.[3]
مدیریت چیست؟
این که چرا مدیریت مهم است؟ میتوان برای آن هزاران پاسخ آورد. اما آن چه اهمیت دارد و باید به آن بها داد یک چیز است. اگرما، خود را مدیر خود، زندگی و سرنوشتمان بدانیم آن گاه خود، زندگی و سرنوشتمان پویا و زنده خواهیم ماند. برای رسیدن به این هدف، ابتدا لازم است معنای مدیریت را درست درک کنیم و بررسی نماییم آیا مدیر هستیم یا نه؟
به گفت استاد علاقمند «مدیریت فعالیتی است منظم و در جهت اهداف معینی، که از طریق ایجاد روابط بین منابع موجود، انجام دادن کار با مشارکت دیگران و شرکت فعال در تصمیمگیریها صورت میگیرد.»[4] پس مدیریت دارای ویژگیهایی چون فعالیتی منظم، اهدافی مشخص، ایجاد روابط بین منابع موجود، مشارکت با دیگران در انجام کار و تصمیمگیریها است. من یک به یک آنها را برای شما توضیح میدهم و با هم آنها را در ارتباط با ازدواج در نظر میگیریم.
1) فعالیتی منظم:
وقتی ما بدانیم در دورۀ نا مزدی و ازدواج مان باید چه کارهایی را انجام دهیم و چطور این کارها را به مراحل ریز تبدیل نماییم، موفق میشویم تا به اهدافمان برسیم. در واقع، مدیری موفق است که بداند از خود چه انتظاراتی دارد و چه کارهایی را باید انجام دهد. چگونه و از چه راهی بگذرد تا به اهدافش برسد.[5] زمانی که ما بدانیم چه میخواهیم و چه کار باید بکنیم. دیگران هم ما را درک میکنند. این مسأله زمانی مهم میشود که ما قصد ازدواج با کسی را داشته باشیم. اگر ما بدانیم انتظاراتمان از خود چیست و چه باید کرد؟ آن گاه میتوانیم بفهمیم انتظارات فرد مقابل ما با ما یکی است یا نه؟
برای آن که در دورۀ نامزدی تشخیص دهیم فرد مقا بل برای ما منا سب است. ابتدا باید خویشتنهای گوناگون یا زیر شخصیتهای خود، که کل شخصیت ما را میسازد را درک کنیم. زیرا این شخصیت است که باعث میشود ما انتظارات خود را بشناسیم. خویشتنهای گوناگون همان خصوصیات و ویژگیهای شخصیت ما مانند صبر، عصبانیت، شادی و ... هستند که در ما ذخیره شدهاند و از ما انتظاراتی متفاوت میطلبند. حال اگر از خودمان به طور دقیق شنا خت پیدا نکنیم، انتظاراتمان را نمیشناسیم و نمیتوانیم آن را برآورده کنیم.
ما باید خود را از نظر روحی این چگونه فردی هستیم (شادیم یا غمگین)، از بعد ذهنی چگونه فردی هستیم (یعنی نظامهای باور ما چیست؟ قبلاً مردها همه ستمگرند؟ زنان همیشه حقشان ضایع میشود؟) از نظر عاطفی چگونه فردی هستیم (آیا با محبت هستیم یا آدمی زودرنج و حساسیم) و از نظر معنوی چگونه فردی هستیم (ارتباطمان با خودمان، خدا و ... چگونه است) خوب بشناسیم.[6] فرض کنید، فردی دارای ویژگیهای جدی، کوشا و مسئول است. این فرد همیشه از خود انتظار دارد، در همه کارها کوشا و مسئول باشد و در این راه حتی از اوقات فراغت و آسایش خود میزند تا این انتظاراتش را برآورده کند. پس نظام باور او میگوید در همه جا کوشا و مسئول باشد تا حدی که اگر برای خودش وقت بگذارد گناه نابخشودنی مرتکب شده و خود را به همین علت زجر میدهد. در وا قع، در هر انسانی خویشتنهای متضاد وجود دارد. ولی تعادلی بین آنها نیست. به همین علت ما باید بین این خویشتنهای خود تعادل ایجاد کنیم تا رشد یا بیم. هم چنین، وقتی توانستیم به انتظاراتی که از آن آگاهی داریم، شناخت پیدا کنیم. باید به سراغ انتظاراتی ناشناخته خود که تا حال نمیدانستیم و ناخودآگاه اجرایش کردیم، باشیم. مثلاً رضا هر وقت دوستانش با او درد دل میکردند. او با آرامش با آنها همراهی مینمود. بعدها دوستانش به او گفتند که وقتی به حرفهای آنها گوش میدهد. آنها احساس آرامش واعتماد به نفس برای حل مسألهشان پیدا میکند. زمانی که رضا این را دانست و فهمید در وجودش استعدادی است که نیاز به رشد دارد، در رشته مشاوره وارد دانشگاه شد. پس ما هم باید از خود شناخت داشته باشیم تا بدانیم چه انتظاراتی از خود داریم. از سویی توجه کنیم انتظارات بیش از حد و یا کمتر از خود، ما را از مسیر درست و هدایت خودمان دور نکنند.[7] وقتی به این مرحله از رشد رسیدیم، میتوانیم معیار و ملاکهای همسر آینده خود را شناسایی کنیم و در دورۀ نامزدی فرد را بر اساس این معیارها بسنجیم که آیا او فردی مناسب برای ما است یا خیر؟
2) هدف معین:
وقتی خود را کامل شناختید و انتظاراتتان از خود را، در فعالیتهای منظم در آوردید. به عبارتی، ملاک و معیارهای هسمر آینده خود را کسب کردید. باید حرکت به سوی هدف یعنی انتخاب شریک مناسب را آغاز و فعالیتهایتان را به مراحل ریز تقسیم کنید و به دقت بر این مراحل نظارت کنید تا اگر در مرحلهای به خطا رفتید آن را اصلاح کنید.
هدف، سوخت و انگیزه حرکت و خصلت مدیر موفق است. وقتی به آن میرسد احساس شادی و شعف میکند. هر چه هدف واقعبینانهتر، عمیق و روشنتر باشد و انتظارات در آن مشخصتر باشد، فرد از سردرگمی، پریشانی فکر، هدر رفتن زمان و نیروی مثبت خود و کارهای نامربوط خودداری میکند. هم چنین، قدرت خلاقیت و کاراییاش افزایش مییابد. مثل یک مدیر باید بدانیم برای رسیدن به هدف، قصد آموخت و انجام دادن چه چیزهایی را داریم. یعنی برای این که به هدفمان رسیم چه مراحلی را باید طی کنیم. مراحل زیر میتواند به شما در کسب این کار کمک کند.
1. آرام فکر کنید و بدانید هدفتان به طور واضح چیست. فرض کنید هدف شما این است که بدانید فرد مقابلتان تا چه حد در روابطش با مردم ادب را رعایت میکند. زیرا روابط اجتماعی قوی خود ملاکهای شما است. برای انجام این کار باید بدانید به چه دانشی احتیاج دارید، چگونه کارها را صورت دهید و سرانجام چه نتیجهای را باید انتظار داشته باشید. از سویی، برای داشتن یک ازدواج موفق نیاز دارید علاوه بر این که معیارهای مناسب خود را بشناسدکه گفتم از طریق شناخت خود و انتظاراتتان به دست میآید، نیازمند هستید از دانش و تجربیات افراد صاحب نظر چون مشاورهها و کسانی که صالح شما را میخواهند استفاده کنید.
2. اهداف و معیارهایتان را روشن و با ضمیر شخص اول (من) بنویسید. هر روز آن را مرور کنید تا ملکه ذهنتان شود و به یادتان بماند دنبال چه هستید.
3. برای رسیدن به اهدافتان باید زمان رسیدن به آن را مشخص کنید. این زمانبندی شما را از کارهای پوچ و غیر مهم نجات میدهد. کارهایتان را اولویتبندی میکنید و به ترتیب به دنبال آنها بروید. فرض کنید، هدف شما این است که میخواهید فرد مورد نظر خود را در دورۀ نامزدی بشناسید. پس این دوره را 6 ماه در نظر میگیرید و کارهایتان را اولویتبندی میکنید تا از این دوره به نحو بهینه برای شناخت فرد مقابلتان استفاده کنید و از کارهای پوچ پرهیز نمایید.
4. احساس نسبت به اهدافتان (چه در مورد خودشناسی خود یا انتخاب شریکتان) را درک کنید. یعنی درک کنید، وقتی به هدفتان میرسید چه احساسی دارید، چه تأثیری رویتان میگذارد. شاید حس شادی پیدا کنید. پس دنبال هدفتان را میگیرید و هدف برایتان مهم میشود.[8]
3) منابع:
فعالیتهای منظم شما در جهت اهدافتان از طریق روابط معینی که بین منابع و امکانات موجود در وجودتان است، صورت میگیرد.[9] دقت کنید شما، دارای نیروهای بالقوه عقل، عاطفه، معنویت و جسمانی هستید. هر کدام از آنها وظایفی را به عهده دارند. وقتی آنها را پرورش دهید دارای صفاتی چون مهربانی، دانایی، توانایی، قدردانی، حسادت، عصبانیت و ... میشوید. روابط بین آنها باعث میشود که فرد دستخوش تغییراتی گردد. وقتی شما مثل یک مدیر بتوانید همه نیرویهای جسمانی، ذهنی و روحی خود را برای حل مشکلات متمرکز کنید، به طور شگفتانگیزی تواناییهایتان چندین برابر میشود و از شکستتان پرهیز میکنید. این زمانی مؤثر است که شما باید بدانید که نیروهای درونی شما هم مثبت و هم منفیاند. مثل صبر در مقابل حسادت و... پس باید این نیروهای متضاد وجودتان را بپذیرد و درست را پرورش و نادرست را رفع کنید. آنها را سرکوب ننمایید. چون اگر در وجودتان جمع شوند یک باره خودشان را چون آتشفشان بروز میدهند. بین این نیروها روابط مثبت و مؤثر برقرار کنید. بدانید پرورش یکی زیان زیادی به شما میرساند. اگر مابقی استعدادهای خود را فراموش یا کم اهمیت تلقی کنید باز هم زیان می بینید. مثلاً اگر فقط عقلتان را رشد دهید. همیشه دو تا دو تا حساب کنید و باید با پادشاه جهان ازدواج کنید. یا اگر عواطف را پرورش دهید پس باید یک مرده متحرک میتوانید زندگی کنید. برای همین باید آنها را عادلانه پرورش و با یکدیگر ارتباط دهید. سپس به آن تمایمت بدهید. یعنی آنها را به یک کل واحد در آورید. در این صورت شما انسانی پرورش یافته و بسط داده شده هستید. که میتوانید تمام وجودتان را عیان و بیان کنید و زندگی سرشار از توفیق به دست آورید.[10] این کار باعث میگردد در دوره نامزدیتان از تمام نیروهای عقل، ذهن، عواطف و معنویتتان برای شناخت فرد مورد نظر استفاده کنید. مثلاً با استفاده از عقلتان میتوانید رفتارهای او را درک دهید و ازسوء برداشت بپرهیزید. یا با کمک عاطفهتان میتوانید احساسات او را درک کنید و واکنش مناسب نشان دهید.
4) مشارکت دیگران:
شما به دنبال یک هدف فردی ـ اجتماعی هستید. یعنی این هدف علاوه بر این که بر شما تأثیر میگذارد، بر روی اجتماعی مؤثر است. از سوی دیگر شما برای ادامه حیاتتان نیازمند حمایت دیگران هستید و نمیتوانید در این وادی خودسرانه و به حالت خودکفا اقدام کنید. البته شما از مشاوره دیگران بهره میبرید. اما در تصمیمگیری خودکفا رفتار میکنید. باید بدانید تنهایی نمیتوان در مورد این مسأله به این مهمی یعنی ازدواج کاری کرد. پس نیاز دارید از دیگران کمک بخواهید. البته در زمان انتخاب نظامهای حمایتی خود باید بسیار دقیق و محتاط باشید. یعنی بدانید چه کسانی را باید برای مشورت و کمک انتخاب کنید.
برای این که بفهمید آیا از حمایتگر مناسب برخوردارید. هر وقت با او مشورت میکنید باید احساس قدرت، سرزندگی و آرامش نمایید و تجربه مثبتی عایدتان گردد. در مورد مشورت با خانواده و دوستان باید دانست آنها بسیار علاقمند به خوشبختی و سعادتمندی شما هستند، از همین رو مشاروههای خوبی برای شمایند. اما آنها به علت وابسته بودن به زندگی شما نمیتوانند دیدگاه مورد نظر و بدون قصد را به شما بدهند. در این شرایط باید از نیروهای متخصص چون مشاورههای مجرب استفاده کنید. در زمان جستجوی حمایتی باید بدانید تقریباً نیازتان چیست؟ یعنی برای چه نیازی از حمایت و پشتیبانی دیگران میخواهید استفاده کنید. به طور مثال، شاید نیاز دارید یک ارتباط مؤثر را بیاموزید تا به فرد مورد نظر ارتباط مفید و شایستهتر به منظور ازدواج برقرار کنید. اما نمیدانید کدام فَنَّش را لازم دارید. پس برای هر دو مسأله از حمایتگر مناسب استفاده کنید تا نیازتان برآورده شود. وانگهی به گواهی دلتان هم اعتماد کنید.[11]
5) تصمیمگیری:
مرحله بعدی مدیریت تصمیمگیری است. وقتی خوب خودتان را شناختید، معیارهایتان را هدف قرار دادید و از حمایت و مشورت دیگران استفاده نمودید. حال نوبت این است که با توجه به دادهها و اطلاعات به دست آمده تصمیم قطعی خود را بگیرید. شما مثل یک مدیر باید به ارزشیابی دادهها، اقدمات و اطلاعات کسب شده توسط خود و دیگران بپردازید. در باز خورد (ارزیابی) شما این نکته را به یاد داشته باشید، هر مرحله از انتخاب همسرتان را مورد ارزیابی قرار دهید. تا بدانید در مسیر هدفتان هستید یا این که منحرف شدهاید. اگر احساس کردید، دچار خطا شدهاید با آرامش، صبر و استفاده از حمایت و راهنمایی دیگران آن را جبران کنید و به مسیر اصلی برگردید. شاید زمان خطا دچار احساس ناراحتی شوید. اما یک مدیر احساس خودش را درک میکند، آن را میپذیرد، انگیزهای برای حل مشکلش به دست میآورد و سعی میکند حس ناراحتی را با حس شادی تغییر دهد. شما باید بدانید وقتی خطا کردید کارتان را مورد سرزنش کوتاهی قرار دهید. زیرا شما از رفتارتان جدا هستید و از طرفی هیچ کس کامل نیست. با این طرز تفکر از اذیت و خودخوری خود پرهیز میکنید و در فضای آرام و با انگیزه مشکلاتان را حل مینماید. در هر مرحله که کار را درست انجام دادید، خودتان را تشویق کنید. تا انگیزه ادامه کار را پیدا نماید و دید مثبتتری نسبت به مسائل به دست آورید. نسبت به اهدافتان مسئول پذیر باشید و بدانید شکست و موفقیت هر دو درسی هستند تا رشد و تکامل یابند.[12]
اکنون که فهمیدیم، مدیریت یک مهارتی مهم است که اگر بتوانیم آن را درست درک کنیم، میتوانیم آن را درست اجرا کنیم. هم چنین، درست اجرا کردن آن به ما قدرت میدهد تا تمام مراحل زندگی خودمان به ویژه ازدواج را به شیوه زیبا بنا کرده و رشد دهیم.
منابع:
1. بلانچار، واپسنر جانسون ، مدیر یک دقیقهای، مترجم مهر جودی، تهران: نشر یزد،1377.
2. چگونه زندگی پایداری داشته باشیم؟ www.famaliy fung. Com
3. سمیع آبادی، عبدالله، ناصری، غلامرضا، نظریههای مشاوره و رواندرمانی، تهران: نشر دانشگاهی،1373.
4. علاقمند، علی، مدیریت عمومی،تهران: نشر دوران1379 .
5. گواین، شاکتی، راه تحول، مترجم گیتی خوشدل، تهران: نشر گیل1374.
نویسنده: پروانه یارمحمدی
[1] - چگونه زندگی پایداری داشته باشیم؟ www.famaily fuhg. Com
[2] - سمیعآبادی و ناصری، نظریههای مشاوره و رواندرمانی ، ص 119.
[3] - بلانچار، مدیر یک دقیقهای، صص 43 – 41.
[4] - علاقمند، مدیریت عمومی، ص 9.
[5] - همان منبع، ص 9.
[6] - گواین ،راه تحول،صص 157 – 144.
[7] - همان منبع، صص 110- 83 و 157 – 144.
[8] - بلانچار،مدیر یک دقیقهای، ص 235.
[9] - علاقمند، مدیریت عمومی، ص 10.
[10] - گواین ،راه تحول، صص 9 – 1255.
[11] - همان منبع، ص 7 – 194.
[12] - بلانجار ، مدیر یک دقیقهای، صص 71- 61 و 55 – 45.
مگه ماها که ازدواج کرديم اولش چي داشتيم!"روزي دست خداست."

بيشتر جوانان به دليل واهمه از مشکلات اقتصادي و هزينه هاي بالا در تشکيل خانواده ،ازدواج را به تاخير انداخته تا پس از جمع آوري و اندوخته کردن مال و اطمينان کامل گام پيش نهند که بايد به جوانان گفت که روزي دست خداست.
اين جمله را شايد از طرف پدر و مادر و اقوام به گوشتان خورده باشد"مگه ماها که ازدواج کرديم اولش چي داشتيم"!"روزي دست خداست."
در حال حاضر جوانان مشکلات اقتصادي و مستقل نبودن را سد راه ازدواج و تشکيل خانواده مي دانند و برگزاري مراسم و هزينه هاي سنگين و توقعات طرف مقابل با داشتن يک حقوق کارمندي کافي نمي دانند.
اگر جوانان به زندگي گذشتگان و پدر و مادرشان توجه داشته باشند همه آنها از زندگي در خانه پدربزرگان و دور هم با وسايل ابتدايي و ساده مي گويند و بعد از چند سال و داشتن دو سه فرزند صاحب همه چيز از جمله خانه بزرگتر و وسايل بهتر شدند.
جوانان بايد از زندگي پدر و مادرها و کساني که چند ساله ازدواج کردند درس بگيرند که زندگي ساده ولي با صبر و گذشت و به دور از افراط و تفريط ، توانسته اند يک زندگي خوب و متوسط داشته باشند.
جوانان زمان ازدواج و داشتن زندگي مستقل را زماني که خانه و ماشين و درآمد کافي براي برگزاري مراسم عروسي را داشته باشند مي دانند و از ازدواج کردن واهمه دارند.
بيشتر جوانان به دليل واهمه از يک زندگي مستقل،ازدواج را به تاخير انداخته تا پس از جمع آوري و اندوخته کردن مال و اطمينان کامل گام پيش نهند.
اما اغلب اين گونه دغدغه ها براي جوانان روا نيست، زيرا با حداقل ها نيز مي توان زندگي را آغاز کرد،چون رزق و روزي در گرو ازدواج است.
در همين زمينه بسياري از احاديت و آيات قرآني آورده شده است،"خانواده تشکيل دهيد که آن براي شما روزي آور است"و رسول اکرم(ص) در کلام شيرين ديگري مي فرمايد:"با زنان ازدواج کنيد که آنان،ثروت و روزي مي آورند."
پيامبر گرامي مي فرمايد:"به وسيله ازدواج روزي بيابيد."
نه تنها عنايت الهي در ازدواج محسوس است، بلکه ازدواج عاملي است براي دستيابي به روزي.
اما نميتوان صرفا به دليل کار يا شغل کم درآمد ، امر مهم ازدواج را ناديده گرفت و معيارهاي مهم ديگر را فراموش کرد و نياز به داشتن زندگي مشترک را فقط به دليل نداشتن پول، کنار گذاشت. همان طور که در احاديث ديگر ديدهايم ، به فرموده پيامبر(ص) :" بي همسران را همسر دهيد ، زيرا با اين کار ، خداوند ، اخلاق آنان را نيکو و روزيشان را زياد ميکند و به جوانمردي شان ميافزايد". از اين نکته بر ميآيد که به واسطه امر مهم ازدواج، خداوند، شخص را در به دست آوردن شغل (که همان وسيله روزي است) ، ياري ميکند.
درست است که براي تأمين اکثر نيازهاي بشريت، پول مهم است، اما بعضي از این تاخير در ازدواج ها واقعا از بي پولي نيست بلکه راضي نبودن به آن اندازه دارايي است که مي تواند يک زندگي دونفره ي ساده را تشکيل داد.
ديدگاه کارشناسان و صاحب نظران نيز در اين خصوص اين است:"جوانان موانع اقتصادي را مهمترين مشكل ازدواج و ادامه تحصيل را مقدم بر امر ازدواج ميدانند".
مشكلات اقتصادي ، بالابودن هزينه تهيه جهيزيه ، ميزان مهريه ، اجاره و خريد خانه ، بالابودن هزينه مراسم عروسي، مشكلات فرهنگي و موانع خانوادگي و اجتماعي را از ديگر موانع سد راه ازدواج جوانان مي دانند.
اما کارشناسان بر اين باورند بهترين راه تامين هزينههاي مربوط به ازدواج را تامين هزينهها از سوي والدين، پسانداز و توان مالي شخصي، وام گرفتن از بانكها و صندوقهاي قرض الحسنه است و جوانان در آغاز زندگي مي توانند به راحتي اين مشکلات را حل کنند.
فلسفه رزق و روزي بعد از تشکيل خانواده در بين جوانان بايد به يک باور اعتقادي تبديل شود تا از ازدواج و تشکيل خانواده ترسي نداشته باشند.
براي حل بحران بالا رفتن سن ازدواج همه بايد دست به دست هم بدهيم . هر کس در حد توان خود . اگر در حال حاضر جوانان کمي از سختگيريها بکاهند و با دقت و به آساني به آن بنگرند و فقط به داشتن شغل مناسب و درآمدزا و به اندازه کفاف نيازهاي يک خانواده ، خود را قانع کنند ، شرايط ازدواج را مهيا ساخته اند.
منبع : برنا

وقتي توقع زياد زن و شوهر به مانعي برخورد ميکند، بي تامل همسر خود را مقصر معرفي ميکنند و به زندگي مشترکشان عيب و ايراد ميگيرند و به اتکاي يک ذهن خواني تعيين تقصير ميکنند: «معلوم ميشود که زن اصيلي نيست» و يا «اين رفتار شوهرم نشان مي دهد که چقدر از من متنفر است». با اين طرز تلقي، زن يا شوهري که احساساتش جريحهدار شده يا همسرش را آماج تهاجم قرار ميدهد و يا از او فاصله ميگيرد، در اين موقعيت همسر مورد تهاجم قرار گرفته که خود را مستوجب مجازات نميداند، در مقام تلافي حمله را با حمله متقابل جواب ميدهد و با او هم به سهم خود از همسرش فاصله بيشتري ميگيرد. در نتيجه سلسله حملات بستهاي از تلافي و تلافي به مثل شروع ميشود که بر ساير زمينههاي ارتباطي ميان زن و شوهر تاثير نامساعد ميگذارد.
زن و شوهر بيآنکه متوجه سوءتفاهم باشند، گناه را به خود خواهي يا بي نزاکتي همسر خود نسبت ميدهند و متوجه نيستند برداشت اشتباهي که از همسرشان دارند، علت اصلي گرفتاري آنهاست.
اين طرز برخورد با انگيزههاي همسر خطرناک است زيرا خيلي ساده نميتوانيم ذهن اشخاص را بخوانيم. مثلا خانم نميدانست که همسرش به خاطر زيان مالي ناراحت بوده و ميخواسته که موضوع را با او در ميان بگذارد. و چون او با عصبانيت و دلخوري اتاق را ترک کرده بود، فرصت اطلاع از کم و کيف مطلب را نيافته بود، فرض را بر اين گذاشته بود که شوهرش چون در کارهاي خود فرو رفته، به او توجهي ندارد.
اما رفتار عصبي خانم براي همسرش معاني مختلفي داشت: «بيجهت از من عصباني شده» و «باز هم ثابت شد که به احساسات من بيتوجه است». اين توضيحات بر شدت احساس دلخوري او اضافه کرد. از سوي ديگر، مشغلههاي ذهني وي بر عميقتر شدن فاصله ميان او و همسرش تاثير گذارد. در گذشته، وقتي خانم به خاطر يک حادثه يا نقطهنظر تازهاي به هيجان ميآمد، همسرش بيآنکه با او در اين هيجان سهيم شود به تحليل برداشتهاي او مينشست.
اين نوع سوء تفاهم و ذهن خواني متقابل، بيآنکه زن و شوهر لزوماً بدانند در روابط اغلب آنها وجود دارد. زن و شوهر بيآنکه متوجه سوءتفاهم باشند، گناه را به خود خواهي يا بي نزاکتي همسر خود نسبت ميدهند و متوجه نيستند برداشت اشتباهي که از همسرشان دارند، علت اصلي گرفتاري آنهاست.
گرچه مطالب متعددي در زمينه تجلي خشم در روابط زن و شوهر به نگارش درآمده و راههايي براي برخورد با آن پيشنهاد گرديده، توجه لازم به سوء تعبيرهاي اشتباه که اغلب زمينهساز عصبانيت است، ضروري است. در زمينه رضايت از زندگي زناشويي، برداشت زن يا شوهر از رفتار يکديگر، بيش از خود رفتار حائز اهميت است.
وقتي مايوس هستيم، دستگاه ذهن ما معناي رفتار ديگران را يا به درستي تفسير نميکند و يا آن را به مبالغه ميگيرد و تصويري منفي از آنها بوجود ميآورد.
براي اجتناب از اين قبيل سوء تفاهمها در زندگي زناشويي بايد به نقش عملکرد ذهن به هنگام افسردگي و عصبانيت توجه کرد. در اغلب موارد، وقتي مايوس هستيم، دستگاه ذهن ما معناي رفتار ديگران را يا به درستي تفسير نميکند و يا آن را به مبالغه ميگيرد و تصويري منفي از آنها بوجود ميآورد. آنگاه به اتکاي همين سوء تعبيرها به تصوير منفي که حاصل ذهن خود ماست يورش ميبريم.
در آن لحظه بخصوص کمتر مي انديشيم که ممکن است قضاوت منفي ما اشتباه باشد؛ و هرگز به ذهنمان نميرسد که در واقع به تصوير مخدوشي حمله ميکنيم. براي مثال خانم متاثر از رفتار شوهرش او را مرد بياحساسي تلقي کرده بود که به ديگران بها نميدهد. هم زمان، او نيز خود به نظر همسرش زني عصبي و بي منطق رسيده بود. در اين شرايط، هر گاه يکي از آنها رفتاري برخلاف ميل ديگري صورت ميداد، افکار منفي ايجاد شده، اسباب کدورت و عصبانيت بيشتري را فراهم ميساخت.اين جمله معروف و مشهور است: اين وقايع نيستند که افکار ما را مي سازند بلکه برداشت و تفسير و نگرش ما از آنهاست. بنابراين در شرايطي مي توان به مسائل خوش بينانه تر نگاه کرد و براي رفتار هاي ديگران دلايل زيباتر و آرامش بخش تري را در نظر داشت چرا با بد بيني و سوء ظن روابط خود را تخريب کنيم و ...
منبع : تبيان
نگاهی به دلایل اختلاف عروس ها و مادرشوهرها

حتماً شنیده اید که می گویند مادرزنم چنین و چنان یا مادر شوهرم فلان و بَهمان. به نظر می رسد که مادرزن و مادرشوهر الگویی قالبی در زندگی مشترک انسان ها باشند. گفتیم انسان ها و نه ایرانی ها و نه ایرانی ها، چون این مشکل ظاهراً در بسیاری از جوامع و فرهنگ ها به چشم می خورد.
الگوی قالبی یا به عبارت بهتر، تصوری که از مادرشوهر یا مادر زن در ایران وجود دارد موجودی غالب است که طرف مقابلش، یعنی داماد و بیشتر عروس را مغلوب و مطیع خود می خواهد و از این جا در ارتباطات بین عروس یا داماد و مادرشوهر یا مادرزن شکلی از روابط پیش می آید که سرانجام به اختلافات بین زن و شوهر می انجامد دعوا و اختلاف هم از این جا شروع می شود که عروس و داماد کلام یا رفتار (گفته ها و اعمال) مادرزن یا مادرشوهر را نوعی دخالت در زندگی خود می دانند و رفتار آنها را اهانت به خود تلقی می کنند از طرف دیگر، مادرزن یا مادرشوهر هم انتظار دارند که عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جایگاهی خاص برایشان در نظر بگیرد.
این جا طرف سومی هم وارد ماجرا می شود، یعنی عروس یا داماد به این ترتیب، در این ماجرا تعاملی سه جانبه وجود دارد: عروس، داماد و مادرزن یا مادرشوهر. طرف سوم ماجرا معمولاً خود را چندان درگیر نمی کند، اما دو طرف دیگر، یعنی مادرزن یا مادرشوهر و عروس یا داماد سعی می کنند حمایت وی را به دست آورند. در حقیقت، آنها تلاش می کنند ائتلافی به ضرر طرف دیگر شکل دهند اما چرا بین مادرشوهر و عروس تا حدی کمتر، بین مادر زن و داماد اختلاف و تعارض پیش می آید؟
می دانیم که یکی از زیباترین پیوندهای موجود در عالم هستی پیوند بین مادر و فرزند است. از سوی دیگر، مادر طی سال ها زندگی، نوعی احساس هویت خاص در خانه پیدا می کند و خانه را با ارزش ها و افکار و سلایق ویژه خود اداره می کند او عشق فرزندان و همسرش را به خود احساس می کند و از سوی دیگر، عشق و محبت خود را نثار آنها می سازد. به این ترتیب، مادر شکلی از نظارت را بر خانه و خانواده اعمال می کند (این وضوع به ویزه در جوامع شرقی، از جمله در کشور ما نمود بارزتری دارد.) او در خانه ای که خود در ساخت و برپایی اش نقش داشته هویت خویش را می یابد و طبیعی است که هر فردی یا شرایطی که این نقش را با مخاطره رو به رو کند یا عشق و عواطف فرزندان را از او به جانب دیگری بازگرداند نوعی تهدید برای او، عواطفش، احساس ارزشمندی، هویت و در نهایت، حس نظارت او بر خانواده محسوب می شود. این موضوع علت اصلی رفتار روان شناختی مادرشوهر یا مادرزن است.
به نظر روان شناس ها، پسر برای مادر ثمره تلاش ها و درگیری عاطفی اوست. وقتی می بیند که پسرش به سمت زن دیگری رفته، با خود می اندیشد که مبادا تأثیرش را بر فرزندش از دست داده باشد. او وجوه این تأثیر را در اطاعت قبلی فرزند از خود، در مراقبتی که فرزند از او می کرد و در احترامی که به وی می گذاشت می بیند و چون احساس می کند که پسرش دیگر به حد سابق از وی اطاعت نمی کند و برایش احترام قائل نیست یا به اندازه کافی از او حمایت و مراقبت نمی کند احساس می کند که فرزندش دیگر از وی تأثیر نمی پذیرد. از سویی، زن دیگر که در این جا عروس است هم نمی تواند بپذیرد که شوهرش احساس امنیتی را که انتظار دارد از او دریغ کند و انتظار دارد شوهر صددرصد عشق و محبتش را صرف او کند.
از این جاست که تعارض مادرشوهر و عروس بروز می کند. بررسی ها نشان می دهد که حتی اگر عروسی احترام بالایی برای مادرشوهرش قائل باشد و بین آنها کمترین حد تعارض و اختلاف وجود داشته باشد، باز هم از نظر وران شناختی نوعی گسست بین آنها وجود خواهد داشت. این تعارض شخصی نیست، شخصیتی است. این تعارض تلاش برای حفظ موقعیت از یک سو و ایجاد موقعیتی جدید از سوی دیگر و جلب توجه شوهر (پسر) است. بعضی از روان شناسان اجتماعی نوعی تعارض بین نسلی را هم در این زمینه دخیل می دانند. افکار و رفتار نسل ها با یکدیگر متفاوت است و این اختلاف سلایق و خواسته ها به تعارض مادرشوهر و عروس می انجامد.
اما مادرشوهر و عروس یا مادرزن و داماد در چه زمینه هایی با یکدیگر اختلاف دارند؟ دکتر تری آپتر، روان شناس دانشگاه کمبریج، در یک تحقیق با عده ای مادرشوهر و عروس و مادرزن و داماد مصاحبه کرد و سپس به تحلیل نتایج آن پرداخت. او بر اساس یافته های این بررسی، از وضعیت عروس و داماد و مادرشوهر و مادرزن می گوید از نظر رابطه بین مادرشوهر و عروس، عروس ها رابطه خود را مادرشوهرهایشان «پرفشار»، «ناراحت کننده»، «سخت و دشوار» توصیف کرده اند. مادرشوهرها هم رابطه با عروس هایشان را «پرتنش»، «سخت» و «ناراحت کننده» دانسته اند. تعداد کمی از مادرشوهرها عروسان خود را «دوستی خوب و نازنین» یا «خوب مثل دختر خودم» دانسته اند.
دامادها عمدتاً پدر زن خود را «دوستی نزدیک» دانسته اند، چنان که عروس ها هم پدرشوهر خود را این گونه توصیف کرده اند. از سوی دیگر، پدرشوهرها هم عروس های خود را «به حد کافی خوب» دانسته اند. دکتر آپتر، سپس، شکایت های عروس را از مادرشوهر بیان کرده است.
شکایت های عروس از مادرشوهر
* بی احترامی مادرشوهر و به رسمیت نشناختن هویت عروس به رغم عشق و محبت پسرشان.
* دخالت های نا بجا در زندگی زن و شوهر. انگار آنها بچه اند و مادرشوهر باید آنها را تر و خشک کند.
* شرایط ایجاد شده نامساعد در خانواده شوهر
* دخالت در نحوه تربیت فرزند و نحوه خانه داری او (عروس)
* تنش ناشی از خواسته مادرشوهر برای همه چیز در بهترین حالت خود بود.
شکایت های مادرشوهر از عروس
* عدم درک خصومت عروس به خود و رفتار خویش
* اشتباه دانستن نظرهای مادرشوهر
* اجبار به حرف زدن با او برای راهنمایی
* بی توجهی به شوهر
* بی توجهی به زندگی و آشفتگی خانه و خانواده اش
* گوش سپردن مدام به حرف های مادر و خواهر خودش
منبع: سپیده دانایی
* فرید براتی سده ـ روانشناس

فاقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.
پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن! این فطرتی است كه خداوند،انسانها را بر آن آفریده; دگرگونی در آفرینش الهی نیست; این دین استوار و پا بر جا است ، ولی اكثر مردم نمیدانند ( روم ،30)
آیا اطاعت یک نوع بردگی نسبت به شوهر است؟
برای پاسخ به این سوال باید ضرورت اطاعت از همسر را ا ز دو منظر دین و علم مورد بررسی قرار دهیم ؛تا این که نقش اطاعت از شوهر در تحکم زندگی و همچنین ارتقای ورشد زن به سوی خدا روشن وشفاف گردد .
هماهنگی دین و فطرت
در آیه 30 سوره روم ،اشاره به خلقت انسان بر اساس فطرت الهی است ،فطرتی که به تعبیر قرآن غیرقابل تغییر می باشد ،خدا دین خود را براین فطرت بنا نهاده و با آن هما هنگ است ؛و رشد وارتقای انسان براساس عمل به فرامین دینی است که براین فطرت بنا شده است .
آیا اطاعت شوهر از دستورات دین است ؟ !آیا این اطاعت حدی دارد ؟واین حد چیست ؟
درآیه 34 سوره نساء خدای مهربان و حکیم قیومیت زن را به مرد واگذارده است (اَلرِّجال ُقوّامونَ عََلَی النِّساءِ) .ودر همان آیه یکی از صفات زن صالح را «همسر متواضع ومطیع »معرفی کرد است (قانِتاتٌ ) .پیامبر اسلام (ص) بهترین زن را این گونه معرفی کرده است«اِنَّ مِن خَیرِنِسائِکُم .....اَلّتی تَسمَعُ قََولَهُ وَ تُطیعُ امرَهُ » (به درستیکه از بهترین زنان شما ......زنی است که حرف همسرش را گوش کند و فرمان او را اطاعت کند )
وهمچنین در حدیث دیگر زن خوشبخت و بزرگ را این گونه تعریف کرده است :(زن بزرگ وخوشبخت زنی است که همسرش را اکرام می کند و او را آزار و اذیت نمی کند و در تمام حال از او اطاعت می کند )
با توجه به آیه قرآن و احادیث نبوی ،اطاعت زن از همسر خود ،از آموزه های اسلامی می باشد که موجب رشد وقرب الی اللِه زن مسلم خواهد شد .
زن مسلم همواره در فکر رشد و قرب به سوی خالق خود می باشد ،او می داندعمرش سرمایه ای است تا دراین فرصت بندگی خدا کند و به وسیله آ ن به مقامات بهشتی که رب رحیم برای او آماده کرده است ،دست یابد.
البته قابل ذکر می باشد که اسلام نیز در مورد اکرام زن و معاشرت معروف به او را سفارش اکید نموده است ، به گونه ای که پیامبر اسلام (ص) فرموده اند :(بهترین شما در ایمان کسی است که نسبت به همسرش خوب رفتار کند)
متأسفانه بعضی از مردان به وظایف خود نسبت به همسر عمل نمی کنند ،وحتی رفتارهایی که در شأن یک مؤمن نیست، نسبت به او دارند .هرچند که خدا در قرآن کریم چنین مردان را به سختی تهدید کرده است :
(البته خدا کلام زنی که در مورد همسرش گفتگو می کرد ودر باره او به سوی خدا شکایت می کرد، شنید؛ وخدا گفتگوی شما دو را می شنود، البته خدا شنوای بینا است )
اطاعت از شوهر در هر حال می تواند دو پیامد مفید داشته باشد :اولاً به تغییر رفتار همسر منجر شود ،و از رفتار خود پشیمان گردد . ثانیاً موجب قرب زن به سوی خدا می شود ، وهمچنین از هم پاشیدگی خانواده جلوگیری می کند .از این رو امام صادق (ع)در حدیثی چنین زنی را این گونه ستایش می کند :
(سه زن هستندکه خدا عذاب قبر را از آنها بر می دارد وبا حضرت فاطمه (س)دختر محمد (ص)محشور می شوند :زنی که برغیرت همسرش صبر کند ،وزنی که بر سوء اخلاق همسرش صبر کند ،زنی که مهرش را به همسرش ببخشد ،خدا در ازای هر واحد از آن ثواب هزار شهید می دهد و برای هر واحد ازآن ثواب یک سال عبادت می نویسد )
اطاعت از شوهر کوتاه ترین راه برای جلب یک مرد است .
زنان در دوران ابتدا ی آشنایی خود با یک مرد سعی دارند با پذیرفتن نظرا ت او ،قلب او را تسخیرکنند ،واین روش جلب و شکار مرد را به طور فطری اعمال می کند . این مطلب یعنی این که زن در درون خود حس می کند برای جذب مرد، احترام به عقاید ونظرات او لازم می باشد . یک دختر بچه در زمانی که خردسال است ،برای جذب پدر این شیوه را اعمال می کند ،تمام سعی او ، کسب رضایت پدر واجرای فرامین اوست ؛این عمل بروز فطرت دختر می باشد که تمرین وتکراری به همسرداری او می باشد .
بنابرین اطاعت از شوهر یک خصیصه فطری زن سالم می باشد،که خدا برای تحکم بخشیدن وشیرین کردن زندگی زناشویی ،در زن قرار داده است .آقای هاری استین متز متخصص امور زناشویی وروان شناس معروف می نویسد :سازگاری وقبول کردن سلیقه همسر در خوشبختی ازدواج مؤثر و مهم تر از آن است که زن و شوهر دارای عقیده مشترک باشند .(
شاید بسیاری از زنان با رجوع به فطرت خود این حقیقت را دریابند .ولی سوء استفاده های بعضی از مردان ، زنان را وادار به تمرد وعصیان نسبت به آنها می کند ؛ که در نتیجه موجب از هم پاشیدگی زندگی زناشویی می گردد .خانم مارابل مورگان در مورد تجربه نادرست این چنین زنان می نویسد :
(اگر شاه یک تصمیم اشتباه بگیرد چه می شود ؟ اوه ،این یک وضیعت دستور است ،بخصوص وقتی که شما می دانید حق با شما ست . در مواقع زیادی این چنین است با وجود این ملکه باید از شوهرش تبعیت کند .یک ملکه نباید پس از اعلان تصمیم شوهرش به او غُربزند یا ازاو خرده بگیرد ،خانمها، آن آزمون ها و تجربه های شتابزده را بخاطر آورید!!!).
آیا مخالفت با همسرتان زندگی زناشویی شما را رونق بخشید ؟!!آیا با مخالفت با او قلب همسرتان را تسخیر کرده اید ؟!! آیا رفتار همسرتان بدتر از قبل نشده است ؟!!به نظر شما اطاعت از شوهر بردگی است ؟ یا بندگی خداست .
تبیان

نقش منفی سکوت در ارتباط همسران جوان
در تبیین علل ارتباطات آشفته بین همسران و نارضایتی در زناشویی به موارد متعددی اشاره می شود. در مقاله ای که خواهید خواند نویسنده به یکی از مهم ترین و رایج ترین علل این موضوع پرداخته است. سکوت شوهر و بی میلی برای شنیدن یا صحبت کردن با همسر، از نگاه نویسنده این مقاله، که در مجله معتبر «Readers Digest» منتشر شده است، می تواند گاه موجب ارتباط آشفته بین زن و مرد شود و این اعتقاد وجود دارد که درمان سکوت شوهر می تواند بر 50 تا 70 درصد از زندگی های زناشویی تأثیر مثبت بگذارد. به کارگیری دقیق راهبردهای این مقاله می تواند به برقراری ارتباطی مناسب بین همسران کند.
خانمی با خوشحالی از سر کار به خانه می آید به شوهرش خبرهای خوبی بدهد. وقتی به خانه می رسد با هیجان به شوهرش اطلاع می دهد که در شغلش ترفیع یافته است و می خواهد جزئیات را مو به مو با او در میان بگذارد. اما شوهر، طبق معمولف تمایلی به صحبت کردن و یا شنیدن نشان نمی دهد. او تنها لبخندی می زند و تبریک می گوید و سپس به سراغ کارهای خود می رود. این خانم برای هزارمین بار از خود می پرسد که چرا او و شوهرش خیلی کم با هم حرف می زنند و چرا او تمایلی ندارد در مورد ارتقای شغلی من بیشتر بداند. این خانم می گوید: «من می دانم که او به من اهمیت می دهد و از پیشرفت من خوشحال می شود. هر وقت از او می پرسم آیا مشکلی وجود دارد، می گوید نه، همه چیز عالی است، اما به گمان من این طور نیست. در حقیقت، سکوت او به شدت بر رابطه ما تأثیر گذاشته. من احساس آزردگی، عصبانیت و گیجی می کنم.»
روان شناسان می گویند که درمان سکوت بر 50 تا 70 درصد از زندگی های زناشویی تأثیر می گذارد. کارلا ویلز براندون روان پزشک که این زن به او مراجعه کرده است، می گوید: «چیزی که من از این خانم شنیدم این بود که شوهرم تمایلی به صحبت کردن با من یا شنیدن صحبت هایم ندارد. او با دوستان و همکارانش صحبت می کند، اما با من نه.»
دبورا تانن، زبان شناس، می گوید در آغاز رابطه، مرد بیشتر صحبت خواهد کرد تا خواسته های خود را اعمال کند. سپس، به تدریج، صحبت های او کمتر و کمتر می شود. اما زن هنگامی که با مردی احساس راحتی کند، بیشتر صحبت می کند. یکی از عمده ترین دلایلی که زنان و شوهرانشان در ارتباط برقرار کردن با همدیگر مشکل دارند این است که آنها تصورات متفاوتی از موضوع صحبت خود دارند. در ادامه سه شکایت رایج تری که زنان در این مورد دارند ذکر می شود.
در مورد احساساتش حرف نمی زند:
برخی زن ها می گویند که شوهرانشان هنگامی که ناراحت یا افسرده اند صحبت نمی کنند. این سکوت برای زنان کشنده است، زیرا به فکر فرو می روند که چه مشکلی پیش آمده است.
روان شناسان می گویند که این به طور طبیعی اتفاق می افتد. زیرا پسران و دختران در طول دوران رشد می آموزند که هیجاناتشان را به طور متفاوتی ابراز کنند. رابرت می هی، روانشناس، می گوید طی دوران رشد، دختران برای این که احساساتشان را بروز دهند تشویق می شوند و پسران می آموزند که این کار زنانه، بیهوده و بی نتیجه است. بنابراین، مردان با در خود فرو رفتن به این فکر می کنند که برای مواجهه با مشکل چه راهکارهایی وجود دارد.
پیگیر حرف نمی شود و گفت و گو را ادامه نمی دهد:
نوع گفت و گوی زنان که گفت و گوی آزاد است اغلب باعث می شود که مردان دنبال حرف را نگیرند. زنان به جزییات شخص علاقه مندتر هستند. آنها از شوهرانشان انتظار دارند در این نوع گفت و گو شرکت کنند، اما اغلب مردها نمی دانند چگونه می توانند این کار را بکنند برای مرد صحبت صمیمی به معنای حرف زدن از احساسات و جزئیات شخصی نیست. مرد تمایل دارد در مورد مباحث تکلیف محوری مثل فرستادن بچه ها به دانشگاه و افزایش مالیات و حقوق بحث کند. او نمی تواند به موضوعی بپردازد که نمی تواند بر آن تأثیر بگذارد.
با همه صحبت می کند جز من:
برخی زن ها گِله می کنند هنگامی که شوهرانشان از سر کار به خانه می ایند، به آنها می گویند حوصله صحبت کردن ندارند، چون خیلی خسته اند اما اگر همان موقع یک دوست با آنها تماس بگیرد، زمان زیادی با او صحبت می کنند. برای زن گفت و گو نشان دهنده دلبستگی، علاقه و محبت است. اما برای مرد گفت و گو کار است، زیرا آنها از آن برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران و بازگو کردن اطلاعات استفاده می کنند.
در خانه آنها تمایل دارند آرامش داشته باشند و دوست ندارند بحث کنند.
زنان و مردان به رغم دیدگاه های متفاوتشان، می توانند مشکلات ارتباطی شان را حل کنند. پسر برای این که شوهرتان با شما درد دل کند این راهبردها را به کار گیرید:
ـ زمان مناسبی را برای گفت و گو انتخاب کنید: این مسأله بسیار مهم است. شما ممکن است که بسیار علاقمند باشید که بعد از بازگشت از کار، با شوهرتان صحبت کنید، اما او در آن موقع نیاز به آرامش داشته باشد. پس بهترین راه این است که بعداً گفت و گو کنید.
ـ در مقابل سکوت شوهرتان سکوت نکنید: گاهی اوقات سکوت مرد باعث ایجاد احساس ناکامی و عصبانیت در زن می شود. برای اجتناب از این موقعیت، موقعی که شوهرتان پاسخ نمی دهد سکوت نکنید. به او بگویید: «می توانی به من بگویی چرا برای تو سخت است بگویی به چه فکر می کنی؟» اگر او باز هم پاسخ نداد، راحت از کنار سکوتش رد نشوید. به او بگویید تمایل دارید در مورد آینده صحبت کنید. او را متوجه کنید که شما انتظار شنیدن پاسخ دارید.
ـ جزییات را بپرسید: سؤالات دقیق بپرسید. این گونه سؤال نکنید که «امروز کار چطور بود؟» زیرا او می تواند در یک کلمه جواب بدهد که عالی بود یا افتضاح بود. در مقابل، از جزئیات کارش سؤال کنید. مشخص تر شدن سؤال باعث می شود که او با احتمال بیشتری به سؤال شما به طور جزئی و با دقت پاسخ بدهد.
ـ مراقب اشاره های غیر کلامی تان باشید: اگر شما هنگام صحبت کردن کتاب ورق بزنید، کار را برای این که شوهرتان ساکت بماند آسان کرده اید. برای بهتر شدن گفت و گو سعی کنید حالت چهره تان خنثی باشد، بدنتان آرام و لحن صدایتان نه بسیار بلند باشد، نه بسیار آرام.
ـ علائق مشترکتان را توسعه دهید: زوج هایی که همه توجهشان را بر بچه ها یا کارشان متمرکز می کنند اغلب در می یابند که بسیار کم با همدیگر صحبت می کنند. شرکت در فعالیت های متفاوت و جدید از جمله پیاده روی و مسافرت همراه با همسرتان باعث می شود که شما به مقدار بسیار بیشتری با همدیگر صحبت کنید.
ـ با دقت گوش دهید: هنگامی که شوهرتان صحبت می کند، به حرف های او توجه کنید و اجازه ندهید ذهنتان منحرف شود. مهارت های گوش فرا دادن فعال را به کار ببرید. چیزی را که شوهرتان می گوید به زبان خودتان بازگو کنید. هنگام صحبت او مخالفت نکنید و وسط حرف هایش نپرید. گوش فرا دادن فعالی می تواند به او کمک کند تا راحت باشد.
ـ منصفانه بحث کنید: اکثر زوج ها نمی دانند که چگونه بحث سالمی داشته باشند. بسیاری از مردان تلاش می کنند به طور کلی از بحث کردن اجتناب کنند، زیرا می ترسند که این بحث تبدیل به یک مشاجره توان فرسا شود. برای مقابله با این مسأله یاد بگیرید که سازنده بحث کنید. از به کار بردن الفاظ منفی، جملاتی که با «تو هرگز ...» یا «تو همیشه ...» شروع می شوند، ایجاد احساس گناه و دوباره مطرح کردن اشتباهات گذشته اجتناب کنید. در مورد این که اکنون چه احساسی دارید صحبت کنید و به نقشتان در بروز مشکل اشاره کنید. همه تقصیرها را به گردن شوهرتان نیندازید؛ حتی اگر فکر می کنید واقعاً در این مورد خاص او مقصر است.
ـ از مشاوران و روانشناسان کمک بگیرید: اگر شما راهبردهای بالا را به کار گرفتید اما هنوز مشکل وجود دارد، سراغ مشاور بروید.

كمك به ازدواج جوانان و تشكيل خانواده ، كمك به ساخته شدن انسان هاى مسئوليت پذير ، مدير و صالح است.
زندگى ، تلاشى براى روياندن بذر وجود و شكوفاندن غنچه فطرت در مزرعه حيات است .
آرامش روح ، در زندگى آميخته به معنويت و خداجويى است .
زندگى هشياران ، انديشه درباره سرمايه و سود ماندگار و نتيجه اخروى است ، سرمايه شان اميد و ايمان و سودشان ، آرامش روح و روان است .
زندگى غافلان به دو بخش تقسيم مى شود: نيمه اول به اميد نيمه دوم ، نيمه دوم به حسرت نيمه اول !
آيا حيف نيست كه زندگى بگذرد ، بى آنكه به بلوغ انسانى برسيم ؟
ازدواج ، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسئوليت را بر مى انگيزد وخداوند به اقدام كنندگان به ازدواج ، وعده ي توسعه رزق مي دهد .
5 تاثير مثبت در ازدواج
1- آرامش :
ازدواج ، مايه ي آرامش فكرى و روحى جوان و احساس شخصيت و اعتماد به نفس مى شود و او را از بى عارى و بيكارى و بى برنامگى و نااميدى مى رهاند و جلوى برخى گناهان را مى گيرد و موجب صيانت روحى و اخلاقى جوان مى شود. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) نيز فرموده است:
من تزوج فقد احرز نصف دينه فليتق الله فى النصف الباقى (1)
هر كس ازدواج كند ، نيمى از دين خود را نگه داشته است ، پس در نيمه باقى مانده ، از خداوند پروا كند و تقوا بورزد.
وقتى اصل ازدواج تا اين حد مهم ، كارساز ، گناه سوز ، مصلحت آفرين و مفسده زداست ، كمك به آن نيز اهميت مى يابد و براى پدر و مادر، تلاش در اين راه و فراهم كردن مقدمات و زمينه ي آن، يك تكليف محسوب مى شود و زدودن موانع و برطرف كردن دشواري هاى ازدواج ، و ترويج آسان سازى ازدواج و آسان گيرى در اين زمينه به عنوان يك فرهنگ عمومى ، وظيفه به شمار مى آيد.
كسى كه از بيم فقر و تنگدستى ازدواج نكند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدايى كه فرمايد: اگر فقير باشند ، خدا از فضل خويش آنان را بى نياز و غنى مى سازد.
2- تلاش معاش :
ايجاد بستر مناسب و انگيزه ي قوى تر براى تامين معاش و در آمد ، از آثار مثبت ديگر ازدواج است . گرچه نبايد بى حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد و لازم است كه شرايط اقتصادى و توانايي هاى مالى هم لحاظ شود ، ولى وعده ي خداوند را نيز نبايد فراموش كرد كه قول داده است تنگدستى را به غنا تبديل كند و جايى براى بيم از فقر باقى نگذارد. پس ايجاد روحيه ي توكل و اعتماد به لطف الهى ، بعد مثبت ديگرى از تشكيل خانواده است .
خداوند متعال ، ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شايسته و صالح مى فرمايد:
ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم (2)
چنانچه تنگدست و فقير باشند ، خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز و توانگر مى سازد ، خداوند وسعت بخش و داناست .
از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) روايت است كه فرمود:
من ترك التزويج مخافه العيلة (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل يقول : ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله (3)
كسى كه از بيم فقر و تنگدستى ازدواج نكند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدايى كه فرمايد: اگر فقير باشند ، خدا از فضل خويش آنان را بى نياز و غنى مى سازد.
در حديث رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نيز توصيه شده كه ازدواج كنيد ، زيرا كه براى شما روزى آورتر است:
اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم .(4)
3- احساس مسئوليت :
كسى كه ازدواج نكرده است ، خود را آزاد حس مى كند و مسؤول نمى شناسد. در نتيجه ، استعدادها و خلاقيت هاى انسانى او هم بروز نمى كند. اما با ازدواج ، بار اداره ي زندگى را بر دوش مى كشد. اين تعهد و احساس مسئوليت ، سازنده است . كلا هر نوع مسئوليت پذيرى ، انسان را به تلاش و آشكار ساختن استعداد و توانايى خويش وا مى دارد.
4- برنامه ريزى :
از سوى ديگر، حسابگرى ، نظم ، برنامه ريزى و به تعبير روايات ، تقدير معيشت لازمه به دوش كشيدن تعهد اداره يك زندگى مشترك و تامين همسر و فرزندان و تربيت شايسته اولاد است .
از آنجا كه تربيت نسلى با ايمان ، مؤدب ، سالم و موفق ، براى خود انسان نيز مايه ي آبرو و حيثيت اجتماعى است ، اين رسالت سنگين نيز به نوع ديگرى توانايي هاى شخص را به مرحله ي ظهور و بروز مى رساند.
5-حق شناسى :
ازدواج ، سبب مى شود كه حقوق متقابل ميان دو انسان پديد آيد. اين سازنده است . ارتباط هاى خانوادگى و پيوندهاى فاميلى ، دامنه اين حقوق و وظايف اخلاقى و اجتماعى را گسترده تر مى سازد و سامان بخش روابط انسانى مى گردد.
كمك به ازدواج جوانان و تشكيل خانواده ، كمك به ساخته شدن انسان هاى مسئوليت پذير ، مدير و صالح است و يكى از راه هاى عمده و موفق مبارزه با گناه در جامعه ، تسهيل ازدواج است .
اين، هم تكليف والدين و افراد خير و توانمند را سنگين مى سازد ، هم روشنگر راهى براى آنانى است كه در انديشه صلاح و سلامت قشر جوان جامعه اند ، هم وظيفه خود جوانان را در اين زمينه روشن مى كند. با تقويت و ترويج و تسهيل اين سنت نبوى ، بهتر مى توان با منكرات مقابله كرد و سدى در برابر هجوم فساد فرهنگى بيگانه پديد آورد.
پي نوشت :
1- بحار الانوار، ج 100، (ص) 219.
2- نور، آيه 32.
3- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 24.
4- همان .
منبع : تلخيص شده از كتاب " الفباى زندگى (آشنايى با اصول و عوامل تحكيم خانواده ) "
نويسنده : جواد محدثى
تبیان
نگاهی به قدرشناسی در تعامل فرزند و والدین

شکر نوعی هیجان و نگرش، فضیلت اخلاقی، عادت و صفت شخصیتی و یا پاسخی مقابله ای تصور می شود. شکرگزاری اعتراف به داشته های با ارزش در زندگی شخصی است و با این قضاوت همراه است که دیگران هم در دست یابی به آن داشته سهیم بوده اند. واینر می گوید شکر حالتی اسنادی است که از فرآیند دو مرحله ای شناختی زیر حاصل می شود:
الف) تشخیص این که شخص داشته مثبتی را به دست آورده است.
ب) تشخیص این که شخص دیگری به عنوان یک منبع بیرونی در دست یابی به آن داشته مثبت سهیم است.
شکر از جمله هیجانات معطوف به وجود اشخاص دیگر است. سالامون و تیگن شکر را معطوف به شخص دیگری می دانند و می گویند شکرگزاری هدفی غیر از اشخاص (طبیعت) یا منابع غیربشری (خدا، کیهان و حیوانات) نیز می تواند داشته باشد. پژوهش ها نشان می دهند که شکر گونه ای تعدیل کننده هیجانی فعال و خوشایند است و با هیجانات مثبتی چون شادکامی، رضایت، سربلندی و امید ارتباط دارد. شکرگزاری به خاطر فرصت زندگی داشتن، سالم بودن، دینداری، داشتن پدر و مادر و داشتن معلم و راهنما، دوست، امکان تحصیل، شغل و جسم سالم موجبات بهزیستی و رضایت ما را فراهم می کند. تحقیقات نشان داده است که افراد قدردان به طور معناداری عاطفه مثبت تری با دقتی بالاتر، قدرت تصمیم گیری، فعالیت، اشتیاق، برانگیختگی، شادی، علاقه مندی و نیرومندی از خود نشان داده است که افراد شکرگزار به میزان بیشتری به افراد مشکل دار کمک می کنند.
مقایسه میزان جراحی های زیبایی و پژوهش های روان شناختی نشان می دهد که بسیاری از مراجعه کنندگان به کلینک های جراحی پلاستیک مسئله جسمانی به خصوصی ندارند و نارضایتی از داشته ها و نداشته ها مثلاً با جراحی پلاستیک بینی یا پشت چشم به رضایت تبدیل نمی شود به این بیت نظامی نظر کنید:
بر صورت من ز روی هستی آرایش آفرین تو بستی
در نگاه دقیق صاحب ذوقی چون او می توان رضایت شاکرانه ای را جست که زیبایی را می شناسد (قدردانی)، آن را به منبعی بیرونی نسبت می دهد و هم اوست که پس از شکرگزاری می تواند بیافریند و خالق آثاری شود.
لسترامیل عقیده دارد اگر چه بسیاری از والدین ادعا می کنند که لازم است فرزندانشان تعهدات شاکرانه ای داشته باشند تلاشی نمی کنند که فرزندانشان این اصل تربیت مذهبی را رعایت کنند. حقیقت این است با تعریفی که از شکر شد نمی توانیم به راحتی ادعا کنیم ما و خانواده مان آن قدرها شاکر باشیم، به طوری که اغلب نه آن قدرها موارد مثبت زندگی مان را تشخیص می دهیم، نه در اکتساب داشته هایمان دیگران را سهیم می دانیم. این نوع نگاه را در کودکان و نوجوانان و تقابل آنها با والدین و معلمان و جامعه نیز می توانیم مشاهده کنیم. شاید بارها این جملات را شنیده باشیم که نمره خوب را من گرفته ام و نمره بدی را به من داده اند؛ شما برای من کاری نکردید، من شب و روز تلاش کردم؛ اگر کاری برای من کردید، وظیفه تان بوده.
کودکان آن چه را به آنان داده شود می پذیرند. بنابراین، هنگامی که می بینند بزرگسالان اطرافشان از دوستان و غریبه ها تشکر می کنند، یاد می گیرند این کار را انجام دهند. نحوه زندگی کردن والدین بهتر آموزگار برای قدرشناسی فرزندان است. نگارنده نحوه رابطه والدین دانشجویان را با میزان شکرگزاری آنها بررسی کرده و در پژوهشی نشان داده است دانشجویانی که با پدر و مادرشان رابطه صمیمی تری داشته اند شکرگزارتر بوده اند و به ویژه در شکر زبانی و عملی نمره بالاتری گرفته اند.
انواع روش های شکرگزاری در منابع روان شناختی با سه واژه مشخص می شود به واژگان زیر توجه کنید:
1) grateful
خشنود کردن، راضی کردن، لذت دادن، مفتخر کردن، جبران کردن (مترادف آن در منابع اسلامی: شکر عملی)؛
2)thankful
اعلام، اقرار (شکر زبانی)؛
3) appreciative
قدردانی، حق شناسی (شکر قلبی).
این سه صفت به گفته روان شناسان همسانی درونی بالایی (86/0 تا 92/0) با هم دارند، یعنی مواد تشکیل دهنده آنها با هم ارتباط دارند. مثلاً اگر کسی از پذیرفته شدن در آزمون ورودی دانشگاه خوشحال شود، به احتمال بیشتری قدردان آن است و برای تحصیل در آن دانشگاه تلاش می کند تا کسی که احساس لذتی از آن ندارد.
انواع شکرگزاری که در بالا ذکر شد، در منابع اسلامی نیز با عناوین مشابهی دیده می شوند و از آنها با واژگانی چون شکر قلبی، زبانی و عملی یاد می شود. انتظار قدرشناسی از فرزندان باید مرحله به مرحله تحول یابد.
یادگیری اجتماعی یکی از روش های اصلی تربیتی است که می تواند در افزایش شکرگزاری فرزندان بسیار یاریگر باشد. بر مبنای این نظریه می توان گفت که یکی از بهترین راه های افزایش شکرگزاری فرزندان شکرگزار بودن از فرزندان است. قبل از آن که فرزندی داشته باشیم که قدر ما را بداند لازم است که ما شکرگزار داشتن او باشیم: به خاطر نعمت بودنش، به خاطر دختر یا پسر بودنش و یا سلام، درس خوان، خوش اخلاق و خنده رو بودنش. این داشته هایی که به خاطر حضور او در زندگی به دست آمده است می توانند از طریق یادآوری های ما، گفتن آنها به خودش، آفریننده اش یا دیگران و نیز سعی در رشد و اعتلای اخلاقی و تحصیلی مایه شکرگزاری باشند. از این طریق است که رفتار والدین الگویی برای شکل گیری قدردانی در فرزندان می شود. امروزه تعداد قابل توجهی از روانشناسان دنیا را روانشناسان شناختی ـ رفتاری تشکیل می دهند. آنها شکل گیری رفتار را بر مبنای اصولی می دانند و عقیده دارند در صورتی که بعد از یک رفتار ـ مثلاً رفتار اخلاقی نوجوان ـ نتیجه خوبی دریافت شود، مثلاً از او قدردانی شود، احتمال تکرار آن رفتار اخلاقی بیشتر می شود. حال اگر شکرگزاری فرزندان را با حرفی یا عملی به قول روانشناسان تقویت کنیم یا به آنها پاداش دهیم، می توانیم انتظار داشته باشیم آن رفتار شاکرانه باز هم تکرار شود.
اکنون یک بار دیگر می توان تکرار کرد که از بهترین راه های افزایش شکرگزاری فرزندان شکرگزار بودن از فرزندان است، زیرا شکرگزار بودن از فرزندان نه تنها الگوی رفتاری به حساب می آید، بلکه پاداشی است که احتمال تکرار رفتار شاکرانه را نیز افزایش می دهد. به هر حال، یک راه مسلم برای افزایش شکرگزاری فرزندان آن است که به خاطر رفتارهای ناشی از قدرشناسی شان به آنها پاداش دهیم، پاداشی قدرشناسانه.
داخل کار گذاشته شودb کودکان آن چه را به آنان داده شود می پذیرند. بنابراین، هنگامی که می بینند بزرگسالان اطرفشان از دوستان و غریبه ها تشکر می کنند، یاد می گیرند این کار را انجام دهند. نحوه زندگی کردن والدین بهترین آموزگار برای قدرشناسی فرزندان است.
جدول الف: نوع و میزان شکرگزاری فرزندان در ارتباط با والدین
|
میزان شکرگزاری فرزندان |
رابطه والدین |
نتیجه |
|
صمیمی |
رابطه صمیمی والدین با میزان شکرگزای بالاتر فرزندان همبستگی معناداری داشته است |
|
|
معمولی |
رابطه معمولی والدین با میزان شکرگزاری بالاتر فرزندان رابطه معناداری نداشته است |
|
|
اختلاف دار |
رابطه اختلاف دار والدین با کاهش میزان شکرگزاری فرزندان رابطه معناداری داشته است. |
صداق یا مهریه در عرف کنونی یکی از اصلیترین مباحث ازدواج و حقوق مالی زن در نظام خانواده می باشد. این حق از دیرباز در تاریخ زندگی بشر وجود داشته است و با ظهور دین اسلام به رسمیت شناخته شده، جایگاه صحیح آن ترسیم گشته و شرایطی برای آن تعیین شده است.
مهر مالي است كه به هنگام عقد نكاح، برابر ضوابط شرع و رسم و عادت از طرف مرد به زن پرداخت مي شود.
اصل این لغت، سامی[1] مشتق از کلمه «موهار» به معنی قیمت و بهای زن است. این کلمه از زبان عبری به عربی منتقل شده و به کلمه «مهر» تغییر یافته است.[2]
کلماتی مانند «صداق»، «صَدُقه»، «نافجۀ»، «کابین»، «دست پیمان» نیز به معنای «مهر» آمده است.[3]
قانون مدنی ایران، تعریفی از «مهر» ارائه ننموده است، اما در بررسی مواد قانونی مربوط به مهریه معلوم میشود مهر عبارت است از: «مالی كه مرد برای عقد ازدواج به همسر خود تملیك می نماید. به عبارت دیگر، مهر مالی است كه به مناسبت عقد ازدواج، مرد ملزم به دادن آن به زن می شود.» لازم به ذکر است که مهر عندالمطالبه است یعنی به محض انعقاد عقد ازدواج، زوجه مالک مهر میشود.
بنابراین نفس مهریه نوعی الزام قانونی است كه بر شوهر تحمیل میشود و تنها كاری كه زوجین میتوانند انجام دهند این است كه هنگام عقد، مقدار مهر را به تراضی و توافق هم معین سازند.
برخی از آیات و روایات وجوب مهر و نیز ویژگی های آن را تصریح نموده است، از جمله: آیه شریفه 4 سوره مباركه نساء «وَ ءاتُوا النّساءَ صَدقاتِهِنَّ نِحلۀ؛»
بدین مضمون است كه «كابین زنان را كه به خود آنان تعلق دارد (و نه پدران و برادران آنان) و عطیه و پیشكشی است از جانب شما به آنان، به خودشان بدهید.»
منظور از كابین، همان مهریه یا مبلغی است كه مرد به هنگام عقد نكاح به زن میدهد یا بر ذمه وی مقرر میشود. قرآن مجید از مهریه به نام «صَدُقه» یاد كرده است. به عقیده مفسران قرآنی «صدقه» از ماده «صدق» است و نشانه راستین بودن علاقه و تمایل مرد به زن می باشد. ضمن این كه بنا به نظر صریح قرآن، مهریه به خود زنان تعلق دارد كه این دیدگاه با توجه به كاربرد ضمیر «هُنَّ» در آیه شریفه فوق الذكر مورد تأیید و تأكید می باشد. هم چنانكه با اعمال كلمه «نَحله» تصریح می فرماید كه عنوان مهریه صرفاً هدیه، عطیه و پیشكشی از جانب مرد به زن می باشد و نه چیزی غیر از آن. اسلام مهر را ابداع و اختراع نکرد بلکه آن را به حالت فطری خود بازگردانید و رسوم جاهلیت را درآن از بین برد.[4]
اقسام مهریه
1) مهر المسمی
عبارت از میزان مالی است كه به عنوان مهر در سند ازدواج ثبت شده است و زن و شوهر در باب میزان و نوع آن قبلاً با هم توافق كرده اند. و مهر باید مالیت داشته باشد و معلوم و معین باشد و غیر عقلایی و غیر شرعی هم نباشد .
2) مهر المثل
در صورتیکه زن و شوهری ضمن عقد در میزان و نوع مهر به توافق نرسند و یا مهری معین کنند که فاقد اوصاف شرعی و قانونی باشد، در صورت انحلال نکاح ، قانون مدنی زن را مستحق مهرالمثل می داند. برای تعیین مهر المثل باید وضعیت زن از حیث شرافت خانوادگی و سایر صفات از جمله وضعیت فردی و تحصیلات وی نسبت به کسانی که از نظر اجتماعی هم شان او هستند در نظر گرفته شود.
3) مهر المتعه
اگر مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر پیش از تعیین مهر و قبل از نزدیکی، بخواهد زن خود را طلاق دهد، زن مستحق مهرالمتعه است برای تعیین مهر المتعه حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه می شود.
4) مهر السنه
در اصطلاح فقها، به مقدار مهری که پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) برای همسران و دختران خویش تعیین میکردند مهرالسنه گفته میشود. مقدار مهرالسنه پانصد درهم است.[5] و پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) به منظور جلوگیری از ازدیاد مهریه، در تثبیت این سنت تأکید داشتند. و آن گونه که از روایات به دست میآید امامان معصوم (علیه السلام) نیز همین سیره را پیاده میکردند و از آن عدول نمینمودند. و اهل بیت اگر هم میخواستند بخشش بیشتری داشته باشند، آن را جدای از مهریه اعطا میفرمودند تا هم موجب مهریه های سنگین نشوند و هم از سیره و سنت پیامبر خارج نگردند.
فلسفه مهریه
1. مهریه تجلی فطرت و طبیعت است: هدیه دادن به محبوب به عنوان اظهار محبت و نشان دادن علاقه، امری فطری و طبیعی است که معمولاً از سوی کسی که پیش قدم میشود و طالب و یا خواستگار است ارایه میگردد. این امر حتی در میان بسیاری از موجودات رایج است. مثلاً مسألهای که به تازگی کشف شده است این است که زاغچه نو پس از بازدید آشیانه های مورد نظر به اتفاق همسر آیندهاش به او یک حشره هدیه میکند.
2. مهریه قانون عشق و جذب: مرد از نظر آفرینش مظهر طلب، عشق و تقاضا است و زن مظهر محبوبیت و معشوقیت میباشد. مهریه از جانب مرد یک اظهار عشق و محبت فوقالعاده برای زن می باشد. که حتی بالاتر از بخشش و هدیه های معمولی است.
3. مهریه پاداش و نشانه حیا و عزت زن است: مهر با حیاء، عفت و عزت زن یک ریشه دارد. زن از لحاظ آفرینش نسبت به شهوتها مقاوم تر است. این ویژگی همواره به زن فرصت داده که دنبال مرد نرود و خود را رایگان در اختیار او قرار ندهد.
4. مهریه باعث بقای خانواده و مانع از فروپاشی آن است: برخی مردان هوس باز گاه بدون هیچ دلیلی همسر را ترک و زن دیگری را که جوان تر و با نشاط تر است انتخاب میکنند. مهریه مانعی در مقابل این هوسرانی ها است.
5. مهر باعث تعادل اقتصادی است: هر چند زن دارای استقلال مالی و اقتصادی باشد ولی به طور معمول ابتکار عمل به دست مردان است و در صورت طلاق و جدایی احتمال اینکه زن بدون پشتوانه اقتصادی بماند بسیار زیاد است. وجود مهریه یک نوع احساس امنیت اقتصادی و پشتوانه برای زن می باشد.
6. مهریه یک پشتوانه اجتماعی برای زن محسوب می شود: زیرا در صورت جدایی زن و مرد، زن متحمل خسارت بیشتری میشود زیرا مرد طبق استعداد خاص بدنی معمولاً در اجتماع نفوذ و تسلط بیشتری دارد و هم چنین مردان برای انتخاب همسر مجدد امکانات بیشتری دارند ولی زنان بیوه با از دست رفتن سرمایه جوانی و زیبایی، امکاناتشان برای انتخاب همسر جدید کمتر است. مهریه چیزی به عنوان جبران خسارت برای زن و وسیلهای برای تأمین زندگی آینده اوست.
بنابراین مهریه از نظر اسلام تنها جنبه مادی ندارد بلکه افزون بر آن، حکمتهای دیگری نیز در تعیین مهر نهفته است بنابراین نه تنها به زنان به عنوان کالا نگاه نشده بلکه ارزش و احترام زن به وسیله وضع و تأیید چنین قانونی محفوظ مانده است.[6]
منابع
1- جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جمال و جلال، چاپ 12، سال 88. قم : نشر اسراء.
2- مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ 14، سا ل1369. تهران: انتشارات صدرا.
3- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، سال 1385، قم: نشر آثار علامه مصطفوی
تهیه و تنظیم: ز. نیستانی
[1] - سامی: نام زبانهای محلی و اولیه حوزۀ خاورمیانه
[2] - عبدالسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیۀ و الاسلام، ص 166.
[3] - حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ذیل مفهوم اجر، متاع، صُدُق
[4] - مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 235.
[5] - ر.ک. وسائل الشیعه، ج 21، ص 228.
[6] - ر.ک. زن در آینه جمال و جلال، آیتالله جوادی آملی و حقوق زن در اسلام، شهید مطهری

یکی از شئونات مهم بشری، ازدواج است که هر آیینی برای اجرای آن قالبی را پذیرفته است.
... آداب و رسوم زمانی که از هدف خود، که رسیدن به تعالی بشر است؛ خارج شود و خود اصالت و محوریت یابد، موجب دست و پاگیر شدن در زندگی می شود که در پایان جزء خستگی و وازدگی عاید دیگری ندارد. در واقع غایت آداب و رسوم برآوردن نیازهای اصلی و واقعی بشر است.
وقتی اسلام در سرزمین سوزان حجاز متولد شد هر آن چه که با یکتاپرستی مغایر بود منسوخ کرد و آداب برگزیده را پاسداشت. هم چنان که وقتی مسلمانان، اسلام را به دیگر ممالک عرضه کردند؛ آداب و رسوم ملل، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت.
زمانی که به مقایسه اسلام با سایر ادیان یا مکاتب می پردازیم، ـ البته مکاتبی که بر مبنای نیازهای فطری بشر به وجود آمده اند ـ می بینیم هر آن چه را که در گذشته گفته شده و انسان را به آن سفارش کرده اند، در اسلام به گونه ای کامل تر و جامع تر به آن پرداخته و چنان هماهنگی با فطرت دست نخورده و ناب بشر دارد که گویی آیینه ای در برابر آن قرار داده است. از این روست که می توان یکی از رازهای جاودانگی اسلام را در شناخت صحیحِ نیازهای واقعی بشر دانست که شامل زمان و مکان نمی شود.
یکی از شئونات مهم بشری، ازدواج است که هر آیینی برای اجرای آن قالبی را پذیرفته است. در اسلام ازدواج از جایگاه بسیار ویژه ای برخوردار است چنان چه از اقوال معروف پیامبر است که ازدواج را سنت خود نامیده و هر کس از آن سر باز زند را از خود نمی داند(1) و در نقل معروف دیگری می فرماید: «ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله من التزویج؛ نزد خداوند هیچ بنایی محبوب تر از خانه ای نیست که از طریق ازدواج آباد گردد.»(2)
در ادیان دیگر نیز به ضرورت ازدواج تأکید شده است، برای مثال زرتشت نیز در اوستا براي ازدواج و تشكيل خانواده منزلت والائي قائل شده، ميگويد: «مردي كه زن دارد بر آن كه چنين نيست، فضيلت دارد.» شبیه به این در یَسنا آمده است: «عروس و داماد! این کلمات را به شما میگویم: زندگی سرشار از شادی داشته باشید و به حقوق یکدیگر احترام بگذارید. بی گمان زندگی شیرینی خواهید داشت.»
اسلام به صورت ظریف و زیبایی به اهمیت ازدواج و تأکید بر حفظ آن پرداخته، تا جایی که طلاق را مغبوض ترین حلال نزد خود می داند. بشر این ودیعه الهی را به دیدۀ منت پذیرفت و برای انجام آن مبادرت به ایجاد برنامه و چهارچوبی کرد و آن چه که از دلش بیرون آمد به آداب و رسوم هر ملتی شهره شد.
مقصود از آداب و رسوم، دادن چهارچوب و ضوابطِ عرفیِ مشترک، بین گروهی از انسان ها که در کنار هم زندگی می کنند. این هماهنگی باعث سهولت در امر زندگی می شود. آداب و رسوم زمانی که از هدف خود، که رسیدن به تعالی بشر است؛ خارج شود و خود اصالت و محوریت یابد، موجب دست و پاگیر شدن در زندگی می شود که در پایان جزء خستگی و وازدگی عاید دیگری ندارد. در واقع غایت آداب و رسوم برآوردن نیازهای اصلی و واقعی بشر است.
امروز به عنوان یک ایرانی، هویت اسلامی داریم؛ که بی شک به آداب ما رنگ دیگری داده است. در ایران پهناور، اشکال مختلفی از آداب و رسوم را مشاهده می کنیم که با تمام تفاوت ها، هسته ای مشترک دارند. مراسم عروسی در گذشته به صورت خواستگاری، بلهبُران ـ که به نامزدی هم شهرت دارد ـ، مراسم حنابندان و شیرینیخوران، تهیه جهیزیه و انجام خرید عروسی، جهازبران، پهن کردن سفره عقد، جشن عقد و عروسی، سائیدن کلهقند، خواندن خطبه عقد (عقدکنان) و بالاخره بردن عروس و شب زفاف که با مراسم پاتختی، مادرزن سلام و مهمانی های پاگشا به پایان می رسد. امروزه نیز مراسم ازدواج با تهیه کیک عروسی، فیلمبرداری، تزیین ماشین عروس و رفتن به ماه عسل به اتمام می رسد.
در این مقاله به مراسم ازدواج زرتشتیان می پردازیم و نقاط مشترک آن را با مردم یزد و کرمان و اهالی نقاط دیگر کویر زیبای مرکزی بیان می کنیم که به دلیل مغایر نبودن با تعالیم اسلامی به عنوان آداب و رسوم، در ازدواج به آنها عمل می شود و این از نقاط مشترک بین فرهنگ مناطق کویری با اقلیت زرتشتی ایران است. البته مراسم عروسی به خاطر ماهیت ازدواج، از کلیت هماهنگی، بین جوامع بشری برخوردار است.
خواستگاری
خواستگاری زرتشتیان به این روش است که مادر و خواهرِ داماد در صورت تمایل خانواده دختر با چند نفر از بستگان نزدیک برای خواستگاری دختر می روند. در بیشتر مواقع خانواده پسر نامه ای که دربارۀ خواستگاری از سوی پسر به پدرِ دختر نوشته شده همراه خود می برند. این نامه را بیشتر برای شگون روی کاغذ سبز رنگ و در پاکتی سبز می گذارند و با یک دستمال سبز و یک کله قند همراه با مقداری سنجد و آویشن به منزل دختر می برند. جواب نامه پس از چند روز از سوی خانواده دختر با همان روش به سرای پسر برده می شود. در این نامه پدر دختر، موافقت خود را بیان می دارد و به دنبال آن نامزدی آغاز می شود.
در یزد به مراسم خواستگاری طلبون نیز می گویند. بعد از توافق خانواده با داماد به خانه عروس می روند و هدایایی به عنوان نشانه با خود همراه می برند. خانوادۀ داماد موضوع خواستگاري را مطرح كرده و خانواده عروس براي بار اوّل به بهانهاي جواب رد مي دهند.
نامزدی
در روز نامزدی پسر همراه خانواده خود به خانه دختر می رود و همراه با بردن انگشتر نامزدی هدایایی (از قبیل کیف، کفش، پارچه، سکه طلا) به دختر می دهد. دادن این هدایا همراه با مراسم ویژه ای است. در جلوی همه این هدایا دو لاله که در داخل هر کدام یک شمع روشن قرار دارد همراه آیینه، گلاب پاش، یک کله قند و نقل با خود می برند و پس از پیش کش کردن این هدایا از سوی پسر به دختر، آنان انگشتر نامزدی را در دست همدیگر می کنند. چند روز پس از نامزدی، خویشان دختر نیز با دو لاله روشن و نقل و کله قند سبز پوش، گل، پارچه و هدایای دیگر به خانه پسر می روند و آنها را به خانواده پسر هدیه می کنند. در این دیدار، دختر همراه پدر و مادر و خویشان خود نمی رود زیرا این کار را گونه ای سبکی از سوی دختر می دانند. پسر می تواند بعد از انجام مراسم نامزدی به خانه دختر رفت و آمد کند. ولي با انجام مراسم نامزدي دختر به پسر حلال نمي شود. پس از مدتی، که به آمادگی دو خانواده بستگی دارد، روز عروسی را که باید روزی نیک و مبارک باشد بر می گزینند.
این مراسم نامزدی برای یزدیان در جلسۀ دوم خواستگاری صورت می گیرد به این ترتیب که بعد از چند روز براي بار دوّم خانوادۀ داماد با همان كيفيّت مجدداً به خواستگاري رفته و بار ديگر موضوع را مطرح مي كنند، اين بارخانوادۀ عروس با اصل موضوع موافقت كرده و مهريه را مطرح مي كنند، كه معمولاً شامل يك جلد كلام الله مجيد، يك دانگ خانه، يك دانگ باغ، يك حبّه زمين مزروعي، چند رأس گوسفند، مقداري ظروف مسي، يك دست رختخواب فرنگي، يك دست رختخواب معمولي، يك تخته گليم، يك حلقه انگشتري طلا و چيزهايي از اين قبيل مي باشد. پس از توافق طرفين، يك زن از طرف داماد نزد عروس كه معمولاً خود را از انظار مخفي مي كند رفته، يك حلقه انگشتري به انگشت و يك جفت كفش به پاي عروس كرده و بدين ترتيب خواستگاري رسميّت پيدا مي كند.
عروسی
چند روز قبل از عروسی، عروس و داماد و خویشان بسیار نزدیک به خرید وسایل عروسی می روند. از سوی داماد لباس عروسی (کیف و کفش، چند قواره پارچه، طلا و لوازم آرایش …) و از سوی دختر لباس دامادی و هدایای دیگر (کفش، پیراهن ...) خریداری می شود. دو سه روز پیش از عروسی از سوی خویشان عروس جهیزیه را به خانه ای که باید عروس و داماد با هم در آن زندگی کنند می برند و خانه را خود تزیین و آماده می کنند. هم چنین در این روز همراه با بر پا کردن جشن کوچکی، با نخی که از سوی خانواده دختر فرستاده شده رختخواب عروسی به وسیله خانواده پسر دوخته می شود. گِردهمایی برای مراسم عروسی را انجمن گویند. در یزد مراسم زیبای حنابندان نیز رواج دارد و دست و پای دختر و پسر را با نقش های زیبا می آرایند.
عقد و عروسی زرتشتیان در یک روز انجام می گیرد. روز عروسی، عروس و داماد و خویشان نزدیک پیش از شامگاه برای انجام مراسم عقد در نیایشگاه حاضر می شوند. در این مراسم در پیشاپیش عروس و داماد، کتاب اوستا، دو لالۀ روشن، آیینه، نُقل سفید، انار و تخم مرغ به وسیله اقوام نزدیک به معبد برده می شود. عروس و داماد در جای ویژه ای که در جلوی سفره عقد است می نشینند.
ولی مراسم عروسی یزدیان که با تفاوت هایی به این شکل برگزار می شود؛ که به آن «عاروس بَرون» نیز می گویند. بعد از ظهر قبل از شب عروسي چند نفر زن از طرف داماد، عروس را حفه (آرايش) كرده او را به حمام مي برند، پس از استحمام به دست و پاي عروس و همراهان حنا مي گذارند و آن را با نقش های زیبا می آرایند. سپس عروس را لباس عروسي پوشانده و روسري روي سر وي می اندازند طوري كه صورتش را بپوشاند، آن گاه دو نفر زن از طرف داماد طرفين عروس را گرفته، با شادماني او را به مجلس زنانه مي برند، به همين صورت عدّه ای از جوانانِ محل داماد را نيز به حمام برده و پس از استحمام او را به دامن صحرا برده، و تا غروب به شادماني مي پردازند.
دو نفر زن براي دعوت زنان و دو نفر مرد براي دعوت مردان، از طرفين (عروس و داماد) مردم را براي عروسي (سوري) دعوت ميكنند، سوري ها در دو مجلس زنانه و مردانه در جشن شركت می کنند، پس از پذيرايي و صرف شام عده اي از جوانان داماد را به خانۀ عروس مي برند تا عروس را برای رفتن به خانۀ داماد همراهی کنند.
سفرۀ پیمان، گواه یا عقد
سفرۀ
عقد یا گواه بر روی زمین گسترده می شود. این سفره از ترمه یا مخمل و
ابریشم است و از سوی مادر عروس نسل به نسل نگه داری شده است. سفره باید رو
به خاور یا بر آمدن خورشید گسترده شود و بر روی آن این چیزها دیده می شود:
گل سرخ، سینی از هفت سبزه، دو کله قند، کاسۀ عسل، سکۀ طلا، شاخ یا کاسه
نبات، منقل برای اسفند، برنج، سبزی خشک، نمک، رازیانه، چای، کندر، خشخاش،
انار، سیب، نانی محلی که بر آن مبارک باد نوشته اند.
این سفره نحوۀ دیگری نیز چیده می شود: سفره سفيدي كه روي ميز گسترده شده در روي آن كتاب اوستا، آئينه شمعدان، يك سيني محتوي شيريني سفيد (نقل) گل، يك مجمر آتش در حالي كه روي آن عود ميسوزد، تخم مرغ، انار، قيچي، ريشه شرابه سبزرنگ (ريشهاي كه اغلب دور كوسن ميدوزند) و يك سيني لورك Lork (آجيل) قرار دارد.
در یزد بر سفره خوانچه نیز میگذارند. خوانچه مانند تپه ای بلند از نقلهای درشت بیدمشک است که به هم پیوسته اند و بسیار زیباست.
اوستا. آینۀ بخت. (لاله شمعدان)
عروس و داماد رو به روی هم می نشینند. بر فراز سرشان توری از حریر سپید نگه می دارند و دو کله قند را به هم می سایند تا مراسم بله برون یا بله گفتن عروس به پایان رسد و می خوانند:
مِسابم و مِسابم! ...
چی چی مِسابی؟
مهر و محبت مِسابم! ...
برای کی مِسابی؟
برای عروس و دوماد!
داماد لباس سفید چین دار و عروس ساری چین دار سفید می پوشد. بر گردن آنها گلوبندی از گل آویزان می کنند و بر پیشانی آنها خالی سرخ رنگ می گذارند. نخست عروس بر تخت می نشیند و سپس داماد را دوستان و خویشان به نزد او می آورند و به هنگام عروسی در دهان یکدیگر با انگشت عسل می گذارند. بنا بر «دینکرد» به هنگام عروسی و برای آگاهی همگان طبل و شیپور می نوازند. این مراسم را شاه جان گویند. رو به روی عروس و داماد موبد و کنارشان خانواده های نزدیک می نشینند. آن گاه مراسم عقد در حضور دو شاهد که یکی از خانواده دختر و دیگری از خانواده پسر می باشد انجام می گیرد. سپس موبد شروع به خواندن بخش هایی از اوستا نموده و اندرز زناشویی می دهد. بعد از طرفین می پرسد که آیا به ازدواج با هم خوشنود هستند یا نه پس از شنیدن جواب بله از هر دو، نوشتن ازدواج در دفتر رسمی رزتشتیان انجام می گیرد و عروس و داماد و شاهدان آن را گواهی می کنند. پس از پایان مراسم عقد، تخم مرغی که در سر سفره عقد بوده به وسیله (ده موبد)(3) به پشت بام پرتاب می شود. با این کار موبد حقوقی را که پدر نسبت به دختر خود داشته با قیچی بریده به این تخم مرغ مصالحه کرده از خانه بیرون می اندازد با این هدف که پدر دیگر حقی به دختر ندارد.
ده
موبد در حالی که گلاب و آیینه در دست دارد جلو مهمانان آمده همراه با نگاه
داشتن آیینه رو به روی آنان به آنها گلاب می دهد و یک نفر دیگر که پشت سر
ده موبد حرکت می کند به مهمانان شیرینی می دهد. آن گاه ده موبد سینی بزرگ
پر از لورک یا آجیل را برداشته به تقسیم آن بین مهمانان که بیشتر سهم خود
را به خانه می برند می پردازد. پس از انجام مراسم عقد، موبد، عروس و داماد
را در معبد دور آتش مقدس می گرداند. آن گاه عروس و داماد به مجلس جشن عروسی
می روند و پس از پایان مراسم جشن، عروس و داماد به وسیله خویشان نزدیک به
خانه داماد برده می شوند.
در این مجلس موسیقی زنده نواخته می شود و مهمانان با ترانه های بومی به رقص و پایکوبی می پردازند. انار و هندوانه و شیرینی می خورند. غذا بیشتر گوسفند بریان کرده، مُرصع پلو و شیرین پلو می باشد. مراسم بین سه تا هفت روز به درازا می کشد. گاه نیز با آوردن مطرب ها به اجرای گونه ای نمایش های رو حوضی می پردازند. حوض میان خانه پر از سیب و انار و هندوانه است و بر تختی روی حوض، مردمان به تماشای نمایش کمدی و شادی می پردازند. در چند عروسی دیدم که زنی با بستن چند قاشق به انگشتان پای خود، که بر هر کدام صورتی را نقاشی کرده بودند، بر پشت نیم پرده ای خوابیده و نمایش شاد عروسکی را اجرا می کرد. در مراسمی دیگر دو شخصیت نمایش، یکی در نقش عروس و دیگری در نقش داماد برای هم می خواندند:
* آی دخترک ترگُلک ورگُلک خوش قد و بالا
ـ عقدت می کنم، عقد مدارا
* تو که عقدم می کنی، عقد مدارا
ـ منم آهو می شم، می رم به صحرا
* تو که آهو می شی، می ری به صحرا
ـ منم علف می شم سر در می آرم
* تو که علف می شی سر در می آری
ـ منم بزی می شم علفو می چینم
* تو که بزی می شی علفو می چینی
ـ منم قصاب می شم جونتو می گیرم
* تو که قصاب می شی خونمو می گیری
ـ منم شیشه می شم، خونتو می گیرم
* تو که شیشه می شی خونمو می گیری
ـ منم دستمال می شم رو شیشه می شینم
* تو که دستمال می شی رو شیشه می شینی
ـ منم موش می شم، دستمالو می چینم
* تو که موش می شی دستمالو می چینی
ـ منم گربه می شم موش رو میگیرم
* تو که گربه می شی موش رو می گیری
ـ منم عروس می شم حجله می شینم
* تو که عروس می شی حجله می شینی
ـ منم دوماد می شم، پهلوت می شینم
بادا بادا مبارک بادا ... ای یار مبارک بادا ...
در یزد و کرمان در مراسم عروسی، از زن و شوهران جوان ديگر نيز اسم مىبرند و بعد با نخ و سوزن پارچه سفيدى را مىدوزند و همراه آن این شعر را همخوانی می کنند:
چى چى مىدوزي؟
مهر و محبت مىدزوم
براى کى مىدوزي؟
براى عروس و داماد ...
به اين مراسم پيش از آمدن داماد نزد عروس «روس کردن» مىگويند. آن گاه داماد را کنار عروس رو به روى آئينه مى نشانند. داماد براى ديدن عروس رونما مى دهد و خويشان عروس و داماد به آن دو رونما مى دهند. مادرزن حلقه انگشتر را به دست داماد مى کند و داماد هم به دست عروس حلقه مى گذارد. سپس يکى از نزديکان عروس، ظرف آبى آورده و داماد مشتى پول درون آب مى ريزد. آب را درون راهرو ريخته و پول را به عنوان شگون بر مى دارند. رقص، آواز، شادى و عربونه زدن ساعت ها ادامه مى يابد.
پاینداز (پاگشا)
در یزد و کرمان زرتشتیان عروس را با آداب ویژه ای به خانۀ داماد می برند. بدین ترتیب که سمت راست عروس، خواهر داماد و سمت چپ او خواهر عروس (یا یکی از زنان خانوادۀ عروس) قرار گرفته زنان فامیل در حالی که صف چهار یا پنج نفری تشکیل داده اند پشت سر عروس به سوی خانه داماد حرکت می کنند. چون به کوچه ای باریک ( کوچۀ آشتی کنان) می رسند، می ایستند و می خوانند:
این کوچه تنگه؟ بله ...... عروس قشنگه؟ بله
دست به زلفاش نزنید .... مروارید بنده. بله
بادا بادا مبارک بادا ....... ای یار مبارک بادا
همراهان عروس از جلوی منزل هر زرتشتی عبور کنند، در برابرش، آتش افروخته بر روی آن اسفند و کُندُر دود می کنند. زنان شاباش می کشند. بدین گونه که سر در گوش و دوش یکدیگر نهاده و فریاد شادمانه بر می آورند. در جلوی در خانه، مقابل پای عروس و داماد آتش می افروزند. خانواده داماد برای ورود عروس پاگشا یا پانداز می دهند که بیشتر پول و طلاست. در خانه به مهمان ها شربتی به نام (شربت درِ حجله) می دهند. در هنگام ورود عروس و داماد به حجله مادرشوهر هدیه ای (گوشواره، انگشتر، دست بند و سینه ریز) به عروس می دهد. پس از ورود عروس و داماد به حجله، در حضور عده ای از زنان خانواده نزدیک آنها، عروس و داماد به پاشویی یکدیگر می پردازند. ابتدا سینی را در زیر پای عروس و داماد قرار می دهند. عروس و داماد از ظرفی، مقداری سبزی که به آن (مور و مرو) یا مورد سبز می گویند، و مقداری شیر و آب که همه با هم مخلوط شده برداشته هر دو پای عروس را با آن می شُوید و سپس عروس پای داماد را می شُوید به این نشان که مانند گیاه مورد همیشه زندگی آنها سبز و خرم باشد و مانند آن شیر همواره از گناهان پاک گردند و مانند آن ریشه (مورد) زندگیشان دراز و پردوام باشد. در این هنگام مهمانان عروس و داماد را تنها می گذارند. عروس و داماد اناری شیرین را که در روی سفره گواه بوده در اتاق حجله با هم می خورند تا به اندازه دانه های آن دارای اولاد گردند. بامداد روز دیگر رختخواب عروس و داماد به وسیله خواهر شوهر (یا خواهرزن) بزرگ تر جمع می شود. رسم است که داماد سکه ای برای خواهر خویش در رختخواب می گذارد و خواهر شوهر موقع جمع کردن رختخواب، آن را بر می دارد. بامداد همان روز نیز از طرف خانواده عروس مقداری ماست (به عنوان روسفیدی) همراه شیرینی و پشمک (برای شیرین کامی) برای خانواده های نزدیک عروس و داماد فرستاده می شود.
مراسم پاینداز در میان یزدیان به این صورت است؛ زنان عروس را از مجلس زنانه بيرون آورده و پشت سر مردان قرار گرفته دسته جمعي به سمت خانۀ داماد حركت مي كنند، مردان در حين حركت اين جملات را هم صدا و آهنگين مي خوانند: «صفاي قدم مردم، كورچشم نامردم، پيغمبر خدا را صلوات» هر چند قدمي كه مي آيند زنان عروس را از حركت باز مي دارند تا پاينداز (هديه ای) بگيرد، در اين حال يكي از اقوام داماد نزد عروس رفته قول پاينداز را مي دهد، مثلاً مي گويد: «يك دانگ خانه پاينداز، عروس بفرما»، اين عمل در طول راه چند بار اتفاق مي افتد، تا نزديك خانۀ داماد مي رسند، در اين موقع داماد بايد پاينداز بدهد، لذا داماد جلو آمده اين جملات را ميخواند: «خوش آمدي به خوش آمدنت، صدجان گراميم فداي هر قدمت» و قول يك هديه را مي دهد، آن گاه عروس را وارد حجله كرده و روي اِشكَنج (تشك مخصوص عروس) مي نشانند در حالي كه پشت سرعروس پرده اي آويخته و آينه اي روي آن نصب است داماد كه مي خواهد وارد حجله شود، افرادی که به عروس پاينداز داده اند جلو او را گرفته و نمی گذارند وارد حجله شود تا عروس پايندازها را پس دهد، عروس پايندازهاي آنها را می بخشد، به جز پاينداز داماد كه اين قول بايد اجرا شود، آن گاه داماد وارد حجله شده و عروس جلو او بلند مي شود، داماد نيز نزد عروس رفته و پاي او را به آرامی لگد مي كند تا در آينده عروس بر وي مسلّط نشود، سپس داماد سمت چپ عروس نشسته و دست راست خود را به گردن عروس مي گذارد، زنان نيز مدتي مقابل زوج مذكور به رقص و پايكوبي مي پردازند و پس از آن اتاق حجله را ترك مي كنند.
هنگامي كه زنان حجله را ترك كردند، زن دلاكه ای که مراسم عروسی را کنترل می کند يك تشت و قوري آب به دست داماد داده مي گويد: «دست عروس را بشور و با دامن قبايت خشك كن»، پاي راست عروس نيز به همين ترتيب شسته مي شود، دلاكه تشت را كه از آب شستشوي دست و پاي عروس جمع شده جلو داماد گرفته، داماد نيز به اندازه وسع خود مقداري پول داخل تشت براي دلاكه مياندازد، در اين هنگام يك نفر از طرف داماد ميگويد: «عاروسون ما شد تموم، همگي بِرِد پا خونمون»، دلاكه نيز با پولي كه از داماد گرفته همراه ُدو عدد نان و يك ظرف آبگوشت با خود به خانه مي برد.
پا تختی
داماد عصر همان روز (که روز پاتختی است) قبل از آمدن مهمانان به وسیله چندتن از مردان فامیل همراه موبد با دو لاله روشن و مقداری شیر که با برگ گل و آب مخلوط می باشد بر سر آب روان می رود و پس از خواندن پاره هایی از اوستا به وسیلۀ موبد، آن را در آب روان می ریزد تا بدین ترتیب هر گونه آلودگی قبل از زناشویی او شسته شود و مانند آب و شیر و گل پاک باشد.
در بازگشت، داماد برای دست بوسی و سپاس از رنج هایی که پدر برای دختر خود کشیده است به خانه پدرزن می رود و با بوسیدن دست مادر و پدرزن خود از تلاش آنها در تربیت دخترشان که حالا زن اوست سپاسگزاری می نماید. پدرزن هدیه ای به داماد می دهد. سپس داماد به خانه خود باز می گردد.
در بازگشت داماد، در پاگرد خانه، عروس کاسه ای از نقل و شیرینی به نشان پذیرایی از داماد به سر او می ریزد. در این هنگام خویشان و دوستان هدایایی را که آماده کرده اند به عروس و داماد می دهند. آن گاه داماد به نشان شیربها، اناری را که به آن 33 یا 101 سکه زده شده همراه یک جفت کفش به مادرزن هدیه می کند و یک جفت کفش نیز به خواهرزن می دهد.
روز سوم عروسی روز آش رشته است. رشته این آش باید به دست عروس بریده شود و به دست داماد به دیگ ریخته شود. این آش را نیز همراه با برگزاری جشن کوچکی بین دوستان و خویشان بخش می کنند.
اما در میان یزدیان روز سوم، روزی است که جهیزیه عروس را به داماد تحويل مي دهند و اقوام عروس و داماد به خانۀ آنها رفته ضمن عرض تبريک هداياي (اصطلاحاً جا خاليبا) خود را به زوجين مي دهند. شب سوم عروسي پدر و مادر عروس زوجين را همراه با خانواده دامام براي شام دعوت (اصطلاحاً خونه برون) مي كنند، بعد پدر و مادر داماد همين كار را انجام مي دهند، پس از آن اقوام همه به نوبت عروس و داماد را خونه برون مي كنند.
زیارت و مهمانی
رسم است که عروس و داماد پیش از رفتن به جای دیگر همراه خویشان خود به زیارتگاه و مکان مقدسی به نام (شاورهرام ایزد) و در یزد به پیر سبز و چکچک و پیر بانو می روند. پس از زیارت، در یک روز خوب هفته، مادرشوهر و پدرشوهر، عروس و پسرشان را به خانه خود مهمان می کنند و هنگام ورود آنها هدایایی به نشان پاگشا به آنها می دهند. همین کار را مادرزن و پدرزن نسبت به داماد و دختر خود انجام داده و هدایایی به نشان پاگشا به آنها می دهند. پس از آن خویشان نزدیک عروس و داماد را به خانه هایشان مهمان می کنند. گاهی این مهمانی ها به درازا می کشد، زیرا عروس و داماد هر هفته در خانه یکی از خویشان مهمان می شوند. این مهمانی ها نیز همراه با تشریفات ویژه ای است. هنگام ورود عروس و داماد یک شاخه گل و گیاه سبزی یا یک دانه انار (یا سیب و یا نارنج) به آنها داده مقداری (آویشن) که با شیرینی و سنجد و بادام و غیره مخلوط است بر سر آنها می ریزند و چندین مرتبه با صدای بلند که همراه با خوش حالی است نسبت به عروس و داماد شادباش می گویند. زدن دف و خواندن ترانه های شادمانه و خوردن انار و هندوانه و شیرینی نیز در تمام این مراسم رایج است.
پاورقی:
1) النکاح سنتی فمن رَغب من سنتی فلیس منی؛ ازدواج راه و روش من است، هر کسی از سنت من روی گردانند از من نیست.[بحارالانوار، ج 103، ص 220.]
2) مستدرک الوسایل، ج 14، ص 153.
2) پیشوا و پیر آتش پرستان.
تهیه و تنظیم: م. شکیبی نژاد
.:: This Template By : web93.ir ::.