تحقیقات انجام شده نشان می دهد استفاده از سازی که با دهان نواخته می شود، می تواند مشکلات مرتبط با عفونت، حساسیت، انتقال بیماری و تغییرات دندانی را در پی داشته باشد.
با توجه به تماسی که این سازها با لب و مخاط دهان و در برخی موارد با دندان ها دارد، امکان تبادل گونه میکروبی در بین هر دو قسمت وجود دارد. باید توجه داشت که بسیاری از این قارچ ها، باکتری ها و ویروس ها طول عمر طولانی دارند و در برابر شرایط سخت محیطی کاملا مقاوم هستند بنابراین حتی اگر وسیله موسیقی در مدت زمان زیادی هم استفاده نشده باشد، امکان حفظ یا حتی تکثیر باکتری وجود دارد و می تواند برای سلامت دهان و دندان و حتی سلامت کلی کودک خطرساز باشد.
بر اساس تحقیقاتی که محققان دندانپزشکی در این زمینه انجام داده اند، مشخص شده است که تعداد قابل توجهی عوامل بیماری زا و نزدیک به 500 نوع میکروب می تواند در مدخل، بدنه یا سایر قسمت های چنین وسایلی وجود داشته باشد. بر پایه تحقیق دیگری حتی شیوع و بروز بیماری های مرتبط با آسم هم در مواردی با استفاده از چنین وسایلی افزایش داشته است.
در برخی موارد عفونت یا زخم های اطراف لب ها به دلیل ابتلا به میکروب ها در پی استفاده از این وسایل گزارش شده است بنابر این کاملا آشکار است که تمیز کردن هنگام استفاده و نگهداری از این آلات ضروری است.
استریل کردن ساده این وسایل برای پیشگیری از ایجاد چنین مشکلاتی قدم اول در کنترل این مشکلات بوده ولی کافی نیست. چرا که این قارچ ها و میکروب ها می توانند تا عمق این وسایل نفوذ کنند و دور از دسترس مواد شوینده به فعالیت خود ادامه دهند. برخی از این بیماری ها نیز عامل ویروسی دارند که استفاده از آنتی بیوتیک ها برای درمان آنها مناسب نیست.
توصیه های مهم
ـ با توجه به حساس بودن وسایل موسیقی
لازم است از محلول های تمیز و ضد عفونی کننده مناسب استفاده شود. برای این
منظور با توجه به نوع ساز می توانید از دستورالعمل شرکت سازنده استفاده
کنید.
ـ در دوره های زمانی معین لازم است اجزای ساز جدا شده و تمام سطوح آن بخصوص سطوح داخلی آن بخوبی تمیز و شسته شود.
ـ استفاده شخصی از ساز بسیار مهم است. باید به کودکان آموزش داد که ساز هم جزو وسایل شخصی فرد محسوب می شود تا از استفاده مشترک خودداری شود.
ـ در صورت بروز مشکلات غیر عادی در ناحیه دهان و دندان پس از استفاده از وسایل موسیقی، با پزشک یا دندانپزشک مشورت شود.
ـ وسیله موسیقی را همواره در محل مناسب و تمیز نگهداری کنید.
تحقیقات مشترک دانشگاه وارویک انگلستان و کالج همیلتون در نیویورک صورت گرفته این موضوع را به اثبات رسانده. بر طبق این تحقیق کشورهایی که دارای بیشترین نرخ خودکشی هستند عبارتند از کانادا، امریکا، سوییس و ایرلند.
در آمریکا و البته سایر کشورهای نامبرده مردم از زندگی و برآورد آن راضی تر هستند و به همین خاطر بیشتر در معرض خودکشی ناشی از ناملایمات و شکستهای ناگهانی قرار دارند. در مقابل مردم در کشورهای دیگر که آمار شادی و رضایت از زندگی چندان بالا نیست کمتر دلیلی برای خودکشی می تراشند و با سختی های زندگی بیشتر آشنا هستند.
در آمریکا برای مثال ایالت یوتا از نظر رضایت مردم از زندگی در رتبه اول است و در خودکشی در رتبه نهم جای می گیرد اما نیویورک که مردم در آن نسبت به باقی شهرهای امریکا چندان شاد نیستند و در رتبه 45 از این نظر جای می گیرد و دارای پایین ترین رتبه خودکشی است. هاوایی هم که پس از یوتا از نظر میزان رضایت از زندگی قرار دارد، در بین 5 ایالت با آمار بالای خودکشی است.
پرفسور اندرو اسوالد از دانشگاه وارویک و یکی از مسئولان این تحقیق می گوید: «مردم در شهرهایی که شرایط زندگی سخت است تحمل بیشتری برای برخی از شکست ها دارند و همین موضوع انتظار آنها از زندگی را پایین می آورد ولی در کشورهایی با آمار رضایت و شادی بالا افراد شکنندگی بالایی در برابر مشکلات دارند و خیلی زود در مواجهه با معضلات به فکر خودکشی می افتند.»
دریانوردان کلاهبردار
بیمه کردن وسایل چیز جدیدی
نیست. در دوران باستان هم بیمه وجود داشت و مردم می توانستند وسایلشان را
بیمه کنند. در مورد کشتی ها هم همین طور بود. البته روش این کار و قراردادی
که بسته می شد با امروز تفاوت داشت. چندین سال قبل از میلاد مسیح، عده ای
از کشتی داران ثروتمند را در مرکز شهر آتن اعدام کردند. جرم آنها
کلاهبرداری و سوء استفاده از بیمه حکومتی بود. قضیه از این قرار بود که این
تجار شریف با دزدان دریایی قرار می گذاشتند و مسیر حرکتشان را به آنها خبر
می دادند. دزدهای دریایی هم که با آنها همدست بودند به طور نمایشی به کشتی
آنها حمله می کردند و تمام بارشان را می بردند.
سپس دریانوردان به دلیل
خسارت از حکومت بیمه می گرفتند و کالایشان را هم طبق قرار قبلی تحویل می
گرفتند و به پول تبدیل می کردند. یعنی هم کالایشان را می فروختند و هم به
همان مقدار از حکومت پول می گرفتند. جواب این سوال را که چرا تجاری به این
زیرکی سرانجام اعدام شدند، ما پس از یک کارشناسی دقیق یافتیم، تعجب نکنید
ولی اعدام شدن آنها به آمریکای جهانخوار مربوط می شود! این روزها هر کس
کلاهی بر می دارد و پولی به جیب می زند فلنگ را می بندد و به آمریکا فرار
می کند و یک عمر در آنجا پول هایش را می شمارد و آب پرتقال می خورند. ولی
خب چون در زمان آن بخت برگشته ها، آمریکا هنوز کشف نشده بود آنها هم به
ناچار اعدام شدند!
خواندنی، مثل کتاب های تزار
الکساندر تزار دوم،
پادشاه با فرهنگی بود و از هنرمندان و نویسندگان روس حمایت می کرد. البته
کمی هم اهل تظاهر بود ولی به هر حال معمولاً از او به نیکی یاد می کنند. یک
بار او نویسنده ای را دید که شنیده بود بسیار تنگدست است. نویسنده به او
گفت: «قربان؛ کتاب های مرا خوانده اید؟ نظرتان درباره آنها چیست؟» تزار
گفت: «بله. آنها را دوست دارم. من هم به تازگی کتابی نوشته ام. آن را
نخوانده اید؟» نویسنده متعجب گفت: «جدا شما کتاب نوشته اید؟ آن را نخوانده
ام.» تزار گفت: «فردا آن را برایت می فرستم تا بخوانی.» فردای آن روز بسته
ای از دربار به منزل نویسنده فرستاده شد. وقتی همسر نویسنده بسته را دید و
آن را باز کرد و تازه آنها متوجه شدند که تزار چه نویسنده زبر دستی است! در
جعبه کتابی چند صد صفحه ای قرار داشت که تمام ورق هایش از اسکناس بود! پس
از یک سال دوباره تزار و نویسنده با هم روبرو شدند. تزار او را شناخت و
گفت: «کتاب مرا خواندید؟ چطور بود؟» و نویسنده که عاشق کتاب تزار شده بود
گفت: «بله همه آن را خوانده ام! فوق العاده بود. اما من دوست دارم جلد دوم
آن را هم بخوانم.» فردایش دوباره بسته ای به منزل نویسنده فرستاده شد که
یکی دیگر از آن کتاب های هیجان انگیز در آن بود. اما روی آن نوشته شده بود:
قسمت دوم و آخر! «تا نویسنده رویش را زیاد نکند!»
هر کس تخم مرغ گندیده بفروشد...
در زمانی که تلفن
رسیدگی به شکایات و سازمان حمایت از مصرف کنندگان و از این جور چیزها وجود
نداشت و جامعه فرانسه مثل جامعه امروز ما جامعه سالمی نبود لوئی یازدهم
برای تنبیه فروشندگان متقلب فرمان شماره 1481 را که شامل سه بند بود صادر
کرد:
1- هر شیر فروشی را که معلوم شود به شیرش آب مخلوط کرده باید به میدان شهر بیاورند. در گلویش قیفی قرار دهند و از همان شیر در حلقش بریزند. این کار را باید این قدر ادامه دهند که طبیبی بگوید اگر کمی دیگر شیر در گلویش بریزید، می میرد!
2- هر کس را که تخم مرغ گندیده به مردم بفروشد باید دستگیر کرد. او را باید در مقابل مردم به چرخ شکنجه بست و به دست بچه های کوچک تخم مرغ بدهید تا با خنده و مسخره بازی به سر و کله اش پرتاب کنند.
3- هر کس کره ای بفروشد که در آن شلغم یا
سنگریزه یا چیز دیگری پیدا شود باید به چرخ شکنجه بسته شود. سپس مشتی کره
روی سرش بگذارند تا آفتاب کره را به کلی آب کند و در این حین مردم حق دارند
هر ناسزایی که خواستند به او بگویند. (ولی حق کفر گفتن ندارند)
تبصره:
اگر آفتاب این قدر داغ نبود که کره را آب کند او را باید به سالن بزرگ
زندان ببرند و در مقابل آتش قرار دهند و مردم حق دارند برای تماشایش به
آنجا بیایند.
هر کس بخندد اعدام می شود
کالیگولا سردار بزرگ رومی
ای بود که ظاهراً عقل اش پاره سنگ بر می داشته! اما وقتی در سال 37 بعد از
میلاد به امپراتوری رسید کلاً از ناحیه عقل تعطیل شد. او یک دیوانه تمام
عیار بود. هر روز دست به کار احمقانه ای می زد و همه را غافلگیر می کرد.
مثلاً اسم یکی از مشاهیر بزرگ روم را روی اسبش گذاشته بود! یکی دیگر از
شاهکارهای او که توسط سیوتاتیوس- تاریخ نگار رومی- ثبت شده این است که به
ارتش بزرگ خود که متشکل از مردان جنگی بسیار آموزش دیده و قدرتمند بود
دستور داد که در ساحل دریا به جمع کردن صدف حلزون مشغول شوند. شاهکار دیگرش
این بود که عاشق خواهرش، دروسیلا شد و با او ازدواج کرد! ولی یک روز صبح
بلند شد و دید از او متنفر است و او را به قتل رساند. سپس به دلیل ناراحتی
اش از مرگ دورسیلا مدت بسیار کوتاهی، در حدود یک سال عزای عمومی اعلام کرد!
به این ترتیب تا یک سال هر کس را که می خندید، مهمانی می گرفت یا در
مهمانی شرکت می کرد، لباسش رنگی به جز سیاه داشت یا به حمام می رفت می
گرفتند و اعدام می کردند. «چون وقتی دورسیلا مرده دیگر معنی ندارد کسی برود
مهمانی یا لبخند بزند یا از همه توهین آمیز تر، بخواهد حمام کند.»
مواد لازم:
پاستا= 500 گرم
کره= نیم پیمانه
سینه مرغ =300 گرم (پخته و تکه تکه شده)
جعفری اندکی برای تزئین
نمک و فلفل به مقدار لازم
مواد لازم جهت سس آلفردو :
کره =یک چهارم پیمانه
خامه= یک پیمانه
سیر= یک حبه (خرد شده)
پنیر پارمزان رنده شده= یک پیمانه و نیم
جعفری تازه =یک چهارم پیمانه (ریز شده)
طرز تهیه:
در یک ظرف آب 5 پیمانه آب بریزید و
بگذارید جوش بیاید. وقتی آب جوش آمد به آن نمک اضافه کنید. به آب در حال قل
خوردن پاستا را اضافه کنید.
در ظرف را باز بگذارید وگرنه پاستاها خمیر می شوند. بگذارید تا پاستاها بپزند. در این مدت یکی دو بار مخلوط را هم بزنید.
همزمان
با ریختن پاستاها درون آب، در تابه ای دیگر کره را آب کنید و مرغ را به آن
اضافه کنید و کمی تفت دهید. سپس نمک و فلفل و سس آلفردو را به آن
بیافزایید و بگذارید با هم چند قل بخورند تا مرغ ها طعم بگیرند.
پاستاها که پخت؛ آنها را آبکشی کنید و در ظرفی که از قبل کمی گرم کرده اید بکشید و مخلوط مرغ و سس آلفردو را به آنها اضافه کنید.
سس آلفردو:
درست کردن سس آلفردو بسیار راحت است و زمان زیادی نمی برد. حداکثر زمان پخت آن 10 دقیقه است.
کره
را در تابه متوسط آب کنید. یادتان باشد حرارت اجاق باید ملایم باشد. خامه
را به کره اضافه کنید و بگذارید مخلوط برای پنج دقیقه قل بخورد. بعد جعفری،
سیر و پنیر را اضافه کنید و مرتب و سریع مخلوط را به هم بزنید و از روی
حرارت آن را بردارید.
درباره روزهایی که نابغه همه جا را به هم ریخته بود
غول موسیقی دنیا، لودویگ فان بتهوون هم از این قاعده مستثنی نیست و رفتارهای دیوانه وارش به راستی درخور جایگاهش است.
شاید
در تمام تاریخ موسیقی هیچ کس عظمت بتهوون را نداشته باشد. مردی که دوره
رمانتیک موسیقی در قرن هجدهم با نام او شروع می شود. بی اغراق می توان گفت
بتهوون با آثار قدرتمندش در میان تمام سبک ها و نسل های موسیقی، استوارترین
جایگاه را دارد و در میان آثار موسیقی و موسیقیدان هایی که می آیند و می
روند اوست که – حتی اگر نخواهد موسیقی اش را بشنوند و حتی اگر نخواهند
بدانند چه کسی بوده، زنده است یا مرده- دست کم نامش را به گوش همه می
رساند.
رفتارهای استاد ولی هیچ گاه مثل موسیقی اش پخته نبود. او هیچ
توجهی به رسم و رسوم متداول و نگه داشتن احترام دیگران و حتی خودش نداشت.
(البته در رعایت نکردن رفتارهای کلیشه ای روزمره در مورد کسی که شگفتی
جاودانه ای همچون سمفونی شماره نه را می نویسد زیاد هم پراهمیت به نظر نمی
رسد! ذهنی که در آن سونات «مهتاب» شکل می گیرد طبیعتاً آن قدر متفاوت هست
که نتواند مسائل معمولی و روزمره دیگر انسان ها را درک کند!)
کله شق مثل موتزارت
شاید رفتارهای عجیب و غریبش کمی
به استاد موتزارت رفته باشد؛ مردی که در اوج قله موسیقی با آن همه جلال و
شکوه همیشه با شوخی ها و لودگی های بی ادبانه اش اگر چه همه را به خنده می
انداخت ولی ابهت و احترام خودش را می شکست و باعث می شد او را دست کم
بگیرند. آخر هم خودش را جوانمرگ کرد. بتهوون با اینکه به اندازه استادش و
شاید بیشتر از او غیر عادی بود ولی دیوانگی هایش از جنس موتزارت نبود.
بتهوون در نقطه مقابل موتزارت قرار داشت. بر خلاف موتزارت که بسیار دوست
داشتنی و زیادی خون گرم بود بتهوون مردی عبوس و بد اخلاق، دمدمی مزاج و یک
دنده بود که هیچ کس رغبت نمی کرد با او دمخور شود و اینها همه در حالی است
که قلب لودومیگ سخت مهربان بود.
آن طور که گفته می شود طبیعت رفتارهای
عجیب و غیرعادی اش به فیزیک مغزش مربوط است. مغز او شبیه به انسان های عادی
نبود. گزارشی که از کالبد شکافی مغز او منتشر شد می گوید: «مغز او آب
کمتری از مغز معمولی داشته است. چین خوردگی های مغز او دو برابر بیشتر و
عمیق تر از یک مغز معمولی است.» بتهوون از همان کودکی غیر طبیعی بود. به
شدت اهل دعوا و زد و خورد بود. با همه درگیر می شد. وقتی به نوازندگی ارگ
در کلیسا مشغول بود همیشه علاوه بر مشکلاتی که درست می کرد باید به خاطر
شلختگی لباس هایش به او تذکر می دادند. بعد هم که به دربار، در شهر وین آمد
آنجا را به کلی به هم ریخت. او بهترین موسیقیدان وین؛ شهر موسیقیدانان بود
و هر کار دور ازانتظاری هم که می کرد نمی توانست اشراف را مجاب کند که از
موسیقی حیرت انگیز او صرف نظر کنند و عذرش را بخواهند، ولی گاهی با
رفتارهایش واقعاً خون همه را به جوش می آورد.
بتهوون فقط یکی است
بی احترامی هایش گاهی مستقیماً متوجه درباریان بلند پایه و حتی شخص شاه می شد.
برخلاف
رسم اجتناب ناپذیر و حساس آن زمان مبنی بر ادای احترام به بزرگان، بتهوون
نه تنها به کسی تعظیم نمی کرد بلکه بدون کوچک ترین توجهی از کنار اشراف و
خانواده شاه رد می شد و می رفت. یکبار وقتی ملکه در مقابل او دستش را دراز
کرد بتهوون نه تنها دست او را نبوسید بلکه در حضور همه به شکلی توهین آمیز
در چشمان او خیره شد. یک بار دیگر هم با آرامش تمام به چند تن از وزرای
دربار که محترمانه از او خواستند قطعه ای برایشان اجرا کند گفت: «نه. نمی
شود. الان حوصله ندارم!» و همه آنها را سنگ روی یخ کرد.
حتی استاد، به
لیخنوفسکی گفت: یکی از شاهزادگانی که به شدت از او حمایت می کرد هم مرحمتی
نداشت. یک دفعه به او گفته بود: «هزار شاهزاده بی مصرف مثل تو در جهان
ریخته است ولی بتهوون فقط یکی است!» (البته چندان هم بی راه نگفت چون
امروزه ما تنها به واسطه بتهوون ممکن است نامی از آن شاهزادگان فراموش شده
ببریم!)
بسیاری، به ویژه شاهزادگان و زنان درباری که زیاد چیزی از
موسیقی سرشان نمی شد سایه اش را با تیر می زدند. می گفتند بتهوون جایگاهش
را نمی شناسد و اصلاً مطیع نیست. البته بتهوون جایگاهش را به خوبی می شناخت
فقط با آنچه آنها در ذهن داشتند بسیار متفاوت بود. بتهوون در جواب شاهزاده
خانوم «تان» که با التماس از او پرسید چرا اپرا نمی نویسد، گفته بود:
«اپرا مخصوص شاهزاده خانونم های ناز پرورده است که از موسیقی هیچ نمی
فهمند.»
یک بار پیش ازاجرا موسیقی وقتی با کارهای احمقانه اش دربار را
به هم ریخته بود و چند نفر پشت سر هم از او به پادشاه گله کردند پادشاه او
را خواست. بتهوون نزد او رفت و نشست. پادشاه گفت: آقای بتهوون ما کاملاً از
نبوغ شما در موسیقی و جایگاهتان باخبریم ولی شما اجازه ندارید هرکاری
خواستید بکنید. من از دست شما به چند نفر باید جواب بدهم؟ همه جا را به هم
ریخته اید. این چه کارهایی است که می کنید؟ افراد ما که دلقک شما نیستند.
از رفتارهایتان خجالت بکشید. شما دیوانه اید! می گویند در تمام مدتی که
پادشاه صحبت می کرد بتهوون در افکار خودش غرق بود و وقتی هم صحبت های شاه
تمام شد، بلند شد و بی آنکه نگاهی به او بیندازد رفت!
او دیوانه است
پس از این که برادرش، کارل مرد،
بتهوون دوره ای چند ساله از عمرش را درگیر دعوای قضایی با یوهانا، همسر
برادرش بود تا در دادگاه ثابت کند او صلاحیت مراقبت از برادر زاده اش را
ندارد و کفالت فرزند را خودش بر عهده بگیرد. البته بتهوون از این کار نیت
خیری داشت ولی با بی ادبانه ترین لحن به یوهانا تهمت می زد و الفاظ رکیکی
درباره او به کار می برد. در مودبانه ترین حالت او را «ملکه شب» می خواند!
او
هیچ گاه نمی توانست اطرافیانش را راضی نگه دارد. همیشه در استخدام خدمتکار
مشکل داشت. خدمتکارهایش معمولاً به یکی دو ماه نرسیده یا خودشان فرار می
کردند و می رفتند یا بتهوون اخراجشان می کرد. یک بار در اوج عصبانیت قابلمه
آبگوشت را بر سر یکی از خدمتکارانش خالی کرده بود. با صاحبخانه هایش هم
همیشه مشکل داشت و دائماً مجبور بود خانه اش را عوض کند.
در روابط
عاشقانه اش هم وضعیت بهتر نبود. اخلاق تند و خشن اش پایان تلخی را برای
تمام روابطش رقم می زد. خودش یک بار در جمعی گفته بود هیچ کدام از روابطش
بیش از هفت ماه ادامه نیافت. او ماکدانه ویلمان، یکی از خوانندگان اپرای
دربار را خیلی دوست داشت و مدت ها به دنبال او بود ولی وقتی از او
خواستگاری کرد جواب رد شنید. ویلمان درباره بتهوون به یکی از دوستانش گفته
بود: «مردی بسیار زشت و تقریباً دیوانه است.»
حتی بسیاری از موسیقیدانان
دربار و زیردستانش هم به دلیل بی نظمی ها و رفتارهای غیر منتظره اش از او
ناراضی بودند. شوپانستیگ، رهبر ویولونیست های دربار از دست کارهای او به
ستوه آمده بود و چندین بار برای شکایت از او شخصاً نزد شاه رفته بود. این
بی نظمی های بتهوون گاهی هم به ضررش بود. معمولاً وقتی به رستوران می رفت
از روی حواس پرتی پول غذایی دیگر را که اصلاً نخورده بود حساب می کرد یا
وقتی می خواست به جایی برود به دلیل حواس پرتی از راه منحرف می شد و وقتی
به خودش می آمد متوجه می شد که مدت هاست دارد به دور خودش می چرخد.
کلکسیونی از بیماری ها
قد بتهوون به 162 سانتیمتر
هم نمی رسید؛ البته کوتاهی قد بین تمام موسیقیدانان مشهور مسری است. در بدن
بتهوون کلکسیونی از بیماری ها وجود داشت. لودویگ به بیماری سفلیس دچار
بود. گفته می شود او مبتلا به دیابت هم بود. همچنین در تمام عمرش از یبوست
مزمنی رنج می برد که به طور متناوب جای خودش را به اسهال، تیفوس و آسیب شکم
(باد آوردگی شکم) می داد. وقتی 30 ساله بود متوجه شد که گوش هایش کم شنوا
شده است و در عرض 20 سال کاملاً ناشنوا شد و به جان پیانوها افتاد. در آخر
هم به خاطر مسمومیت و ازدیاد سرب در خونش مرد که کسی نمی داند از کجا آمده
بود.
مردی بسیار ژولیده و شلخته بود. موقع اصلاح، همیشه صورتش را می
برید. خنده های وحشتناکی داشت به طوری که در جمع وقتی می خندید همه از تعجب
ساکت می شدند. از بوی بدنش همه متوجه می شدند که علاقه چندانی به حمام
رفتن ندارد. موهای نامرتبش را اصلاً شانه نمی کرد. لباس هایش هم همیشه کثیف
بود. دائماً دستش به چیزهای مختلف می خورد و آنها را به زمین می انداخت.
هر
کجا دلش می خواست آب دهانش را روی زمین می انداخت و حتی تالارهای دربار با
آن زرق و برق و فرش های گران قیمت شان هم نمی توانستند او را ازاین کار
منصرف کنند. «بارون دوترمون» قسم می خورد که یک بار وقتی به دیدار بتهوون
رفته بود لگنی پر را زیر پیانوی بتهوون دیده بود! او بر سر این گفته اش
دوبار قسم می خورد!
او علاقه زیادی هم به شوخی های فیزیکی داشت! اصلاً
هم برایش اهمیت نداشت که چقدر با طرف مقابلش صمیمی است. یکی از شوخی های
مورد علاقه اش هم این بود که هنگام نشستن صندلی را از زیر دیگران بکشد و
حتی در مجالس رسمی هم فرصت را از دست نمی داد! هر وقت موسیقی به ذهنش می
آمد شروع می کرد به نوشتن نت. روی میز، دیوار، پرده. وقتی او یکی ازخانه
های اجاره ای اش را ترک کرد صاحبخانه اش برای فروش کرکره های پنجره که از
بالا تا پایین نت نویسی شده بودند مزایده برگزار کرد.
با تمام بازی هایش...
با تمام خل بازی هایش، در
عالم موسیقی آنچه حرف اوست حرف اول و آخر را می زند. تمام موسیقیدانان
معاصری که با بی رحمانه ترین شکل به نقد تاریخ موسیقی پرداخته اند و به
بزرگ ترین قدرت ها، حتی موتزارت حمله کرده اند و با غروری پوچ خود را برتر
از آنها نامیده اند، به خود جرأت نداده اند به سراغ بتهوون بروند. قطعاتی
که بتهوون نوشته او را به جایگاهی دست نیافتنی رسانده است. بتهوون یگانه ی
تاریخ موسیقی است حتی اگر روی زمین تف کند!
قسمت هایی که از بوته توت فرنگی مورد استفاده قرار می گیرند، عبارتند از: میوه، برگ و ریشه.
توت فرنگی به صورت های گوناگون مورد استفاده قرار می گیرد: خام، جوشانده، مربا، شربت و بستنی.
خواص تغذیه ای توت فرنگی و اثر آن در سلامتی انسان:
توت
فرنگی منبع خوبی از فیبر، ویتامین C، فولات، پتاسیم و آنتی اکسیدان ها می
باشد که این مواد مغذی باعث می شوند توت فرنگی بعنوان یک جایگزین شیرین،
باعث افزایش سلامت قلب، کاهش خطر ابتلا به انواع سرطان و در کل ارتقاء
سلامتی بدن شود.
همچنین دارای املاح کلسیم، آهن و فسفر می باشد. از
مواد موثر مهم آن می توان تانن، موسیلاژ، قندهای مختلف، سالیسیلات ها و به
خصوص اسیدهای میوه را نام برد.
توت فرنگی سرشار از ویتامین و فاقد چربی اشباع است و کالری کمی دارد.
یک واحد توت فرنگی معادل 8 عدد است که 50 کالری انرژی دارد.
توت فرنگی مانند سایر توت ها مثل شاه توت، توت سفید، تمشک و... پاک کننده روده و مثانه است.
تحقیقات
اخیر نشان داده است، دریافت روزانه یک واحد توت فرنگی باعث افزایش قابل
توجهی در مقدار فولات خون شده و نیز فشار خون بالا را کاهش می دهد.
از دیگر خواص توت فرنگی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- مصرف این میوه علاوه بر وجود انواع
ویتامین، املاح و آب که هر کدام اثرات خود را بر بدن اعمال می کنند دارای
خاصیت تقویت کننده، ملین و خنک کننده نیز می باشد.
- توت فرنگی از تصلب شرائین جلوگیری می نماید.
- توت فرنگی اشتها آور است و ادرار را زیاد می کند.
- دم کرده برگ توت فرنگی در زیاد کردن ادرار و شیر بانوان مفید است.
- دم کرده برگ توت فرنگی یا میوه توت فرنگی می تواند نقرس و سنگ های مثانه را معالجه کند.
-
املاح معدنی موجود در توت فرنگی خاصیت مسهلی به آن بخشیده است، زیرا این
املاح عضلات روده را به انبساط و انقباض وادار می کند و به همین جهت توت
فرنگی برای درمان یبوست مؤثر است.
- اگر توت فرنگی را له کنید و در آب
بریزید، نوشابه ای به دست می آید که برای درمان تب هایی که با بیماریهای
التهابی همراه می باشد، بسیار مفید است.
- توت فرنگی به علت داشتن آهن و ویتامین C در خونسازی بدن مؤثر است.
-
توت فرنگی به علت دارابودن مقادیر کافی کلسیم و فسفر، در رشد و نمو کودکان
و نوجوانان، استحکام دندان ها و ترمیم شکستگی استخوان ها بسیار مؤثر است.
-
توت فرنگی حاوی موادی چون فسفر، کلسیم، منیزم، پتاسیم و مقداری آهن و
هیدرات 2 کربن بوده و در بدن تولید انرژی کرده و خستگی را برطرف می کند.
- توت فرنگی به دلیل داشتن ویتامین C، در درمان بیماری لثه مؤثر بوده و به هضم غذا کمک زیادی می کند.
-
دانشجویان و افرادی که تمرینات فکری می کنند، بهتر است حتما توت فرنگی میل
کنند چرا که خوردن این میوه باعث تامین فسفر مورد نیاز مغزشان میشود.
- همچنین، توت فرنگی به علت داشتن ویتامین B در کاهش و رفع ترس، عصبانیت، خمودی، اضطراب، هیجان و سستی مؤثرست.
-
توت فرنگی نقش مهمی در خونسازی بدن دارد و از خاصیت ضدعفونی کننده ای
برخوردارست. علاوه بر اینها خوردن توت فرنگی باعث پاک شدن خون از مواد مضر و
زاید مثل اوره، اسیداوریک و چربی می شود و نیز درمان کننده نقرس است.
-
ویتامین A موجود در توت فرنگی باعث رشد ناخن ها و تقویت چشم می شود. برای
بیماریهای سنگ مثانه و نقرس مفید است، همچنین باعث رفع تب می شود. با آنکه
دارای قند است اما برای بیماران دیابتی مضر نیست، باعث طول عمر می شود، از
سکته جلوگیری می کند و دارای ویتامینهای C ،B، فسفر، آهک، منیزیم، پتاسیم،
سدیم، قند، آهن، ید و... خوراکی میباشد و قسمتهای مختلف آن خواص درمانی
دارند.

شیعه آنلاین : یک منبع آگاه لبنانی از مسیحی شدن خانم «هند حریری» دختر «رفیق حریری» نخست وزیر سابق لبنان خبر داد و گفت: «هند حریری» که سنی مذهب بوده، صبح روز یکشنبه گذشته با حضور در کلیسای "ساکریهکور" در پاریس پایتخت فرانسه، به دین مسیحیت گروید.
این منبع آگاه در ادامه افزود: خواهر «سعد حریری» پس از مسیحی شدن دقایقی به سخنرانی در همان کلیسا پرداخت و از دوران سنی بودنش ابراز نارضایتی کرد و گفت: با وجود اینکه من در وضعیت مالی بسیار خوبی بودم، اما اصلا احساس راحتی و امنیت نمیکردم.
شایان ذکر است «هند حریری» سال گذشته با بیش از 17 میلیارد دلار سرمایه، به عنوان جوان ترین زن ثروتمند در جهان شناخته شد. گفته میشود وی چند سال پیش به طور کاملا محرمانه با «ملک عبدالله بن حسین بن طلال» پادشاه اردن ازدواج کرد اما مدتی بعد به رغم درخواست «هند»، پادشاه اردن راضی به طلاق دادن وی نشد.
برخی اخبار حاکی از آن است که وی مدتی بعد خواستار ازدواج با «أنس كرتوت» محافظ شخصی خود شد اما «سعد حریری» به شدت با این ازدواج مخالفت کرد از همین رو وی به همراه محافظ شخصی اش به پاریس فرار کرد و با تغییر دین از کلیسا اجازه طلاق از پادشاه اردن و ازدواج با محافظ شخصی اش را گرفت.
گفته میشود خانم «نازک حریری» مادر «هند» از این ازدواج دخترش راضی است زیرا در ازدواج محرمانه سابق خود با پادشاه اردن بسیار رنج کشید.
در پایان گفتنی است کارشناسان مسائل سیاسی لبنان معتقدند که خاندان «حریری» از رسانه ای شدن خبر مسیحی شدن «هند» به شدت در هراس هستند زیرا این خبر آنان را خجل زده میکند به ویژه اینکه «سعد حریری» در حال حاضر به عنوان رهبر سیاسی اهل سنت لبنان به شمار میرود.
تگ هاي مطلب : حریری, ازدواج, پادشاه, پادشاه اردن, اردن, محرمانه, هند, هند حریری, مسیحی, مسلمان, میلیادر, ثروتمند, لبنان, لبنانی, مذهب, سنی, سنی مذهب, کلیسا, جوان ترین, زن ثروتمند, ثروت, أنس كرتوت


تگ هاي مطلب : مطالب جالب درباره معده, مطالب خواندني درباره معده, همه چيز درباره معده, مطالب پزشكي درباره صداي شكم, راه هاي از بين بردن صداي شكم, راه هاي كاهش درد معده, مطالب مهم پزشكي درباره معده, سوزش سر دل, راه هاي درمان سوزش سر دل, راه هاي درمان صداي معده, راه
.:: This Template By : web93.ir ::.