بررسي چالشهاي قانوني كودك آزاري جنسي در ايران
فهرست مطالب
بند الف ــ تعريف كودك آزاري و كودك آزاري جنسي
بند ب ــ ويژگيهاي اصلي كودك آزاري جنسي
بند ج ــ مشكلات اجتماعي و فرهنگي مربوط به طرح بحث كودك آزاري جنسي
بند دــ تفاوت سوء استفاده جنسي از كودك با آزار جنسي كودك
بند ه ــ خلاء قانوني تعريف كودك آزاري جنسي در ايران و خلاء قوانين كيفري در جهت حمايت از اطفال
۱ ــ رضايت فرد ( كودك ) در رابطه جنسي
۲ ــ توريسم جنسي يا گردشگري جنسي
۳ ــ هرزه نگاري ( پور نو گرافي ) نسبت به كودكان
۴ ــ قاچاق كودكان
۵ ــ جرائم و اعمال منافي عفت از قبيل زنا ، زناي با محارم ، لواط ، تفخيذ ، مساحقه ، تقبيل و مضاجعه و بررسي آنها نسبت به كودكان
اول ــ زناي با محارم و زناي زن محصنه با نابا لغ
دوم ــ لواط
سوم ــ تفخيذ
چهارم ــ مساحقه
پنجم ــ تقبيل و مضاجعه
۶ ــ مشخص نبودن حد تنبيه وتاديب كودكان توسط والدين در قانون
۷ ــ عدم قصاص پدر بخاطر قتل فرزند ، مصداق بارز خشونت قانوني عليه كودكان( الف )
بند و ــ خلاء هاي قانوني حمايت بيشتر از كودكان در قانون مدني ايران
۱ ــ حق حضانت ، ملاقات و تربيت طفل
۲ ــ مسئله ولايت قهري پدر و جد پدر ي نسبت به اولاد خود
۳ ــ به ازدواج در آوردن دختران در سنين پائين
نتيجه گيري
( ب )
بند الف ـــ تعريف كودك آزاري و كودك آزاري جنسي
بطور
كلي هرگونه آسيب جسمي يا روحي و رواني ، سوء استفاده جنسي يا بهره كشي و
عدم رسيدگي به نيازهاي اساسي افراد زير هيجده سا ل توسط افراد ديگر و
بصورتي كه تصادفي نباشد ، كودك آزاري تلقي مي شود .
در تعريف فوق
اگر چه تلاش شده است تا همه وجوه و ابعاد آزار كودكان را در بر گيرد اما
در هر حال بسياري از مفاهيم مندرج در آن ممكن است در بين صاحبنظران اختلاف
برانگيز باشد.
مطابق تعريف سازمان بهداشت جهاني( ۱ ) ( WHO ) كودك
آزاري عبارت است از آسيب يا تهديد به سلامت جسم يا روان و سعادت و رفاه و
بهزيستي كودك به دست والدين يا افرادي كه نسبت به او مسئول هستند .
اما در مورد تعريف كودك آزاري جنسي كه موضوع اصلي اين مقاله است ، به تعريف ذيل اشاره مي گردد :
منظور
از آزار جنسي كودك ، درگير نمودن كودك در فعاليتهايي است كه منجر به ارضاء
جنسي افراد بزرگسال مي شود .سوء استفاده جنسي ، تماس ها يا تعاملات بين
كودك وفرد بالغي است كه كودك را به منظور تحريك جنسي مورد استفاده قرار
داده است .
آزار جنسي معمولا ً توسط افراد خانواده و نزديكان و
آشنايان و بندرت توسط افراد غريبه صورت مي پذيرد . مطالعات نشان داده است
كه در اكثر موارد آزار دهندگان كودك ، والدين وي و ناپدري و يا نامادري او
هستند و مواردي را كه شامل بيگانگان و غريبه ها مي شود ، درصد كوچكي از كل
موارد را در بر مي گيرد . همچنين مطالعات نشان داده است كه در بيـشتر
آزارهاي جنسي كودكان كه توسط پدر اعمال شده است ، كودك قرباني دخـتر بوده
است .
بند ب ــ ويژگيهاي اصلي كودك آزاري جنسي
كودك آزاري
جنسي چه بصورت مداوم باشد و يا فقط يكبار صورت گرفته شود و خواه توسط
افراد خانواده و نزديكان و خواه توسط افراد غريبه انجام شده باشد ، معمولاً
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( ۱ ) _ WORLD HEALTH ORGANISATION.
( ۱ )
داراي پنج شاخصه و ويژگي اصلي است :
۱ــ
كودك عموماً آن را دوست ندارد ،۲ ــ ارضاء جنسي فرد آزار دهنده هدف اصلي
آزار است، ۳ ــ در اين رابطه يك تفاوت سني و قدرتي وجود دارد كه بطور
موثري رضايت معنا دار از رابطه را از بين مي برد ،۴ ــ فعاليت جنسي
معمولاً بصورت پنهان و همراه با نقشه و توطئه قبلي و اعمال زور از جانب
فرد قدرتمند است ، ۵ ــ گاهي اوقات كودك به جهت نياز شديد به حمايت فيزيكي
يا عاطفي و توجه و وابستگي ، خود شخصاً به پذيرش و شروع اين رابط ه و يا
حفظ رابطه جنسي تمايل نشان مي دهد .
بند ج ــ مشكلات اجتماعي و فرهنگي مربوط به طرح بحث كودك آزاري جنسي
اگر
موضوع كودك آزاري جنسي كودكان تا كنون كمتر مورد بحث و گفتگو قرار گرفته
است نه بخاطر كم اهميت يا بي اهميت بودن موضوع ، و نه به جهت قلّت موارد
اتفاق افتاده كودك آزاري جنسي است ، بلكه متاسفانه اين موارد درحال حاضر
كراراً واقع مي شود و ضمانت اجراي موثروكافي براي مجازات و تنبيه مرتكبان
نيز وجود ندارد ، ليكن عدم طرح و پرداخت به اين معضل بزرگ فرهنگي و
اجتماعي بدين خاطر است كه از نظر سنّتي و فرهنگي ، اين موضوع بصورت يك
تابو بشمار مي رود و تمايلي به صحبت در مورد آن وجود ندارد و ديگر آنكه
جرم كودك آزاري و به ويژه كودك آزاري جنسي يك جرم نسبتاً پنهان است و حتي
به مرتكبان و مجرمان اين جرم نيز از آنجا كه در ميان جمعيت پنهان هستند ،
جمعيت پنهان ( ۲ ) گفته مي شود .و همچنين به اين دليل كه آمار دقيقي در
مورد اين جرم بنا بر دلايل مختلف ارائه نمي شود و به اصطلاح آمار سياه
بزهكاري يا ليست سياه ( ۳ ) وجود دارد ، در خيلي از موارد اين جرم پنهان
باقي مي ماند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( ۲ ) _Hidden Population.
( ۳ ) _ Black List .
( ۲ )
بند د ــ تفاوت سوءاستفاده جنسي از كودك ( ۴ ) باآزار جنسي كودك( ۵)
اين
دو عبارت در متون حقوقي انگليسي خيلي زياد بكار رفته اند اما از لحاظ
تعريف ، تفاوت چنداني با يكديگر ندارند و تفاوت آنها بيشتر در مراجع
درماني يا قانوني است كه به آن مراجعه مي نمايند . همه اعمالي كه به عنوان
سوء استفاده جنسي بكار مي رود ، مسلماً آزار جنسي و آزارهاي عاطفي و رواني
نيز بدنبال خواهد داشت و امكان ندارد كه كودكي مورد سوءاستفاده جنسي قرار
گرفته باشد ولي آزار جنسي ويا رواني را تجربه نكرده باشد .
يك
تفاوت كه در مورد اين دو واژه مي توان اشاره نمود آن است كه محققان و روان
شناسان معتقدند زماني كه يك شخص خاص در طول مدت زمان معين ، يك فرد خاص را
مورد آزار جنسي قرار دهد، سوء استفاده جنسي ( Abuse ) واقع شده است .
بنابراين در سوء استفاده جنسي ، شخص آزار دهنده و كودك مورد آزار جنسي ،
يك فرد ثابت هستند و اين آزار جنسي در طول مدت زمان تكرار مي گردد .
بند ه ــ خلاء قانوني تعريف كودك آزاري جنسي در ايران و خلاء قوانين كيفري در جهت حمايت از اطفال
در
قوانين كيفري ايران متاسفانه نسبت به اين امر ، جرم انگاري خاصي نشده است
و تحت عنوان كودك آزاري جنسي ، قانون يا مورد خاصي مشاهده نمي شود و حمايت
ويژه يا افتراقي از كودكان در مقابل اعمال منافي عفت و جرايمي از جمله زنا
، لواط ، مساحقه ، تقبيل و مضاجعه و هر نوع سوء استفاده جنسي يا آزار جنسي
ديگر يا اساساً وجود ندارد ويا در برخي موارد حتي حمايت كيفري كمتري هم از
آنها به عمل آمده است.
پس از انقلاب اسلامي با تصويب قانون حدود و
قصاص مصوب ۳ / ۶ / ۱۳۶۱ كليه مواد قانون مجازات عمومي سابق كه راجع به
جرائم هتك ناموس و منافي عفت بود ، نسخ گرديده و مقررات كيفري مطابق شرع
اسلام به مرحله اجرا گذاشته شد و علاوه بر آن ، مصـاديق ديگـري از جرائـم
منـافـي عفت غيـــر از زنـا مـانند تقبيل و مضـاجعه ، تفخيـذ و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( ۴ ) _ Sexual Child Abuse .
( ۵ ) _ Sexual Child Assault .
( ۳)
مساحقه
نيز مورد حكم قرار گرفت . همچنين قانونگذار اسلامي ، بلوغ يا صغر سن مجني
عليه را كه سابقاً موجب تفاوت در مجازات مي شد ، ناديده گرفت و از اين حيث
همه را يكسان قلمداد نمود .
همينطور در قوانين كيفري ايران ، اعمالي نظير هرزه نگاري كودكان ( پورنوگرافي ) و بهره گيري از آنها مورد غفلت قرار گرفته است .
در
خصوص هر يك از موارد مهمي كه نسبت به كودكان مورد غفلت قانوني واقع شده
است و حمايت خاص كيفري از آن به عمل نيامده است ، در ذيل به تفصيل سخن
خواهيم گفت .
۱ ــ رضايت فرد ( كودك ) در رابطه جنسي
در
برخي از كشورها بويژه كشورهاي اروپايي و كانادا رضايت كودك ، عامل مهم و
تعيين كننده اي براي تشخيص آزار جنسي يا سوء استفاده جنسي است و در
كشورهاي مختلف كه اين مكانيسم پذيرفته شده است ، سنين مختلفي تعيين شده
است . مثلاً در كانادا اگر كودك زير سن دوازده سال باشد ، ارتكاب اين
اعمال از سوي وي يك اختلال رفتاري محسوب مي شود ولي پس از دوازده سال تا
هجده سال به عنوان يك جرم با آن برخورد مي گردد.
اما در قوانين
كيفري و جزايي ايران ، اساساً بحث رضايت فرد به طور كلي در رابطه جنسي
نامشروع مطرح نيست و به طريق اولي ، رضايت كودك نيز به هيچوجه تاثيري در
مسئله نخواهد داشت ، در اين مورد در بندهاي جداگانه اي ، جرايم و اعمال
منافي عفت مورد بررسي قرار خواهند گرفت .
۲- توريسم جنسي يا گردشگري جنسي
توريسم
جنسي كه در قوانين كيفري بسياري از كشورها و معاهدات بين المللي به آن
توجه شده است ( ۶ ) ، در قوانين جزايي ايران مورد غفلت قرار گرفته است و
به طور مجزا و خاص در خصوص آن جـرم انگاري صورت نـپذيرفته است . ليكن در
ماده ۳ قانون حمايت
از كودكان و نوجوانان مصوب آذر ماه ۱۳۸۱ ، « هر
گونه بهره كشي وبكارگيري
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
( ۶ ) ــ البته توريسم جنسي در كنوانسيون حقوق كودك نيز مسكوت مانده و مورد اشاره قرار نگرفته است .
( ۴ )
كودكان
به منظور اعمال خلاف » را جرم اعلام نموده است كه با اين جرم انگاري ، گام
بسيار مهمي در راستاي پيشگيري از بزه ديدگي جنسي و سوء استفاده از كودكان
در اينگونه فعاليتهاي مجرمانه جنسي برداشته است . در هر حال گردشگري جنسي
، پورنوگرافي ، بردگي جنسي و ديگر جرايم سازمان يافته كه در عرصه بين
المللي وجود دارد و ممنوعيت آنها مورد تاكيد كنوانسيونهاي بين اللملي قرار
گرفته است ، نيازمند همكاري بيشتر دولتها با يكديگر براي مبارزه با اين
پديده هاي شوم و غير انساني و اقدام مثبت دولتها در جهت تدوين و وضع
قوانيني موثر و اتخاذ تدابير و ضمانتهاي اجرايي و ايجاد نهادهاي نظارتي مي
باشد .
۳ – هرزه نگاري ( پورنوگرافي ) نسبت به كودكان
هرزه
نگاري و انتشار صور قبيحه خواه در مورد بزرگسالان و خواه كودكان از طريق
كتب ، مجلات ، ديسكت هاي كامپيوتري و اينترنت وجود دارد . كميته حقوق كودك
در سال ۱۹۹۳ يك گزارش حاوي توضيحاتي درباره سوءاستفاده جنسي ، منتشر نمود
و در آن اعلام داشت كه فحشاء كودكان بايد به عنوان جرمي سنگين شناخته شود
و واسطه ها ، شركاء و مشتريان بايد به مجازات برسند، پورنوگرافي بايد
ممنوع شود و مرتكبان آن به اشدّ مجازات محكوم گردند .
در قوانين
كيفري ايران تنها در ماده ۶۴۰ قانون مجازات اسلامي ( در فصل هجدهم تحت
عنوان جرايم ضد عفت و اخلاق عمومي )بطوركلي وعام مقرر شده است كه هر كس
نوشته يا طرح ، گراور ، نقاشي ، تصاوير ، مطبوعات ، اعلانات ، علايم ،
فيلم ، نوار و بطور كلي هر چيز كه عفت و اخلاق عمومي را جريحه دار نمايد
براي تجارت و توزيع نگهدارد و ...... به حبس از سه ماه تا يكسال و جزاي
نقدي از يك ميليون و پانصد هزار ريال تا شش ميليون ريال و ۷۴ ضربه شلاق يا
به يك يا دو مجازات مذكور محكوم خواهد شد .
در اين ماده قانوني هيچ
اشاره و تاكيد خاصي نسبت به كودكان در جهت حمايت بيشتر از آنها بعمل
نيامده است . بنظر مي رسد كه قانونگذار كيفري بايد با توجه به آسيب پذيري
بيشتر اطفال ، طفل بودن را از علل مشدده جرم قرار دهد و به جرم انگاري خاص
براي اطفال در اين زمينه ها اقدام نمايد .
( ۵ )
۴ ــ قاچاق كودكان
قاچاق
كودكان به اشكال و انحاء مختلف ممكن است صورت پذيرد . گاهي اطفال تحت
عنوان فرزند خواندگي مبادله مي شوند و تحت اين عنوان از آنها سوء استفاده
شده و آزارهاي بسياري نسبت به كودكان اعمال مي گردد . كنوانسيون استكهلم
مصوب ۱۹۹۶ در خصوص حمايت از كودكان و همكاري در مورد فرزند خواندگي با هدف
ممانعت و پيشگيري از قاچاق كودكان تنظيم شده است .
كنوانسيونهاي
متعدد سازمان ملل متحد در مورد جرايم سازمان يافته فرامرزي و به خصوص
كنوانسيون سال ۲۰۰۰ و پروتكل اختياري آن براي منع سركوب و مجازات قاچاق
افراد به ويژه زنان و كودكان و اعلاميه هاي متعدد در اين زمينه ، مسئله
كودك آزاري و قاچاق كودكان را به شدت ممنوع اعلام نموده است . كنگره جهاني
استكهلم ۱۹۹۶ عليه تجارت و خريد و فروش و قاچاق كودكان براي اسـتـثمار و
سوء استفاده جنسي آنها در بيانيه خود خطاب به دولتها ، بر لزوم همكاريهاي
قويتر ميان دولتها و اخـتصاص اولويت زياد به مبارزه با قـاچاق اطفال به
قصد اسـتـثمارجنسي آنها تاكيد نمود.
در قوانين كيفري ايران
متاسفانه دراين مورد نيز جرم انگاري خاص انجام نشده است و قانون و مقررات
جداگانه اي براي ممنوعيت قاچاق اطفال وجود ندارد ، اين امر در حالي است كه
كميته حقوق كودك سازمان ملل متحد با تاكيد بر لزوم قانونگذاري خاص در اين
خصوص از تمام دولتها خواسته است كه در قوانين كيفري خود ، استثمار جنسي و
فحشاء و قاچاق كودكان را بعنوان جرائمي مهم و با حداكثر مجازات براي
مرتكبان شناسايي نمايند و اطفال را بدينوسيله مورد حمايت كيفري بيشتر قرار
دهند .
۵_ جرائم و اعمال منافي عفت از قبيل زنا و زناي با محارم ، لواط ، تفخيذ ، مساحقه ، تقبيل و مضاجعه و بررسي آنها نسبت به كودكان
در
قوانين كيفري و جزايي ايران ، متاسفانه در مورد جرائم فوق نيز نه تنها
هيچگونه حمايت كيفري بيشتري نسبت به اطفال بعمل نيامده است بلكه بالعكس
حمايت كيفري كمتري هم نسبت بـه كودكان ارائـه شـده است و در برخــي از
مواد قانون مجازات اسلامي بين جرائم
بزرگسـالان و اطفال تفاوتــي قائـل شـده است كه در راستـاي حمـايت كيفري كمتر از آنها
مي بـاشد و در بسيـاري مـوارد اين امـر مي تواند زمينه بزه ديدگي بيشتري را براي اطفال
( ۶ )
فراهم نمايد. درذيل به هريك از جرائم ياد شده بطورمجزاخواهيم پرداخت .
اول ــ زناي با محارم و زناي زن محصنه با نابالغ
طبق
ماده ۸۲ قانون مجازات اسلامي ، مرتكب مشمول حد قتل مي گردد و از اين حيث
تفاوتي از حيث كيفري بين كودكان و بزرگسالان وجود ندارد و فرقي هم ميان
جوان و غيرجوان و محصن و غير محصن وجود ندارد .
همچنين بموجب ماده
۸۳ همان قانون ،زناي زن محصنه بانابالغ موجب حد تازيانه است. (۷ ) در
حاليكه طبـق بند ب هميـن مـاده زنـاي زن محصـنه با مـرد بـالـغ مستـوجب
حـد رجم
( سنگسار ) است . بنابراين ملاحظه مي شود كه قانونگذار از
طفل نابالغ حمايت كيفري كمتري نموده است و طفل بودن بزه ديده را در واقع
از عوامل مخففه براي مجازات زن بزهكار ( زانيه ) دانسته است .
دوم ــ لواط
طبق
ماده ۱۱۲ قانون مجازات اسلامي ، حد لواط فرد بالغ با نابالغ قتل است و اصل
بر آن است كه طفل مُكره بوده است ولي چنانچه طفل مكره نباشد ، وي نيز
مجازات مي گردد و مجازات وي ۷۴ ضربه شلاق از باب تعزير خواهد بود .
اين
مجازات شلاق براي طفل حتي اگر از باب تعزير باشد و حتي اگر طفل به عمل
لواط راضي بوده باشد ، به جهت عدم مسئوليت كيفري اطفال مصّرح در ماده ۴۹
قانون مجازات اسلامي قابل انتقاد است و با آن مغايرت دارد.
كودك
آزار ديده خود فردي قرباني است و نبايد با وي بعنوان يك مجرم رفتار شود
.اين امر در تمام كنوانسونهاي مهم بين المللي مورد تاكيد واقع شده است كه
اينگونه اطفال بايد مورد حمايتهاي رواني و عاطفي و حمايتهاي درماني و
پزشكي بيشتري قرار گيرند تا بتوانند دوباره به وضعيت عادي باز گردند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(
۷ ) ــ فقهاي اماميه ممستند اين حكم را روايت صحيحه ابن بصير از امام صادق
( ع ) ذكر نموده اند كه در مورد مجازات پسر نابالغي كه با زني زنا كرده
بود از امام صادق ( ع ) سئوال شد و امام در پاسخ فرمودند كه پسر نابالغ
تازيانه زده مي شود نه حدّ و زن هم حدّ كامل بر او اجرا مي شود .
براي مطاله بيشتر در اين مورد رجوع كنيد به :
آيت الله خويي ، ابوالقاسم ، مباني تكمله المنهاج ، جلد اول ، مطبعه الآداب ، نجف اشرف ، ۱۹۷۵ ميلادي ، ص ۲۴۴ .
( ۷ )
همچنين طبـق مـاده ۱۱۳ قـانون مجـازات اسلامـي هرگاه نابالغي ، نابالغ ديگر را وطي كند
تا
۷۴ ضربه شلاق تعزير مي شوند مگر آنكه يكي از آنها اكراه شده باشد ، كه در
اينجا نيز قانونگذاربر خلاف اصل كلي عدم مسئوليت كيفري كودكان ،طفل فاعل و
مفعول را قابل مجازات دانسته است .
سوم ــ تفخيذ
بموجب ماده
۱۲۱ قانون مجازات اسلامي ، حد تفخيذ ونظاير آن بين دو مرد بدون دخول ،
براي هر يك صد تازيانه است . ملاحظه مي گردد كه در اينجا نيز حمايت كيفري
ويژه اي از اطفال بچشم نمي خورد و تفخيذ با اطفال هم همان صد تازيانه را
خواهد داشت . اين امر از اين حيث مورد انتقاد است كه افراد بزرگسال بچه
باز به جهت آنكه ممكن است آثار و تبعات لواط در كودكان و كشف آن آثار موجب
آشكار شدن جرم ارتكابي آنها گردد ، بيشتر به تفخيذ با اطفال روي مي آورند
و از اين رو اطفال در معرض آسيب پذيري و خطر زيادتري واقع خواهند بود .
چهارم ــ مساحقه
در
مورد مساحقه ( همجنس بازي زنان با يكديگر ) نيز بين نابالغ و بالغ در
قانون مجازات اسلامي تفاوتي وجود ندارد و حدّ مساحقه براي هر يك از طرفين
( طبق ماده ۱۲۹ قانون مجازات اسلامي ) صد تازيانه است .
پنجم ــ تقبيل و مضاجعه
در
ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامي مقرر شده است : « هر گاه زن و مردي كه بين
آنها علقه زوجيت نباشد ، مرتكب روابط نامشروع و يا عمل منافي عفت غير از
زنا از قبيل تقبيل يا مضاجعه شوند ، به شلاق تا نود و نه ضربه محكوم
خواهند شد و اگر عمل با عنف و اكراه باشد فقط اكراه كننده تعزير مي شود . »
ملاحظه
مي گردد كه در اين ماده ، لفظ زن و مرد بكار رفته است و مجازات شلاق تا ۹۹
ضربه تعيين شده است، پس دروهله اول بنظر مي رسد كه اطفال بايد از شمول اين
ماده ،
مستثني گردند زيرا قانونگذار لفظ زن و مرد را بكار برده است . اما ماده ۱۲۴ همان قانون
( ۸ )
بيان
مي دارد كه « هر گاه كسي ، ديگري را از روي شهوت ببوسد تا ۶۰ ضربه شلاق
تعزير مي شود . » لفظ ديگري بطور عام و كلي بوده ومي تواند اعم از زن و
مرد و اطفال باشد .
بنظر مي رسد كه قانونگذار كيفري بايد در مورد
اينگونه اعمال از قبيل بوسيدن از روي شهوت و يا همبستر شدن با توجه به
آسيب پذيري بيشتر اطفال ، طفل بودن را از علل مشدده جرم قرار دهد و به جرم
انگاري خاص براي اطفال در اين زمينه ها اقدام نمايد .
۶ ــ مشخص نبودن حدّ تنبيه و تاديب كودكان توسط والدين در قانون
حد
تنبيه و تاديب كودكان توسط والدين چه در قانون كيفري ( مجازات اسلامي ) و
چه در قانون مدني معين و مشخص نيست . بند ۱ ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامي و
ماده ۱۱۷۹ قانون مدني ، اعمال تنبيه و تاديب كودكان توسط والدين ، اولياء
قانوني و سرپرستان صغار را با شرايطي تجويز كرده است . بنظر مي رسد در
برخي موارد اعطاي مجوز فوق به اين افراد ، كودكان را در معرض آزار و اذيت
و شكنجه هاي جسمي و روحي به بهانه تاديب و تنبيه قرار خواهد داد .
بموجب
مواد قانوني ياد شده ، تنبيه اطفال توسط والدين به منظور تاديب و تربيت
طفل در صورتي كه در حّد متعارف باشد جرم تلقي نمي شود . ليكن مشكل اصلي در
اينجاست كه اين تنبيه تا چه حد متعارف است و ميزان آن به درستي تعيين نشده
است .
با ارائه طرح قانون حمايت از كودكان و نوجوانان مصوب آذر ماه
۱۳۸۱ انتظار مي رفت كه خلاء قانوني فوق حداقل در خصوص اطفال پر شود ، اما
با تصويب ماده ۷ قانون مذكور كه اقدامات تربيتي والدين در چارچوب ماده ۵۹
قانون مجازات اسلامي و ماده ۱۱۷۹ قانون مدني را از شمول قانون ياد شده
مستثني مي نمايد ، تنها بارقه اميد در مورد امكان تعقيب والدين ، اولياي
قانوني و سرپرستان صغار به جرم آزار و اذيت جسمي و روحي اطفال از بين
خواهد رفت .
بنابراين در خصوص كودك آزاري دردرون خانواده ، حقوق
كيفري ايران همچنان با خلاء قانوني مواجه است . اين امر در حالي است كه
قانونگذار با تصويب ماده ۶۲۵ قانون مجازات اسلامي با جرم انگاري خاص براي
ترك انفاق كودكان در راستاي ممانعت از بزه ديـدگي جسمانـي اطفال در حقـوق
جـزاي ايـران ، اقدام مثبتي انجام داده است ، ليكن موارد
ديگـر كـودك آزاري عليرغم آنكـه تحقيقـات و آمـار نشـان داده است كــه بيشترين كودك
(۹ )
آزاريهاي جسمي ، جنسي و رواني در داخل خانواده ها و بر اثر خشونتهاي خانگي صورت مي گيرد ، مورد بي توجهي قانونگذار واقع شده است .
۷ ــ عدم قصاص پدر بخاطر قتل فرزند ، مصداق بارز خشونت قانوني عليه كودكان
در
ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامي ( فصل چهارم آن تحت عنوان شرايط قصاص ) ،
مقرر شده است : « پدر يا جد پدري كه فرزند خود را بكشد قصاص نمي شود و به
پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محكوم خواهد شد . »
متاسفانه
اين ماده تا كنون مورد سوء استفاده برخي پدران قرار گرفته است و خود مثال
بارز خشونت قانوني عليه كودكان است . قتلهاي ناموسي و قتلهاي ديگري كه به
هر بهانه و دليلي توسط پدران صورت مي گيرد و يا قتلهايي كه پس از تجاوز
جنسي به كودكان از طرف پدران آنها انجام مي شود ، بخوبي حاكي از آن است كه
اين ماده قانوني كه خود مروّج خشونت آنهم به بدترين شكل آن يعني قتل و سلب
حق حيات از كودك و نقض مسلم حق حيات بعنوان مهمترين حقوق بنيادين بشر است
، نيازمند توجه دقيق قانونگذار و اصلاح آن در جهت حفظ بهترين مصالح و
منافع عاليه كودك مي باشد .
بند و ــ خلاء هاي حمايت بيشتر از كودكان در قانون مدني ايران
در اينجا حضانت ، حق ملاقات و تربيت طفل را از زاويه كودك آزاري مورد توجه قرار مي دهيم .
۱ــ حضانت
طبق
ماده ۱۱۷۳ قانون مدني « هرگاه در اثر عدم مواظبت يا انحطاط اخلاقي پدر يا
مادري كه طفل تحت حضانت اوست ، ضعف جسماني و يا تربيت اخلاقي طفل در معرض
خطر باشد ، محكمه مي تواند به تقاضاي اقرباي طفل يا به تقاضاي قيم او يا
به تقاضاي رئيس حوزه قضايي هر تصميمي را كه براي حضانت مقتضي بداند ،
اتخاذ كند .
( ۱۰ )
موارد ذيل از مصاديق عدم مواظبت و يا انحطاط اخلاقي هر يك از والدين است :
«۱ ــ اعتياد زيان آور به الكل ، مواد مخدر و قمار،۲ ــ اشتهار به فساد اخلاق و فحشاء،
۳
ــ ابتلا به بيماريهاي رواني با تشخيص پزشكي قانوني ، ۴ ــ سوءاستفاده از
طفل يا اجبار او به ورود در مشاغل ضد اخلاقي مانند فـساد ، فـحشاء ، تـكدي
گري و قـاچاق ،
۵ ــ تكرار ضرب و جرح خارج از حد متعارف . »
ماده
فوق كه اصلاحي مصوب ۱۱ / ۸ / ۱۳۷۶ مجلس شوراي اسلامي مي باشد ، با ذكر
موارد و مصاديق « عدم مواظبت و يا انحطاط اخلاقي والدين » به چندين دهه
اختلاف نظر حقوقدانان و محاكم دادگستري در اين مورد پايان داد . بدون
ترديد ماده مذكور يكي از مهمترين ساز و كارهاي پيش بيني شده در قانون مدني
ايران در راستاي پيشگيري از كودك آزاري و هر نوع سوءاستفاده از طفل بشمار
مي رود .
نهاد حضانت در قانون مدني ايران يكي از مهمترين نهادهاي
حمايتي از اطفال مي باشد كه نقش مهمي در پيشگيري ازكودك آزاري و در خطر
قرار گرفتن سلامت جسماني ، رواني ، اخلاقي و اجتماعي اطفال ايفاء مي نمايد
. قانونگذار در واگذاري حق حضانت تا حدود زيادي به وضع اخلاقي و مالي
طرفين ، مصلحت طفل و علايق و عواطف وي بي توجه بوده و با وضع ماده ۱۱۶۹
قانون مدني و تبصره اصلاحي اخير آن ، مادر را براي حضانت فرزند پسرو دختر
تا هفت سالگي دراولويت قرارداده و پس از آن حضانت را
به عهده پدر
واگذار نموده است . اين امر مي تواند كودكان را در معرض آسيبهاي جسمي و
روحي و رواني جدي قرار دهد و زمينه سوء استفاده از آنها را فراهم سازد .
ضمناً
قانونگذار مدني با پيش بيني جنون و يا ازدواج مجدد مادر پس از جدايي با
شخصي غير از پدر طفل ، اين موارد را از عوامل سقوط حضانت دانسته است ، اما
همين مسئله از اين حيث قابل انتقاد بنظر مي رسد كه در خصوص ازدواج مجدد
پدر طفل چنين عدم صلاحيتي براي پدر پيش بيني نشده است ، در حـاليكه
رفتارهاي نـامادري هم همچون نا پدري مي تواند بعضاً موجبات آزار طفل يا
سوء استفاده از وي را مهيا نمايد . البته با عنايت به ماده ۱۱۷۳ قانون
مدني ، ملاحظه مي گردد كه بموجب بندهاي ۲ و ۴ آن بنوعي حمايت از اطفال در
مقابل آزار و اذيت جنسي والدين و سوء استفاده از آنها ، مطرح شده است .
( ۱۱ )
۲ ــ مسئله ولايت قهري پدر و جد پدري نسبت به اولاد خود
موضوع
ولايت قهري پدر و جد پدري نسبت به اولاد خود را نيز از زاويه كودك آزاري
با تاكيد بر كودك آزاري جنسي بحث و بررسي خواهيم نمود . طبق ماده ۱۱۸۱
قانون مدني: « هر يك از پدر و جد پدري نسبت به اولاد خود ولايت دارند . »
بنابراين ولايت قهري مخصوص پدر و جد پدري است و هيچ شخص ديگري حتي مادر را
ولي قهري نشناخته اند .
مبناي فقهي ماده قانوني فوق نيز ، حديث
نبوي است كه امام محّمد باقر ( ع ) از رسول اكرم ( ص ) نقل فرموده اند : «
اَنتَ و مالُك لِا َبيك » ، « تو و مال تو از آن پدرت هستي» . حتي از ظاهر
مواد ۱۱۸۲ و ۱۱۸۴ قانون مدني اينطور استنباط مي گردد كه اگر صغير هم پدر و
هم جد پدري داشته باشد و ناشايستگي يكي از آنها در اداره امور طفل احراز
شود ، حاكم نمي تواند ولي قهري منحصر را عزل نمايد و فقط مي تواند ضمّ
امين كند .ليكن در خرداد ماه سال ۱۳۷۹ ،ماده ۱۱۸۴ قانون مدني بدين شرح
اصلاح گرديد:«هرگاه ولي قهري طفل ،رعايت غبطه صغير را ننمايد ومرتكب
اقداماتي شود كه موجـب ضرر موّلي عليه گردد ، به تقاضاي يكي از اقـارب وي
و يـا به درخـواست رئيس حوزه قضايي پس از اثبات ، دادگاه ولي مذكور را عزل
و از تصرف در اموال صغير منع و براي اداره امور مالي طفل ، فرد صالحي را
به عنوان قيّم تعيين مي نمايد»۰ ماده ۱۵ قـــــانون حمايت از خـانواده
مصوب ۱۳۵۳ نيـز عزل ولي قهري را هر چـند كه منحصر باشد ، در صورت تاييد
ناشايستگِي جدّي وي ، پيش بيني كرده بود .
بدين ترتيب ملاحظه مي
گرددكه ولايت قهري پدروجدّپدري به عنوان يكي ازمكانيسم هاي حمايتي از
اطفال در قانون مدني ايران پيش بيني شده است . عدم پيش بيني ولايـت قهري
براي مادر طفل در موارد زيادي پس از مرگ پدر طفل به مصلحت كودك نبــوده و
مي تواند موجبات آسيب پذيري او را فراهم نمايد . بـنابراين بـنظر مي رسد
با توجه به اينكه عدم بر كناري ولي قهري در مورد كودك آزاري و به خصوص
كودك آزاري جنسي ، مطمئنا كودك را در شرايط و محيط خطرزا و آسيب پذير قرار
مي دهد ، ضروري است كه اين امر مورد توجه قانونگذار و نيز محاكم اطفال
قرار گيرد .
توجه به مصالح و منافع عاليه كودك بايد مهمترين معياري باشد كه در صدور و اجراي
( ۱۲ )
حكم
مورد نظر واقع شود ۰بند ۱ ماده۳ كـنوانسيون حقوق كودك نيز مقرر نموده است
كه:« در تمام اقدامات مربوط به كودكان كه توسط موسسات رفاه اجتماعي ،
عمومي ، و يـا خصوصي ، دادگاهها ، مقـامات اجرايي يا ارگانهاي حقوقي انجام
مي شود ، منـافع كودك بايد از اهم ملاحظات باشد .»
مـاده ۱۸ همان
كـنوانسيون نيز تاكيد مي نمايد كه « والدين و قـيم هاي قـانوني مسئوليت
عمده اي در مورد پيشرفت و رشد كودك بعهده دارند واساسي ترين مسئله آنان
،حفظ منافع عاليه كودك است .»
۳- به ازدواج در آوردن دختران در سنين پائين
ازدواج
اجباري دختران در سنِين پائين كه معمولاً به اصرار و خواست خانواده هاي
آنان و به خصوص با اذن ولي قهري آنها صورت مي گيرد ، از مصاديق سوءِ
استفاده جنسي از اطفال بشمار مي رود . با اصلاح ماده ۱۰۴۱ قانون مدني و
افزايش سن بلوغ دختران از ۹ سال قمري به ۱۳ سال تمام ، گام بزرگي در
راستاي جلوگيري از ورود آسيبهاي جسمي و روحي نسبت به اطفال بخاطر ازدواج
قبل از بلوغ بعمل آمده است . اگر چه در جامعه امروزي يك دختر سيزده ساله
هم حتي اگر به لحاظ جسمي و جنسي آمادگي ازدواج را داشته باشد ، ممكن است
از لحاظ روحي هنوز آمادگي پذيرش زندگي زناشويي را نداشته باشد .
نتيجه گيري
بطور
كلي در قوانين كيفري ايران هيچ قانوني خاصي در رابطه با كودك آزاري جنسي
وجود ندارد و متاسفانه در اين مورد جرم انگاري خاص نشده است . و همانطور
كه ملاحظه و بررسي شد حتي در برخي مواد قانوني زماني كه بزه ديده ، طفل مي
باشد ، حمايت كيفري كمتري نيز از وي مطرح شده است . اين امر در حالي است
كه در كنوانسيون حقوق كودك كه ايران نيز به آن ملحق شده است و در
كنوانسيونهاي بين المللي مرتبط ديگر بر لزوم جرم انگاري خاص در خصوص كودك
آزاري تاكيد شده است .
(۱۳ )
عليرغم آنكه كودك آزاريها اعم
از جسمي و روحي و جنسي در داخل خانواده ها و توسط نزديكترين افراد به كودك
از جمله والدين وي انجام مي شود ، با كمال تاسف هنوز هيچ قانون خاصي براي
حمايت از كودكان در مقابل خشونتهاي خانگي تصويب نشده است و حتي قانون
حمايت از كودكان و نوجوانان مصوب آذر ماه ۱۳۸۱ نيز ، والدين را در مورد
اينگونه جرائم از تعقيب و مجازات معاف دانسته است . همچنين هيچ نهاد يا
سازماني كه مسئوليت حمايت از كودكان آسيب ديده يا نظارت بر اين امر را بر
عهده گيرد ، وجود ندارد و كودكان عليرغم داشتن هيچگونه تاميني مجدداً به
داخل همان خانواده و نزد والديني باز خواهند گشت كه آنها را مورد اذيت
وآزار قرار داده اند !
بهر حال جرم انگاري خاص در مورد برخي
رفتارها و جرايمي كه عليه اطفال ارتكاب مي يابد و تشديد كيفر مرتكبان
اينگونه جرائم دو راهكار و مكانيسم پيش بيني شونده در حقوق جزاي ماهوي
براي حمايت كيفري بيشتر از اطفال است . همچنين اصلاح بعضي از قوانين كيفري
مثل ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامي ( در مورد عدم قصاص پدر به خاطر قتل
فرزند ) كه خود بنوعي خشونت قانوني عليه كودكان بشمار مي رود ، ضروري مي
نمايد تا احتمال سوء استفاده از اين ماده قانوني توسط برخي والدين متعرض
به كودك منتفي گردد.
ايجاد معاضدتهاي قضايي و حقوقي براي كودكان ،
تعيين وكيل تسخيري براي ايشان در موارد لزوم ، تسريع در رسيدگي ورسيدگي
فوري و خارج از نوبت به جرائم عليه اطفال ،
انجام مراحل دادرسي و
تشريفات آن به زبان ساده و توضيح آن براي اطفال بنوعي كه براي آنها قابل
درك وفهم باشد، توجه به منافع عاليه كودكان در هنگام صدور حكم توسط قضات و
در نظر گرفتن مصلحت كودك در حكم صادره بعنوان معيار و ملاك اصلي صدور حكم
، جبران خسارت مادي و معنوي طفل بزه ديده كه بايد هدف اصلي دستگاه قضايي
باشد و تاسيس نهادها و موسسات خاص در اين زمينه ، اجباري نمودن گزارش دهي
در مورد كودك آزاري براي تمام افراد و موسسات و مراكز كه به هر نحو از اين
موضوع اطلاع مي يابند ، نه فقط براي افراد و موسساتي كه نگهداري از كودكان
را بر عهده دارند
( آنگونه كه در ماده ۶ قانون حمايت از كودكان و
نوجوانان مصوب آذر ماه ۱۳۸۱ مطرح شده است) ،آموزش دادن به كودكان
وآشناكردن آنهابااينگونه آزار هاي جــنسي و تاكيد به آنها نسبت به اين امر
كه ايـن آزارها را تحمل نكنند و در مقـابل آن اعتراض و شكايت نماينـد ، و
همچنيـن انـجام تحقيقات و بـررسيهاي لازم بـراي ريشـه يابـي كـودك آزاري و
(۱۴ )
شناخت
زمينه هاي فرهنگي ، اقتصادي و اجتماعي آن و ارائه آمار دقيق و صحيح در اين
موارد براي كمك به كاهش و پيشگيري از اين جرائم ، همگي از راهكارهايي مي
باشند كه مي توانند در از ميان بردن و يا حداقل كاهش اين پديده و معضل شوم
اجتماعي ، نقش موثري ايفا نمايند . ( ۱۵ )
نویسنده : وكيل پايه يك دادگستري ( عضو كميسيون حقوق بشر كانون وكلا ) استاد يار دانشكده حقوق دانشگاه آزاد اسلامي
تدابیر کیفری قانونگذار برای حفاظت از سازه ها وتاسیسات آبی
فهرست مطالب
چکیده
مبحث اول : مبحث اول :ضرورت وجود قواعد جزايي آبها
الف) زمينه مطالب
ب ) اهميت منابع آبی در ايران
مبحث دوم: عناصر تشكيل دهنده جرائم عليه منابع آب
الف) عنصر مادي
ب) عنصر معنوي
ج) عنصر قانوني
مبحث سوم: تطبيق قوانين جزايي حفاظت آبها
الف)تطبيق قوانين جزايي آب 47 و 61
ب) تطبيق قوانين جزايي آب با مقررات قانونهاي مجازات عمومي و اسلامي
مبحث چهارم : مقررات جزايي آلودگي آبها
الف ) قوانين جزايي آلودگي در قبل از انقلاب اسلامي
ب ) قوانين جزايي آلودگی پس از انقلاب اسلامی
منابع و مآخذ
واژه های کلیدی : قانون/حقوق کیفری/حفاظت ازآبها
چکیده:
يكي
از عمده ترين شيوه هاي حفاظت از آبها توسط هر دولت یا سازمان حكومتی تبيین
،ارائه واتخاذ شیوه های مناسب برای برخورد کیفری با متخلفين و متجاوزين به
منابع وتأسيسات آبي است .
شايد لازم نباشد به ضرورت حساسیت اين سياست
پرداخت ،زیرا دوام وبقای حکومتها در قرن حاضرمنوط به استمرار ارائه خدمات
زیربنایی نوین اقتصادی واجتماعی به مردم می باشد وکارکرد دولتها امروزه
علاوه بر حفظ انتظام عمومی ، افزایش رفاه ملی وآسایش همگانی است،وبدیهی
است که آب بعنوان حیاتی رکن بقای جوامع یکی از مهمترین مولفه هایی است که
دولتها بدان عنایت ویژه دارند.
دولتها بواسطه آنكه بعضي از اموال
عمومي را بخاطر اعمال حاكميت و برخي ديگررابواسطه لزوم كسب منافع مادي
بعنوان تصدي تحت سيطره خود دارند،مستقيماً در جريان حفاظت از منابع
وتاسیسات آبي دخيل و ذينفع هستند.
پاره اي از منابع آبي علاوه بر
آنكه برخي نيازمنديهاي عمومي اجتماع را مرتفع مي سازند غالباً با
ديدگاههاي امنيت ملي ، سياسي و دفاعي هر كشور مرتبط و درگير هستند.بدين
لحاظ لزوم داشتن استراتژی کیفري براي هر كشور پيرامون حفاظت از منابع آبي
ضروري مي نمايد.
در برخي از كشورها كه مالكيت منابع آبي متعلق به
دولت است شدت برخورد و نحوه عمل دولتها را بايد در راستاي منافع ملي
ارزيابي كرد . زيرا حجم عظيم سرمايه گذاري دولتها در تأسيسات و منابع آبي
و فشار كمرشكن احداث و بهره برداري از آنها ، دولتها را بر آن مي دارد كه
براي جلوگيري از بروز اختلال در امر انتفاع از اين منابع تدابير کیفری
شدیدی را اتخاذ و با انگيزه هاي مختلفي كه قصد تخريب يا تجاوز به چنين
منابعي را دارند برخورد نمايند.
مقاله حاضر سعی دارد به جنبه های
گوناگون تدابیر دولت ایران به مقوله صیانت از تاسیسات منابع آبی در مرحله
بهره برداری ونگهداری بپردازد واقدامات بازدارنده واساسی را صرفا ازمنظر
حقوق جزای اختصاصی مورد نقد وبررسی قرار دهد وبه نقد وتوجیه این تدابیر
بپردازد .
بدیهی است با توجه به تجربه وسابقه اجرایی نگارنده در بخش
حقوقی شبکه های بهره برداری این تحقیق توام با نگاه کاربردی و اجرایی در
محاکم کیفری صورت گرفته است.
مبحث اول :ضرورت وجود قواعد جزايي آبها
الف) زمينه مطالب
در
اصول 44 و 45 كه مبين ديدگاههاي اقتصادي حكومت اسلامي تلقي
ميشوند نظاماقتصادي ايران رادر سه بخش دولتي، خصوصي و تعاوني
استوار ساختهاند. اصل 44 اشعار ميداردكه:
نظام اقتصادي جمهوري اسلامي ايران بر پايه سه بخش دولتي، تعاوني و خصوصي بابرنامهريزي منظم و صحيح استوار است.
بخش
دولتي شامل: كليه صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگاني خارجي، معادن
بزرگ،بانكداري، بيمه، تأمين نيرو، سدها و شبكههاي بزرگ آبرساني،
راديو و تلويزيون، پست و تلگراف وتلفن، هواپيمايي، كشتيراني، راه و
راه آهن و مانند اينها است كه به صورت مالكيت عمومي و دراختيار
دولت است. مالكيت دراين سه بخش تا جائي كه با اصول ديگر اين
فصول مطابق باشد و ازمحدوده قوانين اسلام خارج نشود و موجب رشد و
توسعه اقتصادي كشور گردد و مايه زيان جامعهنشود مورد حمايت دولت
جمهوري اسلامي است.
دكتر هاشمي در تشريح مباني اصول 44 و 45 قانون اساسي چنين آورده است :( 1)
دولت
در انجام مأموريتهاي خود همواره منافع عمومي را در نظر دارد و بدين
منظور برايخود حق مداخله در بسياري از امور اجتماعي را قائل است.
مداخلات اقتصادي ممكن است بطورمستقيم يا غيرمستقيم صورت گيرد. در
مداخله مستقيم، دولت با در نظرگرفتن مصالح كلي و منافعجمعي برخي
از واحدهاي عمده اقتصادي را تحت انحصار خود در ميآورد و حتي اگر
اين واحدهادر اختيار اشخاص خصوصي باشد از طريق ملي كردن آنها را
تصرف ميكند. در مداخله غيرمستقيم،منظور اصلي سروسامان دادن به
بعضي موضوعات و فعاليتهاي اقتصادي ميباشد.
در اصل چهل و
چهارم قانون اساسي ج.ا.ا. از مداخله مستقيم دولت در اقتصاد تحت
عنوان بخش دولتي،ياد شده است. علاوه بر تأسيس اين بخش كه بصورت
مالكيت عمومي و در اختياردولت است مجموعه بزرگي ازواحدهاي عمدتا
فعال اقتصادي خارج ازاين بخش وجود دارد كهتحت عنوان مؤسسات و
نهادهاي عمومي غيردولتي اداره ميشوند. و در عين حال، بعضا نقش
بسيارمؤثري در اقتصادي كشور دارند.
دولت جمهوري اسلامي ايران
در مقام حافظ منافع ملي و تأمين كننده اهداف عدالتخواهانهنظام،
وظيفه سنگين و در عين حال خطيري را در امر اقتصاد برعهده دارد.
تأمين بخش مذكورمالكيت عمومي و مديريت را بر تمام اجزا اين بخش
دوام ميبخشد. بنابراين واگذاري و نقل و انتقالهيچيك از اين اجزاء
تحت هر عنوان به بخش غيردولتي و خصوصي قانونا مقدور نيست.
در
قانون اساسي علاوه بر آنكه تصدي منابع و تأسيسات آبي را با
ديدگاه استفاده بهينه توسط بخش دولتي مدنظر داشته ابعاد ديگر مطلب
يعني كسب درآمد براي دولت در جهت اهداف اقتصاديو درآمدي را از نظر
دور نداشته است. شايد بتوان دلايل مختلفي را براي انگيزه قانونگذار
برشمرد.
زيرا منابع آبي از جهات مختلف داراي اهميت هستند.
كمبود منابع آبي لزوم بهرهمندي عمومياز امكانات آن، حجم عظيم
سرمايهگذاري در اين بخش و نيز اهداف سياسي، نظامي و آن كه
آببعنوان ابزاري در جهت منافع معدودي قرار نگيرد و ميتوان بعنوان
پارهاي از دلايل اين امر توجيهكرد.
همچنين درباره علل توجه قانونگذار به منابع آبي چنين آوردهاند:
آب
و برق و تأسياست و شبكههاي مربوط به آن نيروهاي عمدهاي هستند كه
زندگي مردم وكليه تأسيسات اقتصادي و اجتماعي جامعه بدان متكي
است و كمترين نقصان و يا اختلال در آنهااثرات تخريبي زنجيرهاي و
مرتبط با تمام شؤون فردي و اجتماعي به جاي ميگذارد. بدين
جهتتوليد، بهرهبرداري، تنظيم و توزيع اين نيروهاي حياتي بايد از
هدايت و مديريت مستحكمي برخوردار باشد.
دولت در مقام ايجاد
نظم، حفظ امنيت و مراقبت از حقوق مردم و انتظام كليه امور جامعه
دراين خصوص از حقوق و تكاليف اجتناب ناپذيري بايد برخوردار باشد.از
زمان تأسيس وزارت آب و برق (سال 1343) به بعد، با احداث بيشتر
سدها و شبكههاآبرساني و تأسيس نيروگاهها، اين امر به تدريج در
اختيار دولت قرار گرفت و در كنار آن نسبت بهايجاد نيروگاههاي اتمي
اقداماتي بعمل آمد. در اين خصوص اصل چهل و چهارم قانون اساسي
تأمين نيرو و شبكههاي بزرگ آبرساني را بصورت مالكيت عمومي در
اختيار دولت مقرر داشتهاست. اين بخش مهم خدماتي همين اينك در
انحصار دولت قرار دارد.
ب ) اهميت منابع آبی در ايران
از
آغاز مشروطيت تا زمان تصويب قانون آب حدود 38 قانون بطور مستقيم
ياغيرمستقيم مسئله آب را در مورد توجه و عنايت خود داشتهاند و به
نحوي به اصول بهرهبرداري يامالكيت اين عطيه الهي اشاره نموده و
زوايايي از برخورد با مسئله آب را با ديدگاه بهرهبرداري بدونوجود
مالكيت دولت مورد لحوق قرار دادهاند بنحوي كه اصل بر بهرهمند
بردن ضابطه افراد از منابعآبهاي سطحي و زيرسطحي بود و اين تدابير
نقش زيادي در اتلاف اين سرمايه ملي داشته است.
قانونگذار با
درك اين مسئله كه مالكيت آب با حق بهرهمندي از آن دومقوله
متفاوت و مجزاتلقي ميشوند.اقدام به وضع قوانين جديد در اين خصوص
نمود.
در اين راستا در مورخه 27/4/ 1347قانون آب و نحوه ملي
شدن آن از تصويب قانونگذارگذشت: شاخصه دقيق اين قانون ايجاد
تحولي است كه با ملي شدن آب بعنوان يك ثروت ملي و اعلامتعلق
آن به عموم جامعه مباني بهرهمندي از آن را در يك چهارچوب جديد
طرح ريزي و نحوه استفادهو انتفاع آن دچار تغيير و تحول ميگردد.
اين امر علاوه بر آنكه مالكيت منابع آب را از حالتخصوصي خارج
نمود بعلت ملي بودن آب دولت را بعنوان نماینده اجتماع متكفل امر
ساماندهيبهرهبرداري از آبهاي مختلف كشور ساخت و دراين راستا ماده
1 قانون اشعار ميدارد كه:كليه آبهاي جاري در رودخانهها و انهار
طبيعي و درهها و جويبارها و هر مسير طبيعي ديگراعم از سطحي و
زيرزميني و همچنين سيلابها و فاضلابها و زهابها و درياچهها و مردابها و
بركههايطبيعي و چشمهسارها و آبهاي معدني و منابع آبهاي زيرزميني
ثروت ملي محسوب و متعلق به عموماست. (2)
در اينجا هرچند كه
اصطلاح ثروت ملي تعريف نگرديده و متعلق به عموم به قرينه لفظ
درمالكيت عموم اجتماع آمده است اما طبق تعريف ادبي اين الفاظ
مشتركا لغو امتيازات خصوصي ووجود مالكيت همگاني مردم را گويا
ميباشند در فراز دوم ماده 1 وظيفه حفظ اين منابع خدادادي رابه
دولت محول نموده ميفرمايد:
مسئوليت حفظ و بهرهبرداري اين ثروت ملي و احداث و اداره تأسيسات توسعه منابع آب بهوزارت آب و برق محول ميشود.
وزارت
آب و برق در اين ماده بعنوان نماينده اجتماع عهدهدار حفاظت
فيزيكي، قانوني، علميو فني از اين منابع ميباشد و وظيفه دارد تا
با برنامهريزينسبت به توسعه منابع آب و احداث و ادارهتأسيسات
مرتبط اقدام نمايد.
در كشور ايران كه يکي از مصاديق بارز چنين
دولتهايي است ملاحظه ميشود كه بر طبق منشور ملي و بنيادين جامعه يعني
قانون اساسي منابع آبي شامل ( سدها ، شبكه هاي بزرگ آبرساني ، رودخانه ها
، نهرها و ساير منابع آبي ) در مالكيت دولت قرار داده شده و همين بينش تا
بدانجا به پيش مي رود كه در قوانين عادي بهره مندي از منابع آب را نيز با
مجوز دولت مجاز مي شمارد.
بديهي است كه وجود چنين نقطه نظري باعث
خواهد شد كه عاملان اختلال در تأسيسات آبي را بعنوان عناصري خطرناك تلقي و
با پيدايش انگيزه هاي ارتكاب جرم شرايط مجازاتهاي سخت همانند حبس و اعدام
را بر مرتكبين تحميل سازند. (3)
مبحث دوم : عناصر تشكيل دهنده جرائم عليه منابع آب
در
علم حقوق و مخصوصاً حقوق جزا هر جرمي را كه مستلزم يكي از عقوبتهاي قانوني
يا مجازاتهاست الزاماً داراي عناصر و اركاني مي دانند كه در صورت فقد هر
يك از آن اركان تحقق بزه را بصورت كامل عملي نمي دانند.
اركان هر جرم
شامل سه عنصر مادي – معنوي و قانوني مي باشد كه با اجتماع عناصر سه گانه
فوق در هنگام وقوع جرم و احراز وجود آنها ، قاضي اجازه مي يابد تا با
تطبيق عمل با مصداق قانوني ، مجازات مقرره را به مورد اجرا بگذارد. جرائم
ناشي از تجاوز به منابع آبي نيز شامل اين قاعده بوده و هر جرمي كه واقع
گردد از شمول اين امر خارج نخواهد بود.
الف ) عنصر مادي
در
قوانين مختلف اعمالي كه مستوجب عقوبت و مجازات و تأديب است احصاء شده
اند.هر چند اين احصاء از زاوياي مختلف و با توجه به شرايط زماني هر دوره
قانونگذاري قابل تأمل است ولي يك نقطه مشترك بين تمام اين قوانين مي توان
پيدا نمود.
عنوان « تجاوز » مصداق عملي اين وجه اشتراك است .
لذا هرگاه شخصي با تجاوز به تأسيسات آب و منابع آبي اقدام به بزه نمايد عمل ارتكابي وي جرم محسوب و مستوجب عقوبت کیفری خواهد بود.
تجاوز در لفظ حقوقدانان چنين آمده است. (4)
تجاوز :« خروج از يكي از مقررات جاري يك كشور از روي قصد كه طبعاً باعث مجازات انتظامي و غير آن يا سبب اخذ خسارت گردد. »
و
در بياني ديگر پيرامون تجاوز مي فرمايند:« براي صدق مفهوم خسارت بايد
تجاوز به مال غير ، صورت گرفته باشد در اين صورت قصد تخلف از يكي از
مقررات جاري كشور شرط تحقق خسارت است .»
تجاوز: در مفاهيم زير بكار مي رود و هر يك از اعمال زير بنوعي تجاوز تلقي مي شوند.(5)
1 – تخريب
2 – اخلال
3 – استفاده غير مجاز
4 – سرقت
5 – تصرف
6 – بهره گيري خود سرانه
7 – دخالت غيرقانوني
8 – دخالت غير مجاز
1)تخريب
: «هر كس در وسايل و تأسيسات مورد نياز و استفاده عمومي از قبيل شبكه هاي
آبياري و فاضلاب و متعلقات مربوط به آنها اعم از سد ، كانال و انشعاب لوله
كشي ... مرتكب تخريب ، ايجاد حريق يا از كار انداختن يا هر نوع خرابكاري
شود به حبس از سه تا ده سال محكوم خواهد شد. » (6)
2 ) اخلال : اشخاص
زير به پرداخت جزاي نقدي محكوم خواهند شد:«هركس عمداً و بدون اجازه دريچه
و مقسمي را بازكند يا در تقسيم آب تغييري دهد يا دخالت غير مجاز در وسايل
اندازه گيري آب كند يا به نحوي از انحاء امر بهره برداري از تأسيسات
آبياري را مختل سازد. » (7)
3 ) استفاده غير مجاز : « هركس بدون
پرداخت حق انشعاب آب ، برق ، تلفن ، گاز مبادرت به استفاده غير مجاز از آب
، برق ، تلفن و گاز نمايد علاوه بر جبران خسارت به تحمل تا سه سال حبس
محكوم خواهد شد.» (8)
4 ) سرقت : «هركس وسايل و متعلقات مربوط به
تأسيسات مورد استفاده عمومي مانند تأسيسات بهره برداري آب و ... را سرقت
نمايد به حبس از يك تا پنج سال محكوم خواهد شد. » (9)
5 ) تصرف
:«هركس بدون مجوز قانوني بوسيله صحنه سازي از قبيل پي کني ، حفر چاه و
.... منابع آب و ... متعلق به اشخاص يا دولت را مورد تصرف قرار دهد به
مجازات شلاق تا 74 ضربه محكوم مي شود. » (10)
6 ) بهره گيري خودسرانه
:«هر شخص حقيقي و يا حقوقي كه بدون مجوز قانوني برخلاف موازين شرعي و
قانوني به منظور بهره گيري خودسرانه از آب و برق و تأسيسات وزارت نيرو
استفاده نمايد در دادستاني كل انقلاب اسلامي قابل تعقيب خواهد بود. » (11)
7 ) دخالت غير قانوني :«هر كس از آب لوله كشي ، انهار آبياري ، شبكه
هاي توزيع و خطوط انتقال نيرو استفاده غير مجاز نمايد يا در تأسيسات آب و
برق دخالت غير قانوني كند به مجازات حبس محكوم ميشود. » (12)
8 )
تجاوز به معناي دخالت غير مجاز :« هركس عمداً ... دخالت غير مجاز در وسايل
اندازه گيري آب كند به مجازات ... محكوم مي شود. » (13)
لذا با وجود
يكي از موارد فوق كه مصداق عيني تجاوز به تأسيسات و منابع آبي مي باشند
عنصر مادي جرم تحقق يافته و در چنين شرايطي است كه قانونگذاران با ذكر
موارد و مصاديق اعمال ، آنها را جرم ميدانند .
جاي آن است كه بدانيم آيا هر عمل كه بدين شكل تحقق يابد آيا مستوجب مجازات است يا آنكه بايد در جستوي قصد و نيت مرتكب برآمد؟
ب – عنصر معنوي
بديهي
است كه قانونگذاران صرفاً به تحقق خارجي بزه توجه ندارند بلكه در هر
شرايطي يكي از اصولي ترين اركان وجود بزه را ، وجود عنصر « قصد و نيت » يا
« عنصر معنوي » مي دانند لذا در ابتداي هر ماده قانوني كه به بيان مجازات
و عقوبت مي پردازند به ذكر كلماتي كه حكايت از نيت مرتكب باشد از قبيل «
هركس عمداً ، هركس
عالماً،هر كس به عمد و بدون ضرورت ، اشاره مي نمايند كه بيانگر توجه قانونگذاران به اين ركن مهم است.
با
اين وجود عنصر معنوي كه يك امر ذهني و دروني است به قاضي واگذار شده و سه
حالت بر آن مترتب است تا چنانچه قاضي رسيدگي كننده به هر يك از اين حالات
علم و يقين حاصل نمايد به تناسب امر، نوع برخورد وي متفاوت خواهد بود.
1 – فقدان قصد اضرار به منابع آبي
2 – تجاوز به منابع آبي بدون قصد اخلال و مقابله
3 – تجاوز به منابع آبي به منظور اخلال ، مقابله و محاربه با نظام
ب – 1 ) فقدان قصد اضرار به منابع آبي :
در
شرايطي كه شخص بدون سوء نيت و براثر شرايطي كه از حيطه اختيار او خارج
باشد به منابع آبي اضرار وارد سازد شخص مذكور فاقد مسئوليت كيفري تلقي مي
شود و در اين مواقع شخص اخير صرفاً بر اساس قواعد ناشي از مسئوليت مندرج
در قانون مدني و قانون مسئوليت مدني مسئول جبران خساراتي است كه براثر فعل
او بر منابع آبي وارد آمده است. درصورت اخير تعقيب و مجازات با احراز عدم
سوء نيت متوقف شده و دستگاههاي مجري و متكفل حفاظت از آبها بايد براساس
موازين حقوقي به پيگيري مدني امر خسارت بپردازند.
از مصاديق بارز
چنين حالتي بهره برداري مازاد بر اجازه مندرج در پروانه مصرف معقول است كه
در منابع آبي زيرزميني صورت مي گيرد . زيرا مرتكب قصد اضرار نداشته و
احتمالاً بعلت وجود مشكلات عدم تسطيح اراضي احتياج به آب بيشتري پيدا مي
كند.
ب – 2 ) تجاوز به منابع آبي بدون قصد اخلال و مقابله
اخلال در نظم و محاربه از جمله عبارات و مفاهيمي هستند كه در قوانين جزايي براي آنها تعريف ، آثار و موازيني ذكر شده است .
در
قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 آمده است.« هركس كه براي ايجاد رعب و هراس
و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد في الارض مي
باشد. » (14)
نيز در تبيين اخلال در نظم در قانون مجازات اسلامي آمده كه :
«
هركس با هر مرامي ، دسته ، جمعيت يا شبه جمعيتي بيش از دو نفر در داخل يا
خارج از كشور تحت هر اسم و يا عنوان تشكيل دهد يا اداره نمايد كه هدف آن
برهم زدن امنيت كشور باشد و محارب شناخته نشود به حبس از دو تا ده سال
محكوم خواهد شد. » (15)
حال هر گاه شخصي بدون آنكه قصد ايجاد رعب و
وحشت يا ضربه زدن به نظام و امنيت كشور داشته باشد و صرفاً تخريب و تجاوز
وي براي بهره گيري از منابع آبي به منظور شخصي باشد آثار قواعد محاربه و
اخلال را نداشته و به مجازات آن محكوم نخواهد شد. لذا خصوصيات اين تجاوز
به اين شرح است.
بند1 – 2) چون جرائم مذكور در عداد جرائم تخريب و
تجاوز بدون قصد براندازي است نتيجتاً مجازات اينگونه جرائم بسته به اهميت
آن منبع آبي در هر صورت كمتر از جرائم به قصد محاربه كه اعلام مي باشد
خواهد بود.
بند 2 –2) اثبات سوء نيت و عنصر معنوي جرم در حد عمومي بودن جرم و صرفاً قصد ورود خسارت به اموال دولتي است نه قصد براندازي
بند
3 – 2 ) رسيدگي به جرائم تجاوز به اموال عمومي اصولاً در صلاحيت مراجع عام
دادگستري است كه مؤيد اين اين امر ، اظهار نظر مشورتي اداره حقوقي
دادگستري است.
با توجه به مقررات قانون توزيع عادلانه آب و حدود
صلاحيتهاي دادگاههاي عمومی حقوقي و كيفري ، در امور جزايي دادگاه جزايی و
در امور مدني حسب مورد دادگاههاي حقوقي صالح خواهند بود.(16)
با
عنايت به قانون اصلاح قانون تشكيل محاكم عمومي و انقلاب سال 1381 اينگونه
جرائم در عداد صلاحيتهاي دادگاههاي عمومي خواهند بود.(17)
بند 4 – 2)
اطلاق قوانين و عبارات مندرج در آنها به نحوي انشاء شده كه در هر صورت
متهم بايستي نسبت پرداخت خسارت دولت يا اعاده وضع سابق و رفع اثر از تجاوز
اقدام نمايد.
بند 5 – 2) در هنگام وضع قانون آب و نحوه ملی شدن
آن در سال 1347 اين قبيل جرائم با گذشت ادارات ذيربط موقوف مي ماندند و
ادارات مذكور در حكم شاكي خصوصي بوده و جرم نيز فاقد جنبه عمومي تلقي مي
شد لکن با تصویب قانون مجازات اسلامی سال 1375 علاوه بر جنبه خصوصی ومدعی
بودن ادارات آب وبرق به وجود جنبه عمومی تصریح شده است .معذالك تا سال
1375 اين جرائم با گذشت شاكي و اعاده وضع سابق موقوف مي گرديد لكن در
قوانين جزايي اخير التصويب جرائم فوق با توجه به ماده 727 قانون مجازات
اسلامی بخش تعزيرات مصوب 1375 غير قابل گذشت اعلام شده كه نشانگر اهميت و
اعتباري است كه قانونگذار به اين قبيل جرائم داده است. ( 18)
با وجود
شرايط فوق جرائمي كه مشمول قاعده اخلال سياسي، امنيتي نيستند در رديف اول
و اكثر هستند و بيشتر جرائم از اين دسته محسوب مي شوند.
ب – 3 ) تجاوز به منابع آبي به منظور اخلال مقابله و محاربه با نظام
مراد
قانونگذاران از تصويب قوانين در قالب عبارات و عناويني كه بكار مي برند
روشن مي گردد، قانونگذار در شناسايي انواع جرائم از يكديگر گاهي به وجود
قصد بخصوص مرتكب توجه نموده و با عنایت به وضعیت مجرم در هنگام ارتكاب آن
ونیز شرایط دیگر شدت يا تخفيف مجازات را به تصويب مي رسانند.
در
جرائم با قصد اخلال و براندازي ، عنصر معنوي جرم كه حكايت از مقابله و
رودر رويي متهم با موازين حاكم بر اجتماع دارد هدف و قصد از ارتكاب جرم
براي آن است كه امنيت اجتماعي و آزادي مردم سلب گردد و دولت در ارائه
خدمات عمومي ناتوان گشته و نيروي خصم بتواند با بهره گيري از اين ناتواني
ضربه خود را به حكومت وارد آورد. در مقابل چنين نيتي حكومتها مجازات سخت و
غيرقابل انعطافي را در پيش مي گيرند و با شدت برخورد ، قصد حذف متخلفين را
دارند ، غالب موارد ارتكاب با چنين انگيزه هايي را كه در آشوبهاي قبل از
يك انقلاب يا شورش عمومي و نيز برقراري يك حكومت جديد مي توان شاهد بود.
منابع آبي نیز كه يكي از حساسترين ريشه هاي حيات هر دولت است هميشه در
معرض خطر مهاجمان و مخالفين دولتها قرار دارند و اسلحه مهمي است كه مي
توانند از آن براي مقابله با دولت استفاده كنند .
بدیهی است اخلال در
منابع آبي ، آلودگي آب شهرها و قطع شريانهاي اصلي مايه زندگي شهروندان است
و طبيعي است وقتي كه يك اجتماع از نظر مايحتاج اوليه همانند آب در مضيقه
قرار گيرد ناتواني حكومت آشكار و باعث سقوط قوه حاكمه خواهد شد.
لذا
با اين ديدگاه مخالفين هميشه سعي در ضربه رساندن به اموال عمومي واز جمله
منابع آبي هستند و دولتها نیز از دير زمان در مقابل جرائمي كه با اين قصد
به منصه ظهور ميرسد با شدت مقابله كرده اند . از جمله در قانون مجازات
اخلال كنندگان در تأسيسات آب ، برق و گاز و مخابرات كشور آمده است.(19)
«
هر كس به منظور اخلال در نظم و امنيت عمومي در تأسيسات فني آب ، برق ، گاز
و مخابرات دولتي و وسايل و متعلقات آنها اعم از سد ، كانال و انشعاب لوله
كشي ؛ مرتكب تخريب ، ايجاد حريق يا از كارانداختن يا هر نوع خرابكاري شود
به حبس مجرد از سه تا ده سال محكوم و در صورتي كه اقدامات مذكور منتهي به
مرگ شخص يا اشخاص شود مجازات مرتكب اعدام خواهد بود.
همچنين در قانون
راجع به مجازات قطع و تخريب وسايل مخابرات و برق كشور آمده است (20) «
هركس عمداً و به قصد اخلال يا خرابكاري عملي كند كه موجب تعطيلي و از كار
افتادن تمام يا قسمتي از وسايل واحدها و تأسيسات مذكور در ماده 1 شود بدون
اينكه منتهي به انهدام تمام يا قسمتي از آنها گردد به حبس جنايي درجه 2
واز 2 تا 5 سال محكوم خواهد شد. »
لذا خصوصيات اين تجاوز به اين شرح است.
بند
1-3)نوع مجازات جرائم براندازي و اخلال به مراتب شديدتر از نوع بدون قصد
اخلال است . زيرا اهميت جرم اقتضاي شدت عمل دولت را در پي دارد. غالب
مجازاتها اعدام و حبسهاي سنگين است.
بند2–3) اثبات سوء نيت و عمد
در ارتكاب جرم به تحقق بزه به منظور براندازي شورش و مقابله با حكومت و يا
برهم زدن نظم و امنيت اجتماعي و سلب آسايش عمومي منوط شده است.
بند3–3)
رسيدگي به جرائم مذكور در اين فصل صرفاً با دادگاههاي اختصاصي و مراجع خاص
قضايي است ، چنانچه نمونه هايي از قوانين را مشاهده مي كنيم كه دادگاه
نظامي ( در زمان رژيم گذشته ) و دادگاه انقلاب اسلامي در حال حاضر را صالح
به رسيدگي به اين قبيل جرائم مي داند. توجه به اين مهم نيز در تسريع زياد
دادگاههاي اختصاصي ، شدت عمل ، سرعت اجرا ،عدم رعايت مقررات دادرسي جزاي
عمومي و نهايتاً نشان دادن توجه خاص قانونگذار به اين قبيل جرائم
است.(21)زيرا دولتها علاوه بر استحكام ريشه هاي حكومتي خود به حفظ سرمايه
هاي ملي و عمومي علاقمند هستند.
بند4-3) جرائم مذكور اصولاً قابل
گذشت نمي باشند ، زيرا با اثبات سوء نيت خاص متهم براي مقابله ، جرم از
شمول جرائم خصوصي خارج و مدعي خصوصي متصور نخواهد بود. لذا در اين قبيل
موارد دستگاههاي مجري و محافظ ، حق اعلام گذشت نداشته نداشه و صرفاً مي
توانند دادخواست ضرر و زيان عليه متهم بدهند.
بند5-3) در پاره اي از
قوانين علاوه بر مأمورين وزارت نيرو ، قواي ديگر نظامي يا انتظامي مسئوليت
حفظ ، اعلام جرم و اعلام مراتب به دادگاههاي اختصاصي را بر عهده
دارند.(22)
بخش قليلي از تجاوزات به منابع آبي مشمول قاعده فوق گشته
و در هنگام وجود شرايط بحراني در جامعه ، اين قبيل جرائم از آمار بيشتري
برخوردار خواهند بود.
ج )عنصر قانوني
اصل قانوني بودن
جرائم و مجازاتها يكي از بديهي ترين و اصولي ترين اركان هر سياست جزايي
است و مفهوم آن كه مورد پذيرش قانونگذار ايران نيز واقع گشته سرمنشاء عنصر
قانوني هر جرم مي باشد. ماده 2 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 اشعار
ميدارد: « هر فعل يا ترك فعلي كه در قانون براي آن محازات تعيين شده باشد
جرم محسوب است .»(23)
از مفهوم مخالف آن مي توان استنباط كرد كه اصل
برآن است كه تمام اعمال قابل انجام هستند مگر اعمالي كه قانونگذار بنا بر
مصالحي انجام آنرا ممنوع دانسته و علاوه بر ممنوعيت براي ارتكاب يا عدم
انجام آن مجازاتي مقرر داشته است.
در خصوص منابع آبي و تجاوزات و
اقداماتي كه پيرامون آنها مطرح است قانونگذار ابتدائاً با وضع مقررات
مربوط به آنها قواعد استفاده مجاز از آب و نحوه بهره برداري و مالكين
قانوني منابع آب را روشن ساخته و در پاره اي از موارد در قوانين مخصوص به
آب به وضع قواعد جزايي پرداخته و در برخي ازمنه در قوانين عمومي مجازاتها
؛برخي اعمال را مستوجب مجازات دانسته است.
ج – 1 ) قوانين اختصاصي جزايي
قوانين
و مقررات مربوط به مباحث آبها در فصولي از خود مقرراتي تحت عنوان مقررات
جزايي را دارا هستند از جمله اين قوانين مي توان به دو قانون شاخص آبها
يعني :
اول : قانون آب و نحوه ملي شدن آن مصوب 1347 (24)
دوم : قانون توزيع عادلانه آب مصوب 1361 (25) اشاره كرد.
مقرراتي
پيرامون تخلفات آب بران و جرائم مرتبط با آب و منابع آبي و مالكيتهاي
منابع آب در اين قوانين مشاهده ميشود كه با توجه به قواعد ناسخ و منسوخ
قابل اعمال ميباشند. برخي از اين قواعد در حال حاضر جزء تاريخ حقوق محسوب
است و قدرت اجرايي ندارند اما پاره اي از قوانين اختصاصي آب راهگشاي
معضلات وزارت نيرو يا وزارت كشاورزي بوده و بصورت موردي و خاص با وضع
مقررات ويژه به ذكر مجازات متجاوزين پرداخته اند از جمله مواردمنسوخ و غير
منسوخي كه مي توان به آنها اشاره كرد بشرح زير هستند :
1 – قانون مجازات اخلال كنندگان در تأسيسات آب و برق و گاز و مخابرات كشور مصوب 12/10/1351
2
– لايحه قانوني جلوگيري از هرگونه تجاوز و تصرف عدواني و غصب و مزاحمت و
ممانعت از حق نسبت به املاك مزروعي ، باغات ، قلمستانها ، منابع آب و
همچنين تأسيسات كشاورزي و دامداري و كشت و صنعت و جنگلها و اراضي ملي شده
و ملي واقع در داخل يا خارج محدوده شهرها و روستاها مصوب 10/5/1358
3 – لايحه قانوني رفع تجاوز از تأسيسات آب و برق كشور مصوب 3/4/1359
4
– لايحه قانوني راجع به تعقيب اشخاصي كه بدون مجوز قانوني به منظور بهره
گيري از آب و برق تأسيسات وزارت نيرو و شركتها و سازمانهاي تابعه اقدام مي
نمايند بوسيله دادستاني كل انقلاب اسلامي مصوب 25/12/1358
5 – لايحه قانوني راجع به متجاوزين به اموال عمومي و مردم اعم از اشخاص حقيقي يا حقوقي مصوب 22/12/1358
6 – قانون حفاظت دريا و رودخانه هاي مرزي از آلودگي مصوب 24/11/1358
قوانين
و مقررات اختصاصي آب مشتمل است بر نحوه رسيدگي ويژه به منظور حفاظت و بهره
برداري از منابع آبها كه در زمانهاي مختلف با توجه به شرايط خاص كاربرد
اجرايي داشته و برخي از آنها از زمان تصويب تاكنون ساير قوانين نسخ گرديده
و برخي ديگر حسب مورد قابل بهره برداري مي باشند.
قانونگذار با تشريح
افعال مختلفي كه اشخاص متجاوز مرتكب مي شوند به جنبه هاي مختلف بحث
پرداخته و براي هر فعلي كه مخل نظام آبياري و يا بهداشت آبها باشد تعيين
مجازات نموده است.
ج 2) قوانين عمومي جزايي
برخي از
قوانين جزايي كه بيانگر مقررات عمومي جرائم و مجازاتهاست با درك مشكلات
تجاوز و تعدي به منابع آب و ضرورت حفاظت و نگهداري از آبها نسبت به بيان
مجازات پاره اي از تخلفات اقدام نموده اند. روند جديدي كه اخيراً شاهد آن
هستيم آنست كه قانونگذاران در قوانين و مقررات عمومي قصد آن دارند كه
هرگونه تخلف نسبت به اموال عمومي را بصورتي دقيق مستوجب عقوبت نموده و با
افزايش مجازات قوانين اختصاصي بر نحوه شدن عمل دولت بيفزايند . اين امر
سابقه اي در حقوق قديم نداشته و از خصايص قانونگذاري جديد بشمار مي رود.
از جمله قوانين عمومي مي توان به موارد زير اشاره كرد .(26)
اول – قانون مجازات عمومي مصوب سال 1352 – ماده 254 الي 264
دوم – قانون مجازات اسلامي ( تعزيرات ) سال 1362 ماده 134
سوم
– قانون مجازات اسلامي ( تعزيرات ) سال 1375 مواد 659 ، 660 ، 675 ، 684 ،
687 ، 688 ، 689 لذا با عنايت به تعييـــن مجــــازاتهاي تكميلي يا اصلاحي
برخي قوانين مؤخر التصويب عمومي ناظر بر قوانين سابق اختصاصي بشمار مي
آيند.
مبحث سوم : تطبيق قوانين جزايي حفاظت آبها
الف – تطبيق قوانين جزايي آب 47 و 61
با
تصويب مقررات مربوط به ملي شدن آبها و آثاري كه طبيعتاً از آن ناشي شد ،
مالكيت منابع از اشخاص حقيقي به دولت منتقل و استفاده و بهره برداري از
آبها نيز تابع شرايط جديدي گشت. لازمه قانونمند شدن جامعه در بهره برداري
و استفاده از آبها آن بود که ابتدائاً قواعد مربوط به مالكيت؛ سپس تعيين
شرايط مصرف معقول آب و صدور مجوزهاي لازم در اين خصوص وضع شود که با فصول
مختلف قانون آب و نحوه ملي شدن مصوب 1347 این امر متحقق شد و طبيعي است كه
براي جلوگيري از تخلف نسبت به مقررات ، قانونگذاران ضمانتهاي اجرايي خاصي
از جمله قوانين جزايي پيش بيني مي نمايند كه از جمله است مقررات جزايي
مندرج در فصل هشتم قانون مذكور كه به بيان تخلفات و جرائم مرتبط مي
پردازد. (27)
ماده 59 قانون فوق اشعار مي دارد: « هر كس در بهره
برداري از آب چاه بيش از حد مقر در پروانه مصرف اقدام نمايد و يا مقررات
وزارت آب و برق را در نحوه استفاده از آن رعايت نكند به پرداخت جريمه از
يك هزار تا سي هزار ريال محكوم و در صورت تكرار ، پروانه او لغو خواهد شد
و در صورتي كه بدون پروانه از چاه مزبور استفاده نمايد چاه از طرف وزارت
آب و برق با حضور نماينده دادستان مسدود و عندالاقتضا پر خواهد شد.»
(28)ماده مرقوم كه صرفاً به تعيين مجازات مربوط به تخلفات ناشي از استفاده
از آبهاي زيرزميني است داراي سه ركن است.
ركن اول : تعيين مجازات نقدي
ركن دوم : لغو پروانه بهره برداري در صورت تكرار
ركن سوم : انسداد و پركردن چاه در صورت فقدات پروانه بهره برداري
همچنين
اختياراتي به دستگاههاي اجرايي در تعيين ميزان استفاده مجاز و نيز اختيار
انسداد را تفويض كرده است.با بررسي قوانين متأخر ملاحظه ملاحظه مي كنيم كه
ماده مرقوم بوسيله بند هـ ماده 45 قانون توزيع عادلانه آب نسخ ضمنی شده
است. در ماده 45 قانون توزيع عادلانه آب مصوب 1362 آمده است.(29)
ماده
45 – بند ه ـ هركس بدون رعايت اين قانون به حفر چاه يا قنات و يا بهره
برداري از منابع آب مبادرت نمايد به 10 تا 50 ضربه شلاق و يا از 15 روز تا
سه ماه حبس تأديبي برحسب مواد جرم به نظر حاكم شرع محكوم مي شود.
در
تطبيق دو ماده به كلي بودن قانون سال 1362 ، شديد بودن مجازات آن و يك
مرحله اي بودن آن و اتكاء صرف به محاكمه و مجازات متخلف برخورد مي نمائيم.
در ماده 60 قانون آب و نحوه ملي شدن آن آمده است :
« اشخاص زير به پرداخت دو تا پنج هزار ريال يا از 2 تا 6 ماه حبس تأديبي يا به هر دو مجازات بر حسب مورد محكوم خواهند شد :
1
– هركس عمداً و بدون اجازه دريچه و مقسمي را بازكند يا در تقسيم آب تغييري
دهد يا دخالت غير مجاز در وسايل اندازه گيري آب كند يا به نحوي از انحاء
امر بهره برداري از تأسيسات عمومي را مختل سازد.
2 – هركس عمداً آبي
را بدون حق يا اجازه مقامات مسئول به مجاري يا شبكه آبياري متعلق به خود
منتقل كند و يا موجب گردد كه آب حق ديگري به او نرسد.
3 – هركس آب حق ديگري را بدون مجوز قانوني تصرف كند.
4 – هركس عمداً به نحوي از انحاء به ضرر ديگري آبي را به هدر دهد.
5
– هركس عمداً آب رودخانه و انهار عمومي و جویبارها و مخازن و منابع و
قنوات و چاهها را با اضافه كردن مواد خارجي به نحو مندرج در ماده 56 اين
قانون آلوده كند.
6 – هركس از مقررات مندرجه در پروانه مصرف آب تخلف
كند يا بدون اجازه وزارت آب و برق پروانه خود را به ديگري منتقل سازد يا
از مقررات موضوعه وزارت آب و برق در اجراي فصل دوم اين قانون تخلف كند .
7 – هركس بدون رعايت مقررات اين قانون به حفر چاه و يا قنات و يا بهره برداري از منابع آب مبادرت كند.
در
بررسي ماده 45 قانون توزيع عادلانه آب نيز برخي مقررات مشابه ملاحظه مي
شود همچنانكه كليه بندهاي مندرج در ماده 60 قانون آب سال 1347 بجز بندهاي
5 و 6 عيناً تكرار شده است حال آنكه ميزان مجازات به جاي جزاي نقدي شلاق
پيش بيني و موارد مجازات حبس تا حدودي به نسبت سال 1347 كاهش يافته است.
مضافاً
آنكه طبق تبصره ماده 4 سه بند از مواد مندرج در ماده مرقوم قابل گذشت
اعلام شده كه در صورت گذشت دستگاههاي اجرايي مجازات و تعقيب موقوف خواهد
شد. (30)
همچنين قانون آب 1347 به تخريب عمدي تأسيسات آب اشاره مي
نمايد؛ در ماده 61 آمده است :« هركس عمداً بنحوي از انحاء سد و تأسيسات سد
اعم از تأسيسات آبياري و ... را منهدم نمايد به حبس با اعمال شاقه از سه
تا 15 سال محكوم خواهدشد »
متأسفانه قانون توزيع عادلانه آب نسبت به
اين مورد مسئله را به سكوت برگزار كرده و تصريحي ندارد. هر چند مي توان در
اين خصوص به ساير قوانين مربوطه از جمله قانون مجازات اخلالگران در منابع
آب و برق سال 1351 يا ساير قوانين تصويبي پس از انقلاب اشاره كرد ولي در
حالي كه قانونگذار در مقام بيان جرائم آب بوده. مشخص نيست به چه علت از
ذكر اين مورد خودداري كرده است.
ب – تطبيق قوانين جزايي آب با مقررات قانونهاي مجازات عمومي و اسلامي
پس
از تصويب قانون آب و نحوه ملي شدن آن و وضع مقررات جزايي در ماده 60 و 61
آن اصولاً ملاك عمل دستگاهها براي موارد تخلفات استناد به مواد مذكور بود
، ليكن چون عمده تخلفات بنحوي مصداق جرم تخريب اموال دولتي تواماًن را
داشتند ؛با استناد به مواد قانوني آب و در نظر گرفتن مقررات مجازات عمومي
تخريب ، اعمال مجازات صورت مي گرفت.
متعاقب تصويب قانون آب و نحوه
ملي شدن آن در سال 1347 قانون مجازات عمومي ايران بصورت كلي در سال 1352
اصلاح گرديد. اين قانون در فصل دوازدهم به بحث پيرامون احراق و تخريب و
اتلاف اموال و حيوانات پرداخته است و مواد 250 تا 264 مبين مجازات مرتكبين
جرائم مذكور مي باشد.
ماده 257 قانون مجازات عمومي اشعار ميدارد.(31)
«
هر كس عمداً عمارت يا كشتي يا انبار يا ... و ساير آلات نقاله ، راهها ،
پلها و مجاري آبها و كليه اشياي منقوله يا غير منقوله را خراب كند يا بهر
نحو كلاً يا بعضاً تلف نمايد در صورتي كه مال خود او نباشد به حبس تأديبي
از شش ماه تا دو سال و به تأديه غرامت از ده الي دويست تومان محكوم خواهد
شد.»
با در نظر گرفته مقررات مندرج در ماده 60 و 61 قانون آب و
مقررات ماده فوق ملاحظه ميشود كه به نوعي قانونگذار جرائم مربوط به اشياء
و آلات مجاري آبها را تشديد ساخته بود كه نسخ كننده مقررات مندرج در قانون
آبها تلقي مي شود.
در هنگام تصويب ماده 45 قانون آب در سال 1361 كه
مقررات ماده 257 عملاً نسخ صريح با ضمني نشده بود مقررات جديدي براي تخريب
اموال متعلق به تأسيسات آبي از تصويب قانونگذار گذشت كه به نوعي عدول از
مقررات سابق را مي توان در آن مشاهده كرد . هر چند كه مقررات خاص قانون
آبها منحصر به تخريب نمي باشد ولي اساساً هر نوع دستكاري مستلزم تخريب و
ورود خسارت به تأسيسات آبي است لذا به نظر ميرسد كه در بررسي وضعيت
مجازاتها قانونگذار از شدت قبلي مجازاتها كاسته و مقررات ساده تري را براي
مرتكبين وضع نموده است.
با وضع مقررات قانوني تعزيرات سال 1362 كه به
فاصله حدود يكسال پس از تصويب قانون توزيع عادلانه آب بواسطه مصوبه مجلس
قابليت اجرايي يافت از ماده 126 تا 140 آن در حرق ، تخريب و اتلاف اموال و
حيوانات به تعيين مجازات مرتكبين تخريب پرداخت كه در ماده 126 اشعار داشته
: (32)
« هر كش عمداً عمارت يا بناء يا كارگاه و كارخانه و بطور كلي
هر محل مسكوني يا غير مسكوني و ... را آتش بزند به يك تا سه سال حبس محكوم
مي شود ، مجازات تخريب اشياء فوق شش ماه تا دو سال حبس خواهد بود و هرگاه
جرائم فوق بوسيله بمب يا مواد محترقه باشد جزاي آن حبس از دو تا پنج سال
است»
تدوين مقررات جزايي عمومي و تأثيري كه اين مجازاتها بر قواعد
اختصاصي دارد از نظر قاعده قانونگذاري مستلزم قبول نسخ ضمني است و لذا با
وجود مقررات قانوني توزيع عادلانه آب و وضع مقررات جديد از سوي قانونگذار
محاكم با اعمال قانون خاص و تأثير عام عمل مي نمايندو رويه قضايي حكايت از
اين امر دارد.
هرچند براساس نظر ديگري بايستي قوانين جزايي را به روش
مضيق تفسير كرد و چون قانون خاص مقدم با قانوني عام مؤخر قابل نقض يا نسخ
نيست لذا هرگونه قانونگذاري عام تأثيري برقانون خاص سابق ندارد كه به نظر
مي رسد رويه قضايي چنين تفسيري را ملاك عمل قرار نداده است.
براين
مبناست كه مي توان ديدگاههاي عمومي جزايي قانونگذار را در قواعد خاص مجري
دانست و لذا چون اين استدلال عملاً مورد پذيرش قانونگذاران نبوده ، در
هنگام تصويب قانوني جديد تعزيرات مقررات جديدي كه جايگزين قوانين خاص سابق
مي باشد ، مشاهده ميشود .(33)
قانونگذار ايران با هدف بيان مجازات
جرائم مختلف در يك قانون عام و فراگير به تصويب قانون فعلي مجازات اسلاي (
بخش تعزيرات ) در مورخه 25/3/1375 همت گماشت . اين قانون كه در تكميل
مباحث قبلي مجازات اسلامي و مكمل قانون مجازات اسلامي سال 1370 مي باشد
؛جامعتر از قوانين قبلي به نظر ميرسد چرا كه قانونگذار با درك واقعيات
اجتماعي و مشكلات زيادي كه از تعدد و تنوع بوجود مي آيد با بينشي وسيع
برخي معضلات قانوني را برشمرده است.
در فصل بيست و پنجم قانون كه به احراق و تخريب تخصيص يافته قواعدي را كه مشكلات حفاظت آبها با آن روبرو است بيان ميدارد.
«
در ماده 677 هرگونه تخريب اشياي منقوله يا غير منقوله را چنانچه با ماده
منفجره نباشد به حبس از شش ماه تا سه سال قابل مجازات دانسته و در صورت
اخير دو تا پنج سال حبس محكوميت اعلام كرده است.» (34)
نيز در ماده 687 ، مجازات بخصوصي را براي مخربين تأسيسات آب و برق و تأسيسات عمومي قائل شده است اين ماده اشعار ميدارد:
«
هركس در وسايل و تأسيسات مورد استفاده عمومي از قبيل شبكه هاي آب و فاضلاب
و ... و متعلقات به آنها اعم از سد و كانال و انشعاب لوله كشي و ...
دستگاههاي توليد ، توزيع و انتقال آنها كه به آنها اعم از سد و كانال و
انشعاب لوله كشي و ... دستگاههاي توليد ، توزيع و انتقال آنها كه به هزينه
يا سرمايه دولت يا سرمايه دولت و بخش غيردولتي يا توسط بخش خصوصي براي
استفاده عمومي ايجاد شده مرتكب تخريب ، ايجاد حريق يا از كار انداختن يا
هر نوع خرابكاري ديگر شود.
بدون آنكه منظور او اخلال در نظم و امنيت عمومي باشد به حبس از سه تا ده سال محكوم خواهد شد.
تبصره
1 : در صورتي كه اعمال مذكور به منظور اخلال در نظم و امنيت جامعه و.
مقابله با حكومت اسلامي باشد ؛مجازات محارب را خواهد داشت.
تبصره 2: مجازات شروع به جرائم فوق يك تا سه سال است.
در اين ماده علاوه بر شمول و مصاديق فراوان ؛به دستگاههاي مربوط به بخش آب مزايايي بدين شرح قائل مي باشد.(35)
بند
1 ) هرگونه تخريب در تأسيسات آب صرف نظر ار اينكه سازنده و بهره بردار چه
كسي باشد؛ مشمول مجازات بوده و صرف آنكه اموال به منظور بهره برداري عمومي
قابل استفاده باشد؛ مرتكب به عقوبت مقرره محكوم مي گردد.
بند2 )
تخريب مندرج در ماده مرقوم بصورت موسع تعريف شده و شامل تمام موارد از كار
انداختن ، خرابكاري ، دستكاري ، ايجاد حريق ، شكستن و غير قابل استفاده
كردن تأسيسات مي باشد.
بند3 )ميزان مجازات بدون قصد اخلال از نوع مجازاتهاي سنگين است كه در قوانين سابق پيشينه كمتري دارد.
بند 4 ) ميزان مجازات با قصد اخلال در حد اعدام يا ساير موارد مجازات مخارب آمده است.
بند5
) مهمترين نكته آنست كه براي جرائم فوق قانونگذار قائل به شروع به جرم مي
باشد و چون تصريح به شروع به جرم نموده؛ برخلاف قوانين سابق كه چنين قيدي
را دارا نبودند امكان مجازات مرتكب به شروع به جرم عملي گشته است.
علاوه
بر موارد فوق و مقررات مندرج در موارد 675 و 677 ، قانون مجازات اسلامي
تعزيرات در فصل بيست و يكم در مبحث سرقت داراي قواعد جديدي است و با تصريح
به برخي جرائم مرتبط با سرقت ، بطور خاص نیز به جرم سرقت تأسيسات آب و برق
اشاره نموده است. ماده 659 اشعار مي دارد. (36)
« هر كس وسايل و
متعلقات مربوط به تأسيسات مورد استفاده عمومي را كه به هزينه دولت يا
سرمايه دولت يا سرمايه مشترك دولت با بخش غيردولتي يا بوسيله نهادها و
سازمانهاي عمومي غير دولتي يا مؤسسات خيريه ايجاد شده مانند تأسيسات بهره
برداري آب ، برق و گاز و غيره سرقت نمايد به حبس از يك تا پنج سال محكوم
ميشود و چنانچه مرتكب از كاركنان سازمانهاي مربوطه باشد به حداكثر مجازات
مقرر محكوم خواهد شد.»
مزاياي اين ماده نيز بدين قرار است.
بند 1 ) عموم وسايل مورد استفاده عمومي را در زمره مصاديق جرم قرار داده است.
بند2 ) مواد مندرج در ماده حصري نبوده و تمثيلي مي باشند و بصورت عام هرگونه خدمت عمومي در زمره مصاديق بزه قرار مي گيرد.
بند 3)چنانچه مرتكب از كاركنان دستگاههاي مجري باشد از موجبات تشديد مجازات ذكر شده است.
در ماده 660 قانون مذكور وجه ديگر ورود خسارت مالي به دستگاههاي مجري و حافظ آب و برق را پيش بيني نموده است.
«
هركس بدون پرداخت حق انشعاب و اخذ انشعاب آب و برق و گاز و تلفن مبادرت به
استفاده غير مجاز از آب و برق و نفت و گاز نمايد علاوه بر جبران خسات
وارده به تحمل تا سه سال حبس محكوم خواهد شد. » (37)
از اين ماده موارد و مزاياي زير ملاحظه مي گردد:
بند1
– استفاده غير مجاز از آب و برق و عدم پرداخت حق انشعاب را در زمره سرقت
تلقي كرده است و در باب سرقت به بيان مجازات مرتكب پرداخته است. ولي نمي
توان از اين ماده به موارد ي كه استفاده كننده با پرداخت حق انشعاب و
داشتن اشتراك صرفاً ميزان مصرفي ماهيانه را پرداخت نمي كند ياد شده را
مستوجب عقوبت دانست.
بند 2 – جبران خسارت وارده بخشي از موارد لحوق حكم است و ضمن حكم جزايي و با مطالبه دستگاه ذيربط صورت مي گيرد.
بند 3 – در اين ماده قاعده شروع به جرم وجود ندارد.
در
هر حال با بررسي و تطبيق موارد مندرج در مواد قوانين جزايي عمومي كه شامل
( قانون مجازات عمومي ، تعزيرات ) مي باشند درمي يابيم كه قانونگذار با
ديدگاهي فراگير سعي در اصلاح و تكميل قوانين چزايي سابق الصدور داشته و
توسعه حيطه جرائم فوق را تا حدي كه بخش وسيعي از اعمال خرابكارانه به
تأسيسات آب را در برگيرد مدنظر قرار داده است.
مبحث چهارم : مقررات جزايي آلودگي آبها
بخشي
از مقررات جزايي حقوق آب عمدتاً به مباحث آلودگي آبها تعلق دارد هر چند
اين قوانين يك روند واحدی را طي نكرده و در خصوص ميزان مجازاتها روال
متفاوتي دارند ولي وجود آنها في نفسه حائز اهميت است. از طرفي اشكال عمده
اي كه مي توان به روش قانونگذاري در اين بخش اشاره كرد پراكندگي تدوين اين
مقررات است. متاسفانه قانونگذار در موارد مختلف با اتخاذ روشهاي متفاوت به
وضع قوانين جزايي آلودگي آبها پرداخته است. و حتي در مواردي كه به ممنوعيت
آلوده كردن آب اشاره كرد از وضع مجازات خودداري نموده و لذا بدين جهت
قواعد مختلف جزايي كه در قوانين و پراكنده مي باشند ذكر مي گردند :
الف : قوانين جزايي آلودگي در قبل از انقلاب اسلامي
قبل
از پيروزي انقلاب اسلامي در قوانين خاص مقرراتي در خصوص آلودگي آب حسب
مورد وضع گشته است ، ولي در تدوين مقررات جزايي پس از پيروزي انقلاب و در
سالهاي اخير با جامع نگري بيشتري قواعد مربوط به آلودگي آب در قوانين
مجازات اسلامي تدوين گردیده است که ما در دو بخش قوانين ايران در این خصوص
را بررسي مي نمائیم.
قوانيني كه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تصويب شده اند عبارتند از :
1 – قانون صيد و شكار مصوب 1346
ماده
12 قانون مذكور اشعار ميدارد : « كساني كه مرتكب اعمال زير گرديدند به حبس
تأديبي از يكماه تا سه ماه و يا به جزاي نقدي از پنج هزار ريال تا بيست
هزار ريال محكوم مي شوند؛آلوده نمودن آب رودخانه ها ، درياچه ها ، قنوات و
بركه هاي و مردابها به موادي كه موجبات از بين رفتن آبزيان را فراهم
آورند.ودر صورت تكرار جرائم پيش بيني شده در ماده 12 به اشد مجازات محكوم
خواهد شد. و در مورد جرائم مذكور در اين قانون هر گاه عمل ارتكابي طبق
ساير قوانين مستلزم مجازات شديدتري باشد مرتكب به مجازات اشد محكوم خواهد
شد. » (38)
2 – قانون حفاظت محيط زيست مصوب 28/2/53
در
ماده 11 اين قانون چنين آمده : « سازمان محيط زيست با توجه به مقررات و
ضوابط مندرج در آيين نامه هاي مذكور در ماده 10 كارخانجات و كارگاههايي را
كه وموجبات آلودگي محيط زيست رافراهم مي آورند مشخص و مراتب را كتباً با
ذكر دلايل بر حسب مورد به صاحبان آنها اخطار مي كند كه ظرف مدت معيني نسبت
به رفع آلودگي نمايند در صورتي كه در مهلت مقرر اقدام ننمايند به دستور
سازمان از كار وفعاليت آنها ممانعت خواهد آمدو معترض مي تواند به دادگاه
شهرستان محل شكايت نمايد.» (39)
3 – قانون حفاظت دريا و رودخانه هاي مرزي از آلودگي با مواد نفتي مصوب 14/11/1354
طبق
ماده 2 قانون مرقوم « آلوده كردن رودخانه هاي مرزي و آبهاي داخلي و درياي
سرزميني ايران به نفت يا هر نوع مخلوط نفتي خواه توسط كشتي ها و خواه توسط
سكوهاي حفاري يا جزاير مصنوعي ( اعم از ثابت يا شناور ) و خواه توسط لوله
ها و تأسيسات و مخازن نفتي واقع در خشكي يا دريا باشد ممنوع است و مرتكب
به حبس جنحه اي از شش ماه تا دو سال يا پرداخت جزاي نقدي از يك ميليون
ريال تا ده ميليون ريال يا به هر دو مجازات محكوم مي گردد.
در صورتي
كه آلودگي بواسطه پي مبادلاتي يا بي احتياطي واقع شود. مجازات مرتكب حداقل
جزاي نقدي مذكور است.نيروي دريايي يا ژاندارمري بر حسب مورد به منظور جلب
و دستگيري مرتكب و تنظيم صورتمجلس تشخيص ميزان آلودگي در صورتي كه وسيله
آلوده كننده نفتكش باشدآنرا متوقف و در مورد منابع آلوده كننده از ادامه
عمليات آنها جلوگيري مي كنند. » (40)
4 – قانون آب و نحوه ملي شدن آن مصوب 1347
طبق
ماده 60 قانون مرقوم و مخصوصاً بند 5 آن « هركس عمداً آب رودخانه و انهار
عمومي را جويبارها و مخازن و منابع و قنوات و چاهها را با اضافه كردن مواد
خارجي به نحو مندرج در ماده 56 اين قانون آلوده كند در مواردي كه منبع آب
به عنوان منبع آب آشاميدني به كار مي رود و مرتكب به موجب ساير قوانين
مربوطه نيز مورد تعقيب كيفري قرار خواهد گرفت و به دو هزار تا پنج هزار
ريال يا از دو ماه تا شش ماه حبس تأديبي يا هر دو مجازات بر حسب مورد
محكوم خواهد شد. »(41)
ب ) قوانين جزايي آلودگی پس از انقلاب اسلامی
عليرغم
اهميت آلودگي آبها و ضرورت توجه به اين مهم متأسفانه در قوانين پس از
پيروزي انقلاب اسلامي كه به طور خاص براي بحث آب وضع شده تعيين مجازاتي
نگرديده ولي با اشاره به اين قوانين كه بطور عام آلودگي را ممنوع دانسته
ميزان مجازاتي كه در قانون مجازات اسلامي ذكر شده توضيح داده خواهد شد.
1 – قانون توزيع عادلانه آب مصوب 22/12/1361
در
اين قانون در ماده 46 صرفاً به ممنوعيت آلودگي آب اشاره شده است و در ماده
45 كه به مبحث جرائم و مجازاتها اختصاص يافته مجازاتي براي آلودگي آب مشخص
نشده است.(42)
2 – قانون مناطق درياي جمهوري اسلامي ايران مصوب 31/1/1372
در
اين قانون در ماده 6 اشاره اي كلي به آن دارد كه « ايجاد هرگونه آلودگي
محيط زيست دريايي برخلاف مقررات جمهوري اسلامي ايران جرم محسوب و مستوجب
عقوبت جزايي و مسئوليت مدني خواهد بود.
3 – آيين نامه بهداشت محيط مصوب 24/4/1371
در
اين آيين نامه نيز به منظور جلوگيري از روند رو به رشد آلودگي منابع آبهاي
سطحي و زيرزميني اعم از چاهها ، رودخانه ها ، قنات ، چشمه و آب مصرفي
شهرها و روستاها كميته اي به نام حفاظت از منابع آب آشاميدني زير نظر
استاندار تشكيل خواهد شد. تا موارد نقص بهداشت و رفع آلودگي را رسيدگي
نمايند.(43)
4 – قانون مجازات اسلامي مصوب 1375
در ماده
688 آمده كه : « هر اقدامي كه تهديد عليه بهداشت عمومي شناخته شود از قبيل
آلوده كردن آب آشاميدني يا توزيع آب آشاميدني آلوده ، ريختن مواد مسموم
كننده در رودخانه ها و ... مرتكبين چنانچه طبق قوانين چنانچه طبق قوانين
خاص مشمول مجازات شديدتري نباشند به حبس تا يكسال محكوم خواهند شد . تشخيص
اين امر با وزارت بهداشت و در مان و سازمان محيط زيست است.
ضمن آنكه تعريف آلودگي را در تبصره 2 قانون مذكور بعمل آورده است.
در
ماده 689 گفته : « چنانچه اقدامات مذكور منتهي به قتل يا نقص عض يا جراحت
يا صدمه انساني شود مرتكب علاوه بر مجازاتهاي مذكور حسب مورد به قصاص و
پرداخت ديه و در هر حال تادیه به تادیه خسارت وارده نیز محکوم خواهد شد.
اهمیت
مباحث آلودگی آبها بحدی است که قانونگذاران مختلف خود را مکلف دیده اند تا
علاوه بر ممنوعیت آلودگی آبها نسبت به تعیین مجازات لازم برای مرتکبین
اقدام نمایند وبا اتخاذ تدابیر جزایی از آلودگی آبها ممانعت به عمل آورند
.
نتيجه:
نتیجه آنکه در یک بررسی ساده به این نتیجه دست
می یابیم که با گذشت زمان وادراک اهمیت حیاتی آب قانونگذاران بر شدت
برخورد قضایی با مقوله مورد بحث افزوده اند و قانونگذار اسلامی ایران نیز
توجه کافی به این امرمبذول داشته است.
همچنین از بررسی متون قوانین
وتطبیق آنها در می یابیم که شدت مجازات مندرج در قانون مجازات اسلامي مصوب
تعزیرات سال 1375 به علت اهمیت وافری است که ضرورت داشته داشته است .
چکیده:
يكي از عمده ترين شيوه هاي حفاظت از آبها توسط هر دولت یا سازمان حكومتی
تبيین ،ارائه واتخاذ شیوه های مناسب برای برخورد کیفری با متخلفين و
متجاوزين به منابع وتأسيسات آبي است . شايد لازم نباشد به ضرورت حساسیت
اين سياست پرداخت ،زیرا دوام وبقای حکومتها در قرن حاضرمنوط به استمرار
ارائه خدمات زیربنایی نوین اقتصادی واجتماعی به مردم می باشد وکارکرد
دولتها امروزه علاوه بر حفظ انتظام عمومی ، افزایش رفاه ملی وآسایش همگانی
است،وبدیهی است که آب بعنوان حیاتی رکن بقای جوامع یکی از مهمترین مولفه
هایی است که دولتها بدان عنایت ویژه دارند.
دولتها بواسطه آنكه بعضي
از اموال عمومي را بخاطر اعمال حاكميت و برخي ديگررابواسطه لزوم كسب منافع
مادي بعنوان تصدي تحت سيطره خود دارند،مستقيماً در جريان حفاظت از منابع
وتاسیسات آبي دخيل و ذينفع هستند. پاره اي از منابع آبي علاوه بر آنكه
برخي نيازمنديهاي عمومي اجتماع را مرتفع مي سازند غالباً با ديدگاههاي
امنيت ملي ، سياسي و دفاعي هر كشور مرتبط و درگير هستند.بدين لحاظ لزوم
داشتن استراتژی کیفري براي هر كشور پيرامون حفاظت از منابع آبي ضروري مي
نمايد. در برخي از كشورها كه مالكيت منابع آبي متعلق به دولت است شدت
برخورد و نحوه عمل دولتها را بايد در راستاي منافع ملي ارزيابي كرد . زيرا
حجم عظيم سرمايه گذاري دولتها در تأسيسات و منابع آبي و فشار كمرشكن احداث
و بهره برداري از آنها ، دولتها را بر آن مي دارد كه براي جلوگيري از بروز
اختلال در امر انتفاع از اين منابع تدابير کیفری شدیدی را اتخاذ و با
انگيزه هاي مختلفي كه قصد تخريب يا تجاوز به چنين منابعي را دارند برخورد
نمايند.
مقاله حاضر سعی دارد به جنبه های گوناگون تدابیر دولت ایران
به مقوله صیانت از تاسیسات منابع آبی در مرحله بهره برداری ونگهداری
بپردازد واقدامات بازدارنده واساسی را صرفا ازمنظر حقوق جزای اختصاصی مورد
نقد وبررسی قرار دهد وبه نقد وتوجیه این تدابیر بپردازد . بدیهی است با
توجه به تجربه وسابقه اجرایی نگارنده در بخش حقوقی شبکه های بهره برداری
این تحقیق توام با نگاه کاربردی و اجرایی در محاکم کیفری صورت گرفته است.
منابع وماخذ
1 – حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران ؛محمد هاشمی ؛ جلد اول در ذیل اصل 44 قانون اساسي مصوب 1358
2 - قانون آب و نحوه ملي شدن آن مصوب 47 و قانون توزيع عادلانه آب مصوب 61
3 - تبصره 3 لايحه قانوني راجع به متجاوزين به اموال عمومي و مردم اعم از اشخاص حقيقي يا حقوقي مصوب 1358 شوراي انقلاب
4 - جعفري لنگرودي دكتر محمد جعفر ، ترمينولوژي حقوق ، انتشارات گنج دانش ، تهران 1366 صفحه 134
5 – ترمينولوژي حقوق صفحه 206
6 - ماده 687 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375
7 – ماده 67 قانون آب و نحوه ملي شدن آن مصوب 1347
8 – ماده 660 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375
9 – ماده 659 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375
10 – ماده 134 قانون مجازات اسلامي مصوب 1362
11
– لايحه قانوني راجع به تعقيب اشخاصي كه بدون مجوز قانوني به منظور بهره
گيري از آب و برق تأسيسات وزارت نيرو اقدام مي نمايند بوسيله دادستاني كل
انقلاب اسلامي مصوب 1358
12 - ماده 1 لايحه قانوني رفع تجاوز از تأسيسات آب و برق كشور مصوب 1359
13 - بند الف ماده 45 قانون توزيع عادلانه آب مصوب 1361
14 - ماده 183 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370
15– ماده 498 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375
16
– نظريه شماره 715421 مورخ 26/9/69 اداره حقوقي دادگستري ، شهري غلامرضا ،
مجموعه نظريات اداره حقوقي -انتشارات روزنامه رسمي ،تهران ، 1374 صفحه 314
17 - قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب مصوب 1373 ، با اصلاحات
سال 1381 مجموعه قوانين سال 1381، انتشارات روزنامه رسمي،تهران1381
18 – تبصره ماده 60 قانون آب و نحوه ملي شدن آن مصوب 1347 وماده 727 قانون مجازات اسلامي مصوب 1375
19 - قانون مجازات اخلال كنندگان در تأسيسات آب و برق ، گاز و مخابرات كشور مصوب 12/10/1351
20 – ماده 1 لايحه قانوني راجع به مجازات قطع و تخريب وسايل مخابرات و برق مصوب 9/12/1337
21 – ماده 2 قانون اخلال گران در تأسيسات آب و برق كشور مصوب 12/10/1351
22 – لايحه قانوني شوراي انقلاب مصوب 25/12/1358 مبني بر صلاحيت دادگاه انقلاب براي رسيدگي به جرائم عليه آب و برق كشور
23 – قانون مجازات اسلامي مصوب 7/9/1370 مجموعه قوانين سال 1370 ، انتشارات روزنامه رسمي كشور – تهران 1370
24 – دفتر حقوقي وزارت نيرو مجموعه قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات وزارت نيرو تهران 1373 – صفحات 91 و 234
25 – دفتر حقوقي وزارت نيرو مجموعه قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات وزارت نيرو تهران 1373 ، صفحات 91 و 234
26– فقيه نصيري فيروز ، مجموعه قوانين جزايي ، نشر صدوق،تهران 1376 ، صفحه 651 به بعد
27
– قانون آب و نحوه ملي شدن آن مصوب 1347 دفتر حقوقي وزارت نيرو مجموعه
قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات وزارت نيرو ، تهران 1373 صفحه 91
28 – همان منبع صفحه 101
29 – قانون توزيع عادلانه آب مصوب 1361
دفتر حقوقي وزارت نيرو ، مجموعه قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات
وزارت نيرو تهران 1373 ، صفحه 250
30 – رجوع شود به آمار تخلفات شبكه
آبياري در خصوص تخريب تأسيسات در سالها 1373 تا 1375 تهيه شده توسط دفتر
فني شبكه آبياري دز در سایت اینترنتی شبکه دز
31 – فقيه نصيري فيروز، مجموعه قوانين جزايي، نشر صندوق ، تهران 1376 ، صفحه 644
32 – حجتي اشرقي غلامرضا ، مجموعه قوانين جزايي انتشارات گنج دانش ، تهران سال 1373 صفحه 88
33 – رجوع شود به قانون مجازات اسلامي تعزيرات مصوب 1375
34 – زراعت دكتر عباس ، شرح قانون مجازات اسلامي ، بخش تعزيرات ، انتشارات فيض – دانشگاه كاشان 1377 صفحه 458
35 - زراعت دكتر عباس ، شرح قانون مجازات اسلامي ، تعزيرات ، انتشارات فيض ،دانشگاه كاشان – 1377 صفحه 479
36 – همان منبع – صفحه 412
37 – زراعت دكتر عباس ، شرح قانون مجازات اسلامي بخش تعزيرات ،انتشارات فيض ،دانشگاه كاشان 1377 صفحه 415
38 – روزنامه رسمي شماره 6521/19 منتشره توسط شركت روزنامه رسمي ايران
39 – توسط روزنامه رسمي كشور
40- دفتر حقوقي وزارت نيرو ، مجموعه قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات وزارت نيرو ، تهران 1373 صفحه 178
41 – همان منبع ، صفحات 91 و 234
42 – دفتر حقوقي وزارت نيرو ، مجموعه قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات وزارت نيرو ،تهران 1373 صفحات 250 و 568
43– دفتر حقوقي وزارت نيرو،مجموعه قوانين صنعت آب و برق ؛جلد اول، انتشارات وزارت نيرو ، تهران 1373 صفحات 250 و 568
نویسنده : دکتر غلامرضا مدنیان
ماده 677قانون مجازات اسلامی در خصوص تخریب یا تلف یا از کار انداختن اشیاء متعلق به دیگری
ماده 676قانون مجازات اسلامی در خصوص احراق اشیاء منقول به دیگری
ماده 679قانون مجازات اسلامی در خصوص اتلاف یا ناقص کردن حیوان حلال گوشت
ماده 682قانون مجازات اسلامی احراق واتلاف اسناد یا اوراق غیر دولتی
ماده 685قانون مجازات اسلامی اتلاف یا قطع اصله نخل خرما
ماده 684قانون مجازات اسلامی در خصوص تخریب یا تعرض به محصول زراعت ،تاکستان ،باغ ،تخلستان
ماده 694قانون مجازات اسلامی در خصوص هتک حرمت منازل
ماده 692قانون مجازات اسلامی در خصوص تصرف ملک دیگری با قهر وغلبه
ماده 690قانون مجازات اسلامی در خصوص تهیه آثار تصرف ،تخریب ،محیط زیست واقدام به هرگونه تجاوز
ماده 622قانون مجازات اسلامی سقط جنین عمدی
ماده 633قانون مجازات اسلامی امتناع از برگرداندن طفل به مادر یا پدر
ماده 633قانون مجازات اسلامی در خصوص رها کردن طفل یا شخصی که قادر به حفظ خود نمی باشد
ماده 608قانون مجازات اسلامی در خصوص توهین
ماده 70قانون مجازات اسلامی در خصوص هجو کردن دیگری
ماده 697قانون مجازات اسلامی در خصوص افترای قولی افراد(نسبت دادن یک جرم به دیگری از طریق مختلف
ماده 699قانون مجازات اسلامی در خصوص افترای عملی
ماده 698قانون مجازات اسلامی در خصوص اشائه اکاذیب
ماده 648قانون مجازات اسلامی در خصوص افشای سر مردم
ماده 669قانون مجازات اسلامی در خصوص تهیه به ضررهای نفسی ،مالی ،معنوی
ماده 668قانون مجازات اسلامی در خصوص اجبار دیگری به دادن نوشته یا ...اکراه وتهدید
ماده 642قانو مجازات اسلامی در خصوص ترک انفاق (ترک انفاق جزء جرائم مستمر است )
ماده 588قانون مجازات اسلامی در خصوص تخریب آثار فرهنگی ،مذهبی ،تاریخی
ماده 560قانون مجازات اسلامی در خصوص فراهم آوردن موجبات ویرانی یا تزلزل در بنیان آثار فرهنگی
ماده 561قانون مجازات اسلامی در خصوص قاچاق آثار فرهنگی ،تاریخی ،مذهبی
ماده 562قانون مجازات اسلامی در خصوص سرقت ،خرید یا پنهان کردن آثار تخریبی ،فرهنگی ،مذهبی
ماده 563قانون مجازات اسلامی در خصوص تجاوز به آثار فرهنگی ،تاریخی ،مذهبی
ماده 566قانون مجازات اسلامی در خصوص تغیر نحوه استفاده از آثار فرهنگی ،تاریخی ،مذهبی
ماده 564قانون مجازات اسلامی در خصوص تعمیر ،تغیر ،تجدید ،یا توسعه آثار فرهنگی
ماده 565قانون مجازات اسلامی در خصوص انتقال اموال غیر منقول فرهنگی ،تاریخی ،مذهبی
ماده 562قانون مجازات اسلامی در خصوص حفاری وکاوش به قصد کشف وبدست آوردن اموال تاریخی
ماده 563قانون مجازات اسلامی در خصوص حفاری اماکن ومحوطه های تاریخی ومقبره متبرکه
تبصره یک ماده 562ق م ا در خصوص عدم تحویل اموال تاریخی بدست آمده
تبصره 2ماده 562ق م ا در خصوص خرید وفروش اموال تاریخی ،فرهنگی ،مذهبی
ماده 11و12قانون چک مصوب 72 در خصوص چک بدون محل
ماده
9و 10 قانون جلوگیری از بیماریهای آمیزشی واگیر دار مصوب 1320 در خصوص
مبتلا کردن دیگری به بیماری آمیزشی واگیر دار و مبتلا کردن زن به بیماری
کوفت یا سپردن طفل مبتلا
موضوع ماده 70قانون ازدواج مصوب 1310واصلاحیه های بعدی در خصوص بدون زن قلمداد نمودن خود هنگام ازدواج
بند الف ماده 244قانون مجازات عمومی اصلاحی مصوب 1310 در خصوص رقابت مکارانه
ماده 23قانون مجازات اسلامی وماده 75و727و729قانون مجازات اسلامی در خصوص فریب دادن مشتری از حیث کیفیت یا کمیت بیع
مواد 45و105و110قانون ثبت در خصوص ثبت ملک غیر
تبصره
ماده 45قانون توزیع عادلانه آب مصوب 1361 وجرایم مشمول بندهای ب ، ج ، د
از همین قانون در مورد انتقال ،تصرف فیا به هدر دادن آب متعلق به دیگری
مواد 1تا 5لایحه رفع تجاوز از تأسیسات آب وبرق کشور مصوب 1359 در خصوص استفاده غیر مجاز از آب وبرق کشور
ماده واحده قانون منع توقیف اشخاص در قبال تخلف از انجام تعهدات والزامات مالی مصوب 1352 در مورد تخلف از انجام تعهدات والزامات مالی
مواد 1و2از قانون راجع به بدهی وارده به مهمان خانه مصوب 1372 تخلف در مهمانخانه ها یا پانسیونها
ماده 31قانون اعسار مصوب 1313 در خصوص استفاده از حکم اعسار بعد از رفع عسرت
مواد 17تا 20و20و22تا 25و30از قانون حمایت حقوق مؤلفان در خصوص تجاوز نسبت به حقوق پدید آورندگان آثار
ماده 1تا 7قانون ترجمه وتکثیر کتب ونشریات واثار حقوقی مصوب 1352 در خصوص ترجمه وتکثیر کتب ونشریات وآثار حقوقی
تبصره 5ماده 15ومواد 42تا 46و50تا 51قانون حفاظت وبهره برداری از جنگلها ومراتع مصوب 1346 در مورد تخریب جنگلها ومراتع
مواد 1و2و3قانون مرتکبین قاچاق مصوب 1312واصلاحیه مصوب 1373 در خصوص قاچاق اموال موضوع عایدات دولت
ماده 130قانون شرکتهای تعاونی مصوب 1350 در خصوص ایراد خسارت عمدی به شرکت از طریق عدم انجام تعهد
ماده 42از قانون پولی وبانکی کشور مصوب 1351 از تخلفات پولی وبانکی کشور
مواد 3و5و6وقسمت اول ماده 7از قانون راجع به واگذاری معاملات ارزی بانک ملی ایران مصوب 1336 در مورد تخلفات معاملات ارزی
ماده 201قانون مالیاتهای مستقیم مصوب 1366 در مورد تخلفات مالیاتی
مواد 17و18و21قانون کیفری بزه های مربوط به راه آهن مصوب 1320 از جرائم مربوط به راه آهن
ب - جرايم قابل گذشت در آراء وحدت رويه ديوانعالي كشور:
1
- بموجب راي وحدت رويه شماره 5 هرگاه پرونده مربوط به اتهام صدور چك
بلامحل طبق موازين قانوني معد براي اظهار نظر باشد رسيدگي و صدور حكم در
غياب متهم خالي از اشكالاست در مواردي كه شاكي گذشت نمايد دادگاه به موجب
ماده 159 قانون تعزيرات و ماده 11 قانون صدور چك مصوب تير ماه 1355 مكلف
به صدوررأي به موقوفي تعقيب ميباشد
مصاديق جرايم غيرقابل گذشت در قوانين و آراء وحدت رويه :
هرچند قانونگذار مصاديق را احصاء ننموده مستفاد ا ز آراءوحدت رويه و قوانين به پاره اي از جرائم غير قابل گذشت اشاره مي شود .
الف – جرائم غير قابل گذشت در قوانين
1 - جرم كلاهبرداري موضوع ماده 116 قانون مجازات اسلامي ( تعزيرات)
2 - خيانت در امانت از جرائم مضر به حقوق خصوصي و مصالح عمومي است.
3 - در جرم سرقت از لحاظ اخلال در امنيت جامعه و سلب آسايش عمومي
4 - قتل غير عمدي ناشي ازبياحتياطي راننده ،با صراحت ماده 149 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات)
5 - جرم اهانت به مأمورين دولت به هنگامانجام وظيفه موضوع ماده 87 قانون تعزيرات
6 - ماده يك قانون تشديد مجازات ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري مصوب 1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام
ب - جرايم غيرقابل گذشت در آراء وحدت رويه
1
–طبق رأي وحدت رويه شماره: 52- 1363,11,1 ديوان عالي كشور و با اجازه ماده
25 قانون اصلاح پار ه اي از قوانين دادگستري مصوب مرداد ماه 56 در جرم
كلاهبرداري موضوع ماده 116 قانون مجازات اسلامي ( تعزيرات) مستنداً به
استرداد شكايت و دعوي از طرف شاكيان و مدعيان خصوصي از دادگاهي كه حكم
قطعي را صادر كرده درخواست كنند كه دادگاه در ميزان مجازات آنان تجديد نظر
نموده و در صورت اقتضا كيفر آنان را در حدود قانون تخفيف دهد
2 - طبق رأي وحدت رويه شماره 591 - 1373,1,16 ديوان عالي كشور خيانت در امانت از جرائم مضر به حقوق خصوصي و مصالح عمومي است.
رضايت
مدعي خصوصي يا استرداد شكايت موضوع حق الناس را در جرم مزبور منتفي مي
سازد ليكن به ضرورت مصلحت جامعه و حفظ نظم عمومي تعزيرشرعي يا حكومتي مجرم
لازم است
3 – به استناد رأي وحدت رويه هيأت عمومي ديوان عالي كشور
بشماره 530- 1368,12,1در جرم سرقت اگر چه رضايت صاحب مال يا انصراف او از
تعقيب شكايت در مراحل قبل از دادگاه و رفع الي الحاكم موجب سقوط حد شرعي
يا تعزير مي شود ولي از لحاظ اخلال در امنيت جامعه و سلب آسايش عمومي به
مستفاد از فتواي حضرت امام رضوان الله تعالي عليه بشرح مسئله 12 از مجموعه
استفتائات دادگاههاي كيفري كه به اين عبارت مي باشد:
اگر براي حفظ نظم
لازم مي داند ( حاكم شرع) يا اگر از قوانين به دست مي آيد كه اگر تعزير
نشود جنايت را تكرار مي كند بايد تعزير شود
4 - رأي وحدت رويه هيأت
عمومي ديوان عالي كشوربشماره - 227 1363.10.23در مورد غير
قابل گذشت بودن مجازات قتل غير عمدي ناشي ازبياحتياطي راننده ،با صراحت
ماده 149 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات) مصوب آبان ماه 1362 در صورتي قتل
غير عمدي به واسطه بياحتياطي يا عدم مهارت رانندهيا عدم رعايت نظامات
دولتي واقع شود مرتكب به مجازات مقرر در آن ماده محكوم ميشود و گذشت صاحب
حق يا قائم مقام قانوني منحصراً جوازموقوفي تعقيب در جرايم غير عمدي
مندرج در مادتين 150 و 151 همان قانون را فراهم ميسازد و تسري به حبس
مقرر موضوع ماده 149 قانون يادشده ندارد
5 - رأي وحدت رويه شماره 12
هيأت عمومي ديوان عالي كشور در مورد غير قابل گذشت بودن جرم اهانت به
مأمورين دولت به هنگامانجام وظيفه چنين است كه قانونگذار در ماده 87
قانون تعزيرات براي اهانت به كساني كه در سمتهاي مختلف دولتي وظائفي را
انجام ميدهند و به آن مناسبت مورداهانت قرار ميگيرند معين كرده باشد از
مجازاتي است كه در ماده 86 همان قانون براي اهانت به افراد غير مسئول
تعيين شده و در اين امر حفظ نظمعمومي و سياست اداري كشور ملحوظ بوده و حق
شخص و فردي نيست كه انصراف آنان از شكايت تعقيب جزائي را كلاً موقوف نمايد
6
- رأي وحدت رويه هيأت عمومي ديوان عالي كشور به شماره: 44-1363.10.10
مشعر به اين است كه نظر به اينكه كيفرهاي ديه و حبس مقرر در ماده 149
قانون تعزيرات با عنايت به مقررات حاكم موجود به لحاظ لزوم موقوف شدن
تعقيب مجرم با گذشتشاكي در خصوص ديه و قابل گذشت نبودن آن در مورد كيفر
حبس مجازاتهاي مستقل و منفك از هم به نظر ميرسند و از طرفي با توجه به
صراحت مادتين 198 و 287 قانون اصلاح موادي از قانون آييندادرسي كيفري
حبسهاي كمتر از ده سال قطعي است
8 - رأي وحدت رويه شماره 628-1377.6.31 هيأت عمومي ديوان عالي كشور چنين مي خوانيم :
نظر
به اينكه كيفر حبس مقرر در ماده يك قانون تشديد مجازات ارتشاء و اختلاس و
كلاهبرداري مصوب 1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام اسلاميحداقل يك سال و حداكثر
7 سال تعيين شده و بموجب تبصره يك ماده مرقوم ،در صورت وجود علل و كيفيات
مخففه دادگاهها مجازند ميزان حبس راتا حداقل مدت مقرر تخفيف دهند،تمسك
به ماده 22 قانون مجازات اسلامي مصوب 1370 مجلس شوراي اسلامي و تعيين حبس
كمتر از حد مقرر درمصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام اسلامي مغاير با موازين
قانوني است، عليهذا رأي شعبه پنجم دادگاه تجديد نظر مركز استان تهران كه
مطابق بااين نظر ميباشد كه راي چنين است :
شعبه پنجم دادگاه تجديد
نظر استان تهران در پرونده كلاسه 1092.75 به موجب دادنامه شماره
393-76.4.4 وبه استدلال اينكه شاكي اعلام گذشت كرده ولي با توجه به جنبه
عمومي بودن قضيه و حق الله بودن جرم انتسابي و اينكه بموجب حكم و امري
مذكوردرتبصرهيك ماده يك قانون تشديد مجازات مرتكبين رتشاء و اختلاس
وكلاهبرداري در صورت وجود جهات و كيفيات مخففه از جمله گذشت شاكيخصوصي
موضوع بند 1 ماده 22 قانون مجازات اسلامي دادگاه فقط ميتواند مجازات
مرتكب را تا حداقل مقرر در ماده 1 قانون قوق الاشعار تقليل دهدلذا موجبي
براي تخفيف مجازات به كمتر از يكسال نديده ضمن رد اعتراض تجديد نظر خواه
دادنامه بدوي را عيناً تأييد و رأي صادره را قطعي اعلامكرده است.
آثار گذشت در جرائم قابل گذشت :
1
- در مواردي كه تعقيب امر جزايي با گذشت شاكي يا مدعي خصوصي موقوف مي
شود. هرگاه شاكي يا مدعي خصوصي پس از صدور حكم قطعي گذشت كند اجراي حكم
موقوف مي شود و چنانچه قسمتي از حكم اجراء شده باشد بقيه آن موقوف و آثار
حكم مرتفع مي شود مگراينكه در قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.
آثار گذشت در جرائم غير قابل گذشت :
1
- وفق ماده 277 قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري
، هرگاه شاكي يا مدعي خصوصي درجرايم غير قابل گذشت بعد از قطعي شدن حكم از
شكايت خود صرفنظر نمايد محكوم عليه مي تواند بااستناد به استرداد شكايت
ازدادگاه صادركننده حكم قطعي ، درخواست كند كه در ميزان مجازات تجديدنظر
نمايد ، دراين مورددادگاه به درخواست محكوم عليه در وقت فوق العاده رسيدگي
نموده و مجازات را درصورت اقتضاء درحدود قانون تخفيف خواهد داد . اين راي
قطعي است .
2 - گذشت شاکی یا مدعی خصوصی در جرایم غیر قابل گذشت بعداز صدور حکم قطعی موجب اعاده دادرسی نخواهد شد .
3 - طبق رأي وحدت رويه شماره 591 - 1373,1,16 ديوان عالي كشور خيانت در امانت از جرائم مضر به حقوق خصوصي و مصالح عمومي است.
رضايت
مدعي خصوصي يا استرداد شكايت موضوع حق الناس را در جرم مزبور منتفي مي
سازد ليكن به ضرورت مصلحت جامعه و حفظ نظم عمومي تعزيرشرعي يا حكومتي مجرم
لازم است
4- در رأي وحدت رويه شماره 628-1377.6.31 هيأت عمومي ديوان
عالي كشور در تاييد راي شعبه پنجم دادگاه تجديد نظر استان تهران در پرونده
كلاسه 1092.75 به موجب دادنامه شماره 393-76.4.4چنين مي خوانيم :
به
استدلال اينكه شاكي اعلام گذشت كرده ولي با توجه به جنبه عمومي بودن قضيه
و حق الله بودن جرم انتسابي و اينكه بموجب حكم و امر مذكوردرتبصرهيك
ماده يك قانون تشديد مجازات مرتكبين رتشاء و اختلاس وكلاهبرداري در صورت
وجود جهات و كيفيات مخففه از جمله گذشت شاكيخصوصي موضوع بند 1 ماده 22
قانون مجازات اسلامي دادگاه فقط ميتواند مجازات مرتكب را تا حداقل مقرر
در ماده 1 قانون قوق الاشعار تقليل دهدلذا موجبي براي تخفيف مجازات به
كمتر از يكسال نديده ضمن رد اعتراض تجديد نظر خواه دادنامه بدوي را عيناً
تأييد و رأي صادره را قطعي اعلامكرده است.
5 - رأي وحدت رويه هيأت
عمومي ديوان عالي كشوربشماره - 227 1363.10.23در مورد غير
قابل گذشت بودن مجازات قتل غير عمدي ناشي ازبياحتياطي راننده ،با صراحت
ماده 149 قانون مجازات اسلامي (تعزيرات) مصوب آبان ماه 1362 در صورتي قتل
غير عمدي به واسطه بياحتياطي يا عدم مهارت رانندهيا عدم رعايت نظامات
دولتي واقع شود مرتكب به مجازات مقرر در آن ماده محكوم ميشود و گذشت صاحب
حق يا قائم مقام قانوني منحصراً جوازموقوفي تعقيب در جرايم غير عمدي
مندرج در مادتين 150 و 151 همان قانون را فراهم ميسازد و تسري به حبس
مقرر موضوع ماده 149 قانون يادشده ندارد
6 - رأي وحدت رويه شماره 12
هيأت عمومي ديوان عالي كشور در مورد غير قابل گذشت بودن جرم اهانت به
مأمورين دولت به هنگامانجام وظيفه چنين است كه قانونگذار در ماده 87
قانون تعزيرات براي اهانت به كساني كه در سمتهاي مختلف دولتي وظائفي را
انجام ميدهند و به آن مناسبت مورداهانت قرار ميگيرند معين كرده باشد از
مجازاتي است كه در ماده 86 همان قانون براي اهانت به افراد غير مسئول
تعيين شده و در اين امر حفظ نظمعمومي و سياست اداري كشور ملحوظ بوده و حق
شخص و فردي نيست كه انصراف آنان از شكايت تعقيب جزائي را كلاً موقوف نمايد
7
– در جرم كلاهبرداري موضوع ماده 116 قانون مجازات اسلامي ( تعزيرات) طبق
رأي وحدت رويه شماره: 52- 1363,11,1 ديوان عالي كشور و با اجازه ماده 25
قانون اصلاح پار ه اي از قوانين دادگستري مصوب مرداد ماه 56 متشاكي مي
تواند مستنداً به استرداد شكايت و دعوي از طرف شاكيان و مدعيان خصوصي از
دادگاهي كه حكم قطعي را صادر كرده درخواست كنند كه دادگاه در ميزان مجازات
آنان تجديد نظر نموده و در صورت اقتضا كيفر آنان را در حدود قانون تخفيف
دهد
8 – به استناد رأي وحدت رويه هيأت عمومي ديوان عالي كشور بشماره
530- 1368,12,1در جرم سرقت اگر چه رضايت صاحب مال يا انصراف او از تعقيب
شكايت در مراحل قبل از دادگاه و رفع الي الحاكم موجب سقوط حد شرعي يا
تعزير مي شود ولي از لحاظ اخلال در امنيت جامعه و سلب آسايش عمومي به
مستفاد از فتواي حضرت امام رضوان الله تعالي عليه بشرح مسئله 12 از مجموعه
استفتائات دادگاههاي كيفري كه به اين عبارت مي باشد:
اگر براي حفظ نظم
لازم مي داند ( حاكم شرع) يا اگر از قوانين به دست مي آيد كه اگر تعزير
نشود جنايت را تكرار مي كند بايد تعزير شود
انتقاد و پيشنهاد :
قانونگذار
در سال 1375 در ماده 727، درصدد تعيين تكليف و معرفي جرايم قابل گذشت
برآمده و تاكيد دارد جرايم مندرج در مواد 558 تا 566 ، قسمت اخير ماده 596
، 607 ، 622 ،632 ، 633 ، 642 و .... و ماده 700 قانون مجازات اسلامي جز
با شكايت شاكي خصوصي تعقيب نميشود و در صورتي كه شاكي خصوصي گذشت نمايد
دادگاه ميتواند در مجازات مرتكب تخفيف دهد يا با رعايت موازين شرعي از
تعقيب مجرم صرفنظر نمايد.
حكم ماده 727 قانون مجازات اسلامي از چند جهت قابل انتقاد مي باشد:
1
- ذيل ماده مورد بحث يعني اختيار دادگاه در تخفيف مجازات يا انصراف از
تعقيب مرتكب منطبق بر منطق جرايم قابل گذشت نيست. چرا كه جرم قابل گذشت
جرمي است كه طرح دعواي راجع به آن متوقف بر شكايت زيانديده است و با گذشت
وي ادامه تعقيب و رسيدگي موقوف ميگردد.
لذاپيشنهاد مي شود براي رفع
نواقص ماده 727 قانون مجازات اسلامي عبارت پاياني آن اصلاح شود و بجاي
مختار دانستن دادگاه به تخفيف مجازات تصريح شود كه گذشت در جريان رسيدگي
موجب موقوفي تعقيب و گذشت پس از قطعيت حكم سبب توقف اجراي حكم و زوال آثار
تبعي آن ميگردد.
2 – نظر به اينكه ماده 727 قانون مجازات اسلامي كه
جرائم عليه اموال تاريخي و فرهنگي كشور را به دور از هر نوع منطق حقوقي
ازجمله جرائم قابل گذشت اعلام كرده است، از آن جا كه قابل گذشت دانستن
تخريب، تصرف و تصاحب اموال و آثار تاريخي و فرهنگي منطبق بر هيچ يك از
مباني و معيارهاي كلي تفكيك جرائم قابل گذشت از غير آنها نيست، اصلاح
قانون از اين حيث نيز ضرورت دارد.
منابع :
1 - گزارش دفتر مطالعات حقوقي مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي
2 - بخشنامه قوه قضائيه در مورد بند یک ذیل ماده 7آئین نامه اجرایی ماده 189قانون برنامه سوم توسعه
3- آراء وحدت رويه ديوانعالي كشور
4 - نرم افزار قوانين كاربردي در نظام جمهوري اسلامي ايران از شركت نشر الكترونيكي آثار ماندگار آسمان
5 - سايت اينترنتي www.dadsetani.ir
6 - سايت اينترنتي www.edalat-va-ghezavat.blogfa.com
7 - سايت اينترنتي www.hoghough85.blogfa.com
8 – سايت اينترنتي www.lawnet.ir
9 – قانون مجازات اسلامي
10 - قانون آئين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري
11 - قانون اصلاح پار ه اي از قوانين دادگستري مصوب مرداد ماه 56
12 - قانون صدور چك
ربا در حقوق جزاي ايران
مقدمه
ربا
اعم از آنكه داده يا گرفته شود بعلاوه بر حرمت شرعي داراي آثار سوئي بر
روابط اقتصادي و تجاري است و باعث ايجاد اخلال در روابط مالي افراد يك
جامعه سالم مي گردد، بدين ترتيب ضروري است جهت سالم سازي فضاي اقتصادي
جامعه اخذ يا پرداخت هر گونه ربا يا انجام معاملات ربوي ممنوع باشد.
برمبناي
همين رويكرد، مقنن در ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامي در مقام جرم انگاري
ربا و معاملات ربوي برآمده و مقرر داشته: «هر نوع توافق بين دو يا چند نفر
تحت هر قراردادي از قبيل بيع، قرض، صلح و امثال آن جنسي را با شرط اضافه
با همان جنس مكيل و موزون معامله نمايد و يا زايد بر مبلغ پرداختي، دريافت
نمايد ربا محسوب و جرم شناخته مي شود. مرتكبين اعم از ربادهنده، رباگيرنده
و واسطه بين آنها علاوه بر رد اضافه به صاحب مال به شش ماه تا سه سال حبس
و تا ۷۴ ضربه شلاق و نيز معادل مال مورد ربا به عنوان جزاي نقدي محكوم مي
گردند.
تبصره ۱- در صورت معلوم نبودن صاحب مال، مال مورد ربا از مصاديق اموال مجهول المالك بوده و در اختيار ولي فقيه قرار خواهد گرفت.
تبصره ۲- هرگاه ثابت شود ربادهنده در مقام پرداخت وجه يا مال اضافي مضطر بوده از مجازات مذكور در اين ماده معاف خواهد شد.
تبصره
۳- هرگاه قرارداد مذكور بين پدر و فرزند يا زن و شوهر منعقد شود يا مسلمان
از كافر ربا دريافت كند مشمول مقررات اين ماده نخواهد بود.
بدين ترتيب
ملاحظه مي گردد كه ربا حسب قوانين كيفري ايران علاوه بر ممنوعيت شرعي
داراي وصف جزاي نيز مي باشد كه ذيلاً به بررسي آن پرداخته مي شود.
۱- تعريف ربا و انواع آن
هر
چند مقنن در ماده ۵۹۵ تعريف از بزه ربا بعمل نياورده و تنها به ذكر مصاديق
آن اكتفا نموده است؛ اما بند ۱ ماده ۱ قانون نحوه اجراي اصل ۴۹ قانون
اساسي (مصوب ۱۷/۵/۱۳۶۳) در تعريف ربا و انواع آن مقرر داشته است:
«ربا بر دو نوع است:
الف – رباي قرضي و آن بهره اي است كه طبق شرط يا بنا بر روال، مقرض از مقترض دريافت نمايد.
ب
– رباي معاملي و آن زياده اي است كه يكي از طرفين معامله زائد بر عوض يا
معوض از طرف ديگر دريافت كند به شرطي كه عوضين، مكيل يا موزون و عرفاً يا
شرعاً از جنس واحد باشند.»
با توجه به تعريف مذكور و انواع آن به نظر
مي رسد كه رباي موضوع ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامي نيز اعم از رباي قرضي
يا معاملي است چرا كه در صدر ماده مذكور، هم به رباي جنسي در معاملات
اشاره شده و هم به رباي قرضي از طريق اخذ مبلغي مازاد بر مبلغ پرداختي از
طريق اشاره شده است.
۲- عنصر مادي بزه ربا
مقررات ماده ۵۹۵ ق.م.ا
حاكي است كه عنصر ماده بزه ربا ممكن است به سه طريق محقق گردد: ۱- پرداخت
ربا ۲- دريافت ربا ۳- وساطت يا معاونت در عمليات ربوي.
از ميان عناصر
مادي مذكور، دريافت و پرداخت ربا داراي اجزائي است كه عبارتند از: ۱-
توافق يا تراضي طرفين ۲- شرط مازاد ۳- قبض و اقباض مازاد.
بدين ترتيب
چنانچه توافق طرفين فاقد يكي از اجزاء مذكور در فوق باشد، عمل ارتكابي از
عنوان ربا خارج و مشمول مقررات ماده ۵۹۵ نخواهد بود.
۱-۲- توافق يا تراضي طرفين
اين
جزء از اجزاء عنصر مادي بزه ربا بدين معناست كه براي تحقق اين جرم ضروري
است كه طرفين در خصوص پرداخت و دريافت زيادتي با يكديگر توافق و تراضي
نمايند؛ به عبارت ديگر عمليات انجام شده زماني عنوان ربوي به خود مي گيرد
كه طرفين قرارداد، نسبت به موضوع مورد نظر بصورت صريح يا ضمني توافق كرده
باشند از اين رو چنانچه در خاتمه قرارداد مقترض به گونه اي غير الزامي،
مبلغ يا مقداري زائد بر قرض به مقرض پرداخت نمايد، چنين عملي تحت عنوان
ربا قابل تعقيب و مجازات نبوده و فاقد وصف جزايي خواهد بود.
۲-۲- شرط مازاد (اضافه)
از
ديگر اجزاء عنصر مادي بزه ربا شرط پرداخت و اخذ مازاد بصورت مالي است؛ از
اين رو چنانچه در ضمن توافق يا قراردادي شرط شود كه مقترض علاوه بر پرداخت
مبلغ مورد قرض، دختر خويش را نيز به عقد نكاح مقرض درآورد، با توجه به غير
مالي بودن توافق، عمل ارتكابي طرفين ربا محسوب نشده و مشمول مقررات ماده
۵۹۵ ق.م.ا نخواهد بود.
همچنين آنچه در رباي جنسي يا معاملات ربوي شرط مي شود بايد با جنس موضوع معامله ربوي همجنس، مكيل و موزون باشد.
با
اين حال به نظر برخي از حقوقدانان، چيزي كه از جنس ربوي مي سازند در
محاسبه دو جنس در حكم اصل آن است. از اين رو، آرد گندم مانند گندم بوده و
معاوضه گندم و آرد گندم معاوضه دو همجنس است.
۳-۲- قبض و اقباض مازاد (اضافه)
مستفاد
از مقررات ماده ۵۹۵ قانون مجازات اسلامي و كلمات فقها آن است كه صرف توافق
يا انجام معامله ربوي، بدون قبض و اقباض عرضين را نمي توان از مصاديق ربا
دانست. بلكه با عنايت به مقيد به نتيجه بودن جرم موضوع ماده ۵۹۵، بزه ربا
زماني محقق مي گردد كه مقترض يا طرف معامله، مازاد موضوع قرض يا معامله را
به مقرض يا طرف مقابل پرداخت و به قبض او دهد.
اداره حقوقي قوه قضائيه
در اين زمينه طي نظريه مشورتي شماره ۱۴۰/۷ – ۱۱/۱/۱۳۸۲ اشعار داشته:
«مقررات ماده ۵۹۵ ق.م.ا مخصوص مواردي است كه اگر معامله جنسي مكيل يا
موزون با شرط اضافه همان جنس و يا زائد بر مبلغ پرداختي دريافت شود و يا
در قرضي بدهكار بيشتر از آنچه قرض كرده است ملزم به پرداخت گردد. به عبارت
ديگر نتيجه حاصله از جرم ملاك است؛ بنابراين صرف توافق به اينكه شخصي وجهي
را در قبال اخذ وجه اضافي به ديگري بدهد جرم و مشمول آن ماده محسوب نمي
شود.»
لذا بايد توجه داشت آنچه كه قبض و اقباض آن باعث تحقق جرم ربا مي
گردد، اضافه اي است كه در معامله ربوي شرط شده است؛ اضافه اي است كه در
معامله ربوي شرط شده است؛ از اين رو تا زماني كه اين اضافه توسط رباگيرنده
قبض نشود بزه ربا نيز محقق نخواهد شد؛ بعنوان مثال در رباي قرضي كه به
اقساط پرداخت مي شود و معلوم نيست كه كداميك از اقساط بابت اصل و كدام
بابت بهره است، عمليات ربوي با پرداخت تمام اقساط يا لااقل بخشي از اقساط
مازاد به اصل وام محقق خواهد شد.
اداره حقوقي قوه قضائيه نيز در اين
زمينه طي نظريه مشورتي شماره ۴۱۸۸/۷ – ۲۱/۵/۱۳۸۲ اشعار داشته : «با توجه
به تعريف ربا در فقه و قانون تا زماني كه وجه اضافي دريافت نشود ربا محقق
نمي گردد.»
همچنين بايد توجه داشت كه صرف دريافت سند پرداخت وجه مازاد
مانند چك يا سفته يا حواله يا تسليم مال مازاد بدون اخذ مبلغ يا مال موضوع
آن را نمي توان ربا دانست، زيرا تا زماني كه وجه موضوع چك يا سفته و يا
مال موضوع حواله اخذ نشده، مال يا وجهي اضافه دريافت نگرديده تا مبلغ
پرداختي مازاد را ربا محسوب نمائيم و عمل مرتكب در چنين مواردي حداكثر
شروع به جرم ربا محسوب مي گردد كه مع الوصف بواسطه فقدان نص قانوني در
خصوص شروع به جرم ربا، نمي توان اين ميزان از عمل مرتكب را جرم و قابل
تعقيب و مجازات دانست.
۳- موضوع جرم
موضوع جرم ربا، مال متعلق به غير (ربادهنده) است كه بصورت مازاد بر اصل مطالبات طرف در معاملات ربوي مصداق پيدا مي كند.
نكته
قابل توجه در اين خصوص آن است كه در رباي معاملي، الزاماً مال بايد متعلق
به يكي از طرفين معامله بوده و به نفع طرف مقابل شرط و اخذ شود و الاّ
چنانچه مال مورد نظر در شرط اخذ مازاد متعلق به شخص ثالثي بوده يا به نفع
شخص ثالثي كه از نظر منافع يا طرفين معامله بيگانه است شرط و اخذ شود،
موضوعاً از عنوان ربا خارج خواهد بود. از اين رو چنانچه كسي وجوه متعلق به
غير را با شرط دريافت اضافه به ديگري قرض دهد، جرم ربا محقق نخواهد شد و
حتي در صورتي كه مالك وجوه، بعداً چنين عقدي را تنفيذ نمايد، جرم ربا نسبت
به او نيز بواسطه عدم تقارن عنصر مادي و معنوي جرم محقق نخواهد شد.
بعلاوه
در صورتيكه ربادهنده، از اموالي كه با ديگران به نحوه اشاعه شريك است قرض
ربوي دريافت كند ربا مصداق پيدا نخواهد كرد، چرا كه شخص نمي تواند به خودش
ربا دهد و از طرفي جزء جزء مال مشاع متعلق به كليه شركاء نيز مي باشد.
۴- مرتكب جرم
با
توجه به عبارت «هر نوع توافق بين دو يا چند نفر» در صدر ماده ۵۹۵ ق.م.ا
بايد گفت كه از نظر جزايي و قواعد حاكم بر تفسير قوانين جزائي عبارت «فرد»
ظهور در اشخاص حقيقي داشته و لذا معاملات ربوي ميان اشخاص حقوقي فاقد
خصيصخ مجرمانه تلقي مي گردد؛ مع الوصف چنانچه عمليات ربوي ميان شخص حقيقي
و شخص حقوقي منعقد شده باشد، مسئوليت كيفري صرفاً متوجه شخص حقيقي است.
۵- علل موجهه جرم
با
عنايت به مفاد تبصره ۲ و ۳ ماده ۵۹۵ ق.م.ا كه بيانگر اعمال علل موجهه جرم
در بزه ربا مي باشد، مي توان اين علل را عبارت از : ۱- اجازه يا حكم قانون
و ۲- اضطرار دانست.
۱-۵- اجازه يا حكم قانون: به موجب تبصره ۳ ماده
مورد بحث، ربا – اعم از قرضي يا معامله – چنانچه بين پدر و فرزند يا زن و
شوهر يا كافر و مسلمان منعقد شده باشد از شمول مقررات اين ماده خارج است؛
كه بدين واسطه با عنايت به عدم شمول ساير قوانين جزايي بر ارتكاب چنين
عمل، بايد عنوان داشت كه مقنن با تبصره مذكور اجازه انجام معاملات ربوي را
به اشخاص مذكور در تبصره ۳ اين ماده داده است و به حكم قانون كه يكي از
علل موجهه جرم محسو مي گردد. عمل ارتكابي فاقد وصف مجرمانه تلقي مي گردد.
اين
چنين امري را بايد مقتبس از فقه اماميه دانست چرا كه از نظر فقهي، موارد
صحت معاملات ربوي توسط فقها بيان گرديده كه عبارتند از: رباي ميان پدر و
فرزند، زن و شوهر، كافر و مسلمان – به شرط آنكه مسلمان از غيرمسلمان ربا
دريافت كند – لذا نه تنها انجام معاملات ربوي فوق مجرمانه محسوب نمي گردد
بلكه از نظر حقوقي نيز اين معاملات صحيح بوده و باطل و بلااثر محسوب نمي
گردد.
در اين زمينه شوراي نگهبان در نظريه شماره ۹۳۴۸ مورخه ۲۴/۱۰/۱۳۶۶
خود اشعار داشته: «دريافت بهره و خسارت تاخير تاديه از دولتها و موسسات و
شركتها و اشخاص خارجي كه بر حسب مباني عقيدتي خود دريافت آن را ممنوع نمي
دانند شرعاً مجاز است، لذا مطالبه و وصول اين گونه وجوه مغاير با قانون
اساسي نيست و اصل چهل و سوم و چهل و نهم قانوني اساسي شامل اين مورد نمي
باشد.»
در خصوص اخذ يا پرداخت ربا بين زن و شوهر نيز بايد به اين نكته
توجه داشت كه اطلاق تبصره ۳ ماده ۵۹۵ ق.م.ا عمليات ربوي ميان زن و شوهري
كه در قيد نكاح منقطع يكديگر باشند را نيز دربرميگيرد. با اين حال چنين به
نظر مي رسد كه با توجه به مبناي جرم نبودن معاملات ربوي ميان زن و شوهر كه
«توارث آنها از يكديگر» است، نتوان نكاح منقطع را مشمول مقررات اين تبصره
دانست، ليكن با توجه به اطلاق تبصره مرقوم و لزوم تفسير به نفع متهم نمي
توان اين تفسير را صحيح دانست.
همچنين عمليات يا معاملات ربوي در دوران عده طلاق رجعي با توجه به عدم انقطاع كامل رابطه زوجيت، فاقد وصف جزايي به نظر مي رسد.
۲-۵-
اضطرار: اگر چه مقنن در تبصره ۲ ماده مرقوم تنها ربادهنده را در مقام
اضطرار معاف از تعقيب و مجازات شناخته، ليكن بايد توجه داشت كه چنانچه
شرايط متشكله اضطرار در رباگيرنده نيز جمع باشد مي توان با توجه به مقررات
ماده ۵۵ ق.م.ا عمل رباگيرنده را نيز فاقد وصف جزايي دانست.
۱-۲-۵- شرايط تحقق اضطرار در جرم ربا:
در بزه ربا اضطرار در صورتي محقق خواهد شد كه :
اولاً:
خطر شديدي موجود باشد، يعني جان يا سلامتي ربادهنده يا يكي از افراد تحت
تكلفش يا اموال و دارايي شان در معرض خطر و نابودي قرار گرفته باشد.
ثانياً: ربادهنده عمداً مبادرت به ايجاد چنين وضعيتي نكرده باشد.
ثالثاً: توسل به عمليات ربوي تنها راه حل ممكن باشد.
رابعاً: ربادهنده به مقدار ضرورت اكتفاء كند يعني به ميزاني كه بتواند از مهلكه و وضعيت غير قابل تحمل نجات .
۶- واسطه معامله ربوي
واسطه
معامله ربوي در واقع همان معاون جرم است كه ارتكاب ربا را با وساطت خويش
تسهيل مي نمايد، از اين رو فعل واسطه نيز در صورتي جرم است كه با توجه به
تئوري استعاريه اي بودن بزه معاونت در حقوق ايران، معامله ربوي بعد از
وساطت وي محقق شود و اضافه مشروط نيز بين طرفين جرم ربا رد و بدل گردد.
بر
همين منوال چنانچه واسطه بين افرادي وساطت كند كه معاملات ربوي توسط آنها
جرم نيست، مانند مسلمان و كافر يا زن و شوهر، در اين صورت نيز با توجه به
اينكه شروط جرم بودن عمل معاون جرم بودن عمل مباشر است، عمل واسطه را نيز
نمي توان جرم و قابل تعقيب و مجازات دانست.
۷- جزاي نقدي
مقصود از
«جزاي نقدي معادل مال مورد ربا» در ماده ۵۹۵ ق.م.ا معادل ميزان اضافي
دريافتي است نه معادل كلي مالي كه در معامله ربوي رد و بدل شده است، زيرا
آنچه كه بر آن «ربا» اطلاق ميگردد زيادتي است كه يكي از طرفين معامله ربوي
به ديگري پرداخت مي كند نه كل مالي كه در معامله ربوي ميان طرفين رد و بدل
مي شود.
۸- دادگاه صالح به رسيدگي
اگر چه بند ۶ ماده ۵ قانون تشكيل
دادگاههاي عمومي و انقلاب رسيدگي به دعاوي مربوط به اصل ۴۹ قانوني اساسي –
كه يكي از آنها ربا است – را در صلاحيت دادگاه انقلاب قرار داده، ليكن
بايد توجه داشت كه صلاحيت دادگاه انقلاب در اين خصوص محدود به تعيين تكليف
ثروتهاي نامشروعي است كه از طريق ربا و . . . تحصيل شده و از بابت رسيدگي
به جنبه كيفري ربا، دادگاه انقلاب فاقد صلاحيت ذاتي بوده و رسيدگي به اين
جرايم در دادسراها و دادگاههاي عمومي بعمل خواهد آمد.
اداره حقوقي قوه
قضائيه در اين زمينه طي نظريه مشورتي شماره ۷۱۴۱۵ – ۱۹/۲/۱۳۷۴ اشعار
داشته: «آنچه در اصل ۴۹ قانون اساسي و مواد ۳، ۸، ۱۰ و ۱۲ قانون نحوه
اجراي اصل ۴۹ قانون اساسي و ماده ۵ قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب
مصوب ۷۳ مبني بر صلاحيت دادگاه انقلاب آمده است مربوط به رسيدگي و ثبوت
شرعي و ضبط ثروتهاي نامشروع است و اساساً فاقد جنبه كيفري مي باشد. رسيدگي
«جرم ربا و صلاحيت دادگاه عمومي مي باشد.»
همچنين در اين زمينه مي توان به بخشنامه شماره ۱۱۷۵۵۷ مورخه ۷/۵/۱۳۷۴ اشاره نمود.
در
اين بخشنامه آمده است : «در هشتمين جلسه مسئولان قضايي كشور كه به رياست
حضرت آيت الله يزدي رئيس قوه قضائيه در تاريخ ۲۳/۳/۱۳۷۴ تشكيل گرديده
پيرامون بند ۶ ماده ۵ قانون تشكيل دادگاههاي عمومي و انقلاب در خصوص تشخيص
و تفكيك صلاحيت و اختيارات محاكم عمومي و انقلاب در امور اصل ۴۹ قانون
اساسي بحث و بررسي به عمل آمد و به شرح ذيل اظهار نظر شد:
شكايت افراد
از ارتكاب ربا، غضب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار و ديگر عناوين مذكور در اصل
۴۹ در محاكم عمومي دادگستري رسيدگي مي شود ولي رسيدگي به سرمايه هاي
نامشروع و استرداد ثروتهاي ناشي از ارتكاب جرايم ياد شده به بيت المال در
صلاحيت دادگاههاي عمومي مي باشد. مراتب بدين وسيله اعلام مي شود.»
نویسنده : سيد مهدي حجتي وكيل پايه يك دادگستري و مدرس دانشگاه
.:: This Template By : web93.ir ::.